تعداد صفحات :103
مقدمه: جایگاه اخلاق در جهان معاصر:
در عصری زندگی میکنیم که تنظیم روابط اجتماعی بر اساس اصول اخلاقی اهمیتی فوقالعاده پیدا کرده است. زندگی، آسایش و حرمت شخصی هر یک از ما، بیش از پیش، در گرو آن قرار دارد که اصول اخلاقی تا چه حد به طور عمومی مورد رعایت قرار میگیرند. در بسیاری از عرصههای نوین کار و زندگی اگر انسانها نخواهند به احکام اخلاقی وفادار بمانند هیچ نیرویی برای بازداری آنها از تجاوز به حقوق یکدیگر وجود ندارد. همبستگی جماعتی و قومی و قوام زندگی اجتماعی نیز ضعیفتر از آن است که افراد را به یکدیگر مرتبط سازد و انسانها بیش از پیش به صورت افراد مجزا، مستقل و بی اعتنا نسبت به یکدیگر درآمدهاند.
دولتهای ملی، به دنبال جهانی شدن اقتصاد و عروج نهادهای سیاسی بین المللی، قدرت و اعتبار خود را تا حد زیادی از دست داده اند؛ بحرانهای اقتصادی و سیاسی و انقراض باورهای سخت گیرانه سنتی تضعیف دستگاههای امنیتی را به همراه آورده است؛ و نهادهای گوناگون جامعه، محکوم به انشقاق و از هم پاشیدگی، توان نظارت بر اعمال اعضای خود را از دست دادهاند. در نتیجه، حوزههایی از زندگی اجتماعی که بر آنها هرج و مرج و اغتشاش حاکم است به طور مداوم در حال تکثیر و گسترش هستند. در این شرایط تنها اخلاق است که به علت موقعیت استعلایی خود میتواند، انسانها را به جدی گرفتن مسئولیت خود در قبال یکدیگر فرا خواند.
اما امروزه آموزههای اخلاقی نیز در وضعیتی بحرانی قرار دارند. بنیادها، مراجع و تکیه گاههای سنتی احکام اخلاقی، تا حد معینی مشروعیت خود را از دست دادهاند و هیچ گونه الگوی رفتاری معینی – حداقل برای نسل جوان – وجود ندارد.
هنجارهای اجتماعی، باورهای مذهبی و آموزشهای فلسفی، سه بنیاد اصلی ترویج آموزههای اخلاقی، هر یک به نوعی، دیگر از اعتبار و نفوذ دیرینه خود برخوردار نیستند.
هنجارهای اجتماعی، از یک سو، حالتی آن چنان مجرد و عام پیدا کردهاند که هیچ تکلیف مشخصی را برای کسی تعیین نمیکنند و از سوی دیگر، دلیل انشقاق جامعه و تضعیف نهادهای اجتماعی اقتدار و نفوذ خود را بر اذهان مردم از دست دادهاند. در سطح کلی زندگی اجتماعی، مشروعیت هنجارهای اجتماعی چندان ضربه نخورده است، اما این هنجارها آن قدر از اقتدار برخوردار نیستند که فرد را از تکروی و بیتوجهی به منافع جمع باز دارند.
به علاوه فرد نیز دیگر از آن توان، شهامت و امکانات برخوردار نیست که بتواند به صورت خودانگیخته و خودجوش از سر اقتدار و بزرگواری، اخلاقی عمل کند.
قدرت عظیم نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و حاکمیت شرایط بغرنج و پیچیده جهانی بر فراز و نشیب زندگی اجتماعی انسانها را به موجوداتی خرد و حقیر تبدیل نموده است. فرد در چنبرة زنجیر منطق سرمایه، عقلانیت نظم اداری و پیامدهای تصمیمهای خیل کنشگران قدرتمند گرفتار آمده است. در چنین شرایطی انسان دیگر سرنوشت را به مبارزه نمیطلبد، خود را وارد ماجراهای پیچیده برای تغییر شرایط کلی جهان نمیسازد و نگران از عواقب اعمال خود، خویش را چندان درگیر مشکلات دیگران نمیکند. او بیشتر سعی میکند تا از فرصتهای ممکن بهره جسته و امکانات لازم برای بهره مندی از یک زندگی بی دردسر را برای خود فراهم آورد. فداکاری و احساس مسئولیت نسبت به وجود و موقعیت دیگران برای او اهمیت چندانی ندارد. بیهوده نیست که ما امروزه با خیل افرادی روبرو هستیم که درصدد بازگردانیدن مشروعیت و اقتدار سابق به بنیادها و مراجع احکام اخلاقی هستند. در زمینة درک مذهبی، اجتماعی و فلسفی از امور رد پای این تلاش را میتوان مشاهده کرد. این گونه تلاشها در برخی از مناطق جهان و حوزههای زندگی اجتماعی با موفقیت روبرو شدهاند. اینجا و آنجا، مذهب، نهادهای سنتی جامعه و تعقل و استدلال وجههای نو پیدا کردهاند و افراد و گروههای بسیاری راغب شدهاند که ادعای از نو طرح شدة این نهادها و مراجع را مورد ملاحظة جدی قرار دهند.
معهذا فریب ظاهر قضیه را نباید خورد. بنیادها و مراجع سنتی هر قدر که نوسازی شده باشند باز توان ارایة چنان احکام جهانشمولی را ندارند که انسان، جدا از موقعیت اجتماعی و اندیشه و طرز نگرشش به جهان، آنها را معتبر بشمارد. موقعیت قدرتمند این بنیادها و مراجع بیشتر اوقات محدود به یک زمان معین و وضعیت خاص است. مذهب به طور عمده مؤمنین، هنجارهای اجتماعی افراد میانسال و کمابیش موفق و استدلال و تعقل روشنفکران را مخاطب قرار میدهد.
به علاوه، آنها نمیتوانند همان گروه مخاطب خود را به صورت جمع و کلیتی واحد تثبیت نمایند. مذهب خود متشکل از مذاهب مختلف است و هر مذهب احکام اخلاقی خاص خود را دارد. اعتقاد و ایمان به یک مذهب به طور معمول انسان را از مؤمنین به مذاهب دیگر دور و حتی گاه منزجر میسازد. از این لحاظ، حس عطوفت و اخوت نشأت گرفته از درک مذهب به طور معمول محدود به انسانهای خاص است. هنجارهای اجتماعی نیز به طور مداوم در حال تغییر هستند. هنجارهای حاکم بر نهادهای سنتی اجتماعی نیز هر چند در عرصههای خرد زندگی اجتماعی به کار میآیند، در عرصههای کلان و وسیع زندگی اجتماعی نقشی سرکوبگرایانه پیدا میکنند. هر چند صلابت و اقتدار این هنجارها ممکن است زمینة امن کار و کوشش را برای برخی فراهم آورد ولی این امنیت به بهای نقض آزادی عمل برخی دیگر از افراد به دست میآید. شکست این پروژهها در عین حال شکست تلاش برای بنیان گذاری و فراافکندن هر نوع مرجع فرا-فردی برای اصول اخلاقی است.
در عصری که انسان تنها و تنها خویشتن را به عنوان جولانگاه اندیشه و تأملات خود در اختیار دارد، در عصری که همبستگیهای اجتماعی ضعیف و شکننده هستند، در عصری که روابط اجتماعی هر چه بیشتر بر پایة ضابطههای حقوقی تعریف میشوند و بالاخره در عصری که زندگی به تجریبات شخصی و درد محدود شده است. براستی، چگونه میتوان برای انسانها مرجعی در ورای فردیت آنها، برای تنظیم روابط اجتماعیشان، فرا افکند. برای چنین انسانی تنها آنچه از درون او میجوشد و میشکوفد مشروعیت دارد. معیار اصلی تمیز امور برای او ارزشهای فردی و شیوة داوری شخصی خود او هستند، نه احکامی که از پیش بر حق و درست فرض شدهاند.
