فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
چکیده:
از بدو پیدایش انسان بر روى کره زمین، همواره زنان و مردان، با تشکیل کانونى به نام خانواده، عمرى را در کنار هم گذرانده و فرزندانى در دامان پر مهر خود پرورش داده و از این جهان رخت بربسته اند.در یک نگاه ظاهرى متوجه مى شویم که عناصر اصلى تشکیل دهنده خانواده، یک زن و یک مرد است که مطابق آداب و رسوم اجتماعى خویش با یکدیگر پیوند زناشویى بسته اند و بعد فرزند یا فرزندانى بر جمع آنها افزوده شده است.
شاید بتوان در یک تقسیم بندى کلى زندگى انسان را به دو بخش اساسى تقسیم کرد.این دو بخش شامل دوران مجردى و دوران متأهلى است.متأهل کسى است که ضمن تعهد به شخصى دیگر و پایبندى به پیوند بین خود و او در قبال آن شخص وظایف و حقوقى را بر عهده دارد.ازدواج مرز جداکننده مجردى از متأهلى است.در هر حال چه ازدواج را پیوند میان دو روح تلقى کنیم و چه آن را صرفاً قراردادى اجتماعى بدانیم، داراى تأثیرات اساسى در زندگى فرد و اجتماع است.اساسى ترین و آشکارترین کارکرد ازدواج بقاى نسل بوده و علاوه بر آن کارکردهاى دیگرى نیز بر آن مترتب است.طبیعى ترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملى جز مرگ نتواند پیوند زناشویى را بگسلد و میان زن و شوهر جدایى بیفکند. اگر ازدواج را قراردادى بین دو شخص براى زندگى مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دایم نیست و گاهى بنا به دلایلى فسخ مى شود.جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحاً طلاق مى گویند. هیچ دخترى در آغاز زندگى و در پاى سفره عقد تصور نمى کند که ممکن است روزى مشکلات چنان بر او غلبه کنند و شرایطى بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگى مشترکش پایان دهد.
طلاق، احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشویى است که دو طرف آن براى رهایى از این احساس، اقدام به جدایى مى کنند.گاهى طلاق، تنها راه منطقى، براى حل مشکل به نظر مى رسد.آنچه داراى اهمیت است، نگرش متفاوت افراد جامعه، نسبت به این پدیده است.
طلاق دلایل گوناگونى دارد.این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعى زوجین متفاوت است.شناخت عوامل موثر در شکل گیرى این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایى خواهد داشت.
عوامل مؤثر در طلاق
به گفته کارشناسان ازدواج هایى که درآ نها هماهنگى بیشترى میان زوجین وجود دارد موفق ترند و کمتر به طلاق مى انجامند.تشابهاتى مانند طبقه اجتماعى، سطح تحصیلات، سطح هوش، هم نژاد بودن، دین مشابه داشتن، هم زبان بودن و …، یک ازدواج موفق را رقم مى زند.ازدواجى که با تشابه نژادى -زبانى -روانى واجتماعى صورت بگیرد ازدواجى موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتى یکى از عواملى است که با امکانات اجتماعى؛ معمولاً دیدگاه هاى مختلفى را به وجود مى آورد.البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهى لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعى ندارد.
دکتر آقاجانى، جامعه شناس معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله اجتماعى یکى از مهم ترین پدیده هاى حیات انسانى است.مى توان گفت کمتر پدیده اجتماعى به پیچیدگى طلاق وجود دارد.علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه هاى عمیق اجتماعى قرار دارند یا در لایه هاى ظاهرى.اما باید توجه داشت که درک ،فهم و تفسیر لایه هاى عمقى کار پیچیده اى است.»
دکتر آقاجانى علل و عوامل تأثیر گذار در طلاق را اینگونه بیان مى کند:
1) عدم تفاهم و توافق اخلاقى
2) ناسازگارى و عدم سازش
3) بد اخلاقى و بد رفتارى
4) خشونت (کتک زدن)
5) تفاوت و تضاد در زندگى
6) تفاوتهاى فرهنگى
7) سوء ظن
8) اعتیاد
9) عدم شناخت و درک یکدیگر
10)ازدواج دوم
11)دخالت دیگران در زندگى
12)اختلاف سن
13)عدم علاقه
14)بیمارى روحى
15)بیکارى
16)عدم توافق در مسائل جنسى (زناشویى)
17)ازدواج اجبارى
البته از دیدگاه دکتر آقاجانى در میان طبقات مختلف اجتماعى (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهاى اساسى در علت طلاق وجود دارد.به طور مثال، در طبقه پایین جامعه، مهمترین علت طلاق مشکلات مالى عنوان مى شود و بیکارى و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقى و بدرفتارى از جمله دیگر علل طلاق است.تفاوت هاى طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است.مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقى است.در حالى که در میان طبقه متوسط، تفاوت هاى فرهنگى مهمترین عامل است.
بررسی دلایل عمده ی افزایش آمار طلاق :
دکتر سید هادی معتمدی – روانپزشک و مدیرکل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور- در خصوص علل افزایش طلاق در جامعه گفت : علل افزایش طلاق از سه نقطه نظر ، اجتماعی ، اقتصادی و آماری قابل بررسی است . از نظر اجتماعی تغییر در فضای جامعه و آشنا شدن مردم بویژه زنان با حقوقشان یکی از علل رشد طلاق است همچنین گسترش سازمانهای حمایت و حمایتهای اجتماعی از مطلقین بویژه زنان مطلقه از دیگر عوامل رشد این پدیده است . نکته دیگر قانون به روز شدن مهریه است . تا ده سال پیش زنان نه با حقوقشان آشنایی داشتند و نه در صورت طلاق از پشتوانه مالی برخوردار بودند اما با وضع قانونهای جدید ، مسائل مالی که یکی از موانع اقدام به طلاق بود ، حل شده و زنان مطمئن هستند که در صورت طلاق علاوه بر حمایت های اجتماعی ، پشتوانه مالی نیز خواهند داشت . این مسأله باعث شده بسیاری از طلاقهای عاطفی تبدیل به طلاق واقعی شود. او افزود : می توان گفت طلاق بطور مطلق افزایش پیدا نکرده بلکه بیشتر نمود اجتماعی پیدا کرده است و خود را نشان می دهد و همچنین با اشاره به پیوندهای زناشویی جدید که بیشتر دوبنایی است گفت : جوانان امروزه بدون در نظر گرفتن شرایط لازم برای ازدواج و دقت به مسائل زیربنایی ازدواج ، اقدام به این کار کنند و ازدواجها تبدیل به نوعی نمایشگاه و نوعی مسابقه نمایش امکانات شده است. این سطح نگری در ازدواج علل بروز طلاق در سالهای آینده است و بیشتر طلاق ها نیز در بین این گروه اتفاق می افتد. دکتر معتمدی تورم و بیکاری را از علل اقتصادی طلاق برشمرد. دکتر پیمان آزاد- استاد دانشگاه و حقوقدان در حال حاضر از زوایای مختلف می توان به پدیده طلاق و بی میلی جوانن به ازدواج نگاه کرد مسأله پیچیده ای نیست ولی ابعاد گوناگون دارد ، از یک منظر کلان ، عبور از جامعه سنتی به جامعه مدرن از یک سو ، بنیان خانواده را سست میکند و از طرفی رشد میزان ازدواج را به خطر می اندازد. در جامعه مدرن ، تساوی حقوقی زن و مرد در همه عرصه های زندگی مطرح میشود و نقش زن در خانواده و جامعه تحول پیدا می کند و در بستر این تحول است که وظایف و تکالیف زن و مرد تغییر می کند ، در صورتی که آحاد جامعه و خصوصاً مردان برای قبول این تحول آماده باشد رشد میزان طلاق اجتناب ناپذیر می شود چرا که معیار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگونیهای مداوم است.
طلاق و عوامل موثر بر آن
وقتی دختر و پسری در عنفوان جوانی با داشتن عشق فراوان نسبت به یکدیگر با بستن عقد ازدواج، کانونی گرم به نام خانواده را تشکیل می دهند، هیچ گاه تصور نمی کنند که روزی ممکن است مشکلات زندگی چنان بر آنها غلبه کند و شرایطی بر آنها تحمیل شود که باعث شود دادخواست طلاق داده و زندگی عاشقانه خود را به پایان برساند. چه اتفاقی پیش می آید که تمام آروزهای دو نفر از هم می گسلد و زندگی آنها قبل از موعد خود می پاشد. در این تحقیق به این موضوع می پردازیم:
عوامل ایجاد کننده طلاق چیست؟
طلاق می تواند دلایل فراوانی داشته باشد و شناخت عوامل موثر در طلاق نقش بسزایی در کاهش آن دارد.
1- عوامل روان شناختی:
عوامل روانی فراوانی در وقوع طلاق دخیل هستند، اما در این مجال چند مورد از آن را بررسی می کنیم:
1- عدم تفاهم: وقتی از زن و شوهری که از هم می خواهند جدا شوند می پرسیم: علل طلاق آنها چیست؟ می گویند: با هم تفاهم نداشتیم. وقتی منظورشان را از بیان این علت می پرسیم، دلیل قانع کننده ای ندارند. از مفاهیمی همانند اینکه او مرا درک نمی کند، ما با هم هیچ شباهتی نداریم، او مرا دوست ندارد، او خانواده اش را به من ترجیح می دهد، وابستگی فراوانی به خانواده اش دارد و… حرف می زند.اما این عدم تفاهم می تواند دلایل فراوانی داشته باشد از جمله این موارد:
الف) ازدواج اجباری
ازدواجی که به صورت اجباری و فقط به خواسته یکی از والدین یا هر دو باشد و تمایلی از سوی زوجین برای این ازدواج نباشد، در اکثر مواقع به شکست می انجامد.
