فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:37
فهرست مطالب:
پیشگفتار
مقدمه:
فصل اول:
انسان بالغ «الگوی آلپوررت»
نگرش آلپورت به شخصیت
انگیزش شخصیت سالم
نتیجه گیری
فصل دوم:
انسان با کنش کامل «الگوی راجرز»
نگرش راجرز به شخصیت
انگیزش شخصیت سالم
نتیجه گیری
فصل سوم:
انسان باور «الگوی فروم»
نگرش فروم به شخصیت
انگیزش شخصیت سالم
نتیجه گیری
فصل چهارم:
انسان خواستار تحقق خود «الگوی مزلو»
نگرش مزلو به شخصیت
انگیزش شخصیت سالم
نتیجه گیری
پیشگفتار:
شخصیت سالم چیست؟ دارندهی شخصیت سالم چه ویژگی هایی دارد؟ رفتار و تکفر و احساس چنین آدمی چگونه است؟ ایا ما می توانیم شخصیت های سالمی بشویم؟ نه تها روانشناسان، بلکه میلیونها تن ا زمردم پیش از پیش پاسخ این پرسشنها را می جویند. مردم بسیاری برای کاوش و نمایش درون خود به عنوان درمانهای گروهی پناه می برند. گرفته تا چاق و لاغر، ظاهراً با چنین تجربه هایی ابعاد وسیعتر و استعدادهایی را در شخصیت خود می یابند. که هرگز از وجود آنها آگاهی نداشته اند.
هدف این پژوهش فوق العاده محبوب دست یافتن به شخصیتی سالمتر و تعریق کردن آن است. تاکید این جنبش آن قدر که بر رهایی منابع پنهان استعداد و خلاقیت و نیرو و انگیزش است بر درمان کشمکشهایی دوران کودکی یا جراحتهای عاطفی گذشته نیست. کانون توجه این جنبش این است که آدمی چه می تواند باشد، نه اینک چه بوده یا اکنون چه هست.
نه روانکاوری و نه رفتارگرایی از استعداد بالقوهی آدمی برای کمال، و آرزوی بهتر و بیشتر شدن از آنچه هست بحثی نکرده اند. در واقع این نگرشها تصویر بدبینانه ای از طبیعت انسان به دست می دهند. رفتار گرایان آدمی را پاسخگوی فعلپذیر محرک های برونی و روانکاوان او را دستخوش نیروهای زیست شناختی و کشمکشهای دروه ی کودکی می پندارند.
حامیان جنبش استعداد بشری سطح مطلوب کمال و رشد شخصیت را فراسوی «بهنجاری» می دانند و چنین استدلال می کنند که تلاش برای حصول سطح پیشرفته کمال برای تحقق بخشیدن یا از قوه به فعل رساندن تمامی استعدادهای بالقوهی آدمی ضرورری است. به سخن دیگر، رهایی از بیماری عاطفی یا نداشتن رفتار روانپریشانه برای اینکه شخصیتی را سالم بدانیم کافی نیست. نداشتن بیماری عاطفی تنها نخستین گام ضروری به سوی رشد و کمال است. و انسان پس از این گام راهی دراز در پیش دارد.
لئوتولستوی نویسنده ی روسی، توصیفی ماندگار از مردی به دست داده است که در ظاهر همه چیزش در حد مطلوب است. با این حال چنان گرفتار بی معنایی است که در مرز خودکشی گام بر می دارد. او می پرسد: «چرا باید زندگی کنم؟» تولستوی دردی را که توصیف می کرد به خوبی می شناخت، چرا که از خودش می نوشت.
احساس می کردم چیزی در درونم فرو ریخته زندگیم بر پایه ی آن استوار بود. اجساس می کردم دیگر چیزی نداشتم تا به آن بیاوزیم. و زندگی مغویم از فعالیت باز ایستاده بود. آنگاه به حال خود نظر کردم. مردی سالم و خوشبخت که طناب را پنهان میکند تا خود را از سقف اتاقی که هر شب در آن می خوابد، حلق آویز کند. می دیدم که دیگر تیراندازی نمی کنم. مبادا که تسلیم وسوسهی بسیار آسان پایان بخشیدن به زندگیم با تفنگ بشوم. نمی دانستم که چه می خواستم. از زندگی می ترسیدم. می خواستم رهایش کنم، و با این حال همچنان بهآن امید بسته بودم.
همه ی این احساس ها درست زمانی دست داد که وضع ظاهری زندگیم حکم می کرد. باید کاملاً سعادتمند باشم. همسر خوبی داشتم که دوستم داشت و دوستش داشتم. فرزندانی خوب و ثروت سرشاری داشتم که بی آنکه زحمتی بشکم بر آن افزوده می شد. خویشاوندان و آشنایانم بیش از هر زمان دیگری برایم قایل بودند. بیگانگان مرا سرشار از تحسین می کردند، و بی آنکه تصور مبالعه آمیزی داشته باشم، خودم را آدم سرشناسی می دانستم. وانگهی نه دیوانه بودم و نه بیمار. بع عکس از چنان نیروی جسمی و ذهنی برخوردار بودم که مانندش را در اشخاص دیگری به سن و سال خودم به ندرت دیده ام. می توانستم به خوبی دهقانها درو کنم. می توانستم بی وقفه روزی هشت ساعت کار فکری کنم. بی آنکه هیچ احساس یا تاثیر ناگواری در من بگذارد. حاصل کار امروزم چه خواهد بود؟ چرا باید زندگی کنم؟ چرا باید کاری بکنم؟ به تجربه ی من ادامه ی زندگی بدون پاسخ گفتن به این پرسش ها میسر نیست.
