فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:40
فهرست مطالب:
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه .................................................................................................................................................... 1
فصل اول:تفکر جامعه شناسی آلمان ....................................................................................................... 2
فصل دوم:تاریخچه مکتب فرانکفورت ................................................................................................... 4
فصل سوم:یورگن هابرماس ......................................................................................................................... 8
1-3-زندگینامه .................................................................................................................... 8
2-3-اندیشه هابرماس ....................................................................................................... 8
فصل چهارم:هابرماس در مقابل اثبات گرایی .................................................................................. 12
1-4-مکتب اثبات گرایی ............................................................................................... 12
2-4-انتقاد از اثباتگرایی ................................................................................................. 12
3-4-دفاع هانس آلبرت ................................................................................................. 15
4-4-پاسخ هابرماس ....................................................................................................... 16
فصل پنجم:هابرماس و جنبش دانشجویی .......................................................................................... 18
1-5-عوامل تشکیل جنبش دانشجویی ..................................................................... 18
2-5-جنبش در نگاه هابرماس ..................................................................................... 18
3-5-اظهارات دوتچکه .................................................................................................. 20
4-5-انتقاد بر هابرماس .................................................................................................. 23
فصل ششم:هابرماس و سیستم ................................................................................................................ 26
1-6-نظریه سیستم .......................................................................................................... 26
2-6-انتقاد بر نظریه سیستم .......................................................................................... 28
3-6-پاسخ لومان به هابرماس ...................................................................................... 30
فصل هفتم:هابرماس و مارکسیسم ......................................................................................................... 32
1-7-بازسازی ماتریالیسم تاریخی .............................................................................. 32
عنوان صفحه
2-7-نقد نظریه تکامل مارکس .................................................................................... 34
فصل هشتم:نتیجه گیری .............................................................................................................................. 35
منابع و مآخذ .................................................................................................................................... 36
مقدمه:
در هر زمانی، جامعه شناسی خاصی شکل گرفته است که یا جمع گرا بوده، مثل نظریات دورکیم و یا فردگرا مثل اسپنسر، و یا بر تسلط ساختار وهنجار، تأکید میکردند، مانند پارسونز. آنچه مشخص است، هر گروه، ضمن بررسی یک بعد، ابعاد دیگر را فراموش کرده است. اما در عصر حاضر،تلفیق ابعاد مطرح است . از جمله:تلفیق فرهنگ و عاملیت، توسط مارگارت آرچر، جامعه شناسی چند بعدی جفری الگزندر، تلفیق کنش با نظام، توسط یورگن هابرماس که عضو برجستهای از مکتب فرانکفورت میباشد.
مکتب فرانکفورت، مکتبی انتقادی است، که در آلمان، پایه ریزی و تشکیل شد. مبنای اندیشه این مکتب بر اساس نقد و بررسی نظریات متفاوت، شکل گرفت. آن بر سرمایهداری ، اثباتگرایی، مارکسیسم و حتی خود جامعه شناسی هم ایراداتی وارد کرده است. در ضمن، بعضی از عناصر فراموش شده، مثل دیالکتیک و ذهن گرایی را دوباره مطرح نموده است . هابرماس اگرچه وارث این مکتب است، ولی در آن، تجدید نظرهایی را اعمال نموده ، وی از اندیشه های مارکس شروع کرد، تا به کنش ارتباطی رسید. او با انتقادات مختلف، نظرات خود را بسط داده است. وی نظریه اثباتی، جزمگرایی مارکسیسم، ایدئولوژی گادامر، نظریه سیستم پارسونز، جنبش دانشجویی و جوامع مدرن را مورد انتقاد قرار داده است. هابرماس، نقش بسزایی در جامعه شناسی آلمان ومکتب فرانکفورت و بقای آن داشته است. گرچه بینش انتقادی او، موجب شده که بعضی از فعالیت ها و اقدامات وی را نادیده گیرند.
تحقیق انجام شده، به حول تفکر انتقادی هابرماس میچرخد و از انتقادات او، نقد اثباتگرایی، مارکسیسم، جنبش دانشجویی و نظریه سیستم را برگزیده و به توصیف و تشریح آن، پرداخته است.
فصل اول : تفکر جامعه شناسی آلمان :
نویسندگان آلمانی عادت دارند، جامعه شناسان دایره المعارفی قرن 19، جامعه شناسان تحلیلی قرن 20 را از هم جدا کنند. عبارت دایره المعارفی به اثباتگرایان اطلاق میشود، از جمله اگوست کنت و دورکیم، اندیشه دورکیم . بدلیل واقعیت جوهری که برای جامعه قائل بود و مفهوم آگاهی جمعی(واجدان جمعی)، مشاجرات بسیاری را برانگیخت «اما بر عکس او، نظریه پردازان فردگرا، این مفهوم را ارایه میکنند که انسانها کارکرد جامعه خود را تأمین میکنند، اما جامعهای را که عضو عمل کننده آن هستند، نمیشناسند.(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 6)
تا اواخر قرن 19، چندان اثری از جامعه شناسی در آلمان، به چشم نمیخورد. حقوقدانان و اقتصاد دانان با مسایل مطرح شده در جامعه شناسی، بطور حاشیهای رفتار میکردند. اما از آغاز قرن 20، بخصوص از جنگ جهانی اول به بعد، آلمانی ها کوشیدند تا علمیبنام جامعه شناسی را ایجاد کنند. جامعه شناسی از فرانسه و انگلستان به آلمان کشیده شد.
یکی از خصوصیات متمایز جامعه شناسی آلمان، گرایش فلسفی آن است.
«زومبارت، جامعه شناس غربی ، طبیعت گرایی را در مقابل روح گرایی آلمانی قرار میدهد»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 15)او عقیده دارد، که جوهر و اساس اندیشه آلمانی، قادر است تا پس از مرگ افراد هم باقی بماندو مارکسیسم ذرهای از روح آلمانی در خود ندارد. آنها تفاهم بکار گرفته شده را با شیوه علوم تجربی، مقایسه میکنند و جامعه شناسی را برابر با علم به قوانین میدانند. بر عکس آلمان ، جامعه شناسی فرانسوی، به تحصل گرایی تمایل دارد. آلمانی ها جامعه شناسی خود را، علم معرفتالنفس یا ذهن شناسی میدانند . بطور کلی جامعه شناسی آلمان به تفاهم گرایش دارد، که نماینده بارز آن را میتوان ماکس وبر دانست. اندیشه وبری، حتی بعد از مرگش، در سالهای بین دو جنگ جهانی، حاکم بود. «تمام آنها طرز فکر وبر را قبول دارند که یک رابطه آماری ، هر قدر هم قانع کننده باشد، برای ارضای کنجکاوی کافی نیست، ما میخواهیم پیوند میان انگیزه و کردار را که رفتار انسانها و در نتیجه خود رابطه آماری را تبیین میکند، بفهمیم»(جامعه شناسی معاصر آلمان ص 152)تفهیم، غالباً، آلمانی ها را از پژوهش قوانین معاف میدارد، آنها بدنبال تبدیل تاریخ به علم نیستندو علاوه بر تاثیر نهادهای اجتماعی ، کنش احتمالی افراد را در نظر دارند.