ب) عدم بلوغ اجتماعی
برخی از ازدواجها که به صورت عاشقانه و علاقه طرفین به ازدواج همراه بوده، اما باز هم بعد از مدتی شاهد فروپاشی این ازدواج هستیم، وقتی به عمق این طلاق می پردازیم متوجه می شویم دختر یا پسر یا هردوی آنها هنوز به درجه ای از رشد اجتماعی نرسیده اند که بتوانند یک زندگی مشترک را اداره کنند. آنها ازدواج را وسیله ای برای پایان بخشیدن به مشکلات خود می دانند، آنها زندگی را آرمانی می خواهند و می خواهند زندگی را به صورت ساخته شده تحویل بگیرند، نه اینکه زندگی را بسازند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:146
فهرست مطالب:
عنوان مطالب………………………………………………………. صفحه
فصل اول کلیات پژوهش
1-1 مقدمه………………………………………………………………………………………. 14
2-1 بیان مساله……………………………………………………………………………….. 16
3-1 اهمیت و ضرورت مساله……………………………………………………………. 18
4-1 اهداف پژوهش…………………………………………………………………………. 20
5-1 فرضیههای پژوهش………………………………………………………………….. 21
6-1 تعریف اصطلاحات…………………………………………………………………….. 21
الف: تعریف نظری……………………………………………………………………………. 21
ب: تعریف عملیاتی……………………………………………………………………………. 21
فصل دوم: پیشینه پژوهش
– مقدمه………………………………………………………………………………………….. 25
1-2 مباحث نظری……………………………………………………………………………. 25
2-2 سوء مصرف مواد یک بیماری مغزی است…………………………………… 26
3-2 سوء مصرف مواد فقط یک بیماری مغزی نیست…………………………… 27
4-2 اصطلاح شناسی……………………………………………………………………….. 29
5-2 سوء مصرف و وابستگی به مواد………………………………………………… 30
6-2 اعتیاد………………………………………………………………………………………. 30
1-6-2 همهگیری شناسی………………………………………………………………….. 31
2-6-2 سبب شناسی………………………………………………………………………… 32
3-6-2 عامل سایکو دینامیک……………………………………………………………… 32
4-6-2 نظریات رفتاری…………………………………………………………………….. 33
5-6-2 وراثت چیست؟……………………………………………………………………… 34
6-6-2 عوامل ژنتیک………………………………………………………………………… 36
7-6-2 عوامل عصبی- شیمیایی………………………………………………………… 36
8-6-2 ابتلای همزمان……………………………………………………………………… 37
9-6-2 اختلالات شخصیت ضد اجتماعی…………………………………………….. 38
10-6-2 افسردگی و خودکشی …………………………………………………………. 38
7-2 اختلالات وابسته به الکل…………………………………………………………….. 39
1-7-2 همهگیری شناسی………………………………………………………………….. 40
2-7-2 فعالیتهای الکتروفیزیولوژیکی………………………………………………… 40
3-7-2 شیمی حیاتی یا زیست شیمی………………………………………………….. 42
4-7-2 آسیبپذیری زیستی نسبت به الکلیسم………………………………………. 43
5-7-2 عوامل شخصیتی و روان شناختی…………………………………………… 47
6-7-2 درمان و بازپروری……………………………………………………………….. 49
8-2 اختلالات وابسته به آمفتامین (یا شبه آمفتامین)…………………………….. 50
1-8-2 همه گیری شناسی………………………………………………………………… 51
2-8-2 نوروفارماکولوژی………………………………………………………………… 51
3-8-2 اختلال سایکوتیک ناشی از آمفتامین………………………………………… 52
4-8-2 درمان و بازتوانی…………………………………………………………………. 53
9-2 اختلالات وابسته به کافئین………………………………………………………….. 54
1-9-2 همه گیری شناسی………………………………………………………………… 55
2-9-2 نوروفارماکولوژی………………………………………………………………… 55
3-9-2 ژنتیک و مصرف کافئین…………………………………………………………. 56
4-9-2 کافئین به عنوان یک ماده مورد سوء مصرف…………………………… 56
5-9-2 عوارض نامطلوب …………………………………………………………………. 57
6-9-2 درمان…………………………………………………………………………………. 58
10-2 اختلالات وابسته به حشیش………………………………………………………. 59
1-10-2 همه گیری شناسی………………………………………………………………. 60
1-1-10-2 شیوع و روندهای اخیر……………………………………………………. 60
2-1-10-2 نوروفارماکولوژی…………………………………………………………… 61
3-10-2 اختلال سایکوتیک ناشی از حشیش………………………………………… 62
4-10-2 اختلال اضطرابی ناشی از حشیش…………………………………………. 63
5-10-2 درمان و بازتوانی……………………………………………………………….. 63
11-2 اختلال وابسته به کوکائین………………………………………………………… 66
1-11-2 همه گیری شناسی………………………………………………………………. 66
2-11-2 هم ابتلائی………………………………………………………………………….. 67
3-11-2 سبب شناسی………………………………………………………………………. 67
1-3-11-2 عوامل ژنتیک …………………………………………………………………. 67
2-3-11-2 عوامل اجتماعی و فرهنگی ………………………………………………. 68
3-3-11-2 یادگیری و شرطی شدن…………………………………………………… 68
4-3-11-2 عوامل دارویی………………………………………………………………… 69
4-11-2 نوروفارماکولوژی………………………………………………………………. 69
5-11-2 سوء مصرف کوکائین و وابستگی بر آن………………………………… 71
6-11-2 اختلال سایکوتیک ناشی از کوکائین ……………………………………… 71
7-11-2 اختلال خلقی ناشی از کوکائین …………………………………………….. 72
8-11-2 اختلال اضطرابی ناشی از کوکائین ………………………………………. 72
9-11-2 اثرات نامطلوب …………………………………………………………………… 72
1-9-11-2 اثرات بر عروق مغزی……………………………………………………… 73
2-9-11-2 اثرات قلبی……………………………………………………………………… 73
3-9-11-2 حملات تشنجی………………………………………………………………… 74
10-11-2 درمان و بازتوانی……………………………………………………………… 74
12-2 اختلالات وابسته به مواد توهم زا……………………………………………… 76
1-12-2 نوروفارماکولوژی………………………………………………………………. 77
2-12-2 مصرف داروهای توهم زا……………………………………………………. 77
3-12-2 آثار روان شناختی………………………………………………………………. 78
4-12-2 مکانیزمهای نوروفیزیولوژیکی………………………………………………. 79
5-12-2 اختلالات سایکوتیک ناشی از مواد توهم زا…………………………….. 80
6-12-2 اختلال خلقی ناشی از مواد توهم زا………………………………………. 81
7-12-2 درمان……………………………………………………………………………….. 81
13-2 اختلالات مربوط به مواد استنشاقی…………………………………………… 82
1-13-2 نوروفارماکولوژی………………………………………………………………. 83
2-13-2 اثرات نامطلوب …………………………………………………………………… 84
3-13-2 درمان……………………………………………………………………………….. 85
14-2 اختلالات مربوط به نیکوتین……………………………………………………… 85
1-14-2 همه گیری شناسی………………………………………………………………. 87
2-14-2 بیماران روانی…………………………………………………………………….. 88
3-14-2 نوروفارماکولوژی………………………………………………………………. 88
4-14-2 سبب یابی وابستگی به نیکوتین……………………………………………… 89
5-14-2 اثرات نامطلوب …………………………………………………………………… 90
6-14-2 مزایای بهداشتی ترک سیگار………………………………………………… 90
7-14-2 درمان……………………………………………………………………………….. 91
1-7-14-2 درمانهای روان شناختی………………………………………………….. 91
2-7-14-2 درمانهای روانی- دارویی………………………………………………… 92
15-2 اختلالات مربوط به مواد شبه افیونی (اپیوتید)…………………………….. 93
1-15-2 همه گیری شناسی………………………………………………………………. 95
2-15-2 نوروفارماکولوژی………………………………………………………………. 96
3-15-2 هم ابتلائی………………………………………………………………………….. 97
4-15-2 سبب شناسی………………………………………………………………………. 98
1-4-15-2 عوامل روانی- اجتماعی…………………………………………………… 98
2-4-15-2 عوامل ژنتیک و زیستی…………………………………………………….. 98
3-4-15-2 نظریه روانپویشی……………………………………………………………. 99
16-2 اختلالات مربوط به فن سیکلیدین (یا شبه فن سیکلیدین)……………….. 100
1-16-2 همه گیری شناسی………………………………………………………………. 100
2-16-2 نورفارماکولوژی………………………………………………………………… 100
3-16-2 اختلال خلقی ناشی از فن سیکلیدین……………………………………….. 101
4-16-2 اختلالات اضطرابی ناشی از فن سیکلیدین………………………………. 101
5-16-2 درمان……………………………………………………………………………….. 101
2-2 پیشینه تحقیق……………………………………………………………………………. 102
فصل سوم: روش تحقیق
مقدمه ……………………………………………………………………………………………. 105
1-3 روش تحقیق…………………………………………………………………………….. 105
2-3 جامعه آماری تحقیق………………………………………………………………….. 105
3-3 ابزار اندازه گیری……………………………………………………………………… 105
4-3 تعیین حجم نمونه………………………………………………………………………. 106
5-3 روشهای تجزیه و تحلیل دادهها ……………………………………………….. 106
6-3 تعیین اعتبار و روایی پرسشنامه…………………………………………………. 107
7-3 روش تجزیه و تحلیل اطلاعات…………………………………………………….. 108
فصل چهارم: یافته های پژوهش
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………… 121
1-5 چه کسی مسئول پیشگیری از اعتیاد است؟…………………………………… 121
2-5 محدودیت های پژوهش……………………………………………………………… 124
3-5 پیشنهادهای پژوهش…………………………………………………………………. 124
پیشنهادهایی به والدین……………………………………………………………………… 124
پیشنهادهایی به مسوولین …………………………………………………………………. 125
4-5 محدود کردن دسترسی به دارو………………………………………………….. 127
5-5 آموزش و پیشگیری………………………………………………………………….. 128
6-5 بهبود درمان و پژوهش……………………………………………………………… 129
7-5 توصیه های محافظت کننده………………………………………………………… 130
8-5 فهرست منابع:…………………………………………………………………………… 133
منابع فارسی……………………………………………………………………………………. 134
منابع خارجی…………………………………………………………………………………… 135
ضمیمه ………………………………………………………………………………………….. 136
فهرست جداول
عنوان مطالب صفحه
1- جدول شماره (1-4) توزیع فراوانی گروه نمونه معتادین و غیرمعتادین………. 110
2- جدول شماره (2-4) توزیع فراوانی گروه نمونه معتادین و غیرمعتادین براساس سن 111
3- جدول شماره (3-4) توزیع فراوانی گروه نمونه معتادین و غیرمعتادین براساس وضعیت تأهل 111
4- جدول شماره (4-4) توزیع فراوانی گروه نمونه معتادین و غیرمعتادین بر اساس شغل 112
5- جدول شماره (5-4) توزیع فراوانی گروه نمونه معتادین و غیرمعتادین براساس سطح تحصیلات 112
6- جدول شماره (6-4) نتایج آزمون t مستقل مقایسه مولفه های عوامل زیستی گرایش به اعتیاد در بین افراد معتاد و غیرمعتاد……………………………………………………………………………………………….. 113
7- جدول شماره (7-4) نتایج آزمون t تفاوت میانگین گروه معتادین و غیرمعتادین در مولفه های عوامل زیستی گرایش به سوء مصرف مواد………………………………………………………………………. 114
8- جدول شماره (8-4) نتایج آزمون t تفاوت میانگین مولفه های عوامل زیستی موثر بر گرایش به سوء مصرف مواد در گروه معتادین براساس سن ………………………………………………………………….. 115
9- جدول شماره (9-4) نتایج آزمون تعقیبی LSD اختلاف میانگین بین عوامل زیستی براساس سن معتادین 116
10- جدول شماره (10-4) نتایج آزمون t تفاوت میانگین مولفه های عوامل زیستی موثر بر گرایش به سوء مصرف مواد در گروه معتادین براساس میزان تحصیلات………………………………………….. 117
11- جدول شماره (11-4) نتایج آزمون تعقیبی LSD اختلاف میانگین بین عوامل زیستی براساس سطح تحصیلات 117
12- جدول شماره (12-4) نتایج آزمون t تفاوت میانگین مولفه های عوامل زیستی موثر بر گرایش به سوء مصرف مواد در گروه معتادین بر اساس ………………………………………………………………… 118
13- جدول شماره (13-4) نتایج آزمون تعقیبی CSD اختلاف میانگین بین عوامل زیستی براساس شغل 119
14- جدول شماره (14-4) نتایج آزمون f تفاوت میانگین گروه معتادین مجرد و متأهل در مولفه های عوامل زیستی موثر بر گرایش به سوء مصرف مواد …………………………………………………………. 119
چکیده پژوهش:
پژوهش حاضر به بررسی عوامل زیستی مؤثر در بروز سوء مصرف مواد پرداخته است. به همین منظور در کنار سؤال اصلی مبنی بر «مقایسه تأثیر عوامل زیستی مؤثر در بروز رفتار سوء مصرف مواد در بین افراد معتاد و غیرمعتاد»، یک سؤال دیگر با توجه به متغیرهای سن، سطح تحصیلات، شغل، وضعیت تأهل در افراد معتاد تهیه و مورد بررسی قرار گرفت.