نمی توان تولستوی را که این توصیف تکان دهنده دربارهی آشوب درون خود را در پنجاه سالگی نوشته، شخصیت سالمی دانست. این نکته ما را به همان پرسش اصلی مان باز می گرداند. که: شخصیت سالم چیست؟ مفهوم شخصیت سلام از اهمیت اساسی برخوردار است. مضمون ها و نیمه حقیقت هاست، و بی تردید با سلیقهی شخصی و خیالپردازی آمیخته است. با این حال مفهوم می کوشد موضوع اصلی را که همانا شصیت انسان باشد باز بتاباند.
به اعتقاد بسیاری از روانشاسان، کانون توجه روانشناسی باید پژوهش و پیرامون شخصیت سالم باشد. چه نظام دیگری باید دربارهی شرایط انسانی به کاوش پردازد؟ کدام هستی است که بیش از شخصیت انسان قادر به دگرگون ساختن عالم به سود خیر یا شر باشد؟ به هنگام رویارویی با مسائل چه چیزی بیش از میزان سلامت روان در جوهر زندگانی تاثیر می گذارد؟
آبراهام مزلو این مسئله را به روشنی بیان کرده است؛ «اگر آگاهانه طرحی در افکنده اید که از آنچه در توان شماست کمتر باشید. به شما هشدار می دهم تا آخر عمرتان ناشادمان خواهید بود.»
مقدمه:
هدف روانشناسی کمال، درمان دچار شدگان به روش نژندی و روان پریشی نیست. بلکه بیداری و رهایی استعداد های عظیم انسان برای از قوه به فعل رساندن و تحقق بخشیدن به تواناییهای خویشتن و یافتن معنای ژرفتری در زندگی است.
افراد در سنین مختلف در مراحل گوناگون زندگی، به جنبش استعداد بشری مشتاقانه روی می آورند. با افزایش توجه مردم به فعلیت و تحقق و گسترش خود به منظور دست یافتن به سطوح عالی هوشیاری، انواع درمان های گروهی محبوبیت بیشتری یافته است. عاملان و پیروان جنبش استعداد بشری با شور و شوقی که بی صبرانه به کشف سرشت درون خویش می پردازند، و ظاهراً چند شواهد موجود ناقص است به حس هویت و استقلال، توقیفی دست می یابند. که برداشتهای سنتی و قدیمی تر روانشناسی از ایجاد (حتق پذیرش) آن ناتوان بوده است.
در این تحقیق از الگوی شخصیت سالم: الگوهای گوردون آلپورت، کارل راجرز، ریش فروم، آبراهام مزلو گفتگو خواهد شد.
هرچند همهی این نظریه دانان رسماً به جنبش استعداد بشری تعلق ندارند، اما همگی به یک مسئله توجه کرده اند: ماهیت شخصیت سالم چیست؟ تک تک این نرظیه دانان نگرش منحصر به فرد و تجویز خود را برای رشد روانی و کامیابی عرضه می کنند. هر کدام، استعداد بالقوهی آدمی را برای بهتر شدن یا بیشتر شدن ازآنچه که هست، از منظری متفاوت می بینند. و هر کدام وصف خود را از اوج انسانیت کاملی که باید هوای رسیدن به آن را در سر داشت، به دست می دهند. به اعتقاد همهی آنها، سلامت روان بسی بیش از روان نژند یا روان پریش نبودن است و همچنین می خواهیم این پرسش را مطرح کنیم که: شخصیت سلام چیست؟ اگر دوباره این سوال مطرح شود متوجه خواهیم شد که هنوز پاسخ های قطعی بدان داده نشده است. به دلایل بسیار، تجویز و توصیف مشخصی که همهی روانشاسان یا نظریه دانان شخصیت بر سر آن توافق داشته باشند، در باب شخصیت سالم نیست.
در این تحقیق از هفت نگرش دربارهی شخصیت سالم گفتگو خواهیم کرد. در این نگرشها نکات مخالف و موافق دیده می شود. برخی از نظریه دانان مدعی اند که ادراک ها از خود و دنیای پیرامونمان باید عینی باشد، حال آنکه عده ای دیگر استدلال می کنند که رفتار افراد سالم مبتنی بر نگرش ذهنیشان نسبت به واقعیت است. بعضی معتقدند بدون اشتغال شدید در کاری نمی توانیم از سلامت روان برخوردار شویم. حال آنکه دیگران از اهمیت این موضوع سخن نمی گویند حتی ممکن است بر آنچه بسیاری آن عنصر اصلی انسان کامل بودن می دانند، از قبیل پذیرفتن مسئولیت دیگران، عدم توافق وجود داشته باشد.
شاید تنها نکته ای که همهی آنها کاملا با آن موافق باشند، این است که اشخاص سالم بر زندگی خویش آگاهانه تسلط دارند و اگر نه همیشه، دست کم بیشتر اوقات می توانند با عقل و هوشیاری رفتارشان را هدایت کنند و مسئول سرنوشتشان باشند.
ویژگی دیگر سلامت روان که همه بر سر آن توافق دارند، ریشه کردن عمیق در زمان حال است. با اینکه به اعتقاد بیشتر نظریه دانان، از تاثیر رویدادهای گذشته (بویژه دورهی کودکی) مصون نیستیم. اما همگی همرأیند که تجربه های اولیه به ما شکلی تغییر ناپذیر نمی بخشد. اشخاص سالم در گذشته زندگی نمی کنند. آنها قربانیان طرد شدنهای واقعی یا خیالی یا کشمکشهای پیش از پنج سالگی نیستند.
