رمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
مقدمه: ۱
پهلوانان و خاندانها ۳
نهاد پهلوانی ۱۱
پهلوان و زندگی عمومی ۱۸
دوستی و دشمنی ۲۲
عشق و مرگ ۲۴
سرنوشت و نظم عمومی ۲۸
منابع و مأخذ :
مقدمه:
عظمت حماسة ملی ایران، پیش از هر چیز در روح پهلوانی، و تمرکز رویدادهای آن حول یک محور قهرمانی، متبلور است. عنصر نیرومند ذهنی آن، که در آرایش حماسی نبرد میان نیک و بد و ایران و توران تجسم یافته است، اساساً اوج و فرود خود را در نهاد پهلوانی و هیأت مرکزی و نیروی اصلی آن به ظهور میرساند.
نسلهای مختلفی از پهلوانان، پی در پی به کوشش برمیخیزند، خویشکاری میورزند، پیروز میشوند، شکست میخورند، نامآور میشوند، به فراموشی میگرایند، تا ذات انسان حماسی، که تجسم نهایی خود را در جهان پهلوان مییابد، باقی بماند. جهان پهلوان نیز مانند پهلوانان دیگر، دوره به دوره، فرامیآید تا عظمت کارکرد آدمی را در قهرمانی و افتخار بنمایاند. در این راه اگرچه کارکرد اصلی پهلوانان یگانه و بیدگرگونی یا خدشهناپذیر میماند، کاراکتر و کنش و روابط شخصیتی آنها متفاوت میشود، تنوع میپذیرد، و گسترش مییابد.
از اینرو برای آنکه کنش فردی و چگونگی رویدادهای حماسی و نوع آنها در شاهنامه بهتر ادراک شود، جا دارد که از راه رویکردی تشریحی، به بیان وضع و تنوع و شاخهها و عناصر تشکیل دهندة نهاد پهلوانی بپردازیم، تا زمینة لازم برای جستجوی روابط افراد و چگونگی رویدادها و اهداف زندگی پهلوانی فراهم آید. تأکید میکنم که در این بحث بیشتر به طرح یک نمودار از مشخصات و مختصات پهلوانان خواهم پرداخت، تا به تبیین و تحلیل همهجانبه و ریشهشناختی.
بسیاری از مسائل پهلوانان ایران چه از لحاظ ریشههای اساطیری و پیوندهای تاریخی ، و چه از بابت مشخصات «زندگی و مرگ» آنان تاکنون به وسیلة صاحبنظران مختلفی بررسی شده است. همچنانکه از برخی رویدادها و داستانها نیز تحلیلهای ارزندهای صورت گرفته است. در نتیجه طرح این بحث از آن رو تا آنجاست که بتواند حضور ترکیبی پهلوانان را با وضوح بیشتری مشخص کند. و حضور آنان را «تمامیت» حماسة ملی بازنمایاند.
مجموعة داستانهای حماسی شاهنامه را در نخستین نظر میتوان نشأت یافته از سه دوره و حوزة قهرمانی دانست، که هم از بابت تاریخی و هم از بابت جغرافیایی، و هم از نظر تفاوتهای آیینی و ذهنی و خاندانی، نمودار زندگی اقوام مختلف در تاریخهای مختلفی از حیات ملی ایران زمین است.
اما همة رویدادها و کنشهای فردی مربوط به این حوزهها و دورهها، بر دو محور اصلی متمرکز شده است:
الف- محور آیینی و اخلاقی که در نهایت از تنظیم بنیان اساطیری و اخلاقی نبرد و تکرار نمونههایی از آن در دورههای مختلف جدا نیست، و اهداف سیاسی، ملی، آیینی، اخلاقی را دنبال میکند.
ب- محور قهرمانی که همة تنوع زندگی قهرمانی را در طول دورهها و موقعیتهای گوناگون، در یک هیأت و هویت مرکزی گرد میآورد. و به طرح و تبیین ارزشها، روشها، رفتارها، کنشها و روابط انسانهای حماسی میپردازد. اگرچه این انسانهای حماسی از هر راه که شده غالباً به یک ریشة آیینی و اساطیری و مقدس میپیوندند، و در نتیجه انگار تمام آنان و تمام شاهان و … از یک رگ و ریشه برآمدهاند.
