فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:280
فهرست مطالب:
دیباچه
بخش اول: کلیات پژوهش
1- طرح مسئله 2
2- سوال اصلی 4
3- فرضیه اصلی 4
4- پیشینه پژوهش 4
5- معرفی منابع محوری پژوهش 5
6- مفاهیم پژوهش 9
7- ضرورت پژوهش 10
8- روش گردآوری اطلاعات 12
9- سازماندهی پژوهش 13
بخش دوم: علل و زمینه های تغییر کابینه و انتصاب آموزگار
فصل اول: کارنامه و عملکرد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هویدا 17
1- اوضاع اقتصادی و سیاسی ایران در آستانه نخست وزیری هویدا 17
2- عملکرد اقتصادی هویدا 22
3- سیاست خارجی هویدا 27
4- وضعیت فرهنگی کشور در دوره هویدا 29
5- اوضاع امنیتی و سیاسی کشور در دوره نخست وزیری هویدا 30
6- سقوط هویدا از اریکه قدرت 35
7- ارزیابی صدارت هویدا 36
فصل دوم: علل و عوامل داخلی تغییر کابینه 39
1- عوامل اقتصادی 41
2- عوامل سیاسی 43
فصل سوم: علل و عوامل خارجی تغییر کابینه 50
1- دولت جدید امریکا و تغییر کابینه در ایران 50
2- سفر «سایروس و نس» به ایران 56
3- دیدار شاه از امریکا 58
4- فضای باز سیاسی و پیامدهای آن برای رژیم 61
5- تأثیر سایر عوامل در تغییرات سیاسی درون حاکمیت 63
فصل چهارم: علل انتخاب آموزگار به نخست وزیری 69
بخش سوم: زیست نامه و کارنامه سیاسی آموزگار
فصل اول: پیشینه خانوادگی آموزگار 77
1- حبیب الله آموزگار 77
2- جهانگیر آموزگار 79
3- هوشنگ آموزگار 81
4- کورس آموزگار 81
فصل دوم: پیشینه تحصیلی آموزگار 83
فصل سوم: چگونگی ارتقای شغلی و سیاسی آموزگار 84
فصل چهارم : مناصب و سوابق اداری آموزگار پیش از تصدی مقام نخست وزیری 89
فصل پنجم: نقش و عملکرد آموزگار در حزب رستاخیز 97
1- سوابق حزبی آموزگار 97
2- فعالیت آموزگار در حزب رستاخیز 99
بخش چهارم: دولت آموزگار و بحرانها و چالش های پیش روی
فصل اول: مسائل اجتماعی و سیاسی دولت آموزگار 106
1- جشن هنر شیراز 106
2- شبهای شعر در انستیتو گوته 109
3- تاسیس کمیته ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر 112
4- تجدید فعالیت احزاب سیاسی 113
5- اوج گیری ناآرامیهای سیاسی 115
فصل دوم: تدابیر و برنامه های دولت آموزگار 120
1- ترکیب کابینه و برنامه ها 120
2- مبارزه با گرانفروشی 125
3- تنظیم لایحه بودجه سال 1357 126
4- اصلاح قوانین قضایی 126
5- مماشات با علما 127
6- اصلاح بودجه 127
فصل سوم: رحلت مصطفی خمینی و پیامدهای آن برای رژیم 128
1- حیات سیاسی مصطفی خمینی 128
2- پیامدهای سیاسی در گذشت مصطفی خمینی (ره) برای رژیم و دولت آموزگار 132
3- تأثیر درگذشت مصطفی خمینی بر روند نهضت اسلامی 140
فصل چهارم: مقاله روزنامه اطلاعات و عواقب آن 143
- چه کسی مقاله را نوشت؟ 147
فصل پنجم: قیام 19 دی ماه قم و شکل گیری مجالس اربعین متوالی 157
1- نتایج و پیامدهای قیام 19 دی ماه قم 164
2- شکل گیری اربعین ها و تداوم نهضت 166
3- قیام 29 بهمن 1356 تبریز 167
فصل ششم: حادثه سینما رکس آبادان 179
1- آتش سوزی سینما رکس کار که بود؟ 180
2- دیدگاه شاه درباره حادثه سینما رکس 186
3- پیامدهای حادثه آتش سوزی سینما رکس 187
بخش پنجم: چالش دولت آموزگار با انقلابیون
فصل اول: نقش سخنرانیها و اعلامیه های آیت الله خمینی در تضعیف دولت آموزگار 191
1- امام خمینی و جشن هنر شیراز 193
2- اقبال به نظریه «ولایت فقیه» بعنوان حکومت جایگزین 194
3- اوج گیری مبارزات امام (ره) پس از درگذشت آقا مصطفی 197
4- امام خمینی (ره) و برنامه فضای باز سیاسی رژیم 199
5- امام خمینی (ره) و قیام های پس از 19 دیماه قم 201
6- امام خمینی (ره) و تظاهرات نمایشی رژیم 217
7- امام خمینی (ره) و تغییر مهره های رژیم 218
8- امام خمینی (ره) وحادثه سینما رکس آبادان 219
9- ویژگی های پیام ها و سخنرانی های امام خمینی (ره) 220
فصل دوم: علل و عوامل کناره گیری آموزگار از نخست وزیری 224
الف) ناتوانی اقتصادی 224
ب) ناتوانی سیاسی 232
1- مناسبات شاه و آموزگار 236
2- ناکارآمدی وزیران 239
3- دولت آموزگار و فضای باز سیاسی 241
4- مجلس و آموزگار 244
5- آموزگار و مخالفان سیاسی 248
6- تغییر در ساواک 257
7- ارزیابی صدارت آموزگار 258
8- فهرست اهم مشکلات آموزگار 264
9- استعفای آموزگار 267
فصل سوم: آموزگار پس از استعفا 270
- جمع بندی و نتیجه گیری 273
- ضمایم
- فهرست منابع و مآخذ (کتابشناسی)
دیباچه
در گردآوری و تدوین مطالب این رساله تلاش گردید تا از همه آثار، تالیفات، اسناد و جراید موجود که در ارتباط با موضوع این کار پژوهشی بود استفاده شود. برای این کار به بسیاری از کتابخانه های معتبر دولتی از جمله کتابخانه مجلس، کتابخانه دانشگاه تهران، کتابخانه مرکزی، کتابخانه ملی و مراکز نگهداری اسناد مثل مرکز اسناد ملی، مرکز مطالعات تاریخ معاصر و مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه نمودم. با توجه به کمی آثار مربوط به موضوع رساله و برای آنکه اثری نادیده گرفته نشود از بسیاری از استادان محترم چه استادان زحمتکش و پرتلاش پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی و چه سایر سرورانی که در دوره های مختلف دانشگاهی از محضر آنها بهره برده بودم کمک گرفتم. در این میان باید از کلیه زحمات، محبتها و رهنمودهایی که استادان عزیز آقایان دکتر بهشتی سرشت، دکتر حضرتی و دکتر حسن زاده چه در اثنای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد که از محضر آنان حظ وافر و درس اخلاق فرا گرفتم و چه در زمان تنظیم رساله کمک ها و تجربیات خود را از اینجانب دریغ ننمودند کمال سپاس و قدر دانی را دارم. این عزیزان حتی در اوقات فراغت و با وجود مشکلات متعدد و با سعه صدر نهایت همکاری و محبت را نسبت به اینجانب مبذول نمودند.
برای غنا بخشیدن بیشتر به مباحث این رساله، به برخی کتابخانه های خصوصی دوستان دانشگاهی و حتی مراکز فروش کتابهای نایاب نیز رجوع کردم و مطالبی هرچند مختصر در آنها یافتم که بهرحال کمکی بود در اعتبار بخشیدن به موضوعات رساله.
یک
از آنجا که روش گردآوری مندرجات رساله با شیوه اسنادی بوده و برای تحلیل موضوعات می بایست به اسناد نیز توجه می گردید لذا برای استفاده از اسناد به بسیاری از مراکز حفظ و نگهداری اسناد مراجعه شد. بخصوص از اسناد مرکز اسناد انقلاب اسلامی به حد فراوانی بهره بردم و آرشیو این مرکز در تدوین اطلاعات این رساله بسیار کمکم کرد. در اینجا از همکاری بی شائبه آقای تمبری مسئول پذیرش و ارائه اسناد دوره آموزگار بسیار متشکرم. ایشان با کمال دلسوزی و عنایت و با صرف وقت فراوان و خارج از چارچوبهای اداری راهنمایی های ارزنده ای به اینجانب نمودند و بسیاری از اسنادی را که به راحتی قابل مراجعه به آنها نبود در اختیارم گذاردند.