تاکید عمده ی دیگر از وضوع کمتری برخوردار است. بر اهمیت افزایش و نه کاهش تنش از راه ارتباط با اشکال انگیزشی گوناگون حسی و تخیلی است. اشخاص سالم در آرزوی آرامش و ثبات نیستند، بلکه در زندگی مبارزه و هیجان و هدفها و تجربه های تازه می جویند.
هنوز برای این پرسش «شخصیت سالم چیست؟» پاسخی نیافته ایم. شاید این پرسش گمراه کننده باشد. شاید هم چیزی به عنوان شخصیت سالم یا تجویزی کلی برای سلامت روان که برای همه به طور یکسان مفید واقع گردد، وجود نداشته باشد. روان نژندیها یا رفتارهای بهنجار ما نسخه های امثنای هم نیست، پس چرا باید این یکسانی را در اشکال سلامت روان خود بجوییم؟ شاید تنها نکتهی ثابت دربارهی نهاد آدمی که بیشتر روانشناسان در آن متفق القولند، این باشد که طبیعت هر انسان یکتا و منحصر به فرد است. بدین ترتیب، ممکن نیست تنها یک روایت یا یک نگرش دربارهی سلامت روان باشد که متناسب همه کس باشد. همچنان که یک دارو بر همهی کسانی که بیماری مشابهی دارند تاثیر یکسانی نمی گذارد.
نتایج نگرش های پیرامون شخصیت سالم نه تنها در مورد افراد متقارن، بلکه در سنین مختلف یک فرد واحد نیز متفاوت است. ارزشها و خواستها و نیازها و بیمها و امیدهای ما در هر مرحلهی رشد و پرورش دگرگون می شود. شخصیت ما از کودکی تا نوجوانی، از جوانی تا میانسالی و سپس تا کهولت پیوسته در تکامل است. خوشبختانه هیچ گاه از تکامل باز نمی ایستیم. (شاید این یکی دیگر از ویژگی های سلامت روان باشد.- روان نژندها دارای شخصیتی راکد و ایستا هستند) ما تجربه های تازه کسب می کنیم و در نتیجه دگرگون می شویم. اما در هر یک از مراحل تکامل، چگونه راه درست را می یابیم؟ راه درست را با همان روشی در می یابیم که در هر دوره ی زندگی آنچه برایمان مناسب است می آموزیم . روش های متفاوت زندگی، مجموعه ای از اعتقادات و نقش های اجتماعی را می آزماییم. تا مناسبترین آنها را برای خود بیابیم. ظاهراً اشخاصی که در رسیدن به سلامت روان بختیارنرند، کسانی هستند که به اندازهی کافی آزادند (یا در خود آنقدر احساس ایمنی می کنند) که تجویزهای متفاوت را تجربه می کنند تا اعتبار آنها را در آزمایشگاه زندگی روزمره شان بیازمایند. دیگران می توانند مسیری را برای دنبال کردن پیشنهاد کنند. ولی تنها خود ما هستیم که می توانیم سودمندیش را بسنجیم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:11
چکیده:
هر کس که کار پرورش و آماده سازی بدن و یا شرکت برای کسب مهارتهای ورزشی را آغاز میکند، باید آگاهیهایی درباره غذا و نیز شیوه تولید کالری در بدن خویش داشته باشد. به طور کلی نقش تغذیه در بسیاری ورزشها قابل توجه است. به عنوان مثال 40 درصد دستاوردهای مهارتهای ورزشی نتیجه تغذیه درست و مناسب است.
اهمیت ارتباط تغذیه با ورزش فقط مربوط به ورزشکاران حرفهای نیست و هر کسی در هر سطحی که به ورزش میپردازد، باید اصول تغذیه را رعایت کند.
تغذیه ورزشکاران و افراد عادی خیلی با هم تفاوت ندارد ولی تغذیه عامل مهمی است که در کنار سلامت جسمی و روحی و آمادگی بدنی در موفقیت ورزشکار نقش تعیین کنندهای دارد.
در حقیقت اصول تغذیه یکسان است، ولی به دلیل فعالیت بدنی بیشتر، نیاز یک ورزشکار به مواد غذایی بیشتر از افراد عادی است.
برای تشخیص مقدار کالری مورد نیاز و در نتیجه رژیم غذایی مناسب عوامل مختلف نظیر سن، جنس، قد، وزن، توده عضلانی بدن، شرایط فیزیولوژیک و نیز نوع ورزش از لحاظ قدرتی یا استقامتی بودن موثر است.
انرژی مورد نیاز یک ورزشکار باید 50 درصد از کربوهیدراتهای پیچیده، 30-20 درصد از چربی، 15-10 درصد از پروتین و 10 درصد از قندهای ساده تامین میشود.
علم تغذیه ورزشی، به بررسی مواد غذایی و رابطه آن با ورزش میپردازد. در اینجا قصد نداریم به بررسی علمی و پیچیده مباحث این علم بپردازیم، زیرا این مبحث بسیار وسیع بوده و با علوم دیگری مانند فیزیولوژی، مورفولوژی، ژنتیک و بیوشیمی و غیره نیز در ارتباط تنگاتنگ است و قرار نیست این مباحث در این چکیده بررسی گردد، بلکه لازم است به مباحثی مثل هضم، جذب و متابولیسم پرداخته شود.
باید توجه داشت غذایی که میخوریم مستقیما در انجام وظایف و اعمال بدن شرکت ندارند و باید تحت تغییرات شیمیایی و فیزیکی قرار گیرند تا به مواد قابل استفاده بدن تبدیل شوند و به کل این تغییرات هضم غذا گفته میشود.
ورود مواد هضم شده از دیواره لوله گوارش به داخل خون را جذب غذا گفته میشود. هضم و جذب غذا توسط دستگاه گوارش صورت میگیرد.