در این وضعیت جدید دیگر از خودگذشتگی، توجه به منافع و حقوق دیگری و کنش اخلاقی اموری نیستند که به خودی خود به ذهن فرد خطور کنند و یا اگر خطور کنند در اعمال و رفتار او انعکاس یابند. گرفتار در وجود شخصی خویش، او انگیزه و شور دست زدن به کنشی را ندارد که هدف آن تضمین منافع دیگری باشد.
در این میان، یک عامل و تنها یک عامل میتواند موقعیت فرد را تا حدی ثبات بخشد و او را به سمت اتخاذ موضعی اخلاقی نسبت به امور سوق دهد. این عامل همانا وجود دیگری به صورت یک شخص معین با احساسات و تمایلات مختص به خود است. وجود دیگری همیشه به صورت حضور زنده و فعال دیگری در عرصههای مختلف زندگی برای فرد مطرح است. او مجبور است در مقابل برخوردهای دم به دم متفاوت دیگران عکس العمل نشان دهد. اگر به برخوردهای مستقل و پویا با حس مسئولیت فردی نسبت به استقلال دیگری ، ترکیب شود، فرد از حد معینی از استقلال و اقتدار برخوردار خواهد شد. در متن احساس مسئولیت نسبت به وجود و تضمین استقلال و پویایی دیگری، در متن معمولی نسبت به استقلال او، فرد میتواند احساس کند که هستی و حضور خاصی در جهان دارد. بدین شکل دیگری میدانی میشود که فرد در آن وسعت حضور و اقتدار خود را باز مییابد. در این روند او بر ضعفها و سرگشتگیهای خویش فایق میشود. از این رو میتوان گفت نه خودمحوری و احساس توانمندی بلکه ضعف و فقر وجودی، فرد را بر میانگیزد تا با رویکردی اخلاقی تأمین آزادی و بهروزی دیگری را غایت اعمال خود گرداند (محمودیان، 1380).
رشد ملاکهای اخلاقی:
تاریخ اخلاقیات حرکتی است از یک وحدت شکل تقریباً بی چون و چرا در سلوک و رفتار به یک مسئولیت دایم التزاید شخصی. آن روزها دیر زمانی است سپری شدهاند که نویسندة اخلاقیات میتوانست زندگی اقوام ابتدایی، یا حالت به اصطلاح فطرت را هر طور که دلش میخواست تفسیر کند و نظر ساده لوحانهای که میگفت انسان وحشی بر خلاف انسان متمدن زندگی بهتر یا بدتری در یک حالت آزادی نسبی داشته، به کلی متلاشی شده است.
انسان وحشی در چارچوب محدودیتهای نظام اخلاقی اش که به طرز غرابت آمیزی نامطمئن و به طور باور نکردی پیچیده است، موجود دست و پا بستهای است. ولی تمکینی که میکند از هر
نظر داوطلبانه و تا جایی که تماسی با تأثیرات خارجی نیافته، عاری از سؤال است.
نظام او ضابطه به غایت خاصی است از رعایتها و وظایفی که از اصولی کلی سرچشمه نگرفتهاند و البته به هیچ وجه ملاحظات انسجام و تجانس را هم بر نمیتابند. واضح است که در این جا محلی هم برای تفکر و نظرورزی آزادانه نمیتواند وجود داشته باشد چون با اولین اشارهای که از چون و چرا حکایت کند کل بنا فرو میریزد و همه چیز متلاشی میشود.
انسان متمدن مورد متفاوتی را ارایه میدهد. ضابطة او در برابر انتقاد پابرجا میماند و او انتظار دارد که توانایی دفاع از آن را داشته باشد. درست است که رسوم گرایش بدان دارند تا این ضابطه را یا بخشی از آن را با مقداری قداست در هم آمیزند. نیز درست است که نادرند مراحلی از تاریخ که در آنها انتقاد آزادانه به طور بی کم و کاست مجاز بوده باشد. با همة اینها، ضابطهای که نام بردیم باز هم علیالاصول رابطهای منطقی را بین اصول کلی از قبیل عدالت، حقیقت، شرافت و امثال ذالک از سویی و سخنهای اعمال ناشی از اینها را از سوی دیگر به بیان در میآورد. در اینجا همواره پای رجوع و توسل واضحی به ذهن و به عواطف در میان است و بیان هنری آرمانهای اخلاقی مسلماً اثرگذارترین بنای یادبودی است که یک تمدن میتواند برجا بگذارد.
آثاری نظیر ایلیاد و ادیسه یا قصص قهرمانی، به هر تقدیر تکان دهندهاند و این تکان دهنده بودن را خصوصاً بدان سبب واجدند که آفرینندگان خود را نه چنانکه بودهاند بلکه چنانکه میخواستند باشند معرفی میکنند. چنین آفرینشهایی ضمناً در گذشته و چه در زمان ما عواملی به مراتب اثرگذارتر از فکر مجرد بودهاند و هستند و هنر بیشتر از فلسفه در شکل دادن به رفتار نقش دارد. رشد اخلاقی به این ترتیب فاصلة بسیار بعیدی پیدا میکند از اینکه بر اصول مجرد مبتنی باشد، بلکه رشدی است محسوس و انضمامی مثل خود تمدن. تمدن را میتوانیم به عنوان صنعتی که با بصیرت به کار گرفته شده تعریف کنیم. اختراع مهارت را میزاید، مهارت قدرت را و قدرت به نوبة خود مهارت بیشتر و اختراع وافرتری را به عرصه میآورد. اما فرق میکند که تکامل مورد اشارة ما دقیقاً از چه نقطهای مجال شروع پیدا کرده باشد، چه آنچه که یکبار با نظامی عجین شد بر تمام رشد بعدی اش اثر میگذارد. این به خصوص در مورد ابداعاتی که در عرصة اخلاق پدید میآیند صدق میکند.
با این حال رشد اخلاقی اگرچه الزاماً به وسیلة گذشته محدود میشود، ولی وجود دارد. تمدن نمیتواند از حرکت باز بماند زیرا قوایی که قادرند به آن ثبات ببخشند درست همانهایی هستند که توانایی بالیدن به آن میدهند. اگر از حرکت باز بماند، میمیرد. اجتناب ناپذیری این امر غالباً توسط دولت سازان سنخ افلاطونی به فراموشی سپرده میشود. انسان نمیتواند به چیزی که دارد راضی بماند، و سهل گرفتن احتیاجات و جامعهای که صفات برجسته اش را ساده زیستن و علو اندیشه تشکیل دهد با همة جذابیتی که دارد از محالات است.
نیازهای ساده، خام و ابتدایی اند، همانطور که ابزارهای ساده آنهایی هستند که به درد نمیخورند. عقل و درایت عالی بهترین اثرش را تنها در یک سازمان عالی میتواند به ظهور برساند. پیشداوری محض است که چیز بسط یافته را به صرف اینکه بسط یافته است با سوءظن نگاه کنیم یا قایل باشیم که تمدنی که غایت پیچیدگی را پیدا کرده باید به یک معنی محل انحطاط باشد یا معتقد باشیم که اقوام سادهتر، جنس بادوام تری دارند. بر عکس خیلی آسانتر است فردی از باشندگان جزایر دریای جنوب (بومیان جزایر ملانزی) بودن تا یک اروپایی بودن.
جامعه نمیتواند بدون پیچیده شدن رشد کند.
اما کار تفکر در زمینه اخلاقی این نیست که مستقیماً به این رشد استعانت کند. تفکر در زمینة اخلاق باید مسایلی را مطرح کند که تا هنگامی که او مطرحشان نکرده وجود ندارد و او هم صرفاً به دلیل وضوح فهم و تصور است که مطرحشان میکند. و وقتی این کار انجام گرفت تفکر اخلاقی باید انتظاری بیش از آن نداشته باشد که فقط تأثیری غیر مستقیم باقی بگذارد. راز تغییر اخلاقی در این است که قبل از آنی که خبردار شویم، به سراغمان آمده است (استفن وارد، 1374).