پهلوانان و خاندانها
این سه بخش اصلی داستانهای پهلوانی را چنین نامیدهاند و معرفی کردهاند:
1- داستانهای حماسی اوستایی. که قهرمانانش اساساً شاهان کیانیاند؛ که از آنان در اوستا نیز یاد شده است. این رشته داستانها کلاً سلسلة حماسههای کیانی و پیشدادی را دربرمیگیرد، که مطرح شدن آنها در یشتها، نشان قدمت تاریخی آنها تا حدود زمانهای پیش از زردشت است و به دورة پیوندهای ذهنی هند و ایرانی میانجامد. قهرمانان این دسته از کیومرث تا گشتاسپ و بهمن را شامل میشود.
2- داستانهای حماسی سکایی که خاندان سیستان را دربرمیگیرد. که شرح قهرمانیهاشان علاوه بر شاهنامه در شمار دیگری از منظومههای حماسی مانند جهانگیرنامه، برزونامه، فرامرزنامه و … نیز بیان شده است. و مجموعاً از زندگی اقوام سکایی حکایت میکند که بخشی از آنها در سیستان جایگزین شده بودهاند، و محور پهلوانی حماسة ملی ایران نیز شدهاند، و حرکت اصلی حماسه به زندگی پرتحرک و خطیر و افتخارآمیز آنان سپرده شده است.
3- داستانهای حماسی اشکانی. که از خاندانها و پهلوانان و شاهان و شاهزادگان دورة اشکانی حکایت دارد. حماسة اینان در دورة اشکانی پدید آمده، و در حقیقت حضور فعال و گسترده و شرح قهرمانیها و افتخارات آنان در داستانهای پهلوانی جای خالی آنان را در بخش تاریخی شاهنامه پر کرده است. یکی از بزرگترین نمودهای خاندانی این گروه، گودرزیانند، که شاهنامه از کثرت و تنوع قهرمانیهای آنان سرشار است. این پهلوانان که اساساً در شمار سرزمین ایران میزیستهاند، چندان گسترده و مشهور بودهاند که بارها اعمال و رویدادهای پهلوانی دیگری نیز به آنان منسوب شده، که در اصل قهرمانان دیگری داشته است.
لازم به یادآوری است که به ازای وجود هر یک از این گروهها، دشمن و اردوی بدی نیز تنوع میپذیرد، و دیگرگون میشود. اما در نهایت حول دشمنیهای تورانی، تازی، رومی متمرکز میگردد.
از اسناد و اخباری که از ایران پیش از اسلام باقی مانده است برمیآید که این سه رشته داستانهای گوناگون حماسی در زمان ساسانیان، در میان ایرانیان اشاعه داشته است، و حتی در باب هر یک کتابهایی نیز موجود بوده است. اما قوم ایرانی بدون وجه تمایزی با تمام این داستانها هماهنگ و همخوی بوده است. در هر یک بخشی از کششها و گرایشهای درونیش را میجسته، و با هر یک بخشی از آرزوها و خواستهایش را زنده نگه میداشته است. و مجموعة آنها را نموداری از کل زندگی متنوع و متفاوت، اما به هم پیوسته و متجانسی میدانسته است که در این سرزمین جاری بوده است، و به رغم همة تضادها و تعارضهای درونیش از نوعی وحدت و هماهنگی نیز برخوردار بوده است.
بدین ترتیب بیش از صد و پنجاه پهلوان و شاه و … در نیمة نخست و غیرتاریخی شاهنامه گرد آمدهاند، تا کل ماجراهای حماسة ملی را تصویر کنند. از این یکصد و پنجاه تن، شماری پادشاهند، که رهبری آیینی و سیاسی نبرد بزرگ را برعهده دارند، و از دورة کیومرث که هم نخستین انسان و هم نخستین پادشاه ایرانی است، تا بهمن فرزند اسفندیار که مفصل بخشهای حماسی و تاریخی شاهنامه است، در پی هم میآیند و میگذرند. و گاهی خود یا فرزندانشان کنش معینی در رویداد ویژهای مییابند، که یا در مسیر نبرد بزرگ، و یا در زندگی حماسی، گره ویژهای پدید میآورد یا میگشاید. مانند سیاووش که مفهوم تازهای از جنگ و صلح را به حماسه ارائه میکند، و اسفندیار که روایتی از جابهجایی کارکردها را در حماسه بیان میکند.
