فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:27
فهرست مطالب:
صاحب قبلی:
معماران:
توضیحات بنا:
جزئیات ساخت بنا:
جزئیات دیگر:
نقشه ها و عکسهای مربوط به پروژه
چکیده:
صاحب قبلی: این خانه در ابتدا برای دیلمیان بوده و اولین مدرسه در گرگان میباشد که پسرانه بوده است. بعد از آن حاج حبیب اله فاطمی آن را از وراث دیلمیان خرید. بعد از آن سه خانوار در آن زندگی میکردند.
ساکن فعلی: آقای دلیری
طرح اولیه ساختمان: پارک شهر فعالی (قصر) به دستور محمدعلی شاه قاجار بوسیله ایوانف طراحی و ساخته شد. این ساختمان که معمار آن آقای جلالی بوده که با استفاده از طرح پارک شهر، طرح اولیه این خانه را ریخته است.
معماران: آقای شعبان جلالی، حاج حسین کاشی که دو تن از معماران معروف گرگان بودهاند.
نماکار: سعید سقا استرآبادی گچبری نمایش را انجام داده که با آقای فاطمی هم نسبت فامیلی داشته است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
فهرست مطالب:
مقدمه
بهره اول: اهمیت و جایگاه نظریه راولز
بهره دوم: شخصیت راولز و بحران موجد نظریهپردازی او
بهره سوم: پیشینه پژوهش
بهره چهارم: راولز، کانتگریی و نقد فایدهگرایی
بهره پنجم: تجدید نظرطلبی «راولز متأخر» نسبت به «راولز متقدم»
بهره ششم: تبیین نظریات راولز
بهره هفتم: نقدهای وارده بر نظریه راولز
الف: انتقادهای عام یا کلّی
انتقادهای خاص
1. نسبیت عدالت و معیار ناپذیری مطلق آن
2. ایدئولوژیک و جانبدارانه و بومی بودن نظریه راولز
4 . فقدان نوآوری
5. فقدان انسجام و شفافیت لازم و ابهام و تفسیرپذیری زیاد نظریه
6. خنثا و تهی بودن عدالت در نظریه راولز
7. معطوف بودن به پوچی و پوچگرایی
8. غایب بودن و ملحوظ نکردن بسیاری از تلقیهای دیگر از عدالت
9. تردیدپذیر بودنِ ضدیت با فایدهانگاری
10. نگاه غیرساختاری و انتزاعی به عدالت اجتماعی
11. ایرادات وارد بر الگوی قرارداد یا توافق اجتماعی
12 - ایرادهای متوجه «وضعیت اصیل یا نخستین»
13- ایرادات متوجه دو اصل عدالت: آزادی ، تمایز یا نابرابری
استنتاج
منابع
مقدمه:
در چند دهه گذشته، دیدگاهها و نظریههای فیلسوف امریکایی ـ جانراولز ـ درمورد عدالت، نظریههای بیشماری را به خود جلب کرده است. فیلسوف مزبور کوشیده است تا با نظریهپردازی خویش در این زمینه، به بازسازی و احیای لیبرالیسم ـ بویژه نوع سیاسی آن ـ همت گمارد.
مقاله حاضر کوشیده است با بررسی دقیق نظریات این اندیشمند، آنها را نقد و ارزیابی کرده و نارساییها و کاستیهای فراوان موجود در این آراء و مدل عدالت اجتماعی راولز را مورد بررسی دقیق قرار دهد و بدینسان ناکارایی لیبرالیسم سیاسی ـ حتی بظاهر احیا شده ـ را نیز مستدل سازد.