روش پژوهش توصیفی از نوع علمی، مقایسهای وجامعه آماری شامل کلیه افراد معتاد مستقر در زندان مرکزی اصفهان در سال 1387 و همچنین دانشجویان به عنوان گروه شاهد بوده است. نمونه پژوهش شامل 60 نفر از معتادین و 60 نفر از افراد عادی بوده که گروه معتادین به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شده و گروه غیرمعتاد به وسیله روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده است. ابزار اندازهگیری پرسشنامه 60 سؤالی گری و ویلسون بوده است که از روایی و پایایی مناسبی در تحقیقات قبلی برخوردار بوده است. دادهها با استفاده از روشهای آزمون T و آزمون F مورد بررسی قرار گرفت که عمدهترین نتایج آن به شرح زیر میباشد:
– تفاوت معناداری بین عوامل زیستی گرایش به سوءمصرف مواد در افراد معتاد و غیرمعتاد وجود دارد.
– بین عوامل مؤثر بر سوءمصرف مواد مخدر در افراد معتاد و غیرمعتاد بر اساس متغیرهای سن، سطح تحصیلات، شغل، وضعیت تأهل تفاوت معناداری وجود داشت.
فصل اول
کلیات پژوهش
1-1 مقدمه
در این تحقیق برآنیم که سوءمصرف مواد را از دریچه دیگر عوامل که کمتر مورد توجه قرار گرفته، مورد بررسی قرار دهم. در این تحقیق بررسی میکنیم که به غیر از عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … عامل دیگری به نام عامل زیستی نیز در سوء مصرف مواد نقش دارد. این تحقیق نشان میدهد که احتمالاً یک بخش ژنتیکی و ارثی برای سوء استفاده از مواد مخدر و سوءمصرف مواد وجود دارد و ابزاری هم در تشخیص ژنهای ویژهای که اعمال سلولهای گوناگون و بیوشیمیایی را کنترل میکنند. (آی لیشنر، آلن، 1997) همچنین در این تحقیق به مطالعه و بررسی دوقلوها و فرزندخواندهها پرداخته، این مطالعات نشان میدهد که آیا استعداد و آمادگی داشتن خانواده به یک بینظمی و اختلال تأثیری در درگیرشدن به آن بینظمی و اختلال را خواهد داشت یا خیر. همچنان که میزان شرب الکل در دوقلوهای همسان 54% و در دوقلوهای غیرهمسان 28% بوده است (کلونینگر، 1988). تنها عامل اجتماعی و … منجر به سوء مصرف مواد نمیشود بلکه عامل زیستی هم در این میان سهم بسزایی دارد درک این نکته که سوءمصرف مواد پیامد یک تغییرات اساسی در عملکرد پیشانی مغز است. بدین معنا است که یک هدف اصلی درمان باید در برعکس کردن و یا جبران نمودن آن تغییرات در مغز مؤثر باشد. این مورد را میتوان از طریق مداوا یا درمانهای رفتاری انجام داد و درمانهای رفتاری عملکرد مغز را در اختلالات روانی دیگر تغییر میدهند. اما باید خاطرنشان کرد که سوءمصرف مواد آنقدرها هم ساده نیست. سوءمصرف مواد فقط یک بیماری مغزی نیست بلکه یک بیماری مغزی است که محیطهای اجتماعی در آن دخالت دارند (آی لیشنر، آلن، 1977). پدیده اعتیاد در جهان امروز به صورت یک معضل خانمانسوز باعث از هم پاشیدهشدن بسیاری از خانوادهها، به انحراف کشیدهشدن نوجوانان و جوانان، شیوع و گسترش بیماریها و ضررهای فراوان اقتصادی و مرگ و میر گردیده است. در واقع اعتیاد به عنوان یک مشکل همهجانه دامنگیر اجتماع انسانی است. اعتیاد در لغت به معنی خود را به عادتی نکوهیده وقف کردن است. به عبارت دیگر، ابتلای اسارتآمیز به ماده مخدر که از نظر جسمی یا اجتماعی زیانآور شمرده میشود، اعتیاد نام دارد. که اعتیاد مهمترین آسیب اجتماعی است که ریشه در عوامل اجتماعی روانی دارد و متقابلاً بر روان فرد و بر اجتماع اثر میگذارد. به عبارت دیگر رابطهای سه جانبه بین اعتیاد، اجتماع و روان وجود دارد و عمق فاجعه آنگاه ظهور بیشتری پیدا میکند که بدانیم بلای مذکور نقش مؤثر خود را بر روی نیروی فعال جامعه یعنی جوانان ایفا میکند. همچنین براساس مطالعات انجام شده در مناطق مورد بررسی کشور، بیش از 18% زنان مطلقه علت جدایی و طلاق را اعتیاد همسرانشان به مواد مخدر به خصوص الکل ذکر نمودهاند که میزان فوق در برخی استانها تا مرز 30% نیز گزارش شده است. (رئوفی و رضوی، 1378).
2-1 بیان مساله
اعتیاد به مواد مخدر به عنوان یک مشکل اجتماعی پدیدهایست استعماری که علاوه بر زمینههای ناسالم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی زمینههای شخصیتی، روانی و تربیتی نیز در چگونگی ابتلاء به آن از اهمیت زیادی برخوردار است امروزه وسعت این مشکل در جهان چنان گسترده است که لودوینگ سمشناس معروف گفته است: اگر غذا را مستثنی کنیم هیچ مادهای در روی زمین نیست که به اندازه مواد مخدر این چنین آسان وارد زندگی ملتها شده باشد.
در سالهای اخیر مطالعات زیادی در مورد سببیابی وابستگی به مواد انجام شده است محققین اخیراً در مطالعه مورد مصرف مواد و وابستگی از روش پلی مورفسیم طولی قطعات محدود شده “RFLP” استفاده کردهاند و گزارشهایی از روابط RFLP منتشر کردهاند.
برای اکثر مواد سوءمصرف، به استثنای الکل، محققین ناقلهای عصبی با گیرندههای عصبی شناسایی کردهاند که مواد از طریق آنها اثرات خود را اعمال میکنند. برخی پژوهشگران در مطالعات خود این فرضیه را دنبال میکنند. که مواد افیونی بر گیرندههای مواد افیونی اثر میکنند بنابراین در کسی که فعالیت افیونی درونزا کم است و مثلاً غلظت آندروفینها در بدنش کم است یا فعالیت آنتاگونیستی افیونی درون را خیلی بالا است ممکن است در معرض خطر ابتلا به وابستگی به مواد افیونی (ترکیبات تریاک) قرار داشته باشد. حتی در کسی که کارکرد گیرنده درونزا در او کاملاً طبیعی و غفلت ناقلهای عصبی بهنجار است، مصرف طولانی مدت یک ماده مورد سوء مصرف ممکن است نهایتاً سیستمهای گیرنده را در مغز تغییر دهد. بطوریکه مغز برای حفظ تعادل نیازمند ماده برونزا باشد. چنین فرآیندی در سطح گیرنده ممکن است مکانیسم پیدایش تحمل در دستگاه عصبی مرکزی (CNS) باشد. با این حال اثبات تغییر میزان آزاد شدن ناقل عصبی در کارکرد گیرنده ناقل عصبی دشوار بوده و تحقیقات جدید بر اثرات مواد بر سیستم پیام برنده دوم و تنظیم ژن متمرکز است (کاپلان و سادوک، ترجمه رضاعی و رفیعی، 1382).
بررسی الگوهای «موج نمای الکتریک مغز» در بزهکاران یکی دیگر از راهبردهایی است که در چند دهه اخیر مورد نظر بوده است. نابهنجاری الگوی فعالیت الکتریکی مغز در این افراد به دو صورت مشاهده شده است. یکی از نابهنجاریها وجود امواج «آهسته مغزی» است. چنانچه میتوان گفت که امواج مغزی آنها شبیه امواج مغزی کودکان و بیانگر رشد نایافتگی مغزی است. دومین ناهنجاری، وجود «خیزکهایی» در امواج مغزی بزهکاران است. وجود این خیزکها با رفتار پرخاشگرانه و «زود انگیخته» ارتباط دارد، به نحوی که در اغلب افرادی که مرتکب اعمال پرخاشگرانه میشوند، این خیزکها مشهود بوده به طور کلی وجود خیزکها در الگوی موج نمای الکتریکی مغز نشان دهنده «نارساکنش وری» «دستگاه کناری» مغز میباشد (آی لیشنر، آلن، 1997).
در تحقیقی که رمضانی (1381) در این زمینه انجام دادهاند با هدف بررسی بنیادهای زیستی تعیینکننده گرایش خودمصرف مواد سعی در ارائه مستند مربوط به یافتههای این موضوع نموده که در پژوهش حاضر نیز سعی شده است با بسط و بررسی هر چه بیشتر موضوع مطرح شده و با انجام تحقیقات وسیعتر در این زمینه این عامل مهم را به طور کاملتر مورد توجه قرار دهیم.
3-1 اهمیت و ضرورت مساله
از جمله چیزهایی که انسانیت را نه تنها نابود میسازد بلکه از بعد حیوانیش هم او را میاندازد وانسان را از جماد هم بدتر میکند. مساله اعتیاد است. اعتیاد نه تنها قدرت اندیشیدن را که از خصایص انسان است. از آدمی سلب مینماید و نیروی عرفان و شناخت او را از بین میبرد بلکه قوای حیوانی را هم از انسانی میگیرد و انسان را تبدیل به موجودی میکند که از هر جهت از تمام منافع و استعدادها دور افتاده است.
یکی از اهداف مشترک تمامی تمدنهای انسانی دستیابی به توسعه همه جانبه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است از این رو شناخت موانع موجود بر سر راه رسیدن به این هدف از اهمیت ویژهای برخوردار است و سلامت اجتماعی، صرفنظر از مبنی بودن هنجارها در جوامع مختلف بشری، همواره مدنظر تمام فرهنگها و نژادها بوده است و تمام متفکران و اندیشمندان و مصلحت خواهان جامعه را بر آن داشته تا برای حفظ جامعه خود از آسیبها و عوارض اجتماعی به هم اندیشی بپردازد و علل و عوامل مختلف این معضل خانمانسوز را بررسی کنند. پیشرفتهای چشمگیر دو دهۀ گذشته در زمینۀ علوم عصبی و علوم رفتاری، درک ما را از استعمال مواد مخدر و سوءمصرف مواد تا حد زیادی بالا برده است. برخی مدلهای رفتاری دربارۀ سوءمصرف مواد بیشتر بر رفتار مواد جوئی تاکید کردهاند تا نشانههای وابستگی جسمی. بنابراین ما باید با این افراد گرفتار در منجلاب سوءمصرف مانند یک بیمار محتاج برخورد کنیم. همانطور که به درمان افسردگی میپردازیم به درمان این افراد نیز همت گماشته و آنها را به مثابه یک بیماری بنگریم که نیاز به مراقبت ویژه دارند.
