یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق در مورد صرفه جویی از دیدگاه قرآن و روایات 11 ص

اختصاصی از یارا فایل تحقیق در مورد صرفه جویی از دیدگاه قرآن و روایات 11 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

صرفه جویی از دیدگاه قرآن و روایات

واژه عربی صرف که به معنای تغییر و تحویل آمده است در علوم مختلف معانی و مفاهیم گوناگونی را بیان می کند. به عنوان نمونه در علم صرف و نحو به معنای ساختن صیغه های مختلف از یک اصل می باشد که در ادبیات عربی معروف و مشهور است

صرفه جویی به مفهوم مصرف چیزی به شکل درست و مناسب آن است. این مساله برای ایجاد تعادل میان درآمد و هزینه بسیار مهم و اساسی است و در حوزه اقتصاد خانواده نیز می تواند تاثیرگذار و سرنوشت ساز باشد. با این همه صرفه جویی علاوه بر اینکه در حوزه اقتصاد شخصی معنا و مفهوم می یابد در حوزه اقتصاد عمومی نیز معنا دارد. امام خمینی (ره) بر این اساس است که مصرف زیاد و بیش از نیاز در آب و برق را نه تنها نادرست و حرام می داند بلکه آن را ضمان آور دانسته و شخص را نسبت به جامعه مدیون می شمارد.

قرآن نیز به این مساله از ابعاد مختلف پرداخته است؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و راهنمایی آدمی به سوی کمال است و به مساله اقتصادی که ارتباط تنگاتنگی با مساله آسایش و آرامش دارد، توجه داشته و برای این که انسان در مسیر کمالی حرکت کند به مساله اقتصاد و روش های مناسب و درست کسب درآمد و هزینه های آن نیز پرداخته است. بازخوانی نگرش و تحلیل قرآن می تواند در این زمینه برای دست یابی به شیوه های درست کمک کند. نوشتار حاضر تلاشی است تا این مساله را از دیدگاه قرآن واکاوی نماید.

● قرآن و صرفه جویی

اصولا نگاه قرآن به مسئله اقتصادی نگاهی در راستای بهره وری مناسب و درست از امکانات و وسایلی است که خداوند در اختیار بشر به طور مستقیم و یا با تولید و کار قرار داده است. از این رو از مردم می خواهد که هر چیزی را درست و به شکل مناسب آن مورد استفاده قرار داده و از اتراف و تبذیر و عدم بهره مندی از آن خودداری ورزند.

به سخن دیگر در اسلام همواره سخن از اقتصاد است. اقتصاد که از واژه قصد گرفته شده به معنای میانه روی و اعتدال است. (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه قصد) از این رو بنیاد امور در حوزه تولید و توزیع و مصرف کالا در بینش و نگرش قرآنی میانه روی است. هرگونه رفتارهای بیرون از این چارچوب از نظر قرآن نه تنها نادرست و نابهنجار بلکه گناه و گاه جرم قانونی تلقی می شود. همان گونه که زیاده روی و اتراف و اسراف و تبذیر امری مردود و نادرست و گناه شمرده شده است همینطور عدم استفاده از نعمت های حلال خداوند و عدم بهره مندی از آن در راستای آسایش و آرامش و کمال، امری مذموم و ناپسند دانسته شده و شخص مورد نکوهش و توبیخ قرار گرفته است که چرا حلال خدا را بر خود حرام می سازد و از آن ها بهره مند نمی شود؟

خداوند در آیاتی چون آیه ۱۴۱ سوره انعام از مردم می خواهد که از اسراف و تبذیر دوری ورزیده و هزینه های خویش را در چارچوب اعتدالی قرار دهند. در آیه ۳۱ سوره اعراف از مردم می خواهد که از نعمت های خداوند استفاده کرده و از آن بخورند و بیاشامند ولی اسراف نکنند؛ زیرا اسراف امری ناپسند در نزد خداوند است و اهل اسراف را خداوند دوست نمی دارد.

● ضرورت اعتدال در مصرف

آیه ۱۴۱ سوره انعام به مسئله اعتدال در مصرف اشاره دارد که همان معنای صرفه جویی و بهینه سازی مصرف در اقتصاد امروز جهان است. خداوند در این آیه اعتدال در مصرف و دوری از اسراف و تبذیر را اصلی مهم در هزینه کرد اموال اقتصادی برشمرده و در آیه ۳۱ سوره اعراف و نیز ۲۶ سوره اسراء و همچنین ۶۷ سوره فرقان برآن تأکید می ورزد.

درحقیقت ازنظر اسلام و قرآن، اعتدال در مصرف و میانه روی و صرفه جویی به معنای مصرف درست و متناسب، اصلی اساسی و از اصول نخستین اقتصاد اسلامی می باشد که مؤمنان برای دست یابی به کمال شخصی و جمعی و امت اسلامی برای رسیدن به جامعه نمونه و برتر می بایست آن را در نظام اقتصادی خویش درنظر گیرند.

از آن جایی که قرآن کتاب هدایت آدمی و جامعه بشری به سوی تعالی و کمال است، برنامه ها و نظام اقتصادی آن نیز در همین چارچوب می باشد. از این رو خداوند بر لزوم وسیله قرار گرفتن ابزارهای اقتصادی برای تحصیل امر معنوی واخروی تأکید می کند


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد صرفه جویی از دیدگاه قرآن و روایات 11 ص

دانلود تحقیق حضرت سلیمان علیه‌السلام در قرآن و روایات

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق حضرت سلیمان علیه‌السلام در قرآن و روایات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق حضرت سلیمان علیه‌السلام در قرآن و روایات


