فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:21
فهرست مطالب:
حافظ 1
دیوان حافظ 2
زندگی حافظ 2
تولد 2
زبان و هنر شعری 3
غزل حافظ 4
نمونهای از اشعار 5
واژههای کلیدی حافظ 5
رند 6
صوفی 6
حافظ و پیشینیان 7
تأثیر حافظ بر شعر دورههای بعد 8
شرح حافظ 8
شارحان ترک 9
حافظ پژوهان شبه قاره 9
حافظ در جهان 10
آرامگاه حافظ 11
فال حافظ 12
رباعیات 13
مبارزه حافظ: 15
منابع 17
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:13
چکیده:
اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی شیرازی
شرح زندگی نامه سعدی
شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی بی تردید بزرگترین شاعری است که بعد از فردوسی آسمان ادب فارسی را با نور خیره کننده اش روشن ساخت و آن روشنی با چنان تلألویی همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تاثیر آن کاسته نشده است و این اثر تا پارسی برجاست همچنان برقرار خواهد ماند.
تاریخ ولادت سعدی به قرینه ی سخن او در گلستان در حدود سال 606 هجری است. وی در آغاز گلستان چنین می گوید:
« یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب دیده می سفتم و این ابیات مناسب حال خود می گفتم:
در اقصای عالم بگشتم بسی به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشه ای یافتم ز هر خرمنی خوشه ای یافتم
چو پاکان شیراز خاکی نهاد ندیدم که رحمت بر این خاک باد
تولای مردان این پاک بوم برانگیختم خاطر از شام و روم
دریغ آمدم زان همه بوستان تهیدست رفتن سوی دوستان
به دل گفتم از مصر قند آورند بر دوستان ارمغانی برند
مرا گر تهی بود از قند دست سخن های شیرین تر از قند هست
نه قندی که مردم به صورت خورند که ارباب معنی به کاغذ برند»
به تصریح خود شاعر این ابیات ، مناسب حال او و در تأسف بر عمر از دست رفته و اشاره به پنجاه سالگی وی سروده شده است و چون آنها را با دو بیت زیر که هم در مقدمه گلستان من باب ذکر تاریخ تألیف کتاب آمده است:
هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روز دریابی
خجل آن کس که رفت و کار نساخت کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل بازدارد پیاده را زسبیل...
قیاس کنیم ، نتیجه چنین می شود که در سال656 هجری پنجاه سال یا قریب به این از عمر سعدی گذشته بود.
سعدی در شیراز در میان خاندانی که از عالمان دین بودند ولادت یافت. دولتشاه می نویسد که: « گویند پدر شیخ ملازم اتابک بوده » یعنی اتابک سعدبن زنگی ، و البته قبول چنین قولی با اشتغال پدر سعدی به علوم شرعیه منافات ندارد. سعدی از دوران کودکی تحت تربیت پدر قرار گرفت و از هدایت و نصیحت او برخوردار گشت ؛ ولی در کودکی یتیم شد و ظاهراً در حضن تربیت نیای مادری خود که بنابر بعضی اقوال مسعود بن مصلح الفارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده ، قرار گرفت و مقدمات علوم ادبی و شرعی را در شیراز آموخت و سپس برای اتمام تحصیلات به بغداد رفت. این سفر که مقدمه ی سفرهای طولانی دیگر سعدی بود ، گویا در حدود سال 620 هجری اتفاق افتاده است ؛ زیرا وی اشاره ای دارد به زمان خروج خود از فارس در هنگامی که جهان چون موی زنگی در هم آشفته بود.
سعدی بعد از این تاریخ تا مدتی در بغداد به سر برد و در مدرسه ی معروف نظامیه ی آن شهر به ادامه تحصیل پرداخت. چند سالی را که سعدی در بغداد گذراند باید به دوران تحصیل و کسب فیض از بزرگترین مدرسان و مشایخ عهد ، تقسیم کرد و گویا بعد از طی این مراحل بود که سفرهای طولانی خود را در حجاز و شام و لبنان و روم آغاز کرد و بنا به گفتار خود در اقصای عالم گشت و با هر کسی ایام را به سر برد و به هر گوشه ای تمتعی یافت و از هر خرمنی خوشه ای برداشت.
