بررسی نقش مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش
سازمانهای دانش آفرین
اشاره
بدون شک در حرکت به سمت جهانی شدن، کیفیت یک عامل تاثیرگذار است. در روند توسعه صنعت و بازرگانی، یکپارچگی اقتصاد جهانی و رشد و اشباع بازار، کیفیت نقش اصلی را ایفا کرده و یکی از مهمترین عامل های رقابت سازمان و موفقیت در بازارهای ملی، منطقه ای و جهانی به شمار می آید.
فرایند جهانی شدن، بازارها و لزوم داشتن توان رقابت باعث ایجاد الگوهای جدید مدیریت کیفیت شده است. مدیریت کیفیت فراگیر یک فلسفه، نظریه و روش شناسی نو در مدیریت کیفیت و نظامهای نشأت گرفته از آن است.
در حقیقت، تحقق و به کارگیریTQM یکی از ثمرات و دستاوردهای ناشی از گسترش و بین المللی سازی مدیریت کیفیت طی سالهای گذشته به حساب می آید.
مقولهTQM به رغم عمومیت داشتن در کلیه زمینه ها، تاکنون فقط در کارخانه ها و برخی از مشاغل خدماتی رواج دارد. هرچند، اطلاعات زیادی در مورد اجـــرایTQM در بعضی از زمینه ها از قبیل آموزش، تحقیقات، مشاوره و... در دسترس نیست، لیکن باتوجه به جامعیت مفاهیم و اهداف نهایی TQM در لزوم دستیابی به کیفیت برتر می توان با بهره گیری از الگوهای کیفی به کار گرفته شده در سایر زمینه ها و تلفیق آن با شاخص های تاثیرگذار در بهبود فرایند آموزش به نتایج قابل قبولی در این زمینه دست یافت.
مدیریت کیفیت فراگیر روشی برای اداره یک سازمان است که اساس آن بر کیفیت و مشارکت همه اعضای سازمان استوار است و هدف آن نیل به موفقیت درازمدت از طریق جلب رضایت مشتری و تامین منافع همه افراد ذی نفع است.
نظامهای آموزشی به عنوان بارزترین نمود سرمایه گذاری نیروی انسانی در زمینه شکوفایی در جامعه نقش اصلی را برعهده دارد. امروز، این نظامها سهم قابل توجهی از بودجه هر کشور را به خود اختصاص داده و باتوجه به اهمیت و نقش آن در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ضروری است در جهت بهبود کیفیت نظامهای آموزشی اقدامات اساسی صورت بگیرد و از هدررفتن سرمایه های انسانی و مادی جلوگیری شود. مدیریت در این نظامها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
بنابه گفته فیلیپ کومبز اگر قرار است تحولی در آموزش صورت گیرد بایستی از مدیریت آن شروع شود. آموزش در یک ساختار نظام مدار می تواند نقش کلیدی در انتقال دانش داشته باشد. آموزش زمانی می تواند براساس نیاز ملی و در جهت گسترش فرهنگ و دانش مدیریت نوین استوار باشد که نظام مدیریتی با رویکرد مشتری محور و کیفیت گرا ایجاد شده باشد.
ساختار و نظام مدیریت آموزشی از این لحاظ مورد توجه نظام مدیریت کیفیت واقع می گردد. موسسات آموزشی به عنوان پلی میان تولیدکنندگان دانش و دانش پژوهان جهت پاسخگویی به تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود نیازمند تحول جدی هستند.
مدیریت کیفیت فراگیر روشی است که می تواند این تحول را در آموزش ایجاد کند. همان طور که سالیس نیز معتقد است، مدیریت کیفیت فراگیر« فلسفه ای از بهبود مستمر است که قادر است مجموعه ای از ابزارهای عملی و فنون برای برآوردن نیازها، خواستها و انتظارات فعلی و آینده هر موسسه آموزشی را فراهم سازد.
باتوجه به اینکه سازمانها و واحدهای آموزشی، عوامل اصلی و تعیین کننده آماده سازی و تامین نیروی انسانی دیگر نهادهای تولیدی و خدماتی در جامعه هستند، ضرورت مطالعه و پیاده کردن اصول »مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش بیش از پیش احســـــاس می شود. بنابراین، باید به دنبال یک استاندارد ملی برای »مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش .
بررسی نقش مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش و نیز تاثیرگذاری آموزش برارتقای کیفیت کار، عملکرد و محصول در سازمانها از اهداف مهم این گزارش ویژه می باشد که در ادامه براهداف مذکور تاکید شده است.
تعداد صفحات: 30
بررسی نقش مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش
سازمانهای دانش آفرین
اشاره
بدون شک در حرکت به سمت جهانی شدن، کیفیت یک عامل تاثیرگذار است. در روند توسعه صنعت و بازرگانی، یکپارچگی اقتصاد جهانی و رشد و اشباع بازار، کیفیت نقش اصلی را ایفا کرده و یکی از مهمترین عامل های رقابت سازمان و موفقیت در بازارهای ملی، منطقه ای و جهانی به شمار می آید.
فرایند جهانی شدن، بازارها و لزوم داشتن توان رقابت باعث ایجاد الگوهای جدید مدیریت کیفیت شده است. مدیریت کیفیت فراگیر یک فلسفه، نظریه و روش شناسی نو در مدیریت کیفیت و نظامهای نشأت گرفته از آن است.
در حقیقت، تحقق و به کارگیریTQM یکی از ثمرات و دستاوردهای ناشی از گسترش و بین المللی سازی مدیریت کیفیت طی سالهای گذشته به حساب می آید. مقولهTQM به رغم عمومیت داشتن در کلیه زمینه ها، تاکنون فقط در کارخانه ها و برخی از مشاغل خدماتی رواج دارد. هرچند، اطلاعات زیادی در مورد اجـــرایTQM در بعضی از زمینه ها از قبیل آموزش، تحقیقات، مشاوره و... در دسترس نیست، لیکن باتوجه به جامعیت مفاهیم و اهداف نهایی TQM در لزوم دستیابی به کیفیت برتر می توان با بهره گیری از الگوهای کیفی به کار گرفته شده در سایر زمینه ها و تلفیق آن با شاخص های تاثیرگذار در بهبود فرایند آموزش به نتایج قابل قبولی در این زمینه دست یافت.