متابولیسم: به کلیه واکنشهای شیمیایی درون بدن موجودات زنده از جمله انسان متابولیسم گفته میشود و شامل ساخته شدن مواد (آنابولیسم) و تجزیه مواد قبلی (کاتابولیسم) است.
در این نوشتار ابتدا به شیمی غذا (شناخت و تعریف غذا) پرداخته و سپس به مبحث غذا و ورزش اشاره خواهد شد.
شیمی غذا
اصولا مواد غذایی به سه طبقه اصلی تقسیم میشوند:
1. مواد غذایی اصلی
2. ویتامینها
3. مواد معدنی و املاح
مواد غذایی اصل شامل:
1. کربوهیدراتها (قندها)
2. لیپیدها (چربیها)
3. پروتینها
به طور کلی، انرژی مورد نیاز ورزشکار باید 50 درصد از کربوهیدارتهای پیچیده، 20 درصد تا 30 درصد از چربیها و 10 درصد تا 15 درصد از پروتینها و 10 درصد قندهای ساده تامین شود.
کربوهیدراتها
کربوهیدارتها موادی هستند که از کربن و هیدروژن و اکسیژن تشکیل شدهاند، مانند: قندهای ساده: گلوکز (قند انگور) و فروکتور (قند میوه)، دو قندیها: ساکارز (قند نیشکر) و لاکتوز (قند شیر) و مالاتوز (قند جو)، قندهای مرکب: قندهای مرکب گیاهی (نشاسته و سلولز) و قند مرکب جانوری (گلیکوژن) بدن برای بدست آوردن سریع انرژی به کربوهیدارتها متکی است، از آنجا که کربوهیدارتها به آسانی برای بدن انرژی آزاد مینمایند قسمت زیادی از بهترین سوخت برای ورزشکاران کربوهیدراتها محسوب میگردند و این ماده در مقایسه با چرب و پروتئین برای سوختن، اکسیژن کمتری نیاز دارند.
کربوهیدراتها به جز تامین انرژی هیچ نقش حیاتی ندارند ولی قابل تبدیل به چربی بوده و آنگاه در بدن ذخیره میشوند، در جگر به شکل گلیکوژن ذخیره میگردند و اثر تحریکی بر روی سیستم گوارش و سیستم عصبی و سیستم هورمونی دارند.
باید توجه داشت بدون آنها تداوم یک زندگی سالم امکان پذیر نمیباشد زیرا عملکرد سیستم عصبی تنها بر پایه انرژی حاصل از کربوهیدراتهاست.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
مقدمه :
حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند : وجود سالمندان در میان شما باعث برکت و نعمت الهی است.
بی تردید سالمندان هر جامعه به دلیل تجارب و اندوختههای زندگی ، از پشتوانه های فرهنگی آن جامعه به شمار میآیند و در همه ادیان ، مکاتب و فرهنگها بویژه مشرق زمین احترام به سالمندان همواره مورد توجه بوده است. نگاهی گذرا بر تعالیم پیرامون روش علمی رهبران و نخبگان ملل ، بر این سخن گواهی راسخ دارد.
با عنایت بر این که سلامت جسم و روان بر سلامتی اندیشه آدمی تأثیرگذار است ، جامعهای که بخواهد اندوخته ها و دانسته های سالمندان خود را پشتوانه رشد و تعالی فرهنگی و اجتماعیاش قرار دهد ، ناگزیر از توجه خاص به سلامتی جسم و مراقبت این دسته از افراد جامعه خواهد شد.
در این راستا بسی شایسته و بجاست در عصری که فرآیند توسعه همه جانبه جهانی با حضور ابررایانهها به پیش میتازد ما هم به قدر سهم و سعی خود در ارائه خدمات مراقبتی بهداشتی و درمانی به سالمندان خود کوشش نماییم.
امروزه به دلایل مهمی از جمله کاهش میزان مرگ و میر ناشی از پیشرفتهای دانش پزشکی ، بهداشت ، آموزش و پرورش افزایش نرخ امید به زندگی و طول عمر انسانها و رشد فزاینده نسبت افراد مسن تر از 60 سال را در جهان شاهد میباشیم به طوری که حدود 580 میلیون نفر از جمعیت جهان را افراد سالمند بالای 60 سال تشکیل میدهند که این رقم تا سال 2020 به یک میلیارد نفر خواهد رسید. همچنین طبق سرشماری عمومی جمعیت جمهوری اسلامی ایران در سال 1375 ، حدود6/6% کل جمعیت 65 میلیون نفری کشور را سالمندان 60 سال به بالا تشکیل میدهند. در بررسی آماری سال 1379 این رقم به 8/7 درصد رسید و برآورد میشود که در سال 1400 بیش از 10% از جمعیت کشور ما بالای سن 60 سال باشند که این به معنای انفجار جمعیت سالمند در کشور خواهد بود.
متجاوز از 3/2 جمعیت سالخورده دنیا تا سال 2020 در کشورهای در حال توسعه زندگی خواهند کرد کشورهای توسعه یافته به دلیل دارا بودن سابقه دیرینه در پدیده سالمندی و پیر شدن ملتها ، تدابیر لازم را برای مقابله با آن اندیشیدهاند و آمادگی لازم را دارا هستند. مشکل عمده پدیده سالمندی مربوط به کشورهای در حال رشد است چرا که در این کشورها ، این امر پدیدة تقریباً جدید میباشد. ضمن اینکه روند به جود آمدن این پدیده در این کشورها ، بسیار سریعتر و غیر مترقبه تر از کشورهای توسعه یافته است. لذا کشورهای در حال رشد وظیفه دارند که هر چه زودتر برای مقابله با این پدیده که هنوز در این کشورها به صورت حاد در نیامده است تدابیر لازم را بیندیشند چرا که به زودی این گروه سنی مهمترین و بیشترین متقاضیان خدمات بهداشتی و درمانی خواهند بود.