سفری که سعدی در حدود سال 620 آغاز کرده بود مقارن سال 655 با بازگشت به شیراز پایان یافت. وفات سعدی را در مآخذ گوناگون به سال های 690-691- 694 و 695 نوشته اند.
نکته مهمی که درباره سعدی قابل ذکر است، شهرت بسیاری است که در حیات خویش حاصل کرد. پیداست که این موضوع در تاریخ ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری تازگی نداشت و بعضی از شاعران بزرگ مانند ظهیر فاریابی و خاقانی در زمان حیات خود مشهور و در نزد شعرشناسان عصرشان معروف بودند. اما گمان می رود که هیچ یک از آنان در شهرت میان فارسی شناسان کشورهای مختلف از آسیای صغیر گرفته تا هندوستان ، در عهد و زمان خود، به سعدی نرسیده اند و اینکه او در آثار خویش چند جا به شهرت و رواج گفتار خود اشاراتی دارد ، درست و دور از مبالغه است.
از جمله شاعران استاد در عصر سعدی که در خارج از ایران می زیسته اند یکی امیر خسرو است و دیگر حسن دهلوی که هر دو از سعدی در غزل های خود پیروی می کرده اند و امیر خسرو از اینکه در «نوبت سعدی» جرأت شاعری می کرد خود را ملامت می نمود.
آثار سعدی به دو دسته ی آثار منظوم و آثار منثور تقسیم می شود. آثار منثور وی خاصه شاهکارش گلستان ، دارای هشت باب است:
به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر کریم خطا بخش پوزش پذیر
عزیزی که هر کز درش سر بتافت به هر در که شد هیج عزت نیافت
سر پادشاهان گردنفراز به درگاه او بر زمین نیاز
نه گردنکشان را بگیرد به فور نه عذرآوران را براند به جور
و گر خشم گیرد ز کردار زشت چو باز آمدی ماجرا در نوشت
اگر با پدر جنگ جوید کسی پدر بی گمان خشم گیرد بسی
و گر بنده چابک نباشد به کار عزیزش ندارد خداوندگار
و گر بر رفیقان نباشی شفیق به فرسنگ بگریزد از تو رفیق
و گر ترک خدمت کند لشکری شود شاه لشکر کش از وی بری
دو کونش یکی قطره از بحر علم گنه بیند و پرده پوشد به حلم
ادیم زمین سفره عام اوست بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
اگر بر جفاپیشه بشتافتی که از دست قهرش امان یافتی؟
بری ذاتش از تهمت ضد و جنس غنی ملکش از طاعت جن و انس
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
فهرسـت مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه 1
دیوان حافظ 2
زندگی حافظ 2
زبان و هنر شعری 3
حافظ و غزل 3
نمونهای از اشعار 4
واژههای کلیدی حافظ 5
رند 5
صوفی 6
حافظ و پیشینیان 6
تأثیر حافظ بر شعر دورههای بعد 8
شرح حافظ 8
شارحان ترک 9
حافظ پژوهان شبه قاره 9
سیمای جهانی حافظ 10
آرامگاه حافظ 10
حوادث مهـم زندگـی حافظ 11
حافظ در کـلام بزرگـان 13
عقل و عشق در نگاه حافظ 14
فال حافظ 25
انتقادات 34
وفات حافظ 35
منابع 35
مقدمه:
خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷ (تاریخ عصر حافظ) میدانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سالها و حدود ۷۱۰ هجری قمری تخمین میزند(لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ). آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری قمری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ روی دادهاست.
سال وفات او به نظر اغلب مورخین و ادیبان ۷۹۲ هجری قمری میباشد. (از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی(متولد ۷۷۷ ه.ق.) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی(متولد ۸۱۷ ه.ق.) صراحتاً این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شدهاست). مولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز وفات یافتهاست.
نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال ۶۳۸ هق - ۱۲۴۰ م) محیالدّین عربی دیده از جهان فروپوشیده بود، و ۵۰ سال قبل ازآن (یعنی در سال ۶۷۲ هق - ۱۲۷۳ م) مولانا جلالالدّین محمد بلخی (رومی) درگذشته بود.