این پدیده مخرب که در کمین محو و نابودی گرانمایهترین و باارزشترین سرمایه جوامع انسانی یعنی جوانان نشسته و آنان را در چنگال عوارض سوء خود گرفتار میکند نه تنها جنبۀ شخصی و فردی ندارد بلکه یک آسیب اجتماعی محسوب میشود که علاوه بر تهدید سلامت جسم و روان افراد بر روی جنبههای اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی جامعه نیز اثرات زیانآور و غیرقابل جبرانی وارد میسازد. همچنین در طی سالهای اخیر ورود انواع مواد مخدر بازار دائمی پیدا کرده که جای پای محکمی در بطن جامعه و خانوادهها برای خود باز کرده است. لذا وظیفۀ خود میدانم تا با استفاده از رهآوردهای علمی و آموزش خانوادهها و جوانان با این پدیدۀ شوم به مبارزه برخاسته و با چارهاندیشیهای به موقع و دادن آگاهی و بصیرت اثرات آنها را تعدیل کرد. اخذ هر تصمیم و چارهاندیشی هم نمیتواند بدون زمینه سنجیهای قبلی و کسب اطلاعات اولیه صورت گیرد.
همانطور که گسترش اعتیاد بین جوانان و عواقب اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی آن موضوعی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت بیخیالی و سستی جوانان نسبت به این موضوع ویرانی و تباهی را به رگهای جامعه جاری میسازد. گذشتۀ ویتنام و چین و حال برمه، لائوس و … نمونههایی از عواقب شوم همگانی و گسترده اعتیاد است. گسترش اعتیاد در بین جوانان واقعاً زنگ خطری است برای تمام جوامع که برای مقابله و مبارزه با آن از هیچ کوششی نباید فروگذاری کنند.
به دلیل اهمیت زیاد این موضوع بر آن شده تا به یکی از ابعاد اعتیاد که کمتر مورد توجه و حتی میتوان گفت مورد غفلت واقع شده پرداخته و به این موضوع پرداخته که اعتیاد هم میتواند به عنوان یک بیماری مغزی مورد مطالعه قرار گیرد که محیطهای اجتماعی در آن دخالت دارند. باید بدانیم عوامل زیادی در بروز این پدیده شوم دخالت دارد از جمله بیماریهای عصبی، سرخوردگیها و مشکلات روانی و حالت ناشی از آنها نظیر اضطراب همچنین مسائل روانی و واکنشهای نابهنجار مباحثی همچون رفتار پسیکوزها- نوروزها و … ناسازگاریهای عصبی و بطور کلی اختلالات رفتاری همچنین اختلالات شخصیتی (قربان حسینی، 1370)
4-1 اهداف پژوهش
اهداف اصلی:
– بررسی عوامل زیستی مؤثر در بروز رفتار سوء مصرف مواد در معتادین.
اهداف جزئی:
– بررسی تأثیر عوامل زیستی در سوء مصرف مواد در معتادین بر اساس سن.
– بررسی تأثیر عوامل زیستی در سوء مصرف مواد بر اساس سن و وضعیت تأهل.
– بررسی تأثیر عوامل زیستی در سوء مصرف مواد بر اساس شغل و میزان تحصیلات.
5-1 فرضیههای پژوهش:
فرضیه اول: بین عوامل زیستی مؤثر بر گرایش به سوء مصرف مواد مخدر در افراد معتاد و غیرمعتاد تفاوت معناداری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین عوامل مؤثر بر گرایش به سوء مصرف مواد مخدر در افراد معتاد بر اساس متغیرهای سن، سطح تحصیلات، شغل؛ وضعیت تأهل تفاوت معناداری وجود دارد.
6-1 تعریف اصطلاحات
الف: تعریف نظری
اعتیاد (سوء مصرف مواد): عبارتست از وابستگی به عوامل یا موادی که تکرار مصرف آنها با کم و کیف مشخص و در زمان معین از دیدگاه معتاد ضروری مینماید، تا نوسانات حیاتی و احساس روشنبینی را بیش از پیش از میان برده، بتی را که از پیکر خود ساخته و پرداخته و در عین حال تاب و تحمل ندارد و در وادی زمان و مکان گم کند و بر جای آن، برداشتهای معین از مسایل حیاتی درون و برون را در قالب خیالبافی و انحرافی که برای او ردیابی شیرین و سرابی دلنشین مینماید در خود محدود کند و بوجود آورد (ایزدی، 1380).
تعریف سازمان بهداشت جهانی “WTO” نیز مشکل تعریف سوء مصرف دارو را از نقطهنظر خط مشی بهداشت عمومی مورد توجه قرار داده است. الگوی سازمان بهداشت جهانی در تدوین مفهوم «نشانگان وابستگی»، که بهتدریج جایگزین اصطلاحات «اعتیاد به دارو و سوء مصرف شده»، مؤثر بوده است. در سال 1981 کمیتۀ سازمان بهداشت جهانی، نشانگان وابستگی را به این صورت تعریف کرد.
«مجموعهای از پدیدههای فیزیولوژیکی، رفتاری، و شناختی که طی آن مصرف یک ماده یا طبقهای از مواد برای یک فرد معین اولویت بسیار بیشتری از رفتارهای دیگری مییابد که زمان ارزش والاتری داشتند. ویژگی توصیفی مهم نشانگان وابستگی عبارت است از میل به مصرف داروها، الکل، یا توتون (که اغلب نیرومند، و گاهی اوقات مغلوبکننده است) (روزنهان و سلیگمن، ترجمۀ یحیی سیدمحمدی، 1380).
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:165
چکیده:
آفت نظام آموزشی
درمان تو درخود تو است، تو بدان بصیرت نداری.
درد تو نیز از خود توست، تو بر آن آگاهی نداری.
تو آن کتاب مبینی هستی که به یاری حروف اندک آن، رازهای نهفته آشکار میشود، آیا گمان، می کنی که تو همین جسم کوچک هستی؟ و حال آنکه از «جهان بزرگ» درک تاب وجود تو مندرج است.
«امام علی(ع)»
از مهمترین آفتهای نظامهای آموزشی جهانی و من جمله کشور ما افت تحصیلی است که همه ساله به صورت های گوناگون تعداد بسیاری از استعدادهای بالقوة انسانی و منابع اقتصادی جامعه را هدر داده و نابسامانیهای فردی و اجتماعی را بر جای میگذارد، هرچند پاره ای از موارد افت تحصیل در بعضی از رشتههای خاص بیشتر مشاهده میشود ولی میتوان علل آن راتقریباً یکسان دانست: از جمله افت بر اثر قصور در اعمال و روش های مناسب آموزشی و پرورشی توسط نظام آموزش و پرورش،معلمان، خانواده، … .
بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت و ترقی جوامع پیشرفته نشان میدهد که همة این کشورها از آموزش و پرورش توانمند و کارآمد برخوردار بودهاند. این نهاد از یک سو با کودکان و نوجوانانو جوانان خلاق، مبتکر و مستعد واز طرف دیگر با طیف
گسترده ای از مردم به عنوان خانواده یا اولیای دانشآموزان در ارتباط است و تعلیمات وآموزشهای خود را چه مثبت و چه منفی به پیکرة جامعه تزریق میکند.
بدون تردید هیچ نظام آموزشی نمیتواند صددرصد به اهداف آموزشی خود برسد،ولی موفق بودن هر نظام آموزشی نزدیکتر شدن هرچه بیشتر به اهداف تعیین شده بستگی دارد برای نزدیکتر شدن به اهداف نظام آموزشی حتماً میبایست عوامل مؤثر بر افت تحصیلی را شناخت و اثرهای آن راکاهش داد.
چرا درس نمی خوانید؟!
یکی از مهمترین آفات نظام آموزشی جهان از جمله کشور ما «افت تحصیلی» است که همه ساله به صورتهای گوناگون بخش عمده ای از استعدادهای بالقوه انسانی و منابع اقتصادی جامعه را به هدر می دهد و نابسامانیهای فردی و اقتصادی زیادی برجای می گذارد. این پدیده به صورت مردودی یا ترک تحصیل و یا کجرویهای دیگر جلوه می نماید.
کارشناسان مسائل اجتماعی در بررسی علل و عوامل افت تحصیلی دانش آموزان به دو دسته عوامل فردی و اجتماعی اعتقاد دارند که توجه به آنها و ریشه یابی این عوامل می تواند در دست یابی به موفقیت دانش آموزان مؤثر واقع شود درحالی که عدم توجه به این عوامل و سهل انگاری در این مورد ضررها و زیان های جبران ناپذیری به نسلی وارد خواهد ساخت که آینده کشور با دستهای آنان ساخته خواهد شد.
شرایط خانوادگی
مطالعه دانش آموزانی که دارای افت تحصیلی هستند نشان می دهد یکی از عوامل مؤثر براین پدیده مسائل خانوادگی به ویژه از هم گسیختگی خانواده، کم سوادی والدین، مشکلات عاطفی، انزوا، جو اجتماعی، روانی خانواده، عدم ارتباط صمیمانه با پدر و مادر، میزان درآمد خانواده، شغل والدین، میزان تفاهم والدین، حضور یا عدم حضور والدین، وضعیت تحصیلی سایر خواهران و برادران می باشد که در سلامت روحی و جسمی دانش آموز تأثیر فراوانی می گذارد.
دانش آموزی که از شرایط خانوادگی مناسب و پشتیبانی و حمایت عاطفی والدین خود برخوردار نیست و نیازهای روحی و روانی اش تأمین نمی شود درپی ارضای احتیاجات خود دچار بی توجهی به تحصیل یا ترک آن می شود.
پاسخ گفتن به نیازها از سوی والدین لازمه موفقیت هر دانش آموز است درحالی که برخی از والدین بدون آگاهی از وظیفه خود در قبال دانش آموز فقط از او انتظار موفقیت دارند.
نتایج یک تحقیق نشان می دهد که میزان تحصیلات والدین تأثیر فراوانی در کیفیت تحصیلی دانش آموز دارد، زیرا والدین تحصیل کرده به ویژه پدران در حل مشکلات درسی فرزندان بهترین یاور آنها خواهند بود و می توانند برای فرزندان خویش الگوهای بسیار زیبایی از تعلیم و تربیت باشند.
عامل اقتصادی
عدم اشتغال سرپرست خانواده و ناتوانی او دربرآوردن کامل نیازهای افراد خانواده در افت تحصیلی فرزندان تأثیر فراوانی دارد، چرا که عدم توجه به ارضای نیازهای اولیه فرزندان موجبات بی توجهی به نیازهای روحی و عاطفی آنها نیز می شود و بچه ها برای تامین نیازهای خود مجبور به ترک تحصیل و ورود به بازار کار و اشتغال می گردند.
تحقیقات نشان می دهد که بحران های اقتصادی، کاهش درآمد و فقر و بیکاری خانواده ها نه تنها در افت تحصیلی دانش آموزان تأثیر می گذارد، بلکه انگیزه ای برای سوق دادن افراد به سوی جرایم و تخلف از مقررات اجتماعی می شود.
همچنین فراهم نکردن تسهیلات آموزشی از جمله مدارس خوب، وسایل تحریر مناسب، البسه و تغذیه کافی و مناسب از سوی والدین باعث سرخوردگی و عدم گرایش کودکان و نوجوانان به مدرسه و درس خواندن می شود.
حضور پدر در خانه از جمله عواملی است که بر روی نرفتن یا رفتن دانش آموز به مدرسه تأثیر می گذارد. مطالعه تقریباً نیمی از کودکانی که از درس خواندن محروم شده اند نشان می دهد که والدین این کودکان یا از هم جدا شده اند یا فوت کرده اند یا احیاناً دارای پدر معتاد بوده اند، چرا که الکل و دیگر مواد مخدر نیز بر زندگی نوجوانانی که والدین آنها به مصرف مواد مخدر وابسته باشند تأثیر فراوانی بر جای می گذارد. این قبیل نوجوانان نه تنها بعدها در معرض خطرات ناشی از مصرف مواد مخدر هستند بلکه از مشکلات روانی، اجتماعی نیز رنج می برند.
