فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:121
توجه:پایان نامه فاقد تصاویر میباشد
فهرست مطالب:
فصل اول 1ـ1 مدرنیسم و مسائل تازه……………………………………………………………………………………….. 2
1ـ2 پستمدرنیسم………………………………………………………………………………………………………………………… 16
فصل دوم 2ـ1 واقعیت و تأثیر آن بر آثار دیوید هاکنی…………………………………………………………… 24
2ـ2 عملکرد خط و ارتباط آن با طراحی……………………………………………………………………………………… 35
فصل سوم 3ـ1 هاکنی و کاوش در بیان هنری…………………………………………………………………………. 60
3ـ2 نقاشی و عکاسی از زبان هاکنی……………………………………………………………………………………………. 70
3ـ3 هاکنی و ابداع و نوآوری………………………………………………………………………………………………………… 73
3ـ4 هاکنی و طراحی صحنه………………………………………………………………………………………………………… 82
3ـ5 گستره دیداری نگاه هاکنی بر واقعیت…………………………………………………………………………………. 93
فصل چهارم 4ـ1 نتیجهگیری…………………………………………………………………………………………………….. 103
4ـ2 تصاویر نقاشی (نمونه کار)……………………………………………………………………………………………………… 104
4ـ3 فهرست منابع و مآخذ……………………………………………………………………………………………………………. 117
4ـ4 فهرست منابع و مآخذ لاتین…………………………………………………………………………………………………. 118
4ـ6 گزارش کار عملی…………………………………………………………………………………………………………………… 121
مقدمه:
طبیعت مادر هنرهاست. به خصوص در هنرهای تجسمی و نقاشی.
طبیعت پایه است و باید آن را شناخت و برای رسیدن به مراحل بعدی از جمله انتزاع، از آن عبور کرد.
دیوید هاکنی از جمله نقاشانی است که طبیعت را خیلی خوب میشناسد و در مسیر کارش گزینشهای هنرمندانهای از آن بروز میدهد.
ترکیببندیهای موجز و خوشفرم و در عین حال ساده نشانگر این میباشد. در این رساله دورههای مختلف کاری و هنری دیوید هاکنی، روشها و شیوههای مختلف و متنوع هنری وی را در حد توان خود با راهنمایی مفید استاد راهنمایم بررسی نمودهام.
در فصل اول قبل از هر چیز به شرایط دنیای نو در عصر حاضر اشاره شده است و چون دیوید هاکنی در دورانی زندگی کرده که مدرنیسم و پستمدرنیسم حاکم بوده، به تعاریفی از این دو واژه پرداخته شده.
درک نوین هاکنی از هنر نقاشی نشان از این دارد که وی مدرنیسم و در واقع شرایط دنیای نو را در زمان و مکان خود یافته است. با اینکه آن بنیان حسی و زیبایی شناسانهای که پایه و اساس مدرنیسم است در کار وی وجود دارد اما از طرفی آن جنبه عصیان و تقابل که مدرنیسم با سنت دارد و هر نوع گرایش به سنت را رد میکند، هاکنی در آثارش راه میدهد البته این کنش از سوی وی آگاهانه است. در واقع همانطور که نقاشان پستمدرن سنت را از جهان هنری خود حذف نمیکنند و برگشتی متناسب با زمان و مکان و عمدتاً فنی و متریالی با سنت دارند (نه ساختاری)، از این زاویه دیوید هاکنی هم مستثنا نیست ـ مشعوف بودن هاکنی به جنبههای جالب جهان محسوس و بویژه تکنیکهای این هنرمند از جمله شباهتهای اجرایی وی از این نظر همچون نقاشان رنسانس پیشین که با تکنیک «تمپرا» کار میکردند مانند «پیرو دلا فرانچسکا» برخورد خلاقانه هاکنی را با مقوله پستمدرن در زمان خود نشان میدهد.
در فصل دوم به این نکته اشاره شده که در میان طراحان معاصر کمتر طراحی است که در زمینه طراحی و حتی تصویرسازی به اندازه دیوید هاکنی کار کرده باشد. همچنین به توضیح در مورد خاصیتهای عناصر بصری از جمله خط ـ سطح و بافت و ریتم و … پرداخته شده که به طرز فوقالعادهای در کارهای هاکنی میبینیم. همچنین گزینشهایی که خاص نگاه هاکنی است.