برای جمع آوری هر یک از بخشهای رساله ساعتهای بسیاری را صرف مراجعه به کتابخانهها و مراکز نگهداری مدارک و اسناد نمودم. در این بین کتابخانه ملی با وجود برخورداری از ذخایر غنی مکتوب و منابع منحصر به فرد حائز اهمیت فراوانی بود اما متاسفانه مسئولین این کتابخانه بدلیل آماده نبودن ساختمان و به بهانه تغییر مکان کتابخانه همکاری شایسته را در این کار بعمل نیاوردند طوری که برای رجوع به یک منبع به ناچار چندین بار به این کتابخانه آمد و شد نمودم و این امر وقت زیادی را از من گرفت.
علاوه بر اینها، استفاده از جراید و روزنامه ها را که در تدوین این رساله اجتناب ناپذیر بود در دستور کارم قرار دادم چرا که بسیاری از اخبار و حوادث مورد بحث رساله در نشریات وقت مضبوط بود. برای آگاهی از کم و کیف آنها به آرشیو بسیاری از روزنامه ها بخصوص روزنامههای اطلاعات و کیهان مراجعه نمودم.ضمن آنکه بعضی از روزنامه هایی که پس از انقلاب به انتشار مقالاتی پیرامون جمشید آموزگار و تحولات و وقایع دوره صدارت او پرداخته بودند به دلایل مختلف توقیف شده بودند. بنابراین ناگزیر برای اطلاع از مطالب این قبیل نشریات به کتاخانه ملی مراجعه نمودم و با بهره گیری از کپی این جراید توانستم تا حد امکان کار پژوهشی خود را غنا بخشم.
بخش اول:
کلیات پژوهش
1- طرح مسئله
انقلاب اسلامی ایران در مسیر پرفراز و فرود خود بسوی پیروزی مقاطع حساسی را پشت سر نهاده است. در این حرکت علاوه بر نقش چشمگیر امام خمینی (ره) و مردم در به ثمر رسیدن انقلاب باید به تأثیر برنامه ها و تحولات درون حاکمیت و حوادث پیش آمده در تشویق و تداوم مبارزات بعنوان یکی از عناصر پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته شود.
اینکه رژیم پهلوی در سالهای اوج اقتدار نظامی و اقتصادی وحمایت پشتیبانان خارجی از جمله ابر قدرت امریکا و پس از یک دوره آرامش چهارده ساله که با سرکوب قیام 15 خرداد 1342 آغاز شده بود در سالهای 56 و 57 دچار تزلزل گردید و بتدریج سقوط کرد از یکسو به تدابیر و تحولات اتخاذ شده از سوی رژیم و حوادث آن دوران مربوط است که رژیم را دچار چالش ساخت و از سوی دیگر ناشی از سوء عملکرد نظام شاهنشاهی در رویارویی با موج نارضایتی مردم و گروه های مخالف می باشد.
این تحولات و وقایع تاثیرات گوناگونی در زمینه های سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی بر گروه ها و اقشار گوناگون مردم و احزاب سیاسی بر جا نهاد و هر کدام از آنها با تأثیر گذاری بر طیف دیگری از گروه های جامعه باعث شکل گیری اعتراضات پیاپی گردیدند و رژیم را دچار بحران ساختند. در این میان دوره یکساله نخست وزیری آموزگار آغاز گر دور جدیدی از تحولات و رخدادهایی بود که هریک از آنها نقش بسزایی در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایفا نمودند.
رژیم در سالهای پس از کودتای 28 مرداد توانسته بود تا حدی توسعه اقتصادی را در بخشهای متعدد تولیدی ایجاد کند و از اقتصاد سنتی بسوی اقتصاد صنعتی و مدرن حرکت کند اما به موازات آن توسعه سیاسی و مشارکت گسترده تر گروه ها و طبقات نوخاسته جدید را در تصمیم گیری های سیاسی فراهم نکرده بود. بسیاری از این گروه ها بدنبال مشارکت بیشتر در عرصه سیاسی بودند اما نظام بسته و محدود حاکم اجازه چنین حضوری را نمی داد. در زمانی که رژیم مخالف جدی در برابر برنامه های خود نمی دید چرا که گروه های چپ را عملا از میدان مبارزه بیرون رانده بود و جناح مذهبی تحت رهبری امام خمینی (ره) نیز با تبعید ایشان و سرکوب طرفدارانش در ظاهر به شکلی خنثی به حیات خود ادامه می داد، دست به یک سلسله تحولات سیاسی و اقتصادی جدیدی زد. انتصاب آموزگار به نخست وزیری در واقع در راستای چنین اهدافی بود.
اما برخلاف پیش بینی های رژیم، در دوره صدارت آموزگار جناح مذهبی ظاهرا خاموش با فراهم آمدن زمینه مساعد به جوش و خروش درآمد و از صورت فعالیت های نیمه آشکار و زیرزمینی به جنبشی علنی و انقلابی مبدل شد و با پیدایش برخی حوادث این موج تقویت شد و به شکل حرکتی مبارزه جویانه و فراگیر درآمد.
یکی از این وقایع، رحلت آقا مصطفی و بدنبال آن انتشار مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات علیه امام (ره) بود که منجر به شکل گیری ائتلاف بزرگی از مخالفان رژیم گردید. بدنبال سرکوبی و شهادت معترضین به مقاله توهین آمیز در 19 دی ماه سال 1356 در قم مجالس اربعین متعددی در سایر شهرهای کشور منعقد شد که شاخص ترین آنها قیام های 29 بهمن 56 در تبریز و در تعاقب آن قیام 10 فروردین 57 در شهرهای یزد و جهرم بود که آنها نیز به صحنه های درگیری با نیروهای رژیم و ادامه مبارزه انجامیدند.
در زمینه تحولات این دوره باید گفت انتخاب کارتر به ریاست جمهوری آمریکا و شعار حقوق بشر وی که خواهان اجرای آن در کشورهای تابع و متحد آمریکا بود رژیم را ناچار به برقراری سیاست فضای باز سیاسی در کشور نمود. اما این امر خود زمینه ای مناسب برای مخالفان رژیم در جهت گسترش مبارزه فراهم آورد و عواقب آن افزایش مخالفتها علیه رژیم و دولت آموزگار بود.
از سوی دیگر سیاست اقتصادی آموزگار که مبتنی بر ریاضت و صرفه جویی در مخارج دولت بود عوارض ناگواری از جمله تورم، بیکاری و گرانی را برای رژیم به ارمغان آورد و بر شدت نارضایتی های مردم بخصوص اقشار متوسط و پایین جامعه که با درآمد کم امرار معاش می کردند افزود. ضمن آنکه بعضی از تدابیر اقتصادی دولت منجر به کند شدن و حتی متوقف گردیدن چرخ اقتصاد کشور و اعتراض اغلب تولید کنندگان و صاحبان صنایع از عملکرد دولت شد. از جمله این اقدامات دولت کاستن از اعطای اعتبارت دولتی به بخش صنعتی کشور بود که باعث کاهش تولید و یا تعطیلی بعضی صنایع و به تبع آن افزایش گرانی و بیکاری شد. این امر بر میزان شکایات تولید کنندگان ، مزد بگیران و کارگران محروم از عملکرد دولت شد در واقع نتایج سوء این تحولات برای رژیم فراهم ساختن بستری مناسب برای مخالفان بخصوص پیروان حرکت انقلابی – مذهبی برهبری امام خمینی (ره) بود تا بر شدت حملات خود علیه رژیم بیفزایند.
با توجه به شرایط پیش آمده که دولت از پس حل بسیاری از گرفتاریهای اقتصادی و سیاسی برنیامده بوده حادثه سینما رکس آبادان در حکم تیر خلاصی بود که بر پیکره ناتوان دولت آموزگار شلیک شد آماج حملات مخالفان متوجه دولت آموزگار گردید و افکار عمومی، رژیم و دولتش را عامل اصلی وقوع حریق در سینما دانستند. با این پیشامد آموزگار حداقل مقبولیت و وجاهت خود را در نزد مردم از دست داد و مجبور به کناره گیری از کرسی صدارت گردید. دولتهای پس از وی نیز نتوانستند در برابر فشار اعتراضات و اعتصاباتی که از دوره آموزگار اوج گرفته بود تاب بیاورند و بالاخره با تشدید تظاهرات و اقدامات مخالفان از یکسو و فرار شاه، پیوستن تدریجی ارتش به مردم وضعف بختیار در قائق آمدن بر آشوبها و ناآرامیهای فزاینده، شش ماه پس از استعفای آموزگار، حکومت پهلوی هم فرو پاشید و در نهایت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید.
2- سوال اصلی:
تحولات و وقایع دوره نخست وزیری آموزگار چه نقشی در روند پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؟
3-فرضیه اصلی:
تحولات سیاسی و اقتصادی دوره آموزگار که شامل برقراری فضای باز سیاسی که پیامد انتخاب کارتر به ریاست جمهوری امریکا و تدابیر جدید اقتصادی چون برنامه ریاضت اقتصادی بود، در کنار وقایع مهم این دوره از جمله رحلت آقا مصطفی ، چاپ مقاله روزنامه اطلاعات و حادثه سینما رکس نقش عمده ای در گسترش اعتراضات و ایجاد چالش و در نهایت سقوط دولت آموزگار و ادامه مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی داشت.