لذا هر گونه برنامه ریزی جهت ادغام خدمات بهداشت سالمندان در مراقبتهای اولیه بهداشتی بدون توجه و آموزش کارکنان بهداشت خانواده که در جبهه مقدم ارائه خدمات بهداشتی درمانی هستند امکان پذیر نخواهد بود.
نظام مراقبتهای اولیه بهداشتی در بسیاری از موارد ، تنها تسهیلاتی است که در اغلب کشورهای در حال رشد به سالمندان مراقبتهای بهداشتی ارائه میکند. خدماتی که از نظام انتظار می رود انجام دهد ، اغلب به شکل انتقال اطلاعات به سالمندان و مراقبین آنها است.
پیامی که باید به آنان انتقال یابد ، این است که بالا رفتن سن یک پدیده حیاتی است نه یک بیماری و میتوان با پیروی از شیوه های صحیح زندگی آنرا تا حد زیادی به تأخیر انداخت. با توجه به روند طبیعی پیری، با بالا رفتن سن تغییراتی در بدن انسان بوجود میآید که شیوه های زندگی را که فرد در سالهای پیش از آن داشته است محدود میکند.
نکات مهم در خصوص نیاز مراقبتهای بهداشتی سالمندان :
1- نیازهای بهداشتی سالمندان با نیازهای سایر گروههای سنی متفاوت است.
2- وضعیت بدنی ، کاری ، روحی و روانی افراد سالمند نیز متفاوت است.
الگوی بیماری در سالمندان :
بسیاری از بیماریهای سالمندان به شکل مزمن میباشد. مانند ورم مفاصل ، اختلالات روانی ، کاهش و یا فقدان شنوایی ، بینایی و بیاختیاری ادرار ، افراد سالمند باید آگاه شوند که آنها مجبورند با این اختلالات بسازند. با وجود این اگر این اختلالها زود تشخیص داده شوند از بروز بسیاری از معلولیتها میتوان جلوگیری نمود.
پدیده بیماری در افراد سالمند از نظر شکل متعدد است ، یک خانم سالمند میتواند ورم مفاصل ، زیادی فشارخون و بیاختیاری ادرار را با هم داشته باشد ، علائم و نشانههای بیماری گاهی آنقدر گمراه کننده است که تشخیص را مشکل میسازد.
زمانی که بیماری در فرد سالمند شروع میشود ( مثلاً برونشیت ) آغاز آن بی سر و صدا است ولی پیامد آن میتواند جدی باشد. در بسیاری موارد بخاطر همراه بودن اختلالات بالینی خفیف بعنوان بخشی از پدیده پیری ، بروز بیماریها در آنان فراموش میشود.
بیماریهای بدون تشخیص و گزارش نشده بین افراد مسن فراوانند در بسیاری موارد آنان کسی را ندارند که مواظبشان باشد. لذا شروع بیماری گزارش نمیشود و زمانی که آنها نزد پزشک میآیند در وضعیت پیشرفته بیماری قرار دارند.
ارتقای سلامت سالمندان :
آنچه باید مورد توجه قرار گیرد ، تنها طولانی کردن دوران زندگی نیست بلکه باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که این سالهای اضافی عمر انسان در نهایت آرامش ، سلامت جسمانی ، روانی و اجتماعی سپری گردد و در صورتی که چنین شرایطی بوجود نیاید ، پیشرفتهای علمی برای تأمین زندگی طولانیتر بینتیجه و مخاطره آمیز خواهد بود.
اصولاً پیشگیری از دوران سالمندی اجتناب ناپذیر است و این دوره یکی از مراحل زندگی است ، اما میتوان با استفاده از برخی دستورات بهداشتی از عوارض و مشکلات آن کاست و آنرا به دورهای مطلوب ، بدون دغدغه و لذت بخش تبدیل نمود.
گذشت عمر چیست ؟
گذشت عمر یک فرآیند زیستی است که از بدو تولد آغاز و نمیتوان آن را متوقف و یا معکوس نمود ولی میتوان با مراقبتهای مناسب آن را به تأخیر انداخت. اختلالات و معلولیتهای سنین پیری میتوانند با بکارگیری روشها و مراقبتهای مناسب ، پیشگیری و تقلیل یابند. در بدن انسان تغییرات مداومی صورت میگیرد که بدنبال آن ساختمان و فعالیت بدن به تدریج تغییر میکند و همچنین ساختار روانی و عاطفی انسان نیز دچار تغییر میشود.
فعالیت زیستی بدن با افزایش سن بتدریج کندتر میشود بنابراین قدرت عضلانی یک فرد مسن به مراتب از یک جوان کمتر است. به همین ترتیب فعالیتهای کلیه ارگانهای حیاتی ( قلب ، ریه ، کلیه و … ) به تدریج کاهش مییابد. بسیار مشکل است که بگوئیم این تغییرات در چه سنی اتفاق میافتد. همچنین این زمان از هر فرد تا فرد دیگر متفاوت است.
چه کسانی پیر هستند ؟
از آنجا که طول عمر در زندگی انسان یک فرآیند مداوم است. پس در چه زمانی به یک فرد پیر گفته میشود؟
باور عمومی اینست که حالات عمر انسان میتواند متفاوت باشد. بعضی در سنین نسبتاً جوانی پیر میشوند و برخی تا سالهای آخر زندگی جوان میمانند. سن تقویمی شاخص برای طول عمر زیستی وجود ندارد.