دانلود تحقیق حضرت سلیمان علیه‌السلام در قرآن و روایات

چکیده :
حضرت سلیمان علیه السلام یکی از انبیای مقرب درگاه الهی میباشد. آن حضرت مانند پدر بزرگوارشان حضرت داود علیه السلام دارای خصوصیات اخلاقی بودند که توانستند بدان وسیله به درجات رفیع قرب الهی نائل آیند. نعم العبد بودن، اوابیت، خلق نیکو، شکر‌گذاری برای نعمات الهی و کفران نعمت ننمودن و ...، از خصائصی است که به ایشان سیر صعودی داد. اما از نظر عهدین، آن خلق عظیم که ما به او نسبت می دهیم کاملاً بی اساس و بیهوده است. عهدین، نسبت های ناروا و بی جایی به ایشان میدهد که البته در کتب اسلامی با ادله قوی، این تهمت ها از دامان پاک آن حضرت و پدر و مادر بزرگوارش، پاک میشود. در قرآن که کتاب الهی، مسلمانان است، آیات فراوانی در مورد حضرت سلیمان، آورده شده و تفاسیر بسیاری بر آن نوشته شده است. این آیات نشان دهنده آن است که حضرتش، قدرت های فراوانی در اختیار داشتند اما این قدرت ها، ایشان را از مسیر تمامی پیامبران الهی، جدا نکرد، بلکه به کمک آنها توانست همگان (از جمله ملکه سبا) را به سوی حق راهنمایی کند. در مورد آیات قرآن، بهانه جویان، شبهاتی آفریده اند که البته عالمان اسلامی به تمامی آنها جواب محکم داده اند. در مورد حضرت سلیمان علیه السلام روایات فراوانی نیز آورده شده است که یقین ما را درباره سرشت پاک آن حضرت دو چندان می نماید.

 
فهرست مطالب
مقدمه    1
فصل اول: کلیات و پیشینه، تعریف و تبیین موضوع    3
ضرورت و اهداف تحقیق    5
پیشینه موضوع    6
فرضیه ها یا سوالات اصلی و فرعی    8
روش تحقیق    9
زمان بندی مراحل انجام تحقیق    9
عناوین کلی و جزئی    10
فصل دوم: حضرت داود و حضرت سلیمان علیهما السلام    11
آغاز کار سلیمان    13
نعتمهایی که خداوند به سلیمان داد    14
پدر بزرگوار او« حضرت داود علیه السلام»    15
فصل سوم : صفات خلقی و خلقی حضرت سلیمان    19
الف: صفات خَلقی او    19
ب: صفات خُلقی او؛ از نگاه قرآن    20
1- نعم العبد بودن    20
2- اواب بودن    22
3. علم و حکمت سلیمان    24
4. ادب سلیمان (علیه السلام)    27
فصل چهارم: سلیمان در عهدین و نقد آن    30
نسل داود و سلیمان    30
نسل سلیمان پادشاه    31
ادب سلیمان  (درخواست سلیمان از خدا؛)    31
دعای سلیمان برای کسب حکمت    33
سلیمان خانه خدا را میسازد.    Error! Bookmark not defined.
دیدار ملکه سبا با سلیمان    37
مرگ سلیمان    38
ندای حکمت    39
چند غزل از غزلهای سلیمان (علیه السلام)    40
نقد عهدین    40
بتکده های سلیمان ویران میشود    43
رد اتهامات    44
بخش دوم:
حضرت سلیمان علیه السلام در قرآن و پاسخ به بعضی از شبهات پیرامون آن
فصل اول: ملک و حکومت و کارگزاران حضرت سلیمان علیه السلام    45
فصل دوم: علم و حکمت حضرت سلیمان «علیه السلام»    69
اوابیت حضرت سلیمان (علیه السلام)    73
سلسله اوابین    75
فصل سوم : هدهد و دعوت از ملکه سبا و اسلام آوردن او    79
درس نظارت به زمامداران    80
درس آزادگی    83
نظام مشورتی    96
نپذیرفتن هدیه    102
سرانجام کار ملکه سبا    114
فصل چهارم : وراثت سلیمان و آشنایی با منطق حیوانات    115
وراثت سلیمان    120
سمبل قدرت    121
آشنایی با منطق حیوانات    127
فصل پنجم : امتحان از حضرت سلیمان (امتحان سلیمان و طلب مشیت الهی)    132
پناه بردن به خدا از آزمایش    137
فصل ششم: حضرت سلیمان علیه السلام و لقا پروردگار    139
فصل هفتم: شبهات و پاسخ به آنها    142
بخش سوم:حضرت سلیمان علیه السلام در روایات
فصل اول : حضرت سلیمان علیه السلام و صفات اخلاقی    150
روایات در مورد سوره ص32    153
روایات در مورد سوره سبا آیه 12    154
سفره مهمانی و سفره شخصی حضرت سلیمان (ع)    157
چهار صفت از صفات اخلاقی    157
اعتکاف حضرت سلیمان    158
روزه حضرت سلیمان    158
قضاوت در مورد باد    159
بهشت    160
سلیمان(ع) و خانه کعبه    160
عشق حقیقی و پند پذیری ایشان از پیرامون خود    160
سلیمان و آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم    163
فصل دوم : حضرت سلیمان علیه السلام و ملک و حکومت و کارگزاران او    164
تماثیل‌    171
فهمیدن زبان موجودات    171
اسم اعظم    173
انگشتر    173
جانشینی سلیمان    175
قبض روح آن حضرت    177
نتیجه گیری    178
فهرست منابع فارسی    179
فهرست منابع عربی    181


شامل 189 صفحه Word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق حضرت سلیمان علیه‌السلام در قرآن و روایات

دانلود تحقیق کامل درباره روایات و حکایاتی از اسلام و دین

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق کامل درباره روایات و حکایاتی از اسلام و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درباره روایات و حکایاتی از اسلام و دین


دانلود تحقیق کامل درباره روایات و حکایاتی از اسلام و دین

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :113

 

بخشی از متن مقاله

از هشام روایت کرده اند که پیمبر خدا چهل و سه ساله بود که وحی بدو رسید.

و هم از سعید بن مسیب روایتی به این مضمون هست.

سخن از روز و ماه بعثت پیمبر خدا

ابوجعفر گوید: روایت درست است که درباره روزه روز دوشنبه از پیمبر پرسیدند وفرمود: « من به روز دوشنبه متولد شدم و به روز دوشنبه مبعوث شدم و وحی به سوی من آمد.»