4- پیشینه پژوهش
در مورد جمشید آموزگار و تحولات و وقایع دوران نخست وزیری وی تا کنون پژوهشی مستقل و جامع نه تنها در ایران بلکه در خارج از کشور نیز صورت نگرفته است. دوره یکساله نخست وزیری آموزگار با وجود کوتاهی، سرمنشاء بسیاری از تحولات داخلی و خارجی و حوادث بسیاری بود که پیامد آن سقوط دولت وی و تضعیف و در نهایت سقوط رژیم پهلوی بود.
البته درباره آموزگار و تحولات و وقایع دوران صدارتش در بعضی از آثار، تالیفات، جراید، خاطرات رجال پهلوی و مصاحبه هایی که با آنها بعمل آمده اشاراتی گذرا دیده می شود اما تا کنون پژوهشی عمیق و شایسته پیرامون نقش و تاثیر او در تحکیم یا تضعیف نظام پهلوی و تاثیر حوادث دوران نخست وزیریش در سرعت بخشیدن به حرکت انقلاب و یا کند کردن حرکت های اعتراض مردم به عمل نیامده است.
بی تردید آموزگار در حلقه کارگزاران شاه وزنه ای تأثیر گذار و قابل اعتنا بوده است گذشته از برخورداری از پیشینه خانوادگی قابل قبول برای رژیم (پدر و برادران)، خود جمشید آموزگار در دو دهه ی 40 و 50 از رجال مهم سیاسی بود که به لحاظ سوابق تحصیلی و اداری مورد توجه شاه و دربار بود.
همچنین از زاویه ای دیگر، وقایع و اتفاقاتی که در دوره نخست وزیری آموزگار رخ داد تاثیر زیادی در سست نمودن پایه های رژیم شاهنشاهی و اتحاد و همبستگی بیشتر مردم برای مقابله با رژیم داشت. این وحدت میان نیروهای سیاسی اعم از ملی، چپ و مذهبی بحدی افزایش یافت که در نهایت طومار عمر رژیم را در هم پیچید.
با توجه به این مقدمه پرداختن به نقش و تأثیر تحولات و وقایع دوره نخست وزیری آموزگار بر هر پژوهنده تاریخ معاصر بخصوص دانشجویان رشته تاریخ انقلاب اسلامی لازم و اجتناب ناپذیر است. درباره این مقطع از تاریخ انقلاب اسلامی (مرداد 56 تا شهریور 57) تا کنون تالیفی خاص و مدون که در بردارنده تمام ابعاد و جوانب تحولات و وقایع دوران نخست وزیری آموزگار باشد انجام نیافته است. هرچند که در آثار بعضی از نویسندگان و پژوهشگران مروری سطحی و گذرا بر رخدادهای این دوره شده است اما هیچکدام از این تالیفات به تحلیل و ریشه یابی آنها و نقشی که در پیروزی انقلاب اسلامی داشتهاند نپرداختهاند.
5- معرفی منابع محوری پژوهش
در میان تألیفات موجود، تنها منبعی که مستقلا به جمشید آموزگار پرداخته کتاب «جمشید آموزگار به روایت اسناد ساواک» است که با عنایت به اسناد موجود در ساواک از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات انتشار یافته است. این اثر با وجودی که بسیار ارزشمند، مستند و منحصر بفرد است لکن بسیار فشرده و مختصر نگارش یافته است. نقطه قوت این کتاب ارجاع به اسناد ساواک می باشد. اسنادی که بسیاری از آنها در دیگر منابع یافت نمی شود. دست اول بودن و مستند بودن اطلاعات کتاب از محاسن آن به شمار می رود.
تألیف دیگر کتاب «از سید ضیاء تا بختیار» تألیف مسعود بهنود است. نویسنده در هر بخش از کتابش به یکی از نخست وزیران پرداخته است. اما فقط در حد یک معرفی کوتاه و مختصر. این نویسنده دوره نخست وزیری آموزگار وانتصاب وی را به این مقام تحت تأثیر سیاستهای اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا می داند. یا مسایلی را که گریبان رژیم پهلوی را در دوساله 56 و 57 گرفت را از قول شاه بدلیل توطئه های انگلیس می داند. اما کوششی برای اثبات یا رد ادعاهای شاه یا نظرات خود در کار این نویسنده دیده نمی شود. در واقع بهنود در این تالیف ماجرای انقلاب اسلامی را مانند یک بیننده و مخبر خارجی مورد بحث قرار می دهد فارغ از آنکه به عمق و ریشه های اصلی حوادث و تحولات این دوره بپردازد. البته این کتاب از دید یک خواننده عادی کتابی است شیرین که به زبانی ساده و عامیانه به بیان سلسله وقایع منجر به پیروزی انقلاب پرداخته است.
از جمله منابعی که در آن به سوابق خانوادگی و سیاسی آموزگار پرداخته شده کتاب «شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر» به قلم باقر عاقلی است. وی در این اثر ضمن اشاره به برخی شخصیتهای سیاسی دوره پهلوی اشاره ای اندک و مختصر به زندگینامه و فعالیت های اداری و سیاسی جمشید آموزگار نموده است. اما این منبع از حد یک شرح حال نویسی فراتر نرفته و رخدادهای دوره صدارت آموزگار را بصورتی کاملا سطحی و سربسته مورد اشاره قرار داده است. بدون آنکه برای اثبات صحت و سقم آن دلیل یا سندی ارائه کند. این نگاه سطحی به وقایع از نقاط اصلی ضعف این کتاب محسوب میشود.
یکی از منابع مهم به کار رفته در رساله فوق مجموعه آثار امام خمینی (ره) شامل پیامها ، سخنرانیها و مصاحبه های ایشان تحت عنوان «صحیفه امام» است که برای درک دیدگاه ها و مواضع ایشان در قبال رژیم و دولت آموزگار کمک شایانی در تدوین و مستند نمودن مطالب این رساله بخصوص بخش های پایانی آن نموده است.
تألیف دیگر «تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله» ایران تألیف غلامرضا نجاتی است. دراین کتاب به وقایع 25 سال از تاریخ معاصر ایران پرداخته شده است. نویسنده وقایع این دوران را از زاویه دید افراد ملی گرا نگریسته که این موضوع را در سراسر نوشته هایش و در بازگویی و نقد مسائل رژیم می بینیم. وی با تکیه بر اقوال و خاطرات برخی از اعضای جبهه ملی به نقل حوادث سیاسی و اجتماعی آن دوران ایران که منجر به پیروزی انقلاب شد می پردازد. چنین می توانم بگویم که نگاه این نویسنده نگاهی تک بعدی به جریانات منجر به انقلاب است و به نقش و تأثیر نیروهای مذهبی تحت رهبری آیت الله خمینی در ایجاد چالش برای رژیم کمتر توجه کرده است. ضعف اساسی این کتاب پرداختن صرف به نقش امریکا و نیروهای ملی گرا در ظهور اعتراضات و نهایتا سرنگونی رژیم پهلوی است. لذا تألیف ایشان نمی تواند اثری جامع و کامل تلقی شود.
از نکات قابل اعتنای این کتاب که در سایر منابع مربوط به این دوره کمتر دیده می شود تحلیل وقایع و ریشه یابی آنها و ارائه راهکارهایی برای آرام ساختن اوضاع از قول فرماندهان ارشد نظامی است. نویسنده بدلیل برخورداری از سوابق نظامی، بسیاری از راه حل هایی را که نظامیان رده بالا برای خروج رژیم از بحران به شاه ارائه می دادند را در کتاب خود آورده است اما اشکال کار او این است که به منبع و یا سندی که اظهارات او را اثبات نماید اشاره ای نشده است.
دیگر تالیفی که در تدوین این رساله مورد استفاده قرار گرفت کتاب «نخست وزیران ایران» تألیف باقر عاقلی است که در بسیاری قسمتهای این کار پژوهشی بویژه بخشهای پایانی آن بکار آمد. عاقلی در این کتابش سرگذشت و عملکرد همه نخست وزیران دوره ی پهلوی اول و دوم را بر شمرده است. ایشان با اشاره به سوابق و گذشته تاریخی بسیاری از این دولتمردان در ادوار مختلف عمر رژیم پهلوی به شرح و تفسیر اقدامات آنها به اختصار پرداخته است. اما ایراد کار این نویسنده عدم بکارگیری تاریخ دقیق حوادث و تحولات نه به تقویم شمسی و نه تقویم میلادی است. ضمن آنکه توالی رویدادهای تاریخی در کار ایشان دیده نمی شود. همچنین عاقلی رسم امانتداری در نقل حوادث را در حین بکارگیری آثار دیگر نویسندگان رعایت ننموده و آنچه را که وی از قول دیگران اظهار داشته با آنچه در مراجعه مستقیم به آثار آنها میبینیم مطابقت ندارد. ضمن آنکه هیچ نوع ارجاع و کتابشناسی در کار ایشان دیده نمیشود.