نقطه شروع :
در بسیاری از جوامع صنعتی نقطه قراردادی 60 سالگی نشانه شروع پیری است و این زمانی است که فرد از خدمت بازنشسته میشود و بهمین علت است که در این کشورها به افراد 60 ساله و بالاتر جمعیت سالمند میگویند. در بسیاری از پیش بینیهای آماری با توجه به افزایش امید به زندگی و طول عمر در سالهای اخیر سن 65 سالگی به عنوان شروع پیری در نظر گرفته شده است.
آیا تمام افراد مسن یکسان هستند ؟
پاسخ منفی است علیرغم تفاوتهای فردی ، جمعیت سالمندان را میتوان به دو دسته تقسیم کرد :
1- پیران جوان : این افراد معمولاً در سنین 60-75 سالگی از نظر جسمی و روانی فعال و هوشیارند و میتوانند از نظر اقتصادی مولد باشند. نیازهای بهداشتی آنها با افراد میانسال زیاد متفاوت نیست.
2- پیران پیر : این افراد که معمولاً بالای 75 سال هستند از نظر جسمی شکننده بود و مبتلا به اختلالهای بینایی ، شنوایی ، حرکتی و انواع اختلالهای روانی میباشند. این بخش از جمعیت سالمند نیازمند مراقبتهای ویژه میباشند که باید توسط نظام مراقبتهای بهداشتی برای آنان فراهم گردد.
تغییرات دوران سالمندی :
با بالا رفتن سن تغییرات زیستی چندی در بدن انسان بوجود میآید که مرضی نبوده و نشانه بیماری نیستند بلکه تغییرات طبیعی هستند که در اثر گذر عمر بوجود میآیند مثلاً چروکیدگی پوست در سالمندان اما این تغییرات فعالیت کامل را محدود ساخته و در افراد متفاوت است.
ساختمان و ترکیب بدن - تغییرات آن در اثر طول عمر :
ترکیب بدن از چهار بخش عمده تشکیل شده است.
1- استخوان
2- توده سلولی بدن از جمله عضلات
3- چربی
4- آب
تمام این چهار جزء با بالا رفتن سن از راههای مختلف متأثر میشوند و این تغییرات از فردی تا فرد دیگر تا حد زیادی متفاوت خواهد بود. با وجود این برای این تغییرات یک الگوی کلی وجود دارد که در زیر شرح داده میشود.
استخوان :
با افزایش سن کیفیت استخوان به تدریج دگرگون میشود. ماده اصلی که به استخوان شکل مطلوب و قوام میبخشد ماده معدنی کلسیم است. این ماده حتی قبل از تولد در استخوان ذخیره میشود.
در سن 30 سالگی استخوانهای یک انسان سالم از حداکثر قوام برخوردار است که نشانه بیشترین ذخیره کلسیم در استخوان است که به آن قدرت و استقامت مطلوب میبخشد. طول عمر موجب کاهش تراکم استخوانها شده و آنها را شکننده میسازد. به این وضعیت استئوپروز یا پوکی استخوان میگویند. این واقعه نزد زنان پس از دوره یائسگی شایعتر است. در وضعیت استئوپروز حتی یک سقوط کوچک میتواند موجب شکستگی استخوان گردد. شکستگی گردن و تنه استخوان ران یکی از شایعترین شکستگیها نزد سالمندان است.
اگر سالمندان و خانوادههایشان به این ضعف در استخوانها آگاه شوند میتوان از بسیاری از شکستگیها که موجب زمینگیر شدن دائمی آنان میگردد پیشگیری نمود.
توده سلولی و عضلانی بدن :
عضله ها و اعضای بدن از سلولهای بیشماری ساخته شدهاند. این سلولها دائمی نبوده ولی رشد میکنند ، مدتی زنده هستند و وظایف خود را انجام داده و بعد میمیرند و بلافاصله جای آنها را سلولهای تازه میگیرند.
این فرایند زایش و میرش تدریجی در سلولهای خاص با افزایش سن کند میشود. تعداد سلولها در یک عضو فرد سالمند بمراتب از تعداد سلولها در همان عضو در یک فرد جوان کمتر است. این فرآیند در تمام اعضای بدن از جمله قلب ، کبد ، طحال ، کبد و غیره اتفاق میافتد.
نتیجه قطعی این فرآیند کاهش وظیفه عملی بدن در ارتباط با این اعضاء خواهد بود.
کاهش توده عضلانی در افراد سالمند یک فرآیند طبیعی است و این کاهش در عضلاتی که درگیر حرکات سریع میباشند واضحتر است. از سوی دیگر عضلاتی که بکار حرکات سنگین میآیند نسبتاً کمتر متأثر میشوند با این وجود با افزایش سن و کاهش فعالیتهای جسمی ، عضلات بدن لاغر میشوند.
چربی بدن :
توزیع مجدد چربی بدن با بالا رفتن سن شایعترین تظاهرات فرآیند پیری است.
انتشار چربی در میان سالی ( ذخیره شدن چربی در قسمت پایین شکم و بالای ران و باسن ) در زنان و مردان در تمام جوامع در جهان شایع میباشد.
با این وجود در این ارتباط باید چندین نکته را در نظر داشت.
1- مقدار چربی بدن با افزایش سن بالا میرود. انتشار چربی در قسمت میانی بدن در سالمندان همیشه بعلت افزایش دریافت مواد غذایی نمیباشد. کاهش مصرف انرژی در افراد سالمند بعلت کاهش فعالیتهای جسمی بدون کاهش درد دریافت غذا موجب افزایش چربی بدن میگردد.