شیوه کنترل دانش آموزان در مدرسه
هرچه شیوه کنترل دانش آموزان در مدارس آمرانه، خشک و قیم مابانه باشد احساس از خودبیگانگی، ترک تحصیل، افت تحصیلی، بی انضباطی، رفتارهای نامتعادل و مخرب و عدم مشارکت در بین دانش آموزان مشاهده می شود.
در حالی که ارتباط صمیمانه و صادقانه بین مدیر، کادر آموزشی و دانش آموزان نشان دهنده جوی آزاد و باز در مدرسه است و کنترل دانش آموزان به سمت شیوه های انسانی، متعادل و دموکراتیک جهت گیری پیدا می کند و بازده تحصیلی دانش آموزان افزایش می یابد و زمینه های پیشرفت آنان نه تنها در درس بلکه در زندگی فراهم می یابد.
مطالعه دانش آموزانی که دارای افت تحصیلی هستند نشان می دهد که اگر این دانش آموزان با معلمان خود ارتباط صمیمانه ای برقرار کنند در کاهش مشکلات عاطفی و پیشرفت تحصیلی آنان بسیار موثر می باشد این قبیل دانش آموزان اگر در فاصله ای نزدیک از معلم در کلاس قرار بگیرند قادر خواهند بود که وقت بیشتری را صرف فعالیت های درسی کنند و از حمایت بیشتر معلم برخوردار شوند که همین مسئله در رشد تحصیلی آنان تأثیر خواهد گذاشت.
البته باید توجه داشت که کودک و نوجوان احتیاج به انضباط دارد اگرچه انضباط و آزادی بی اندازه هر دو زیان آور است، اما کودک و نوجوان احتیاج به محدودیت و کنترل منطقی و عاقلانه دارد و اگر از حد خود پا را فراتر بگذارد باید متوجه باشد که تنبیه در انتظار اوست. این تنبیه باید توأم با محبت و دلسوزی باشد و نوجوان به خوبی آن را درک کند.
تغذیه مناسب
تغذیه مناسب به ویژه وجود ذخایر غنی آهن در غذاهای دانش آموزان باعث افزایش توانایی آنان در فراگری دروس مختلف خواهد شد. دختران و پسرانی که به سن بلوغ می رسند به علت جهشی که در رشد پیش می آید به آهن بیشتری نیاز دارند و این مسئله در میان دختران بیشتر وجود دارد و اگر از تغذیه مناسب برخوردار نباشند به فقر آهن دچار می شوند. اثرات فیزیولوژیک و جسمانی ناشی از فقر آهن در دانش آموزان به کاهش بازدهی و بهره وری ذهنی و بدنی می انجامد.
شواهد مختلف نشان می دهد که کاهش ذخایر آهن بدن، حتی اگر کم خونی وجود نداشته باشد، اثرات بسیار منفی بر فرایندهای شناختی، یادگیری، قدرت توجه و تمرکز ذهنی خواهد داشت. آهن برای عملکرد صحیح مغز در تمامی سنین یک عنصر ضروری است.
از سوی دیگر کلسیم، پروتئین، فسفر، ویتامین D و سایر ویتامین های موجود در غذاها بر روی استخوان سازی، رشد جسمانی و فعالیت مغز اثر مطلوبی می گذارد؛ بنابراین توصیه های تغذیه ای بویژه خوردن لبنیات، انواع گوشت ها، سبزیجات، میوه و حبوبات برای تأمین نیازهای تغذیه ای دانش آموزان ضروری و حیاتی است.
بنابراین توجه به نیازهای تغذیه ای دانش آموزان باید در رئوس اقدامات برنامه ریزان و مسئولین آموزشی کشور قرار گیرد تا تمام دانش آموزان از این امکانات برخوردار باشند و دانش آموزانی که به دلیل درآمد پایین والدینشان از تغذیه مناسب برخوردار نیستند و متقابلاً از هوش و استعداد بالایی برخوردارند دچار افت تحصیلی نشوند.
ارائه تغذیه رایگان در مدارس به ویژه در مدارس ابتدایی و راهنمایی می تواند از جمله گام های مؤثر در این زمینه باشد.
ارتباط با دوستان
توانایی دانش آموز در دوست یابی و حفظ آن، ارتباط جتماعی و مشارکت دانش آموز در فعالیت های اجتماعی باعث می شود که ضمن ایجاد رابطه ای متقابل نیازهای روانی خود را برآورده کند و در امر تحصیلی هم با تبعیت از رقابت سالم به موفقیت نائل شود.
انتخاب دوستان مناسب و تشخیص داشتن رابطه ای سالم و سازنده تنها به وسیله نوجوان امکان پذیر نیست و باید توسط والدین در مرحله نخست و سپس مربیان آموزشی این مشاوره و راهنمایی ها صورت بگیرد تا دانش آموزان در معرض دوستی های ناباب و ناپاک قرار نگیرند. ارتباط با دوستان ناباب بخصوص جنس مخالف باعث ایجاد مشکلات رفتاری می شود، اضطراب دانش آموزان را بالا می برد و در میزان پیشرفت تحصیلی مؤثر است.
دانش آموزانی که با جنس مخالف رابطه دارند ساعات زیادی از زمانی که در مدرسه حضور دارند و ساعاتی از اوقات فراغت منزل را که باید به تحصیل و تعمق بپردازند درگیر مسائل فکری دوستی با جنس مخالف هستند و همین عدم آمادگی ذهنی و کمی وقت خود موجبات افت درسی آنان می شود.
والدین با انتخاب دوستان مناسب برای فرزندشان و فراهم کردن زمینه مساعد برای مراوده در محیط های خانوادگی و هم چنین فراهم نمودن محیط عاطفی توأم با حسن تفاهم بین افراد خانواده می توانند از گرایش جوانانشان به دوستی های نامناسب جلوگیری کنند و زمینه را برای پیشرفت تحصیلی فرزندشان فراهم آورند. ...انه لا یائس من روح الله الا القوم الکافرون- یوسف - ۸۷
نکاتی دیگر ، بلکه تکراری اما مهم از افت تحصیلی
کاربرد اصطلاح «افت تحصیلی » یا اتلاف در آموزش و پرورش، از زبان اقتصاددانان گرفته شده و آموزش و پرورش را به صنعتی تشبیه میکند که بخشی از سرمایه و مواد اولیه را باید به محصول نهایی تبدیل میشد ، تلف کرده و نتیجه مطلوب ومورد انتظار را به بار نیاورده است. شاید این تشبیه چندان خوشایند نباشد اصطلاح “قصور در تحصیل” یا واماندگی در تحصیل از آن مطلوب تر باشد
وقتی صحبت از افت تحصیلی میشود منظور تکرار پایه تحصیلی در یک دوره و ترک تحصیل پیش از پایان دوره نیست. به عبارت دیگر افت تحصیلی شامل جنبه های مختلف تحصیل چون غیبت مطلق از مدرسه، ترک تحصیل قبل از موعد مقرر، تکرار پایة تحصیلی، نسبت میان سنوات تحصیلی دانشآموز و سالهای مقرر آموزش، کیفیت نازل تحصیلات دانشآموز در مقایسه با آنچه که باید باشد، کسب محفوظات به جای معلومات است.
به تجربه دیده شده که در دورة راهنمایی نسبت به دورههای ابتدایی و متوسطه عمومی افت تحصیلی بیشتری وجود دارد. این موضوع را میتوان به وضعیت خاص این دوره که دانش آموز باید دروس متنوع تری رانسبت به دوره ابتدایی بگذراند و همچنین به بحران بلوغ و مشکلات آن که در این دوره اتفاق میافتد نسبت داد.
معمولاً مشاهده میشود که میزان ترک تحصیلی کرده ها و افرادی که مردود میشوند در مقاطع تحصیلی راهنمایی و متوسطه در پسران بیشتر از دختران است، این تفاوت را احتمالاً به عوامل زیر میتوان نسبت داد:
• دختران اوقات فراغت خود را بیشتر درخانه میگذرانند و فرصت و امکان سرگرمی در بیرون از منزل راکمتر از پسران دارند و بیشتر مطالعه میکنند.
• معمولاً دختران به نمره قبول شدن بیش از پسران اهمیت میدهند و انگیزه قویتری دارند.
• دختران به حضور در کلاس درس بیشتر از پسران اهمیت می دهند و از مطالب کلاس بیشتر یادداشت برداری میکنند.
• تعداد دانشآموزان دختر در کلاسها کمتر از پسران است و تراکم دانشآموز پسر درکلاسها بخصوص در نواحی دورافتاده بیشتر است.