مدیریت کیفیت فراگیر روشی برای اداره یک سازمان است که اساس آن بر کیفیت و مشارکت همه اعضای سازمان استوار است و هدف آن نیل به موفقیت درازمدت از طریق جلب رضایت مشتری و تامین منافع همه افراد ذی نفع است.
نظامهای آموزشی به عنوان بارزترین نمود سرمایه گذاری نیروی انسانی در زمینه شکوفایی در جامعه نقش اصلی را برعهده دارد. امروز، این نظامها سهم قابل توجهی از بودجه هر کشور را به خود اختصاص داده و باتوجه به اهمیت و نقش آن در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ضروری است در جهت بهبود کیفیت نظامهای آموزشی اقدامات اساسی صورت بگیرد و از هدررفتن سرمایه های انسانی و مادی جلوگیری شود. مدیریت در این نظامها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابه گفته فیلیپ کومبز اگر قرار است تحولی در آموزش صورت گیرد بایستی از مدیریت آن شروع شود.
آموزش در یک ساختار نظام مدار می تواند نقش کلیدی در انتقال دانش داشته باشد. آموزش زمانی می تواند براساس نیاز ملی و در جهت گسترش فرهنگ و دانش مدیریت نوین استوار باشد که نظام مدیریتی با رویکرد مشتری محور و کیفیت گرا ایجاد شده باشد. ساختار و نظام مدیریت آموزشی از این لحاظ مورد توجه نظام مدیریت کیفیت واقع می گردد. موسسات آموزشی به عنوان پلی میان تولیدکنندگان دانش و دانش پژوهان جهت پاسخگویی به تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود نیازمند تحول جدی هستند.
مدیریت کیفیت فراگیر روشی است که می تواند این تحول را در آموزش ایجاد کند. همان طور که سالیس نیز معتقد است، مدیریت کیفیت فراگیر« فلسفه ای از بهبود مستمر است که قادر است مجموعه ای از ابزارهای عملی و فنون برای برآوردن نیازها، خواستها و انتظارات فعلی و آینده هر موسسه آموزشی را فراهم سازد. باتوجه به اینکه سازمانها و واحدهای آموزشی، عوامل اصلی و تعیین کننده آماده سازی و تامین نیروی انسانی دیگر نهادهای تولیدی و خدماتی در جامعه هستند، ضرورت مطالعه و پیاده کردن اصول »مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش بیش از پیش احســـــاس می شود.
بنابراین، باید به دنبال یک استاندارد ملی برای »مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش .
بررسی نقش مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش و نیز تاثیرگذاری آموزش برارتقای کیفیت کار، عملکرد و محصول در سازمانها از اهداف مهم این گزارش ویژه می باشد که در ادامه براهداف مذکور تاکید شده است.
TQM در آموزش
از زمانی که اولین سنگ بنای کیفیت نهاده شد سالها می گذرد، اما تا به امروز برنامه ای به شیوه های مشخص برای تعریف و استانداردسازی مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش صورت نگرفته است. هرچند تلاشهای جسته و گریخته ای در جوامع مختلف انجام پذیرفته است، اما با توجه به تفاوتهای معنی دار در برنامه های آموزشی سطوح مختلف و همچنین وابستگی شدید آن به سیاستهای آموزشی هر کشور، عملاً فضای عملکرد محدودی را در این مقوله باقی می گذارد. به علاوه، متاسفانه امر آموزش و نتایج و تبعات حاصله از آن به جهت فاصله زمانی نسبتاً طولانی برای مشاهده ثمرات و دستاوردهای مربوط فاقد جذابیت های اغواکننده صنعتی است، که این خود مزید بر علت شده است تا عملاً استقبال چندانی به رویکرد مدیریت کیفیت در آموزش نشود.
دانشجویان، خانواده های آنها، متولیان آموزش و دولت، همگی خواستار این هستند که دانشجویان با کیفیت خوب آموزش ببینند. اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که معنی آموزش با کیفیت بالا چیست؟ باتوجه به اینکه در بین جوامع مختلف، تصور واحدی درباره کیفیت در مراکز آموزش، وجود ندارد. بنابراین، مهم است که در ابتدا به درک صحیحی از مفهوم آموزش دانشگاهی دست یابیم. چنین تعریفی می تواند راهنما و راهگشای تنظیم نظام آموزشی در کشور باشد و به سازمان دهی مراکز آموزشی کمک نماید.
اگر بپذیریم آموزش وسیله ای است که بزرگترها از طریق آن اعتقادات، ارزشها و آرمانهای خود را به نسل آینده انتقال می دهند، آنگاه می توانیم به این بینش برسیم که هرآنچه که در آموزش انجام می شود نشان دهنده یک فلسفه و یک درک از ارزشها است. دمینگ معتقد است که مدیریت براساس یک فلسفه بسیار انسان دوستانه بنا نهاده شده است و با عقایدی شکل می گیرد که معتقد است تمام افراد قابل آموزش هستند، علاقه مندند که کارهای (مشاغل) خوب انجام دهند و سزاوار احترام اند. وی اعتقاد دارد که آنها متوسط متولد نمی شوند، اما می توانند آن طور شوند. فلسفه نهفته در تفکر دمینگ به کســــــانی ارزش می گذارد که یاد می گیرند یا یاد می دهند. او اغلب به این قانون از جوران اشاره می کند که:
15% بقیه به کارگران مربوط می شود.