حتی متابولیسم پایه یعنی حداقل انرژی لازم بدن در زمان استراحت برای فعالیتهای اساسی مانند ضربان قلب و یا تنفس ، با بالا رفتن سن کاهش مییابد. معمولاً در متابولیسم پایه 1300 کیلو کالری انرژی در روز نیاز می باشد. با افزایش سن از متابولیسم پایه کاسته شده که این خود در بسیاری از (( پیران جوان )) موجب چاقی میگردد.
2- چربی بدن در سنین خیلی بالا کاهش مییابد افراد بسیار پیر و بالاتر از 75 سال بعلت کاهش دریافت مواد غذایی در نتیجه مشکل جویدن ، کمبود اشتها و محدودیت فعالیتهای جسمی بندرت چاق میشوند.
3- با افزایش سن ، به ویژه در دسته (( پیران جوان )) فرآیند تدریجی توزیع مجدد چربی صورت میگیرد و چربی از اندامها به تنه منتقل میشود. شکل بدن انسان در زن و مرد با افزایش سن شروع به تغییر میکند. الگوی عمومی بدن شامل بازوان و رانهای لاغر و تنه گرد است و این ظاهراً بدان معناست که فرد چاق شده است در حالیکه در واقع این تغییرات بدون تغییر در وزن بدن صورت میگیرد. این یک روند طبیعی است و نباید جهت جلوگیری از افزایش وزن رژیم غذایی را محدود کرد.
4- تغییر دیگری که با افزایش سن رخ میدهد عبارتست از کاهش تدریجی چربی زیر پوستی و نسج همبندی آن که به پوست ظاهری خشک و لاغر میدهد و بعلت از بین رفتن چربی و نسج بینابینی زیر پوستی و عضلات لاغر از زیر آن نمایان است. این پوست خشک علائم متعددی مانند خارش و احساس سوزش ایحاد میکند.
آب بدن :
درصد عمدهای از بدن انسان را آب تشکیل میدهد. 90 درصد جنین ، 80 درصد نوزاد و 70 درصد بدن شخص بالغ از آب تشکیل شده است. 60 درصد وزن بدن یک فرد سالمند 70-60 ساله آب است و بعد از سن 70 سالگی 50 درصد وزن بدن سالمند را آب تشکیل میدهد.
آشامیدن آب برای تعادل آب بدن ضروری است. افراد سالمند به آسانی با کم آبی بدن مواجهه میشوند که بسیار خطرناک است مخصوصاً افراد مسن کمتر تشنه میشوند ، کمتر آب میآشامند و آب بدن خود را از دست میدهند. لذا آنها باید آب فراوان بنوشند.
علم و آشنایی با تغییراتی که در فرآیند طول عمر بوجود میآید موجب خواهد شد که برای سالمندان مراقبتهای بهتری فراهم شود و سالمندان را نیز از این تغییرات و نیازهای بهداشتی که دارند آگاه سازند.
ارتباط با سالمند :
( قبل از هر گونه ارائه خدمت به سالمندان باید نحوه ارتباط صحیح با آنها را شناخت )
فرآیند تبادل اطلاعات را ارتباط میگویند. به عبارت دیگر ارتباط فرآیندی است که از طریق آن پیامهایی توسط افراد یا گروهها ارسال و پاسخ آن دریافت میشود. مشکلات و سوء تفاهم هایی که میان افراد ، خانوادهها ، گروهها ، محیط کار یا اجتماع بروز میکند اغلب نتیجه ارتباط ناکافی است. فردی که در فرآیند ارتباط شرکت میکند موجودی بیهمتاست که ارزشها ، باورها ، تصورات ، فرهنگ و جهانبینی خاص خود را دارد و این نکتهای است که در ارتباط با سالمندان هرگز نباید فراموش کرد. لازمه ارتباط مؤثر خواست هر یک از طرفین برای سهیم کردن دیگری در دانستههایش است. از این رو شاید نخستین اصلی که در ارتباط با سالمند باید رعایت شود ارزش و احترام به گفتههای اوست.
برای برقراری ارتباط مؤثر با سالمند مراقب بهداشت باید یاد بگیرد که موانع موجود در تبادل اطلاعات را شناسایی کرده و روشهایی را برای مقابله با آنها بیابد. این کار ساده نیست و به تلاش آگاهانه و مستمر نیاز دارد.
فرمت فایل :docx(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
مقدمه:
اسلام به عنوان یک دین با اقتصاد رابطه تنگاتنگی دارند زیرا زندگی یک واحد و همه شؤونش توام با یکدیگر است، صلاح و فساد در هر یک از شؤون زندگی، در سایر شؤون مؤثر است. ممکن نیست اجتماعی مثلا فرهنگ یا سیاست، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و یا اقتصادش فاسد باشد اما دینش درست باشد و بالعکس.
اسلام دو پیوند با اقتصاد دارد: مستقیم و غیرمستقیم. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقیما یک سلسله مقررات اقتصادی درباره مالکیت، مبادلات، مالیاتها، حجرها، ارث، هبات و صدقات، وقف، مجازاتهای مالی یا مجازاتهایی در زمینه ثروت و غیره دارد.
اسلام کتاب البیع، کتاب الاجاره، کتاب الوکاله، کتاب الرهن، کتاب الارث، کتاب الهبه، کتاب الوقف دارد. و از طرف دیگر می دانیم اصل " «نؤمن ببعض و نکفر ببعض»؛ ما به برخی ایمان داریم و به برخی نداریم." (نساء/150) همان طور که قرآن کریم می فرماید، مطرود است. پیوند غیرمستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است. در این جهت برخی مذاهب دیگر نیز کم و بیش چنین می باشند. اسلام مردم را توصیه می کند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار، منع دزدی، خیانت، رشوه. همه اینها در زمینه ثروت است و یا قسمتی از قلمروی این مفاهیم ثروت است. تا حدود مسائل اقتصادی روشن نشود، حدود عدالت و امامت و عفت و احسان و همچنین حدود دزدی و خیانت و رشوه روشن نمی شود.
