عنوان مقاله : شخصیت بزهکار و مولفه های موثر بر آن
قالب بندی : PDF
شرح مختصر : شخصیت فرد، فاکتور ی است که همواره بر زندگی فرد تاثیر می گذارد، و حتی به طور ناخود آگاه رفتار و مناسبات فرد تحت تاثیر شخصیت وی می باشد. شخصیت در طول عمر انسان ثابت و پایدار است ولی قابل اصلاح می باشد. عوامل گوناگونی برروی شخصیت فرد تاثیر می گذارد که تاثیر آن ها برهم تابع عوامل دیگری نیز می باشد مانند شغل ،تربیت، مسکن و بیماری ها و… اما شخصیت تنها عامل منحصر به فرد در رابطه با ارتکاب جرم نمی باشد و تنها بسته و زمینه ساز تلقی می شود.چه بسا انسان های کاملاً نرمال هم در شرایطی که محیط و عوامل بیرونی بر آن ها سنگینی می کند دست به ارتکاب جرم بزنند.
سرفصل :
چکیده
بیان پرسش
اهداف فرضیات و ضرورت تحقیق
راه حل موضوع و پیشینه تحقیق
مقدمه
کلیات
شخصیت بزهکار
گفتار اول : شخصیت
مفهوم لغوی
تعریف شخصیت
شیوه های پرورش شخصیت
انواع شخصیت
گفتار دوم : بزهکار
بزه چیست
بزه و شخصیت
بزهکار کیست؟
انواع بزهکار با توجه به شخصیت مرتکب
فصل دوم : مؤلفه های موثر بر شخصیت
گفتار اول : عواملی بیرونی موثر بر شخصیت
اعتیاد
الکلسیم
مهاجرت
خانواده
مؤلفه اقتصادی
مؤلفه فرهنگی
مؤلفه اجتماعی
گفتار دوم:عوامل درونی موثر بر شخصیت
عوامل جسمی
الف) توارث
ب) اختلالات کرو مو زو می
عوامل روانی
الف) مراحل رشد روانی
ب) بررسی رابطه شخصیت و بیمار یهای روحی و روانی
نتیجه گیری
زنان نیمی از جمعیت جامعه ی بشری را تشکیل می دهند و در ادامه ی حیات انسانی به اندازه ی مردان نقش دارند. بررسی مشکلات و معضلات جامعه ی زنان از اهمیتی به مراتب بیشتر از دشواری های زندگی مردانه برخوردار است زیرا مواجه شدن زنان با مشکلات فردی و اجتماعی به ویژه از جنبه ی اخلاقی و اجتماعی کل جامعه را با خطر روبرو می سازد. (فهیمی، 1390)
سابقة تحقیق در زمینة آسیب های اجتماعی در خصوص زنان در ایران چندان طولانی نیست و مراجعه به کتاب شناسی ها و مقاله نامه های موضوعی نشان می دهد که تحقیقات در مسئلة جرم و بزهکاری زنان چندان مورد توجه محققان نبوده است . حال آن که، بسیاری از صاحب نظران بر آن اند که زنان امروز بیش از گذشته فرصت ارتکاب جرم پیدا می کنند، زیرا شمار بیش تری از آنان شاغل اند و از آزادی بیش تری برخوردارند و کم تر از گذشته به خانه وابستگی دارند؛ از طرف دیگر، بسیاری از زنان مسئولیت اصلی خانواده را بر دوش دارند، مسئولیتی که در گذشته به طور سنتی بر عهدة مردان بوده است.
از آن جا که اکثریت درخور توجهی از جرایم گزارش شدة زنان جرایم مالی اند، محققان انگیزة جرایم زنان را عمدتاً اقتصادی ذکر می کنند و در تحقیقات خود به هم بستگی کلی میان نیازهای اقتصادی و جرم اشاره دارند و ارتکاب جرم را راه حلی اقتصادی برای زنان فقیر می شمارند .وسعت گرفتن دامنة دست گیری زنان به جرم کلاه برداری و سرقت را نیز نتیجة بدترشدن اوضاع اقتصادی آنان و تبعیض ها ی جنسی در سطوح پایین اقتصادی عنوان می کنند.