بهره اول: اهمیت و جایگاه نظریه راولز
متفکر و فیلسوف سیاسی امریکایی، جان بوردن راولز (2002 ـ 1921 ) از مهمترین فلاسفه سیاسی قرن بیستم و حتی به تعبیر پارهای اندیشمندان، شاخصترین چهره فلسفه سیاسی این قرن میباشد. آثار این فیلسوف بحثانگیز و تأثیرگذار، بیش از پنجاه سال است که چاپ میشود و این نوشتهها بهطور فزایندهای در طول این مدت، فلسفه سیاسی در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده است. البته تا پیش از انتشار کتاب «نظریه عدالت» در 1971، او هیچگونه شهرتی در محیط آکادمیک نداشت، اما بعد از انتشار این اثر، بلافاصله مورد توجه صاحبنظران قرار گرفت؛ تـا جاییکه بـرخی این کتاب را بـا آثار فلاسفه بزرگی مانند «افلاطون»، «جان استورات میل» و «کانت» مقایسه کردهاند. بنابراین بیدلیل نیست که اثر یاد شده تاکنون به بیست و هفت زبان ترجمه شده است و پس از گذشت تنها ده سال از چاپ کتاب «نظریه عدالت»، کتابنامه موضوعی نوشتههای مرتبط با اندیشه راولز به بیش از 2500 مورد رسید و این رقم درحالحاضر پنج هزار عنوان را دربرمیگیرد که این حجم گسترده شامل معرفیها، بازخوانیها، تفسیرها و نقدها میباشد. جالب اینجا است که تنها فلاسفه و اندیشمندان سیاسی به آراء وی نپرداختهاند، بلکه متفکران مشهوری که اساساً در سایر حوزهها نیز به نظریهپردازی اشتغال داشتهاند، به شرح و بسط و نقادی دیدگاههای این اندیشمند پرآوازه اقدام ورزیدهاند که از جمله آنها میتوان به «توماس ناگل» فیلسوف برجسته امریکایی ـ عالم متافیزیک، معرفتشناسی و فلسفه اخلاق ـ اشاره کرد.
همچنین کتاب «نظریه عدالت»، راولز را در زمره فیلسوفان طراز اول لیبرالیسم جهان قرارداد؛ همچنانکه این اثر را مهمترین اثر فلسفه سیاسی لیبرالیسم در نیمه دوم قرن بیستم میدانند. گفتنی است که در نیم قرن اخیر نوشتههای او صرف دفاع از بخش اساسی تزهای فلسفه سیاسی آنگلوامریکن با محوریت لیبرالیسم شده است و بسیاری تجدید حیات نظریهپردازی لیبرالی را از دهه هفتاد به بعد، مدیون وی میدانند و این درحالی است که تا قبل از این دهه، اثر خلاقهای درزمینه اندیشه سیاسی، که تا این حد جدلانگیز باشد، پدید نیامده بود و درواقع اثر راولز برای تفکر سیاسی و اقتصادی در چارچوب سنت لیبرالی، انگیزهای بینظیر برای بازسازی و تجدید حیات فراهم آورد.
بهره دوم: شخصیت راولز و بحران موجد نظریهپردازی او
احاطه وسیع به دانش واندیشه پیشینیان در قلمرو اخلاق، فلسفه، سیاست و تاریخ، تلاش مداوم و خستگیناپذیر علمی، نظم و انضباط شخصی، شخصیت فروتن و مهرورز، اندیشه پویا و زاینده و نثر فصیح و روشن، از جان راولز چهرهای برجسته، دیرپا و نامور در حوزه فلسفه دوران جدید ساخته است؛ تاجاییکه در میان منتقدان راولز کسانی نیز یافت میشوند که این شهرت اقبال عمومی را دلیل بر وجود افکار بدیع و استدلالهای محکم در اندیشه وی نمیدانند؛ برای مثال «شاپیرو» معتقد است که راولز فیلسوفی است که از امتیاز فرارفتن از مرزهای آکادمیک و تبدیل شدن به چهرهای مشهور و مردمی برخوردار بوده است.
