فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:58
چکیده
توانمندی و موفقیت هر کشوری در صحنه اقتصاد جهانی منوط به موفقیت سازمانها، و موفقیت آنها درگرو خلاقیت، نوآوری و کارایی است. بهعبارت دیگر تحول و رشد اقتصادی هر کشور تحت تاثیر مستقیم تحول سازمانها و مدیریت در آن تحقق می یابد. کشورهایی نظیر ژاپن، انگلیس و آلمان بدون داشتن منابع توانستهاند با استفاده از قدرت دانش و مدیریت کارا در سازماندهی و تخصیص منابع، رشد اقتصادی شگرفی را در بلندمدت تجربه کنند..
فهرست مطالب :
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:220
فهرست مطالب
* فصل اول – شکل گیری ستارگان
* پیش از انفجار بزرگ
* ساختمان بزرگ مقیاس جهان
* نظریه انفجار بزرگ
* عالم در ابتدا چگونه به نظر میآمد؟
* مواد تشکیل دهنده ماده تاریک
* منشأ سیارات چه بوده است؟
* ستارگان، کهکشان ها و انبساط کیهان
* متراکم شدن گرانشی
* قطعه قطعه شدگی متوالی
* راز تولد ستارگان
* چگونگی تکامل ستارگان
* ستارگان متغیر و رصد آنها
* نگاهی بر نحوه ی تشکیل منظومه شمسی
* کهکشانه ها چیستند؟
* نظریه امام صادق در باره ی پیدایش جهان
* فصل دوم – رشد و تحول ستارگان
* تولد و مرگ ستارگان
* محیط میان ستاره ای
* ستارگان جوان
* ناپایداری ها و ابرها
* زندگی یک ستاره
* ستارگان دوتایی نزدیک به هم
* ساختار خورشید – ستارگان
* خورشید
* حرکت ستارگان در کهکشان ها
* پایان سیر تکاملی ستارگان
* ستاره های دنباله دار و شهابها
* دنباله دار LINEAR
* فناوری و سفرهای فضایی
* صور فلکی
* فصل سوم – غولها
* غولهای سرخ
* نام تعدادی از غولهای سرخ
* بعضی از غولهای سرخ برجسته
* درون غولهای سرخ
* فعل و انفعالات عناصر سبک در غولهای سرخ
* تکامل غولهای سرخ
* فصل چهارم – ابرنواختر ها
* نو اختر
* ابرنوستاره ها
* انفجار ابرنواختر
* اختر نما ها
* باقیمانده از انفجار
* طبقه بندی انفجارهای کوکبی
* حالت پیش از نو اختری ستارگان
* فوق نواختران و « حالت هسته ایی» ماده
* فصل پنجم – سیاه چاله ها
* تاریخچه نظریه سیاه چاله
* سیاه چاله چیست؟
* سیاه چاله ها تاابد فشرده نمی شوند
* سیاه چاله مطلق
* سیاه چاله ناچرخان
* فصل ششم – کوتوله های سفید
* منشأ کوتوله های سفید
* کوتوله سفید
* تشکیل کوتوله های سفید
* سیارکهای نوزاد
* ستاره های نوترونی
* فصل هفتم – سرنوشت نهایی جهان
* قوانین حاکم بر جهان
* نظریه جهان های موازی
* جهان نامرئی
* معمای کهکشان حلقوی قطبی
* عصر تاریکی جهان
* جهان ما و جهان های دیگر
* سرنوشت نهایی جهان
* واژگان فارسی – انگلیسی
* فهرست اسامی کسان
* منابع و مآخذ
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
فهرست مطالب:
هدفهای پژوهش: ۵
سؤالهای پژوهش: ۵
فرضیههای تحقیق: ۵
روش تحقیق.. ۶
جامعه آماری و نمونه آماری.. ۶
قلمرو تحقیق.. ۶
محدودیتهای تحقیق: ۷
انتخاب نمونه: ۷
آزمون همبستگی رتبه ای اسپیرمن.. ۷
ب)قابلیت اعتماد( پایائی): ۸
ابزار اندازه گیری و بررسی اعتبار آن.. ۹
تعریف واژهها و اصطلاحات تخصصی طرح. ۱۰
عوامل تحول زا: ۱۱
تحول از دیدگاه علم مدیریت: ۱۲
عوامل موثر بر شاخصهای اثربخشی.. ۱۳
تجزیه و تحلیل داده های توصیفی پاسخگویان.. ۱۴
نمودار۲-۱ : وضعیت سنی کارکنان بانک سپه سرپرستی منطقه ۲٫ ۱۵