شاید در نگاه اولیه و ظاهر بعضی از طراحیها و نقاشیهای هاکنی طبیعتگرایانه و یا رئالیستی (به عنوان یک سبک نه یک روش عام هنری) به نظر بیاید اما با کمی تعمق متوجه ساماندهی دقیق و چند بعدی در آن، در یک وحدت کلی میشویم.
در فصل سوم به این مهم دست مییابیم که هاکنی در ارتباط با طراحی صحنه و نقاشی چقدر نوآوری کرده مثلاً یک صحنه از واقعیت را که همه به راحتی از کنارش میگذرند او با طرز فوقالعاده و زیبایی در آن دخل و تصرف میکند و آن را به تصویر میکشد. به بیان دیگر با چیدمان جدیدی از فیگور و اشیاء در ترکیببندی تفسیر جدیدی را از انسانها و محیط پیرامونشان میکند.
روش تحقیق در این نوشته از طریق مراجع معتبر و در دسترس بوده که امیدوارم برای خوانندگان و دانشجویان موثر باشد.
فصل اول:
دیوید هاکنی و ویژگیهای کلی دوران وی
مدرنیسم و مسائل تازه
«دیوید هاکنی یکی از مطرحترین نقاشان معاصر است، هاکنی در دورانی زیست میکند که دریچههای نو و تازه بیشماری به روی جهان تجسمی باز میشوند اگرچه در آثار هاکنی دورههای مختلف کاری و هنری را میتوان یافت اما نکته اصلی در آثار هاکنی نگاه تیز و موشکافانه وی برگرفته از طبیعت مرئی و مهمتر برگردان هنری با درک زیبایی شناختی خاصی است. جنبش مدرنیسم در نقاشی و پیآمدهای آن از جمله پستمدرنیسم زمینهساز تحول در ذهن و عمل نقاشانه هاکنی است شاید بهتر باشد قبل از هر چیز به شرایط دنیای نو در عصر حاضر پرداخت.»
«یکی از مهمترین عواملی که به بینش امروزی ما از فلسفه هنر و زیبایی شناسی شکل داده، پیدایش و تکوین مدرنیسم است. اگر بحث را به پیشرفت فرهنگ و به معنایی خاص به تکامل هنر محدود کنیم، آنگاه میتوانیم به یاری اصطلاح مدرنیسم بازتاب فکری آن دگرگونیهای عظیم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را که از میانهی سدهی نوزدهم در گسترههای گوناگون زندگی، در اروپا و ایالات متحده و در پی آنها در کشورهای واپسمانده روی داد، درک کنیم. مدرنیسم پدیدهای است که به تاریخ یک سده و نیم گذشتهی فرهنگ غرب مربوط میشود، و با مدرنیته تفاوت دارد. البته اینجا باید به دقت دانست که به چه چیز میگوییم مدرنیته بسیاری از نویسندگان، به دلایلی پذیرفتنی، کل دگرگونیهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را از رنسانس به این سو با اصطلاح مدرنیته مشخص میکنند. در این میان دستهای از نویسندگان، مدرنیته را «ایدئولوژی مدرنیته» میدانند، و میگویند که رسالت مدرنیسم دفاع از مدرنیسم است. اینان اندیشه و فرهنگی را مدرن میخوانند که با نهادها، باورها، و خرافههای سنتی مبارزه کند، با آرمانهای مدرنیته، و با خردورزی یا راسیونالیسم، و نیز با انسان باوری و بینش دنیوی همراه باشد. به این ترتیب از دید این نویسندگان کار مهم و اصلی مدرنیسم، در گام نخست، دفاع از خردباوری مدرنیته است. اما پرسیدنی است که آیا به راستی هنر مدرن، به عنوان یکی از مهمترین و بارزترین جلوههای مدرنیسم از خردباوری دفاع کرده است؟ تئودور آدورنو که از اندیشگران مکتب فرانکفورت بود (و ما در این رشته درسها بارها از عقایدش یاد خواهیم کرد) همواره از جدیترین و پرشورترین مدافعان مدرنیسم هنری بود، اما در آثار متعددی و از آن میان در کتاب نظریهی زیبایی شناسی خود، به شکل دقیقی نشان داد که هنر مدرن از خردباوری مدرنیته به هیچ رو دفاع نمیکند، و برعکس با آن سر جنگ دارد. آدورنو که خود از رادیکالترین ناقدان خردباوری مدرن بود، و همراه با ماکس هورکهایمر کتاب دیالکتیک روشنگری را نوشته بود ـ که فکر میکنم هنوز هم کسی نتوانسته به انتقادهای آنان از مدرنیته