اگرچه راولز را به عنوان مدافع تفکر لیبرالی میشناسند، ولی در واقع وی فیلسوفی آزاداندیش و غیروابسته به حکومت امریکا بود که در سراسر عمر بهجای «عمله قدرت و حکومت»، از حقوق و درآمد دانشگاهی خود ارتزاق میکرد؛ همچنانکه جنگ ویتنام و دخالت امریکا در این کشور، با انتقاد شدید راولز مواجه شد و او با شرکت در همایشهای ضدجنگ، مخالفت خود را با این جنگ بیپایه آشکار کرد. پیش از این نیز او در جنگ جهانی دوم شرکت داشت و دوستان بسیاری را در این جنگ از دست داد و در آنجا نیز از رفتار امریکائیان در جنگ انتقاد کرد و پس از بمباران اتمی هیروشیما، جنگ مزبور را ناعادلانه شمرد و حمله یک حکومت لیبرال ـ دموکراتیک را به غیر نظامیان دشمن در جنگی ناعادلانه به باد انتقاد گرفت. «او افزون بر موضعگیری دربرابر دخالت نظامی امریکا در ژاپن و ویتنام، همواره در اندیشه راهبردن اصلاحات اجتمامی از رهگذر نظریهپردازی و ارائه آموزههای سیاسی ـ اخلاقی بود. راولز در مراسم بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد انتشار نظریه عدالت، نگرانی توأم با شگفتی خویش را از تحولات جامعه امریکا ابراز داشت. او این دیدگاه را مطرح ساخت که عدم محدودیت در گشادهدستی سیاسی، از فرایند سیاسی در امریکا، چهرهای ناخوشایند ترسیم کرده است. به بیان روشنتر، ارزش آزادی در امریکا برای افراد، بسیار بیشتر و فربهتر از بعضی دیگر شده است و این واقعیت از گسترش نابرابری و بیعدالتی خبر میدهد. راولز در واپسین مقاله خود با عنوان «بازبینی ایده خرد عمومی»، بهگونهای آشکار و بیپروا، به انتقاد از سیاستهای امریکا پرداخت. در نگاه راولز، منافع صنفی سازمان یافته، سیاست امریکا را زیر تأثیر خود گرفتهاند؛ بهگونهایکه مشارکت گسترده در رقابتها، حتی اگر مانع بحثها و تأملهای عمومی نشده باشد، آن را از سکه انداخته است. »
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:16
فهرست مطالب:
پیشگفتار 1
نقد ادبی 2
آثار ادبی چیست؟ 2
دشواریهای نقد ادبی 6
ابزار و ملاک نقد 9
نقد ذوقی و نقد فنی 9
نقد موضوع و ماده شعر و ادبیات و انواع ادبی 11
نتیجه 12
منابع و ماخذ: 13
پیشگفتار
ادبیات هر قومی یکی از ارکان عمدهی فرهنگ آن قوم است. ادبیات نیز بدون نقد و ارزیابی پیشرفت لازم را نمیکند و چنانکه باید راه تکامل را نمیپیماید و چه بسا دچار سکون و رکود و توقف میشود، زیرا وقتی سخنوران و شاعران و نویسندگان ملتی از راه و رسم ابداع و ابتکار بازماندند و از نقد و سنجش بیخبر باشند، یا در سراشیب افراط میافتند یا در پرتگاه تفریط و یا به تقلید آثار دیگران میپردازند و یا به نوآوریهای پوچ و بیارزش دست میزنند. ملکی که ادب و هنر و پویایی داشتهاند از نقدی پویا و بارور برخودار بودهاند و چه بسا نوآوریهای هنری و ادبی که حاصل موشکافیها و راهنماییهای هنرشناسان و سخنسنجان بوده است. بنابراین نقد و نقادی در عرصهی ادبیات و نوشتههای مختلف تاثیر بسزایی بر نویسنده و شاعر دارد تا سبب اعتلاء و ترقی نویسنده در کارش گردد و سبب پیشرفت جامعه شود.
نقد ادبی
نقد ادبی که از آن میتوان به سخن و سخنشناسی تعبیر کرد، عبارت است از شناخت ارزش و بهای آثار ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی که معلوم میشود نیک و بد آن آثار چیست و منشاء آنها کدام است.