گوید: در این باب خلاف نیست، اما اختلاف هست، که کدام دوشنبه ماه بود، بعضی ها گفته اند: آغاز نزول قرآن بر پیمبر خدا هیجدهم ماه رمضان بود، و از عبدالله بن زید جرمی روایتی به این مضمون هست.

بعضی دیگر گفته اند نزول قرن در بیست و چهارم رمضان بود، و از ابی جلد روایتی به این معنی هست.

بعضی دیگر گفته اند نزول قرآن در هفدهم رمضان بود و گفتار خدا عزوجل را شاهد این سخن آورده اند که فرمود:

« و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان»

یعنی (اگر به خدا) و آنچه روز فیصل کار، روز تلاقی دو گروه، بر بنده خویش نازل کرده ایم ایمان آورده اید (چنین کنید) و روز تلاقی پیمبر خدا با مشرکان در بدر روز هفدهم رمضان بود.

ابوجعفر گوید: «پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم از آن پیش که جبریل بر او ظاهر شود و رسالت خدای بیارد آثار و نشانه هایی می دید، از آن جمله حکایتی بود که از پیش درباره دو فرشته نقل کردم که شکم وی را شکافتند و غش و ناپاکی از آن درآوردند و دیگر آنکه به هر راهی می گذشت درخت و سنگ بر او سلام می کرد.

از بره دختر ابی تجراه روایت کرده اند که وقتی خداوند عزوجل می خواست پیمبر خویش را رسالت دهد، وقی به حاجت می شد چندان دور می رفت که خانه ای نباشد و به دره ها می شد و به هر سنگ و درختی که می گذشت بدو می گفت: «السلام علیک یا رسول الله» و به چپ و راست و پشت سر می نگریست و کسی را نمی دید.

ابوجعفر گوید: و امت ها از مبعث وی سخن می کردند و عالمان هر امت از آن خبر می‌دادند.

عامر بن ربیعه گوید: از زیدبن عمروبن نفیل شنیدم که می گفت: «من در انتظار پیمبری از فرزندان اسماعیل و از اعقاب عبدالمطلب هستم و بیم دارم به زمان او نرسم اما به او ایمان دارم و تصدیق او می کنم و بر پیمبریش شهادت می دهم، اگر عمرت دراز بود و او را دیدی سلام مرا به او برسان، اینک وصف او با تو بگویم تا بر تو مخفی نماند.»

گفتم: «بگو»

گفت: «وی نه کوتاه است نه بلند، نه پر موی و نه کم موی و پیوسته در دیده او سرخی‌ای هست و خاتم نبوت میان دو بازوی اوست و نامش احمد است و در این شهر متولد می شود، آنگاه قومش او را بیرون می کنند و دین وی را خوش ندارند تا به یثرب مهاجرت کند و کارش بالا گیرد، مبادا از او غفلت کنی که من به طلب دین ابراهیم همه ولایت ها را بگشتم و از یهودان و نصاری و مجوس پرسیدم و همه گفتند این دین پس از این خواهد بود و و صف وی را چنین آوردند و گفتند: جز او پیمبری نمانده است.»

عامر گوید: وقتی مسلمان شدم گفتار زیدبن عمرو را با پیمبر بگفتم و سلام او را رسانیدم و پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم جواب وی بداد و برای او طلب رحمت کرد و گفت: «او را در بهشت دیدم که دنباله ها می کشید.»

عبدالله بن کعب وابسته عثمان گوید یک روز که عمبر بن خطاب در مسجد پیمبر خدا نشسته بود، عربی وارد مسجد شد و سراغ عمر را گرفت و چون عمر او را بدید گفت: «این مرد همچنان مشرک است، و در جاهلیت کاهن بوده است.»

عرب به عمر سلام کرد و بنشست و عمر بدو گفت: «آیا مسلمان شده ای؟»

گفت: «آری.»

عمر گفت: «آیا در جاهلیت کاهی بوده ای.»

عرب گفت: «سبحان الله، سخنی می گویی که از هنگام خلافت به هیچ یک از رعیت خویش نگفته ای.»

عمر گفت: « ما در جاهلیت بدتر این بودیم، بت می پرستیدیم، تا خداوند ما را به وسیله اسلام گرامی داشت.»

عرب گفت: «آری ای امیر مؤمنان من در جاهلیت کاهن بودم.»

عمر گفت: «به ما بگو عجیب ترین خبری که شیطانت برایت آورد چه بود؟»

عرب گفت: «شیطانم یک ماه یا یکسال پیش از اسلام آمد و گفت مگر نمی بیی که کار جنیان دگرگون شده.»

عمر گفت: «مردم نیز چنین می گفتند، به خدا من با گروهی از قرشیان به نزد بتی از بتان جاهلیت بودیم که یکی از عربان گوساله ای برای آن قربانی کرده بود و منتظر بودیم که گوساله را بر ما تقسیم کنند و از دل آن صدایی شنیدم که هرگز صدایی نافذتر از آن نشنیده بودم و این یک ماه یا یکسال پیش از ظهور اسلام بود که می گفت: «ای ذریح، کاری موفقیت آمیز است» و یکی فریاد زند و گوید: «لااله الاالله».

جبیربن مطعم گوید: در بوانه به نزد بتی نشسته بودیم و این یکماه پیش از بعثت پیمبر خدا بود و شتری کشته بودیم که یک بانگ زد: عجب را بشنوید که استراق وحی برفت و شهاب سوی ما اندازند و این به سبب پیمبری است که در مکه آید و نامش احمد است و هجرتگاه او یثرب است. گوید: و ما دست بداشتیم و پیمبر خدای صلی الله علیه و سلم ظهور کرد.

از ابن عباس روایت کرده اند که یکی از بنی عامر پیش پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم

آمد و گفت: «خاتم نبوت را که میان دو بازوی تو است به من بنما که اگر محتاج علاج باشی علاجت کنم که من معروفترین طبیب عربم.»