اخیراً دمینگ پیشنهاد داده است که این اعداد باید به 95 درصد و 5 درصد تغییر یابد. از این رو، توصیه می کند در مواجهه با هر مساله ای می بایست با ساختاری شروع کرد که زمان بیشتری را به خود اختصاص داده است.
استدلال دمینگ این است که ریشه مشکل در آنجاست. برهمین اساس، می توان آموزش را به مثابه یک نظام تصور کرد که در مسیر بهبود مستمر دچار مشکلات عمده ای است، لذا باید در مسیر حل مشکل، کانون توجه را روی عناصر اساسی و تاثیرگذار که از مقیاس وزنی نسبتاً بالاتری برخوردارند، متمرکز کرد. نکته اینجاست که ثمرات آموزش در آینده مشخص می شود. لذا یک نظام مناسب برای مدیریت آموزش به افق های بلندمدت و آینده نگر چشم دوخته است.
برخی از سوالاتی که می تواند مبنای طراحی یک نظریه مدیریت در آموزش قرار گیرد به قرار زیر است:
1- براساس چه فلسفه ای بنا شده است؟ آیا این فلسفه قابل توصیف است؟
2 - در این نظریه چه ارزشهایی نهفته است؟
3 - چه تصویری از آینده این نظریه را ترغیب و تشویق می کند؟
4 - آیا نظریه جامع و فراگیر است، به این معنا که آیا آموزش را به عنوان یک نظام شناسایی می کند؟ آیا با فرایند آموزش - یادگیری ارتباط دارد؟
5 - آیا نظریه آموزش بنیان شده است و یا بااستفاده از موارد زیر تدوین گردیده است؟:
روان شناسی افراد، برگرفته از تاثیرات فردی یا گروهی
- نظریه سیستم
- تفاوتهای آماری
- یک نظریه علمی
6 - آیا یک مجموعه ویژه از ابزارها و فنون برای ایجاد آن به صورت عملی و در جهت کاهش شکاف بین نظریه تا عمل مشخص شده است؟ آیا این وسائل و فنون از مرحله یادگیری، تدریس، رهبــری و مدیریت منجر به فعالیتها می گردد؟ همان گونه که در ارتباط با افراد خارج از نظام این گونه بوده است.
7 - آیا نظریه در موارد زیر تواناست؟:
- توضیحی: آیا زبان و مفاهیمی دارد که در درک آنچه مشاهده می کنیم به ما کمک کند؟ آیا بینش و آگاهی را افزایش می دهد؟
- پیش بینی کننده: آیا ما را در پیش بینی یک مسئولیت قابل قبول قادر می سازد؟ چه چیزی در آینده اتفاق خواهــد افتاد؟ آیا ما را در تصمیم گیری اینکه چه چیزی را مشاهده کنیم کمک می کند؟ آیا شاخص های بهبود و توسعه را مشخص می کند؟
- تجویزی: آیا یک راهنما برای عملکرد بدون محدودیت فعالیتها وجود دارد؟
هریک از این هفت عامل مورد نیاز برای مدیــریت کیفیت دارای عملکردی است که نمی توان آن را حذف کرد. هر رویکردی که برای آموزش ارائه می شود می بایست در ابتدا مورد بررسی قرار گیرد و مشخص شود آیا تمام هفت عنصر بالا را در بردارد؟
شوجی شیبا معتقد است اکثر افراد اغلب می خواهند ثابت کنند که مدیریت کیفیت در آموزش واحد تجاری آنها چه کار خواهد کرد و چه اثراتی خواهد داشت؟ آنها می گویند:
مدیریت کیفیت مطمئناً در صنعت موثر بوده و تاثیرگذار است، اما آیا شما می توانید ثابت کنید کــــــه در آموزش هم موثر واقع می شود.
واقعیت این است که مواردی وجود دارند که اثبات آنها در ابتدا غیرممکن است و در واقع قبل از مشاهده اثرات آنها نمی توان موفقیت آن را تضمین کرد. بحث مدیریت کیفیت در آموزش نیز از همین مقوله است. در واقع، نظریه برای اثبات، به زمان و کار مداوم نیاز دارد. تنها چیزی که در این زمینه می توان گفت شاید به نوعی پاسخ دمینگ به منتقدان این نظریه باشد یعنی:
امتحان کن و به آن فرصت بده، خواهی دید که آن را دوست خواهی داشت.
انتقال نظریه از صنعت به آموزش
در گزینش و انتخاب الگو و شیوه مدیریت کیفیت که به صورت اساسی برای واحدهای تجاری و صنعتی گسترش یافته است، توجه به تفاوتهای خاص بین آموزش و صنعت همواره اهمیت خاص دارد.
- دانشگاه یک کارخانه نیست.
- دانشجو یک محصول نیست.
- ولی، آموزش دانشجو محصول است.
در تکمیل موفقیت آمیز محصول آموزش، لازم است دانشجو همانند یک کارگر مشارکت فعال داشته باشد و فرایند یادگیری را با باور قلبی مدیریت کند. نکته اینجاست که تدریس و یادگیری دو فرایند متفاوت هستند، تدریس بیشتر به مدیریت شبیه است تا به نظارت بر جزئیات فعالیتها ، و یادگیری بیشتر بر فرایند تحقیق و توسعه شباهت دارد تا به مجموعه ای از فرایندها. در صنعت، مدیریت کیفیت، نیاز هر مدیر برای راهبری صحیح سیستم به سمت تعیین نیازهای مشتری در یک فرایند منطقی است.
فرایند و روشهای به کارگیری TQM در آموزش
AASA شبکه ای از افراد مشتاق و علاقه مند به TQMدر آموزش را تاسیس کرده است که به علاقه مندان و پیشگامان این نهضت در راه تحقیق و ترویج این فرهنگ کمک شایانی ارائه می کند. مواردی را که می توان در فرایند اجراییTQM در کلاس مورد استفاده قرار داد، به شرح زیر است. این نکات از اصول پیشنهادی دمینگ الهام گرفته شده اند:
- دانشجویان به عنوان همکار در فرایند آموزش و یادگیری مشارکت داده شوند.