بسیاری حافظ شیرازی را بزرگترین شاعر ایرانی تمام دورانها میدانند. اشعار حافظ را غزل میگویند و بنمایه غالب غزلیات او عشق است.
حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا چهار رکن اصلی شعر و ادبیات فارسی را شکل دادهاند.
دیوان حافظ
دیوان حافظ مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه، و تعدادی رباعیست. با این حال عمده شهرت وی در سرودن غزل است. مضامین غزلیات او عمدتاً متاثر از تالمات روحی، اعتقادات مذهبی و شخصی، اخلاق، عشق و تحت تاثیر وقایع سیاسی و حوادث اجتماعی عصر خود است.
حافظ به زبان عربی یعنی نگه دارنده و به کسی گفته میشود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.
زندگی حافظ
درباره زندگی حافظ اطلاعات دقیقی در دست نیست. گفته میشود که پدر وی بهاءالدّین نام داشته و تاجر بودهاست. حافظ کودکی بیش نبود که پدرش را از دست میدهد.
زبان و هنر شعری
همچون همهٔ هنرهای راستین و صادق، شعر حافظ پرعمق، چندوجه، تعبیریاب، و تبیینجوی است. او هیچگاه ادّعای کشف و غیبگویی نکرده، ولی ازآنجا که به ژرفی و با پرمعنایی زیستهاست و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفتهاست، کار بزرگ هنری او آینهدار طلعت و طینت فارسیزبانان گردیدهاست.
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکتهدانست که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
(حافظ)
(صفحهٔ ۳۶ حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل.)
حافظ و غزل
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبود
اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش (حافظ)
حافظ را در زمرهٔ چیرهدستترین استادان غزلسرایی در زبان فارسی دانستهاند (صفحهٔ ۲۲۴ Arthur Arberry) موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازلهاست و غزلسرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه پردازیست.
با آنکه حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زدهاست، نوآوری اصلی بهسبب تک بیتهای درخشان، مستقل، وخوشمضمون فراوانی ست که ایجاد کردهاست. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سورههای قرآن تأثیر گرفتهاست، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانستهاند (صفحهٔ ۳۴ حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل.)
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری (حافظ)
نمونهای از اشعار
پیش ازاینت بیش ازاین غمخواری عشّاق بود مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشینلبان بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
پیش ازین کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مهرویان مجلس گرچه دل میبرد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل رازینت اوراق بود
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:33
توجه:مقاله فاقد منابع میباشد
چکیده:
حافظ شیرازی
زندگی نامه حافظ شیرازی
تصویری از تذهیبی از نسخهٔ خطی دیوان حافظ که در موزهٔ لندن نگهداری میشود
خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود 727-792 هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در 727 (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در 717 (تاریخ عصر حافظ) می دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال ها و حدود 710 هجری قمری تخمین می زند(لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ). آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری قمری و بعد از 710 واقع شده و به گمان غالب بین 720 تا 729 روی داده است.
سال وفات او به نظر اغلب مورخین و ادیبان 792 هجری قمری می باشد. (از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی(متولد 777 ه.ق.) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی(متولد 817 ه.ق.) صراحتاً این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شده است). مولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز وفات یافته است.
نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال 638 هق - 1240 م) محیالدّین عربی دیده از جهان فروپوشیده بود، و 50 سال قبل ازآن (یعنی در سال 672 هق - 1273 م) مولانا جلالالدّین محمد بلخی (رومی) درگذشته بود.
بسیاری حافظ شیرازی را بزرگترین شاعر ایرانی تمام دورانها میدانند. اشعار حافظ را غزل میگویند و بنمایه غالب غزلیات او عشق است.
حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا چهار رکن اصلی شعر و ادبیات فارسی را شکل داده اند. تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگر چه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخی از حافظ پژوهان شعر او را پایه گذار سبک هندی می دانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است (حافظ نامه، خرمشاهی). دیوان او مشتمل بر حدود 500 غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است. با این حال عمده شهرت وی در سرودن غزل است. مضامین غزلیات او عمدتاً متاثر از تالمات روحی، اعتقادات مذهبی و شخصی، اخلاق، عشق و تحت تاثیر وقایع سیاسی و حوادث اجتماعی عصر خود است.