۲-تفکیک پاسخگویان بر اساس جنسیت… ۱۵
جدول شماره (۱-۲) توزیع فراوانی جنسیت کارکنان بانک سپه منطقه ۲ شهر تهران.. ۱۵
نمودارشماره(۲-۲) جنسیت کارکنان بانک سپه منطقه ۲ شهر تهران.. ۱۵
۳-تفکیک پاسخگویان بر اساس وضعیت تاهل.. ۱۶
جدول شماره (۱-۳) توزیع فراوانی وضعیت تاهل کارکنان بانک سپه منطقه ۲ شهر تهران.. ۱۶
۴- تفکیک پاسخگویان بر اساس میزان تحصیلات.. ۱۷
جدول شماره( ۱-۴) توزیع فراوانی میزان تحصیلات کارکنان بانک سپه منطقه ۲شهر تهران.. ۱۷
وضعیت تحصیلی کارکنان بانک سپه منطقه ۲ شهر تهران ۴- نمودار شماره۲٫ ۱۸
۵- تفکیک پاسخگویان بر اساس عنوان شغل.. ۱۸
نمودارشماره۱-۵)عنوان شغلی پاسخ دهندگان.. ۲۰
۶- تفکیک پاسخ گویان بر اساس نوع استخدام. ۲۱
جدول شماره۱-۶) توزیع فراوانی نوع استخدامی کارکنان.. ۲۱
نمودارشماره(۲-۶:)نوع استخدامی کارکنان بانک سپه منطقه ۲ شهر تهران.. ۲۱
آزمونهای آماری.. ۲۲
نتایج آزمون همبستگی.. ۲۲
جدول شماره (۱-۱ )همبستگی بین ابعاد اثربخشی و عوامل موثر در مدیریت تحول.. ۲۲
۲- نتایج آزمون رگرسیون.. ۲۳
۱-۲ نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل فرهنگ و تعهد سازمانی.. ۲۳
۲-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل رسالت / استراتژی و تعهد سازمانی.. ۲۳
نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل قوانین ومقررات و تعهد سازمانی.. ۲۴
۴-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل رهبری و تعهد سازمانی.. ۲۴
۵-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل محیط خارجی و تعهد سازمانی.. ۲۵
۶-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل عملکرد فردی و تعهد سازمانی.. ۲۵
۷-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل عملکرد سازمانی و تعهد سازمانی.. ۲۶
۸-۲نتایج آزمون رگرسیون عامل فرهنگ و مقاومت منفی.. ۲۷
۹-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل رسالت/ استراتژی و مقاومت منفی.. ۲۷
۱۰-۲نتایج آزمون رگرسیون عامل قوانین و مقررات و مقاومت منفی.. ۲۸
۱۱-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل رهبری و مقاومت منفی.. ۲۸
۱۲-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل محیط خارجی و مقاومت منفی.. ۲۹
۱۳-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل عملکرد فردی و مقاومت منفی.. ۲۹
۱۴-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل عملکرد سازمانی و مقاومت منفی.. ۳۰
۱۵-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل فرهنگ و انگیزش کاری.. ۳۱
۱۶-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل رسالت / استراتژی و انگیزش کاری.. ۳۱
۱۷-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل قوانین و مقررات و انگیزش کاری.. ۳۲
۱۸-۴نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل رهبری و انگیزش کاری.. ۳۲
۱۹-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل محیط خارجی و انگیزش کاری.. ۳۳
۲۰-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل عملکرد فردی و انگیزش کاری.. ۳۳
۲۱-۲نتایج آزمون رگرسیون بر روی عامل عملکردسازمانی و انگیزش کاری.. ۳۴