پاسخ بدهد ـ در آثار مدرنیستها بهترین متحد و همراه خود را مییافت. آدورنو بارها خردباوری مدرنیته را ایمان به خرد ابزاری خواند، و مخاطرات آن را گوشزد کرد. او نشان داد که دیدگاه اسطورهای در روزگار مدرن باقی مانده، و سرمایهداری آرمانهای سود طلب خود را با آن توجیه میکند. او مصائب انسان مدرن را نتیجه مدرنیته دانست، و تأکید کرد که هنر مدرن علیه این مصیبتها و سرچشمهی آنها موضع دارد. به راستی هم میشود با آدورنور همآواز شد که اندیشه و هنر مدرن فریاد اعتراضی است که از خود بیگانگی آدم مدرن را بیان میکند، و آن را نمیپذیرد. در دههی گذشته، یکی از شاگردان آدورنور، که خود اکنون فیلسوفی مشهور است، یعنی یورگن هابرماس، از زاویهی تازهای به این مسئله توجه کرد. او نوشت که بیشک هنر مدرن از خردباوری ابزاری دفاع نمیکند، و در این مورد حق با آدورنوست که مدرنیسم از ناقدان بیرحم و سازش ناپذیر خرد ابزاری است، و به هیچ رو با آن خردباوریای همراه نیست که با تکیه بر پیشرفتهای تکنولوژیک به توجیه نابرابریهای اجتماعی و بیعدالتیهای مناسبات تولید سرمایهداری میپردازد. اما مسئلهی اصلی این است که مدرنیسم، در بنیان خود مدافع گونهای دیگری از خردباوری مدرنیته، یعنی «خرد ارتباطی» است. هنر مدرن، از آنجا که به هر رو به مخاطب ارائه میشود در موقعیت ارتباطی قرار میگیرد. در واقع میتوان گفت که هیچ تجربهی زیبایی شناسانهای نمیتواند از این موقعیت بگریزد. اما چنین مینماید که هابرماس نکتهای مهم را که یکی از ویژگیهای هنر مدرنیست است، از نظر دور کرده: این هنر به کمترین میزان ممکن در مدار ارتباطهای انسانی قرار گرفته است. اگر از پارهی موارد استثنایی بگذریم، همانطور که آدورنو به خوبی نشان داده بود هنر مدرن توانایی ایجاد ارتباط با مخاطبان بسیار، یعنی تودههای مردم را نداشته است. البته این نکته بدین معنا نیست که هنرمند مدرنخواهان این ارتباط نبوده است، یا کار او، به این دلیل هنری است ناکامل، ولی به هر رو باید این واقعیت تلخ را پذیرفت که هنر مبتذلی که زادهی صنعت فرهنگ، و توجیهکنندهی مناسبات تولیدی و اجتماعی مسلط است، با انبوه مخاطبان تماس میگیرد، و در مقابل هنر مدرن با مخاطبانی اندکشمار مکالمه میکند، تا آنجا که مخالفانش آن را هنری «سرآمدگرا» نامیدهاند.»
اکنون به آن دگرگونیهای بنیادین در بینش زیباییشناسانه بپردازیم که به طور کلی نتیجه هنر مدرن است. هنگامی که تاریخنگاران هنر از مدرنیسم یاد میکنند، از جریانی حرف میزنند که در فاصله سالهای 1890 تا 1940 شکوفا شد. آنان در این جریان، آیینها، مکتبها، و حتی کار هنرمندان تک و مستقل را جای میدهد. گسترهی مدرنیسم بیش از حد تصور وسیع است. مدرنیسم در هنرهای معتبر و «افتاده» با همان قدرت کارکرد که در هنرهایی تازه پدید آمده (مهمتر از همه سینما)، و حتی به باز زنده کردن هنرهایی از یاد رفته پرداخت. امروز که عنوان آیینهایی چون فوتوریسم، کوبیسم، اکسپرسونیسم، سور رآلیسم، و یا نامهایی چون جمیز جویس، مارسل پروست، ویرجینیا ولف، فرانتس کافکا، واسیلی کاندینسکی، پابلو پیکاسو، آرنولد شوئنبرگ، ایگور استراوینسکی، ازراپاند، راینر ماریا ریلکه و تی. اس. الیوت را به یاد میآوریم، احساس میکنیم که مدرنیسم به معنایی ساده یک دگرگونی هنری نبود، بل انقلابی در بنیان بیان حسی یا زیبایی شناسانه بود. هرچند آغاز شکوفاییاش را به واپسین دههی سدهی نوزدهم نسبت دادهاند، اما ریشههای پیدایش آن به دههها دورتر میرسد. در بحث از این ریشهها و تبار باید به نکتهای دقت کرد، که بسیار مهم است. شعرهای بودلر، رمبو و مالارمه، رمانهای