حافظ به زبان عربی یعنی نگه دارنده و به کسی گفته میشود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.
آرامگاه حافظ شیرازی
آرامگاه حافظ در شب
از زندگی حافظ اطلاع چندانی در دست نیست. آنچه از فحوای تذکره ها بدست می آید بیشتر افسانه هایی است که از این شخصیت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده است. در اشعار او نیز که می تواند یگانه منبع موثق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت می شود. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانواده ای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده.( با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانواده های مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده است. ) در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشته. در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق (متوفی 758 ه.ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده است. (در قطعه ای با مطلع "خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا / ای جلال تو به انواع هنر ارزانی" شاه جلال الدین مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه بصورت ضمنی قید می کند که سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها کمتر از یکسال و در سنه 743 حاکم شیراز بوده است و از این رو می توان دریافت که حافظ از اوان جوانی در دربار شاغل بوده)
زندگی او در شیراز ادامه یافته و به جز سه سال که در یزد سکنی داشته تمام عمر خویش را در شیراز گذرانده (تاریخ ادبیات ایران، دکتر صفا). قریب به هفتاد سال زیسته و در سال 792 در شیراز بدرود حیات گفته.
در زمان حیات خود شاهد مرگ یکی از فرزندان و احتمالاً همسر خود بوده. (حافظ در چندین شعر به این نکات اشاره دارد و از جمله در قطعه ای به مطلع "دلا دیدی که آن فرزانه فرزند / چه دید اندر خم این طاق رنگین" به مرگ فرزند خود اشاره داشته و در غزلی با مطلع "آن یار کزو خانه ما جای پری بود / سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود" نیز به ظن غالب به مرگ همسر خویش اشاره دارد.)
علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشته. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تامین می شده. (در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد. در غزلی نیز به بی کاری (موقت؟) خود اشاره دارد.(از کوچه رندان، دکتر زرین کوب) )
عارف یا ملحد
شعر حافظ چند پهلوست، بدین دلیل برخی او را نمونه عارفی بزرگ میدانند و در مقابل گروهی او را ملحد خواندهاند. مشهور است که هر کسی میتواند بنا بر تجربیات، آگاهی و حتی علایق شخصی شعر حافظ را تفسیر کند. یکی از دیگر دلایل وجود چنین دیدگاههای متضادی، وجود نسخههای متعدد و گاه متناقض از اشعار حافظ است. او دست به تصحیح دیوان حافظ زد و کتاب جنجالی خود را با عنوان حافظ شیراز منتشر کرد. امروز این کتاب در نزد خوانندگان به حافظ شاملو مشهور است. در مقدمه مفصل این کتاب، شاملو به صراحت مینویسد که حافظ رندی یک لاقبا و ملحد بودهاست. مرتضی مطهری در کتابی با عنوان تماشاگه راز کوشیدهاست ادعای شاملو را با ذکر جملاتی از آن و بدون نام بردن از شاملو پاسخ دهد.
حافظ وغزل
بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبود اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش (حافظ)
حافظ را در زمرهٔ چیرهدستترین استادان غزلسرایی در زبان فارسی دانستهاند (صفحهٔ ۲۲۴ Arthur Arberry) موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازلهاست و غزلسرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه پردازیست.
با آنکه حافظ غزل عارفانۀ مولانا و غزل عاشقانۀ سعدی را پیوند زدهاست، نوآوری اصلی بهسبب تک بیتهای درخشان، مستقل، وخوشمضمون فراوانی ست که ایجاد کردهاست. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سورههای قرآن تأثیر گرفته است، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانستهاند (صفحۀ 34 حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل.)