افت تحصیلی، اتلاف سرمایه
افت تحصیلی امروزه یکی از نگرانی های مهم خانواده و دستاندرکاران تعلیم و تربیت است. همه ساله شمار زیادی از دانشآموزان در کشورهای مختلف جهان با پدیدهای به نام افت تحصیلی مواجهاند. این پدیده علاوه بر زیانهای هنگفت اقتصادی که به دلیل تکرار پایه یا صرف هزینه مجدد برای دانشآموختگان انجام میپذیرد، آثار سوئی که سلامت روحی دانشآموز را مخدوش مینماید برجا میگذارد. کاربرد اصطلاح افت تحصیلی یا اتلاف در آموزش و پرورش، از زبان اقتصاددانان گرفته شده و آموزش و پرورش را به صنعتی تشبیه میکند که بخشی از سرمایه و مواد اولیه که باید به محصول نهایی تبدیل میشد، تلف کرده و نتیجه مطلوب و مورد انتظار را به بار نیاورده است. لذا مساله موفقیت و شکست تحصیلی سابقهای طولانی و نامشخص دارد و تاریخ آن مقارن با آغاز خواندن و نوشتن توسط بشر است. اما به طور رسمی پس از اجباری شدن آموزش و پرورش در اواخر قرن نوزده و همگام با تحول صنعتی و نیاز به نیروهای تربیت شده و متخصص، افکار دولتمردان و دستاندرکاران آموزش و پرورش به مساله پیشرفت و شکست تحصیلی معطوف شده است. به نظر میرسد افت تحصیلی به مفهوم عام از گذشته دور، حتی دوران باستان در ایران و جهان وجود داشته است اما افت تحصیلی به معنای خاص آن یعنی ناکامی در تحقق انتظارات آموزشی و شکست در موفقیتهای تحصیلی (آموزشی) در صد ساله اخیر در ایران و چند قرن اخیر در کشورهای دیگر جهان، به وجود آمده است. افت تحصیلی در نظام آموزش و پرورش در بسیاری از کشورها بهویژه جهان سوم به صورتی حاد مطرح است. منظور از افت تحصیلی یا شکست تحصیلی، شکستی است که بر اثر قصور نظام آموزشی در دستیابی موثر به اهداف و برنامههای آموزشی حاصل میشود، یعنی عدم موفقیت دانشآموزان در دستیابی به حداقل معیارهایی که برای موفقیت آنان به وسیله نظام آموزش در نظر گرفته شده است، که معمولاً این نوع شکست به مردودی یا به ترک تحصیل زودرس میانجامد. اگر آموزش و پرورش را به یک صنعت تولیدی تشبیه کنیم که دانشآموزان به عنوان مواد اولیه تحویل آن میشوند و این دستگاه با حجمی از سرمایه و مواد اولیه، محصول نهایی که همان انسانهای با سواد و تحصیل کرده باشد، تولید میکند، در آن صورت افت تحصیلی آن بخش از سرمایه و مواد اولیه است که به محصول نهایی تبدیل نشده و نتیجه مطلوب به بار نیاورده است. از این نظر افت تحصیلی شامل غیبت مطلق از مدرسه، ترک تحصیلی قبل از موعد مقرر، تکرار پایه تحصیلی، نسبت میان سنوات تحصیل دانشآموز و سالهای مقرر آموزش، کیفیت نازل تحصیلات متعلم در مقایسه با آنچه باید باشد، کسب محفوظات به جای معلومات که در زمان اندکی به فراموشی سپرده میشود، میباشد. منظور از افت تحصیلی کاهش عملکرد تحصیلی و درسی دانشآموز از سطحی رضایت بخش به سطحی نامطلوب است. توجه به این تعریف نشان میدهد که مقایسه و سنجش سطح عملکرد تحصیلی قبلی و فعلی دانشآموز بهترین شاخص افت تحصیلی است با این شرایط زمانی میتوان از افت تحصیلی صحبت کرد که فاصله قابل توجهی بین توان و استعداد بالقوه و توان بالفعل فرد در فعالیتهای درسی و پیشرفت تحصیلی مشهود باشد. اگرچه این تعریف میتواند همه کسانی را که به دنبال شکستهای پی در پی تحصیلی، از تحصیل عقب مانده و عمدتا به اصطلاح تجدید یا مردود میشوند، در برگیرد، اما مفهوم افت تحصیلی صرفاً در مردودی و شرکت در امتحانات مجدد خلاصه نمیشود و میتوان شامل هر دانشآموز و دانشجویی شود که آموختههای آموزشگاهی و پیشرفت دانشگاهی او کمتر از توان بالقوه و حد انتظار اوست. افت تحصیلی، کاهش فاصله بین وضعیت آموزشی مورد انتظار با وضعیت علمی موجود فراگیر است. به این ترتیب افت تحصیل به عنوان شاخص اتلاف آموزش از نظر مفهوم عام به هرگونه ضعف در سوادآموزی و یا وجود بیسوادی گفته میشود اما از نظر مفهوم خاص عبارتست از محقق نشدن انتظارات آموشی و شکست در اهداف آموزشی است و نابسامانی در فرایند یاددهی و یادگیری را در بر میگیرد. لذا با این شرایط میتوان افت تحصیلی را به شکل زیر دستهبندی کرد:
- افت کمی: عبارتست از درصد دانشآموزان یک دوره تحصیلی که به سبب مردود شدن یا ترک تحصیلی نتوانستهاند آن دوره را با موفقیت بگذرانند.
- افت کیفی: عبارتست از نارسایی در رسیدن به هدفهای تعیین شده و یا عدم تحقق بخشی از این هدفهاست. بنابراین تفاوت بین دانش و مهارت فارغالتحصیلان یک دوره آموزشی و هدفهای تعیین شده برای این دوره، افت کیفی را نشان میدهد.
- افت تحصیلی کلی (کلان): شامل شکست تحصیلی فراگیران در تمامی دروس و حتی سال تحصیلی میشود که نهایتاً به ترک تحصیل ختم میشود و قریب به اتفاق ترک تحصیل کنندگان، بازگشت به تحصیل نخواهند داشت.
- افت تحصیلی جزئی: شامل ضعف تحصیلی دانشآموزان در یک درس در طی سالهای مختلف مانند ضعف خواندن یا نوشتن و کند فهمی مفاهیم در مسائل ریاضی است و یا افت تحصیلی در مدت کوتاه چند روزه تا چند ماهه به دلیل مشکلات عاطفی مانند از دست دادن یکی از والدین یاورشکستگی اقتصادی خانواده، مسائل زلزله و... افت تحصیلی جزئی گفته میشود.
به تجربه دیده شده که در دوره راهنمایی نسبت به دورههای ابتدایی و متوسطه عمومی افت تحصیلی بیشتر وجود دارد. این موضوع را میتوان به وضعیت خاص این دوره که دانشآموز باید دروس متنوعتری را نسبت به دوره ابتدایی بگذراند و همچنین به بحران بلوغ و مشکلات آن که در این دوره اتفاق میافتد نسبت داد. معمولا مشاهده میشود که میزان ترک تحصیل کردهها و افرادی که مردود میشوند در مقاطع تحصیلی راهنمایی و متوسطه پسران بیش از دختران است، این تفاوت را احتمالاً به عوامل زیر میتوان نسبت داد:
1- تعداد دانشآموزان دختر در کلاسها کمتر از پسران است و تراکم دانشآموز پسر در کلاسها بهخصوص در نواحی دور افتاده بیشتر است.
2- دختران اوقات فراغت خود را بیشتر درخانه میگذرانند و فرصت و امکان سرگرمی در بیرون از منزل را کمتر از پسران دارند و بیشتر مطالعه میکنند.
3- معمولا دختران به نمره و قبول شدن بیش از پسران اهمیت میدهند و انگیزه قویتر دارند.
4- دختران به حضور در کلاس و یادداشت از مطالب کلاس بیشتر اهمیت میدهند.
عوامل افت تحصیلی را میتوان در سه دسته کلی فردی، آموزشگاهی و اجتماعی و نیز خانوادگی مورد بررسی قرارداد.
الف] عوامل فردی:
یکی از مباحث مهم در روانشناسی تربیت مساله تفاوتهای فردی است. از ویژگیهای بدنی با یکدیگر متفاوتند، بلکه از نظر سایر ویژگیهای روان شناختی و شخصیتی از قبیل عزت نفس، انگیزه، هوش، توجه، برنامهریزی، شرایط عاطفی روانی و... و همچنین شرایط محیط خانوادگی و اجتماع با یکدیگر تفاوت دارند.1) عزت نفس: عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار، احساسها، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی میشود. بهرهمندی از عزت نفس، علاوه بر آنکه جزئی از سلامت روانی محسوب میشود، با پیشرفت تحصیلی نیز مرتبط است. مطالعات متعددی نشان داده است که بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی همبستگی قابل توجهی (6 تا 4/0) وجود دارد. 2) انگیزه: در روانشناسی تربیتی و یادگیری اصلاح انگیزش در مورد عاملی به کار میرود که دانشآموز یا به طور کلی یادگیرنده را برای آموختن درس به تلاش و کوشش وا میدارد و به فعالیت او شکل و جهت میدهد. انگیزه از لحاظ تأثیرش در رفتار همیشه متوجه هدفی است. مثلاً شخص گرسنه به جستجوی غذا میپردازد و تا آن را به دست نیاورد، نخورد و سیر نشود، تلاش و جستجوی خود را ادامه میدهد. دانشآموز فاقد انگیزه بین رفتار تحصیلی خود و اتفاقات مدرسه هیچگونه رابطهای تشخیص نمیدهد. اگر معلم از آنها پرسشی کند و آنها پاسخ درست بدهند شاید این موفقیت را به شانس و یا آسانی پرسش نسبت دهند، اما وقتی در آزمونی نمره پایین میگیرد، واقعیت این است که آنها مطالعه نکردهاند و بنابراین نتوانستهاند نمره خوب بگیرند، هیچ رابطهای نمیبینند.
3) هوش: بدون شک یکی از عوامل مهم در افت تحصیلی کمبود هوش و توانایی ذهنی است. مطالعات مختلف نشان داده است که درصد بسیار اندکی (بین 10 تا 15 درصد) از موارد افت تحصیلی به علت ناتوانی ذهنی و عدم کشش فرد است. بسیار مشاهده شده است دانشآموزی را که مشکل تحصیلی داشته و با تشخیص کمبود هوش به مراکز مشاوره و کلنیکها ارجاع داده شده، اما پس از ارزیابی دقیق مشخص شده که دانشآموز هیچگونه ضعف شناختی و یا هوشی نداشته و علت یا علل دیگری عامل مسأله بوده است. فقط 10 درصد از عقب ماندگی درسی به کم هوشی مربوط میشود. 4) توجه: برای یادگیری و به خاطر سپردن هر مطلبی اولین شرط، توجه به آن مطلب است. بدیهی است که اگر دانشآموز از هوش بالایی هم برخوردار باشد ولی به مطلب یا موضوعی توجه نکند نمیتواند آن را فرا بگیرد. علت افت و شکست برخی از دانشآموزان ناشی از عدم توجه به معلم و موارد تدریس شده و نیز عدم تمرکز حواس هنگام مطالعه و انجام تکالیف درسی است. 5) برنامهریزی: یکی دیگر از دلایل افت تحصیلی دانشآموزان نداشتن برنامهریزی است. فوائد برنامهریزی این است که تمامی موضوعها و فعالیتهای زندگی روزمره را در آن گنجانده و این طور نمیشود که برای یک موضوع خیلی وقت بگذارند و برای فعالیت دیگری وقت کم بیاورد، ضمن آنکه هیچوقت دچار بلاتکلیفی و سردرگمی نیز نخواهد شد.
6) شرایط عاطفی روانی: شرایط عاطفی روانی را میتوان به عنوان اصلیترین عامل پیشرفت یا افت تحصیلی دانست. بسیاری از دانشآموزان با اینکه از بهره هوشی بالاتر از متوسط و ظرفیت یادگیری قابل ملاحظه برخوردارند، اما صرفاً به دلایلی از قبیل فقر عاطفی، انگیزه ناکافی، عدم پشتکار، فقدان اعتمادبهنفس، عدم کفایت در ابراز وجود، کمی احساس خود ارزشمندی، کمرویی، نداشتن نگرش مثبت و تعارض روانی... دچار افت تحصیلی میشوند.
ب) عوامل آموزشگاهی
1- روابط معلم و دانشآموز: روابط مبتنی بر محبت، احترام و اعتماد متقابل میان معلم و دانشآموز هم موجب میشود تا دانشآموز به معلم وابسته نشود و همانگیزه تحصیلی او را افزایش دهد. (اجتناب از تنبیه شدید و مکرر، اجتناب از شوخی، پرهیز از پیشداوریهای غیرمنصفانه، ثبات داشتن و بخشنده بودن، اجتناب از روابط وابستگیزا)2- مهارت معلمان: معلمانی که در نظر دانشآموزان سختگیرتر و متوقعتر هستند، معلمانی که توانایی برقراری سریع نظم را در کلاس دارا هستند، معلمانی که به طور منظم از کار خود ارزیابی میکنند، معلمانی که به دانشآموز کمک میکند تا به اهمیت مطالب پی ببرد و بتواند بین مطالب فرعی و اصلی تمییز دهد در حرفه معلمی موفقتر و دانشآموز آنها از پیشرفت تحصیلی بهتری برخوردارند.
3- شرایط آموزش و امکانات مطلوب تحصیلی: عدم امکانات و تسهیلات مطلوب یکی دیگر از عوامل مؤثر در افت تحصیلی است.