اما پهلوانان، پیکرة بزرگ و توانمند حماسه را میسازند. و به اعتبار نقش و رابطهشان در رویدادها به چند دسته تقسیم میشوند:
1- پهلوانان اصلی و جریانساز، که داستان اصلی حماسه در کل حیات آنان پیگیری میشود،و قهرمان بسیاری از رویدادهایند. شمار اینان اندک است. مانند زال، رستم، گودرز و … که در مرکز نهاد پهلوانی قرار دارند، و رستم شاخص اصلی آنهاست، که صورت تکامل یافتة جهان پهلوان است.
2- پهلوانان ردة دوم که یا رویدادی ویژه به آنها اختصاص یافته است، و یا حضورشان از جنبههای مختلف قهرمانی حکایت میکند؛ و در مجموع نهاد پهلوانی را استوار میدارند. مانند سهراب، گیو، بهرام، بیژن و … اینان در دورة دراز آمیختگی، چهرههای مشخصی از اردوی نیکی و عوامل مؤثری در نبرد بزرگند. و برخی از آنان چهرههای پهلوانی در اردوی بدیاند و با تنوع شخصیتی و خصلتها و کنشهای گوناگون، هم خاندانهای مختلف را نمایندگی میکنند، و هم ویژگیهای انسان حماسی را به نمایش میگذارند.
3- پهلوانان کوچک و بزرگ بسیار دیگر، که جزء آرایش حماسی، نهاد پهلوانی، و موقعیت عمومیاند. اینان که شمارشان به بیش از صد تن میرسد، گاه تنها نامی در شمار پهلوانانند، و گاه در گیرودار نبردهای گوناگون چهره مینمایند، و رزمی یا کنشی به آنان اختصاص مییابد، و دیگر سخنی از آنان نیست. همچنانکه پیش از آن نیز از آنان سخنی نبوده است.
می لعل پیش آور ای هاشمی زخمی که هرگز نگیرد کمی
سخن از پیوند ایران و اسلام و نمادها و نشانه های این پیوند مبارک و تاریخ ساز است. محققان ثابت کرده اند که ایرانی جماعت، نه از روی ترس از شمشیر تازیان و مقولاتی از این دست، بلکه آزادانه و آگاهانه، اسلام را برگزید و به انگیزه تخلص از ستم سیاسی و تبعیض طبقاتی رژیم ساسانی، به اصول و احکام نجاتبخش این دین (معنویت الهی، کرامت انسانی و عدالت اجتماعی) دل بست و خستو شد. شاهدد روشن این امر آن است که در صف انبوه دانشوران و سیاستگران و عارفان دوران تمدن اسلامی، بیشترینه چهره های شاخص و نام آشنا، ایرانی اند و پهنه تاریخ 14 قرنه اسلامی، گویی تفسیر این کلام مشهور نبوی صلی الله علیه و آله است که فرمود:
ـ اگر «علم» (و در روایتی: «ایمان») بر ستاره پروین آویخته باشد، مردانی از ایران بدان چنگ خواهند زد.
ایرانی مسلمان، همچنین بتدریج از بین تمامی فرقه ها و نحله های اسلامی، مذهب خاندان پیامبر علیهم السلام یعنی تشیع را برگزید که به جای تحمیل حاکمیت نژاد عرب بر دیگر ملل، اصل تقوا و شایستگی علمی و عملی را معیار کرامت فردی و اجتماعی می شناخت و با تمسک به این مذهب، صف خویش را از خلیفگان اموی و عباسی جدا ساخت و چه هزینه ها نیز بابت این انتخاب و پایداری بر سر آن نپرداخت. استاد شهید مطهری، بدرستی علت گرایش ایرانیان به اسلام را همان علت گرایش آنان به تشیع می داند: تکاپوی دستیابی به گوهر معنویت و عدالت قرآنی که بساط خلفا از آن خالی بود و تنها در خانه گلین علی و فاطمه و فرزندان آنان علیهم السلام یافت می شد و بس!