حال آن که با مروری بر تحقیقات انجام شده، می توان دریافت که برای کجروی زنان ،علاوه بر عامل اقتصادی که خود ریشه در ساخت نظام اجتماعی دارد، باید به تأثیر وضعیت خانواده نیز اشاره کرد ؛ شرایطی از قبیل وضع خانوادگی نابسامان در دوران کودکی، روابط و مناسبات خانوادگی پرتنش، ازدواج ها ی زودرس، و زندگی در کنار همسری بزهکار. (زمانی، 1380)
آنچنان که می دانیم بزهکاری نیز همچون سایر رفتارهای اجتماعی از طریق آموزش به فرد منتقل می شود و هیچ فردی در جهان بزهکار به دنیا نمی آید. حال این یادگیری و آموزش می تواند از والدین، دوستان و یا سایر همالان به وجود بیاید.
بنابراین و با توجه به موارد فوق این تحقیق قصد دارد با استفاده از روش مصاحبه عمیق با تعدادی از زنان بزهکار، فرایند یادگیری بزهکاری را در این قشر از جامعه به دقت مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد.
در اهمیت و ضرورت پرداختن به این موضوع، باید اذعان داشت که رابطة بین کودک و مادر معمولاٌ در طی مراحل نخستین زندگی کودک، اهمیتی بسیار دارد. تحقیقات نشان می دهد ، که اگر این رابطه به هر طریقی آسیب ببیند، ممکن است نتایج وخیمی به بار آورد. وقتی زن، یعنی ریشه واساس و بنیان خانواده به بزهکاری متمایل شود از سایر اعضای خانواده به ویژه فرزندان نمی توان انتظار داشت که در راه درست و صحیح قدم بگذارند، زیرا از تربیتی صحیح و درست محروم مانده اند، در صورتی که اگر مرد یک خانواده به بزهکاری روی آورد، دور از ذهن نیست که مادری فداکار و متعهد به حفظ و بقای کانون خانواده همت گمارد و فرزندان را از قدم گذاشتن در راه های ناثواب بازدارد، زیرا تربیت فرزندان اساساً از دامان مادران شکل می گیرد.
بنابراین، پرداختن به علل روی آوردن زنان به بزهکاری و شناخت این عوامل، از جمله موضوعاتی است که نیاز همة جوامع در هر عصری به شمار می رود. زن به عنوان تشکیل دهنده نیمی از جامعه علاوه بر بسیاری از شاخصه های مهمی که از قبل محوریت او در خانواده به وجود می آید، اگر مورد آسیب ها قرار بگیرد کل جامعه را از ابعاد بسیار آسیب دیده خواهد کرد و تحقیقات این چنین همت خود را برای جلوگیری و یا در صورت ابتلا شناخت و کنترل این آسیب های زنان گذاشته است. در کنار این موضوع و از آنجا که پلیس زن، وظیفة برخورد با زنان مجرم و پیشگیری از جرایم زنان دارد، می تواند با شناخت این عوامل و آگاهی بیشتر به برخورد با زنان مجرم و پیشگیری از جرم آنان بپردازد. از این رو ضرورت دارد که با دید کارشناسی و علمی به تجزیه و تحلیل این عوامل جرم زا بپردازیم. (شایگان، 1389)
برای دنلود کل پروپوزال از لینک زیر استفاده کنید.
مصاحبه شماره 1 – فروزان: 48 ساله
پانزده ساله بودم که راهی خانه بخت شدم. بهمن شوهرم مرد خوبی بود و فروشنده پوشاک بچگانه بود. همه خانواده ام بهمن را بخاطر دست و دل بازی و مردانگی اش دوست داشتند. حاصل ازدواج ما 5 بچه بود. 3 دختر و 2 پسر.
همه چیز خوب بود تا اینکه شوهرم بر اثر یک بیمار کبدی مریض شد و دیری نگذشت که فوت کرد و من بدون هیچ درآمد و پشتوانه ای تنهای تنها با پنج بچه قد و نیم قد ماندم. اوایل از پدر و مادر و برادرهایم تقاضای پشتیبانی و حمایت کردم ولی آنها که هر کدام به نوعی مشکلات خاص زندگی خودشان را داشتند بعد از مدتی به طور کامل مرا با تمام بدبختی هایم تنها گذاشتند. آن زمان پسرهایم خیلی کوچک بودند ولی بخاطر وضع نابسمان زندگی مدرسه را رها کرده و صبح تا شب کار میکردند اما پول خیلی خیلی کمی میگرفتند. دخترها هم که کاری نمیتوانستند بکنند. چندین بار به فکر ازدواج مجدد افتادم اما هیچکس بچه هایم را نمیپذیرفت. بنابراین من ماندم و آن تصمیم اجباری!