دیگر اثری مهمی که در آن به شکلی مستند به نقش و سوابق آموزگار توجه شده کتاب «حزب رستاخیز ایران به روایت اسناد» است که بوسیله اصغر صارمی شهاب گرد آوری شده است. این مؤلف با توجه به اسناد موجود در مرکز اسناد انقلاب اسلامی ضمن بیان تاریخچه تشکیل حزب رستاخیز، عملکرد و سوابق حزبی و سیاسی آموزگار را بعنوان یکی از بانیان و دبیران کل این حزب مورد شرح و تفسیر قرار داده است. هرچند که فعالیت در حزب رستاخیز تنها بخشی از پیشینه شغلی و سیاسی آموزگار است اما بهرحال این سابقه در ارتقای شغلی وی نقش مهمی را ایفا نموده است. مستند بودن این کار و بیان اعمال و رفتار و ویژگی های سیاسی و اداری آموزگار در این برهه از زندگانی سیاسی او از نقاط قوت این کتاب محسوب می شود.
کتاب مورد استفاده دیگر «انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی» به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی است که به شیوه مصاحبه با مقامات و صاحب منصبان رژیم پهلوی و شخصیتها و فعالان سیاسی دست اندر کار انقلاب نگارش یافته است و در واقع تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است. بهر حال آشنایی با این نقل قولها و تطبیق آنان با اسناد و سایر نوشته ها می تواند صحت و سقم اظهارات بسیاری از مصاحبه شوندگان این کتاب را اثبات یا رد نماید.
تألیف دیگری که در نگارش این رساله بکار گرفتم کتاب «قلم و سیاست» تألیف محمد علی سفری است. این اثر را می توان از منابع دسته اول راجع به رویدادها و تحولات دوره پهلوی دوم به حساب آورد. نویسنده فوق با برخورداری از چندین دهه سابقه در کارهای مطبوعاتی و گفت و شنود و مصاحبه هایی که با دولتمردان و دست اندر کاران رژیم (وکلای مجلس، وزیران، نخست وزیران، مشاوران شاه و ...) داشته اطلاعات منحصر بفردی پیرامون بسیاری مسائل کسب نموده است. ضمن آنکه بدلیل کار روزنامه نگاری از بسیاری از اخبار داخلی و خارجی نیز مطلع بوده است.
نکته مثبت دیگر کار سفری ارجاعات مناسب و بهره مندی از منابع معتبر و مستند است. ضعف عمده این تألیف استفاده از برخی منابع بدون ارجاع به آنها است همچنین بخش بندی و فصل بندی منظمی در این کار دیده نمیشود.
علیهذا در تالیف رساله پیش رو، ضمن بکارگیری منابع نامبرده، برخی تالیفات دیگر نیز مورد مطالعه قرار گرفتند که کمکهای جنبی فراوانی در تکمیل این کار نمودند. مهم ترین آنها عبارتند از:
و دیگر منابعی که در کتابشناسی بدانها اشاره شده است. همینطور بسیاری از جراید، روزنامه ها و مقالات مربوط به دوره مورد بحث و آنهایی که بعدها به حوادث و تحولات آن دوره پرداخته اند مورد کنکاش و بررسی قرار گرفتند تا کار فوق هرچه بیشتر مستند تر ارائه گردد. ضمنا برای غنا بخشیدن به مباحث و شرح و تحلیل بسیاری از رویدادها و آشنایی با شخصیتهای مورد بحث در رساله به مقالات گوناگونی که در جراید و یا در سمینارها و بزرگداشتها ارائه گردیده اند مراجعه شده است. در بخش ضمائم نیز اسناد و مدارک مربوط به مباحث رساله که برای روشن تر شدن و استناد بیشتر مطالب این کار پژوشی بکار رفته است گنجانده شده است. امید که این تلاش پژوهشی مورد قبول و وثوق قرار بگیرد.
6- مفاهیم پژوهش
مفاهیم مهم و کلیدی این پژوهش عبارتند از:
تحولات سیاسی: مجموعه تغییرات و دگرگونیهایی است که بنا بر ملاحظات داخلی و بین المللی در نظام حکومت شاهنشاهی رخ داد و منجر به کاهش فشار بر مخالفان حکومت اعم از اشخاص ، احزاب و فعالان سیاسی گردید. از جمله این تحولات برقراری فضای باز سیاسی، آزادی نسبی بیان و قلم ، آزادی زندانیان سیاسی، کاستن از سانسور مطبوعات و برکناری تعدادی از مهره های بدنام رژیم بود.
تحولات اقتصادی: تمامی تغییراتی که در زمان نخست وزیری آموزگار در چرخه اقتصادی کشور صورت گرفت تا دشواریهای اقتصادی فرا روی رژیم را از میان بردارد شامل تحولات اقتصادی، می شود. این سیاست گذاری های دولت مبنی بر مبارزه با فساد اقتصادی، جلوگیری از ریخت و پاشها در اموال عمومی، اتخاذ برنامه ریاضت اقتصادی و کاهش بودجه نهادها و موسسات دینی را در بر میگرفت. اما تمامی این تحولات اقتصادی بدلایل متعددی از جمله ناکارآمدی و مدون نبودن طرح ها و برنامه های اقتصادی و عدم همراهی شاه و درباریان با آن منجر به بروز معضلات جدید اقتصادی برای دولت آموزگار گردید که آشکارترین آنها گسترش تورم و بیکاری در جامعه و به تبع آن افزایش نارضایتی ها بود.
فضای باز سیاسی: منظور از فضای باز سیاسی کاهش فشار و اختناق نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بر فعالان سیاسی و احزاب و گروه های مخالف رژیم بود که بنا بر ملاحظات سیاسی خارجی و داخلی اعمال شد که نتیجه آن گسترش مبارزه و افزایش مخالفتها و ایجاد چالش و تنش های جدیدی برای رژیم بود. آموزگار که با وعده توسعه فضای باز سیاسی عنان دولت را در اختیار گرفته بود با این گمان که آزادیهای سیاسی و کاهش فشار بر مخالفان رژیم می توانددامنه مخالفتها و اعتراضات را کم کند و جایگاه رژیم را در نزد مردم تثبیت کند بر خلاف تصورش با موج تازه ای از ناآرامیها مواجه گردید که نتیجه آن پیدایش ضعف و تزلزل در دولت وی بود.
تدابیر اقتصادی: به سلسله اقدامات ، تصمیم گیریها و برنامه هایی گفته می شود که از سوی آموزگار و کابینه اش برای نجات رژیم از معضلات سیاسی و اقتصادی در پیش گرفته شد. اتخاذ سیاست ریاضت و صرفه جویی اقتصادی، مبارزه با فساد و ریخت و پاش اموال عمومی، مقابله با گرانفروشی، کاستن از بودجه سازمانها و محافل مذهبی و تقلیل اعتبارات بانکی تخصیصی به تولید کنندگان از اهم راهکارهایی بود که از طرف دولت آموزگار برای اصلاح امور اعمال شد که پیامد آن افزایش معضلات مالی، اقتصادی، سیاسی رژیم چون رکود اقتصادی و بیکاری، فرار سرمایه ها و همچنین دامن زدن بر گرفتاریهای سیاسی حکومت چون اعتصاب ، ناآرامی و تظاهرات پیاپی بود.
7- ضرورت پژوهش
در این رساله تلاش شده تا زوایای مبهم و تاریک راجع به تحولات و وقایع دوران صدارت آموزگار تا حد ممکن مورد نقد و بررسی قرار گیرد. باید اعتراف کرد که بدلیل کمبود آثار، اسناد و تألیفات دقیق و منطبق بر اسناد متقن پیرامون آموزگار و نقش وی در تثبیت و یا تضعیف نظام پهلوی که در بردارنده همه ابعاد و ریشه های تحولات و وقایع دوران نخست وزیری وی باشد انجام نیافته است. هر چند در برخی از آثار و تألیفات نگارش یافته مربوط به این دوره اشاراتی گذرا به جریانات و رویدادهای مقطع زمامداری وی شده است لیکن عمق تاثیر این تحولات و وقایع در تشکل و انسجام مخالفان رژیم مورد کنکاش و علت یابی دقیق قرار نگرفته اند. طوری که بیشتر نویسندگانی که درباره وقوع انقلاب اسلامی قلمفرسایی کرده اند وقایع و دگرگونیهای این دوره حساس و سرنوشت ساز را به شیوه ای توصیفی و بعبارتی دیگر وقایع نگاری نوشته اند و کمتر به میزان تأثیر، حواشی و پیامدهای آنها توجه نموده اند.