۳-آزمون تحلیل واریانس فریدمن.. ۳۵
۱-۳ اولویت بندی عوامل موثر در مدیریت تحول.. ۳۵
۲-۳ اولویت بندی ابعاد اثربخشی.. ۳۶
جدول رتبه بندی فریدمن ابعاد اثربخشی : ۳۶
الف- یافته های پژوهش با توجه به فرضیات تحقیق (آزمون همبستگی) ۳۷
۱- فرضیه اول: بررسی همبستگی بین عامل فرهنگ و اثربخشی.. ۳۷
۲- فرضیه دوم:بررسی همبستگی بین عامل رسالت و استراتژی و اثربخشی.. ۳۷
۳- فرضیه سوم:بررسی همبستگی بین عامل قوانین و مقررات و اثربخشی.. ۳۷
۴-فرضیه چهارم: بررسی همبستگی بین عامل رهبری و اثربخشی.. ۳۷
۵- فرضیه پنجم:بررسی همبستگی بین عامل محیط خارجی و اثربخشی.. ۳۸
۶- فرضیه ششم: بررسی همبستگی بین عامل عملکرد فردی و اثربخشی.. ۳۸
۷- فرضیه هفتم: بررسی همبستگی بین عملکرد سازمانی و اثربخشی.. ۳۸
پیشنهادات بر مبنای یافته های تحقیق:
پیشنهادهای کلی:
پیشنهادات برای تحقیقات آتی:
هدفهای پژوهش:
سؤالهای پژوهش:
فرضیههای تحقیق:
روش تحقیق
تحقیق حاضر یک تحقیق توصیفی است که از حهت روابط بین متغیرها از نوع همبستگی، از نظر مطالعات محیطی از نوع پیمایشی و با توجه به مبانی نظری و علمی از نوع مطالعات کاربردی است.روشهای جامعه آماری اطلاعات در این تحقیق روش کتابخانه ای و پرسشنامه می باشد که در اینجا به بررسی و ارزیابی ارتباط عوامل موثر بر مدیریت تحول با اثربخشی کارکنان بانک سپه (سرپرستی منطقه 2 تهران) می پردازد.
تعداد صفحات :103
مقدمه: جایگاه اخلاق در جهان معاصر:
در عصری زندگی میکنیم که تنظیم روابط اجتماعی بر اساس اصول اخلاقی اهمیتی فوقالعاده پیدا کرده است. زندگی، آسایش و حرمت شخصی هر یک از ما، بیش از پیش، در گرو آن قرار دارد که اصول اخلاقی تا چه حد به طور عمومی مورد رعایت قرار میگیرند. در بسیاری از عرصههای نوین کار و زندگی اگر انسانها نخواهند به احکام اخلاقی وفادار بمانند هیچ نیرویی برای بازداری آنها از تجاوز به حقوق یکدیگر وجود ندارد. همبستگی جماعتی و قومی و قوام زندگی اجتماعی نیز ضعیفتر از آن است که افراد را به یکدیگر مرتبط سازد و انسانها بیش از پیش به صورت افراد مجزا، مستقل و بی اعتنا نسبت به یکدیگر درآمدهاند.
دولتهای ملی، به دنبال جهانی شدن اقتصاد و عروج نهادهای سیاسی بین المللی، قدرت و اعتبار خود را تا حد زیادی از دست داده اند؛ بحرانهای اقتصادی و سیاسی و انقراض باورهای سخت گیرانه سنتی تضعیف دستگاههای امنیتی را به همراه آورده است؛ و نهادهای گوناگون جامعه، محکوم به انشقاق و از هم پاشیدگی، توان نظارت بر اعمال اعضای خود را از دست دادهاند. در نتیجه، حوزههایی از زندگی اجتماعی که بر آنها هرج و مرج و اغتشاش حاکم است به طور مداوم در حال تکثیر و گسترش هستند. در این شرایط تنها اخلاق است که به علت موقعیت استعلایی خود میتواند، انسانها را به جدی گرفتن مسئولیت خود در قبال یکدیگر فرا خواند.
اما امروزه آموزههای اخلاقی نیز در وضعیتی بحرانی قرار دارند. بنیادها، مراجع و تکیه گاههای سنتی احکام اخلاقی، تا حد معینی مشروعیت خود را از دست دادهاند و هیچ گونه الگوی رفتاری معینی – حداقل برای نسل جوان – وجود ندارد.
هنجارهای اجتماعی، باورهای مذهبی و آموزشهای فلسفی، سه بنیاد اصلی ترویج آموزههای اخلاقی، هر یک به نوعی، دیگر از اعتبار و نفوذ دیرینه خود برخوردار نیستند.