پیمبر فرمود: «می خواهی که آیتی به تو بنمایم؟»

مرد عامر گفت: «آری، این نخل را بخوان.»

گوید: و پیمبر به سوی نخل نگریست و آن را بخواند و نخل بیامد تا جلو او بایستاد. آنگاه به نخل گفت: «بازگرد» و بازگشت.

مرد عامری گفت: «ای گروه بنی عامر، به خدا چنین جادوگری ندیده ام.»

ابوجعفر گوید: و اخبار در دلالت بر پیمبری او صلی الله علیه و سلم از شمار بیرون است و برای آن کتابی جداگانه خواهیم داشت ان شاءالله.

اکنون به سخن از پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم از هنگامی که جبرئیل علیه السلام وحی سوی وی اورد باز می گردیم.

ابوجعفر گوید: از پیش، بعضی خبرها را درباره نخستین بار که جبرئیل بیامد. و اینکه سن وی چند سال بود آورده ایم و اکنون وصف ظهور جبرئیل و آوردن وحی خدای را‌ بگوییم:

از عایشه روایت کرده اند که نخستین وحی که به پیمبر خدا آمد رؤیای صادق بود که همانند سپیده دم بود آنگاه به خلوت راغب شد و به غار حرا می رفت و شبهای معین را در آنجا به عبادت می گذرانید آنگاه سوی کسان خود باز می گشت و برای شبهای دیگر توشه می گرفت تا حق به سوی وی آمد و گفت: «ای محمد تو پیمبر خدایی».

پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم گوید: من نیم خیز شدم. آنگاه برخاستم و تنم می لرزید و پیش خدیجه رفتم و گفتم: «مرا بپوشانید، مرا بپوشانید» تا ترس از من برفت، آنگاه بیام و گفت: « ای محمد تو پیمبر خدایی.»

پیمبرگوید: و چنان شد که می خواستم خویشتن را از بالای کوه بیاندازم و او به من ظاهر شد و گفت: «ای محمد من جبریلم و تو پیمبر خدایی.» پس از آن به من گفت: «بخوان»

گفتم: «چه بخوانم؟»

گوید: «مرا بگرفت و سه بار بفشرد تا به زحمت افتادم، سپس گفت: «بخوان به نام خدایت که مخلوق آفرید» آنگاه پیش خدیجه رفتم و گفتم. «بر خویشتن بیمناکم» و حکایت خویش را با او گفتم.

خدیجه گفت: «خوشدل باش که خداوند هرگز تو را خوار نخواهد کرد که تو با خویشاوند نیکی می کنی و سخن راست می گویی و امانت گزاری و مهمان نوازی و پیشتیبان حقی.» آنگاه خدیجه مرا پیش ورقه بن نوفل بن اسد برد و گفت: «ببین برادرزاده ات چه می گوید؟»

ورقه از من پرسش کرد و چون حکایت خویش به وی گفتم. گفت: «به خدا این ناموسی است که بر موسی بن عمران نازل شد، کاش در آن نصیبی داشتم، کاش وقتی قومت تو را بیرون می کنند، زنده باشم.»

گفتم: «مگر قومم مرا بیرون می کنند؟»

گفت: «آری، هر که چون تو دینی بیاورد با او دشمنی کنند، اگر آن روز زنده باشم تو را یاری می کنم.»

گوید: «و نخستین آیات قرآن که از پی «اقراء باسم ربک» بر من نازل شد: «ن، والقلم و مایسطرون» و «یاایها المدثر» و: «الضحی» بود.

از عبدالله بن شداد روایت کرده اند که جبریل پیش پیمبر آمد و گفت: «ای محمد بخوان».

گفت: «چه بخوانم؟»

گوید: و او را بفشرد و باز گفت: «ای محمد بخوان.»

گفت:‌ «چه بخوانم.»

جبریل گفت: «اقراء باسم ربک الذی خلق تا آخر سوره علق. گوید: پیمبر خدای صلی الله علیه و سلم پیش خدیجه رفت و گفت: «ای خدیجه، گویا آسیبی دیده ام».

خدیجه گفت: «هرگز خدا با تو چنین نکند که هرگز گناهی نکرده ای.»

گوید: و خدیجه پیش ورقه بن نوفل رفت و حکایت با او بگفت. و ورقه گفت: «اگر سخن راست می گویی شوهرت پیمبر است و از امت خویش رنج ببیند و اگر زنده باشم او را یاری می کنم.»

پس از آن جبرئیل نیامد و خدیجه به او بگفت: شاید خدا رهایت کرده است و خدا این آیات را نازل فرمود:

« والضحی، والیل اذاسجی، ما ودعک ربک و ماقلی»

یعنی: قسم به روز، و شب اندم که تاریک گردد که پروردگارت نه ترکت کرده و نه دشمنت شده.

از عبدالله بن زبیر روایت کرده اند که پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم هر سال یکماه در حرا به عبادت می نشست و این جزو رسوم قریش بود که در جاهلیت داشتند و در ان ماه که در حرا بود هر کس از مستمندان پیش وی می رفت به او طعام می داد و چون ماه به سر می رسید سوی کعبه می رفت، و هفت بار یا هر چند بار که خدا می خواست طواف می کرد و به خانه می رفت.

و چون آن هنگام رسید که خدا می خواست او را به پیمبری گرامی کند و این به ماه رمضان بود، پیمبر سوی حرا رفت و چون شب وی رسید جبریل بیامد.

پیمبر گوید: بیامد و صفحه ای از دیبا به دست داشت که در آن نوشته بود و گفت: «بخوان»

گفتم: «چه بخوانم؟»

جبریل مرا چنان فشرد که پنداشتم مرگ است، آنگاه گفت: «بخوان»

گفتم «چه بخوانم؟» و این را گفتم که باز مرا نفشارد.

گفت: «اقراء باسم ربک الذی خلق» تا آخر سوره علق.