دومین خصوصیت جامعه شناسی آلمان، دغدغه های روشی، جستجوی بنیادی فلسفی و انگیزه خود شناسی است. بطوری که این تفکر بصورت یک بیماری ملّی، تجلی یافته است.(جامعه معاصر آلمان ص 159)بعنوان مثال، خود تحلیلی و خودشناسی به فهم و درک بیشتر علوم اجتماعی، کمک میکند و دوراندیشی فرد را تقویت میکند. از نظر جزموین، نگرانی روش، هیچ ثمری ندارد.
همین نگرش تفهمی، اساس نظرات وانتقادات اعضای مکتب فرانکفورت را پایه ریزی کرد.عقاید هابرماس و روشنفکران ، بیشتر در دوران نازی شکل گرفت، و با روی کار آمدن هیتلر، توسعه مکتب ها و تألیف ها ، با روش خشونت باری متوقف شد.
فصل دوم:تاریخچة مکتب فرانکفورت
سال 1922 فلیکس وایل، سردمدار تأسیس مؤسسه پژوهشهای اجتماعی آلمان گردید. این مکتب، پس از جنگ جهانی اول و بحران های فکری که بر روشنفکران و نگرش سوسیالیستی حاکم بود، به فعالیت پرداخت. هورکهایمر و پولوک، موثر ترین افراد این مکتب به شمار میروند. این مؤسسه بطور رسمیدر 3 فوریه 1923 تأسیس یافت. گرونبرگ در سخنرانی خود در افتتاحیه ساختمان مؤسسه در سال 1924، به جنبه پژوهشی فعالیت های مؤسسه تأکید کرد، هر چند خلاف وضعیت آن زمان آلمان بود، که آموزش را بر پژوهش ترجیح میداد. وی سخنرانی خود را با اعتراض مستقیم به مارکسیسم، به پایان برد. سپس مؤسسه شروع به جذب استادیاران جوان نمود، که اکثراً، درگیر سیاستهای چپ بودند، گرچه مؤسسان سعی میکردند، آنها را از حزبگرایی دور نمایند.
کارل آگوست و تیفوگل، فرانتس پورکنا، ویولیان گومپرز عضو حزب کمونیست بوذند، ولی در مورد عضویت هورکهایمر در این حزب ، جای تردید است. وی در یکی از آثار خود«مدهوشی طبقه بندی کارگر آلمان» علت های تردید خود، در مقابل حزب کارگر را توضیح داده بود .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:25
مقدمه. ۱
گامهای آغازین جنبش دانشجویی ۲
جنبش دانشجویی در سالهای نزدیک به انقلاب ۷
جنبش دانشجویی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳
منابع و مآخذ ۲۲
مقدمه :
یافتن نخستین بارقهها و نقطه عطف انقلاب اسلامی چندان آسان نیست؛ همچنان که کنکاش در راه یافتن مؤثرترین عوامل شکل گیری و به ثمر رسیدن انقلاب، بس دشوار است؛ زیرا انقلاب، پیروزی خود را مرهون مشارکت همه اقشار و گروههای جامعه از خرداد سال 1342 و حتی پیش از آن، تا بهمن 1357 می داند. در عین حال، نمی توان از تأثیر انقلاب بر گروههای مختلف، سخن به میان نیاورد؛ چرا که فضای حاکم بر جامعه، در دوران انقلاب و پس از آن، به گونه ای بوده که امکان بی تفاوتی و عدم حضور در برهههای سرنوشت ساز برای افراد جامعه وجود نداشته، بلکه آنان را به مشارکت فعالانه در همه عرصهها ترغیب نموده است. در میان اقشار و گروههای جامعه، نقش برخی گروهها و اقشار به لحاظ ویژگیهای موقعیتی و فضای خاصی که در آن قرار داشتند، بارزتر و روشن تر از سایرین است.
دانشجویان را می توان یکی از گروه هایی دانست که به دلیل آشنایی و آگاهی بیشتر از جریانات سیاسی ـ اجتماعی، حضور آنان در تمامی صحنههای انقلاب کاملا ملموس، محسوس و پررنگ است. این حضور از سالها پیش از انقلاب با شکل گیری جنبش دانشجویی آغاز گردید. این جنبش با تأثیر از جریان روشن فکری و تجدّدخواهی متأثر از رشد علمی جهان غرب از یک سو، و شکل گیری جریانهای کمونیستی از سویی دیگر، آغاز گردید. اما پس از چندی با انگیزه احیای تفکر دینی و ردّ روشن فکری غربی و الحاد شرقی در بستر تاریخ انقلاب اسلامی و در دانشگاه تهران رخ نمود. آنچه این حضور را تداوم می بخشید، پیامهای شورانگیز رهبر کبیر انقلاب اسلامی مبتنی بر استقامت تا دست یابی به پیروزی بود و همان پیام ها، 13 آبان 57 را، که نقطه اوج جریانات دانشجویی قبل از انقلاب به شمار می رود، رقم زد. حضور به موقع و در عین حال فعالانه دانشجویان، پس از انقلاب در همه عرصه ها، به ویژه در دوران دفاع مقدّس، به یاد ماندنی است و همچنان پس از گذشت بیش از دو دهه از انقلاب، شاهد این حضور فعال و سرنوشت ساز در برهههای پر فراز و نشیب انقلاب هستیم.
