یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

پیامبر و یهودیان

اختصاصی از یارا فایل پیامبر و یهودیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

غیریهودی بودن حضرت محمد (ص)

یکی از دلایل مخالفت یهودیان با حضرت محمد غیریهودی بودن حضرت محمد بود. یهودیان معتقد بودند که خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگوید و با آنها ارتباطی داشته باشد این کار را بوسیله قوم یهود انجام داده است. آنها اعتقاد داشتند خداوند با انتخاب پیامبران خود از قون یهود خواسته این قوم را واسطه بین خود و انسانها قرار دهد. یهودیان بر این باور بودند که خداوند اگر بخواهد شخصی را به پیامبری برگزیند حتماً از نوادگان یعقوب خواهد بود.

و تنها نسل حضرت یعقوب است که لیاقت پیامبری را دارد و هر قومی که از نسل این پیامبر نباشند لایق درجه نبوت و ارتباط با خداوند نیستند.

یهودیان می دانستند که پیامبر ختمی مرتبه خواهد آند و این پیامبر نجات دهندة قوم یهود و تمام بشریت می باشد اما آنها منتظر پیامبری بودند یهودی و تصور نمی کردند که پیامبری با چنان عزت و مرتبه ای غیریهودی باشد. یهودیان کاملاً به عزت و رسات این پیامبر آگاهی داشتند و آمدن این پیامبر را برگ سبزی در دفتر یهودیت می دانستند. حضرت محمد (ص) با اعلام رسالت خود باعث شدند که انتظار یهودیان بسر آید و آن روز موعودی که منتظرش بودند فرار رسد. یهودیان در ابتدا از حضرت محمد (ص) بسیار استقبال کردند چون تصور می کردند این شخص یا یهودی می باشد یا به دین یهود درخواهد آمد. اما مخالفتهای یهودیان از زمانی آغاز شد که فهمیدند این شخص که ادعای پیامبری می کند نه یهودی است و نه قصد یهودی شدن دارد و این مسأله برای یهودیان یک فاجعه عظیم بود. یهودیان صدها سال بخاطر داشتن پیامبری چون حضرت موسی (ص) و یهودی بودن خود به دنیا فخرفروشی کرده بودند. آنها خود را انسانهایی برگزیده و خاص خداوند می دانستند. خود را حرف اول و آخر سلسلة نبوت می دانستند و در این دوران منتظر آخرین پیامبر خود بودند تا دفتر نبوت را به اسم قوم یهود ببندند.

حال شخصی از قوم عرب آمده بود و ادعا می کرد که آخرین پیامبر خداوند است و اتمام حجت خدا بر انسانها و آمده تا تمام انسانها را بر هر دین و آئینی که هستند و از هر قوم و نژادی که می باشند به اسلام دعوت کند و این برای یهودیان بسیار گران بود. چون این دعوت باعث می شد که یهودیت متزلزل و بی اعتبار شود چون دینی به نام اسلام مطرح شده بود و از رطفی یهودیان نژادپرست باید خود را هم ردیف سایر انسانها قرار می داده اند و این از نظر یهودیان امری محال بود. چون حضذت محمد (ص) غیریهودی بود هرچقدر که قدرت پیدا می کرد باعث تضعیف یهودیان می شد. حتی اگر یهودیان را به حال حود می گذاشت تا به دین خود بپردازند. طرح مسأله اسلام افکار را از یک قطبی بودن دین آسمانی یعنی دین یهود منحرف می کرد و بابی دیگر برای خداپرستی باز می شد. دین اسلام باعث می شد که انسانها با گرویدن به آن از زیر فشار و تحقیرهای یهودیان خارج شوند و یهودیان نتوانند سایرین را بخاطر نداشتن دین آسمانی و پیامبر تحقیر کنند. پس یهودیان چاره ای جز مخالفت با پیامبر عرب و غیریهودی نداشتند و ریشه دار شدن دین محمد (ص)، ریشه تفکر یهودیت را می خشکاند و بزرگان یهود کاملاً به این مسأله واقف بودند. پس غیریهودی بودن حضرت محمد (ص) باعث تضعیف یهودیان شده بود و تئوری یهودیان مبنی بر اینکه خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگوید به وسیلة یهودیان این کار را انجام داده و یهودیان قوم برگزیده و خاص خداوند هستند از بین می‌رفت و مردود می شد.

پیامبر، این شخص عرب، تمام انسانها و اقوام جهان را در یک سطح قرار می داد، با خلقتی یکسان، پس یهودیان برای بقاء خود و افکار استعماری خود چاره ای جز مخالفت با حضرت محمد (ص) نداشتند و انی مخالفت امری آگاهانه بود بدین معنی که یهودیان می دانستند که او پیامبر خداوند است ولی به خاطر غیریهودی بودن دین ایشان اب او مخالفت می کردند. یهودیان پیرو آئین حضرت موسی (ص) نبودند. آنها پیرو نفس خود بودند و آنچه آنها اجراء و عمل می کردند دستوران کتاب مقدس (تورات) نبود بلکه فرامین نفسشان بود. آنچه اهمیت داشت ساختن گوساله ای طلایی از یهودیت بود نه حفظ آیین حضرت موسی (ص) و اگر آنها پیروان خلف حضرت موسی (ص) بودند، قطعاً با آغوشی یاز از اسلام استقبال می کردند و آن را می پذیرفتند. چرا که خود حضرت موسی (ص) (در کتاب تورات) مژده آمدن حضرت محمد (ص) را داده است.