فلوبر و داستایفسکی، نقاشیهای امپرسیونیستها و سمبولیستها، یا اپراهای چهارگانهی واگنر را نمیتوان به سادگی فقط سرچشمههای مدرنیسم دانست. اکنون که تجربه مدرنیسم را از سر گذراندهایم به خوبی متوجه میشویم که بسیاری از این آثار «نمونههایی از هنر مدرن» به حساب میآیند. یعنی نمیتوان گفت که در آنها فقط رگههایی از بیان مدرن وجود دارد، عناصری که بعدها در آثار دیگران کامل شدند، بل نکتهی مهم این جاست که روش بیان آنها مدرن است. از سوی دیگر کسانی چون بودلر نه فقط در زمینهی تجربهی هنری هنرمندانی مدرن محسوب میشدند، بل در نوشتههای انتقادی خود نیز از مدرنیسم دفاع میکردند، و مبانی نظری آن را پایه می ریختند. پس شاید بتوان گفت که ما باید در آن طرح تاریخی تجدیدنظر کنیم، و پیشینهی مدرنیسم را به سالهایی دورتر از دههی 1890 ببریم.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:340
پایان نامه زبان و ادبیات عرب
فهرست مطالب:
الإهداء…………………………………………………………………. ب
الشکر و العرفان………………………………………………………… ج
المقدمة…………………………………………………………………. د
التمهید…………………………………………………………………. 1
تعریف المثل……………………………………………………………. 1
أنواع المثل العربی …………………………………………………….. 2
مصنفات الأمثال العربیة………………………………………………… 3
الأطوار تاریخیة للـأمثال العربیة………………………………………… 6
ارشادات عامة …………………………………………………………. 8
الباب الأول
الأمثال المشترکة بین اللغات الثلـاث: العربیة، و الفارسیة، و الإنکلیزیة…. 9
الباب الثانی
الأمثال الدینیة………………………………………………………….. 323
الخاتمة…………………………………………………………………. 337
ملخص باللغة الفارسیة…………………………………………………. 338
چکیده:
ضرب المثل های عربی، فارسی و انگلیسی، با یک مقدمه، دو باب و نتیجه گیری در … صفحه زیر نظر استادان دکتر تقیه و دکتر منافی تنظیم شده است. هدف تحقیق حاضر، گردآوری و مقایسه ضرب المثل های مشترک میان سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی میباشد.
ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع ، چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها:
در تدوین این پایان نامه از کتابها و واژه نامه های معتبر در ارتباط با موضوع پایان نامه استفاده
شده است.
پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روشهای نمونه گیری ، ابزار اندازه گیری و نحوه اجرای آن ، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها:
این تحقیق از نوع توصیفی بوده و از طریق مطالعه و بررسی کتابخانه ای انجام شده است.
ت. یافته های تحقیق:
مهم ترین یافته ی تحقیق در این پایان نامه ، معادل یابی برای ضرب المثل های عربی در زبانهای فارسی و انگلیسی است.
ث. نتیجه گیری و پیشنهادات:
در مورد بررسی و مقایسه ی ضرب المثل های سه زبان عربی، فارسی و انگلیسی تا کنون پژوهش در خور توجهی انجام نشده است. بنابراین این پایان نامه سعی بر آن دارد تا در حد امکان پاسخگو بخشی از دشواری های معادل یابی ضرب المثل های این سه زبان باشد.
در خاتمه پیشنهاد میشود در موضوعات زیر نیز تحقیق شود:
1- ضرب المثل هایی که اشتراک لفظی دارند. 2- ضرب المثل هایی که اشتراک معنوی دارند.
3- ضرب المثل هایی که اشتراک لفظی و معنوی دارند. 4- ضرب المثل های متضاد
التمهید
»إنّی رأیتُ أنَّه لایکتب إنسانٌ کتابا فی یومه إلا قال فی غده: لوغُیِّر هذا لکان أحسنَ. و لوزیدَ کذا لکان یُسْتحسَنُ. ولوُ قدِّم هذا لکان أفضلَ و لوتُرک هذا لکان أجملَ، و هذا مِن أعظمِ العِبَرِ. و هو دلیلٌ علی استیلـاءِ النقصِ علی جملهِ البشر«. العِماد الأصبهانّی.