گامهای آغازین جنبش دانشجویی
هرچند پیش از دهه 30، چند برخورد سیاسی ضد دولتی را می توان در دانشگاههای ایران مشاهده کرد، اما تقویم جنبش دانشجویی ایران از ابتدای دهه 30 آغاز می شود. در فاصله 1328 تا 1330ش، که دوره مبارزات نهضت ملّی شدن نفت است، دو دانشگاه، یعنی دانشگاههای تبریز و تهران، فعال بودند. هر چند جوّ دانشگاه بیشتر در اختیار حزب توده و کمونیستها بود، اما مرزبندی آنها با مسلمانها چندان متمایز نبود. از این رو، حسین مکی، یکی از اعضای کابینه مصدق، که وارد دانشگاه تبریز می شود، با استقبال پر شوری مواجه می گردد.
نخستوزیری مصدق جمعاً دو سال و چهار ماه طول کشید و با کودتای 28 مرداد سال 1332 دولت او ساقط گردید. در دانشگاههای تهران و تبریز تظاهرات دامنه داری به عنوان اعتراض به برکناری دکتر مصدق انجام گرفت که منجر به دستگیری عده ای از دانشجویان شد. در آذر 1332 در اعتراض به برقراری روابط سیاسی ایران و انگلیس، دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران دست به تظاهرات زدند که پلیس آنها را محاصره کرد و با ورود به دانشکده، بر روی دانشجویان آتش گشود. دو روز بعد، یعنی در روز 16 آذر، ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به اتفاق همسرش به تهران آمد که تظاهرات وسیعی در اعتراض به ورود او، و نیز به مناسبت بزرگداشت شهدای دانشکده فنی برگزار شد که منجر به زد و خورد شدید میان پلیس و مردم گردید. در جریان این حوادث، سه تن از دانشجویان کشته، و عده ای بازداشت شدند. از این رو، روز 16 آذر، از آن سال به بعد به عنوان مبدأ جنبش دانشجویی ایران ثبت شده و همه ساله دانشگاهها با برگزاری مراسمی در تجلیل از شهدای 16 آذر، به حیات جنبش دانشجویی کمک کرده اند که اغلب منجر به برخوردهایی با رژیم استبدادی شاه گردید.
سالهای پس از جنگ جهانی دوم، عصر انقلاب خیزی بود. در سال 1338 آمریکا به منظور جلوگیری از گسترش امواج انقلابی در کشورهای وابسته، طرحهای اصلاحی برای این قبیل کشورها ارائه کرد. پس از آن، در ایران دولت شریف امامی با شعار مبارزه با فساد و انجام اصلاحات، آزادی احزاب و برگزاری انتخابات به قدرت رسید. لایحه اصلاحات ارضی هم در همین راستا به مجلس رفت، اما به دلیل عدم موافقت آیة اللّه بروجردی و تا حدی بی میلی شخص شاه، که خود از ملاکان بزرگ بود، بحث اصلاحات ارضی متوقف شد. در اردیبهشت 1340 دکتر امینی به توصیه آمریکاییها به قدرت رسید تا اصلاحات ارضی را قاطعانه اجرا کند؛ زیرا با درگذشت آیة اللّه بروجردی در فروردین همان سال، مانع اصلی این کار برداشته شده بود. امینی همچنین اقداماتی را برای به انحراف کشانیدن جنبش دانشجویی انجام داد. او به دانشگاه تبریز سفر کرد و به ایراد سخنرانی پرداخت و گفت: جبهه ملّی در هیچ حکومتی مانند امروز آزادی نداشته است. امینی می خواست با رهنمود و اشاره آمریکایی ها، تظاهر به اجرای اصلاح سیاسی در حد مشارکت دادن جبهه ملّی، که به دلیل انتسابش به مصدق از محبوبیت برخوردار بود بنماید؛ در حالی که در آن زمان، جبهه ملّی به دلیل تبدیل شدن به یک ابزار سیاسی، محبوبیت گذشته خود را از دست داده بود. به همین دلیل، گروهی از جبهه ملّی جدا شدند که دارای تمایلات دینی و استقلال سیاسی بودند. این گروه که نهضت آزادی ایران نام گرفت و در 27 اردیبهشت 1341 اعلام موجودیت کرد، توسط افراد زیر بنیان نهاده شد: آیة اللّه طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر یداللّه سحابی. پایگاه اصلی نهضت آزادی، دانشگاهها بود. بازرگان سالها بود که با نوشتن کتاب هایی در دفاع علمی از مذهب، ادعا می کرد به یاری جوانان در برابر تفکر الحادی غربی و کمونیستی شتافته است.
در تیرماه 1341، در اثر اختلافات شاه و امینی، اسداللّه علم به نخست وزیری رسید. مهم ترین اقدام عَلَم، تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که طی آن شرط مسلمان بودن و ذکوریت (مرد بودن) برای انتخاب کننده و انتخاب شونده حذف، و به جای سوگند به کلام اللّه مجید، سوگند به کتاب آسمانی گذاشته شد. این موضوع مجوزی برای دست یابی فرقههای مذهبی غیرمسلمان به قدرت بود. این مصوبه با اعتراض امام، مردم و علمای قم مواجه شد. هر چند دولت لغو تصویب نامه را اعلام کرد، اما امام خمینی(قدس سره) از علما خواست تا اعلام و انتشار رسمی خبر لغو تصویب نامه، مبارزه را ادامه دهند. در دانشگاه تهران تظاهرات وسیعی به حمایت از علمای قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام شد. در دانشگاه تبریز یکی از استادان با اغتنام از فرصت به وجود آمده، در تظاهرات دانشجویان روی چهار پایه ای رفته و طی سخنرانی مسئله لزوم ملّی شدن نفت را به دلیل حراج آن توسط شاه، مطرح کرد که با حمله پلیس دستگیر شد، ولی دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و به اعتراض پرداختند. در نتیجه، 48 ساعت بعد این استاد دانشگاه را آزاد کردند.