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ به قرآنی که اندر سینه داری (حافظ)
نمونهای از اشعار
پیش ازاینت بیش ازاین غمخواری عشّاق بود مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرین و گل رازینت اوراق بود
واژههای کلیدی حافظ
در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت میشود که هریک نقش اساسی و عمدهای را در بیان و انتقال پیامها و اندیشههای عمیق برعهده دارد. به عنوان نقطۀ شروع برای آشکارائی و درک این مفاهیم باید با سیر ورود تدریجی آنها در ادبیات عرفانی آغاز گردیده از قرن ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آشنایی طلبید. از جملۀ مهمترین آنها می توان به رند و صوفی و می اشاره داشت:
رند
شاید کلمهای دشواریابتر از رند در اشعار حافظ یافت نشود. کتب لغت آنرا به عنوان زیرک، بیباک، لاابالی، و منکر شرح میدهند، ولی حافظ از همین کلمۀ بدمعنی واژۀ پربار و شگرفی آفریده است که شاید در در دیگر فرهنگها و در زبانهای کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:18
توجه:مقاله فاقد منابع میباشد
چکیده:
در آغاز باید اشاره کرد به اینکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه ای که معمولاً در دوره جدید طرح می شود و در شرح های اخیر متون عرفا و مشایخ عظام صوفیه عنوان می گردد غالباً به دو طریق است . در طریق اول که در حوزه ادبیات و نقد ادبی است چنان می نماید که گویی عشق حاکی از ذوقیات و احساسات شخص صاحب قریحه ای است که عشق را موضوع نوشتار خود کرده است . در این حالت این آثار مبدل به متونی ادبی می گردند که تراوشات ذهنی و خیالی ادیبی است اعم از اینکه شاعر یا نثرنویس باشد که از موضوع عشق هم چون صناعتی ادبی که برای زیبایی سخن بکار می گیرند بکار برده است . اگرچنین بنگریم از حقیقت عشق نهایت چیزی که حاصل خواهد شد همان است که معمولاً در تتبعات ادبی درباره اش به عنوان یک موضوع ادبی و انشایی سخن گفته شده است . در طریق دوم عشق را در حوزه روانشناسی چه قدیم و چه جدید عارضه ای روانی خوانند که توجیهات علمی خاص خود را دارد چنانکه اینک عشق از موضوعات مورد توجه خاص روانکاوی است . در حالی که فهم مسأله عشق نزد عرفای ما موکول است به فهم دقیق مسأله ایمان در دین .
اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که معمولاً دین را منحصر به جهات فقهی و کلامی یا صرفاً آن کرده اند . درست است که ادیان آسمانی جنبه فقهی و کلامی هم دارند اما باید توجه داشت که ماهیت دین و وظیفه اصلی آن شرح و بیان مسائل فقهی یا کلامی یا حسن خلق و معاشرت نیست و این مسائل در حقیقت صورتی ظاهری است ناشی از لطیفه باطنی دین . در فلسفه جدید در غرب همین مسأله به اصطلاح متفکران حوزه پدیدار شناسی به معنای تقلیل دین و منحصر کردن آن به اموری است غیر از آنچه که ذات و حقیقت دین است . یعنی تقلیل آن مثلاً به امور اجتماعی در حوزه جامعه شناسی و قول به اینکه دین صرفاً یک پدیده اجتماعی و از اجتماعیات است یا قبول اینکه دین یک پدیده نفسانی است و در حوزه روانشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد یا اینکه عبارتست از یک سلسله احکام فقهی یا قبول عقایدی کلامی و یا اینکه عبارتست از حسن اخلاق و اخلاق نیکو داشتن . این گونه تفسیر از دین باعث شده که در چند دهه اخیر مسأله ای در فلسفه دین به نام تجربه دینی مطرح بشود که موضوعش تحقیق در دین از جهت بروز و تأثیر آن در دل و جان مؤمن است . حدود و صغور این بحث خیلی وسیع است که رسیدگی در جوانب مختلف و مبانی آن در موضوع مقاله فعلی نیست .