هنجارهای اجتماعی، از یک سو، حالتی آن چنان مجرد و عام پیدا کردهاند که هیچ تکلیف مشخصی را برای کسی تعیین نمیکنند و از سوی دیگر، دلیل انشقاق جامعه و تضعیف نهادهای اجتماعی اقتدار و نفوذ خود را بر اذهان مردم از دست دادهاند. در سطح کلی زندگی اجتماعی، مشروعیت هنجارهای اجتماعی چندان ضربه نخورده است، اما این هنجارها آن قدر از اقتدار برخوردار نیستند که فرد را از تکروی و بیتوجهی به منافع جمع باز دارند.
به علاوه فرد نیز دیگر از آن توان، شهامت و امکانات برخوردار نیست که بتواند به صورت خودانگیخته و خودجوش از سر اقتدار و بزرگواری، اخلاقی عمل کند.
قدرت عظیم نهادهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و حاکمیت شرایط بغرنج و پیچیده جهانی بر فراز و نشیب زندگی اجتماعی انسانها را به موجوداتی خرد و حقیر تبدیل نموده است. فرد در چنبرة زنجیر منطق سرمایه، عقلانیت نظم اداری و پیامدهای تصمیمهای خیل کنشگران قدرتمند گرفتار آمده است. در چنین شرایطی انسان دیگر سرنوشت را به مبارزه نمیطلبد، خود را وارد ماجراهای پیچیده برای تغییر شرایط کلی جهان نمیسازد و نگران از عواقب اعمال خود، خویش را چندان درگیر مشکلات دیگران نمیکند. او بیشتر سعی میکند تا از فرصتهای ممکن بهره جسته و امکانات لازم برای بهره مندی از یک زندگی بی دردسر را برای خود فراهم آورد. فداکاری و احساس مسئولیت نسبت به وجود و موقعیت دیگران برای او اهمیت چندانی ندارد. بیهوده نیست که ما امروزه با خیل افرادی روبرو هستیم که درصدد بازگردانیدن مشروعیت و اقتدار سابق به بنیادها و مراجع احکام اخلاقی هستند. در زمینة درک مذهبی، اجتماعی و فلسفی از امور رد پای این تلاش را میتوان مشاهده کرد. این گونه تلاشها در برخی از مناطق جهان و حوزههای زندگی اجتماعی با موفقیت روبرو شدهاند. اینجا و آنجا، مذهب، نهادهای سنتی جامعه و تعقل و استدلال وجههای نو پیدا کردهاند و افراد و گروههای بسیاری راغب شدهاند که ادعای از نو طرح شدة این نهادها و مراجع را مورد ملاحظة جدی قرار دهند.
معهذا فریب ظاهر قضیه را نباید خورد. بنیادها و مراجع سنتی هر قدر که نوسازی شده باشند باز توان ارایة چنان احکام جهانشمولی را ندارند که انسان، جدا از موقعیت اجتماعی و اندیشه و طرز نگرشش به جهان، آنها را معتبر بشمارد. موقعیت قدرتمند این بنیادها و مراجع بیشتر اوقات محدود به یک زمان معین و وضعیت خاص است. مذهب به طور عمده مؤمنین، هنجارهای اجتماعی افراد میانسال و کمابیش موفق و استدلال و تعقل روشنفکران را مخاطب قرار میدهد.
به علاوه، آنها نمیتوانند همان گروه مخاطب خود را به صورت جمع و کلیتی واحد تثبیت نمایند. مذهب خود متشکل از مذاهب مختلف است و هر مذهب احکام اخلاقی خاص خود را دارد. اعتقاد و ایمان به یک مذهب به طور معمول انسان را از مؤمنین به مذاهب دیگر دور و حتی گاه منزجر میسازد. از این لحاظ، حس عطوفت و اخوت نشأت گرفته از درک مذهب به طور معمول محدود به انسانهای خاص است. هنجارهای اجتماعی نیز به طور مداوم در حال تغییر هستند. هنجارهای حاکم بر نهادهای سنتی اجتماعی نیز هر چند در عرصههای خرد زندگی اجتماعی به کار میآیند، در عرصههای کلان و وسیع زندگی اجتماعی نقشی سرکوبگرایانه پیدا میکنند. هر چند صلابت و اقتدار این هنجارها ممکن است زمینة امن کار و کوشش را برای برخی فراهم آورد ولی این امنیت به بهای نقض آزادی عمل برخی دیگر از افراد به دست میآید. شکست این پروژهها در عین حال شکست تلاش برای بنیان گذاری و فراافکندن هر نوع مرجع فرا-فردی برای اصول اخلاقی است.