تعداد صفحات:150
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده
فصل اول- طرح تحقیق
مقدمه..................................................................................................................... 2
بیان مسئله............................................................................................................. 3
اهمیت و ضرورت پژوهش.................................................................................... 5
هدف پژوهش......................................................................................................... 9
فرضیه پژوهش .................................................................................................... 9
تعاریف عملیاتی متغیرهای پژوهش....................................................................... 10
فصل دوم- ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه .................................................................................................................... 12
خود و تعاریف آن................................................................................................. 13
نظریههای خود در روانشناسی............................................................................. 20
احترام به خود: احساس ارزشمندی...................................................................... 23
پذیرش (خود، دیگران، طبیعت).............................................................................. 25
ثبات خویشتن و هماهنگی خویشتن....................................................................... 26
گرایش به پایداری درونی...................................................................................... 27
عنوان صفحه
وجود خودپنداشت................................................................................................. 28
آیا انسان دارای دو نفس است.............................................................................. 33
تحقیر و تجلیل نفس............................................................................................... 34
تعریف عزت نفس.................................................................................................. 36
اهمیت عزت نفس................................................................................................... 38
عزت نفس از نظر روانشناسان............................................................................. 41
نظریات مربوط به عزت نفس................................................................................ 42
منشاء و طبیعت عزت نفس ................................................................................... 44
اعتماد به نفس: احساس سودمندی....................................................................... 48
ارتباط عزتنفس با خود پنداره و خود ایدهآل...................................................... 51
تفاوت عزت با احساس عزت................................................................................. 54
اسلام و عزت نفس................................................................................................ 56
عزت نفس فردی و عزت نفس جمعی.................................................................... 60
از عزت نفس بالا یا پائین چه چیز استنباط میشود.............................................. 63
عزت نفس و مناعت طبع........................................................................................ 67
رشد عزت نفس..................................................................................................... 70
شرایط اساسی عزت نفس..................................................................................... 72
عنوان صفحه
آثار عزت نفس....................................................................................................... 78
احساس عزت نفس................................................................................................ 81
منابع عزت نفس..................................................................................................... 82
ارکان عزت نفس.................................................................................................... 83
ابعاد اعتماد وعزت نفس........................................................................................ 86
تظاهرات عزت نفس............................................................................................... 87
حقایقی چند در مورد عزت نفس........................................................................... 88
تحقیقات انجام شده در زمینه عزت نفس............................................................... 89
توصیههائی در جهت حصول به اعتماد و اتکا به نفس......................................... 93
تعریف جانباز......................................................................................................... 95
توصیف جانبازان انقلاب اسلامی از دیدگاه مردم................................................. 97
خصوصیات جانباز................................................................................................ 99
انتظارات جانباز..................................................................................................... 100
خصوصیات و نیازهای جامعه جانبازان............................................................... 101
شناخت جانباز....................................................................................................... 106
هدف جانباز........................................................................................................... 107
چگونگی مقابله با مشکلات (معلولین و جانبازان).................................................. 108
عنوان صفحه
اهمیت تصویر ذهنی درافراد جانباز...................................................................... 111
عوامل اهمیت مطالعه تصویر ذهنی در افراد جانباز.............................................. 112
علل ایجاد مشکل در جانباز................................................................................... 116
تحلیل مبانی روانشناختی جانباز مبتنی بر هدف................................................... 116
تحقیق انجام شده در زمینه جانبازان.................................................................... 121
آزمون عزت نفس آیزنگ....................................................................................... 121
فصل سوم- روش تحقیق
طرح تحقیق............................................................................................................. 124
جامعه آماری......................................................................................................... 124
نمونه منتخب.......................................................................................................... 125
روش نمونهگیری................................................................................................... 125
ابزار سنجش.......................................................................................................... 125
شیوه نمرهگذاری پرسشنامه عزت نفس آیزنگ..................................................... 126
اعتبار پرسشنامه عزت نفس آیزنگ....................................................................... 126
روشهای آماری پژوهش....................................................................................... 126
فصل چهارم- نتایج تحقیق
عنوان صفحه
فصل پنجم- بحث ونتیجهگیری
1- خلاصه پژوهش............................................................................................... 132
2- نتیجه پژوهش.................................................................................................. 133
3- محدودیتهای پژوهش..................................................................................... 133
4- پیشنهادات........................................................................................................ 133
منابع...................................................................................................................... 135
پیوستها
جدول نمرات عزتنفس جانبازان........................................................................... 138
جدول نمرات عزتنفس افراد عادی....................................................................... 139
پرسشنامه عزت نفس آیزنگ................................................................................. 140
پاسخنامه عزت نفس آیزنگ................................................................................... 143
فصل اول- طرح تحقیق
مقدمه
پرواز اعتماد را با یکدیگر تجربه کنیم وگرنه میشکنیم. بالهای دوستیمان را … در سکوت، با یکدیگر پیوند داشتن، همدلی صادقانه، وفاداری ریشهدار، اعتماد کن! … از تنهایی مگریز، به تنهایی مگریز، گهگاه آن را بجوی و تحمل کن و به آرامش خاطر مجالی ده، با درافکندن خود به دره شاید، سرانجام به شناسایی خود توفیقیابی[1] (اسلامینسب، علی، 1372).
بیتردید یکی از نیازهای اساسی مردم و افراد و آحاد انسانی در تمام طبقات و درجات علمی و اخلاقی، نیاز به داشتن میزان معینی (حداقل) از عزتنفس است. در این میان هر قدر میزان آسیبپذیری فردی بیشتر باشد به درجات بیشتری از اعتماد به نفس نیازمند است. انسان فقط در مراحل عالی تکامل و سیر و سلوک معنوی است که اعتماد و عزتنفس را در اعلاء درجه خود داراست. مطالعات در کتب گوناگون علمی (روانشناسی)، فلسفی، اخلاقی و احادیث و به خصوص قرآن کریم نشان میدهد که اعتماد به نفس اولین درجه برای کسب مراحل عالی یقین و نفس مطمئنه است (اسلامینسب، علی، 1372).
طرح شناسایی عزتنفس از جدیدترین مباحث روانشناسی بوده و اهمیت و لزوم بررسی آن به هیچکس پوشیده نمیباشد. ارتباط با جانبازان عزیز، آن هم به طریق علمی و توأم با مطالعه و شناسایی دقیق جانباز به عنوان یک «کل» بایستی مدنظر صاحبنظران و به عنوان یک وظیفه است (اسلامینسب، علی، 1372).
جانباز بایستی در تمام ابعاد و به طور جهانی و برای جهانیان مورد شناسایی دقیق، واقعبینانه و مستدل قرار گیرد (اسلامینسب، علی، 1372).
بیان مسئله:
عزتنفس همه انسانها به یک میزان نبوده بلکه تربیت خانوادگی در رشد آن تأثیر دارد. زیرا عدهای خود را کاملاً انسانهای خوب و قابل تحمل دانسته و تعدادی نیز خود را افراد بیکفایتی میشمارند. ولی سعی اکثر مردم بر این است که عزت نفس خود را در یک سطح عالی حفظ نمایند (اسلامینسب، علی، 1372).