فقط این نکته خاطرنشان است که در غرب در دوره جدید در واکنش به این گونه تفاسیر فرعی از دین مقدماتی فراهم شد که مباحثی جدی عنوان شود که در آن عموماً قائلند به اینکه در دین قبل از هرچیز باید به ماهیت ایمان توجه شود و عرضیات دین را جزو ذاتیات آن که در رأس آن ایمان است نگیریم . متفکر دین شناس معاصر غربی رودلف اوتو در کتابی که به نام وجهه قدسی نوشته متعرض همین مسأله شده و در همان مقدمه می گوید که جوهره دین که وی از آن به وجهه قدسی یا ساحت قدسی تعبیر می کند ورای عقل و فهم بشر است . ورای آن چیزی است که ما آن را در ظاهر دین می بینیم ولی این لطیفه قدسی تحت تأثیر مفاهیم اخلاقی و عقلی قرار گرفته و تحریف گشته است . جوهره دین یعنی ساحت قدسی آن در دل مؤمنین در مقام عبودیت تجلیاتی دارد که جلالی و جمالی است . تجلیات جلالی موجب هیبت و خشیت و تجلیات جمالی موجب انس و شوق در دل سالک می شود .
آنچه که در دین مطرح است اولاً و بالذات توجه یافتن به همین احوال ایمانی است که فلاسفه جدید دین آن را « تجربه دینی » نامیده اند . پرداختن به این احوال از قدیم الایام دعوی اصلی و لب کلام عرفا بوده است . با این تفصیل تمام آثار روزبهان بقلی شرحی از این احوال ایمانی و مشحون از بحث در باره جمال الهی است . چرا که در تصوف عاشقانه که طریقه او است , مدار این احوال تجلیات جمالی است که به عشق وجذبه منتهی می شود و لذا جلال نیز تابع جمال است.
نزد عرفا و بزرگان صوفیه دین یک امر مکانیکی ثابت نیست که همه یک حالت ثابت داشته باشند . احوال دینی مؤمنان متفاوت است . همگی مبدأ و مقصدشان یکی است و همه ملتزم به سنت نبوی هستند اما در میان آنها تفاوت حالات ایمانی است .
هر نبی و هر ولی را مسلکی است چونکه تا حق می رود جمله یکی است .
عطار در مقدمه تذکره الاولیاء می گوید : « اولیاء مختلف اند . بعضی اهل معرفت اند و بعضی اهل معاملت و بعضی اهل محبت و بعضی اهل توحید و بعضی همه » . این اقسام در سنن دینی سابق هم ذکر شده , مثلاً در کتاب بهگودگیتا از کتاب مقدس هندوان آمده که برای نجات از دامگه دنیا و وصول به حق سه راه وجود دارد : کار مایوگا که طریق معاملات است , جنانایوگا که طریق معرفت است و بهاکتی یوگا که طریق محبت است و این تقریباً متناظر تقسیم بندی عطار است .
تصوف عاشقانه که موضوع بحث فعلی است تصوفی است که بیشتر به طریق عشق و محبت می پردازد . البته این را هم باید توجه کرد که اینطور نیست که آن کس که اهل معرفت است شور و شوق عشق ندارد یا آنکه اهل معاملت و عمل است فارغ از معرفت و عشق است . نه , غلبه هریک از این سه مقام نسبت به دیگری در سالک باعث این تقسیم بندی شده است : در یکی از معرفت عشق زاید و در دیگری از عشق معرفت بیرون آید . این است که عرفا و اولیای خدا با اینکه تفاوت در احوال دارند میانشان هم دلی هم وجود دارد . صدرالدین قونیوی وارث معنوی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی با اینکه در طریق معرفت است , مرشد فخرالدین عراقی است که از چهره های ممتاز تصوف عاشقانه است . عراقی در ابتدای کلمات لمعات گوید که : « کلمه ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح [ غزالی که کتاب مرجع تصوف عشق است ] به زبان وقت املاء کرده می شود تا آینه معشوق هر عاشق آید و چنین کاری را هم کرده و لمعات یک عشق نامه به تمام معنا است اما صدرالدین قونیوی می گوید که لمعات لب فصوص الحکم است . در حالی که فصوص الحکم جوهره تصوف عارفانه است . اینکه میان صدرالدین قونیوی اهل معرفت و فخرالدین عراقی اهل عشق یک چنین هم دلی وجود دارد , رمز و نشانه ای است بر اینکه این دو نوع تصوف , این دو طریق سلوک , از هم جدا نیست و اصولاً میان آنها تفاوت احوال است نه اختلاف آراء .