پایان نامه کارشناسی ارشد ادبیات
گرایش فرهنگ و زبان های باستانی
132 صفحه
چکیده:
دوره پهلوانی یا حماسی در ایران باستان از پادشاهی فریدون آغاز می گردد و تا قبل از پادشاهی فریدون سرزمین ایران را هنیره می گفتند که پس از آن این سرزمین ایران نام گرفت. در میان شاهان افسانه ای سلسلسه ی پیشدادیان فریدون جایگاه خاصی دارد. فریدون آزادی بخش و مصلح جهان بود. در روایات اساطیری و حماسی ایران باشمار زیادی از پهلوانان اساطیری روبرو می شویم که یکی از معروف ترین آنها فریدون است. فریدون نام یکی از شاهان پیشدادی است. این نام در اوستا بصورت ثرتئونه (raētaonaθ) و در پهلوی فردون ( frēdon ) و در فارسی فریدون گفته می شود.در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد و لقب او اژدهاکش است..در شاهنامه فریدون از نژاد جمشید است وپدرش از قربانیان ضحاک. او آخرین شاه از طبقه پیشدادیان دادگر است. در این پژوهش سعی برآن است کلیه روایات وتعاریف مربوط به این اسطوره با هر عنوان و توضیحی بصورت مقایسه ای بر مبنای متون اوستایی، فارسی میانه و شاهنامه بررسی علمی گردد.در هر فصل به بررسی فریدون در دوران مختلف پرداخته شده ودر آخر فصل یادداشتهای مربوط به آن آورده شده است و لازم به توضیح است که کلیه واژگان اوستایی و پهلوی حتی المقدور علاوه بر آوانویسی ، ریشه شناسی گردیده اند و سیر تحول آنها تا به فارسی امروزین به اختصار آمده است.
فهرست مطالب
زن در اثرات حماسی "شاهنامه فردوسی ". 11
زنان دربارى و وابسته به دربار. 13
اشتباه منتقدان به دیدگاه فردوسی در مورد زنان. 14
جایگاه و نقش اجتماعی زنان در شاهنامه ی فردوسی.. 21
جایگاه کلی زن در شاهنامه ی فردوسی : 33
بعضی از داستان ها و ننقش آفرینی های زنان در شاهنامه فردوسی.. 36
زن ستیزی در شاهنامه بنام فردوسی: 55
تحقیق رشته ادبیات فارسی با عنوان" بررسی جایگاه و نقش اجتماعی زن در شاهنامه فردوسی : به صورت فایل ورد (60 صفحه) و قابل ویرایش می باشد.
دارای چکیده و فهرست مطالب می باشد.
جهت استفاده دانشجویان و دبیران عزیز رشته ادبیات
چکیده
هدف از تحقیق حاضر بررسی جایگاه و نقش اجتماعی زن در شاهنامه فردوسی می باشد. در شاهنامه فردوسی نام 300 زن آمده که از میان آن ها تنها سودابه چهره ی پلید و ناشایستی دارد. اوج مذمت فردوسی در باره ی زنان پس از مرگ سیاوش و از زبان جهان پهلوان رستم که سودابه را مسئول مرگ او می داند بیان می شود:
زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هردو ناپاک به
در افسانه های آفرینش ایرانی تنها به یک زن اهریمنی بر می خوریم به نام جهی که با بوسه ای که بر پیشانی اهریمن می زند، او را از خواب 3000 ساله بیدار می کند تا به جنگ با اهورا مزدا بپردازد.( بهار، مزداپور: 95) می توان او را نیای رفتاری و اخلاقی خوی اهریمنی و انتقام جوی سودابه دانست. سودابه تا آنجا کینه ی سیاوش را به دل می گیرد که سبب ساز مرگ غم انگیز آرمانی ترین و مقدس ترین شخصیت شاهنامه می شود و جنگی پایدار میان دو سرزمین ایران و توران نیز ره آورد این کینه توزی زنانه و دسیسه و بد خواهی مردانه گرسیوز است. البته 2 زن دیگر در شاهنامه هستند که مورد نکوهش قرار گرفته اند : شیرین و گردویه که چهره ی آنها به اندازه ی سودابه منفی نیست.
در تاریخ ادبیات نام 3 زن دیده می شود که به گونه ای دل به پسر خوانده ی خود می بندند. یکی سودابه ی شاهنامه، یکی زلیخا همسر دومین مقام سیاسی مصر که دل به یوسف پیامبر فرزند خوانده ی خود می بندد و دیگر فدر که عاشق هیپولیت پسر تزه (ناپسری )می شود. فدر تراژدی راسین نمایشنامهنویس قرن هفدهم فرانسه است که در سال 1677 به رشتة تحریر درآمد. این حکایت در یونان قدیم رخ میدهد و ماجرای عشق فدر، همسر تزه امپراتور یونان، به پسرخواندهاش هیپولیت است.)
واژگان کلیدی: شاهنامه ، فردوسی ، زن ، موقعیت اجتماعی، جنسیت، عشق، سودابه