در عصری که انسان تنها و تنها خویشتن را به عنوان جولانگاه اندیشه و تأملات خود در اختیار دارد، در عصری که همبستگیهای اجتماعی ضعیف و شکننده هستند، در عصری که روابط اجتماعی هر چه بیشتر بر پایة ضابطههای حقوقی تعریف میشوند و بالاخره در عصری که زندگی به تجریبات شخصی و درد محدود شده است. براستی، چگونه میتوان برای انسانها مرجعی در ورای فردیت آنها، برای تنظیم روابط اجتماعیشان، فرا افکند. برای چنین انسانی تنها آنچه از درون او میجوشد و میشکوفد مشروعیت دارد. معیار اصلی تمیز امور برای او ارزشهای فردی و شیوة داوری شخصی خود او هستند، نه احکامی که از پیش بر حق و درست فرض شدهاند.
در این وضعیت جدید دیگر از خودگذشتگی، توجه به منافع و حقوق دیگری و کنش اخلاقی اموری نیستند که به خودی خود به ذهن فرد خطور کنند و یا اگر خطور کنند در اعمال و رفتار او انعکاس یابند. گرفتار در وجود شخصی خویش، او انگیزه و شور دست زدن به کنشی را ندارد که هدف آن تضمین منافع دیگری باشد.
در این میان، یک عامل و تنها یک عامل میتواند موقعیت فرد را تا حدی ثبات بخشد و او را به سمت اتخاذ موضعی اخلاقی نسبت به امور سوق دهد. این عامل همانا وجود دیگری به صورت یک شخص معین با احساسات و تمایلات مختص به خود است. وجود دیگری همیشه به صورت حضور زنده و فعال دیگری در عرصههای مختلف زندگی برای فرد مطرح است. او مجبور است در مقابل برخوردهای دم به دم متفاوت دیگران عکس العمل نشان دهد. اگر به برخوردهای مستقل و پویا با حس مسئولیت فردی نسبت به استقلال دیگری ، ترکیب شود، فرد از حد معینی از استقلال و اقتدار برخوردار خواهد شد. در متن احساس مسئولیت نسبت به وجود و تضمین استقلال و پویایی دیگری، در متن معمولی نسبت به استقلال او، فرد میتواند احساس کند که هستی و حضور خاصی در جهان دارد. بدین شکل دیگری میدانی میشود که فرد در آن وسعت حضور و اقتدار خود را باز مییابد. در این روند او بر ضعفها و سرگشتگیهای خویش فایق میشود. از این رو میتوان گفت نه خودمحوری و احساس توانمندی بلکه ضعف و فقر وجودی، فرد را بر میانگیزد تا با رویکردی اخلاقی تأمین آزادی و بهروزی دیگری را غایت اعمال خود گرداند (محمودیان، 1380).
رشد ملاکهای اخلاقی:
تاریخ اخلاقیات حرکتی است از یک وحدت شکل تقریباً بی چون و چرا در سلوک و رفتار به یک مسئولیت دایم التزاید شخصی. آن روزها دیر زمانی است سپری شدهاند که نویسندة اخلاقیات میتوانست زندگی اقوام ابتدایی، یا حالت به اصطلاح فطرت را هر طور که دلش میخواست تفسیر کند و نظر ساده لوحانهای که میگفت انسان وحشی بر خلاف انسان متمدن زندگی بهتر یا بدتری در یک حالت آزادی نسبی داشته، به کلی متلاشی شده است.
انسان وحشی در چارچوب محدودیتهای نظام اخلاقی اش که به طرز غرابت آمیزی نامطمئن و به طور باور نکردی پیچیده است، موجود دست و پا بستهای است. ولی تمکینی که میکند از هر
نظر داوطلبانه و تا جایی که تماسی با تأثیرات خارجی نیافته، عاری از سؤال است.
نظام او ضابطه به غایت خاصی است از رعایتها و وظایفی که از اصولی کلی سرچشمه نگرفتهاند و البته به هیچ وجه ملاحظات انسجام و تجانس را هم بر نمیتابند. واضح است که در این جا محلی هم برای تفکر و نظرورزی آزادانه نمیتواند وجود داشته باشد چون با اولین اشارهای که از چون و چرا حکایت کند کل بنا فرو میریزد و همه چیز متلاشی میشود.