اما از نظر مقام جذبه و سلوک یعنی عشق و عقل هم , صوفیه حالات و مراتب ایمانی مؤمنان و سالکان الی الله را به دوقسم اصلی تقسیم می کنند : بر برخی از سالکان الی الله جالت جذبه غلبه دارد و بر برخی حالت سلوک . یعنی سالکان الی الله یا مجذوب سالکند یا سالک مجذوب . البته مجذوب سالک اولاً و ابتدائاً به جذبه الهی کشیده شده و بعد از اینکه محبوبش او را به سوی خود برده , در مقام مجاهده و سلوک برمی آید . اما سالک مجذوب کسی است که نظر کرده الهی است ولی آن جذبه در ابتدا برایش پیدا نمی شود . او ابتدا مجاهده و سلوک کرده و بعداً مشمول جذبات حق می شود . به نظر عرفا این دو گونه حالت ایمانی نه تنها در مؤمنین ساده بلکه در انبیاء و اولیاء به تفاوت مراتب شدت و ضعف نیز هست . چنانکه می گویند حضرت موسی (ع) سالک مجذوب بود یعنی در احوال ایمانی بیش از آنکه توجهات عاشقانه داشته باشد اهل رعایت آداب بود و لذا مولوی خطاب به او گفت :
موسیا آداب دانان دیگرند سوخته جان و روانان دیگرند
و بالعکس در احوال حضرت عیسی (ع) ذکر شده که وی زندگی ظاهری نداشته یعنی ازدواج نکرده و در عزلت و خلوت به سر می برد . آداب دانی مقام موسی بود و سوخته جانی مقام عیسی (ع) . از همین رو کلام عیسی فقط حدیث عشق و محبت بود و اساس مسیحیت محبت است و حضرت مسیح می گوید تعالیم من منحصر است به حب بالله و حب فی الله .
این تقسیم بندی را در مورد عرفا هم می توانیم ببینیم یعنی اینکه گروهی از عرفا هستند که حالت عشقشان بر حالت عقل غلبه دارد و به اصطلاح خود , حالت سکرشان برصحوشان غالب است . و گروهی هستند که بالعکس می باشند . گروه اول آنهایی هستند که احوال ایمانی شان غالباً احوال عاشقانه است و این گروه محبوب خدا هستند و آیه شریفه یحبهم و بحبونه که تقدم حب حق را بر حب انسان نشان می دهد , صفت آنان است ولی گروه دوم از طایفه محبان خدا هستند.
و در شأن ایشان در حدیث قدسی آمده است : لایزال العبد یتقرب الی بالنوافل و العبادات حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ولسانه الذی ینطق به و یدی التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها . بنده (من ) به تدریج با انجام نوافل و عبادات به من نزدیک می شود تا جایی که دوستش بدارم , پس اگر دوستش بدارم گوشش می شوم که به آن می شنود و چشمش می شوم که به آن می بیند و زبانش می شوم که به آن سخن می گوید و دستش می شوم که با آن حرکت می کند و پایش می شوم که با آن راه می رود . هم چنین خبر از این مقام می دهد آیه شریفه ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی . روزبهان نیز از تحقق یافتن به مقام عشق در سیر معنوی خود چنین سخن گوید : حق مرا در کنف خود برد و جامه عبودیت از من برکشید و لباس حریت در من پوشانید و گفت : صرت عاشقاً وامقاً محباً شائقاً حراً شطاطاً … و انظر بنظری و اسمع بسمعی و انطق بنطقی و …
بحث عشق در تصوف اسلامی در این مقام محبوبی اوج می گیرد و شرح همین احوال را در این مقال در باره شیخ روزبهان بقلی و در تصوف عاشقانه فارس دنبال خواهیم کرد . سیر این نوع تصوف در فارس از حلاج آغاز می شود و به ابن خفیف رسیده و در روزبهان به اوج می رسد و در شعر حافظ به جامه فخر زبان در می آید . در تصوف عاشقانه , عشق مانند وجود است که مفهومش از اعرف اشیاء ولی حقیقتش در غایت خفا است . این عشق مراتب تشکیکی دارد و از عشق انسانی تا عشق الهی را دربرمی گیرد . کتاب عبهرالعاشقی روزبهان تماماً درباره معنی عشق و مراتب شؤون مختلف آن است .