کمبود معلمان مجرب، باسواد و توانا در انتقال مطالب و موضوعهای درسی به دانشآموزان به خصوص در مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستان، وجود ضعف در روشهای تدریس و تکیه بر محفوظات، تراکم جمعیت کلاس، فشردگی برنامههای درسی، کمبود کتاب درسی و کمک آموزشی، دایر نبودن رشته تحصیلی مورد علاقه دانشآموزان در مدرسه، نارسایی در سرویس بهداشتی، دوری فوقالعاده مدرسه از محل سکونت دانشآموزان، سختی رفت و آمد و... از عوامل قابل توجه در ایجاد افت تحصیلی است. 4- ارزشیابی: نوع آزمونها و محتوای پرسشهای امتحانی یکی از مسائل مهم در میزان افت تحصیلی است. اغلب سؤالات امتحانی که بر محفوظات و یادآوری مفاهیم استوارند تا بر هدفهای رفتاری که کتاب درسی به خاطر آن تهیه شده است. اینگونه سؤالات فرآیندهای عالی ذهن مانند درک و فهم، به کار بستن، تجزیه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی را مورد سنجش قرار نمیدهد.
ج) عوامل خانوادگی و اجتماعی
1-شرایط عاطفی و امنیت خانواده: خانواده یک نهاد اجتماعی و کوچک است که اولین کانون تربیتی کودکان به حساب میآید. مهمترین عامل مؤثر در شکلگیری نگرش دانشآموز نسبت به تحصیل، خانواده است و موارد بسیاری علت افت تحصیلی و یا شکست تحصیلی به وجود این گونه نگرشهای منفی، تضادها، مساعد نبودن شرایط خانواده از نظر عاطفی و روانی و.... بر میگردد. به طور کلی فقر مالی، پایین بودن سطح فرهنگ، اختلاف و کشمکش در خانواده، روشهای تربیتی فرزند، انتظارات و آرزوهای خانواده و نگرش آنها نسبت به درس و... از جمله عوامل خانوادگی هستند که به طور مستقیم و غیرمستقیم بر میزان موفقیت تأثیر میگذارند.
2- شرایط اجتماعی و اقتصادی: به طور کلی محرومیتهای محیطی و کمبود محرکهای رشد ذهنی و اجتماعی از عوامل مهم در افت تحصیلی کودکان و نوجوانان است. دانشآموزانی هستند که از نظر بهره هوشی و جسمانی هیچ گونه ناراحتی و عقبماندگی ندارند اما بر اثر فقر مالی، تحمل گرسنگی و کمبودها و نداشتن وسایل تحصیلی نمیتوانند به طور مرتب در مدرسه حضور یابند و در نتیجه دچار ناکامی و عقبماندگی میشوند.
3-تحصیلات و سطح فرهنگ خانواده: سطح تحصیلات و فرهنگ خانواده همانند سایر عوامل در پیشرفت یا افت تحصیلی تأثیر میگذارد. والدین کمسواد و بیسواد معمولاً کمتر به مسأله پیشرفت تحصیلی فرزندان خود فکر میکنند. آنها به دنبال روال عادی زندگی خود هستند و از روابط و همکاری نزدیک با اولیا مدرسه آگاهی لازم را ندارند در صورتی که دانشآموزان که والدین آنها تحصیلات بالاتری دارند بهتر میتوانند از امکانات و راهنمایی والدین در رفع مشکلات درسی خود مدد گیرند. 4- تعداد اعضای خانواده: باید توجه داشت که بالا بودن تعداد افراد خانواده باعث میشود که میزان محبت والدین به کودکان کمتر شود چرا که والدین خانواده ناچارند که از صبح تا شب در بیرون خانواده بمانند و به فکر سیر کردن شکم خود و کودکان باشند. از طرفی دیگر زیاد بودن اعضای خانواده باعث میشود که از نظر اقتصادی این خانوادهها در سطح پایینی قرار گیرند. صرفنظر از تعداد اعضای خانواده، نکته مهم در این مورد چگونگی ارتباط میان اعضا است.
اگر در خانواده بیشتر افراد همواره مشغول مطالعه باشند دانشآموز به مطالعه روآورده و از لحاظ درسی پیشرفت میکند.5-اشتغال کودکان و مادران: اشتغال دانشآموزان باعث تقلیل انرژی جسمی و روانی آنان شده، آمادگی جسمی و ذهنیشان برای یادگیری کاهش میدهد. به این ترتیب کودکان ممکن است به دلیل عدم حضور فعال ومستمر در محیط های آموزشی نتواند به نحو مطلوبی به تحصیل خود ادامه دهند.
مسئله اشتغال کودکان و نقش آن در افت تحصیلی در خانوادههای طبقه اجتماعی اقتصادی پایین از اهمیت برخوردار است این مساله در مادران هم نمود پیدا میکند و باعث میشود آنها نتوانند به خوبی بچهها را از نظر تربیتی، بهداشتی و آموزشی کنترل کنند. پسران مادران شاغل در مقایسه با پسران مادران غیرشاغل از سازگاری اجتماعی و استقلال بیشتری برخوردارند، اما پیشرفت تحصیلی یا نمره آنها در آزمونهای شناختی پایینتر است.
نکتهای که باید اضافه کرد این است که این مطلب در مورد پسران طبقه متوسط صادق است. برعکس در مورد خانوادههای بسیار فقیرتر، پسران مادران شاغل در آزمونهای شناختی و هوشی نمرات بالاتر از پسران مادران غیرشاغل دارند.
راههای جلوگیری از افت تحصیلی
1- روشهای موثر تدریس عرضه و برنامههای آموزشی به صورتی طرحریزی شود که با استعداد و توان دانشآموزان در سطوح مختلف تناسب داشته باشد.
2- معلمان باید نسبت به راههایی که بدان طریق رفتار تحصیلی دانشآموزان را توجیه میکنند، آگاه باشند. این آگاهی احتمالاً آنان را در تصمیم گیریها به جهتی سوق میدهد که میزان انگیزش تحصیلی را در دانشآموزان به حد بالایی برساند.3-به اوضاع اقتصادی معلمان رسیدگی شود تا شایستگان جذب آموزش و پرورش شوند نه اینکه آخرین شغل داوطلبان کنکور، بناچار معلمی باشد.
4- کلاسهای آموزشی ضمن خدمت تخصصی و دانشافزایی برای ارتقای دانش و آموزش روشهای نو در تعلیم و تربیت برگزار شود.
5-ایجاد کلاسهای تطبیقی، که هدف از تاسیس این کلاسها جلوگیری از انتقال دانشآموزان عقبمانده تحصیلی به مراکز کودکان استثنایی بوده است. کودکانی که عقبماندگی تحصیلی آنها، نه ناشی از کمبودهای ذهنی، بلکه مشکل از یادگیری، اختلالات کلامی، نورولوژیک، ضعف بینایی یا شنوایی است و اگر تحت حمایت قرار نگیرند از نظر درسی موفق نخواهند بود. لازمه این نوع آموزش اصلاحی این است که معلم تطبیقی توانایی شناخت فرایند یادگیری و مشکلات خاص دانشآموز را داشته باشد و به محتوای برنامههای درسی هر پایه تسلط داشته و از عهده تدریس هر کلاس برآید.
6- وسایل و لوازم آموزش در سطح گسترده و به صورت کارآمد، به منظور بالابردن میزان کمیت و کیفیت یادگیری دانشآموزان به کار گرفته شود.
7-باید اوقات فراغت دانشآموزان در طول سال تحصیلی از طریق گسترش و توسعه امکانات فرهنگی و هنری، ورزشی و تفریحی پربار تقویت شود وبه برقراری ارتباط صحیح با والدین دانشآموزان از طریق برگزاری جلسات منظم انجمن های اولیا و مربیان تاکید گردد.
8-از روانشناسان و جامعه شناسان به عنوان مشاور و مددکار در مدارس استفاده شود.
9- آموزش خانواده که براساس نیاز و تقاضای روزافزون آنها برای کسب اطلاعات در موردرشد و نیاز کودکان است، استفاده بهینه به عمل آید.
10- اقدامهای انگیزشی و مادی شامل تغذیه رایگان، استفاده از لباس و لوازمالتحریر رایگان به ویژه برای دختران مناطقی است که حضور آنان در مدرسه نسبت به پسران کمتر است.
11-تشکیل کلاسهای جبرانی، یعنی اینکه کلاسهای جبرانی با معلمان مجرب در ایام تعطیلات همراه با برنامههای متنوع برای دانشآموزانی که ضعف تحصیلی دارند.
12-ایجاد انگیزه برای دانشآموزان با حمایت مطبوعات، صدا و سیما، رسانهها و... در طول سال.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:536
فهرست مطالب:
فصل اول زمینه
پژوهش در گذشته:
الف) بررسی تاریخچه پیدایش نفت و همراه رویکری بر تأثیر متقابل نظریه های انتقادی و درام پردازان جهان
الف-1) نقد قدیم:
ادبیات و نقادی در یونان باستان
الف-2) نقد جدید
ادبیّات و قرون وسطی
شلگل ها و رمانتیسم
فردریش شلگل
نسل نخست رمانتیکهای آلمان
شلینگ
رمانتیک در انگلستان
از جفری تا شلی
وردزورث
رمانتیک در فرانسه
هوگو
ویلمن ،سن مارک ژیراردن، دزیره نیزار، سنت بوو هیپولیا ان و پرونتیر
نهضت رمانتیک در ایتالیا
سنت های ادبی در روسیه پانزده: سنت های ادبی در روسیه
فورمالیست های روسی
فرمالیسم روسی
جامعه شناسی ادبیات
و ..........
چکیده:
تلاش من در این پروژه آن بوده است که تاثیر نظریه های انتقادی را بر تئاتر بررسی کنم و به این مسئله بپردازم که این نظریات چه تاثیری بر روند آفرینش هنری هنرمندان تئاتر داشته اند همانطور که می دانیم تئاتر طی یک روند خود جوشانه از دل آئین و مراسم انسانهای ابتدایی بوجود آمده و لذا به صورت فعالیتی خود به خود وجود داشته است . پس از آن بوده که عده ای نظریه پرداز درباره آن نظریه پردازی کردند و این روند ادامه داشته است تا آنکه کارگردانی به شکل امروزی آن بوجود آمد وسبکهای جدید ساخته شد.
در این میان کارگردانان و درام پردازانی بوده اند که خودشان هم نظریه پرداز بودند و به طبع پردازان دیگری نیز به وجود آمدند و کار اینها را نقد کردند.
لذا من ابتدا به تاریخچه پیدایش نقد از دوران باستان تا به امروز یعنی (نقد قدیم و نقد جدید) به همراه بررسی تعامل میان نقد و هنر تئاتر به طور اجمالی نظری افکنده ام . پس از آن تاریخچه پیدایش کارگردانی را در جهان به شکل امروزی آن مورد برررسی قرار داده ام تا بعد به تبیین بازتاب میان نظریه های انتقادی و کارگردانی در تئاتر ایران علی الخصوص تئاتر دهه هفتاد ایران بپردازم و این امر البته با تحقیق و تفحص در تاریخچه پیدایش هنر نمایش و تئاتر در ایران و تاریخچه پیدایش نقد در ایران میسر گشته است که البته پیدایش نقد در ایران به صورت امروزی آن تا اندازه ای هم با تلاش نخستین افراد برای ایجاد تئاتر به صورت غربی و امروزی آن در ایران مقارن بوده است.
و با این تحقیق بدین نتیجه رسیدم که نظریه پردازی در ایران به شکلی که در نقاط دیگر جهان وجود داشته و نیز نظریات انتقادی کشورهای دیگر به صورت عمیق در تئاتر ما را پیدا نکرده است.