بما أنّ المثل تمخّضَ عن نبذه من خبرات الشعوب و ثقافاتهم السامیه فمن الأحسن أنْ نعرِّف الثقافه فی البدایه. فإنّ الثقافه کما یعرّفها کروبرهی» تشمل الکلـام، والعلوم، و المعتقدات، و الأدب ، و الفن، و الآمال، و القوانین التی نتعلمها من القدماء، حیث نستطیع أن نضیف إلیها أشیاء جدیده.«[1]
لاشک أن اللغه تصدر من الثقافه حیث تعتبر من الأجزاء الرئیسه لتکوینها، کما أن المثل فرعٌ من فروع الأدب فی کل لغه و الذی یجعلُ الکلـامَ أن یتزین و یزدادَ جمالا و معنی، ذلک لانّ المثل کما یقول دوریفارول: »خبره جمیع الشعوب، و نتیجه التفکیر السلیم لجمیع العصور، اخُتزِل إلی صیغه مصغّره«.[2]
تعریف المثل
»مِثْل: کلمه تسویه، یقال: هذا مِثْله و مَثَله، کما یقال شِبهه و شَبَهه، یقال: مِثل و مَثل و شِبه و شَبَه بمعنی واحد. والمَثَل : الشیء الذی یُضرب لشیء مثلـا فیجعل مثله، وفی الصحاح: مایضرب به من الأمثال.«[3]
یقول صاحب جمهره الأمثال:»أصل المثل التماثل بین الشیئین فی الکلـام کقولهم: »کماتدین تدان« و هو من قولک: هذا مِثل الشیء و مثله، کما تقول شِبهه و شَبهه، ثم جَعَل کلَّ حکمه سائره مثلـا و قد یأتی القائلُ بمایَحُسن أن یتمثل به إلا أنه لایتفق أن یسیر فلـا یکون مثلـا.«[4]
أما المثل فی الامصطلـح الأدبی کمایعرّفه عبدالمجید قطامش فهو »ذلک الفن من الکلـام الذی یتمیز بخصائص و مقومات، تجعله جنسا من الأجناس الأدبیه قائما بذاته و قسیما للشعر و الخطابه و القصه و المقامه و الرساله و …«[5]
ویمکننا بعد استقراء هذه التعریفات أن نقول: إنه قول موجز، سائرٌ صائبُ المعنی و الذی یعتمد علی تشبیه حاله بحاله أخری.
أنواع المثل العربی
یعتقد الدکتور قطامش أن المثل العربی ینقسم إلی ثلـاثه أقسام و هی: المثل الموجز، و المثل القیاسی، والمثل الخرافیّ.[6]
المثل الموجز أنه کلـام سائر موجز یقوم علی أساس التشبیه و یشمل هذا النوع من المثل، الحکم و المواعظ القصار التی یتداولها الناس و شاع استعمالها حتی صارت أمثالا، و علی سبیل المثال نشیر إلی الأمثال التالیه: » الصدق منجاهٌ «، »الصبر مفتاحُ الفرج« ، »الحبّ أعمی« و …
المثل القیاسی: و هو استعاره تمثیلیه، تستعار فیها الألفاظ الموضوعه للمشبه به للمشبه و التی تعتمد علی توضیح فکره أو برهنه علیها عن طریق التمثیل و المقارنه، و نستطیع أن نذکر من هذا النوع من المثل: »مثل جلیس السوء کالقین إلا یحرق ثوبک بِشَرَره، یؤذیک بدُخانه« و »مثل النَّعامه لاطیرٌ و لاجملٌ«
المثل الخرافی: و هذا یشمل الأمثال التی جرتْ علی ألسنه الحیوانات أو الأمثال التی صدرتْ عن القصص الخرافیه و منها: »ذهب الحمارُ یطلب قرنین فعاد مصلوم الأذنین« و »کالغراب و الذئب« و …
مصنفات الأمثال العربیه
لاشک أن العرب فی جاهلیتهم کانوا یتمتعون بالحکم و الأمثال کماکانوا یحظون بالأشعار، و إذا کان لهم شعر ممتاز و فاخر، فلـابدّ أن تکون عندهم ثقافه و فکره متقدمه و التی تدلّ علی وجود الحکم لدیهم، و معروف أن الحکمه إذا شاعت بین الناس أصبحت مثلـا.
وها هنا نقدم قائمهً من کتب الأمثال التی ذکرها قطامش[7].