- استاد و دانشجویان باید در شروع هر نیمسال تحصیلی در حصول اهداف و مقاصد مورد نظر به مباحثه و تبادل نظر پرداخته و ویژگی های یک آموزش خوب و انتظارات مورد نظر از فرایند یک یادگیری مطلوب را بررسی کنند.
تحقیقات هریس. جان. دبلیو و باگت. جی. مارک نشان می دهد که شخص در سیستم رشد می کند و ارتقا می یابد. فرایند آموزش دانشجو نیز چنین است، اما در این سیر صعودی به نقطه ای می رسد که دیگر علاقه ای برای یادگیری موضوعات ویژه و تخصصی نشان نمی دهد. اینجاست که مهمترین نقش و وظیفه مدرس یعنی برنامه ریزی در جلب مشارکت دانشجو در تداوم انگیزه برای یادگیری مشخص می شود. در واقع، افراد ذاتاً علاقه مند به یادگیری مطالبی هستند که احساس می کنند دانستن آنها لازم است. لذا یکی از روشهای جلب مشارکت افراد می تواند در تلفیق ارائه مطالب با گزینه های واقعی و مطالعه موردی روی این گزینه ها باشد.
آنچه مسلم است این است که اولین وظیفه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایجاد بستر و فضای مناسب برای رشد شخصیت و شکوفایی استعدادهای فرد است. برای نیل به این مقصود باید به دو جنبه زیر توجه کافی شود:
ارائه و اجرای TQM به عنوان یک واحد درسی.
به کارگیری مبانی مدیریت کیفیت فراگیر برای تدریس یا تحقیق سایر دروس.
مهمترین جنبه های متصور در استقرارTQM در مراکز آموزشی عبارتند از:
1 - آگاهی و فهم کیفیت.
2 - مدیریت رضایت یادگیرنده (مشتری).
3 - فرهنگ آموزش و تغییرات سازمان دهی شده.
4 - مدیریت حمایت از دانشجو (به عنوان مشتری).
5 - مشکلات استخدام و توانمندسازی.
6 - کنترل فرایند.
7 - مدیریت فرایند تجارت.
8 - برنامه ریزی کیفیت راهبردی.
9 - سیستم های اطمینان از کیفیت و بازرسی.
10 - اندازه گیری میزان عملکرد.
درواقع با محور قراردادن این جنبه هـــا می توان مقدمات فرهنگ سازی کیفیت در آموزش دانشگاهی را تثبیت کرد. در این راستا، همکاری و مشارکت گسترده دانشگاه، مدرس و دانشجو در درک و عمل به فرازهایTQM بسیار حائز اهمیت است، زیرا تجربه های اجرای TQM در آموزش خیلی گسترده نیست و تلاشهای کیفی اغلب به شرایط آزمایشگاهها، طراحی برنامه آموزش، توسعه منابع درسی و ارزیابی امتحانات محدود است. البته، در راه پیاده سازی این نظام در آموزش چندنگرانی وجود دارد. اول، آنکه بعضی کارکنان مراکز آموزشی از این وحشت دارند که ممکن است بااستقرار این نظام کیفی خلاقیت، توانایی و به نوعی نیاز به خدمات آنها به شدت محدود شود، لیکن در صورت تفهیم کامل خط مشی و آرمان کیفیت نه تنها برنیاز و نقش کارکنان در این سیستم تاکید می شود، بلکه آزادی عمل و توسعه فردی نیز در این نگـــــرش تضمین می گردد.
نکته دیگر، لزوم تعامل و تعاون میان مراکز آموزش عالی و تشکیلات اقتصادی، بخش اجرایی و صنعت است که در آینده از محصول آموزش استفاده خواهند نمود. یک سیاست موفق در تنظیم و طراحی نظامTQM برای آموزش نباید صرفاً به آموزش دانشجویان متکی باشد بلکه باید به ایجاد زمینه های آموزش در رفع نیازهای جامعه منتهی شود، از این رو، جهت گیری و برنامه های دانشگاه باید بامحوریت این موضوع تنظیم شوند. شاید بتوان برخی دلایلی را که باعث شده است فرهنگTQM در آموزش چندان گسترش نیابد به شرح زیر خلاصه کرد:
1 - پذیرش فردی در خصوص اینکه هدف کیفیت در آموزش وجود ندارد.
2 - بسیاری از مراکز آموزشی، برنامه و سیاست مشخصی در تمرکز بر کیفیت ندارند.
3 - مدیران مراکز آموزشی فاقد درک جدیدی از کیفیت و احساس وظیفه برای نائل شدن به آن هستند.
4 - بازدید، همکاری و انتقال تجربه کنترل کیفیت صنعتی میان مراکز تولیدی موفق و دانشجویان ضعیف است.
TQMو اثربخشی آموزش
مدیریت کیفیت فراگیر یک فرهنگ مدیریتی است که پس از نهادی شدن آن در سازمان آموزشی به ابزاری برای بهره گیری و بهره برداری از کلیه منابع انسانی، مالی، فناوری و... تبدیل می گردد. هدف اساسی نظام مدیریت کیفیت فراگیر درگیرکردن کلیه کارگزاران آموزشی از مدیریت عالی تــــا پایین ترین سطوح با فعالیتهای آموزشی، اهداف و ماموریت سازمان آموزشی است. نظام مدیریت کیفیت فراگیر با سازوکارهایی که فراهم می کند ساختارهای مناسبی برای بهـــره برداری از تجارب، استعدادها، توان فکری و عقلی و منابع کالبدی سازمان آموزشی به دست می دهد و به صورت خودکار به مدیریت سازمان کمک می نماید تا از توان موجود و توانمندیهای نهفته کارگزاران آموزشی در آینده سازمان بهره برداری شود. رسالت مدیریت سازمان آموزشی، بهره برداری از توان کارکنان است و این مهم در قالب نظام مدیریت کیفیت فراگیر بـــه راحتی صورت می گیرد.