گوید: و من خواندم و به سر بردم و او از پیش من برفت و من از خواب برخاستم و گویی نوشته ای در خاطرم بود. و چنان بود که شاعر و مجنون را سخت دشمن شمردم و نمی خواستم به آنها بنگرم و با خویش گفتم هرگز قرشیان نگویند که شاعری یا مجنونی شده ام، برفراز کوه روم و خویشتن را بیندازم تا بمیرم و آسوده شوم. و به این قصد بیرون آمدم و در میان کوه صدایی از آسمان شنیدم که می گفت: «ای محمد تو پیمبر خدایی و من جبریلم.»

گوید: و سر بر داشتم و جبریل را به صورت مردی دیدم که پاهایش در افق آسمان بود و می گفت: «ای محمد، تو پیمبر خدایی و من جبریلم.»

گوید: و من ایستاده بودم و جبریل را می نگریستم و از مقصود خویش باز ماندم و قدمی پس و پیش نرفتم و روی از جبریل برگردانیدم و دیگر آفاق آسمان را نگریستم و هر جا نظر کردم او را بدیدم، و همچنان ایستاده بودم و قدمی پس و پیش نرفتم تا خدیجه کس به جستجوی من فرستاد که به مکه رسیدند و سوی او بازگشتند و من ایستاده بودم، پس از آن جبریل برفت و من سوی کسان خود باز گشتم و به نزد خدیجه رسیدم، و پهلوی وی نشستم که گفت: «ای ابوالقاسم، کجا بودی که فرستادگان خویش را به جستجوی تو روانه کردم و سوی مکه آمدند و باز گشتند.»

گفتم: «به شاعری یا جنون افتاده ام.»

گفت: «ای ابوالقاسم، تو را به خدا می سپارم که خدا با تو چنین نمی کند که راست گفتاری و امانت گزار و نیک صفت، و با خویشاوندان نکو رفتار، ای پسر عم، شاید چیزی دیده ای؟»

گفتم: «آری.» و حکایت خویش را با وی بگفتم.

خدیجه گفت: «ای پسرعم، خوشدل باش و پایمردی کن، قسم به آن خدایی که جان خدیجه به فرمان اوست امیدوارم پیمبر این امت باشی.»

آنگاه برخاست و لباس به تن کرد و پیش ورقه بن نوفل بن اسد عموزاده خویش رفت که نصرانی بود و کتب خوانده بود و از اهل تورات و انجیل سخن ها شنیده بود و حکایت به وی بگفت.

ورقه گفت: «قدوس! قدوس! به خدایی که جان ورقه به فرمان اوست اگر سخن راست می گویی ناموس اکبر آمده است (و مقصودش از ناموس، جبریل بود) همان ناموسی که سوی موسی آمده ابود، و او پیمبر این امت است، به او بگوی پایمردی کند.»

خدیجه پیش پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم آمد و سخنان ورقه را به وی گفت و غم وی سبک شد.

و چون اقامت حرا را به سر برد سوی کعبه رفت و طواف برد و ورقه او را بدید و گفت: «برادرزاده آنچه را دیده ای و شنیده ای با من بگوی.»

و پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم حکایت خویش به وی بگفت.

ورقه گفت: «به خدایی که جان من به فمران اوست تو پیمبر این امتی و ناموس اکبر که سوی موسی آمده بود سوی تو آمده است، تو را تکذیب کنند و آزار کنند و از دیار خویش بیرون کنند و با تو جنگ کنند و اگر من زنده باشم خدا را یاری می کنم»

«آنگاه سر پیش آورد و پیشانی پیمبر را ببوسید»

پس از آن پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم به خانه خویش رفت و از گفتار ورقه ثباتش بیفزود و غمش برفت.

گویند: از جمله سخن ها که خدیجه در افزودن ثبات پیمبر گفت این بود که ای پسر عم توانی که وقتی جبریل آید با من بگویی؟

پیمبر گفت: «آری.»

و چون جبریل بیامد، پیمبر به خدیجه گفت: «اینک جبریل آمد» خدیجه گفت: «برخیز و بر ران چپ من بنشین».

و پیمبر برخاست و بر ران خدیجه نشست.

و خدیجه گفت: «او را می بینی؟»

پیمبر گفت: «آری»

خدیجه گفت: «بیا و بر ران راست من بنشین».

و پیمبر بر آنجا بنشست.

خدیجه گفت: «او را می بینی.»

پیمبرگفت: «آری.»

خدیجه گفت: «بیا و در بغلم بنشین.» و پیمبر چنان کرد.

خدیجه گفت: «او را می بینی».

پیمبرگفت: «آری.»

آنگاه خدیجه سرپوش برداشت و پیمبر در بغل او نشسته بود و گفت، «او را می بینی؟»

پیمبرگفت: «نه»

خدیجه گفت: «ای پسر عم، پایمردی کن و خوشدل باش به خدا این فرشته است و شیطان نیست.»

این حدیث را از فاطمه دختر حسین علیه السلام روایت کرده اند با این افزایش که خدیجه پیمبر را زیر پیراهن خویش جای داد و جبرئیل نهان شد و به پیمبر صلی الله علیه و سلم گفت: «این فرشته است و شیطان نیست.»

ابن کثیر گوید: از ابوسلمه پرسیدم نخستین آیه قرآن که نازل شد چه بود؟

گفت: «یا ایها المدثر بود»

گفتم: می گویند: «اقراء باسم ربک الذی خلق بود.»

به من گفت: «جز آنچه پیمبر به من گفته با تو نمی گویم که او صلی الله علیه و سلم گفت: در حرا مجاور بودم، و چون مدت مجاورت به سر بردم فرود آمدم و به دل دره شدم و ندایی شنیدم و به راست و چپ و پشت سر و پیش رو نگریستم و چیزی ندیدم و چون به بالای سر نگریستم جبریل را دیدم که میان آسمان و زمین بر کرسی ای نشته بود و بترسیدم.»