به نظر می رسد در ایران کارگردانها بر این باورند که نقد هیچگونه تاثیری بروی کار آنها و پیشبرد خلاقیت هنریشان ندارد.از سوی دیگر منتقدین نیز بر این عقیده اند که کارگردان هیچ نقش یا تاثیری بر روند جریان نقد نخواهد گذاشت و همچنین به نظر می رسد که دیدگاه های موجود بیانگر آن است که منتقدان و کارگردانان رو در روی هم به عنوان دشمن ایستاده اند و نه بعنوان پل ارتباطی . در ظاهر امر در حال حاضر تنها یک شیوه ی نقد آنهم نقد ژورنالیستی در ایران شناخته شده است. در حالی که من به هر نوع نظریه پردازی معتبر در این حیطه نقد می گویم.
از مشکلاتی که بر سه راه تحقیق من قرار داشت عدم وجود پژوهشگاه تئاتری در ایران به عنوان یک نیاز ضروری فرهنگی و هنری بوده است.
مقدمه:
به نظر می رسد که در تئاتر ایران بازتابی میان کارگردانی و نظریه های انتقادی وجود ندارد و به علت این عدم حضور حفره ی عظیمی در تئاتر ایران ایجاد گردیده است. در نتیجه اگر به این گونه پروژه ها پرداخته نشود این حفره روز به روز عمیق تر می شود.
تلاش بر این است که اهمیت مسئله مورد تحقیق با مقایسه میان تئاتر کشور ما و تئاتر کشورهایی که از اجراهای تئاتری به مراتب پویاتر و بالنده تری برخوردارند بررسی گردد.
و نیز تلاش بر این است که وجود تعامل ناشی از همکاری دو جانبه دو قشر اندیشمند یعنی منتقد به عنوان نظریه پرداز و کارگردان به عنوان هنرمند صاحب سبک بررسی شده و نشان داده شود که این تعامل موجب پیشبرد هنر کارگردانی تئاتر می شود.
این تحقیق قصد دارد به این سوال پاسخ دهد که آیا تئاتر و نظریات انتقادی به هم تاثیر متقابلی دارند یا نه و اگر دارند این تاثیر متقابل تئاتر و نظریات انتقادی مثبت بوده است یا خیر.
و نیز هدف از اجرای این تحقیق آن است که هنرمند و نظریه پرداز راه تعامل با یکدیگر را یاد بگیرند به سخن دیگر در این تحقیق تمام نظریات انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است و تاثیر هر یک بر هنر تئاتر به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است.
فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:227
فهرست مطالب :
فصل اول 5
کلیات 5
بیان مسأله 10
اهداف تحقیق: 15
فصل دوم 16
ادبیات موضوع 16
خانواده 17
تعریف خانواده 19
اهمیت خانواده 21
گفتار دوم: آسیبهای خانواده 24
اختلاف خانوادگی: 27
خشونت خانوادگی 29
تجاوز جنسی علیه زنان 31
تجاوز جنسی به چندین دلیل میتواند باشد 33
آزادی جنسی 33
تجاوز جنسی علیه کودکان 35
فقر و انحرافات اجتماعی 37
طلاق 45
آوارگی و جدایی اطفال 45
عواقب شوم طلاق که اولیا را به فساد و فحشا میکشاند 48
اثرات مخرب طلاق بر فرزندان 49
اثرات اعتیاد والدین بر فرزندان 51
بزهکاری یکی از افراد خانواده 54
گفتار سوم: تعریف فحشا و روسپیگری 56
تاریخچه 58
الف- بررسی تاریخچه روسپیگری در : ملل ابتدایی 58
بابل 60
یونان 61
روم 62
ب- بررسی تاریخچه روسپیگری در ایران 64
خانههای تلفنی 66
روسپیان خیابانی 66
روسپیان کافهها و کابارهها 66
عوامل مؤثر بر گسترش فحشا 72
4- نوسانات شرایط اقتصادی 76
5- مهاجرت و شهرگرایی 76
6- بیسوادی و عدم آگاهی 76
10- فریب و اعتماد بیجا 78
گفتار چهارم: مبانی نظری 80
ساترلند و پیوند افتراقی 88
تئوری کنترل متعادل 96
نظریه دین و مذهب 105
نظریه مارکس : 108
ب- تئوریهای روانشناسانه 109
نظریه واکنش به رویدادهای آزاردهنده برکوتیز 110
روانشناسی ستم فانون (Fanon) 110
نظریه درماندگی آموخته شده 112
خلاصه چهار چوب نظریه تحقیق: 113
مروری بر تحقیقات 116
فرضیههای پژوهش 125
فصل سوم 126
روششناسی پژوهش 126
1- روش تحقیق 128
2- روش و ابزار جمعآوری اطلاعات 129
3- جامعه آماری 130
4- روش نمونهگیری و تعیین حجم نمونه 131
5- تعریف مفاهیم تحقیق 132
5-1- متغیر وابسته 132
الف) معتاد : 133
ب) زندان : 133
پ) اعتقادات مذهبی: 133
ت) از هم گسیختگی خانواده 133
ث) طلاق 134
ج) کنترل و نظارت 134
چ) تعارض 134
ح) خشونت 134
سطح سنجش متغیرها 138
تعارض و اختلاف 138
خشونت 139
فصل چهارم 143
تجزیه و تحلیل داده ها 143
توزیع فراوانی دو گروه زنان روسپی و غیرروسپی بر حسب وضعیت مسکن 151
4-3 جداول تبیینی و آزمون فرضیات 153
فصل پنجم 162
نتایج و پیشنهادات 162
5-2- نتایج تبیینی پژوهش 165
بحث و نتیجه گیری 182
پیشنهادات 187
محدودیت پژوهش: 189
منابع و ماخذ: 190
منابع لاتین: 198
پیوست 199
پرسش نامه 200
فصل اول
کلیات
مقدمه:
مطالعه سیر تاریخی فحشا ، نشانگر آن است که این پدیده، از کهنترین انحرافات بشری است و از دیر باز به عنوان یک واقعیت اجتماعی وجود داشته است. با این حال، تحقیقات علمی اندکی روی آن صورت گرفته است. طبق نظر ابینگهاوس(1909)، روسپیگری گذشتهای طولانی، اما تاریخچه کوتاهی دارد. بخشی از این امر به مشکلات جمعآوری اطلاعات علمی و قابل تعمیم از نمونههای مورد مطالعه روسپیان مربوط نمیشود. از این رو، فقدان تحقیقات دقیق و علمی موجب رواج اطلاعات غلط در مورد زمینه، طبیعت و علل روسپیگری میگردد (پوتریت و دیگران، 1998 : 164 به نقل از طباطبایی).
طبق تعریف، زن ویژه یا روسپی یا فاحشه، زنی (یا به ندرت مردی) است که مخارج زندگی خود را به طور کلی یا جزئی از طریق تسلیم جسم خویش به دیکران (با انگیزههای جنسی) تأمین میکند. بعلاوه این نوع روابط جنسی بدون محبت و موقتی است و اگر رابطه عاطفی در این کار دخالت داشته باشد، فحشا نام نخواهد داشت. این اصطلاح، تنها به کسانی اطلاق نمیشود که تمام عمر به فحشا اشتغال دارند، بلکه هر زن یا مردی که در ضمن اشتغال به کارهای دیگر، گاهگاهی با دریافت پول به ایجاد رابطه جنسی بادیگران اقدام کند، نیز (طی مدتی که به این رفتار میپردازد)، روسپی نامیده میشود (فارلی و دیگران، 1998 : ص94).
سنت آگوستین، پرچمدار اخلاقیات مسیحیت در غرب، نگرشی دوسوگرانه به فحشا و زنان ویژه داشته است. به نظر وی، هیچ چیزی پستتر و شرمآورتر از فحشا و مفاسد مشابه آن نیست. در عین حال، وی در جای دیگر بیان میکند که گاهی فحشا در جوامع، یک ضرورت بوده است. او اظهار داشته است که اگر فحشا از جامعه بر چیده شود، به هر حال جامعه با مفاسد دیگر آلوده خواهد شد و الگوهایی از روابط جنسی پدید خواهد آمد که به جامعه آسیب خواهد رساند. علیرغم این بیان آگوستین و با وجود اینکه در مقاطعی از تاریخ، فحشا به صورت رسمی و مشروع وجود داشته و حتی گاهی رنگ مذهبی نیز به خود گرفته است، در اکثر جوامع و در طول تاریخ، روسپیگری تقبیح و محکوم شده است(بولوگ و بولوگ، 1996 : 164 به نقل از طباطبایی).
روانشناسان علت بروز این پدیده را علل روانی از جمله گرایش به تنوعطلبی و ضعف هویت اخلاقی میدانند و همچنین اختلال در هویت در آن دخالت دارد و در برخی از افراد این گروه، اختلالات شخصیتی (به ویژه اختلال شخصیت ضد اجتماعی و مرزی) نمود بیشتری دارد (بهبودی،1378 : ص102).
از نظر جامعهشناسان و مددکاران اجتماعی، علت فحشا صرفاً به پدیدههای روانی محدود نمیشود؛ بلکه علت بروز این پدیده را به فقر و گرسنگی، چگونگی تعلیم و تربیت فرد در خانواده، بیکاری، نوسان شرایط اقتصادی، مهاجرت و شهرگرایی، بیسوادی و ناآگاهی، اعتیاد به مواد مخدر، طلاق و کشمکش خانواده و انحراف والدین نسبت میدهند. به عنوان مثال هادرمن (1977) میگوید : به دلیل محدودیتهای مالی و اقتصادی ممکن است برخی زنان به نشانه مقاومت و یا پاسخ به فقر، به فحشا روی آورند. به عبارت دیگر، گاهی فحشا یک استراتژی فعال در مواجهه با فقر است؛ چرا که در دنیایی که مردان نسبت به زنان از هر حیث از حقوق بیشتری برخوردارند، شاید فحشا تنها راهی باشد که بیشتر زنان فاقد حامی (شوهر، پدر یا برادر) را قادر به ادامه حیات میسازد (هادرمن، به نقل از بارکر و مویزلک، 1994). اکثر این زنان، فاقد تحصیلات و مهارتهایی هستند که بتوانند موفقیت آنها را در دستیابی به شغل مناسب تضمین کند. بیشتر آنها یا بیسوادند و یا تحصیلات بسیار اندکی دارند. مهارت کم، تحصیلات اندک، نداشتن حامی که آنها را از حیث اقتصادی و امنیتی محافظت نماید و همچنین امکانات محدود برای اشتغال، اثر منفی روی زنان جوان دارد و وجود همین شرایط منفی، احتمال سوق یافتن آنها را به سمت انحرافاتی از قبیل فحشا و مصرف مواد افزایش میدهد (بارکر و مویزیک، 1994 : 165 به نقل از طباطبایی).
با نگاهی مددکارانه به آسیبهای اجتماعی قرن بیست و یکم که دیدگاهی مرکب از علم جامعهشناسی و روانشناسی است متوجه میشویم که توسعه زندگی شهری، گسترش بیرویه مهاجرت از روستا به شهرهای بزرگ، افزایش حاشیهنشینی، بیکاری، فراوانی مشکلات اقتصادی- اجتماعی و جوان بودن درصد بالایی از افراد جامعه ایران باعث افزایش کمی و کیفی آسیبهای اجتماعی شده و زمینه مناسبی برای ابتلاء به انواع آسیبها مخصوصاً برای قشرهای نوجوان و جوان فراهم گردیده است که از جمله این آسیبها میتوان به پدیده فحشا و روسپیگری اشاره کرد.....