ملخص تاریخی
لکتب الأمثال العربیه[8]
کتاب الأمثال لصحار بن عیاش (نحو 40 هـ).
کتاب الأمثال لعبید بن شریه (67 هـ).
کتاب الأمثال لعلاقه بن کرشم (؟).
کتاب الأمثال لأبی عمروبن العلاء (مابین 154، 159 هـ).
کتاب الأمثال للشرقی بن القطامی (158 هـ).
* کتاب الأمثال للمفضل بن محمد الضبی (170 هـ).
کتاب الأمثال لیونس بن حبیب (183 هـ).
* کتاب الأمثال لمؤرج السدوسی (195 هـ).
کتاب الأمثال للنضر بن شمیل (مابین 203، 204 هـ).
کتاب الامثال لأبی عبیده معمر بن المثنی (مابین 207، 213 هـ).
کتاب الأمثال لأبی زید الأنصاری (مابین 214، 216 هـ).
کتاب الأمثال للأصمعی (مابین 210، 217 هـ).
کتاب الأمثال لعلی بن حازم اللحیانی (215 هـ).
کتاب الأمثال لسعدان بن المبارک الضریر (220 هـ).
* کتاب الأمثال لأبی عبید القاسم بن سلـام (224 هـ).
کتاب تفسیر الأمثال لابن الأعرابی (مابین 230، 232 هـ).
کتاب الأمثال للتوزی (مابین 230، 238 هـ).
کتاب الأمثال لابن السکیت (مابین 244. 246 هـ).
کتاب الأمثال لمحمد ابن حبیب (245 هـ).
کتاب الأمثال للزیادی (249هـ).
* کتاب الأمثال لأبی عکرمه الضبی(250 هـ).
کتاب الأمثال للجاحظ (255 هـ).
کتاب الأمثال لشمر بن حمدویه (255 هـ).
کتاب الأمثال لابن قتیبه (مابین 270، 276 هـ).
کتاب الأمثال لأبی الهیثم الرازی (نحو 279 هـ).
کتاب الأمثال للبرقی (274 هـ).
* کتاب الأمثال لثعلب (291 هـ).
کتاب الفاخر للمفضل بن سلمه (291 هـ).
کتاب الأمثال للقاسم بن محمد بن بشار الأنباری (305 هـ).
کتاب الأمثال لنفطویه (323 هـ).
* کتاب الزاهر لابن الأنباری (مابین 327، 328 هـ).
کتاب الأمثال لأبی الفضل المنذری (329هـ).
کتاب جامع الأمثال للقمی (فی حدود 350 هـ).
* کتاب الدره الفاخره لحمزه الاصبهانی (نحو 351 هـ).
کتاب الأمثال للاصطخری (؟).
کتاب الحکم و الأمثال لأبی أحمد العسکری (382 هـ).
کتاب الأمثال للخالع (388 هـ).
کتاب الأمثال لأبی الندی الغندجانی (؟).
* کتاب جمهره الأمثال لأبی هلـال العسکری (نحو 395هـ).
* کتاب مجمع الأمثال للمیدانی (518 هـ).
*کتاب المستقصی فی أمثال العرب للزمخشری (538 هـ).
الأطوار التاریخیه للـأمثال العربیه
الأمثال القدیمه: و نقصد تلک الأمثال التی وردت عن العرب فی العصور الجاهلیه و صدر الإسلـام و عصر بنی أمیّه.[9]
الأمثال الجاهلیه: تُحدَّدُ بالنظر إلی قائل المثل و تعیین الحادثه التی تتصل بالمثل فعلی سبیل المثال نجد عددا کثیرا من الأمثال التی تنسب إلی لقمان العادی، أوأکثم بن صیفی أو عامر بن الظّرب، أو هند بنت الخسّ، أو أوس بن الحارثه، أوغیره هؤلاء من رجال العصر الجاهلی.
الأمثال الإسلامیه: و نقصد بها تلک الأمثال التی وردت من القرآن الکریم و الرسول (ص) وأئمه الهدی (ع) و الصحابه و التابعین.
القرآن الکریم:
إذا کان القرآن الکریم مشتملـا علی عدد کثیر من الأمثال فإنه من جهه أخری قدساهم فی استحداثِ الأمثال العربیهِ التی استشفّها العربُ مِن معانی القرآنِ السامیهِ. و فیمایلی نشیر إلی بعض هذه الأمثال: »أتبّ من أبی لهب«[10] أی أخسَرُ أخذ من قوله تعالی: »تبّتْ یدا أبی لَهَب«[11]، و التباب: الخسار و الهلـاک.