بی شک هریک از رخدادها و تدابیر اتخاذی از سوی آموزگار منشاء بسیاری از واکنش ها از سوی مردم و روحانیون و در رأس آن امام خمینی بعنوان مقتدرترین مخالف و منتقد رژیم، دانشگاهیان ، کارمندان، کارگران، روحانیون و دیگر گروه های اجتماعی می گردید. ضمن آنکه رژیم و دولت وقت نیز در برابر این واکنش های اجتماعی مواضع جدیدتری را در پیش می گرفت که آن خود سرچشمه بسیاری از حوادث و اتفاقات دیگر می شد. در این رساله تلاش شده تا منشاء این تحولات سیاسی و اقتصادی اعم از داخلی و خارجی مورد مطالعه و ا رزیابی قرار بگیرد.
جمشید آموزگار چهره ای تکنوکرات و دارنده سوابق و مناصب طولانی اعم از اداری، سیاسی ، حزبی و تحصیلی که بیشترین سابقه را در منصب وزارت پس از مشروطه داشته چهره ای شاخص و قابل اعتنا بود که توانست در میان خیل عظیمی از صاحب منصبان کشوری و لشکری بر کرسی صدارت تکیه بزند. این نکته از آن لحاظ حائز اهمیت است که وی در میان هاله ای از اشخاص متنفذ و دولتمردان پر سابقه که پیرامون شاه حلقه زده بودند بعنوان گزینه ای مناسب و مهره ای مشکل گشا و چاره ساز مورد توجه محمد رضا پهلوی قرار گرفت.
یکی دیگر از موارد اهمیت این پژوهش تأثیر چشمگیر مقطع کوتاه نخست وزیری آموزگار در تسریع پیروزی انقلاب اسلامی است. هیچ دولتی پس از کودتای 28 مرداد 1332 و قیام 15 خرداد 1342 با چنین چالشهای جدی که دولت آموزگار با آن مواجه گردید و ارکان نظام شاهنشاهی را به لرزه درآورد روبرو نگردیده بود. بی علت نبود که کارتر در سفرش به ایران در آبان 1356 از ایران با عنوان جزیره ثبات در منطقه ای آشوب زده یاد کرده بود.
در دوران طویل نخست وزیری هویدا هیچ مشکل سیاسی یا اقتصادی که مانند دوره آموزگار بتواند منجر به برپایی زنجیره ای از اعتراضات و ناآرامیهای گسترده بشود بروز نکرد، اما در یک برهه کوتاه (از مرداد 56 تا شهریور 57) امواج سهمگینی از اعتراضات پیاپی و گسترده بر پیکره رژیم فرود آمد اینکه چه تحولات و حوادثی رخ داد که یکباره و در عرض یک سال به شکلی فراگیر مردم را به میدان مبارزه کشاند و در نهایت رژیم را سرنگون ساخت از جمله پرسش هایی هستند که در این رساله بدنبال پاسخ یابی به آن هستم. بنابراین در این پژوهش سعی کردم صحت و سقم بسیاری از آثار نگارش یافته را با مراجعه به اسناد مورد تحقیق موشکافانه قرار بدهم. لذا از موارد اهمیت کار پیش رو، انطباق مطالب آن با اسناد و مدارک و تطبیق آنها با تالیفات موجود است.
همچنین در این رساله با تورق آثار نگارش یافته درباره دوران یکساله نخست وزیری آموزگار تلاش شده تا موارد اشتراک همه آنها و سپس تطبیق آنها با اسناد مورد توجه قرار بگیرد. این نکته را نیز باید اضافه کنم که برخی از مورخان معاصر با نگاهی یک جانبه و تک بعدی، انقلاب اسلامی را محصول یک یا چند تحول یا رخداد دانسته اند مثلا وقوع انقلاب را حاصل اتخاذ سیاست فضای بازسیاسی که رژیم تحت فشار آمریکا بدان تن داد می دانند. در حالی که در این کار پژوهشی آشکار شد که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی متغیرها و پارامترهای گوناگونی دخیل بوده اند که یکی از آنان برقراری فضای باز سیاسی بوده است. با کنار هم قرار گرفتن مسائل گوناگون بود که رژیم دچار چالش های سخت گردید و به ناچار مواضع جدیدی در برابر مخالفان اتخاذ نمود.
8- روش گردآوری اطلاعات
شیوه مورد استفاده در تدوین این رساله، توصیفی و مراجعه به اسناد مرتبط با موضوع رساله بوده است. در انجام این کار با وجود کمی منابع و آثار درباره جمشید آموزگار و تحولات و وقایع دوران وی و سوابق اداری و سیاسی او و خاندانش تلاش نموده ام تا حد امکان آثار و تالیفات و اسناد و حتی مصاحبه هایی که راجع به فعالیت های آموزگار و منسوباتش نگارش یافته اند و یا اشاره ای به دوره صدارت آموزگار و رخدادها و دگرگونی های سیاسی و اقتصادی زمان او نموده اند مورد مطالعه، تطبیق و نقد و سپس استفاده قرار بدهم.
بی تردید پیشینه خانوادگی جمشید آموزگار و همینطور سوابق ا داری و سیاسی او در صعودش به مناصب بالای کشوری حائز اهمیت بودهاست. لذا در این رساله به سوابق موجود از آموزگار و خانواده اش هم در میان تالیفات و هم در مراکز نگهداری اسناد باقی مانده از رژیم نیز مراجعه شده است که تصویر برخی از سندهای مرتبط با موضوع در بخش ضمایم موجود است.
البته علاوه بر تالیفات و اسناد، بسیاری از جراید و نشریات و روزنامه ها – چه آنهایی که در دوره مورد بحث و چه آنهایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی انتشار یافته و بهرحال گریزی بر وقایع و دگرگونیهای این دوره زده اند – مورد ملاحظه، استفاده و تطبیق قرار گرفته اند. برای استفاده از مطالب روزنامهها، هم به آرشیو آنها و هم به کتابخانه ملی مراجعه نمودم و خوشبختانه مقاله ها و اطلاعات فراوانی در ارتباط با دوره نخست وزیری آموزگار یافتم که برای تطبیق و تحلیل اقوال و وقایع اشاره شده در این پژوهش بسیار مفید و کارآمد واقع شدند. همچنین برخی از مقالات متقن و معتبری را که به مناسبتهای گوناگون در سمینارها، کنفرانس ها و مراسم یاد بود و گرامیداشت شخصیت های موثر در انقلاب ارائه گردیده اند و مرتبط با موضوع رساله ام بوده اند مورد ملاحظه و استفاده قرار داده ام.
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:34
فهرست مطالب:
درآمدی بر تحولات نوین اقتصاد اسلامی
اسلام و عدالت اقتصادی
خلاصه و نتیجهگیری
مرز اسلام و سوسیالیسم
حرمت تسلط اقتصادی
مالکیت ثروت
علت ایجاد سود سرمایهداری
درآمدهای ممنوع در اسلام
فلسفه حرمت ربا
اقتصاد در اسلام
منابع و مآخذ
درآمدی بر تحولات نوین اقتصاد اسلامی
تحولات نوین در اقتصاد اسلامی با توجه به نهادهای مالی اسلام، اقتصاد های نوظهور اسلامی که به دنبال تدوین ایده های اقتصاد اسلامی و اقتصاد های بازارهای مالی هستند، در چارچوب روش های جدید مورد بررسی قرار می دهد.پس از جنگ جهانی دوم و در پی استقلال ملت های مسلمان از قدرت های استعمارگر، نیاز به اقتصاد اسلامی هرچه بیشتر نمایان شد. در این برهه، کشورهای اسلامی با چالش توسعه و خودکفایی مواجه شدند. در برخی از این کشورها، مازاد سرمایه صادرات نفت، باید برای کسب میزان زیادی از ثروت صرف می شد تا از طریق آن نهادهایی تاسیس شود که ادعا می شد باید بر مبنای اصول مالیه، اقتصاد و بیداری اسلامی اداره شوند. در کل ادعا بر این بود که شریعت اسلامی به رکن اساسی دستورالعمل های اقتصاد اسلامی تبدیل خواهد شد. با این حال رشد نهادهای مالی اسلامی دو اثر عمده بر تحولات اخیر در اقتصاد اسلامی داشته است. اول اینکه نهادهای مالی اسلام در بعضی اوقات از نظر سیاسی گرایش به کاربرد احکام معین اسلامی داشتند. در حالی که نهادهای مذکور در محیط داخلی و خارجی کاملاً غیراسلامی فعالیت می کردند انگیزه این نهادها بر نیاز به بسیج منابع افراد و ملل مسلمان مطابق با احکام شریعت مبتنی شده بود. با این وجود آشکار بود که مقصد منابع بسیج شده جامعه اسلامی در نهادهای مالی مذکور ضرورتاً اسلامی نبود. به عنوان مثال هنوز هم در میان بعضی از اقتصاددانان اسلامی در مورد این مساله مناقشه هست که آیا سود افزوده تجارت کالاها سودی مشروع است یا نه؟ از سوی دیگر سرمایه گذاران در بسیاری از کشورهای اسلامی گزینه های مالی حامل سود را بر بدیل های مالی تسهیم سود ترجیح می دهند و نیز واضح است که معاملات بهره از نظر شریعت کاملاً غیرشرعی به شمار می آید. دوم اینکه اقتصاددان های نوظهور اسلامی در راستای تاسیس نهادهای مالی اسلامی در پی ریزی و تدوین ایده های اقتصاد اسلامی، اقتصاد بازارهای مالی را مقدم پنداشتند. در این فضا شاهد بودیم که رساله های دکترا و مقالات پژوهشی عمدتاً بر پول، بانکداری، سرمایه گذاری، پس انداز و بسیج منابع و بعضاً بر حوزه تامین مالی توسعه تمرکز کردند.