تمایل به حفظ یا ایجاد نگرش مثبت به خود به صورت انگیزه نیرومندی میباشد که با انگیزههای اجتماعی دیگر پیوند متقابل دارد. در پرتو انگیزه میتوان درک نمود که چرا بعضی از انسانها برای حفظ «عزت نفس» خود حاضرند شکنجه، گرسنگی، رنج و محرومیتهای متعدد حسی را متحمل شوند. یک فر جانباز الگوی عینی و تصوری این محرومیتهاست و تمام سرمایه هستی خود را در طبق اخلاص نهاده و در راه دوست و معشوق خود یعنی خدا نثار کرده است. او ایثارگری است که از چشم و گوش و زیبایی چهره و اعضاء و جوارح و اندامها گذشته و هر قدر هدیه بیشتری تقدیم نموده شادمانی فزونتری کسب کرده است. بنابراین از ارضاء نیازهای حلال و طبیعی چشم پوشیده به جهت اینکه فریاد دوست را لبیک گوید. او برای حفظ عزت نفس، عزت نفس مسلمین، عزت نفس مؤمنین و عزت رهبر و جامعه اسلامی، فقدان و نیازمندی و نابودی امکانات مادی را بر جان خریده است (اسلامی نسبت، علی، 1372).
او برای تکامل جامعه نقص عضو پیدا کرده است او عضو و اندام و حس را از دست داده برای اینکه جامعه حس و اندام کارآمدتری بیابد. اگر دیگران و خصوصاً نوایس پابرجا هستند و عفت اجتماع خدشهدار نشده، برای این است که او محرومیت را بر جان خریده است (اسلامی نسبت، علی، 1372).
او اسباب رضاء و نیازمندیها را که خود وسایل کامیابی و غر روحی و معنوی است از دست داده، برای اینکه آحاد مردم به عزت خاص برسند (اسلامی نسبت، علی، 1372).
او خود را فدا کرده، برای اینکه خدایی شود و از این فعل خدایی شدن، جامعه نیز بهرهمند شود و راه هدایت و باب شناخت اصیل گشوده شود (اسلامی نسبت، علی، 1372).
بنابراین او برگردن اجتماع حقی بزرگ دارد که ادای آن بسیار مشکل مینماید. چه بسیار جانبازانی را میشناسیم که به خود متکی بودهاند و دست نیاز و کمک به مراکز مربوط دراز نکردهاند، زیرا اعتقاد داشتهاند که هدف آنها رضای خداوند است. بنابراین از خلق انتظار و توقع داشتن شایسته نمیباشد (اسلامی نسبت، علی، 1372).
شخصیت خاص معلولین انقضاء میکند که به دنبال ناتوانی و درد و رنج حاصله، نیازمند کمک غیر باشند. اما عزت نفس رزمنده و جانباز مؤمن او را از درخواست و پذیرش منت بازمیدارد و هر قدر اعتماد به نفس فرد بیشتر باشد خوداتکایی فزونی مییابد اما محدودیت و ناتوانی نباید فراموش شود. اگر جانبازی طلب کمک نمیکند دلیل بر این نیست که به معیاری نیاز ندارد بلکه جامعه، مسئولین و همگان باید به روش آبرومندانه و با افتخار به آنها کمک کنند. مبادا کمک نکردن به آنها برایمان معمولی و عادت شود آنها با اهداف الهی و از بیان خلق عبور میکند. نفرین و دردلهای آنها گریبان ما را خواهد گرفت (اسلامی نسبت، علی، 1372).
همچنین خدمت به آنها و شناخت مشکلات مختلف روانشناختی مربوط و حفظ احترام متقابل و برخورد مانند افراد دیگر جامعه، عدم ترحم و واقعبینی میتواند زمینه احترام به اهداف والای آنها را فراهم سازد (اسلامی نسبت، علی، 1372).
در تحقیق حاضر محقق به دنبال این مسئله است که آیا عزتنفس جانبازان از عزتنفس افراد عادی بیشتر است یا خیر؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
موارد ذیل در مورد رابطه جانباز با عزتنفس بایستی مورد توجه قرار گیرد: 1- هر فرد جانبازی به عنوان یک انسان از عزتنفس و کرامت اولیه مشترک بین انسانها برخوردار است. 2- هر فرد جانبازی نیازمند توسعه حیطه کرامت نفس بوده و بایستی در این راه قدم بردارد. 3- خصوصیت و جودی جانباز به واسطه ایثارگری او خود عزتمند بوده وعزتآفرین است و اجتماع انسانی احاطه کننده او بایستی در مقابل عزت و بلندی مرتبت او سرخم کند. 4- هر جانبازی نه تنها بایستی احساس عزت داشته باشد بلکه عزت مطلق انسانی نیز به او تعلق میگیرد اگرچه عزتمطلق در معنای کل تعلق به خدا دارد. 5- از آنجا که جانباز پای در راه خدایی شدن نهاده و نائل به شهادت نشده است و خود آلوده به عزت خداوندی است. 6- در صورت فقر و استضعاف فرهنگی که حاکم بر جامعه باشد، مسئولین ذیربط بایستی شرایط نفنج و گسترش عزتمندی اجتماعی آنها را فراهم کنند. 7- همچنین دستاندرکاران امور جانبازان بایستی عوامل تخریب و تقلیل عزت اجتماعی و فردی جانباز را از میان بردارند. 8- اگر عزتنفس در حکم سربلندی باشد جانباز باید در رأس سربلندی اجتماعی قرار گیرد زیرا که او شهید زنده است حتی در مقامی ارفع از درجه خانواده شهداء. زیرا آنها خود عاشق بودهاند و خانواده معظم شهداء در بهترین شرایط فقط حکم یاران شهید را داشتهاند و دارند. 9- وظیفه فردی جانباز فقط عزت انسانی خود، حتی در بدترین شرایط زیستی میباشد. آنکه دل به یار سپرد هرگز نشاید که در منجلاب دنیوی اجرا ثواب زایل کند. عدم توجه مسئولین نمیتواند زمینه و معیار رفتارهای ضدعزت آنها را فراهم سازد. قبل از هر چیز قائم به وجود، خود عزتمند هستند و نه به میزان عزتی که جامعه برای شما قائل است: وابسته و دلبسته. 10- عزت نفس جانباز اصل و اساس عملکرد جسمی، روانی، اخلاقی و علمی او میباشد و همه چیز تحتالشعاع کرامت نفس انسانی است. 11- جانباز با نوع و ساختمان خاص که در عزت نفس، عزیز بودن و اعتماد کامل به خود دارد و در حکم الگوی رفتاری است و نشاید که در تحمل رنج از عزت خاص خود سقوط کند، در آن صورت تکلیف انسانهای مادی که به روزمرگی سپری میکنند و انیان الگوی آنها هستند چه خواهد شد (اسلامی نسبت، علی، 1372).
نخستین شرط عزت درونی آن است که فرد امکانات بروز تواناییهای خود را فراهم سازد (و یا مسئولین). اما احساس عزت لزوماً با عزت برابری نمیکند گرچه همواره شرط لازمی برای آن محسوب میشود. پس ایجاد احساس عزت بیتردید مطلوب ماست اما نه آن مطلوبی که بتوان به آن اکتفا کرد (اسلامی نسبت، علی، 1372).
تصور ما این است که فرد جانباز اگر تفاوتهای جسمی و روحی دارد اما روشهای دیگری برای ابراز تواناییها به کار گرفته و نتیجتاً حکم یک انسان عادی را در نحوه رشد و شکوفا کردن ا ستعداد و تواناییها را دارد (اسلامی نسبت، علی، 1372).
در دیدگاه روانشناسی اسلامی آنچه مورد نیاز است این که فرد بهرهای از تقوی بیابد تا از لغزیدن در ورطه خودبینی مصون بماند. خودبینی برای کسی که مظهر تواناییهای مختلف قرار گرفته راهی است که او با لغزیدن در آن، در خود (در فرودست) میماند و از حرکت اعتلاجو به سوی خدا باز میماند (از پویایی میافتد). در فرودست ماندن ذلت میآورد و عزت مستلزم فراتر رفتن است و فراتر رفتن در گرو تقوی و مصون ماندن از لغزش و آن نیز منوط به توجه به خداست. لازم است که فرد تونایی خود را به گونهای ببیند و بفهمد که همواره توجه او را معطوف به ذات باری تعالی سازد، به همین سبب در فرهنگ اسلام تواناییهای انسان به عنوان (عطیه خدا) نامگذاری شده است (اسلامی نسبت، علی، 1372).