مفهوم مدیریت کیفیت فراگیر نظام به کارگیری توانمندیهای فکری و جسمی کارکنان در سطوح مختلف یک سازمان است. در مدیریت کیفیت فراگیر به جای اینکه مسئولیت آموزش و یادگیری و کیفیت فقط بر دوش یک نفر یا واحد خاصی باشد برعهده همه کارگزاران سازمان آموزشی است و بااین نظر همه افراد را درگیر کار کرده و از توانمندیهای مختلف کارکنان در سطوح مختلف بهره برداری می کند. TQM توان کارکنان را در تمام فعالیتها و فرایندها به کار می گیرد و مشارکت را به صورت عملیاتی و ملموس تا عمق سازمان رسوخ می دهد.
سازوکارهای نظام مدیریت کیفیت فراگیر در اثربخشی آموزش
برای اثربخشی آموزش لازم است ترکیب مناسب و بهینه ای بین عوامل موثر در آموزش ایجاد شود. برای بهره برداری از منابع انسانی و مادی سازمان آموزش، نظام TQM به عنوان یک شیوه مدیریت مشارکتی، سازوکارهای مهم و متعددی را در اختیار سازمان و دست اندرکاران آن قرار می دهد. به طور کلی نظام TQM در عمل تجربه شده و بر اثربخشی آموزش کمک می کند.
اثربخشی آن را می توان در ابعاد زیر یافت: 1 - سازوکار بهره برداری موثر از زمان در سازمان آموزشی
یکی از عواملی که در اثربخشی آموزش و یادگیری اثر دارد، نحوه استفاده از زمان است. معمولاً در آموزش، اتلاف وقت را با هیچ چیز نمی توان جبران نمود و فرصتهای از دست رفته خسارات جبران ناپذیری را به پیکره آموزش جامعه وارد می کند. TQM در مورد اینکه از زمان استفاده شود، و یا اینکه چگونه وقت با شرایط فراگیران تنظیم شود راهکارهای عملی ارائه می دهد. یکی از شاخص ها و معیارهایی که با آن در مورد ماهیت فرهنگ جامعه و یا سازمان می توان قضاوت نمود، مفهوم زمان است. زیرا استفاده از زمان به عنوان یک منبع، شاخصی برای کارآمدی مدیریت سازمان آموزشی است. مدیریت کیفیت فراگیر در مقولـه های زیر در بُعد زمان به اثربخشی آموزش کمک می کند:
1 - حساسیت عمومی نسبت به استفاده از وقت ایجاد می کند.
2 - قید زمانی برای فعالیتهای یاددهی و یادگیری ایجاد می نماید.
3 - میزان دلایل اتلاف وقت در گذشته را مشخص می کند.
4 - فراگیران و معلمان را وادار به تقسیم بندی وقت خود می کند.
5 - زمـان بندی در عمل به افراد آموزش داده می شود.
6 - همواره گذشته و حال و آینده را مقایسه و زمان را برای کارکنان معنی
دار می کند. 2 - سازوکار شاخص سازی جهت هدایت فرایند یاددهی و یادگیری
اینکه فرایند یاددهی و یادگیری برمبنای درستی حرکت کند نیازمند شاخصها و معیارهایی است که بتوانیم عملیات آموزشی را با آن مقایسه کرده و مسیر حرکت را در راستای اهداف آموزشی تبیین کنیم. زمانی می توان از فرایند یاددهی و یادگیری مدیریت نتایج مناسبی حاصل کرد که بتوان آن را اندازه گرفت، و برای اندازه پذیرکردن فرایندهای آموزشی، شاخص سازی کمک زیادی می نماید. مدیریت کیفیت فراگیر در دو بُعد اساسی به شاخص سازی در آموزش کمک می کند:
الف :تعیین منابع شاخص سازی
در این بُعد، مدیریت کیفیت فراگیر با ارائه مکانیزم الگوبرداری به کارگزاران آموزشی کمک می کند تا منابع شاخص سازی را شناسایی و از آن کمک بگیرند. الگوبرداری عبارت است از فرایند انبساط آنچه برای سازمان اهمیت دارد، به اضافه یادگرفتن از افرادی که فرایندها را بهتر انجام می دهند. نظام مدیریت کیفیت فراگیر به سازمان آموزشی کمک می کند تا از منابع زیر به عنوان الگوی شاخص سازی استفاده کند:
- بازنگری مدارک و اسناد موجود در سازمان
- استفاده از استانداردهای جسمانی آموزش از طریق اینترنت
- سازمانهای مشابه داخلی و خارجی
- کتب و مقالات
- تجارب افراد بازنشسته و صاحب نظر
- روند گذشته سازمان
- مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی
ب : فرایند عملیاتی کردن شاخص سازی
در این بخش با جمع آوری اطلاعات و تعیین مراجع و منابع، نظام مدیریت کیفیت به کمک شاخص سازی به صورت عملیاتی صورت می گیـــرد. به طور کلی، فرایند شاخص سازی را می توان در شکل شماره 1 نشان داد.
3 - سازوکار مشکل یابی آموزشی و حل آنها به صورت عملیاتی نظام مدیــــریت کیفیت فراگیر یک مشکل یاب است. زمانی که در سازمان آموزشی به مسایل و مشـــــکلات توجه نشود، پس از مدتی مشکلات دست به دست هم داده و وضعــــیت پیچیده ای را به وجود می آورد که نتیجه آن بروز بحران آموزشی است. کیفیت فراگیر با ابزارهایی که به کار می گیرد سازوکار دایمی را در سازمان آموزشی طراحی و پیاده سازی می نماید که پیوسته به شناسایی مشکلات منتج می شود. به کارگیری فنونی نظیر »توفان مغزی به روش جان دیویس ویا انجام پژوهش در دروس به روش دلفی« در مدیریت کیفیت فراگیر موجب شناسایی مشکلات توسط همه فراگیران و کارگزاران آموزشی می گردد.