کنفرانس های بین المللی و گرایشات پژوهشی، در همین حوزه ها باقی ماندند و امروزه کشورهای ثروتمند اسلامی یا بنیادهایی که از این کشورها یا افراد ثروتمند تغذیه می شوند، بودجه این نوع تحقیقات را تامین می کنند. از این رو، به رغم تحولات مالی و تجاری دو دهه اخیر اقتصاددانان و نهادهای اسلامی به صورت تابعی از حوزه پژوهشی بسیج منابع مالی افراد و کشورهای مسلمان درآمده اند. حوزه هایی که اقتصاددانان مسلمان بیشترین تاکید را برآن داشته اند عبارتند از پول، بانکداری و مالیه اسلامی، تامین اعتبار توسعه و بسیج منابع، نظریه و کاربست شریعت در ابزارهای ثانویه روبه رشد بازار سرمایه، الگوهای کلان سیستم های اقتصاد اسلامی، ارتباط پول و سرمایه گذاری، تاریخ اقتصاد اسلامی و همکاری های بین المللی اقتصاد اسلامی. حوزه هایی همچون اقتصاد خرد، سیستم های مقایسه ای و رشد کمتر مورد توجه قرار گرفتند. در تمامی این حوزه ها، گرایش شدیدی به استفاده از روش شناسی های کینزی یا نئوکلاسیک در بررسی اقتصاد اسلامی وجود داشته است. به عبارت دیگر اقتصاد دانان اسلامی برای پرداختن به ارزش های خاص اسلامی و هنجارهای نهادی آن، همچنان از الگوهای اقتصادی موجود پیش فرض های منطقی و جهان بینی های غربی بهره می برند. از این رو هیچ گونه تلاشی جهت بسط تفکر جدیدی در مورد ایجاد آن چیزی که رشته مجزای اقتصاد اسلامی نامیده می شود، صورت نگرفت بنابراین اقتصاد اسلامی همراه با داوری ارزشی که وارد بحث کرد همچنان جزئی از تفکر رایج اقتصادی است. در تفکرات اخیر اقتصادی- اجتماعی اسلامی به ندرت مواردی وجود دارد که پرسش های عمیق معرفت شناختی اقتصادی مطرح شده باشد. جامعه شناسانی همچون شریعتی آثار خوبی را به نگارش درآورده اند. از سوی دیگر آثار محمدباقر صدر ماهیت توده گرایانه ای دارد و به دنبال برانگیختن اندیشه ورزی اقتصاد اسلامی است. در این رهیافت، اقتصاد اسلامی را می توان به عنوان راهی میانه مابین آموزه های اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی همراه با مداخله دولت در اقتصاد به شمار آورد. بعضی اقتصاددانان مسلمان نفوذ دولت در اقتصاد اسلامی را با دولت - رفاه اسلامی برابر می دانند. - از اقتصاد اسلامی تا اقتصاد سیاسی اسلام از این رو مهم است بدانیم که چگونه می توان اقتصاد اسلامی را از نظر منطقی در چارچوب روش شناسی های موجود و نگرش های رایج اقتصادی مورد بررسی قرار داد یا اینکه آیا بررسی اقتصادی- اجتماعی اسلامی باید بر پیش فرض های معرفت شناختی جدیدی مبتنی شود؟ از یک رهیافت، بررسی اقتصاد اسلامی به عنوان اقتصاد سیاسی اسلام اشتباه به نظر می رسد چرا که از این دیدگاه رشته اقتصاد اسلامی فقط مطالعه نظری و تجربی پدیده های اقتصادی همراه با استفاده از سیاست های اصلاحی و هنجارهای رفتاری مجاز از نظر اسلام را دربردارد.تاریخ اقتصاد اسلامی نقش عمده ای در این نوع مطالعات ایفا می کند و در بهترین حالت شیوه های تاریخی که از طریق آن هنجارهای اسلامی شناخته و اجرا شده اند را عرضه می کند.چنین رهیافتی برای مطالعه اقتصاد اسلامی هیچ گونه استلزام جدید یا شکل دهی بنیان های معرفت شناختی، اخلاقی و ارزشی که سیستم اقتصادی- اجتماعی اسلام بر آن مبتنی شود را ایجاب نمی کند. در این نوع نگرش علاوه بر استخراج پیش فرض های ارزشی از قرآن و سنت، لازم است بررسی های علمی دقیقی نیز صورت پذیرد.از طرف دیگر نیاز است این نوع نگرش از جهاتی مورد پذیرش جامعه و نهادهای علمی بین المللی قرار گیرد. علاوه بر این تفکر فوق باید در کلاس های درس، محافل علمی و نهادهای ملی و بین المللی نیز اشاعه یابد.در رهیافتی دیگر راجع به مطالعه آموزه های اقتصادی- اجتماعی اسلام، نگرش قبلی باید رها شود و ایده اقتصاد سیاسی اسلام جایگزین اقتصاد اسلامی شود ولی در این مورد ایده اقتصاد سیاسی به طرز محسوسی باید از مکاتب کلاسیک، نئوکلاسیک، مارکسیستی، نهادگرایانه و کینزی متمایز باشد. دلیل تفاوت فوق این است که اقتصاد سیاسی اسلام اساساً مطالعه نقش ویژه روابط اخلاقی-اقتصادی حکومت با سیستم بوم شناختی آن را شامل می شود. زیر سیستم بازار، بخشی از این سیستم بوم شناختی کلان را تشکیل می دهد.اسلام احترام فوق العاده ای برای فرآیند بازار قائل است ولی در عین حال آن را به رعایت اصول اخلاق اسلامی نیز ملزم می گرداند. نظام سیاسی- اجتماعی اسلام شورا نامیده می شود. شورا مرکب از تصمیم گیرانی است که هرکدام افراد خبره ای در احکام شریعت راجع به مسائل خاص سیاسی، اقتصادی- اجتماعی و علمی هستند. این تصمیم گیران از طریق دموکراسی مشارکتی از نواحی مختلف جامعه اسلامی گردهم می آیند. تصمیمات شورا از طریق رای گیری (اکثریت مطلق یا نسبی) گرفته می شود. این شورا با در نظرگرفتن موازین اخلاقی، سیاست هایی را به نفع بازار و اجتماع تدوین می کند. اینگونه تعاملات روابط متقابلی مابین بازار و حکومت پدید می آورد و سیستم بازار نیز به نظام های سیاسی تاسیس شده توسط شورا بر مبنای شناخت شریعت در مسائلی خاص پاسخ می گوید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
چکیده
1- مقدمه
2- تأثیر تکنولوژی بر مشاغل
3- توسعه IT و تحول در مشاغل
4- مشاغل مبتنی بر اطلاعات
5- وضعیت مشاغل در آینده
6- نتیجهگیری
7- مراجع
چکیده:
ایجاد مشاغل جدید و متنوع در عصر اطلاعات و ارتباطات، با توجه به تحولات تکنولوژی و بخصوص تکنولوژی اطلاعات، مستلزم شناخت ماهیت این مشاغل است. آگاهی از تأثیرپذیری مشاغل از تکنولوژی یا اثرگذاری بر توسعة آن، نتیجة درک ماهیت مشاغل خواهدبود. برای رسیدن به این مهم، میبایست به چند سؤال اساسی پاسخ داد. اصولاًً تأثیر تکنولوژی بر مشاغل چه ابعادی دارد؟ آیا توسعة تکنولوژی باعث حذف برخی از مشاغل نخواهد شد؟ در این صورت چه مشاغل جدیدی بوجود میآورد؟ آیا این مشاغل جدید پایدارند یا خود نیز روز به روز درحال تحول میباشند؟
این سؤالات و بسیاری از سؤالات دیگر دغدغه اصلی جوامعی است که تحت تأثیر تکنولوژی قرار گرفته و زندگی متداولشان را که سالیان دراز بصورت یکنواخت برقرار بوده تحتالشعاع قرار داده است. پاسخ به این سؤالات میتواند دید مناسبی از مشاغل جدید را ارائه کند و به تصمیمگیریهای بهتر بیانجامد.