در زمان ما، غایت و فایده نقد ادبی به این نکته هم نظری دارد که قواعد و اصول یا علل و اسبابی را نیز که سبب شده است، اثری درجه قبول یابد و یا داغ رد بر پیشانی آن نهاده شود، تا حدی که ممکن و میسر باشد، تحقیق بنماید. بنابراین واجب است که نقد ادبی، تا جایی که ممکن است، از امور جزئی به احکام کلی نیز توجه کند.
از اینجاست که برای نقد ادبی، مفهومی وسیعتر و تعریفی جامعتر قائل شدهاند و آن را شناخت آثار ادبی از روی بصیرت گفتهاند .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:27
فهرست مطالب:
چکیده
کلید واژه ها:
1ـ مقدمه
2ـ مواد و روش ها
3ـ نتایج و مباحث
3ـ1ـ آراء یونانیان و غربی ها در باب ماهیت سخن ادبی
3ـ2ـ افلاطون و الهامی بودن شعر
3ـ3ـ ارسطو و ساختار شعر و سخن ادبی
3ـ4ـ دفاع سیدنی از نظریه ی ارسطو
3ـ 5 ـ جان درایدن و طبیعت عام بشری
3ـ6ـ وردزورث و حقیقت کلی شعر
3ـ7ـ کالریچ و آفرینندگی شعر
3ـ 8 ـ نظر شلّی در دفاع از شعر و سخن ادبی
3ـ 9 ـ نظریه ی ادبی فرمالیسم
3 ـ 10ـ نظریهی ساختار گرایی و ادبیات
3ـ11ـ نیچه و لذّت ادبی
3ـ 12ـ ابهام گرایی و پوچی در ادبیات
3ـ13ـ نظر ژان پل سارتر درباره ی ادبیات
3ـ14ـ مفهوم و ماهیت سخن ادبی در بین عرب ها
3ـ 15ـ تحلیل آراء حکما و نظریه پردازان ایرانی
3ـ16ـ مفهوم امروزی ادبیات
3-17- نظر خواجه نصیر درباره ی شعر و سخن ادبی
3-18- نظر کروچه درباره ی ادبیات
3ـ19ـ نتیجهگیری نهایی
ABSTRACT
Keywords
منابع و مآخذ:
چکیده:
در تعریف واژه ی ادبیات، ماهیت، فواید و نقش آن در زندگی بشر و نیز در حوزه ها و کارکردهای عملی آن، از قدیمترین زمان تاکنون مباحث گوناگونی صورت گرفته است؛ برخی آنرا به مفهوم اخلاقی و برخی در معانی ادبی و عده ای نیز به هر دو مفهوم اخلاقی و ادبی آن به کار برده اند.
اما امروزه ادبیات با سایر علوم جدیدی چون روان شناسی، زبان شناسی و نقد ادبی پیوند خورده و اهمیت والایی پیدا کرده است.
اگر ما یک سیر اجمالی در آراء و نظریه های ادبی غربی ها داشته باشیم، با مطالعه ی آراء ادبی افلاطون، ارسطو، سیدنی، جان درایدن، جانسن و کالریچ و دیگران در می یابیم که:
اولاً جریان فکری ادبی که از ارسطو شروع و به کالریچ ختم می شود، متناسب با شرایط فرهنگ اروپایی است؛ به ین صورت که اگر در آراء آنها ابتدا موضوع اخلاقی در حوزه ی ادبیات دارای نقش و معنای خاصی بود، رفته رفته رنگ باخته و «لذت» جانشین «تعالیم اخلاقی» می گردد.
ثانیاً در تعریف ماهوی شعر و ادبیات با مشکلات و نارسایی های چندی روبه رو هستیم که تعمیم آن نظرها به آثار ادبی مهم دنیا، نه تنها مشکل، بلکه گاهی ناممکن و یا حداقل ضعیف می باشد.
در این مقاله ضمن تبیین و روشنگری جریانات تاریخی آراء ادبی غربی، که از اخلاق به التذاذ و از ایضاح به ابهام می گراید، سعی شده با کمک از نظریه های ادبی خواجه نصیر و بند کروچه و استفاده از مفهوم «شهود»، یک تعریف جامع و کاربردی تری از ادبیات ارائه شود تا گره گشای بسیاری از مشکلات ادبی و علمی ما باشد.