و دنباله سخن در روایت عثمان بن عمرو هست که پیمبر فرمود: پی خدیجه رفتم و گفتم: «مرا بپوشانید» و مرا بپوشانید و آب بر من افشاندند و این آیات نازل شد که

«یا ایها المدثر، قم فانذر»

یعنی از جامه به خویش پیچیده برخیز و بترسان.

از هشام بن محمد روایت کرده اند که جبریل اول بار به شب شنبه و شب یکشنبه پیش پیمبر آمد آنگاه رسالت خدای را به روز دوشنبه آورد وضو و نماز را به او آموخت و «اقراء باسم ربک الذی خلق» را تعلیم داد، و پیمبر صلی الله علیه و سلم روز دوشنبه که وحی آمد چهل سال اشت.

ابوذر غفاری گوید: از پیمبر پرسیدم: «اول بار چگونه یقین کردی که پیمبر شده ای؟»

گفت: «ای ابوذر، به من دره مکه بودم که دو فرشته سوی من آمدند یکی بر زمین بود و دیگری میان زمین و آسمان بود، و یکیشان به دیگری گفت: «این همانست»

و دیگری گفت: «همانست»

گفت:‌ «او را با یکی وزن کن» و مرا با یکی وزن کردند که بیشتر بودم.

پس از آن گفت:‌ «او را با ده تن وزن کن» و مرا با ده تن وزن کردند و بیشتر بودم.

آنگاه گفت:‌ «او را با صدتن وزن کن» و مرا با صدتن وزن کردند و بیشتر بودم.

آنگاه گفت:‌ «او را با هزارتن وزن کن» و مرا با هزارتن وزن کردند و بیشتر بودم.

یکیشان به دیگری گفت: «شکم او را بشکاف» و شکم مرا بشکافت.

آنگاه گفت: «دل او را برون آر» یا گفت: «دل او را بشکاف» و دل مرا بشکافت و قطرات خون از آن برآورد و بیفکند.

آنگاه دیگری گفت: «شکم او را بشوی و قلبش را بشوی» آنگاه آرامش را بخواست که گویی صورت گربه ای سپید بود و آن را به دل من نهاد و گفت: «شکم او را بدوز» و شکم مرا بدوختند و مهر نبوت میان و شانه ام زدند و برفتند و گویی هنوز آنها را می‌بینم.

از زهری روایت کرده اند که مدتی وحی از پیمبر خدا صلی علیه و سلم ببرید و سخت غمین شد و سر قله کوه های بلند می رفت که خویشتن را بیاندازد و چون به بالای کوه می رفت جبریل بر او نمایان می شد و می گفت: «تو پیمبر خدایی» و دلش آرام می‌گرفت.

پیمبر چنین گفته بود: «یک روز که به راه بودم فرشته ای را که در حراء پیش من می آمد دیدم که میان آسمان و زمین بر کرسی ای نشسته بود و سخت بترسیدم و پیش خدیجه بازگشتم و گفتم: «مرا بپوشانید» و مرا بپوشانید و این آیات نازل شد که یا ایهاالمدثر قم فانذر و ربک فکبر و ثیابک فطهر.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره روایات و حکایاتی از اسلام و دین

دانلود مقاله اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات


دانلود مقاله اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات

 

مشخصات این فایل
عنوان: اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 17

این مقاله درمورد اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات می خوانید .

اخلاق در روایات
از جمله موضوعاتى که قرآن مجید آن را به عظمت یاد نموده: خوش اخلاقى پیغمبر اکرم اسلام می‌باشد، چنان که در: (سوره قلم)، آیه 4 راجع به اخلاق آن حضرت می‌فرماید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و حتما تو داراى یک خلق بزرگى می‌باشى»
اخلاق پیامبر مطابق و هماهنگ با قرآن بود. خداوند او را به مثل این سخنان تربیت کرد که:
1.خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ؛ با آن‌ها مدارا کن و به نیکى‏ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان». (سوره اعراف/199)
2. إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسانِ وَإِیتاءِ ذِی‌الْقُرْبى‏ وَیَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ؛ خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان مى‏دهد، و از زشتی‌ها و منکرات‏ و ظلم و ستم نهى مى‏کند». (سوره نحل/90)
3.وَاصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ؛ در برابر مصائبى که به تو مى‏رسد شکیبا باش». (سوره لقمان/17)
4.فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ؛ از آن‌ها درگذر و صرف‌نظر کن». (سوره مائده/13)
5.ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؛ بدى را با نیکى دفع کن». (سوره فصلت/34)
و آیات دیگر، سپس خداوند سیماى ظاهر و نهان آن‌ حضرت را کامل نمود، و او را چنین ستود: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و تو قطعا اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى». (سوره قلم/4)
آرى فضل بیکران خداوند را بنگر که چگونه عطا کرد و سپس ستود. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله به انسان‌ها آموخت که خداوند ارزش‌هاى اخلاقى را دوست دارد، و انحرافات و لغزش‌هاى اخلاقى را دشمن دارد، و فرمود: «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق؛ من براى آن به رسالت مبعوث شدم که ارزش‌هاى اخلاقى انسان‌ها را تکمیل کنم.» سپس همه انسان‌ها را با تأکید و ترغیب فراوان به رعایت ارزش‌هاى اخلاقى فراخواند.
سعید بن هشام مى‏گوید: به عایشه گفتم: اى ام‌المؤمنین، لطفا درباره اخلاق پیامبر برایم صحبت بدار، گفت: مگر قرآن نخوانده‏اى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق پیامبر همانست یعنى تمام اخلاق پسندیده قرآنى را عمل می‌فرمود، این حدیث را مسلم در صحیح خود آورده است.
یزید بن بابنوس مى‏گوید:‌به عایشه گفتیم: اخلاق رسول خدا چگونه بود؟ گفت: اخلاق پیامبر همان اخلاق قرآن بود سپس ده آیه اول سوره مومنون را خواند و گفت اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله این چنین بود.
ابودرداء هم مى‏گوید: از عایشه درباره اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم. گفت: اخلاق او همان اخلاق قرآن بود. از آن چه قرآن را خشنود سازد راضى بود و از آن چه قرآن را خشمگین سازد خشمگین مى‏شد.
عطیه عوفى در تفسیر آیه «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ» آیه 4 سوره 68 مى‏گوید: منظور ادب قرآنى است، یعنى پیامبر صلی الله علیه و آله مودب به آداب قرآنست.
از انس روایت است که گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله خوش خلق‏ترین مردم بود من برادر کوچکى داشتم که تازه او را از شیر گرفته بودند و او را مواظبت می‌کردم کنیه‏اش ابوعمیر بود، پیامبر چون او را مى‏دیدند مى‏گفتند از شیر گرفتن چه بر سرت آورده است؟ و با او بازى می‌فرمود. این روایت را هم مسلم در صحیح خود آورده است.
از ثابت، از انس روایت است که مى‏گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله زیباتر و بخشنده‏تر و شجاع‏تر مردم بود. مسلم و بخارى هر دو نفر این حدیث را نقل کرده‏اند. على بن احمد بن عبدان از انس روایت مى‏کند که مى‏گفت پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز دشنام نمیداد، ناسزا نمى‏گفت و لعن و نفرین نمى‏فرمود، به هنگام بازخواست حداکثر به طور شوخى مى‏گفت فلانى را چه می‌شود چرا کوتاهى مى‏کند. این حدیث را هم بخارى در صحیح خود آورده است.