»أخسر من حماله الحطب«[12] ، حماله الحَطَب هی أمّ جمیل، أخت أبی سفیان بن حرب و امرأه أبی لهب المذکور فی سوره المَسَد، و المثل مأخوذ من قوله تعالی: »وَامْرأتُهُ حمالهَ الحطب«.[13]
أهم الخصائص الفنیه
1- الإیجاز: لاشکّ أن المثل أوجز من سائر الکلام، إذ هو کلمات بسیطه تعبّر عن معان کبیره و التی تشیر إلی أحداث اجتماعیه و تاریخیه و سیاسیه ضمن مفرداتها الیسیره الوجیزه.
2- إصابه المعنی: تَمَخَّضَ الأمثالُ نتیجهً للتجارب و الأفکار و التاملـات الکثیره علی مدی القرون و من ثم، تتسم دائماً بصدق المعنی و الواقعیه.
3- التشبیه: المثل من أسالیب الاستعاره التمثیلیه التی أساسها تشبیه حاله بحاله أخری ، ولولا هذا التشبیهُ لماکان المثلُ محققا.
و خلـاصهُ القولِ أنَّ الأمثالَ مرآهٌ لحیاه الشعوب و معبرِّهٌ عن تاریخهم و ثقافتهم و التی تمتاز علی غالبیتها، بالدقّه و الإیجاز و متانه السبک و سلـامه المفردات.
إرشادات عامّه
إنّ الأمثال العربیه الوارده فی هذه الرساله مرتبهٌ ترتیبا ألفبائیّا وَفْقَ الحروف الأولی للکلمات.
تعتبر الأمثال العربیه الوارده فی هذه الرساله فرائد من الأمثال فی اللغه العربیه الفصحی.
قد تمّ ذکر مصدر المثل العربی و توضیحه وَفْقَ الحروف الأولی للکلمات لذلک لم یُذْکر توضیح الأمثال المترادفه و مصادرها إلا عند مجیئها أمثالا أصلیه.
اقتصرتْ الرموز علی مایلی:
ج: المجلّد
را: راجِعْ (المثل المذکور فی الباب الأول)
+را: راجِعْ (المثل المذکور فی الباب الثانی)
م.ن: المصدر نفسه (و یقصدبه المصدر الذی سبق ذکرُهُ أخیرا فی تلک اللغه.
ص: الصفحه
P: page (الصفحه)
الباب الأول
الأمثال المشترکه بین اللغات:
العربیه، و الفارسیه والإنکیزیه.
[1] طوسی، محمدعلی، فرهنگ سازمانی، نشر مرکز آموزش مدیریتی، تهران، چاپ اول، 1372ش، ص 3
[2] میشال، مراد، روائع الأمثال العالمیه ، دارالمشرق، بیروت، 1984م، ص 9
[3] ابن منظور، لسان العرب، ماده مثل.
[4] العسکری، أبوهلال، جمهره الأمثال، المکتبه العصریه، 2003م، ج1، ص 16
[5] قطامش، عبدالمجید، الأمثال العربیه، دارالفکر ، دمشق، 1988م، ص 11
[6] انظر: م.ن، ص 28
[7] قطامش، عبدالمجید، الأمثال العربیه، ص 121
[8] ما وضع أمامه نجمه هی موجوده، مطبوعه او مخطوطه؛ أما ما أهمل فهی کتب لم تصل إلینا حتی الآن.
[9] انظر: م.ن ، ص 125
[10] المیدانی، مجمع الأمثال، دارومکتبه الهلال، بیروت، 2003، ج1، ص 169
[11] سوره المسد: 1
[12] المیدانی، مجمع الأمثال، ج1، ص 280
[13] سوره المسد، 4
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:280
PANJAB UNIVERSITY
DEPARTMENT OF ENGLISH
SYNOPSIS
DISCOURSE ANALYSIS OF THE WRITTEN ELECTORAL MATERIALS FROM THE 7th PRESIDENTIAL ELECTION IN IRAN
Supervisor
Dr. Deepti Gupta
Co-Supervisor
Dr. K. Lotfipour-Saedi
By
Tarannom Afshar
ABSTRACT
The term discourse analysis has come to be used with a wide range of meaning which cover a wide range of activities. There are many existing approaches to the study of language. One of them which this study is based upon, is critical discourse analysis (CDA). This approach grew out of work in different disciplines in the 1960s and early 1970s, including linguistics, semiotics, psychology, anthropology and sociology. CDA analyses social interactions in a way which focuses upon their linguistic elements, and which sets out to show up their generally hidden determinants in the system of social relationships, as well as hidden effects they may have upon that system. Since CDA is not a specific direction of research, it does not have a unitary theoretical framework. Therefore, in this research project, in order to overcome the potential weaknesses of any single method, a critical linguistic analysis will be adopted from some of the most influential linguists in the field to analyse the formal linguistic features of the written electoral materials from the 7th presidential election in Iran, to explain discourse structures in terms of properties of social interaction and especially social structure, and to focus on the ways discourse structures enact, conform, legitimate, reproduce or challenge relations of power and ideology in society.