این مقاله سرآغاز بحثی پیرامون ماهیت مشاغل جدید میباشد، که سعی نموده برای سؤالات اساسی فوق، پاسخ مناسب بیابد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:65
چکیده:
- بحث محوری، بررسی نقش جنبشهای دانشجویی در تاریخ تحولات سیاسی- اجتماعی ایران است. این جنبش یک پیشینه تاریخی دارد که با تاسیس دانشگاه تهران در آغاز قرن حاضر (خورشیدی) شروع میشود و تا امروز ادامه مییابد. البته در مقاطعی با افت و خیزها و فراز و نشیبهایی روبهروست. اگر موافق باشید گفتگو را از همین نقطه آغاز کنیم.
- تصور من این است که جنبش دانشجویی ایران را باید در قالب و چارچوب تئوریک نگاه کنیم؛ آن وقت این سوال مطرح است که دانشجو از چه رده سنی است؟ و در چه موقعیت اجتماعی قرار دارد؟
اگر از لحاظ رده سنی نگاه کنیم و هستیشناسی جوان را مورد بررسی قرار بدهیم، این سوال مطرح میشود که «جوان چه نیازهایی دارد؟» با این تعریف میبینیم که دوران جوانی دوران انرژیزایی است اما در مقابل این انرژیزایی، جوان دچار یک مجموعه پرسشهای جدید میشود. یعنی با تحولاتی که در وجود بیولوژیک او مطرح است، از درونش یک دسته فشارها و محرکهای جدید پدید میآید که این محرکها برای او پرسش ایجاد میکنند. اما وقتی میگوییم دانشجو، مسئله دیگری را هم اضافه کردهایم؛ یعنی علاوه بر اینکه او فشارها و محرکهای درونی او مطرح است، محرکهای بیرونی هم وجود دارد. یعنی دانشجو خود را در چارچوب خانواده، محله و موقعیت اعتقادی معرفی نمیکند، بلکه خود را در چارچوب شغل هم مطرح میسازد؛ یعنی به یک انتخاب جدید میرسد.
- ... یعنی وقتی از محیط خانوادگی دور میشود به عنوان یک «طبقه»ی جدید، یک هویت نوپیدا میکند؟
- دقیقاً همینطور است. او میخواهد یک هویت جدید پیدا کند. او یک دسته زمینههای هویتی پیشینی اولیه دارد. مثل خانواده و ابعاد اعتقادی، که کشفی است. وقتی که کودکی در یک خانواده به دنیا میآید، قومیت و اعتقادات خانواده بر روی او تاثیر میگذارد. اما این جوان وقتی وارد دانشگاه میشود رشته تحصیلی انتخاب میکند. انتخاب این رشته، سرنوشت چهل- پنجاه ساله زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد و این انتخاب دیگر یک بحث «کشفی» نیست بلکه بحثی است «تاسیسی». او در اینکه «قومیتش» چیست، از اعتقاد خانواده که به او القا شده تاثیر میپذیرد. اما این وضعیت جدید «القا» نشده، بلکه «انتخاب» شده است، یعنی او به جای رشته (الف) رشته (ب) را انتخاب کرده است.
معمولاً در دوران دبیرستان نیز چنین وضعیتی به وجود میآید، اما حقیقت این است که در آن زمان جوان به آن رشد نرسیده که بپرسد: «چرا این رشته؟» محرکهای محیطی به انتخاب منجر میشود؛ مثلاً رفتن به رشتههای ریاضی، ادبیات یا طبیعی بدون یک محاسبه عقلایی سنجیده. اما وضعیت در دانشگاه بسیار متفاوت، ملموس و روشن است. یک دانشآموز وقتی «ریاضی» میخواند نمیداند که نتیجه این رشته قطعاً به «مهندسی» میانجامد یا نه و اگر میانجامد به چه گرایشی از مهندسی؟ یا اگر «تجربی» میخواند، آیا حتماً به پزشکی ختم میشود؟ اما وقتی او به دانشکده میآید این شغل برایش «انضمامی» شده است. دانشجوی علوم سیاسی یا دانشجوی عمران یا دانشجوی پزشکی دارای چارچوب شغلی تقریباً مشخصی است.
- ... چرا شغل؟
- به دلیل آنکه دانشگاه اصولاً برای رفع نیازهای «پسینی» به وجود آمده است. حالا ممکن است در دانشگاه به فلسفه بپردازند، ولی وقتی به دانشگاه میروید «رشته»، تخصصی است، این تخصص در مواردی به نیاز معنوی نپرداخته است. مثلاً مهندسی عمران را در نظر بگیرید، این وضع دقیقتر است.
اما هنوز در علوم سیاسی این تاثیرات خیلی روشن نیست. در رشتههای سیاسی به دو نکته میاندیشید: یکی آزادی فردی، دیگری استقلال ملی. یعنی مفهوم رشته سیاسی یک مفهوم امنیتی است: راههای ارتقای قدرت ملی برای تامین منافع ملی. ولی در جامعه ما این نکته هنوز جا نیفتاده است. رشتههای علوم انسانی بسیار مظلوم واقع شدهاند. اما وقتی یک نفر رشته مهندسی مکانیک را انتخاب میکند، هدف او مشخص است. یا اگر رشتههای پزشکی را انتخاب میکند در حقیقت برای تامین شغل است. بنابراین هویتهای پیشینی با این هویتهای پسینی در مقابل هم قرار میگیرند.
- ... و این یک تعارض است؟
- تعارض نه، تباین است! چون هویت پیشینی انسان جزو «وجود فلسفی» اوست. آیا این وجود فلسفی پیشینی که بدیهی است (یعنی انسان خود را در آن کشف می کند) با شغلش در تعارض است؟ تصور من این است که چنین نیست.
دو گروه این امر را در تعارض میبینند. سنتیها که نگرش متافیزیکی دارند و با تاکید بر هویت پیشینی، پسینی را رها میکنند؛ یعنی میگویند که دنیا چه اعتباری دارد، بنابراین برای آنها «ملی» هم چیز بدی است، «تخصص» هم چیز بدی است و به هیچ یک هم توجه نمیکنند. گروه دیگر کسانی هستند که همه نکتههای پیشینی را نقد میکنند و بر پسینی تاکید میکنند و با پسینی به تعارض پیشینی میروند. اما در دنیای امروزی به موازات اینکه مسائل پسینی مثل اقتصاد، صنعت و شغل پیشرفت کرده، خودآگاهی فرهنگی هم زیاد شده است. قبلاً تصور میشد که در کنار این پیشرفتهای تمدنی (صنعت، اقتصاد و ...) که راحتی و آسایش میانجامد. به همین لحاظ است که این عزیزان گاه دچار اشتباه میشوند و تمدن و فرهنگ را یکی میگیرند. پس گروه سنتی، تمدن و فرهنگ را یکی میگیرد و تمدن را مقهور فرهنگ میداند، یعنی لایه فرهنگی را تقویت میکند، در نتیجه تاکیدش بر روی هویتهای پیشینی است. در مقابل، گروه دیگر تاکیدش بر تمدن است و فرهنگ را ناشی از تمدن میداند.
تصور ما این است که باید، تلفیقی از این دو صورت گیرد و در این تلفیق دو حرکت وجود دارد. یکی حرکت انبساطی است که به سوی آسایش، راحتی، رفاه و توانمندی میرود. این توانمندی برای آمریکایی یا ایرانی، برای طبقه پایین یا طبقه بالا فرقی نمیکند. توانمندی، بیرون از انسان است. در برخورد مبتنی بر زور یک تانک در مقابل یک خودرو، با هر اعتقادی که شما داشته باشید، غلبه با تانک است. من به ابعاد توانمندی میگویم: تمدنی!
دانشجو وقتی وارد دانشگاه میشود رشته انتخاب میکند: مهندسی، پزشکی، داروسازی. نکتهای که ابتدا از این مبحث، در نظرش مجسم میشود تمدنی است که به او توانمندی بدهد. ما معتقدیم که این توانمندی برای معدودی از افراد این پرسش را به وجود میآورد که کمال تو چیست؟ همان ارزشهای پیشینی است که فلسفه انسان است؛ اعتقاد و قومیت انسان است که من به آنها میگویم کمال فرهنگی.
- آیا جنبش دانشجویی در ایران کمال گراست؟
- ابتدا میخواست کمال گرا باشد و به توانمندی نمیاندیشید. یعنی اگر امروز با دانشجویان آن زمان درباره نظام حکومتی شاه صحبت کنید (دانشجویانی که مبارزه میکردند) و بپرسید: مشکل شما با شاه چه بود؟ مجموعه جملاتی را به شما میگوید که همگی فعلیه است: دزد بودند، فاسد بودند، وابسته بودند، کثیف بودند، خود فروخته بودند و ... حال اگر بپرسید: آیا توانمندی داشتند یا نه؟ ممکن است جوابهایی به شما بدهند که با بخش او در تعارض باشد. غرض من این نیست که بگویم آنها خوب بودند یا بد، اینجا بحث تایید یا تکذیب مطرح نیست.