عبدالله بن عمر هم مى‏گفت: پیامبر هرگز ناسزا نمى‏گفت و دشنام نمی‌داد، همواره مى‏گفت گزیده‏ترین شما آن‌هایى هستند که خوش خلق‏ترند.
ابوعبدالله جدلى مى‏گوید: از عایشه درباره اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم، گفت: هرگز دشنام و ناسزا نمى‏گفت. در کوچه و بازار بلند صحبت نمی‌کرد، بدى ‏را با بدى پاداش نمى‏داد بلکه همواره عفو و گذشت مى‏فرمود.
یزید بن هارون و اسحاق بن یوسف ازرق هر دو از زکریاء، از ابواسحاق، از ابوعبدالله جدلى نقل مى‏کند که مى‏گفته است از عایشه پرسیدم اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه چگونه بود؟ گفت: از همه مردم نیک خلق‏تر بود نه دشنام مى‏داد و نه یاوه‏گو بود و نه در کوچه و بازار اهل هیاهو، بدى را با بدى پاداش نمى‏داد بلکه عفو مى‏فرمود و گذشت مى‏کرد.
امام على علیه السلام در بیان احوال و اخلاق پیامبر خدا می‌فرماید: ...هیچ گاه دو کار براى او (پیامبر صلى الله علیه و آله) پیش نیامد، مگر این که دشوارترینِ آن دو را برگزید.
الطبقات الکبرى به نقل از عایشه، در پاسخ این سؤال که: اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله در محیط خانه چگونه بود؟ فرمود: خوش‏خوترینِ مردمان بود. نه دشنام مى‏داد و نه بدزبانى مى‏کرد و نه در کوچه و بازار، هیاهو به راه مى‏انداخت و نه بدى را به بدى جبران مى‏کرد؛ بلکه مى‏بخشید و گذشت مى‏کرد.
اشعار زیبا در وصف اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله
فاق النّبیین فى خلق و فى خلق × ولم یدا نوه فى علم ولاکرم‏
و کلّهم من رسول اللّه ملتمس × غرفا من البحر او رشفا من الدیم‏
فهو الّذى تمّ معناه و صورته × ثمّ اصطفاه حبیبا بارئ النّسم
منزّه عن شریک فى محاسنه × فجوهر الحسن فیه غیر منقسم‏
پیامبر در سیماى ظاهر، و اوصاف اخلاقى بر همه پیامبران برترى یافت، و هیچ کس از آن‌ها در علم و کمال، به پایه او نمى‏رسند و همه آن‌ها در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله تقاضاى اندکى از دریا و قطره‏اى از باران کمال را دارند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همان انسان کاملى است که در ظاهر و باطن در حد اعلاى کمال قرار دارد، و خداوند خالق انسان‌ها او را به عنوان حبیب خود برگزیده است و به راستى آن حضرت در شئون نیک اخلاقى، همتائى ندارد و جوهر حسن و زیبائى او، منحصر به او است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرمود: من به اخلاق نیک و پسندیده برانگیخته شده‏ام.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند رسول خویش را به اخلاق نیک و پسندیده مخصوص گردانید، شما هم خود را بیازمایید، اگر آن اخلاق نیک در شما بود خداى را سپاس گفته و از او بخواهید تا آن را در شما بیفزاید. سپس امام علیه السلام آن‌ها را بدین ترتیب ده خصلت شمرد: یقین، قناعت، صبر، شکر، بردبارى، خوش‏خلقى، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردى.