در 19 دی ماه 1341، شاه اصول شش گانه انقلاب سفید را اعلام کرد. در اول بهمن 1341 اعلامیه مراجع و روحانیان، به ویژه امام خمینی(قدس سره) که یکی از مدرّسان برجسته قم بود، در تحریم رفراندم منتشر شد. علی رغم این مخالفت ها، در 6 بهمن 1341 رژیم رفراندم لوایح شش گانه را برگزار کرد و رئیس جمهور آمریکا به شاه تبریک گفت. با فرا رسیدن نوروز سال 1342 و در پایان سال 1341، امام خمینی(قدس سره) طی پیامی خطاب به علمای شهرها، عید نوروز را عزا اعلام کرد و به دنبال آن موجی از اعتراض در توده مردم به پا خاست. در اثر درگیری که در مدرسه فیضیه به وقوع پیوست عده ای به شهادت رسیدند. مراسم چهلم شهدای فیضیه مقارن با محرم شد. امام خمینی(قدس سره) با استفاده از این ماه در 14 خرداد 1342 سخنرانی مفصل و شدیداللحنی علیه حکومت ایران کردند. به همین دلیل، بامداد 15 خرداد توسط مأموران دستگیر و به تهران انتقال یافتند. به دنبال آن، شورش عظیمی در تهران و قم برخاست، به گونه ای که پلیس مجبور شد دانشگاه تهران را تعطیل کند. در دانشگاه تهران پارچه نوشته ای بر سر راه دانشجویان نصب شد که بر روی آن نوشته بود:
«اصلاحات آری، دیکتاتوری نه».
سرانجام در روز 17 فروردین سال 1343، امام خمینی(قدس سره)رسماً آزاد شد و به قم باز گشت. اما در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی، که در پی پیشنهاد دولت حسنعلی منصور انجام گرفت، امام خمینی(قدس سره) با مقامات بلند روحانی در قم جلسه ای تشکیل داد و نمایندگانی را به شهرها فرستاد و آنها مردم را آماده اعتراض کردند. صبح روز 12 آبان 1343 عده زیادی از شهرهای مختلف برای شنیدن سخنرانی امام خمینی راهی قم شدند. ایشان با چهره ای برافروخته در سخنرانی خود چنین فرمودند: «ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، ما را فروختند، عزّت ما را پایکوب کردند.» سپس، در حالی که جمعیت می گریست، امام خمینی علیه آمریکا، انگلیس و اسرائیل سخنانی ایراد کرد. به دنبال آن، اعتراضات مردمی شکل گرفت، و مأموران حکومت، شب 13 آبان، امام خمینی را دستگیر و به ترکیه تبعید کردند و واکنشهای مردمی را سرکوب و عده زیادی را به شهادت رساندند.
پس از تبعید امام خمینی، این تصور قوت گرفت که باید جواب خشونت را با خشونت داد. از این زمان به بعد گروههای مختلفی با روش مبارزه مسلحانه به وجود آمدند. گروهی از جوانان مذهبی عضو نهضت آزادی نیز، از این گروه جدا شده و سازمانی را با هدف مبارزه چریکی به وجود آوردند. از این رو، از سال 1344 به بعد، جوّ سیاسی دانشگاهها رادیکالیزه شد. اما فعالیتها و تشکلهای سیاسی علنی در محیط دانشگاهها وجود نداشت و افراد مذهبی عمدتاً در هیئتهای مذهبی و انجمنهای دینی، که مسائل قرآنی، اخلاقی و دینی در آنها مطرح بود، با یکدیگر ارتباط داشتند. از این رو، تا سال 1347 و 1348 در اثر خفقان شدید، تحرک سیاسی قابل توجهی در سطح دانشگاهها دیده نمی شود.
فضای فرهنگی دانشگاهها نیز متناسب با فرهنگ حکومتی بود. هدف از تحصیل اخذ مدرک بود، و در محیط دانشگاه حتی فعالیت مذهبی جدی صورت نمی گرفت. در مهر ماه 1348 رئیس دانشگاه شیراز طی بخشنامه ای ورود دختران با پوشش چادر را به محیط دانشگاه ممنوع اعلام کرد. دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز، اطلاعیه ای در اعتراض به اقدامات ضداسلامی مسئولان دانشگاه منتشر کردند و روحانیان شهر نیز، با خودداری از اقامه نماز جماعت، دست به اعتصاب زدند. این اقدامات موجب عقب نشینی حکومت شده و بخشنامه منع ورود دانشجویان با حجاب به دانشگاه لغو شد. در اسفند همین سال، دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به افزایش بهای بلیط اتوبوس، اتوبوسهای شرکت واحد را در مقابل دانشگاه، سنگباران کردند که منجر به درگیری دانشجویان با پلیس و کشته و مجروح شدن عده ای از دانشجویان شد و دانشگاه تهران بار دیگر تعطیل گردید. این اعتراض، نخست غیر سیاسی بود و دانشجویان زیادی در آن شرکت کرده بودند، ولی کم کم حال و هوای سیاسی پیدا کرد و دانشجویان دانشگاههای تهران با برپایی تظاهرات خواستار آزادی بازداشت شدگان گردیدند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:16
چکیده:
در اولین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در سال 1945 در سانفرانسیسکو برگزار شد، زنان شرکت کننده خواستار توجه ویژه این سازمان به مسائل زنان جهان شدند و در پی این حرکت، اولین هسته سازماندهی شده در رابطه با زنان جهان تحت عنوان «کمیسیون مقام زن» به عنوان کمیسیون فرعی تحت نظر کمیسیون «حقوق بشر» فعالیت خود را آغاز نمود.
واژههایی از قبیل «مقام زن» و «حقوق بشر» ترنّمی خوش آهنگ داشت لکن اینک که این ندا از سا 1945 به مدت بیش از 50 سال در دنیا طنین افکنده، آثار ناخوشایند آن در حرکتها و تشکلهای ایجاد شده در دنیا بخوبی بچشم میخورد. آنچنانکه سردمداران نهضتهای آزادی زنان در جهان غرب را نیز حیرت زده و انگشت بدهان وادار نموده تا زبان به اعتراف بگشایند و بگویند:
«ممکن است زنان امروزه به آزادی و برابری رسیده باشند ولیکن هیچگاه به این فلاکت و بدبختی نبودهاند».
بررسیهای دهه گذشته نشان میدهد که تنها مسبب این رنج و بدبختی، حاکمیت واژهای دروغین به نام «برابری» است. زنان غرب در واقع برده آزادی خود شدهاند. آنها توسط حلقه آزادی محاصره گشتهاند در حالیکه حلقه زندگی را از دست دادهاند. آنها کنترل زاد و ولد را بدست گرفتهاند اما به چه قیمت؟ به قیمت نابودی آن …
موناشارن، نویسنده امریکایی در مقالهای تحت عنوان «اشتباه فمینیستها» مینویسد:
«آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن و تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران تجاوز، اعتبارات فردی، عشق آزاد و زنان متخصص بیماریهای زنان را به ارمغان آورد ولیکن در ازای آن چیزی را به غارت برده که خوشبختی بسیاری از زنان در گرو است و آن وجود «همسر» و خانواده است.»