بنابراین جانباز باید توانمندی عزت خود را از خدا بداند و فراموش نکند که اگر عضو توانمندی در راه خدای توانا و عطا کننده هدیه کرد بیتردید به دست فراموشی سپرده نمیشود و اجری زایل نمیگردد و خداوند اگر دستی ستانده نعمتی دیگر عطا میکند و این نیازمند آن است که جانباز دل در راه او بسپارد و عمل آغاز کند. بیتردید و بیگمان او طریق هدایت روشن میکند (اسلامی نسبت، علی، 1372).
بنابراین جانباز باید بداند و اقرار کند که همهچیز، هر آنچه او از توانمندی دارد و داشته از آن خدا بوده و نعمت باری محسوب شده و اکنون که عضوی به درد آمده و اندامی از بدن جدا شده، او نیاز بیشتری به اتصال به حق دارد. بیتردید یک روش جبران عضو از دست داده کسب محبت بیشتر خداوند است. چه او هر چه داده میتواند بستاند، تکلیف تداوم حیات با تقوی برای جانباز بر عهده خود اوست، در صورتی که فرد به او توکل کند. رحمت خدا کسی را نصیب شود که قدر خویش شناسایی کند و از آن در نگذرد، هر که قدر خویش را نشناسد، قدر هیچ چیز را نخواهد شناخت (اسلامی نسبت، علی، 1372).
چگونه است که یک معلول از جامعه اروپایی و آمریکایی و غیرمسلمان میتواند جای عضو و اندام از دست رفته (که در راه خدا نبوده) پرسازد و عملکرد جدیدی (با وسایل جدید) بیابد و به حیات خود، چه بسا بهتر از افراد عادی ادامه دهد و جانباز مسلمان چنین نکند؟ ابتدا انتظار داریم که او با رنج موجود که عطای خداوندی است، بسازد. کاستیهای اجتماعی و قانونی (مسئولین) را به خود نگیرد و در جهت اهداف انسانی (برای انسان کامل شدن) قدم بردارد و خلاقیتهای خود را بازشناسد و استعدادهای موجود را شکوفا سازد و طرحی نو دراندازد (اسلامی نسبت، علی، 1372).
[1] - اقتباس از کتاب شعر سکوت سرشار از ناگفتنیهاست، اثر مارگوت بیکل، ترجمه آزاد شاملو زرین بال 1364.
بیان مسئله
کنون که عصر مدیریت و رهبری است و موفقیت نهادها و سازمانها تا حدود زیادی به کار آیی و اثر بخشی عملکرد مدیران بستگی دارد (میر کمالی 1375) وجوب دقت سازمانها در انتخاب مدیران توانمند که قادر باشند با اتخاذ تدابیر و شیوههای بایسته به ویژه در دستگاه آموزش و پرورش زمینه را برای تجلی و بروز استعدادها و خلاقیت همه ی معلمان و متعلمان همواره سازد بیشتر آشکار میشود (صافی 1374) اگر افراد از نظر شخصیت متناسب با شغل و حرفه ای باشند که انجام میدهند متوجه خواهند شد که برای انجام وظیفه ای که به آنها محول شده از استعداد و تواناییهای لازم برخوردارند و از این رو موفق تر خواهند شد رابینز (پارسایئان و اعرابی1379) از طرف دیگر عواملی که در انتخاب شغل دخالت دارند با عواملی که باعث موفقیت میشوند متفاوتند (به پروژه 1377). اینکه فرد داوطلب شغل الگوی خاص فکری، احساسی، رفتاری متناسب، با شغل را دارد (باکینگهام و کافمن 1380) از مهمترین مسائل در برگزیدن مدیران است زیرا که مدیران بخاطر تفاوتهای فردی و شخصی مسائل را به شیوههای مختلف مدیریت میکنند و انجام وظایف و نحوه عمل آنها محصول دو مسئله ی مهم یعنی ویژگیهای شخصیتی و شیوه مدیریتی است که اتخاذ میکنند (گوئل کهن 1378). مدیران نقش تعیین کننده ای را در اثر بخشی سازمانها از جمله سازمانهای آموزشی به عهده دارند چرا که اثر بخشی سازمان را میتوان از طرق توانایی مدیر در به حداکثر رساندن تعامل بین ساختار و فرآیند سازمان اندازه گیری کرد. (شیرازی 1374)، حالا باید دیدآیا عوامل درونی شخصیت از قبیل عواطف، احساسات، تفکر، یادیگری و هوش و یا عوامل برونی مثل شیوه قضاوت و ادراک یا تاثیر ارتباطی با موفقیت و اثر بخشی مدیران دارد یا خیر؟ جانهالند از جمله صاحب نظرانی ست که میگوید انتخاب شغل بیانگر نوع شخصیت فرد است و او بر این اساس است که دست به انتخاب میزند، کتل بر این باور است که علائق و رغبتها در ارتباط مستقیم با شخصیت فرد میباشد و چیز جداگانه ای نیست (به پروژه 1377) انجام وظائف و نحوه عمل آنها محصول دو مساله مهم یعنی ویژگیهای شخصیتی آنان و شیوه مدیریتی است که اتخاذ میکنند (گوئل کهن 1374). نظریات فروید روانکاو برجسته اتریشی ( یا به قولی آلمانی) درباره ی شخصیت موید تاثیر غرایز به عنوان مهمترین نیروهای برانگیزنده ی رفتار است او از انرژی نهفته ای که آن را” لیبیدو” مینامید صحبت میکرد که میتواند با جابجایی به اهداف جانشین در تعیین شخصیت فرد موثر باشد او متعتقد به تحلیل رویا بود که نشان دهنده ی سه سطح شخصیت (من، فرا من، نهاد) است. آدلر در بررسی شخصیت بیشتر به برانگیزهای اجتماعی و افکار هشیار (بجای فرآیندهای ناهشیار) معتقد بود یعنی شخصیت را نشانههای برتر عوامل اجتماعی میدانست تا زیستی و از معدود کسانی بود که 4 تیپ شخصیتی را تدوین کرد. راجرز نظریه خود را درباره ی شخصیت با جهتی انسان گرایانه بیان کرد از اصطلاحی به عنوان (خود پنداره) یاد میکرد که الگویی سازمان یافته و پایدار از ادراکات را بیان میکند، او معتقد بود که اگر چه خویشتن تغییر میکند ولی خصوصیات سازمان یافته، یکپارچه و ویژه خودپنداره همیشه حفظ خواهد شد. آیسنک از دیگر صاحب نظران تپی شناسی و شخصیت معتقد به تحلیل عاملی و به شیوه آماری بود او پس از تحقیقات خود به دو بعد درون گرا - برون گر و روان آزرده پایدار و ناپایدار دست یافت (جالب است که طبایع چهار گونه او بر اساس نظریات پزشکان قدیم با نظریات و 4 تیپ ارائه شده توسط بوعلی سینا هم خوانی دارد. نظریات کارل گوستاویونگ روان کاو سوئیسی که بر اساس نظریات فروید بنا نهاده شده بود اما معتقد به تحلیل عاملی شخصیت بود او به عقاید فروید مفهوم ناهشیار جمعی را افزود او اظهار میداشت که در درون ما تنازعی بین پرسونا (نقابی که بر چهره داریم) و خویشتن شخصی برقرار است بر اساس نظریات یونگ که 16 تیپ شخصیتی را ارائه میکند در رابطه با حرفه شکی نیست که تیپهای خاص برای بعضی از مشاغل مناسب یا مناسب هستند، تئوری شخصیتی تیپهای روانشناختی در توضیح ناسازگاریها و بروز درگیریها بین افرادکمک میکند. در واقع یونگ در نظریات خود قبل از هر چیز به چهار کنش فکر، هیجان، حس کردن، شهود در دو بعد برون گرایی و درون گرایی میپردازد یعنی 8 تیپ شخصیتی و از این میان تیپهای آمیخته را بیان میکند که جمعا 16 تیپ یا ریخت را تعریف میکند. نظریات کارل گوستا و یونگ مهمترین و عمیق ترین نظریات درباره شخصیت است اگر مدیران وظائف خود را به نحو احسن انجام دهند سازمان به هدفهایش خواهد رسید با توجه به اینکه از مهمترین ملاکهای ارزیابی سازمانها اثر بخشی است (پزشک 1379) پس با توجه به جایگاه نظام تعلیم و تربیت به ویژه نظام مدیریتی، مساله مهمیکه مطرح میشود و باید مورد عنایت قرار گیرد. انتخاب صحیح متقاضیان پست مهم مدیریت است که باید در این رهگذر به تفاوتهای فردی و خصوصیات شخصیتی آنان توجه شود (کشمیری 1379). از آنجایی که مبنای ارزشیابی از رفتار مدیر توسط افراد و گروههای مختلف متفاوت است و سازمانهای عصر کنونی بر خلاف گذشته برای حفظ خو شناسی، شهرت، بقاء خود نیازمند گروههای مختلف دیگر در کنار سهامداران و مالکان اصلی سازمان هستند (گیوریان 1382) و از سویی دیگر هنوز دانشمندان علوم سازمانی از اثر بخشی سازمانی تعریف خاصی ارائه نکرده اند در این پژوهش از رویکرد نوین اثر بخشی در قالب رضایت ذی نفعان بهره میگیریم ال دفت (پارسائیان و اعرابی 1381)، (برزگر 1383). لذا در این پژوهش نظر گروه ذی نفعان (معلمان، انجمن اولیاء مربیان، دانش آموزان) مورد توجه قرار گرفته است.