از آنجایی که جوان و زیبا بودم، کم کم نگاهها و پیشنهادها مرا به سوی خود فروشی کشاند که درآمد خیلی خوبی هم داشت. بعد از فوت بهمن فروشنده هایی که بهمن از آنها لباس بچگانه خریده بود مدام به خانه ما می آمدند و پولشان را طلب میکردند و وقتی درماندگی من را میدیدند بی درنگ با من وارد معامله میشدند و در نهایت من نیز از سر ناچاری تسلیم خواسته آنها شدم. با پولی که از تن فروشی بدست آوردم بدهی های بهمن را دادم و دخترانم را راهی خانه بخت کردم، هر چند آنها هم سرانجامی شبیه من و یا حتی بدتر پیدا کردند! از آنجایی که به خاطر پول خود را به هر بی سر و پایی تسلیم کرده بودم، به مواد مخدر هم آلوده شدم. از تریاک شروع شد و به بدترین مواد مخدر صنعتی هم رسیدم. پسرها که حالا دیگر بزرگتر شده بودند و از کارهایم باخبر شده بودند رهایم کردند و رفتند دنبال زندگی خودشان. دختر بزرگم بعد از ازدواج با مردی معتاد و عقیم طلاق گرفت و راه من را در پیش گرفت و تقریبا تمام مشتری های من حالا دیگر به سراغ او میرفتند!!!!یکی دیگر از دخترهایم به سرطان سینه مبتلا شد و بخاطر بی پولی خیلی زود فوت کرد و دختر دیگرم بخاطر اعتیاد به کراک آواره کوچه و خیابانها شد و مدت هاست که از او بی خبرم اما دختر و پسر کوچکش از بچگی با من هستند! پدر و مادر و برادر و خواهرهایم به کلی مرا فراموش کرده اند، انگار که هیچوقت وجود نداشته ام!
با گذشت زمان هم که جوانی از چهره ام رفت، دیگر مشتری خوب و دندانگیری نداشتم و برای به دست آوردن پول مواد، به دزدی روی آوردم. یکبار که در حال خالی کردن دخل مغازه ایی بودم توسط پلیس دستگیر شدم و چند ماهی روانه زندان شدم. در زندان هروئین را تجربه کردم و بخاطر زیاده روی اور دوز شدم و تا پای مرگ رفتم. بعد از برگشت از زندان متوجه شدم صاحبخانه اثباب و اثاثیه ام را بیرون ریخته و نوه هایم را نیز راهی پرورشگاه کرده. دیگر هیچ چیز و هیچکس را نداشتم و آواره ی خیابان ها شدم و در پارک ها برای مردی جنس میفروشم که بجای دستمزدم مواد روزانه ام را تامین میکند. در تمام این سالهای بعد از مرگ بهمن هیچوقت نتوانستم روی آرامش را ببینم و هرچه در این منجلاب بیشتر دست و پا می زدم بیشتر فرو می رفتم و همه این بدبختی ها را تنها از چشم خانواده ام می بینم که مرا به حال خود رها کردند. شاید اگر بهمن نمرده بود و خانواده ام پشتم را خالی نمیکردند هیچوقت به اینجا نمیرسیدم.
برای دانلود کل مصاحبه ها از لینک زیر استفاده کنید.
تعداد صفحات :8
ر حقوق انگلستان صغر سن در کنار برخی از عوامل دیگر تحت عنوان دفاعیات عام یا مورد بحث قرار می گیرند. دلیل این که این دفاعیات را «عام» می نامند آن است که آنها در مورد همه جرایم قابل استناد هستند و از این جهت با دفاعیات خاص که تنها در جرایم خاصی قابل اعمال می باشند تفاوت می کنند. نمونه دفاعیات نوع دوم، دو دفاع «تحریک» و «مسؤولیت تخفیف یافته» می باشند که تنها در جرم قتل عمد قابل اعمال بوده و موجب تخفیف مسؤولیت مرتکب از قتل عمد بع قتل غیرعمد می گردند. در دفاع «تحریک» متهم تحریک شدن در نتیجه گفتار یا رفتار مقتول یا شخص ثالث و در دفاع «مسؤولیت نخفیف یافته» اختلال دماغی خود (که به حد جنون نمی رسد) را به عنوان عوامل مخففه مطرح می نماید. این دفاعیات را از این حیث که به جای سلب کامل مسؤولیت تنها باعث تقلیل آن می شوند، دفاعیات جزئی یا عذرهای جزئی نیز می نامند.