در اوایل دهه 1910، پیشروان حقوق زنان در امریکا کلمه «فمینیسم» را به فرهنگ لغات غربی وارد کردند و بدنبال ابداع این لغت، زنان معروف غرب بخصوص هنرپیشهها خود را به این صفت خواندند. در سال 1916 حزب ملّی زنان فعالیت خود را آغاز کرد. در راستای برقراری این برابریها در سال 1920 غرب به زنان جامعه، برگزاری مسابقات ملکه زیبایی میان دختران جوان را اهداء کرد و در مقابل، قانونگزاران، رهبران کارگری و کارفرمایی و حتی تعدادی از گروههای زنان، از قوانین و سیاستهای کارگری حمایت شدید کردند که در واقع طرفدار حفظ مشاغل مردان و حمایت از آنان و بیتوجه به حقوق زنان بود. تعداد پزشکان زن کمتر از سال 1910 شد که خود نشانگر سوق ندادن زنان به سوی علم و دانش بود و قوانین و مقررات ایالتی باعث شدند که هزاران زن از کار خود اخراج شده و دستمزد زنان پائینتر از مردان تعیین گردد که این خود نیز بیانگر فاصله زیاد بین شعارها و واقعیتهای موجود در جهان غرب است.
با انقلاب صنعتی، نهضتهای فمینیستی نیز فشار خود را در راستای اشتغال زنان در فعالیتهای صنعتی افزایش دادند بدون آنکه برای کانون خانواده و نقش حیاتی زن به عنوان همسر و مادر، برنامهای اندیشیده باشند. به نام آزادی زن و برابری او با مرد، جایگاه والای زن به عنوان مربّی جامعه لگدمال شد و ارزش اقتصادی به وقت و کار وی جانشین ارزش نقش تربیتی او گردید.
شاید در ابتدا این حرکت، ظاهری رضایتبخش و مؤثر داشت لکن اینک که دهها سال از تسرّی این حرکت در کشورهای جهان و بخصوص جهان غرب میگذرد، نشستهای عدیده بینالمللی و منطقهای در جهان در خصوص مسائل زنان همه و همه حاکی از نارضایتی زنان دنیا از دستاوردهای حرکتهای مذکور است.
در سند کنفرانس جمعیت و توسعه بعنوان جمعبندی مسائل دهه اخیر آمده است:
«تغییرات چشمگیری در وضعیت زنان در بسیاری از کشورها رخ داده است از جمله افزایش میزان تحصیلات، افزایش نیروی کار زن در مشاغل مختلفه، افزایش درآمد آنان و… لکن این تغییرات روند مثبتی را در وضعیت زندگی زنان ایجاد نکرده است. در بعضی از کشورها بدلیل عدم مشارکت همسران در مسئولیتها، زنان علاوه بر مشاغل بیرون از منزل، کماکان تمامی مسئولیتهای خانواده را نیز به دوش میکشند که این خود فشاری مضاعف بر دوش این جمعیت میباشد».
مراجع بینالمللی در ارائه الگوهای موفق جهانی برای زنان عاجز ماندهاند و در بسیاری از جوامع نه تنها زنان جایگاه و ارزش بالنسبه سنتی خود را از دست دادهاند، بلکه در فرآیند مبارزات جنسیتی تبدیل به موجوداتی بیهویت شدهاند که نه از روح لطیف و پرعطوفت زنانه آنها اثری باقی مانده و نه از دریای بیکران محبت مادرانهشان. شاخصهای اندازهگیری نقش زنان در دنیای امروز، میزان اشتغال، افزایش درآمد، آزادی در کنترل باروری، افزایش میانگین سن ازدواج و … میباشد در حالیکه متر اصلی برای تعیین نقش واقعی زنان در جهان چیز دیگری است. ظاهرا مراجع بینالمللی فراموش کردهاند که شاخصهای انسان بودن و زن بودن، واحدهای اندازهگیری دیگری دارد. اگر متر مقایسه جهانی، شاخصهای تعالی انسانها بود دیگر جهان غرب سردمدار برگزاری اجلاسهای جهانی برای حرکتهای زنان دنیا نبود. به راستی که 50 سال تلاش شد تا شاخصها رنگ و بوی تعالی انسان نگیرند لکن از آنجا که انسان به فطرت خویش باز میگردد، پس از 50 سال تلاش دنیای غرب نظارهگر آن هستیم که موجی از اعتراضهای جهانی سندهای بینالمللی را مورد تهاجم قرار میدهد و نوید بیداری بشر به طرفداران حقانیت روحی تازه میبخشد. امید است بررسی برخی از شاخصهای انسانی و روند تغییرات آن در کشورهای غربی و مقایسه با وضعیت زنان در جمهوری اسلامی ایران بتواند زمینههای مثبتی را برای شناخت اهداف استعماری غرب در خصوص زنان ایجاد نموده و بار مسئولیتی متعهدین کشور را در قبال ضرورت تبیین هرچه بیشتر مبانی اسلامی در خصوص زنان، سنگینتر نماید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:185
پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ
چکیده:
رسالهی حاضر که با عنوان «نقش و سهم بازرگانان در مشروطیت ایران با تکیه بر ایالات چهارگانة تهران، آذربایجان، یزد و بوشهر (۱۳۱۳-۱۳۲۶هـ.ق) تدوین شده است، به بررسی مبانی تعارضات بازرگانان و حاکمیت به عنوان علل مشروطهخواهی آنان و نقش و سهم این گروه اجتماعی در به ثمر رسیدن جنبش مشروطه و حیات نظام مشروطیت تا بمباران مجلس اول میپردازد. پرسش اساسی پیش روی پژوهشگر این است که: «علل و عوامل مشروطهخواهی بازرگانان و نقش و سهم آنان در مشروطیت تا به توپ بسته شدن مجلس اول چه بود؟».
فرضیة اصلی تحقیق این که: «بازرگانان به عنوان رکن اصلی بازار، یکی از سه گروه رأس هرم قدرت بودند و براساس جایگاه اجتماعی و اقتصادی خود به ایفای نقش در مسایل میپرداختند. آنان با آغاز دورهی حکومت قاجارها و سلطهگری دول روس و انگلیس با وضعیت بدتری مواجه شدند؛ ضعف حکومت مرکزی و سلطة حکام ستمگر و قدرتهای خارجی، بازرگانان ایران را به مقام متضررترین قشر اجتماعی تنزل داد. این امر باعث افزایش تضاد بازرگانان و حاکمیت شد. بی نتیجه ماندن تلاشهای گروهی بازرگانان برای مقابل با تهدیدات داخلی و خارجی باعث شد تا آنان آگاهانه برای تحقق خواستههای تاریخی خود از فعالترین گروههای اجتماعی در جریان مشروطیت شوند.