اهمیت و ضرورت پژوهش
سازمان آموزش و پرورش هر کشور به عنوان یکی از مهمترین، موثر ترین و گسترده ترین سازمانهای مختلف اجتماعی است که مسئولیت انتخاب و انتقال عناصر فرهنگی را به نسل نوخاسته جامعه به عهده دارد. این سازمان دستگاهی است که از دیر باز نقشی سازنده و اساسی در بقا و تداوم فرهنگ و تمدن بشری ایفا کرده است و الگوی کلی نهادها و سازمانهای رسمیجامعه است. (صافی 1374) با توجه به اینکه پیشرفت هر جامعه به چگونگی آموزش و پرورش و غنای فرهنگی آن جامعه بستگی دارد و در پیشرفت مراکز آموزشی به مدیران به عنوان مهمترین عامل پیشرفت نگریسته میشود (رئوفی 1375) مدیریت آموزشی از یکسو در بالابری توانمندی مردمان نقشی ازرنده داد و از سوی دیگر به جهت کمبود منابع و استفاده صحیح از آن در فرآیند توسعه به صورت غیر مستقیم بهره وری مادی کشور را فزونی میبخشد وایلز (طوسی 1382) با توجه به اینکه مدیریت آموزشی مدیریتی بی نظیر است و نمیتوان آن را با هیچ نوع مدیریتی مقایسه کرد لذا باید دریافت که مدیران امروزه در جستجوی چیستند؟ به کجا میروند؟ چه میجویند؟ با نگاهی به اکناف این گیتی پهناور در مییابیم که در عصر ما کار آیی واثربخشی والاترین هدف و ارزشمند ترین مقصد همه مدیران است همه در جستجوی کار آیی بیشتر و اثر بخشی و بهره وری فزون ترند و تلاشهایی که دراین راستا شکل میگیرد (الوانی 1378) اثر بخشی به مفهوم میزان موفقیت در تحقق اهداف یا انجام ماموریتهای محوله به جنبه ی کمیقضیه توجه داردکه بیشتر در مفهوم کار آیی توجه میشود که امروزه تنها با این مفهوم در نظر گرفته نمیشود (ناصری 1383) با آن که اداره کردن مدرسه وظیفه ی مدیریت است علی رغم یکسان بودن وظایف، همه مدیران به یک شیوه عمل نمیکنند، این تفاوتها علاوه بر آن که امکان دارد از تفاوت سطح دانش، نگرش و نظام ارزشی آنها متاثر باشد از شخصیت متفاوت هر یک نیز سرچشمه میگیرد (غفوریان 1382) با توجه به جنبههای روان شناسی مدیران و شخصیت آنان که یکی از عوامل اسای در موفقیت آنان به شمار میرود (نیکپور 1373). آگاهی از تفاوتهای شخصیتی و فردی میتواند ما را در حل بسیاری از دشواریها یاری دهد. وقتی قبول کردیم که انسانها در توانائیهای ذاتی و اکتسابی تفاوت دارند در پی این نخواهیم بود که از همه رفتارهای یکسانی انتظار داشته باشیم ما میتوانیم تفاوتهای فردی را از نظر عاطفه، سرعت واکنش، تیز بینی، شیوه قضاوت و سایر جنبههای رفتار بررسی کنیم (رسول زاده 1380) با توجه به اینکه در هر سازمان مشاغل گوناگونی وجود دارد. لازمه انجام وظایف برخورداری از توانائیهای شخصیتی است، لذا باید افرادی را برگزینیم تا آمادگی لازم و انگیزه کافی داشته باشند، این مسئله میتواند پاسخگوی برخی از مشکلات مربوط به ضعف کارآیی، افت اثر بخشی، ضعف بهره وری و عدم ثبات شغلی باشد (جوکار 1379) چنانچه افراد متناسب با شغل نباشند. پس از ارضاء نیاز اولیه خود از شغلشان دلزدگی پیدا کرده و این حالت به نوبه خود باعث عدم رضایت شغلی، فرار از مسئولیت و کاهش اثر بخشی میشود. این پژوهش، با توجه به شرایط کنونی جامعه به کسانی که متقاضی کار هستند کمک میکند تا بتوانند با برنامه ریزی قبلی، حتی در زمانی دانش آموزی و دانشجویی خود را محک بزنند و امکانات و توانائیهای خویش را ازریابی کنند و بر اساس آن هدفها و راههای زندگی خود را برگزینند و به سویش گام بردارند همچنین اگر سازمانهای بزرگ و کوچک درصد گزینش کارمند یا انتخاب و انتصابات افرادی با شخصیتی متناسب با سازمان هستند و اگر میخواهند در طول خدمت کارکنان و مدت عمرسازمان یک مسیر شغلی قابل انعطاف و متناسب با نیازهای متقابل افراد و سازمان طراحی کنند و به کار بستن اینگونه تدابیر مدیریتی در همبسته کردن افراد با سازمان میتواند بسیار موثر شد. (میر سپاسی1378)
فرمت ورد قابل ویرایش تعداد صفحات 203
تعداد صفحات :98
فهرست مطالب
عنوان صفحه
گواهی.................................................................................................................... الف
سپاسگذاری........................................................................................................... ب
تقدیم...................................................................................................................... ج
فصل اول: طرح تحقیق
مقدمه..................................................................................................................... 1
موضوع پژوهش.................................................................................................... 2
بیان مسئله............................................................................................................. 2
هدف پژوهش......................................................................................................... 5
فرضیه پژوهش..................................................................................................... 6
اهمیت مساله ......................................................................................................... 6
متغیرهای تحقیق.................................................................................................... 9
تعریف عملیاتی متغیرهای تحقیق........................................................................... 9
تعریف رنگ............................................................................................................ 9
تعریف عملیاتی شخصیت....................................................................................... 11
فصل دوم: ادبیات (پیشینه) تحقیق
بخش اول: رنگ ها
مقدمه..................................................................................................................... 13
تاریخچه رنگ......................................................................................................... 16
منشاء و اهمیت رنگ.............................................................................................. 17
صفات رنگ............................................................................................................ 18
روانشناسی رنگها.................................................................................................. 20
تاثیرات رنگها بر روی احساس و فکر و روان انسان........................................... 22
رنگهای اصلی و کمکی........................................................................................... 24
جنبه های عاطفی شخصیت.................................................................................... 25
رنگهای کمکی........................................................................................................ 26
پیشینه پژوهش (آزمایش لوشر)............................................................................ 27
رنگ قرمز.............................................................................................................. 29
رنگ زرد................................................................................................................ 30
رنگ نارنجی........................................................................................................... 33
رنگ آبی................................................................................................................. 33
رنگ سبز............................................................................................................... 36