به طور کلی نحوه کمک مدیریت کیفیت فراگیر در مشکل یابی آمـــوزش و حل آن را می توان در شکل شماره 2 نشان داد.
توسعه آموزش مبتنی بر رویکردTQM
به رغم تلاشهای زیادی در بخش صنعت، آموزش و بهداشت با هدف افزایش کیفیت زندگی انجام می گیرد، هنوز سازمانها و مراکز آموزشی ما از بسیاری جهات از جمله آموزش، از پایین بودن کیفیت رنج می برند. مدیریت فراگیر سازمانهای آموزشی را در مواردی نظیر، فرایند ارزشیابی، شوق انگیزکردن محیطهای آموزشی، بهبود برنامه های درسی و آموزشی، سرعت ارائه خدمات آموزشی بهتر و کاهش هزینه، بهبود می بخشد.
در جهان امروز ارائه کالاها و خدمات با کیفیت مناسب، مبتنی بررضایت مشتریان و گیرندگان خدمات از اهمیت زیادی برخوردار است. اغلب کارخانه ها، موسسه های صنعتی، خدماتی و آموزشی سعی دارند با افزایش کیفیت محصولات خود، مشتریان جدید و بیشتری جذب کنند و از رقیبان خود سبقت بگیرند.
از آنجا که کیفیت بهتر کالاها و خدمات، نتیجه فرایند مطلوب آموزش است، از این رو خیلی سریع توجه به کیفیت و ارتقای مستمر کیفیت در نزد اهل علم و دانش، موسسات و مراکز علمی و آموزشی از جایگاه ویژه ای برخوردار شد. دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی جهان هرروز با نوآوریهای جدید به دنبال ارتقای کیفیت خدمات و ارائه آن به مشتریان خود هستند.
موسسات و شرکتها به خوبی این نکته را یافته اند که رضایت مشتریان و گیرندگان خدمات و توجه به خواستها و نیازهای آنان، تاثیر مستقیم در افزایش درآمد و سود اعتبار اجتماعی آنان دارد. از طرفی، با رشد دانش و آگاهی مردم، تنوع نیازها و خواستهای آنان و همچنین پافشاری مردم و حکومتها برای بازسازی و بهسازی گسترده نظام آموزشی و درسی، توجه به کیفیت نسبت به گذشته اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
امروز بحثهای زیادی پیرامون کیفیت و اهمیت آن به ویژه نزد مدیران و کارشناسان آموزشی مطرح است، اما نتایج و آثار کیفیت در کالاها و خدمات (محصول) چندان مشهود نیست. به رغم تلاشهای زیادی که در بخش صنعت، آموزش و بهداشت با هدف افزایش کیفیت انجام می گیرد، هنوز جامعه ما از بسیاری جهات از جمله آموزش و پرورش و آموزش عالی از پایین بودن کیفیت رنج می برد.
می توان گفت، مدیریت کیفیت فراگیر تغییر دائمی در روشی است که دانشگاهها و مراکز آموزشی می توانند برای خود انتخاب کرده و به وسیله آن اداره شوند. فرایند حرکت به سوی کیفیت فراگیر در دانشگاهها و مراکز و موسسات آموزشی، فرایندی آهسته و پیوسته است. تحول مدیریت کیفیت فراگیر زمـــان می برد. این تحول با صبر، بخشش، همیاری و کمک حاصل می شود.
دانشگاهها و موسسات آموزشی زمانــی می توانند در انجام مدیریت کیفیت فراگیر موفق شوند که مدیران در اجرای آن مشارکت داشته باشند. یعنی نسبت TQM به آگاهی، باور، اعتماد عمیق و مهارت داشته باشند. البته در این میان حمایت مدیران عالی و ارشد و میانی در دانشگاهها و مراکز آموزشی بسیار موثر است.
عدم حمایت مدیران میانی و عالی به معنی عدم موفقیت TQM نیست، بلکه روند موفقیت را کند می سازد. مشارکت، علاقه، آگاهی و تعهد کارکنان دانشگاهها به ویژه استادان و اعضای هیات علمی نسبت به TQM، اثرات عدم حمایتها را به میزان زیادی کاهش می دهد. مشارکت و مداخله مدیران دانشگاهها و استادان در اجرای مدیریت کیفیت فراگیر به این معناست که آنان در اجرای مدیریت کیفیت فراگیر در دانشگاه پایبند و متعهد می باشند. مدیر موفق در اجرای مدیریت کیفیت فراگیر سعی می کند تنها تصمیمات را تایید نکند و در برنامه ها به جای مشخص کردن افراد و تفویض به آنان برای اجرا، برنامه بسازد و به جای ارزیابی نتایج، فرایند نتایج را ارزیابی کند.
تعداد صفحه :34
فرمت فایل : WORD ( قابل ویرایش ) تعداد صفحات:30
مقدمه
هدف من از این مقاله برجستهکردن برخی از نتایج عمدة پروژة دکترای خود [9 ] در موضوع مدیریت کیفیت در بخش خدمات کتابداری و اطلاعرسانی است. در این مقاله از میان مباحثی که در خود رساله به آن پرداختهام بیشتر به جوانب عملی خواهم پرداخت تا ملاحظات نظری. در عین حال احساس میکنم که لازم است بحث را با برخی تعاریف اساسی شروع کنم، چرا که کلماتی مثل کیفیت و سیستم در نظر افراد مختلف معانی متفاوتی دارند؛ به عبارت دیگر این کلمات هم معانی ضمنی و هم معانی صریح متفاوتی دارند.