در آن زمان دانشگاههایی که به وجود آمده بودند درونی نشده بودند. البته هنوز هم این مشکل را داریم. اگر به دانشجو بگویید: آقای مهندسی، آقای دانشجوی علوم سیاسی، شما وارد دانشگاه شدید که قصد دارید چه توانمندیای داشته باشید؟ شاید برنامه دقیقی نتوانند ارائه دهند.
جامعه ما در 30-40 سال اخیر دچار تحول بنیادی شده و بحث شغل و تخصص مطرح گردیده است. یعنی یک نفر که در پی کسب تخصص است، میداند که این تخصص به او امکانات و رفاه میدهد و او در عمل میتواند کمال خود را حفظ کند. بیدلیل نیست که هم اکنون در ایران کسانی صاحب قدرت و منصب هستند که در رشتههای مهندسی و پزشکی تحصیل کردهاند. یعنی گروهی که تخصصهای پولساز و توانمند ساز داشتهاند توانستند در رشتههای سیاسی- فرهنگی- ملی هم فعال باشند. در حالی که کسانی که رشتههای سیاسی یا علوم انسانی خواندهاند، نتوانستهاند. یعنی وجود تخصیصیشان تابعی از محیط بوده است.
- به این نکته اشاره کردید که در 30-40 سال اخیر شغل مطرح شده است. یعنی در سال 1313 دانشگاه تهران تاسیس میشود و 10 سال بعد محصولات این دانشگاه وارد جامعه میشود و آثار علوم جدید را در کشور آشکار میسازد.
- آثار؟ نه، میخواهم بگویم گروه اولی که به دانشگاه آمدند آثار را ندیده بودند بلکه به خاطر پرستیژ وارد دانشگاه شدند.
- بعد که وارد جامعه میشوند کسان دیگری آثار تحصیل آنان را میبینند. بنابراین دیگر رفتن به دانشگاه برای کسب پرستیژ نیست بلکه به یک ضرورت تبدیل میشود.
- علت این است که تا قبل از انقلاب که روحانیت به عنوان نیروی عمده مخالف شاه مطرح بود، یک نظام دو قطبی در داخل جامعه مطرح میشد. البته بعضی از روحانیون مبارزات سیاسی نداشتند. غرضم تمجید یا تکذیب نیست. پرسشهای ما پایههای اخلاقی داشت و این سوالات اخلاقی اجازه نمیداد مباحث تخصصی مطرح شود. صحبتی که مطرح میشد و نگرشی که در جامعه نسبت به مسائل سیاسی وجود داشت و جنبش دانشجویی از آن متاثر بود، این بود که آیا اینها وابسته هستند یا نه، فاسد هستند یا نه، سالم هستند یا نه، آزادیخواه هستند یا نه. به اصطلاح مفاهیم کیفی مطرح میشد.
با آمدن روحانیت به صحنه دیگر نمیشد چنین مسئلهای را مطرح کرد. دیگر این موضوع کیفی زمینهها را برای مسائل کمی آماده کرد. دیگر آمدن به دانشگاه بعد تخصصی پیدا کرد. به نظر من با این ترتیب مدرنسازی از اول انقلاب در ایران به یک حرکت بنیادی تبدیل شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:21
فهرست مطالب:
مقام معظم رهبری نقل می کنند:
جلال خود می گوید
تجریش- آخر کوچه فردوسی.
پی نوشت ها:
تراجمی از زندگی و تحولات فکری جلال آل احمد
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
جلال آل احمد اسمی که در تاریخ معاصر ایران در جای جای عرصه های ادبیات، سیاست و فرهنگ و مبارزه و انقلاب دیده می شود.
جلال آل احمد متولد سال 1302 تهران است. پدر او سید احمد آل احمد از علمای طراز اول معاصر شهید مدرس بوده است.
او خود می گوید:
در خانواده ای روحانی (مسلمان-شیعه) بر آمده ام و برادر بزرگ و یکی از شوهر خواهر هام در مسند روحانیت مردند. و حالا برادر زاده ای و یک شوهر خواهر دیگر روحانیند و این تازه اول عشق است .
نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال 1302 . بی اغراق سر هفت تا خواهر آمده ام. که البته هیچ کدامشان کور نبودند. اما جز چهار تاشان زنده نماندند .کودکیم در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. تا وقتیکه وزارت عدلیه (( داور)) دست گذاشت روی محضر ها و پدرم زیر بار انگ و تمبر و نظارت دولت نرفت و در دکانش را بست و قناعت کرد به اینکه فقط آقای محل باشد. (1)
جلال در خانواده ای رشد و نمو که توسط رضاخان پهلوی و اصلاحات غربی او هر روز عرصه بر آن تنگ تر می شد. همانطور که دیگر مذهبی ها و روحانیون را مخصوصا بعد از شهادت مدرس به کنج انزوا رانده بود.
جلال در این دوره رشد می کند و با ناباوری شرایط اجتماعی را درک می کند که در آن روحانیت هیچ جایگاه قابل توجهی نداشت. و یا در حال از دست دادن موقعیتش بود.
دبستان را که تمام کردم دیگر نگذاشت درس بخوانم که: (برو بازار کار کن) تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من بازار را رفتم اما دارلفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم . روز ها کار؛ ساعت سازی، بعد سیم کشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل ... و شبها درس. و با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگذاری سیم کشی های متفرق. بر دست « جواد»؛ یکی دیگر از شوهر خواهر هام که اینکاره بود. همین جوریها دبیرستان تمام شد. و توشیح « دیپلمه» آمد زیر برگه وجودم- در سال 1322- یعنی که زمان جنگ. به این ترتیب که جوانکی با انگشتری عقیق و دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد، از آن محیط مذهبی تحویل داده می شود به بلبشوی زمان جنگ دوم بین الملل. که برای ما کشتار را نداشت و خرابی و بمباران را. اما قحطی را داشت و تیفوس را و هرج و مرج را و حضور قوی نیروهای اشغال کننده را. (2)
در این دوره جلال با تمهیدات پدر عازم سفر به نجف برای ادامه تحصیلات دینی می شود. اما در این سفر که بیش از دوماه طول نکشید جو خشک و مقدس مآب حاکم بر حوزه علمیه آن روز نجف او را کلا از دین و دینمداری زده کرد و او بدون انگشتری عقیق و در حالی که گرایشات شیعی اش را کنار گذاشته بود از نجف به تهران بر می گردد.(3)
جنگ که تمام شد دانشکده ادبیات (دانشسرای عالی) را تمام کرده بودم. و معلم شدم. 1326. در حالیکه از خانواده بریده بودم وبا یک کراوات و یکدست لباس نیم دار آمریکایی که خدا عالم است از تن کدام سرباز به جبهه رونده ای کنده بودند تا من بتوانم پای شمس العماره به 80 تومان بخرمش.
سه سالی بود که عضو حزب توده بودم. سالهای آخر دبیرستان با حرف و سخنهای احمد کسروی اشنا شدم و مجله « پیمان» و بعد « مرد امروز» و «تفریحات شب» و بعد مجله « دنیا» و مطبوعات حزب توده ... و با این مایه دست فکری چیزی درست کرده بودیم به اسم« انجمن اصلاح». کوچه انتظام، امیریه. و شبها در کلاسهایش مجانی فنارسه درس میدادیم و عربی و آداب سخنرانی. و روزنامه دیواری داشتیم و به قصد وارسی کار احزابی که همچو قارچ روییده بودند هر کدام مامور یکیشان بودیم و سرکشی میکردیم به حوزه ها و میتینگهاشان ... و من مامور حزب توده بودم و جمعه ها بالای پسقلعه و کلک چال مناظره و مجادله داشتیم که کدامشان خادمند و کدام خائن و چه باید کرد و از این قبیل ... تا عاقبت تصمیم گرفتیم که دسته جمعی به حزب توده بپیوندیم. جز یکی دو تا که نیامدند. و این اوایل سال 1323. دیگر اعضای آن انجمن « امیر حسین جهانبگلو» بود و «هوشیدر» و «عباسی» و «دارابزند» و «علینقی منزوی» و یکی دو تای دیگر که یادم نیست. پیش از پیوستن به حزب، جزوه ای ترجمه کرده بودم از عربی به اسم « عزاداریهای نامشروع» که سال22 چاپ شد و یکی دو قران فروختیم و دو روزه تمام شد و خوش و خوشحال بودیم که انجمن یک کار انتفاعی هم کرده. نگو که بازاریهای مذهبی همه اش را چکی خریده اند و سوزانده. اینرا بعد ها فهمیدیم. پیش از آن هم پرت و پلاهایی نوشته بودم در حوزه تجدید نظر های مذهبی که چاپ نشده ماند و رها شد.(4)
اگر چه فعالیت های اجتماعی را جلال از دوران دبیرستان آغاز کرده بود اما فعالیت جدی اجتماعی و سیاسی او در زمان بعد از جنگ دوم در قالب حزب توده آغاز شد.