دانلود مقاله رشته مدیریت بررسی و ارزیابی برنامه آموزش زبان انگلیسی در سطح دانشگاه هوایی با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 76
دانلود مقاله آماده
تاریخچه
استفاده فراگیر از زبان انگلیسی در سطح جهان باعث شده است که جهانیان آنرا یک زبان بین المللی بنامند . در چهار دهة آخر قرن بیستم ، پیشرفتهای سریع در تمام زمینه های عملی از یک سو و نیازهای روز افزون جوامع بشری به سبب همین پیشرفتها از سوی دیگر ، ایجاد ارتباط با سایر ملل را بیش از پیش ضروری نموده است . به دنبال این دگرگونیها از دیر باز مردم جهان در تمام زمینه های صنعتی ، پزشکی ، اقتصادی ، تجاری ، تحصیلات دانشگاهی ، سفرهای زمینی ( دریایی هوایی ) ورزشی ، صنعت گردشگری و صدها موارد مشابه دیگر به یک زبان ارتباطی و اهداف رسیده اند .اگر چه پیشنهادهایی برای فراگیر کردن یک زبان واحد مانند اسپرانتو مطرح شد و موفقیت هایی هم بدست آورده ولی از آنجا که زبان انگلیسی از بعد از جنگ جهانی دوم بتدریج در کشورهای مختلف جهان از جمله ایران به سرعت گسترش یافت و حدود حمایت کشورهای قدرتمند جهان ، بویژه ایالت متحده امریکا قرار گرفت هیچ زبان پیشنهادی مشخصی نتوانست بعنوان یک زبان واحد بین المللی به کار گرفته شود .در بسیاری از کشورهای جهان که زبان انگلیسی زبان مادری آنها نمی باشد این زبان را بعنوان زبان دوم در سیستم آموزش مدارس و دانشگاههای خود گنجانده اند . و از دروس اصلی آنها به شمار می رود در کنار مدارس و دانشگاهها ، مراکز آموزش یادگیری زبان زیادی در تمام کشورهای در امر آموزش و یادگیری زبان انگلیسی به صورت مؤسسات خصوصی و نیمه خصوصی و دولتی فعالیت می نمایند
فهرست مطالب
فصل اول :
کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مسأله
اهمیت موضوع پژوهش
اهداف و سؤالات تحقیق
فصل دوم :
بخش اول :
ادبیات تحقیق
تاریخچه مختصری از برنامه درس
رویکردهای برنامه درسی
الگوهای طراحی برنامه درسی
ویژگیهای اصولی طرح یا الگوی برنامه درسی
نظریه برنامه درسی
دیدگاههای نظری در خصوص نظام / فرآیند برنامه ریزی درسی
سطوح تصمیم گیری در قلمرو برنامه درسی
بخش دوم :
آموزش زبان خارجی
مهارتهای آموزش زبان
فرآیند یاددهی ـ یادگیری زبان خارجی
منابع و ابزار های یادگیری
پژوهشهای عملی صورت گرفته
فصل سوم :
روش تحقیق
جامعه نمونه آماری
توصیف ابزار گردآوری اطلاعات
روشهای تجزیه و تحلیل اطلاعات
فصل چهارم :
تجزیه و تحلیل اطلاعات
1 ـ تعاریف
2 ـ روش نمره گرای پرسشنامه ها
3 ـ جداول
4 ـ بررسی تجزیه و تحلیل اطلاعات
فصل پنجم :
خلاصه و نتیجه گیری و پیشنهادات
خلاصه پژوهش
بحث و نتیجه گیری
پیشنهادات
محدودیت های تحقیق
فهرست منابع و مآخذ
به صورت pdf در 245 صفحه
عنوان کتاب
MEAT PRODUCT HANDBOOK OF
TECHNOLOGY