یافتههای اساسی رسالهی حاضر این که: «۱ـ بازرگانان ضمن خودآگاهی درونی و کسب علم و تجربه به خصوص از نیمهی دوم قرن نوزدهم میلادی به بعد باعث شد تا آنان در مقابل تهدیدات داخلی و سلطة خارجی به واکنشهای سیاسی و تجاری تست بزنند. اما سلطة سنگین این دو مانع اصلی بهبود اوضاع شد. آنان انحطاط شدید اقتصادی کشور را به حاکمیت سیاسی و سیاستهای اتخاذی آن نسبت میدادند و با این فکر، در اصلاح امور با جنبش مشروطه همراه شدند. ۲ـ نقش بازرگانان در جنبش مشروطیت شامل حمایت مالی از تجمعات و ارایة فکر و اندیشه در اهمیت قانون مداری و ایجاد حکومت مرکزی قوی و جمهوریت بود. بازرگانان روشنفکر و عمده با اخذ تجربیات از نظام سیاسی دول اروپایی به تالیف آثار و ارایة نظر قبل و پس از مشروطه پرداختند. از جمله آنان طالبوف، زینالعابدین مراغهای، تقی اف، حاج حسین امینالضرب، میرزا محمود تاجر اصفهانی، محمدتقی مازار و معینالتجار بود. ۳ـ سهم بازرگانان از برقراری مشروطیت، گنجاندن خواستههای خود در اصول قانون اساسی و متمم آن و تلاش برای قانونمند کردن همة امور ایران بود. حضور جدی و تلاشگر آنان در مجلس اول و کمیسیونهای آن و عضویت در انجمنهای ایالتی و ولایتی و حمایت از نظام مشروطیت در برابر بقایای مستبدان و سنگاندازی خارجیها و ارایة طرحهای ملی در اقتصاد و... از موارد دیگر سهم بازرگانان از مشروطیت بود.
«فهرست کلی مطالب»
بخش اول/ ساختار جامعه شهری و پیشینهی تحولخواهی بازرگانان ایران ….
فصل اول: ساختار جامعه شهری و هرم قدرت در ایران دورهی قاجار……………………………….
فصل دوم: مسایل بازرگانان و واکنشهای آنان پیش از جنبش مشروطهخواهی ……………………
بخش دوم/ نقش بازرگانان در جنبش مشروطیت ایران ………………………..
فصل اول: نقش بازرگانان در جریان مشروطه در تهران …………………………………………………
فصل دوم: جریان مشروطهخواهی بازرگانان در سه ایالت آذربایجان، یزد و بوشهر ………………
بخش سوم/ سهم بازرگانان از تشکیل نظام مشروطیت تا بمباران مجلس اول
فصل اول: سهم بازرگانان در مجلس دورهی اول و تصمیمگیریهای آن ……………………………
فصل دوم: فعالیتهای حمایتی بازرگانان ایران از مشروطیت در خارج از مجلس ………………..
نتیجه ……………………………………………………………………………………………………………….
فهرست منابع و مآخذ……………………………………………………………………………………………
ضمایم (اسناد و تصاویر)……………………………………………………………………………………….
«فهرست جزئی مطالب»
مقدمه ا
ب
ج
د
بررسی منابع و مآخذ
الف: منابع عمومی
۱ـ روزنامهها ۱
۲ـ اسناد ۴
۳ـ تاریخ مشروطه ایران ۵
۴ـ کتاب آبی ۶
۵ـ تاریخ بیداری ایرانیان ۶
۶ـ سیاحتنامه ابراهیمبیک ۷
۷ـ کتاب احمد و مسالک المحسنین ۹
۸ـ خاطرات بهرامی ۱۰
۹ـ خاطرات احتشامالسلطنه ۱۱
ب: منابع تبریز
۱ـ قیام آذربایجان و ستارخان ۱۳
۲ـ رجال آذربایجان در عصر مشروطیت ۱۳
۳ـ قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران ۱۴
۴ـ تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز ۱۴
۵ـ روزنامة انجمن تبریز ۱۴
ج: منابع بوشهر
۱ـ سفرنامه سدیدالسلطنه ۱۵
۲ـ گزارشهای سالانه سرپرسی کاکس ۱۶
۳ـ روزنامه مظفری ۱۶
د: منابع یزد
۱ـ کشف الحقایق ۱۷
۲ـ نشریات ۱۸
۳ـ خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ ۱۸
بخش اول: ساختار جامعة شهری و پیشینة تحولخواهی بازرگانان ایران
فصل اول: ساختار جامعة شهری و هرم قدرت در ایران دورهی قاجار
مناسبات ارگ، مسجد و بازار ۲۰
روابط روشنفکران و بازرگانان در دورهی قاجار ۲۳
ویژگیهای بازرگانان ۲۶
فصل دوم: مسایل بازرگانان و واکنشهای آنان پیش از جنبش مشروطهخواهی
۱ـ مبانی تعارضات و بحرانهای بازرگانان:
الف: عوامل داخلی ۲۷
ب: عوامل خارجی ۳۰
ج: رشد و ارتقای سطح آگاهی سیاسی و اجتماعی ۳۳
۲ـ تلاشهای اصلاحگرانة بازرگانان پیش از مشروطیت
الف: واکنشهای سیاسی بازرگانان
۱ـ۱ـ تشکیل مجلس وکلای تجار (۱۳۰۱هـ.ق) ۳۴
۱ـ۲ـ بازرگانان و جنبش تنباکو (۱۳۰۸هـ.ق) ۳۶
ب: واکنش تجاری بازرگانان
تشکیل کارخانهها و شرکتهای تجاری ۴۰
بخش دوم: نقش بازرگانان در جنبش مشروطیت ایران
فصل اول: نقش بازرگانان در جریان مشروطیت در تهران
علل و زمینههای تحصن تجار به حرم عبدالعظیم (۱۳۲۳هـ.ق) ۴۳
وقایع منجر به مهاجرت صغری و دوران مهاجرت کبری و نقش بازرگانان ۴۷
فعالیت فردی بازرگانان در تهران در جنبش مشروطیت :
۱ـ خانوادهی امینالضرب ۵۸
۲ـ میرزا محمود تاجر اصفهانی ۶۶
۳ـ حاج محمدتقی بنکدار و برادرش حاج حسن ۶۸
۴ـ حاج محمداسماعیل مغازهای ۷۰
۵ـ حاج آقامحمد معین التجار بوشهری ۷۲
۶ـ میرزا جوادخان سعدالدوله ۷۵
۷ـ حاجی محمدتقی شاهرودی ۷۸
۸ـ حاجی محمدعلی شالفروش ۷۹
فصل دوم: جریان مشروطهخواهی بازرگانان در سه ایالت آذربایجان، یزد و بوشهر
۲ـ۱ـ نقش بازرگانان در جریان مشروطهخواهی تبریزیان:
اهمیت تبریز ۸۲
جنبش مشروطهخواهی در تبریز ۸۳
بازرگانان تبریزی در مشروطیت:
۱ـ علی مسیو ۸۶
۲ـ حاجی علی دواچی ۸۷
۳ـ حاج مهدی کوزهکنانی ۸۷
۴ـ حاج زین العابدین مراغهای ۹۱
۵ـ میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی ۹۳
۲ـ۲ـ نقش بازرگانان یزد در جنبش مشروطیت
اهمیت یزد ۹۷
حاج محمدتقی مازار و مشروطیت ۹۹
بازرگانان زرتشتی یزد و مشروطیت
۱ـ خاندان جمشیدیان ۱۰۰
۲ـ خاندان جهانیان ۱۰۳
۲ـ۳ـ بازرگانان بوشهر در جنبش مشروطیت
اهمیت بندر بوشهر ۱۰۶
نقش بازرگانان بوشهر در جنبش مشروطیت ۱۰۹
بخش سوم: سهم بازرگانان از تشکیلات نظام مشروطیت تا بمباران مجلس اول
فصل اول: سهم بازرگانان در مجلس دورهی اول و تصمیمگیریهای آن
۱ـ بازرگانان و انتخابات مجلس اول ۱۱۴
۲ـ سهم و ایفای نقش بازرگانان در تصمیمگیریهای مجلس اول
۲ـ۱ـ ارایهی لایحه استقراض دولت و واکنش بازرگانان در مجلس ۱۱۷
۲ـ۲ـ وزارت مالیه و مساله مسیو جوزف نوز ۱۲۲
۲ـ۳ـ میزان توجه به خواستههای تجار در مواد مصوب قانون اساسی و متهم آن ۱۲۵
۲ـ۴ـ وزارت عدلیه و مسایل قضایی ۱۲۸
۲ـ۵ـ مباحث وزارت تجارت با وکلای تجار برای علمی کردن فعالیتهای تجار ۱۳۰
۲ـ۶ـ وزارت مالیه و امور مالیات و امنیت ایالات ۱۳۱
۲ـ۷ـ قرارداد ۱۹۰۷م. روس و انگلیس و واکنش تجار ۱۳۳
۲ـ۸ـ سهم تجار در کمیسیونهای مجلس ۱۳۴
فصل دوم: فعالیتهای حمایتی بازرگانان ایران از مشروطیت در خارج از مجلس ۱۳۹
تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی، انجمنهای سیاسی و انجمنهای اقتصادی فعالیت بازرگانان تبریز:
۱ـ در انجمن تبریز ۱۴۰
۲ـ تاسیس انجمن سعادت استانبول ۱۴۴
۳ـ حضور بازرگانان تبریزی در حزب اجتماعیون عامیون ۱۴۵
فعالیت بازرگانان یزد در دوره مشروطه:
۱ـ تشکیل انجمنهای صنفی تجاری ۱۴۶
۲ـ فعالیت دو تجارتخانة جمشیدیان و جهانیان در تشکیل بانک ملی و تامین اسلحه مجاهدان ۱۴۷
۳ـ تلاشها در اصلاح تنظیمات مالیاتی یزد ۱۵۰
فعالیت تجار بوشهر در دوره مشروطیت:
تشکیل انجمن نظّار و اکثریت تجار عضو آن ۱۵۳
اقدامات بازرگانان در مقابل ستم داخلی و سلطه خارجی ۱۵۴
نتیجهگیری: ۱۵۶
فهرست منابع و مآخذ ۱۶۲
ضمایم (اسناد و تصاویر) ۱۷۲
منابع و مآخذ عمومی:
منظور از عمومیت منابع در این پژوهش، آن دسته از منابعی است که در مورد چهار ایالت عمده ایران به ارائه اطلاعات و گزارش پرداختهاند و در مورد هر ایالتی مورد استفاده قرار گرفتهاند. در صفحات بعد منابع خاص هر ایالت هم ذکر خواهد شد.
۱ـ روزنامهها:
از مهمترین اقدامات اساسی در ایجاد تحول و آگاهی در بین مردم چاپ و نشر روزنامه بود. این اقدام در ایران از دورة ناصری شروع شد. روزنامههای دولتی تاثیر چندانی در بیداری افکار و اذهان مردم نداشتند چون در چارچوب خواستههای نظام حاکم و تایید مقامات مملکتی گام بر میداشتند.
اساساً تاثیر اساسی در تحولات و گزارش از پیشرفت جهان و ایجاد آگاهی در بین گروههای اجتماعی از سوی روزنامههای غیردولتی بخصوص روزنامههای فارسی زبان چاپ شده توسط ایرانیان در خارج بود.
روزنامة اختر از سال ۱۲۹۲ هـ.ق توسط آقامحمد طاهر تبریزی از آزادیخواهان در استانبول منتشر شد. این روزنامه پیشگام روزنامههای فارسی زبان در ایجاد زمینههای جنبش مردم و اولین روزنامه فارسی بود که از اهمیت قانون سخن میگفت.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:16
چکیده:
در اولین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد که در سال 1945 در سانفرانسیسکو برگزار شد، زنان شرکت کننده خواستار توجه ویژه این سازمان به مسائل زنان جهان شدند و در پی این حرکت، اولین هسته سازماندهی شده در رابطه با زنان جهان تحت عنوان «کمیسیون مقام زن» به عنوان کمیسیون فرعی تحت نظر کمیسیون «حقوق بشر» فعالیت خود را آغاز نمود.
واژههایی از قبیل «مقام زن» و «حقوق بشر» ترنّمی خوش آهنگ داشت لکن اینک که این ندا از سا 1945 به مدت بیش از 50 سال در دنیا طنین افکنده، آثار ناخوشایند آن در حرکتها و تشکلهای ایجاد شده در دنیا بخوبی بچشم میخورد. آنچنانکه سردمداران نهضتهای آزادی زنان در جهان غرب را نیز حیرت زده و انگشت بدهان وادار نموده تا زبان به اعتراف بگشایند و بگویند:
«ممکن است زنان امروزه به آزادی و برابری رسیده باشند ولیکن هیچگاه به این فلاکت و بدبختی نبودهاند».
بررسیهای دهه گذشته نشان میدهد که تنها مسبب این رنج و بدبختی، حاکمیت واژهای دروغین به نام «برابری» است. زنان غرب در واقع برده آزادی خود شدهاند. آنها توسط حلقه آزادی محاصره گشتهاند در حالیکه حلقه زندگی را از دست دادهاند. آنها کنترل زاد و ولد را بدست گرفتهاند اما به چه قیمت؟ به قیمت نابودی آن …
موناشارن، نویسنده امریکایی در مقالهای تحت عنوان «اشتباه فمینیستها» مینویسد:
«آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن و تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران تجاوز، اعتبارات فردی، عشق آزاد و زنان متخصص بیماریهای زنان را به ارمغان آورد ولیکن در ازای آن چیزی را به غارت برده که خوشبختی بسیاری از زنان در گرو است و آن وجود «همسر» و خانواده است.»
در اوایل دهه 1910، پیشروان حقوق زنان در امریکا کلمه «فمینیسم» را به فرهنگ لغات غربی وارد کردند و بدنبال ابداع این لغت، زنان معروف غرب بخصوص هنرپیشهها خود را به این صفت خواندند. در سال 1916 حزب ملّی زنان فعالیت خود را آغاز کرد. در راستای برقراری این برابریها در سال 1920 غرب به زنان جامعه، برگزاری مسابقات ملکه زیبایی میان دختران جوان را اهداء کرد و در مقابل، قانونگزاران، رهبران کارگری و کارفرمایی و حتی تعدادی از گروههای زنان، از قوانین و سیاستهای کارگری حمایت شدید کردند که در واقع طرفدار حفظ مشاغل مردان و حمایت از آنان و بیتوجه به حقوق زنان بود. تعداد پزشکان زن کمتر از سال 1910 شد که خود نشانگر سوق ندادن زنان به سوی علم و دانش بود و قوانین و مقررات ایالتی باعث شدند که هزاران زن از کار خود اخراج شده و دستمزد زنان پائینتر از مردان تعیین گردد که این خود نیز بیانگر فاصله زیاد بین شعارها و واقعیتهای موجود در جهان غرب است.
با انقلاب صنعتی، نهضتهای فمینیستی نیز فشار خود را در راستای اشتغال زنان در فعالیتهای صنعتی افزایش دادند بدون آنکه برای کانون خانواده و نقش حیاتی زن به عنوان همسر و مادر، برنامهای اندیشیده باشند. به نام آزادی زن و برابری او با مرد، جایگاه والای زن به عنوان مربّی جامعه لگدمال شد و ارزش اقتصادی به وقت و کار وی جانشین ارزش نقش تربیتی او گردید.
شاید در ابتدا این حرکت، ظاهری رضایتبخش و مؤثر داشت لکن اینک که دهها سال از تسرّی این حرکت در کشورهای جهان و بخصوص جهان غرب میگذرد، نشستهای عدیده بینالمللی و منطقهای در جهان در خصوص مسائل زنان همه و همه حاکی از نارضایتی زنان دنیا از دستاوردهای حرکتهای مذکور است.
در سند کنفرانس جمعیت و توسعه بعنوان جمعبندی مسائل دهه اخیر آمده است:
«تغییرات چشمگیری در وضعیت زنان در بسیاری از کشورها رخ داده است از جمله افزایش میزان تحصیلات، افزایش نیروی کار زن در مشاغل مختلفه، افزایش درآمد آنان و… لکن این تغییرات روند مثبتی را در وضعیت زندگی زنان ایجاد نکرده است. در بعضی از کشورها بدلیل عدم مشارکت همسران در مسئولیتها، زنان علاوه بر مشاغل بیرون از منزل، کماکان تمامی مسئولیتهای خانواده را نیز به دوش میکشند که این خود فشاری مضاعف بر دوش این جمعیت میباشد».
مراجع بینالمللی در ارائه الگوهای موفق جهانی برای زنان عاجز ماندهاند و در بسیاری از جوامع نه تنها زنان جایگاه و ارزش بالنسبه سنتی خود را از دست دادهاند، بلکه در فرآیند مبارزات جنسیتی تبدیل به موجوداتی بیهویت شدهاند که نه از روح لطیف و پرعطوفت زنانه آنها اثری باقی مانده و نه از دریای بیکران محبت مادرانهشان. شاخصهای اندازهگیری نقش زنان در دنیای امروز، میزان اشتغال، افزایش درآمد، آزادی در کنترل باروری، افزایش میانگین سن ازدواج و … میباشد در حالیکه متر اصلی برای تعیین نقش واقعی زنان در جهان چیز دیگری است. ظاهرا مراجع بینالمللی فراموش کردهاند که شاخصهای انسان بودن و زن بودن، واحدهای اندازهگیری دیگری دارد. اگر متر مقایسه جهانی، شاخصهای تعالی انسانها بود دیگر جهان غرب سردمدار برگزاری اجلاسهای جهانی برای حرکتهای زنان دنیا نبود. به راستی که 50 سال تلاش شد تا شاخصها رنگ و بوی تعالی انسان نگیرند لکن از آنجا که انسان به فطرت خویش باز میگردد، پس از 50 سال تلاش دنیای غرب نظارهگر آن هستیم که موجی از اعتراضهای جهانی سندهای بینالمللی را مورد تهاجم قرار میدهد و نوید بیداری بشر به طرفداران حقانیت روحی تازه میبخشد. امید است بررسی برخی از شاخصهای انسانی و روند تغییرات آن در کشورهای غربی و مقایسه با وضعیت زنان در جمهوری اسلامی ایران بتواند زمینههای مثبتی را برای شناخت اهداف استعماری غرب در خصوص زنان ایجاد نموده و بار مسئولیتی متعهدین کشور را در قبال ضرورت تبیین هرچه بیشتر مبانی اسلامی در خصوص زنان، سنگینتر نماید.