رنگ بنفش.............................................................................................................. 37
رنگ قهوه ای......................................................................................................... 40
رنگ خاکستری...................................................................................................... 41
رنگ سیاه............................................................................................................... 42
تداعی رنگ و نماد گرایی رنگ............................................................................... 44
بخش دوم- شخصیت و انواع آن
تاریخچه ای از نظریه های شخصیت.................................................................... 48
ریشه و معنای واژه شخصیت............................................................................... 49
تعریف شخصیت.................................................................................................... 50
انواع شخصیت....................................................................................................... 52
سنخ شناسی یونگ................................................................................................. 54
نظریه آیزنیک......................................................................................................... 56
جنبه های توصیفی شخصیت از دیدگاه آیزنیک.................................................... 57
بعد درون گرایی- برون گرایی.............................................................................. 60
روان نژندان.......................................................................................................... 63
روان پریشان......................................................................................................... 64
عوامل سببی........................................................................................................... 65
فصل سوم: طرح پژوهش
جامعه تحقیق.......................................................................................................... 68
نمونه تحقیق........................................................................................................... 68
روش نمونه گیری................................................................................................. 68
ابزار تحقیق............................................................................................................ 68
اعتبار (پایایی) ورودی پرسشنامه شخصیت آیزنیک............................................. 70
نحوه طرح و اجرا آزمون...................................................................................... 70
شیوه آماری مورد استفاده .................................................................................. 71
فصل چهارم: بیان و تحلیل داده ها
تجزیه و تحلیل داده های آماری............................................................................ 73
جدول شماره 2...................................................................................................... 74
تفسیر و نتیجه کلی جدول شماره 2....................................................................... 75
فصل پنجم: خلاصه، بحث و نتیجه گیری
خلاصه تحقیق........................................................................................................ 78
توصیه هایی برای پژوهشهای بعدی..................................................................... 79
محدودیت های پژوهش......................................................................................... 80
تحلیل و نتایج کلی تحقیق........................................................................................ 81
فهرست منابع فارسی............................................................................................. 83
پیوست
پرسشنامه آیزنک .................................................................................................. 87
جدول تبدیل نمره خام به رتبه درصدی آیزنک..................................................... 91
مقدمه
انسان دارای حسی است به نام بینایی، که این عمل را جز چشمهای او چیز دیگر میسر نمی گردند. جهان هستی را بوسیلة این دو عضو کوچک پیچیده و حساس می توانیم ببینیم جهانی که تمام اجزا و اشیای آن مشخصه ای به نام رنگ دارند.
هنگامیکه چشمان، بستهاند، جز سیاهی و تاریکی چیزی وجود ندارد ولی به محض گشودن آنها دنیا پراز رنگهای مختلف تصویر وارونه پردة حساس اتاق تاریک چشمانمان می گردد و عمل دیدن انجام می پذیرد در واقع اگر رنگهای مختلف تصویر نداشت. چرا که همانگونه که صدا اعصاب شنوایی را تحریک میکند و عمل شنیدن بوقوع می پیوندد و به دنبال آن عکس العمل در فرد بوجود می آید، رنگ نیز پس از تأثیر و تحریک اعصاب گیرنده خود موجب دیدن و مهمتر از آن سبب ایجاد دخالت انگیختگی در فرد میشود.
روانشناسی و فیزیولوژی رنگها و نحوه تأثیر آنها در حالتهای رفتاری و روانی افراد از مباحث بسیار مهمی اند که در زمینه رنگها قابل طرح و بررسی اند.
هر رنگی به مقتضای خاصیت خود به نوعی در روان انسان اثر می گذارد. که بی ربط به رفتارهای اجتماعی روانی او نیست. انتخاب رنگ اتاق، کتاب، میز، لباس و … همیشه موردتوجه آدمی بوده و کسی می خواهد رنگ دیوارهای اتاقش کرم باشد یا دیگری سبز کم رنگ و …
اینها همه گویایی تأثیر رنگ در انسان اند. بطوریکه هر فردی بنا به مسایل درونی خود به رنگی انس دارد و آن را می پسندد.
موضوع پژوهش:
رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 87-86
بیان مسئله:
پدیده رنگ از جمله پدیده های طبیعی است که شناخت آن تاریخی بس کهن داشته و در طول تاریخ تکامل بشر مطرح بوده است، این شناخت در جهت کاربرد رنگ برای زیبا جلوه دادن هر چه بیشتر و بهتر نمودن محیط زندگی است، از این رو مطالعات و پژوهشهای بسیاری از گذشته تا حال در مورد رنگ صورت گرفته و در دو قرن اخیر شناخت علمی نسبت به آن افزایش یافته است.
با شناخت علمی پدیده رنگ، مساله ترجیح رنگها بر یکدیگر مطرح گردید، پژوهشهای صورت گرفته دربارة ترجیح رنگها، از نظر روان شناسی جنبة علمی داشته و با دیدگاههایی چون نظریه های زیباشناسان که ترجیح رنگها را جزء ذاتی آنها دانسته و اساساً امری ذهنی تلقی می کنند توافق نظر ندارند و با تأکید بر ذهنیت این امر، تحقیق در این زمینه را بی مورد می دانند.
آنچه مسلم است عوامل در ارتباط با ترجیح رنگ مطرح می گردد که به طور اختصار میتوان به این گونه بیان کرد:
با توجه به این که، هر فرد دارای صفات، خصوصیات رفتاری و ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد است و با داشتن زندگی اجتماعی و گروهی با بسیاری دیگر از افراد، همنوائی دارد. انسان جهت داشتن رفتاری نسبتاً ثابت در پیرامون تعامل های خود، نیاز به تماس و برخوردهایی با محیط داخلی و خارجی خود دارد. فرد با اعمال محرکهائی از خارج متاثر گشته و نسبت به آن واکنش نشان میدهد و به همین ترتیب در اثر کنش و واکنش هائی که در درون فرد، متشکل از یادگیریهای گذشته، نگرش و منطق و استدلالی که از آن بهره مند است، مجموعه ای پویا ونسبتاً ثابت از رفتار پدید می آید که بدان شخصیت فرد اطلاق می گردد.
در پژوهش حاضر، موضوع مورد بررسی در ارتباط با ترجیح رنگ وخصوصیات شخصیتی افراد است که با پرسشنامه شخصیتی(جهت سنجش بعد درون گرا -برون گرا) و سوالهایی در مورد ترجیح رنگ است که تشکیل مرحله ای از مراحل پژوهش را می دهند.