در مورد دفاعیات عام معمولاً بین عوامل موجهه و عوامل معذور کننده تفکیک قائل می شوند. از لحاظ تاریخی حقوق انگلستان این تفکیک را در قتل به رسمیت می شناخت، بدین شکل که برخی از انواع قابل توجیه و بعضی دیگر معذور کننده محسوب می شدند. تا اوائل قرن نوزدهم اثر عملی این تفکیک آن بود که در قتلهای معذور کننده اموال قاتل به نفع دولت مصادره می شد ولی این کار در قتلهای توجیه پذیر ممکن نبود.
حقوق انگلستان صغار را به سه دسته تقسیم می کند:
الف) کودکان زیر ده سال
به موجب بخش 50 قانون «اطفال و اشخاص جوان» مصوب سال 1933 که به وسیله بخش 16 قانونی به همین نام در سال 1963 اصلاح شده است، این گونه اطفال نمی توانند به ارتکاب هیچ جرمی محکوم شوند هر چنی که ممکن است در محاکم اطفال دادرسیهایی در مورد شیوه مراقبت از آنها جریان یابد. حداقل سن مسؤولیت کیفری در کامن لاهفت سال بود که به موجب قانون موضوعه ابتدا به هشت و سپس به ده سال تغییر یافت. در اسلام نیز در مورد سن هفت سال به عنوان حداقل سن مسؤولیت نظراتی ارائه شده است، که از جمله می توان به کتاب الاستبصار شیخ طوسی (جلد4، ص249) اشاره کرد. حداقل سن مسئولیت کیفری در کشورهای مختلف دنیا متفاوت است به طوری که در قبرس، ایرلند، لیختنشتاین، سویس، ایرلند شمالی و اسکاتلند هفت سال و در هلند و کانادا دوازده سال می باشد. همین سن در نظام کیفری ایران قبل از انقلاب نیز پذیرفته شده بود. نتیجه این قاعده که طفل کمتر از ده سال را در حقوق انگلستان نمی توان به ارتکاب جرمی محکوم کرد، آن است که هرگاه شخص بالغی چنین کودکی را تحریک یا تشویق به ارتکاب جرم نماید کودک را باید یک عمل بی گناه و شخص تحریک یا تشویق کننده را مباشر جرم دانست. به علاوه چون طفل را مثلاً نمی توان به ارتکاب سرقت محکوم کرده شخصی هم که کالاهای ربوده شده توسط کودک را از وی می گیرد، نمی تواند به ارتکاب جرم دریافت کالای مسروقه محکوم گردد. بنابراین در دعوی «والترز علیه لانت» در سال 1951 یک کودک هفت ساله سه چرخه کودک دیگری را برداشت، به طوری که اگر بزرگسالی این کار را می کرد محکوم به ارتکاب جرم سرقت می گشت. لیکن، با توجه به عدم امکان محکوم شدن کودک شدن کودک به ارتکاب سرقت، سه چرخه ای که وی برداشته بود «مسروقه» محسوب نگشت و پدر و مادر او، که آن را از وی گرفته بودند، به «دریافت کالای مسروقه» محکوم نشدند.
ب) کودکان از ده تا کمتر از چهارده سال
تا سال 1988 این کودکان در صورتی از مسؤولیت کیفری برخوردار بودند که تعقیب کننده می توانست، علاوه بر وجود عنصر مادی و روانی، برخورداری آنان را یک «نظر شریرانه»، یعنی علم آنها به قبح عمل ارتکابی، را اثبات نماید. برای مثال در یک اتهام سرقت باید اثبات می شود که کودک نه تنها عمل ربایش را به قصد سرقت انجام داده، بلکه وی از قبیح بودن عمل سرقت نیز مطلع می بوده است.