انسان متمدن مورد متفاوتی را ارایه میدهد. ضابطة او در برابر انتقاد پابرجا میماند و او انتظار دارد که توانایی دفاع از آن را داشته باشد. درست است که رسوم گرایش بدان دارند تا این ضابطه را یا بخشی از آن را با مقداری قداست در هم آمیزند. نیز درست است که نادرند مراحلی از تاریخ که در آنها انتقاد آزادانه به طور بی کم و کاست مجاز بوده باشد. با همة اینها، ضابطهای که نام بردیم باز هم علیالاصول رابطهای منطقی را بین اصول کلی از قبیل عدالت، حقیقت، شرافت و امثال ذالک از سویی و سخنهای اعمال ناشی از اینها را از سوی دیگر به بیان در میآورد. در اینجا همواره پای رجوع و توسل واضحی به ذهن و به عواطف در میان است و بیان هنری آرمانهای اخلاقی مسلماً اثرگذارترین بنای یادبودی است که یک تمدن میتواند برجا بگذارد.
آثاری نظیر ایلیاد و ادیسه یا قصص قهرمانی، به هر تقدیر تکان دهندهاند و این تکان دهنده بودن را خصوصاً بدان سبب واجدند که آفرینندگان خود را نه چنانکه بودهاند بلکه چنانکه میخواستند باشند معرفی میکنند. چنین آفرینشهایی ضمناً در گذشته و چه در زمان ما عواملی به مراتب اثرگذارتر از فکر مجرد بودهاند و هستند و هنر بیشتر از فلسفه در شکل دادن به رفتار نقش دارد. رشد اخلاقی به این ترتیب فاصلة بسیار بعیدی پیدا میکند از اینکه بر اصول مجرد مبتنی باشد، بلکه رشدی است محسوس و انضمامی مثل خود تمدن. تمدن را میتوانیم به عنوان صنعتی که با بصیرت به کار گرفته شده تعریف کنیم. اختراع مهارت را میزاید، مهارت قدرت را و قدرت به نوبة خود مهارت بیشتر و اختراع وافرتری را به عرصه میآورد. اما فرق میکند که تکامل مورد اشارة ما دقیقاً از چه نقطهای مجال شروع پیدا کرده باشد، چه آنچه که یکبار با نظامی عجین شد بر تمام رشد بعدی اش اثر میگذارد. این به خصوص در مورد ابداعاتی که در عرصة اخلاق پدید میآیند صدق میکند.
با این حال رشد اخلاقی اگرچه الزاماً به وسیلة گذشته محدود میشود، ولی وجود دارد. تمدن نمیتواند از حرکت باز بماند زیرا قوایی که قادرند به آن ثبات ببخشند درست همانهایی هستند که توانایی بالیدن به آن میدهند. اگر از حرکت باز بماند، میمیرد. اجتناب ناپذیری این امر غالباً توسط دولت سازان سنخ افلاطونی به فراموشی سپرده میشود. انسان نمیتواند به چیزی که دارد راضی بماند، و سهل گرفتن احتیاجات و جامعهای که صفات برجسته اش را ساده زیستن و علو اندیشه تشکیل دهد با همة جذابیتی که دارد از محالات است.
نیازهای ساده، خام و ابتدایی اند، همانطور که ابزارهای ساده آنهایی هستند که به درد نمیخورند. عقل و درایت عالی بهترین اثرش را تنها در یک سازمان عالی میتواند به ظهور برساند. پیشداوری محض است که چیز بسط یافته را به صرف اینکه بسط یافته است با سوءظن نگاه کنیم یا قایل باشیم که تمدنی که غایت پیچیدگی را پیدا کرده باید به یک معنی محل انحطاط باشد یا معتقد باشیم که اقوام سادهتر، جنس بادوام تری دارند. بر عکس خیلی آسانتر است فردی از باشندگان جزایر دریای جنوب (بومیان جزایر ملانزی) بودن تا یک اروپایی بودن.
جامعه نمیتواند بدون پیچیده شدن رشد کند.
اما کار تفکر در زمینه اخلاقی این نیست که مستقیماً به این رشد استعانت کند. تفکر در زمینة اخلاق باید مسایلی را مطرح کند که تا هنگامی که او مطرحشان نکرده وجود ندارد و او هم صرفاً به دلیل وضوح فهم و تصور است که مطرحشان میکند. و وقتی این کار انجام گرفت تفکر اخلاقی باید انتظاری بیش از آن نداشته باشد که فقط تأثیری غیر مستقیم باقی بگذارد. راز تغییر اخلاقی در این است که قبل از آنی که خبردار شویم، به سراغمان آمده است (استفن وارد، 1374).