یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

آراء و نظرات پست مدرنیستی لیوتار

اختصاصی از یارا فایل آراء و نظرات پست مدرنیستی لیوتار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

یکی از چالش­برانگیزترین و جنجالی­ترین رویکردهای معاصر در خلال یک دهه اخیر رویکرد پست­مدرنیسم بوده است. برخی متفکرین بر این باورند که این رویکرد را می­توان بعد از پارادایم­های اثباتی، تفسیری و انتقادی، به پارادایم چهارم جامعه­شناختی تعریف کرد.


دانلود با لینک مستقیم


آراء و نظرات پست مدرنیستی لیوتار

تحقیق در مورد پدیدارشناسی

اختصاصی از یارا فایل تحقیق در مورد پدیدارشناسی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پدیدارشناسی


تحقیق در مورد پدیدارشناسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه197

بیست و یک : پدیدار شناسی علم تفسیری Hermenuties نظریه دریافت Reception theory

پدیدار شناسی، علم پدیده های ناب است. اما هدف پدیدارشناسی درواقع مقابله با تجریه بود.این مکتب چنان که از شعار آن، یعنی« بازگشت به خود چیزها!» برمی آید، بازگشتی به  عینینات و واقعیات مجسم بود(1).  این مکتب مدعی شناخت ساختار طی خودآگاهی و شناخت از خود پدیده ها از رهگذر آن بود(2)  پدیدارشناسی با ادعای این که آنچه درک ناب میدهد همان ماهیت چیزهاست امیدوار بود بر این شک گرایی فائق آید(3). پدیدارشناسی در قلمرو نقد ادبی تأثیراتی بر فرمالیست های روسی به جای گذاشت. همانطور که هوسرل عین واقعی را در پرانتز قرار می دهد تا توجه خویش را به عمل معرف بر آن معطوف کند، شعر نیز از نظر فرمالیست ها عین واقعی را در پرانتز قرار می داد، و در عوض برچگونگی درک شعرتأکید می دهد.  اما مکتب اعتقادی ژنو که در دهه های 1940 و 1950 شکوفا شد و چهره های درخشانی از قبیل ژرژپولت Georges Poulet بلژیکی، ژا ن استاروبینسکی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پدیدارشناسی

دانلود مقاله پدیدارشناسی

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله پدیدارشناسی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله پدیدارشناسی


دانلود مقاله پدیدارشناسی

 

مقدمه:
معرفی نویسنده:
مقدمه مترجم:
پیشگفتار:
نقد بیرونی:
روی آورندگی چیست و چرا در پدیدارشناسی مهم می باشد؟
اینهمانی خود عین:
جزء و کل:
حضور و غیاب و اینهمانی میان آنها:
درآمدی بر چیستی پدیدارشناسی:
انتقاد به ساکالوفسکی، پدیدارشناسی و پاسخ به آن:
پدیدارشناسی خود:
من در رویکرد پدیداری:
زمان مندی:
زیست جهانی و بی ذهنیت:
خرد، حقیقت و هویدایی:
هویدایی نسبت به حقیقت نوئسیس به نوئما:
شهود آیدتیک:
شرح پدیدارشناسی:
پدیدارشناسی در متن تاریخی دوره معاصر:
پدیدارشناسی در یکصد سال گذشته
آغاز جنبش:هوسرل
مرحله دوم: هوسرل،هایدگر و شلر:
پدیدارشناسی در فرانسه:
پدیدارشناسی در کشورهای دیگر:
ملاحظات پایانی :
نقد محتوایی:

 

شامل 47 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم

مقاله پدیدارشناسی

اختصاصی از یارا فایل مقاله پدیدارشناسی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله پدیدارشناسی


مقاله پدیدارشناسی

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:46

فهرست مطالب:

مقدمه:

معرفی کتاب:

معرفی نویسنده:

مقدمه مترجم:

پیشگفتار:

نقد بیرونی:

روی آورندگی چیست و چرا در پدیدارشناسی مهم می باشد؟

اینهمانی خود عین:

جزء و کل:

حضور و غیاب و اینهمانی میان آنها:

درآمدی بر چیستی پدیدارشناسی:

 

انتقاد به ساکالوفسکی، پدیدارشناسی و پاسخ به

آن:

پدیدارشناسی خود:

من در رویکرد پدیداری:

زمان مندی:

زیست جهانی و بین ذهنیت:

خرد، حقیقت و هویدایی:

هویدایی نسبت به حقیقت نوئسیس به نوئما:

شهود آیدتیک:

شرح پدیدارشناسی:

پدیدارشناسی در متن تاریخی دوره معاصر:

پدیدارشناسی در یکصد سال گذشته

آغاز جنبش:هوسرل

مرحله دوم: هوسرل،هایدگر و شلر:

پدیدارشناسی در فرانسه:

پدیدارشناسی در کشورهای دیگر:

هرمنوتیک و شالوده شکنی:

ملاحظات پایانی :

نقد محتوایی:

 

 

 

مقدمه:

پدیدارشناسی به عنوان یکی از مکتب های روشی در مطالعه علوم انسانی و بخصوص علوم اجتماعی، اگر چه نزدیک به بیش از نیم قرن است که خود را با کتاب پژوهشهای منطقی (1902-1901) ادموند هوسرل به نمود گذاشته است اما هنوز تازگی و جدل انگیزی خود را حفظ نموده است.

از این نظر که مکاتب و روشهای جدیدی از درون آن متولد شده اند مانند هرمنوتیک مارتین هایدگر و مرلوپونتی و گادامر، همچنین وجودگرایی ژان پل سارتر و ... .

همچنین این روش در نقدهای هنری و ادبی و در شکل گیری نظریات نقدی علوم انسانی مانند نظریات هابرماس در زمینه روش و موضوع در علوم اجتماعی همچنین، نظریات هرمنوتیک، ساختارگرایی و فرمالیسم ادبی تأثیر بسزایی داشته است.

تأکید پدیدارشناسی بر شهود که موضعی آشکار بر عقل گرایی دکارت و همچنین علم گرایی پوزیتویستی است و تأکید بر درنظر گرفتن ساختارهای ذهن و آگاهی و همت گماشتن به کشف این ساختارها و ربط منطقی دادن آن با تشخیص بیرونی عین ها، نمونه هایی از تلاش درخور توجه پدیدارشناسی است. تلاشهایی که هر انسان کنجکاو و اهل فکری را به تأمل و بازاندیشی در آن وا می دارد.

به نظر می رسد رجوع به پدیدارشناسی و پی گیری تحولات آن بطور مستمر یکی از نیازهای اساسی محققان و اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی است. این نکته وقتی جدی تر می شود که بدانیم روشهای پدیداری بوسیله آلفرد شوتس بطور علنی و سرراست وارد علوم اجتماعی و جامعه شناسی بطور اخص شده و افرادی چون برگرولاکمن و ساتاس و وکسلر توانسته اند از آن بهره های خوبی در زمینه ی شناخت کنشهای انسانی و اجتماعی بردارند.

معرفی کتاب:

نام کتاب: درآمدی بر پدیدارشناسی

مؤلف: رابرت ساکالوفسکی

مترجم:محمدرضا قربانی

انتشارات: گام نو- تهران 1384

کتاب 391 صفحه را شامل می شود که شامل 14 بخش، یک مقدمه مترجم، پیشگفتار مؤلف و همچنین کتابنامه و واژه نامه است.

 

 

معرفی نویسنده:

رابرت ساکالوفسکی، استاد دانشگاه کاتولیک، یکی از برجسته ترین پدیدارشناسان ساحل شرقی آمریکاست. از نظر پدیدارشناسان ساحل غربی، مخصوصاً درایفوس، هوسرل یک درونگرا است. با این تفسیر، هوسرل معنا را به عنوان یک چیز کاملاً ذهنی و جدای از جهان درنظر می گیرد. بنابراین، او نمی تواند توضیح دهد که چگونه یک عین داده می شود. بلکه تنها می تواند روشن کند که ما چگونه به آن عین روی می آوریم.

فولسدال،درایفوس،میلر،اسمیت، ومک اینتایر (که معمولاً آنها را اعضای مدرسه ی کالیفرنیا، یا مفسرین ساحل غربی می شناسند) نظریه ی روی آورندگی هوسرل را به صورت فرگه ایی تفسیر می کنند.

رهیافت فرگه ای به این موضوع باعث می شود تا به این نتیجه برسیم که روی آورندگی آگاهی در قیاس با دلالت بیان های زبانشناختی قابل درک است. در برابر این تفسیر، تفسیر ساحل شرقی، که پدیدارشناسانی نظیر ساکالوفسکی، دراموند، هارت و کاب- استیونز را تشکیل می دهد.

از نظر ساکالوفسکی برای آنکه (عین- آنگونه - که به آن- روی آورده شده است) را بررسی کنیم، باید خود عین، و نه ساختار آگاهی را مورد بررسی قرار دهیم، از این نظر، نوئما معنای آرمانی یا یک مفهوم یا یک گزاره، یعنی میانجی بین سوژه و ابژه نیست که به آگاهی ، روی آورندگی را ارزانی کند، بلکه خود عین است. منتهی عینی که در تأمل پدیدارشناسانه درنظر گرفته شده است.این تفاوت، تنها تفاوت ساختاری در نوئما، و نه تفاوت در باشنده ی هستی شناسانه است.

ساکالوفسکی ضمن آنکه پدیدارشناس برجسته ای است، نویسنده ی خوبی نیز می باشد. استواری قلم و گزینش واژه ها، بیانگر تسلط او بر ادبیات انگلیسی است. با این حال، نظر او نسبت به فلسفه ی هایدگر و شالوده شکنی دریدا، تا حدودی افراطی است.

 

مقدمه مترجم:

در مقدمه مترجم کوشیده است تا شرح مختصری از پیدایش پدیدارشناسی و تحولات آن و گرایشهای متفاوت آن را ارایه دهد. او معتقد است که نویسنده کتاب به گسترش منطقی یک اصطلاح شناسی پدیدارشناسانه پرداخته است و نویسنده به خوبی از پس «امتزاج افقها»ی متفاوت برآمده است. سپس نویسنده به گله و خرده گیری از مترجمان داخلی به دلیل ناتوانی در برقراری پیوند با مفاهیم پدیدارشناسی می پردازد و در نهایت خلاصه ای از چگونگی واژه گزینی و خلاصه ای از اصول اولیه پدیدارشناسی را ارایه می دهد.


دانلود با لینک مستقیم

مقاله پدیدارشناسی

اختصاصی از یارا فایل مقاله پدیدارشناسی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله پدیدارشناسی


مقاله پدیدارشناسی

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:127

چکیده:

پدیدار شناسی، علم پدیده های ناب است. اما هدف پدیدارشناسی درواقع مقابله با تجریه بود.این مکتب چنان که از شعار آن، یعنی« بازگشت به خود چیزها!» برمی آید، بازگشتی به  عینینات و واقعیات مجسم بود(1).  این مکتب مدعی شناخت ساختار طی خودآگاهی و شناخت از خود پدیده ها از رهگذر آن بود(2)  پدیدارشناسی با ادعای این که آنچه درک ناب میدهد همان ماهیت چیزهاست امیدوار بود بر این شک گرایی فائق آید(3). پدیدارشناسی در قلمرو نقد ادبی تأثیراتی بر فرمالیست های روسی به جای گذاشت. همانطور که هوسرل عین واقعی را در پرانتز قرار می دهد تا توجه خویش را به عمل معرف بر آن معطوف کند، شعر نیز از نظر فرمالیست ها عین واقعی را در پرانتز قرار می داد، و در عوض برچگونگی درک شعرتأکید می دهد.  اما مکتب اعتقادی ژنو که در دهه های 1940 و 1950 شکوفا شد و چهره های درخشانی از قبیل ژرژپولت Georges Poulet بلژیکی، ژا ن استاروبینسکی Jean starobineki و ژان روسوی Jean Rousset سوئیسی، ژان پیرریشار فرانسوی Jean- Pierre Richard از اعضای آن بودند. بیش از همه به پدیدارشناسی مدیون است. از جمله معاشران دیگر این مکتب می توان امیل اشتایگر Emil Staiger استاد آلمانی دانشگاه زوریخ و منتقد امریکایی ج. هالیس میلر J. Hallis Miller را نام برد(4). نقد پدیدارشناختی کوشش برای بکاربستن روش پدیدارشناختی در نقد آثار ادبی است. همانطور که هوسرل عینی واقعی را در پرانتز می گذارد، در اینجا نیز بافت تاریخی واقعی اثر ادبی، شرایط تولید، و نویسنده و خواننده آن نادیده گرفته می شود و بجای آن مطالعه کاملاً« درونی» متن و برکنار از هرگونه تأثیر خارجی مورد توجه قرار می گیرد. خود متن به تجسم نابی از آگاهی خواننده تقلیل می پذیرد، همه جنبه های سبکی و معنای اثر قسمت های زنده ای از یک محل پیچیده تلقی می شود که جوهر وحدت بخش آن ذهن نویسنده است. بمنظور وقوف بر این ذهن نباید به آنچه دربارة نویسنده می دانیم رجوع کنیم- نقد زندگی نامه ممنوع است  بلکه صرفاً باید به جنبه هائی از آگاهی او بپردازد که در کارش منعکس شده است. بعلاوه ما با« ژرفساخت های» این ذهن سروکار داریم که می توان آن را در مضامین و انگاره های مکرر صور چنان جستجو کرد. در پرتو چنین درکی است که می توانیم دریابیم نویسنده جهان خود را چگونه زیسته یعنی میان خود به مثابه یک ذهن و جهان به مثابه یک معین چگونه مناسبت پدیدارشناختی برقرار کرده است.«دنیای» یک اثر ادبی یک واقعیت  عینی نیست بلکه آن چیزی است که در آلمانی آنرا« لبنزولت» lebenswelt می نامند، یعنی واقعیت در آنگونه که بوسیله یک ذهن منفرد سازمان یافته و تجربه شده است. فقر پدیدارشناختی مشخصاً برچگونگی تجارب نویسنده از زمان یا قضا بر رابطه میان خود او و دیگران با درک او از عینیات مادی تأکید می کند . بعبارت دیگری برای نقد پدیدارشناختی، غالباً ملاحظات روشن شناختی فلسفه هوسرل به« محتوای» ادبیات تبدیل می شود(5). نقد پدیدارشناختی بمنظور درک این ساختهای استعلایی ونفوذ به درون آگاه و با نوعی همدلی خود را در«دنیای» اثر غرق می کند و با کمال دقت و نهایت بی بعضی هرآنچه را که می بیند بازسازی می کند. ای بعبارت دیگر این شیوه تحلیل کاملاً غیرانتقادی و برکناراز هر گونه ارزشگری است(6). فرض بر این است که اثر ادبی، و حتی بیشتر از آن یعنی محل آثار یک نویسنده یک محل زندگی است،لذا نقدپدیدارشناختی می تواند در جستجوی مصممانة خود برای رسیدن به یگانگی ها با اطمینان متونی را که به لحاظ تاریخی و موضوعی با یکدیگر متفاوتند بکاود. این نوع از نقد، ایده آلیستی، ماهیت گرا، ضدتاریخی، فرمالیستی و ارگانیکی است. از دیدگاه نقد پدیدارشناختی زبان، نژاد چیزی بیش از«بیان» معانی درونی آن نیست.این طرز تلقی از زبان از خود هوسرل به عاریت گرفته شده است. زیرا در پدیدارشناختی هوسرل، زبان حقیقتاً چندان جایی ندارد. از دیدگاه هوسرل آنچه تجربه مرا با معنا می کند، زبان نیست بلکه عمل درک پدیده هائی خاص است که جهانیها نامیده می شوند. عملی که بنا به فرض مستقل از خود زبان است. بعبارت دیگر از نظر هوسرل معنا مقدم بر زبان است، زبان  صرفاً فعالیت ثانویه ای است که معنایی از پیش داشته را نامگذاری می کند. این که چگونه می توان بدون داشتن زبانی از پیش به معنایی رسید پرسشی است که هوسرل پاسخی برایش ندارد(7). پدیداشناخختی به رغم تأکیدش برواقعیت، بدانگونه که عملاً تجربه  می شود،  به مثابه واقعیتی پویا و نه راکد و در قبال جهان موضعی غیرتاریخی و مبتنی بر تأمل دارد. درک این نکته که معنا واقعیتی تاریخی است باعث شدکه مشهورترین شاگرد هوسرل، فیلسوف آلمانی، مارتین هایدگر، از نظام فکری او فاصله بگیرد. هوسرل با«  ذهن استعلایی» آغاز میند و هادیگر این آغاز را نفی می کند و بجای آن اندیشه« ماهیت» غیر قابل تغییر وجود انسانی یا بعبارت خود او «دازاین» Dasein ( هستی انسان ) را می گذارد . به همین دلیل است که اثر او در مقابل ماهیت گرایی انعطاف ناپذیر مربی خود، غالباً با عنوان« اصالت وجود» مشخص می شود. حرکت از هوسرل به هایدگر، حرکت از قلمرو ذهن ناب به فلسفه ای ایست که دربارة آنچه احساس می کند زنده است به تأمل می پرازد(8). معرفت بشر همواره از آنچه هایدگر آنرا« پیش ادراک» Pre-understanding می نامد منشاء می گیرد و در آن حرکت می کند. اصولاً پیش از آنکه به هرگونه تفکر منظمی بپردازیم، اسیر مجموعه فرضیاتی هستیم که حاصل پیوندهای عملی ما با جهان است(9).
 وجود من چیزی نیست که بتوانم آنرا به مثابه چیزی تمام شده دریابم، بلکه همواره مسئله امکانات تازه و غامض مطرح است. و این معادل آن است که بگوئیم انسان ساخته تاریخ یا زمان است.زمان محیطی نیست که حرکت ما بر آن همانند حرکت یک بطری بر رودخانه باشد، بلکه خود ساختار زندگی انسان است یا پیش از آنکه چیزی قابل سنجش باشد، چیزی است که من از آن ساخته شده ام . پس ادراک، پیش از آنکه معطوف به ادراک چیز بخصوص باشد، یکی از ابعاد« دازاین» یا پوشش درونی و فرا  روی  ثابت من است، ادراک عمیقاً تاریخی است و همواره مقید به شرایطی است که من در آن هستم و سعی می کنم از آن فراتر روم. از دیدگاه هایدگر زبان صرفاً ابزاری برای ارتباط یا وسیلة ثانویه ای برای بیان اندیشه ها نیست، بلکه بعدی است که زندگی انسان در آن حرکت می کند؛ چیزی که در وهله اول جهان را در معرض دید قرار می دهد، در مفهومی انحصاراً انسانی، فقط در صورتی که زبان وجود داشته باشد، جهان هم وجود دارد. زبان موجودیتی خاص خود  دارد که انسانها در آن مشارکت می جویند و از رهگذر   همین مشارکت است که هویت انسانی پیدا می کنند. زبان همواره مقدم بر مدرک فردی و به مثابه قلمرویی که وی خود را در آن آشکار می سازد وجود دارد . زبان به مفهوم حامل« حقیقت» است که واقعیت در آن خود را آشکار می سازد، و در معرض  اندیشة ما قرار می گیرد، ونه در مفهوم ابزاری برای مبادلة اطلاعات دقیق. در این مفهوم از زبان به مثابه رخدادی نیمه عینی و مقدم بر کلیه افراد خاص، اندیشه هایدگر به نظریه های ساخت گرایی کاملاً نزدیک می شود. بنابراین آنچه در اندیشه هایدگر محوری است نه مدرک فردی، بلکه خود هستی است(10). هایدگر با بازگشت به اندیشه قبل از سقراط و پیش از آنکه ثنویت میان عقل و ذهن پدید آید هستی را به نوعی محیط بر هردو در نظر می گیرد.  
یکی از چیزهای ارزشمندی که در این فلسفه وجود دارد تأکید بر این نکته است که معرفت نظری همواره از متن علائق اجتماعی عمل سرچشمه می گیرد(11).
 هایدگر در این باور که هنر یک آشنایی زدایی است با فرمالیست ها اشتراک نظر دارد. از دیدگاه هایدگر، تفسیر ادبی مبتنی بر فعالیت انسان نیست، این تفسیردر درجه اول، چیزی نیست که ما انجام می دهیم، بلکه آن چیزی است که ما باید اجازه دهیم اتفاق بیفتد. ما باید خود را منفعلانه در اختیار متن قرار دهیم، خود را تسلیم هستی پر رمز و راز و پایان ناپذیر آن سازیم، و خود را در معرض استنطاق آن قرار دهیم( 12). بلکه بدان معنی است که یکی این فلسفه در پاسخ به بحران تاریخ  جدید یک راه حل عرضه کرد وفاشیسم راه حل دیگری، و این دو راه حل ویژگیهای مشترکی داشتند. هایگر ادقام فلسفی خطیر خود را  نوعی« هرمنوتیک هستی» Hermeneutic  توصیف می کند؛ و واژه هرمنوتیک به  معنی علم یافتن تفسیر است. در اشاره به شکل فلسفه هایدگر عموماً عبارت« پدیدارشناسی تفسیری» به کار گرفته می شود تا آن را از« پدیداشناسی استعلایی» هوسرل و پیروان او متمایز کند. انتخاب این نام به این دلیل است که وی بیش از آنکه به« آگاهی استعلایی» بپردازد، مسائل مربوط به تفسیر تاریخ را مورد توجه قرار میدهد(13).
 برای هوسرل ، معنا یک« عین قصدی»  international object  بود منظور او از این عبارت این بود که معنا نه به اعمال روانشناختی یک گوینده یا شنونده قابل تقلیل است و نه از این قبیل فرآیند های ذهنی استقلال کامل دارد.  نوعی« عین مثالی» بود، بدین معنی که در همان حال که یک معنا را حفظ می کرد توصیف آن به طریقی مختلف امکان پذیر می شد. براساس این دیدگاه، معنای یک اثر ادبی یکبار و برای همیشه تثبیت شده است. این معنا همانا« عینیت ذهنی» mental object است که مؤلف به هنگام نوشتن اثر در ذهن داشته یا« قصدکرده» است(14).
                                                                    


دانلود با لینک مستقیم