کلید واژه ها: آراء ـ ادبی ـ امروز ـ شهود ـ غرب ـ نقد ـ یونان
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:20
فهرست مطالب:
نگاهی به تولدی دیگر فروغ فرخزاد :
مقدمه
بخش اول
بخش دوم
بخش سوم
بخش جهارم
بخش پنجم
بخش ششم
نگاهی به تولدی دیگر فروغ فرخزاد :
• فروغ در تولدی دیگر یک تابلو نقاشی میخ شده به دیوار است که با شجاعتی دوست داشتنی ساز برون رفت از میخ و دیوار را ساز می کند. تولدی دیگر پاسخی است به واقعیت چارچوب و تلاشی است از سوی محدود برای پا گذاشتن به خارج از محدوده.
مقدمه
بدون شک ما در تولدی دیگر، با تولد سر و کار داریم. اما تولد چیست؟ آیا تولد چارچوب است، وهم است، امید است و یا تولد نظم و یک پرانتز در بی نظمی است. چشم ما جهان است و جهان وهمی است که اسارت چشم ما آن را به عنوان یک جهان غیر قابل تردید و ملموس به ما تحمیل می کند. شاید جهان وهمی است که تنها در اسارت چشم ما می تواند پائیز باشد یا بهار، استکان چای روی میز باشد با گربه ای که در کنار گرمای شوفاژ پناه گرفته است. بدون در نظر گرفتن تعریف ما از تولد و بدون در نظر گرفتن چارچوب شاید بتوان ادعا کرد که تولد تنها در درون چهارچوب یا اسارت است که می تواند اتفاق بیفتد.
اگر ما تولد را وهم بودنی که چارچوب به ما تحمیل می کند بدانیم در قدم بعدی و شاید همزمان با وهم دیگری به نام رهایی روبرو خواهیم بود. اسارت می تواند تنها با تکیه به رهایی به تعریف و درک اسارت نزدیک شود. رهایی در بهترین حالتها تعریف اسارت است. رهایی چارچوب است که در دهان چارچوب نفس می کشد با این وجود ادعا می کند که اسارت نیست. اسارت تابلو نقاشی میخ شده به دیوار، اسارت میخ شده به مکان و زمان است و رهایی، میل یا آرزوی تابلو برای کنده شدن از دیوار. من فکر می کنم رهایی بیش از هر چیزی به اسارت نزدیکتر است، رهایی به جز اسارت نمی تواند. رهایی وهمی است که در چارچوب اسارت نفس می کشد، تغذیه می کند، به پیاده روی می رود، زاد و ولد می کند و درنهایت در زیر بار اسارت به خاک سپرده می شود با این وجود ادعا می کند که اسارت نیست.
واژه ی تولد چه درآستانه ی سرک کشیدن از دهانه ی بام رسیده ی یک رحم و چه در حوزه ی زبان و هنر آلوده به وهمی تب دار است. تولد، وهمی است که نوستالژی وهمی دیگر، رهایی را با دو پای درشت و چهارزانو می نشاند جلو روی اسیر. حس قفس، لمس واقعیتی زیبا در درون وهمی خانمانسوز است. قفس یک ضرورت است و حس قفس بدون قفس نمی تواند اتفاق بیفتد.
فروغ در تولدی دیگر، فروغ است و همزمان فروغ نیست. فروغ در تولدی دیگر دست به گریبان پارادوکس فروغ است. فروغ، آیه ی تاریکیست و همزمان فروغی است که رو به سوی درخت آب آینه چشم دارد. فروغ در تولدی دیگر چارچوبی است که به درک اسارت نزدیک می شود. فروغ در تولدی دیگر یک تابلو نقاشی میخ شده به دیوار است که با شجاعتی دوست داشتنی ساز برون رفت از میخ و دیوار را ساز می کند. تولدی دیگر پاسخی است به واقعیت چارچوب و تلاشی است از سوی محدود برای پا گذاشتن به خارج از محدوده .