نظر اسلام راجع به ثروت
در اسلام مال و ثروت هیچوقت تحقیر نشده است، نه تولیدش، نه مبادله اش، نه مصرف کردنش ، بلکه همه اینها تأکید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افکندنی نیست بلکه دور افکندنش (اسراف، تبذیر، تضییع مال) حرام قطعی
حاست. اسلام با هدف قرار دادن ثروت، با این که انسان فدای ثروت شود مخالف است و سخت مبارزه کرده است، به عبارت دیگر پول پرستی را و اینکه انسان برده پول باشد، به عبارت دیگر اینکه انسان پول را به خاطر خود پول و برای ذخیره کردن و اندوختن بخواهد که «الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم»؛ کسانی که زر و سیم می اندوزند و در را خدا انفاق نمی کنند به عذابی دردناک نویدشان ده (توبه/ 34) که نام این حالت حرص و آز است، و یا پول را فقط برای پرکردن شکم و برای عیاشی و بیکاری و ولگردی بخواهد که نام آن شهوترانی است، اینها را محکوم کرده است.
در این حالت پول خواستن توأم است با دنائت و پستی و محو شخصیت انسانی در پول و فقدان هرگونه شخصیت انسانی و شرافت معنوی. نقطه مقابل، این است که انسان پول را به عنوان یک وسیله برای فعالیت و عمل و تسهیل و تولید بخواهد. در این صورت پول تابع آن هدف کلی است که انسان پول را برای آن هدف می خواهد.
خصوصیات اقتصاد سالم
یکی از اصول اولیه اقتصاد سالم، حیات و قابلیت رشد و نمو ثروت است، همان طوری که از شرائط اولیه یک اجتماع سالم اقتصاد سالم است. اقتصاد سالم یعنی اقتصاد قائم به ذات و بی عیب و غیرقائم به غیر. جامعه باید بنیه اقتصادی سالمی داشته باشد، مبتلا به کم خونی اقتصادی نباشد و اگرنه، مانند یک مریض کم خون و یا مریضی که دستگاه قلب و جهاز دمویه اش خراب است همیشه مریض خواهد بود. گمان نمی رود هیچ عالم و بلکه هیچ عاقلی منکر لزوم و ضرورت اقتصاد سالم باشد.
از نظر اسلام هدفهای اسلامی بدون اقتصاد سالم غیرقابل تأمین است. اسلام می خواهد که غیرمسلمان در مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد. این هدف هنگامی میسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیرمسلمان دراز نباشد، و الا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی، هرچند که اسم بردگی در کار نباشد. هر ملتی که از لحاظ اقتصاد دستش به طرف ملت دیگر دراز باشد اسیر و برده او است و اعتباری به تعارفهای دیپلماسی معمولی نیست. به قول نهرو: ملتی مستقل است که جهش اقتصادی داشته باشد. "
علی علیه السلام می فرماید:«احتج الی من شئت تکن اسیره، استغن عمن شئت تکن نظیره، أحسن الی من شئت تکن امیره»؛ محتاج هر که شوی اسیر او خواهی بود، بی نیاز از هر که گردی با او برابر خواهی شد، و هر که را مورد نیکی و احسان خود قرار دهی فرمانروای او خواهی شد. اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد، خواه ناخواه اولی برده و دومی آقاست. چقدر جهالت و حماقت است که آدمی ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل یکی از شرائط حیات ملی است. اسلام همواره روش وسط و معتدل را پیش می گیرد، و این جهت ناشی از جنبه همه جانبه بودن اسلام است. دو روش افراطی و تفریطی به چشم می خورد، یکی اساسا ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درک نمی کند و طرفدار فقر است و خیال می کند همین طور که فقر برای فرد عیب نیست برای جامعه هم عیب نیست، اولا برای فرد هم به یک معنی عیب است و اگرهم برای فرد عیب نباشد برای اجتماع عیب است، و دیگری که به ارزش اقتصاد پی برده است دیگر همه چیز را فراموش می کند و معتقد است منبع درآمد، تمایلات بشر است و هر چیزی که تقاضایش وجود داشت و میل به خرید آن در مردم بود و پول درآور بود باید عرضه داشت، تقاضا علت تامه جواز عرضه است. هرچند عرضه مواد مهلک یا مضعف جامعه باشد.
نتیجه گیری
مطالعات موجود در مورد پویایی تغییر رفتار مرتبط با شکل گیری، ارتقا و بقای سبک زندگی سالم تا به اکنون توجه فوق العاده ای به نقش ارتباطات داشته اند، به ویژه پیام هایی که افراد از رسانه های جمعی دریافت می نمایند. علیرغم گسترده بودن پیام های ضد چاقی در اکثر کانال های رسانه های، نتایج تحقیق حاضر بیان می دارد که قرارگیری در معرض این گونه محتوای رسانه ای به تنهای تاثیر جالبی بر قصد افراد برای انجام رفتارهای توصیه شده ندارد. درعوض، افراد باید توجه زیادی به چاقی و اطلاعات مرتبط داشته باشند تا اینکه این اطلاعات بر مقاصد رفتاری تاثیر بگذارند. در این مورد، توجه به اطلاعات سلامتی بر قصد تمرین افراد تاثیر می گذارد. یافته های تحقیق به نیاز برای تفکیک بین توجه به پیام های رسانه ای مختلف و تعداد قرارگیری در معرض این پیام ها اشاره دارد.