بر اساس پرسشنامه یاد شده و سوال بیان شده در مورد ترجیح رنگ، اساساً رابطه بین شخصیت و رنگ بررسی و به سوال زیر پاسخ داده می شود که:
تعداد صفحات :98
فهرست مطالب
عنوان صفحه
گواهی.................................................................................................................... الف
سپاسگذاری........................................................................................................... ب
تقدیم...................................................................................................................... ج
فصل اول: طرح تحقیق
مقدمه..................................................................................................................... 1
موضوع پژوهش.................................................................................................... 2
بیان مسئله............................................................................................................. 2
هدف پژوهش......................................................................................................... 5
فرضیه پژوهش..................................................................................................... 6
اهمیت مساله ......................................................................................................... 6
متغیرهای تحقیق.................................................................................................... 9
تعریف عملیاتی متغیرهای تحقیق........................................................................... 9
تعریف رنگ............................................................................................................ 9
تعریف عملیاتی شخصیت....................................................................................... 11
فصل دوم: ادبیات (پیشینه) تحقیق
بخش اول: رنگ ها
مقدمه..................................................................................................................... 13
تاریخچه رنگ......................................................................................................... 16
منشاء و اهمیت رنگ.............................................................................................. 17
صفات رنگ............................................................................................................ 18
روانشناسی رنگها.................................................................................................. 20
تاثیرات رنگها بر روی احساس و فکر و روان انسان........................................... 22
رنگهای اصلی و کمکی........................................................................................... 24
جنبه های عاطفی شخصیت.................................................................................... 25
رنگهای کمکی........................................................................................................ 26
پیشینه پژوهش (آزمایش لوشر)............................................................................ 27
رنگ قرمز.............................................................................................................. 29
رنگ زرد................................................................................................................ 30
رنگ نارنجی........................................................................................................... 33
رنگ آبی................................................................................................................. 33
رنگ سبز............................................................................................................... 36
رنگ بنفش.............................................................................................................. 37
رنگ قهوه ای......................................................................................................... 40
رنگ خاکستری...................................................................................................... 41
رنگ سیاه............................................................................................................... 42
تداعی رنگ و نماد گرایی رنگ............................................................................... 44
بخش دوم- شخصیت و انواع آن
تاریخچه ای از نظریه های شخصیت.................................................................... 48
ریشه و معنای واژه شخصیت............................................................................... 49
تعریف شخصیت.................................................................................................... 50
انواع شخصیت....................................................................................................... 52
سنخ شناسی یونگ................................................................................................. 54
نظریه آیزنیک......................................................................................................... 56
جنبه های توصیفی شخصیت از دیدگاه آیزنیک.................................................... 57
بعد درون گرایی- برون گرایی.............................................................................. 60
روان نژندان.......................................................................................................... 63
روان پریشان......................................................................................................... 64
عوامل سببی........................................................................................................... 65
فصل سوم: طرح پژوهش
جامعه تحقیق.......................................................................................................... 68
نمونه تحقیق........................................................................................................... 68
روش نمونه گیری................................................................................................. 68
ابزار تحقیق............................................................................................................ 68
اعتبار (پایایی) ورودی پرسشنامه شخصیت آیزنیک............................................. 70
نحوه طرح و اجرا آزمون...................................................................................... 70
شیوه آماری مورد استفاده .................................................................................. 71
فصل چهارم: بیان و تحلیل داده ها
تجزیه و تحلیل داده های آماری............................................................................ 73
جدول شماره 2...................................................................................................... 74
تفسیر و نتیجه کلی جدول شماره 2....................................................................... 75
فصل پنجم: خلاصه، بحث و نتیجه گیری
خلاصه تحقیق........................................................................................................ 78
توصیه هایی برای پژوهشهای بعدی..................................................................... 79
محدودیت های پژوهش......................................................................................... 80
تحلیل و نتایج کلی تحقیق........................................................................................ 81
فهرست منابع فارسی............................................................................................. 83
پیوست
پرسشنامه آیزنک .................................................................................................. 87
جدول تبدیل نمره خام به رتبه درصدی آیزنک..................................................... 91
مقدمه
انسان دارای حسی است به نام بینایی، که این عمل را جز چشمهای او چیز دیگر میسر نمی گردند. جهان هستی را بوسیلة این دو عضو کوچک پیچیده و حساس می توانیم ببینیم جهانی که تمام اجزا و اشیای آن مشخصه ای به نام رنگ دارند.
هنگامیکه چشمان، بستهاند، جز سیاهی و تاریکی چیزی وجود ندارد ولی به محض گشودن آنها دنیا پراز رنگهای مختلف تصویر وارونه پردة حساس اتاق تاریک چشمانمان می گردد و عمل دیدن انجام می پذیرد در واقع اگر رنگهای مختلف تصویر نداشت. چرا که همانگونه که صدا اعصاب شنوایی را تحریک میکند و عمل شنیدن بوقوع می پیوندد و به دنبال آن عکس العمل در فرد بوجود می آید، رنگ نیز پس از تأثیر و تحریک اعصاب گیرنده خود موجب دیدن و مهمتر از آن سبب ایجاد دخالت انگیختگی در فرد میشود.
روانشناسی و فیزیولوژی رنگها و نحوه تأثیر آنها در حالتهای رفتاری و روانی افراد از مباحث بسیار مهمی اند که در زمینه رنگها قابل طرح و بررسی اند.
هر رنگی به مقتضای خاصیت خود به نوعی در روان انسان اثر می گذارد. که بی ربط به رفتارهای اجتماعی روانی او نیست. انتخاب رنگ اتاق، کتاب، میز، لباس و … همیشه موردتوجه آدمی بوده و کسی می خواهد رنگ دیوارهای اتاقش کرم باشد یا دیگری سبز کم رنگ و …
اینها همه گویایی تأثیر رنگ در انسان اند. بطوریکه هر فردی بنا به مسایل درونی خود به رنگی انس دارد و آن را می پسندد.
موضوع پژوهش:
رابطه رنگ با تیپ شخصیتی در بین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در سال تحصیلی 87-86
بیان مسئله:
پدیده رنگ از جمله پدیده های طبیعی است که شناخت آن تاریخی بس کهن داشته و در طول تاریخ تکامل بشر مطرح بوده است، این شناخت در جهت کاربرد رنگ برای زیبا جلوه دادن هر چه بیشتر و بهتر نمودن محیط زندگی است، از این رو مطالعات و پژوهشهای بسیاری از گذشته تا حال در مورد رنگ صورت گرفته و در دو قرن اخیر شناخت علمی نسبت به آن افزایش یافته است.
با شناخت علمی پدیده رنگ، مساله ترجیح رنگها بر یکدیگر مطرح گردید، پژوهشهای صورت گرفته دربارة ترجیح رنگها، از نظر روان شناسی جنبة علمی داشته و با دیدگاههایی چون نظریه های زیباشناسان که ترجیح رنگها را جزء ذاتی آنها دانسته و اساساً امری ذهنی تلقی می کنند توافق نظر ندارند و با تأکید بر ذهنیت این امر، تحقیق در این زمینه را بی مورد می دانند.
آنچه مسلم است عوامل در ارتباط با ترجیح رنگ مطرح می گردد که به طور اختصار میتوان به این گونه بیان کرد:
با توجه به این که، هر فرد دارای صفات، خصوصیات رفتاری و ویژگی های شخصیتی منحصر به فرد است و با داشتن زندگی اجتماعی و گروهی با بسیاری دیگر از افراد، همنوائی دارد. انسان جهت داشتن رفتاری نسبتاً ثابت در پیرامون تعامل های خود، نیاز به تماس و برخوردهایی با محیط داخلی و خارجی خود دارد. فرد با اعمال محرکهائی از خارج متاثر گشته و نسبت به آن واکنش نشان میدهد و به همین ترتیب در اثر کنش و واکنش هائی که در درون فرد، متشکل از یادگیریهای گذشته، نگرش و منطق و استدلالی که از آن بهره مند است، مجموعه ای پویا ونسبتاً ثابت از رفتار پدید می آید که بدان شخصیت فرد اطلاق می گردد.
در پژوهش حاضر، موضوع مورد بررسی در ارتباط با ترجیح رنگ وخصوصیات شخصیتی افراد است که با پرسشنامه شخصیتی(جهت سنجش بعد درون گرا -برون گرا) و سوالهایی در مورد ترجیح رنگ است که تشکیل مرحله ای از مراحل پژوهش را می دهند.
بر اساس پرسشنامه یاد شده و سوال بیان شده در مورد ترجیح رنگ، اساساً رابطه بین شخصیت و رنگ بررسی و به سوال زیر پاسخ داده می شود که: