فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:12
فهرست مطالب:
مقدمه 1
راننده پرخاشگر 2
رفتارهای تهاجمی در رانندگی 3
دلایل رانندگی خشونت آمیز 5
چگونه با رانندگان پرخاشگر و خشن کنار بیاییم 7
مدیریت خشم در رانندگی 9
چکیده:
عموما در تعاملات اجتماعی و روابط بین فردی، مسئله ترافیک و رانندگی در شهر بهعنوان یکی از مؤلفههای مهم زندگی شهری مورد توجه است، چرا که مشکل ترافیک و رانندگیهای تهاجمی و پیامدهای ناشی از آن بهویژه در مناطق شهری، حیات فردی و زندگی اجتماعی همگان را متأثر میکند.
امروزه در اغلب کشورهای پیشرفته به لحاظ اهمیت و نقش فرهنگپذیری و ویژگیهای شخصیتی افراد در رانندگی، قانونمداری، اجتناب و پیشگیری از حوادث و سوانح خیابانی و جادهای، در بررسی معضل ترافیک و حوادث ناشی از رانندگیهای تهاجمی، بیشترین توجه به روانشناسی رانندگی معطوف میشود. درواقع محورها و مباحث اصلی روانشناسی رانندگی یا روانشناسی ترافیک آمیزهای است از یافتههای دیگر حوزههای مرتبط با روانشناسی همچون روانشناسی اجتماعی، روانشناسی شخصیت، روانشناسی رشد، روانشناسی سلامت، روانشناسی بالینی و روانشناسی کاربردی. همه سخن این است که چگونگی نظام ارزشها، باورها و نگرشها، احساسات و انگیزهها و مجموعه رفتارهای فردی و اجتماعی انسان میتواند بهعنوان اصلیترین عامل در تبیین معضل یا پدیده ترافیک موردتوجه قرار گیرد.
منش اجتماعی و ویژگیهای شخصیتی راننده، شرایط حاکم بر حوزه شناختی، احساسی و عاطفی، رفتاری، حسی و حرکتی او میتواند بیشترین نقش را در ارتباط با ترافیک و تصادفات رانندگی داشته باشد. مطابق گزارشهای آماری، در اغلب کشورهای جهان علت اصلی تصادفات رانندگی و حوادث جادهای و خیابانی، رانندگی تهاجمی است
رانندگی افراد پرخاشگر
راننده پرخاشگر، رانندهای است که با توسل به درگیری و خشونت، قصد انجام اعمال خلاف مقررات راهنمایی و رانندگی را دارد؛ اعمالی همچون تغییر مسیر ناگهانی و خطرناک، سبقت غیرمجاز، رعایت نکردن فاصله مناسب طولی و عرضی، بوق زدنهای مکرر، استفاده از نور بالا برای تنبیه دیگران، حرکت سریع و تعقیب و گریز خودرویی، سرعتهای نابجا، مانور و تغییر مسیر بهطور مکرر، اشغال طولانی خط سبقت، ترمزهای ناگهانی و مکرر، انحراف از مسیر اصلی و عبور از خط مقابل برای رهایی از ترافیک غیرروان و قانونشکنی و دیگر رفتارهای ناپسند همراه با فحاشی و هتاکی به دیگران، در کارنامه رانندگی افراد پرخاشگر کاملا مشهود است.
از عوامل مؤثر در بروز رفتار پرخاشگرانه رانندگان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- صرف زمان، معطلی و کندی ترافیک
- مهارت نداشتن در رانندگی
- آلودگیهای صوتی موجود در محیط
- مشکلات روانی راننده
- نابسامانی ترافیک
- تأثیر آلودگی هوا بر سیستم عصبی
این عوامل بهطور مجزا باعث بروز عکسالعملهای نامناسب یا کاهش تواناییهای فکری و جسمی راننده خواهند شد.
رانندگی یکی از مواردی است که شخصیت انسان را در اجتماع آشکار میکند و تقریبا میتوان گفت که ابعاد فرهنگی رشد اجتماعی و میزان ادب و علاقه او را نسبت به همنوعانش نشان میدهد. نیاز راننده به داشتن فرهنگ و تجربه بالا و اطلاع کافی از مسائل قانونی و فنی، مقولهای ضروری برای نشاندادن عکسالعملهای مناسب است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:12
فهرست مطالب:
مقدمه 1
راننده پرخاشگر 2
رفتارهای تهاجمی در رانندگی 3
دلایل رانندگی خشونت آمیز 5
چگونه با رانندگان پرخاشگر و خشن کنار بیاییم 7
مدیریت خشم در رانندگی 9
چکیده:
عموما در تعاملات اجتماعی و روابط بین فردی، مسئله ترافیک و رانندگی در شهر بهعنوان یکی از مؤلفههای مهم زندگی شهری مورد توجه است، چرا که مشکل ترافیک و رانندگیهای تهاجمی و پیامدهای ناشی از آن بهویژه در مناطق شهری، حیات فردی و زندگی اجتماعی همگان را متأثر میکند.
امروزه در اغلب کشورهای پیشرفته به لحاظ اهمیت و نقش فرهنگپذیری و ویژگیهای شخصیتی افراد در رانندگی، قانونمداری، اجتناب و پیشگیری از حوادث و سوانح خیابانی و جادهای، در بررسی معضل ترافیک و حوادث ناشی از رانندگیهای تهاجمی، بیشترین توجه به روانشناسی رانندگی معطوف میشود. درواقع محورها و مباحث اصلی روانشناسی رانندگی یا روانشناسی ترافیک آمیزهای است از یافتههای دیگر حوزههای مرتبط با روانشناسی همچون روانشناسی اجتماعی، روانشناسی شخصیت، روانشناسی رشد، روانشناسی سلامت، روانشناسی بالینی و روانشناسی کاربردی. همه سخن این است که چگونگی نظام ارزشها، باورها و نگرشها، احساسات و انگیزهها و مجموعه رفتارهای فردی و اجتماعی انسان میتواند بهعنوان اصلیترین عامل در تبیین معضل یا پدیده ترافیک موردتوجه قرار گیرد.
منش اجتماعی و ویژگیهای شخصیتی راننده، شرایط حاکم بر حوزه شناختی، احساسی و عاطفی، رفتاری، حسی و حرکتی او میتواند بیشترین نقش را در ارتباط با ترافیک و تصادفات رانندگی داشته باشد. مطابق گزارشهای آماری، در اغلب کشورهای جهان علت اصلی تصادفات رانندگی و حوادث جادهای و خیابانی، رانندگی تهاجمی است
رانندگی افراد پرخاشگر
راننده پرخاشگر، رانندهای است که با توسل به درگیری و خشونت، قصد انجام اعمال خلاف مقررات راهنمایی و رانندگی را دارد؛ اعمالی همچون تغییر مسیر ناگهانی و خطرناک، سبقت غیرمجاز، رعایت نکردن فاصله مناسب طولی و عرضی، بوق زدنهای مکرر، استفاده از نور بالا برای تنبیه دیگران، حرکت سریع و تعقیب و گریز خودرویی، سرعتهای نابجا، مانور و تغییر مسیر بهطور مکرر، اشغال طولانی خط سبقت، ترمزهای ناگهانی و مکرر، انحراف از مسیر اصلی و عبور از خط مقابل برای رهایی از ترافیک غیرروان و قانونشکنی و دیگر رفتارهای ناپسند همراه با فحاشی و هتاکی به دیگران، در کارنامه رانندگی افراد پرخاشگر کاملا مشهود است.
از عوامل مؤثر در بروز رفتار پرخاشگرانه رانندگان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- صرف زمان، معطلی و کندی ترافیک
- مهارت نداشتن در رانندگی
- آلودگیهای صوتی موجود در محیط
- مشکلات روانی راننده
- نابسامانی ترافیک
- تأثیر آلودگی هوا بر سیستم عصبی
این عوامل بهطور مجزا باعث بروز عکسالعملهای نامناسب یا کاهش تواناییهای فکری و جسمی راننده خواهند شد.
رانندگی یکی از مواردی است که شخصیت انسان را در اجتماع آشکار میکند و تقریبا میتوان گفت که ابعاد فرهنگی رشد اجتماعی و میزان ادب و علاقه او را نسبت به همنوعانش نشان میدهد. نیاز راننده به داشتن فرهنگ و تجربه بالا و اطلاع کافی از مسائل قانونی و فنی، مقولهای ضروری برای نشاندادن عکسالعملهای مناسب است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:15
چکیده:
مقدمه وهدف: یکی از پدیده های خانوادگی که امروزه مورد توجه محققان ، جامعه شناسان و روان شناسان قرار گرفته است ،اعمال خشونت در خانواده و یا به اصطلاح معمول خشونت مردان علیه زنان در خانواده است .
منظور از خشونت در این مطالعه ،رفتاری است که به قصد ونیت آشکار و یا پنهان برای وارد کردن آسیب فیزیکی ، روانی ، اجتماعی به فرد دیگر صورت می گیرد،این پژوهش باهدف بررسی میزان خشونت مردان علیه زنان و متغیرهای مرتبط با آن در میان خانواده های ساکن در شهر ایذه درسال1389انجام گرفته است.
موادوروش ها: این مطالعه از نوع توصیفی بوده وجامعه موردمطالعه 100نفرازخانواده های ساکن در شهر ایذه می باشند، که با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند ،ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه محقق ساخت شامل25 سوال بسته بوده که روایی پرسشنامه توسط متخصصین فن موردتأئید قرارگرفته وپایایی آن نیز بامطالعه مقدماتی صورت پذیرفته است.داده ها پس ازجمع آوری موردتحلیل قرارگرفته وتوسط جداول یک بعدی ودوبعدی ارائه گردیده است.
یافته ها: نتایج نشان دادکه میزان خشونت روانی 40 درصد ، خشونت اجتماعی 18 درصد و خشونت فیزیکی 30 درصد از طرف مردان علیه زنان انجام پذیرفته که از میان چهار نوع خشونت بیشترین فراوانی را خشونت روانی به خود اختصاص داده است ، میزان خشونت مردان علیه زنان در خانواده هایی که مردان سطح تحصیلات شان زیر دیپلم می باشد ،در مقایسه با خانواده هایی که تحصیلاتشان فوق دیپلم و لیسانس بالاتر است زیادتر می باشد به طوری که 95% از خشونت روانی و 89% از خشونت فیزیکی و 100% خشونت اجتماعی در خانواد ه های با سطح تحصیلات پایین رخ داده است .
خشونت در خانواده با میزان در آمد ماهیانه ارتباط داشته و بیشترین خشونت مردان علیه زنان در خانواده ها ی با در آمد پایین بیشتر از خانواده های با میزان در آمد متوسط و بالا می باشد به طوری که 58% از خشونت فیزیکی ، 77% از خشونت اجتماعی ، 70% از خشونت روانی درخانواده های با میزان و در آمد پایین مشاهده می شود .
نتیجه گیری:به طورکلی نتایج حاکی از آن است که میزان خشونت خانوادگی با بالا رفتن میزان تحصیلات مردان کاهش می یابددر تبیین ارتباط بین متغیرها که تحصیلات بالا راه خود شکوفایی را برای اعضا خانواده باز می کند و خانواده های تحصیل کرده با آگاهی یافتن بر راه های کنار آمدن با تعارضات در روابط نزدیک ، خشونت در خانواده را کمرنگ کرده و موقع مواجه شدن با موانع بیرونی یا درونی از شیوه های معقول چون حل مسأله کمک می گیرند ، پیشنهاد می گردد مهارت های زندگی به زوجین آموزش داده شود وجزو برنامه های اصلی آموزش کشورمورد توجه برنامه ریزان قرار گیرد.
مقدمه :
خانواده در حوزه مطالعه و تحقیق ، یک واقعیت چند بعدی شناخته می شود به طوری که از ابعاد مختلف ، موضوعات آن قابل بررسی هستند . یکی از پدیده های خانوادگی که امروزه مورد توجه محققان ، جامعه شناسان و روان شناسان قرار گرفته است اعمال خشونت در خانواده و یا به اصطلاح معمول خشونت مردان علیه زنان در خانواده است .
منظور از خشونت در این مطالعه رفتاری است که به قصد ونیت آشکار و یا پنهان برای وارد کردن آسیب فیزیکی ، روانی ، اجتماعی به فرد دیگر صورت می گیرد ( 1)
اما خشونت مردان علیه زنان ابعاد متعددی را شامل می شود که در این راستا می توان به خشونت فیزیکی ( یعنی آسیب رساندن به اعضای بدن با کتک ، ضرب و جرح با استفاده ازدست یا ابزار دیگر ) ، خشونت روانی ( تهدید ، تحقیر ، سرزنش کلامی ، فحاشی ) خشونت اجتماعی ( کنترل رفتارهای زن ، در انزوای اجتماعی قرار دادن ، ممنوعیت ارتباط با دیگران اشاره نمود ( 2) .
بررسی ها نشان می دهد که خشونت مردان علیه زنان در خانواده ها به میزان زیادی متأثیر از عوامل روانی اجتماعی است و در تبیین آن نظریه های مختلیفی چون نظریه کارکرد گرایی ، نظریه های ساختار اجتماعی ( تنش ، تضاد ) ، نظریه فمینیستی ، نظریه منابع ، نظر سیستمی ، نظریه زیست محیطی و نظریه ناکامی ، پرخاشگری وجود دارند .
به طوری که کارکرد گرا یان در تبیین خشونت خانوادگی معتقدند که خانواده گروهی است که وجود علایق متفاوت در این گروه ناهمگون ، سبب به وجود آمدن تضادهای آشکار یا پنهان می شود . این تضادها ، ویژگی ها و کارکردهای مناسب خانوادگی را از بین می برد و د رنتیجه ، باید آنها را از در راه برداشت .
رفع تضادهای خانوادگی با استفاده از وسایل قدرت و در مواردی ، از راه خشونت امکان پذیر می گردد ( 3) .
از دیدگاه نظری فرهنگی فرهنگ میراث اجتماعی گذشته است که بر رفتار کنونی و آینده انسان تأثیر می گذارد .مردانی که باهمسران خود بد رفتاری می کنند ، در فرهنگی زندگی می کنند که در آن حاکمیت مردان بسیار بیشتر از زنان است .
نظریه های ساختار اجتماعی ( تنش ، تضاد ) خشونت در خانواده را چنین تبیین می کنند که هر چه وقایع یاموقعیت های تنش آفرین که خانواده ها را تهدید می کنند ، بیشتر باشد ، احتمال بروز رفتار خشونت آمیز در آن خانواده بیشتر خواهد شد ( 4) .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:14
مقدمه:
تشکیل خانواده به وسیله زن و مرد با هدف تأمین نیازهای طبیعی و دستیابی به
خواسته هایی صورت می گیرد که تحقق آن مشروط به وجود روابط سالم، احترام متقابل و برخورداری عادلانه ی همسران از ثمرات پیوند زناشویی است. در صورتی که تعدل در حقوق و تکالیف زن و مرد نسبت به یکدیگر برقرار باشد و طرفین آن را بپذیرند، شیرینی زندگی مشترک در کنار تلخی ها و ناکامی های آن، تداوم این همزیستی را تضمین می کند. اما همیشه این گونه نیست و همسران ممکن است خواسته یا ناخواسته شرایط قابل تحمل را به گونه ای تغییر دهند که نتیجه آن مورد پذیرش یکی یا هر دو نفر نباشد و کم کم خشونت در محیط خانواده یا اشکال گوناگون خود را نشان می دهد و در واقع زنان هستند که قربانی این نوع خشونت
می شوند و البته به دنبال آن فرزندان خانواده. خشونت علیه زنان در بسیاری از جوامع دیده می شود اما اغلب ناشناخته مانده و به عنوان یکی از امور خشونت علیه زنان از تمامی کشورها و جوامع اقتصادی گزارش شده و بر اساس مدارک موجود، آثار حاصل از آن بسیار گسترده و دورتر از باورهای قبلی در این خصوص است. خشونت، استقلال زنان را از بین می برد و از قدرت آنان به عنوان فرد و عضوی از جماعه
می کاهد . براساس مدارک، تجربه خشونت توسط زنان، علاوه بر تأثیر مستقیم بر تندرستی آنان، آثار مستقیمی بر خانواده ها و جوامع قربانیان دارد. خشونت علیه زنان از دشواری های بزرگ سلامت و حقوق انسانی است. طبق آمار در میان زنانی که در سنین باروری هستند، وسعت مرگ و ناتوانی حاصل از خشونت علیه زنان باز مرگ و ناتوانی حاصل از سرطان ها برابر بوده و از بیماری های ناشی از سوانح رانندگی و مالاریا بیشتر است.
هنوز از خشونت به عنوان ابزاری برای تداوم و تقویت فرمان برداری زنان از مردان، استفاده می شود. خشونت علیه زنان در محیط خانواده در نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. پسران شاهد خشونت علیه مادرانشان، در دوران بزرگسالی برای حل
اختلاف های خود بیش از سایر پسران به خشونت روی می آورند. دختران شاهد خشونت علیه مادرانشان نسبت به سایر دختران با احتمال بیشتری قربانی خشونت شوهرانشان می شوند.
2.خلاصه
در این تحقیق کوشش شده تاعلاوه بر تعریف خشونت عوامل مستعد کننده و زمینه سایر خشونت خانوادگی علیه زنان و دلایل توجه به موضوع خشونت علیه زنان مورد بررسی قرار گیرد.
بر اساس فرضیه، نتایج و پیشنهادات تحقیق می توان عوامل حمایتی را برای مقابله با این نوع خشونت ها در نظر گرفت که در صورت انجام رساندن آنها شاید از انتقال خشونت خانوادگی علیه زنان از نسلی به نسل دیگر جلوگیری کرد.
بخش دوم
کلیات
1-بیان مسئله:
عوامل مؤثر برای جلوگیری از رفتارهای خشونت آمیز علیه زنان در محیط خانواده کدامند؟
2-علت انتخاب موضوع
خانواده یک نهاد مقدس است که می بایستی بر پایه ی تعالیم مکتب حیات بخش اسلام ایجاد گردد و دو ستون اصلی آن یعنی زن و شوهر باید در ایجاد هرچه بیشتر سلوک بین خود کوشش کنند.
برای تحقق این هدف باید عواملی را که بر سر راه آن قرار دارد یکی یکی مورد بررسی و پژوهش قرار داد و برای حل مسائل موجود در آن ها راه حل ها و پیشنهاداتی را ارائه نمود. و به دنبال پاسخی برای این سئوال بود که چرا بعضی از این عوامل که یکی از آن ها خشونت خانوادگی علیه زنان است، سالیان سال ادامه پیدا کرده و هیچ راه حل اساسی برای جلوگیری از این سوء رفتارها علیه زنان در محیط خانواده به کار گرفته نشده و قانونگذار همچنان دست روی دست گذاشته و هیچ نقشی را در این میان به عهده نمی گیرد.
بخش سوم
روش اجرایی پژوهش
1-روش بررسی
روش بررسی در این تحقیق از طریق مطالعات نظری کتابخانه ای و نیز روزنامه و مجلات صورت گرفته که البته همراه با مطالعات تجربی نیز بوده است.
در قسمت مطالعات تجربی از طریق مصاحبه با زنانی که مورد این گونه خشونت قرار گرفته اند اطلاعاتی جمع آوری شد که از آن ها نیز برای تکمیل نوشته ها استفاده شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
چکیده:
خشونت علیه زنان تجلی نابرابری و قدرتمداری تاریخی بین زن و مرد است (اعلامیه رفع خشونت علیه زنان 1993) بر اساس اعلامیه 1993: ترس بزرگترین پیامد اعمال خشونت علیه زنان است. ترس از خشونت مانع بزرگ زندگی مستقل زنان است و موجب میشود تا زنان پیوسته در صدد کسب حمایت مردان باشند که این حمایت در موارد بسیاری آسیبپذیری و وابستگی بسیار زنان را به دنبال دارد و مانع اصلی توانمند ساختن زنان است. توانائیهای بالقوهای که میتواند موجبات رشد قابلیتهای آنان را فراهم آورد و انرژی زنان را در جهت بهسازی جامعه صرف کند. اعمال خشونت در سراسر جهان پدیدهای رایج است و اختصاص به جامعهای خاص و یا فرهنگ و بینشی ویژه ندارد. در واقع زنان در هر کشوری و هر جامعهای به نحوی از انحاء چه در محیط خصوصی (خانه) و چه در محیط عمومی (اجتماع) مورد خشونت قرار میگیرند. با توجه به پیامدهای جبران ناپذیر خشونت هم برای ساختار انسانی، اجتماعی و خانوادگی جامعه و هم برای خود زنان این مسأله باید در سطح بینالمللی از حساسیت ویژهای برخوردار شود. در واقع اعمال خشونت علیه زنان بر مبنای جنسیت آنها نقض حقوقبشر و آزادیهای بنیادین، انکار تمامیت روحی و جسمانی توهین به حیثیت و کرامت آنهاست. خشونت علیه زنان مانعی در برابر دستیابی به اهداف برابری، توسعه و صلح است. خشونت برخورداری زنان را از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین، نقض، تضییع و یا سلب میکند و ناکامی دیرینه در حفظ و ارتقاء این حقوق و آزادی در مورد اعمال خشونت علیه زنان مایه نگرانی همه کشورهاست. “اصطلاح خشونت علیه زنان” به هر فعل خشونتآمیز مبتنی بر جنسیت مونث اطلاق میشود که منجر به آسیبدیدگی یا رنج روانی و جسمانی و جنسی آنان شود. سوال مهم این است که آیا این پدیده یک مسئله اجتماعی قلمداد میشود؟ اگر بپذیریم خشونت همواره عملی نامشروع است، چرا برخی از مردان بدان متوسل میشوند و برخی دیگر هرگز بدان دست نمیزنند؟ چه میشود همسرانی که با هم ازدواج کردهاند و باید آرامبخش و آرامشآفرین یکدیگر باشند، به دشمنی با هم بر میخیزند؟ در هر جامعهای شکلهای خشونت با ساختار قانونی، دینی و سیاسی همان جامعه متناسب است. در ایران خشونت علیه زنان همواره بعنوان ابزاری برای تثبیت قدرت مردانه بکار رفته و بطور مشخص در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است. حوزه خصوصی شامل خشونت در خانه پدر و شوهر میباشد و از حوزه عمومی میتوان به مواردی چون آداب و رسوم، فرهنگ شفاهی و مکتوب، نهادهای اجتماعی و نظام حکومتی اشاره کرد. خشونت علیه زنان پدیدهای است اجتماعی، اما نمیتوان با توضیحات کلی علت واقعی وقوع خشونتی خاص را تبیین کرد. باید رابطه بین خشونت کنند و قربانی را در نظر گرفت و بررسی بزه شناختی عمل خشونتآمیز را از جنبههای گوناگون روانشناختی و جامعه شناختی مورد تحلیل و مطالعه قرار داد. تعریف خشونت فرهنگ حقوقی، خشونت را “استفاده نابجا، غیرقانونی و تعرض آمیز از قدرت” تعریف میکند. یک نوع آن اجباری غیرقانونی است که علیه آزادیها و حقوق عمومی بکار برده میشود و در ارتباط با جرائم خشونت آمیز به جرائمی اشاره دارد که جنبه فیزیکی یا جسمی بینهایت شدیدی دارا باشد و این وصف را بعنوان شخصیت و ساختار مجرمانه بودن عمل فوقالذکر، ضروری دانسته است مانند قتل عمد، تجاوز به عنف، کتک زدن و …” (معتمدی مهر، 1380، 18) تعریفی دیگر از خشونت چنین است: خشونت را میتوان عملی آسیبرسان دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام میدهد و صرفاً جنبه فیزیکی (بدنی) ندارد، بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی، تحقیر، منزوی کردن فرد، داد و فریاد، آزار و مزاحمت جنسی، تجاوز) و اقتصادی (شکستن وسایل خانه و …) را به خود بگیرد. (کار، 1379، 292) برخی دیگر از جامعه شناسان خشونت را نوعی رفتار آگاهانه و کنترل شده میدانند و آن را از زاویه شرایط حاکم بر رابطه قربانی و مجرم توضیح میدهند. بنابراین کتککاریهای بدون قصد و خارج از کنترل را اعمال خشونت نمیدانند بلکه آن را “دعوا” مینامند. نتایج تحقیقات نشان میدهد که دلیل اصلی جدائی زن و شوهر خشونت است. انواع خشونت علیه زنان 1. خشونت جسمی خشونت جسمانی علیه زنان به شیوههای گوناگون صورت میگیرد مانند کتک زدن، شکنجه و قتل. این نوع خشونت به هر گونه رفتار غیراجتماعی که جسم زن را مورد آزار قرار میدهد اطلاق میگردد. پیامد خشونت جسمی میتواند شکستگی اعضاء، پارگی زخمها، بریدگیها، کبودیها، جراحات داخلی، ضربه مغزی، آسیب اعضای تناسلی، عدم توانایی در وضع حمل، سقط جنین، بیماریهای جنسی، حاملگیهای ناخواسته و … باشد. (کار، 1379، 292) 2. خشونت جنسی خشونت جنسی به هر گونه رفتار غیراجتماعی گفته میشود که از لمس کردن بدن زن شروع شده و گاهی تا مرحله تجاوز جنسی زن را آزار میدهد. این نوع خشونت ممکن است در حیطه زندگی خصوصی زناشویی و خانوادگی اتفاق بیفتد و بصورت الزام به تمکین از شوهر یا رابطه محارم با یکدیگر در حلقه خویشاوندی علیه زنان اعمال میگردد. زنانی که مورد خشونت جنسی قرار میگیرند دچار صدمات روانی، عصبی و عاطفی میشوند که بر کل رفتارهای آنان نسبت به جنس مرد تأثیر میگذارد” (همان 346) 3. آزار جنسی “هر گونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن و توافق صریح و یا ضمنی، مشروط بر اینکه ماهیت جنسی داشته باشد، آزار جنسی به شمار میرود. آزار جنسی ممکن است در محیط کار، در جامعه یا در محیط خانواده از سوی منسوبین مذکر اعمال شود. آثار و پیامدهای آن از بین رفتن اعتماد به نفس، گوشهگیری از اجتماع و ایجاد روح بدبینی در زن است. از نمونههای آن میتوان به مزاحمتهای تلفنی، متلکهای مردان در خیابان، مزاحمتهای درون تاکسی یا معابر عمومی اشاره کرد”. (همان 353) 4. خشونت روانی “رفتار خشونت آمیزی است که شرافت، آبرو و اعتماد به نفس زن را خدشهدار میکند. این رفتار بصورت انتقاد ناروا، تحقیر، تمسخر، توهین، فحاشی، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن یا ازدواج مجدد اعمال میگردد. نتایج این گونه خشونت عبارتست از: از کارافتادگی ادراکی، از بین رفتن اعتماد به نفس، انواع افسردگیها، عدم کفایت زن در مدیریت خانواده، جاهطلبی در محیط کار، گریز از مشارکت در امور اجتماعی، باز سازی رفتار خشونت آمیز در بچهها، عدم موفقیت کودکان در تحصیل، عدم کارآیی زن در محیط خانواده، پناه بردن به داروهای روان گردان، الکل، مواد مخدر، فالگیری و رمالی” (همان 354). میتوان از خشونت مالی و سیاسی نیز به عنوان سایر اشکال خشونت علیه زنان نام برد. خشونت علیه زنان در ایران در هر جامعهای اشکال خشونت با ساختار قانونی، دینی، سیاسی همان جامعه تناسب دارد. در ایران نیز خشونت علیه زنان همواره به عنوان ابزاری برای تثبیت قدرت مردانه بکار رفته و بطور مشخص در دو حوزه خصوصی و عمومی اتفاق افتاده است. در حوزه خصوصی خشونت در خانواده و بیشتر از سوی والدین و همسر صورت میگیرد و در حوزه عمومی میتوان به مواردی چون آداب و رسوم، فرهنگ شفاهی و مکتوب، نهادهای اجتماعی و … اشاره نمود. نمونه صریح اعمال خشونت در حوزه عمومی نسبت به زنان قتل ناموسی در استانهای جنوبی ایران روسپیگری و تجاوز به عنف است. درباره زمینههای موثر در اعمال خشونت علیه زنان در ایران محققان و کارشناسان نظرات متفاوتی ابراز نمودند. بعضی از محققان از جمله خانم مهرانگیز کار اعتقاد دارند که نقایص و خلاءهای قوانین حقوقی موجود است که کفه ترازو را به نفع مردان و علیه زنان سنگینتر نموده است وی معتقد است که تا ما از جنبه حقوقی توجه خاصی به مسائل زنان و حقوق آنها نداشته باشیم نمیتوانیم شاهد رفع تبعیض در همه موارد از جمله محو اعمال خشونت علیه زنان باشیم. اما به نظر خانم مولاوردی، مسوول روابط بینالملل دفتر امور مشارکت زنان تا زمانی که تغییرات اساسی در ساختار فرهنگها، نگرشها, سنتها، انگارهها و آموزههای مردم سراسر جهان بوجود نیاید و تا زمانی که زن به عنوان یک انسان در جایگاه شایسته و بایسته خود تکیه نزند. ادعای رفع تبعیض و متعاقب آن رفع خشونت علیه زنان ادعایی عبث و بیهوده خواهد بود. بطور کلی در ایران یک عامل عمده زمینهساز اعمال خشونت علیه زنان نظام پدر سالاری میباشد نظام پدر سالاری مالینوسکی از محققان مردمشناس است که سالها سازمان مادر سالاری را در جزایر تروبریاند مطالعه کرده است. وی موفق شد در حدود سالهای 1920 میلادی یک سازمان اقتصادی اشتراکی بدوی را در جزایر تروبریاند (شمال شرقی گینه جدید) کشف کند. در قوانین این جزایر مادر بچه را پرورش میداد و مرد در بوجود آوردنش هیچ نقشی نداشت. بر این اساس مسأله توارث و ممنوعیتهای جنسی فقط مختص مادر بود. در واقع همه چیز حول محور مادر میچرخید. وی بر این اساس نتیجهگیری میکند که محدودیتهای جنسی برخلاف تصور عوام و باورهای ذهنی گرایانه، ریشه اخلاقی یا بیولوژیکی نداشته بلکه دارای انگیزههای اقتصادی و اجتماعی است. در واقع فشارها و محرومیتهای جنسی همواره به عنوان وسیلهای اساسی برای بهرهکشی اقتصادی قرار گرفته است. نیز باستانشناس فرانسوی فردریک کالیو در سال 1831 میلادی در 200 کیلومتری شمال شهر خارطوم (رودخانه نیل) شهر بزرگی را کشف کرد که بر تمام دیوارهای معابد و ستونهای آن تصاویر زنانی تنومند دیده میشد. در تمام این تصاویر، زنان شمشیر به دست یا در حال پرتاب نیزهاند. حالت ایستادن و نگاه این تصاویر به گونهای است که به خوبی تسلط و حاکمیت زنان را میرساند. به گفته هرودت (شهر کشف شده مروی) پایتخت سرزمین باستانی کرت بوده است. قرن هفتم تا چهارم بعد از میلاد، ارتش منظم دویست و پنجاه هزار نفری این سرزمین را زنان اداره میکردند. فرزندان یک مرد متوفی به تیره او تعلق نداشتند و بنابراین از مادر خود ارث میبردند و …