سازمانهای خدماتی کتابداری و اطلاعرسانی ــ کتابخانههای تخصصی، کارگزاران اطلاعرسانی، تولیدکنندگان پایگاههای اطلاعاتی، و...ــ مأموریتهای گوناگونی دارند که نسبتاً پایدار هستند و [علاوه بر آنها ] اهداف کاری کوتاهمدت و بلندمدتی نیز دارند. در عین حال مأموریت کیفیت از مأموریتهای مشترک در تمام سازمانها است. این آگاهی که مأموریت اساسی کیفیت در تمام سازمانهای خدمات کتابداری و اطلاعرسانی، تأمین نیازهای مشتریان خود است و نه تولید کالاها و خدمات اطلاعرسانی، باید برای هر مدیر و کارمند بخش اطلاعرسانی اهمیت حیاتی داشته باشد. در محیط کیفیت فراگیر، مأموریت کیفیت را میتوان به شکل زیر خلاصه کرد: «دستیابی به نتایج عالی به لحاظ رضایت استفادهکنندگان همراه با حداقل استفاده از منابع و بهبود مداوم این نتایج در طی زمان.»
الگوی زیر اجزای لازم برای تحقق مدیریت کیفیتی مشخص را نشان میدهد. سه عنصر دخیل عبارتاند از: یافتههای استفادهکننده، فرآیندها و نظام کیفیتی.
دانلود مقاله مدلی فراگیر برای برون سپاری خدمات
چکیده: برون سپاری به عنوان یکی از ابزارهای توسعه سازمانها و ارتقای بهره وری در قالب کوچک سازی درسالهای اخیر موردتوجه مدیران و مسئولان سازمانها قرار گرفته و به صورتهای مختلف به اجرا درآمده است. اما تاکنون موضوع برون سپاری غالباً به صورت کلی ارائه شده و موردارزیابی قرار می گرفته است و الگوی مشخصی جهت برون سپاری خدمات ارائه نگردیده است، در این مقاله، ابتدا مشخصه های مختلف خدمات باتوجه به جدیدترین مطالب منتشر شده موردبررسی قرار گرفته و سپس یک مـدل استراتژیک جهت برون سپاری خدمات ارائه گردیده است. این مدل که بــر مشخصه های خدمت تاکید دارد به گونه ای طراحی شده است که در ضمن سادگی نگاهی فراگیر به موضوع داشته و برای راهنمایی مدیران مفید واقع می گردد. در این مقاله، پس از ارائه مدل و توضیح درمورد ارتبــــاط متغیرها با یکدیگر نحوه پیاده سازی مدل در یک سازمان و همچنین نتایج حاصل از تحقیق به اختصار بیان شده است.
مقدمه
برون سپاری به عنوان یک ابزار اجرایی ساده و اقتصادی روز به روز کاربردهای بیشتری پیدا می کند. مدیران تجاری و صنعتی درحالـــــــی که می کوشند از استراتژی برون سپاری استفاده کنند اما درعمل با مسایل و موضوعهای مفهومی متنوعی روبرو هستند. هم مدیران و هم مشاوران آنان سعی در شناسایی این مسائل دارند تا بتوانند به گونه ای موثرتر از برون سپاری استفاده کنند. درحالی که تحقیقات آکادمیک قابل ملاحظه ای در زمینه استفاده از برون سپاری در فعالیتهای ساخت محصول موجود است. متاسفانه مطالعات علمی محدودی در زمینه برون سپاری خدمات موجود است (WILCOCKS AND FEENY 1995).
موضوع مهمی که برای دست اندرکاران تجارت در استفاده از برون سپاری مطرح است آن است که چطور یک شرکت تصمیم بگیرد چه فعالیتی را برون سپاری کند و چه فعالیتی را خود انجام دهد؟
مسئله ای که مدیران ارشد با آن مواجه هستند استفاده از برون سپاری نیست، بلکه تعیین خدمتی است که باید برون سپاری شود
(VENKATRAMAN, 1997) و این موضوع نیازمند آن است که استراتژی های برون سپاری به روشنی معین شوند.
در این مقاله، چارچوبی مفهومی مطــرح می شود که ازطریق آن می توان تصمیم گرفت که چه فعالیتهای خدماتی باید برون سپاری شود چه فعالیتهای خدماتی باید در خود سازمان انجام پذیرد.
منافع حاصل از برون سپاری
موسسه (برون سپاری) (OUTSOURCING) در یک سری از مطالعات خود با بررسی بیش از 1200 شرکت به منظور درک صحیح از اینکه چرا شرکتهـــا فعالیتهای خود را برون سپاری می کنند بــه این نتیجه رسید که 10 مزیت بالقوه درنتیجــــــــــه استفاده از برون سپاری وجود دارد که عبارتند از: (OUTSOURCING INSTITUTE WEB PAGE 1/23/96)
افزایش تمرکز شرکت بر یک فعالیت خاص؛
قابلیت دسترسی در سطح جهانی؛
دردسترس قرارگرفتن وجوه سرمایه؛
تسریع در کسب مزایای ناشی از تجدید ساختار؛
تقسیم ریسک؛
آزادکردن منابع برای دیگر اهداف؛
تزریق وجوه نقد به شرکت؛
کاهش و کنترل هزینه عملیات؛
دسترسی به منابع (غیرداخلی)؛
مدیریت وظایف مشکل یا کنترل ناپذیر.
در حالی که ممکن است برخی از این موارد همزمان مطرح باشند به طورکلی آنها می توانند سود برون سپاری را نشان دهند. موارد فوق نه تنها سود ناشی از برون سپاری را درکاهش هزینه نشان می دهند بلکه در برخی موارد ممکن است اهمیت آنهــا مهمتر از کاهش هزینه ها باشد.