بدها و خوب ها در کلاس قرآن
قرآن مجید آدم های خوب و آدم های بد را چگونه توصیف کرده است؟ در این توصیفات بین زن و مرد تفاوتی هست ؟
نیکی: به طور کلى از دیدگاه قرآن مجید، خوبى و بدى، درستى و نادرستى و مکر و حقیقت، به قوّت ایمان و ضعف آن بستگى دارد و در این باره تفاوتى میان زن و مرد نیست؛ بنابراین، فرد فاسد و مکّار (چه زن باشد و چه مرد) فردى است که پیرو هوى و هوس بوده، به دستورات الهى بى اعتنا است و به جاى بندگى خدا، بنده شیطان و غرایز نفسانى خویش است.
قرآن اوصاف انسان هاى مۆمن و صالح و فاسق و منافق را در آیاتى بیان کرده است؛ از جمله:
«وَالْمُۆْمِنُونَ وَالْمُۆْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُۆْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛(1)
و مردان و زنان باایمان دوست و یاور و سرپرست یکدیگرند، به هر کار نیک (از نظر عقل و شرع) فرمان مى‏دهند و از هر کار زشت (از دیدگاه عقل و شرع) بازمى‏دارند و نماز را برپا مى‏کنند و زکات مى‏دهند و از خدا و فرستاده او فرمان مى‏برند آنهایند که خداوند به زودى مورد رحمتشان قرار مى‏ دهد، که همانا خداوند غالب مقتدر و با حکمت (در مرحله تکوین و تشریع و جزا) است.
در این آیه به پنج صفت براى انسان هاى پاک و صالح اشاره شده که هر یک از این صفات، دلیل قوّت ایمان و منشأ صفات نیک دیگرى است و در آیه اى دیگر، پنج صفت براى انسان هاى فاسد و مکّار بیان مى کند: «الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُواْ اللّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛(2)
مردان و زنان منافق برخى از برخى دیگرند (با هم پیوند اعتقادى و عملى دارند) به کار ناپسند فرمان مى‏دهند و از کار پسندیده بازمى‏دارند و دستان خود را (از انفاق در راه حق) مى‏بندند خدا را فراموش کردند خدا هم آنها را فراموش نمود (پس از اتمام حجت به حال خودشان واگذاشت) مسلّما منافقان همان نافرمانانند.

در این آیات به صفاتى که در برابر یکدیگرند اشاره شده است. بدیهى است که هر چیزى را باید با ضدّ آن شناخت؛ انسان هاى خوب و صالح، با یکدیگر دوست و انسان هاى فاسق و مکّار، با یکدیگر دشمن هستند.
افراد صالح، امر به معروف و ناصالحان، نهى از معروف مى کنند. نیکوکاران دست بخشنده دارند و بدکاران هرگز چنین نیستند. آنها مطیع خدایند و اینها به کلى خدا را فراموش کرده و بنده هوى و هوس خویش شده اند.
ایمان به خدا و تسلیم طغیان گرى هاى فرعونیان نشدن، صلابت در ایمان، پاکدامنى و عفاف و تسلیم شدن در برابر دستورهاى الهى و بالاخره عبادت و بندگى مدام داشتن از ویژگى هایى است که خداوند براى آسیه و مریم برشمرده است
در سوره فرقان اوصاف دیگرى براى بندگان خوب و صالح بیان شده است: « وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا »؛(3)
و بندگان (واقعى خداى) رحمان کسانى‏اند که بر (روى) زمین با آرامش و فروتنى راه مى‏روند، و چون نادانان آنها را (به گفتار ناروا) طرف خطاب قرار دهند آنها سلام (سخنى مسالمت‏آمیز و دور از خشونت) گویند.
سپس در ادامه، اوصاف فراوانى براى آنان بیان مى کند؛ از جمله:
آنها کسانى هستند که براى خدا سجده مى کنند و براى غیر خدا کُرنش و تعظیم نمى کنند؛ از هرگونه افراط و تفریط در امور زندگى، از جمله انفاق پرهیز مى کنند؛ هرگز معبود دیگرى غیر از خدا را نمى پرستند و مرتکب فحشا و کار زشت نمى شوند.(4)
بدیهى است که در مقابل این صفات پسندیده اى که براى بندگان خوب و صالح بیان شده، صفات مذمومى براى انسان هاى فاسد و ناصالح وجود دارد.
از نشانه های زنان خوب
حفظ حجاب و عفت یکى از نشانه هاى زنان خوب است. قرآن کریم هنگام معرفى زنان کافر به زنان نوح و لوط پیامبر علیهماالسلام اشاره مى کند(5) و هنگام معرفى یک مۆمن نمونه مى فرماید: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ».(6)

بخشی از فهرست مطالب مقاله اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات

مقدمه
معیار های اخلاق قرآنی
اخلاق در روایات
بدها و خوب ها در کلاس قرآن
نتیجه گیری و برداشت:
پی نوشت ها :
منابع :

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اخلاق قرآنی در جامعه قرآنی از دیدگاه آیات و روایات

مفهوم دعا و آثار تربیتی آن در قرآن و روایات

اختصاصی از یارا فایل مفهوم دعا و آثار تربیتی آن در قرآن و روایات دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مفهوم دعا و آثار تربیتی آن در قرآن و روایات


مفهوم دعا و آثار تربیتی آن در قرآن و روایات

پایان نامه کارشناسی الهیات

134 صفحه

چکیده:

موضوع پژوهش، پیرامون آثار تربیتی دعا در قرآن و روایات است.

دعا از کلمه دعو گرفته شده است و به معنای خواندن و ... است . دعا مرحله ‌ای است که بنده با رب خویش ارتباط برقرار می‌کند. دعا یگانه راه ارتباط بندگان با مبدأ بوده و تنها وسیله‌ای است که خدای متعال برای ارتباط با خود مقرر فرموده است، اگر این ارتباط و توجه به مبدأ نباشد،خدای منان عنایت خاصه‌ی خود را قطع خواهد فرمود. در این صورت ، بندگان استعداد پذیرش این عنایت را از دست داده و مقتضای رحمت الهی را از کف می‌دهند.

آیاتی از قرآن کریم و احادیثی که در کتب روایی بیان شده منبع اصلی در این تحقیق است. آیات نورانی قرآن کریم و علاوه بر آن کتب روایی (مانند نهج البلاغه، بحارالانوار، اصول کافی و ...) ، کتبی که دعا را مورد بررسی داده (مانند نقش دعا در زندگی اجتماعی، پرورش در پرتو نیایش و ...) بخش عمده‌ی منابع استفاده شده است.این پژوهش شامل چهار فصل است، با (کلیات تحقیق) آغاز می‌شود و در ادامه (مفهوم دعا)، (آداب و شرایط دعا)،(تربیت در دعاهای ائمه علیهم‌السلام) (آثار تربیتی دعا) پایان می‌پذیرد.

روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی بوده و برای جمع‌آوری اطلاعات از روش کتابخانه‌ای استفاده گردیده است.

واژه‌های کلیدی: آثار، تربیت، دعا


دانلود با لینک مستقیم