برون سپاری در بخش خدمات
یک مدل مفهومی در شکل شماره یک نشان داده شده است که در آن رابطه بین متغیرهای موثر در تصمیم گیری برای برون سپاری (CUTSOURCING) فعالیتهای خدماتی ارائه گردیده است. این چارچوب براساس دیدگاه شرکتی ترسیم شده که فعالیتهای خدماتی خود را برون سپاری کرده است.
جهت متغیرها در نمودار تصمیم گیری
همچنان که در شکل شماره یک ملاحظه می شود، این مدل از 8 متغیر مستقل (ناملموسی، تفکیــــک ناپذیری، استانداردشدن، عدم اطمینان تقاضا، عدم اطمینان فنــاوری، پیچیدگی، موقعیت رقــــابتی و تمــاس با مشتری نهایی) و 3 متغیر تعدیلی (فعالیت اصلی، اهمیت یا حساسیت فعـــــالیت و تعداد تامین کننده های بالقوه) و یک متغیــــــر وابسته (تمایل به برون سپاری) تشکیل شده است. در این شکل، متغیرهای تعدیلی در سمت راست و متغیرهای مستقل در سمت چپ نشان داده شـده اند.
مقدمه :
تاریخ 200 ساله صنعت و ورود به عصر جدید عصر فرا صنعتی عصر اطلاعات عصر فرا ملی و ارتباطات نتیجه رشد و ارتقا بهره وری است که نمونه های بارز آن استفاده بیشتر اتوماسیون و کاربرد رباتها در تولید در کنار سیستمهای نوین مدیریتی می باشد. تنها در طول 15 سال اخیر افزایش بهره وری در سطح جهان 45 برابر شده است مه این افزایش معجزه آسا به طور عمده نتیجه بهبود در سیستمهای مدیریتی سازمانها و سیاستهای علمی تحقیقاتی و اقتصادی صحیح در کشور های پیشرفته صنعتی بوده است. بیگمان رشد اقتصادی جوامع در گرو نرخ رشد بهره وری آنان است. مطا لعات تجربی در کشور های پیشرفته صنعتی نشان داده که اهمیت بهره وری در نتیجه توسع سیستمهای نرم افزار مدیریتی بیش از مشارکت و افزایش کمی عوامل کار و سرمایه در جریان تولید بوده است. پایین بودن سطح بهره وری مه از ویژیگیهای غالب کشور های کمتر توسعه یافته است ناشی از عوامل مختلف تاثیر گذار بر بهره وری است که تعدادی از این عوامل خارج از کنترل این جوامع و پاره ای قابل چاره جویی و کنترل است. دقیقا به همین دلیل امروزه تمام کشورهای جهان در پی بدست اوردن پیشرفتهایی در زمینه بهره وری هستند بدین معنی که بتوانند با مصرف منابع کمتر به مقدار تو لید ملی بیشتر دست یابند زیرا میان درآمد سرانه هر کشور و شاخص بهره وری رابطه ای مستقیم وجو دارد.
فهرست :
– مقدمه
فصل اول
– مفهوم بهره وری
– شاخصهای ارزیابی عملکرد سازمان ها
– تعریف بهره وری
– دید گاههای مختلف در باره بهره وری
– برخی سو برداشتها درباره مفهوم بهره وری
– سطوح بهره وری
– بهره وری سبز
فصل دوم
– ضرورت مدیریت فراگیر بهره وری
– عوامل موثر بر وضعیت بنگاهها و سازمان ها
– یکپارچگی و ارتباطات بیشتر در سطح جهان
– سرعت بالای ارتباطات سطح جهانی
– تناقض همکاری و رقابت پذیری
– پیچیدگی و نا اطمینانی
– تغییر در موازنه قدرتهای اقتصادی
– تغییر صحنه بازار جهانی
– بازیگران بین المللی
– حق انتخاب بیشتر مشتریان
– مقررات زدایی
– کاهش طول عمر کالا
– تغییر تاکیدها در دهه های و
– تغییر در کانون های مورد توجه مدیران
– سازمان های ملی بهره وری در برخی از کشورها ی آسیایی
– ژاپن
– هندوستان
– سنگاپور
– بهره وری در ایران
فصل سوم
– مفهوم و فلسفه مدیریت فراگیر بهره وری
– چشم انداز بهره وری فراگیر
– مرحله سنجش و اندازه گیری
– مفهوم و تعریف کارکردی و عملیاتی مدیریت بهره وری فراگیر
– خصوصیات منحصر به فرد مدیریت بهره وری فراگیر
– استراتژی استفاده از نظام مدیریت بهره وری فراگیر
– توان مدیریت جامع بهره وری فراگیر
– تعریف مدیریت بهره وری فراگیر
– مدیریت بهره وری فراگیر به مثابه سه پایه
– مدیریت بهره وری فراگیر: اتحاد سه بعد رقابت پذیری
فصل چهارم
– بهبود بهره وری
– عوامل موثر بر بهره وری
– دیدگاه تکنیکی
– دیدگاه فرهنگی
– عوامل موثر بر بهبود بهره وری
– عوامل موثر بر بهره وری نیروی کار
– شیوه انتخاب مدیران
– بهره وری و ثبات مدیریتی
– پیشرفت تکنولوژی و تحقیق و توسعه
– راههای بهبود بهره وری
– بهره وری و سیستمهای سازمانی
– برنامه ریزی برای بهبود بهره وری
– چهارده دستور العمل برای بهبود بهره وری
فصل پنجم
– بهره وری نیروی انسانی
– آموزش و پرورش
– انگیزه و بهره وری
– وجدان کار ، فرهنگ کار و انضباط در کار
– عوامل موثر بر افزایش بهره وری نیروی انسانی
– برنامه ریزی و منابع انسانی
– نتیجه گیری
– نتیجه
– منابع فارسی
– منابع لاتین