همچنین خداوند در قرآن فرموده اند که فرقی میان هیچیک از پیامبران نمی باشد و همه مطیع فرمان خدا هستند.

در این خصوص خداوند در آیه 140 سوره بقره می فرمایند:

یا اگر شما اهل کتاب در موضوع انبیا با مسلمین بخ جدل برخاسته و گویید که ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و فرزندان او بر آیین یهودیته یا نصرانیت بودند (خدا مرا فرماید) که پاسخ ده که شما بهتر می دانید یا خدا؟ و کیست ستمکارتر از آنکه شهادت خدا را در باره انبیا کتمان کند (یا گواهی خدا را به رسالت محمد (ص) در کتب آسمکانی مخفی دارد تا نبوت او را انکار کند) و خدا غافل نیست از آنچه می کنید.


دانلود با لینک مستقیم


پیامبر و یهودیان

نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص) 18 ص

اختصاصی از یارا فایل نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص) 18 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

 

عنوان مقاله :

سیره پیامبر

( نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام )

استاد مربوطه :

جناب آقای محمد زاده

دانشجو :

نوشین صفاپور

پائیز 85

نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)

یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت:1- اخلاق پیامبر (ص)2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏گشته‏اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏مى‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.» ازاین آیه استفاده مى‏شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگ‏دل و سخت‏گیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند، و به جذب‏نیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست‏شکست‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب‏انسجام مى‏گردد. پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏مى‏نهاد، خود در سیره عملى‏اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏هاى والاى‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره‏اى شادان و کلامى‏دلاویز با حوادث برخورد مى‏کرد.به عنوان مثال، درتاریخ آمده‏است:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حمله‏قهرمانانه سپاه اسلام شکست ‏خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناسان‏این قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه‏» نام‏داشت‏ به اسارت سپاه اسلام درآمد.سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانه‏اى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آن‏اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت ‏بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعم‏الطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویى‏قبیله‏هاى عرب‏ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان‏را آزاد مى‏ساخت، از همسایگان نگهبانى مى‏نمود، و به مردم غذامى‏رسانید، و آشکارا سلام مى‏کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم‏را یارى مى‏نمود.»پیامبر اکرم (ص) که به ارزش‏هاى اخلاقى، احترام شایان مى‏نمود، به‏سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگى‏هایى که برشمردى، از صفات مؤمنان‏راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت‏قرار مى‏دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به‏پاس احترامى که پدرش به ارزش‏هاى اخلاقى مى‏نمود، آزاد سازید.».آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام‏را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به‏شام نزد برادرش رهسپار کرد. نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص) در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت‏شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت‏گریه کرد.هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده‏اى و این‏گونه خاک‏آلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه‏ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلاف‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى‏رجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت‏بربسته که آن‏ها را از کنار کشته‏شدگانشان عبور مى‏دهى؟! چرابى‏رحمى کردى؟»جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنج‏ها و ناراحتى‏هاى‏صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش ‏نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتى‏هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود. 3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانش‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت‏هاى او و مادرش در دوران‏شیرخوارگى، احترام و محبت‏شایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آن‏نشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏پرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبت‏کردى...» (با این که از آن زمان حدود شصت‏سال گذشته بود).شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه‏اش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مى‏کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به‏پیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»سیره‏نویس معروف‏ابن هشام مى‏نویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوست‏دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏سازم و به سلامتى به سوى قوم‏خود بازگرد؟» شیماء گفت: مى‏خواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم‏ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند. 4- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت‏خواند، مردم بسیارى به‏او اقتدا کردند، ولى آن‏ها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمول‏دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمى‏پرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذف‏مستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزاران‏گریه مى‏کرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دل‏مهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتاب‏تمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید. 5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبه‏هاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام‏«زید بن شعبه‏» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مى‏کرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرح‏مى‏داد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودى‏بودن خود پافشارى مى‏کرد و مسلمان نمى‏شد.عبدالله مى‏گوید: روزى‏به مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشسته‏و مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علت‏مسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانه‏ام نشسته‏بودم و کتاب آسمانى تورات را مى‏خواندم، وقتى که به آیاتى که‏در مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرف‏اندیشى آن را خواندم‏و ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگى‏ها که یکى از آنها«حلم و خویشتن‏دارى‏» بود هست‏یا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حرکات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقیق خود قراردادم، همه آن ویژگى‏ها را در وجود او یافتم، با خود گفتم تنهایک ویژگى مانده است، باید در این مورد نیز به کند و کاو خودادامه دهم، آن ویژگى حلم و خویشتن‏دارى او بود، چرا که درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است،


دانلود با لینک مستقیم


نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص) 18 ص

زندگانی حضرت محمد (ص)

اختصاصی از یارا فایل زندگانی حضرت محمد (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

بنام خدا

* * *

ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش

بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیة عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و چند تکه اسباب خانه بود.

تولد حضرت محمد ( ص)

دوران حمل آمنه با کدورت ورنج بسر آمد و پسری جذاب نیکو روی، مشگین موی. درشت چشم پا بسرای هستی نهاد. جد بزرگوارش عبدالمطلب او را ( محمد) یعنی ستوده آری این همان مولود مسعودی بود که خدای بزرگ بر سر او تاج نبوت و لباس خاتمیت بر اندام رسایش زیبنده ساخت.

تاریخ تولد حضرت محمد (ص)

تولد با سعادتش بروایت عامه بتاریخ 13 فروردینماه شمسی مطابق 20 آوریل سال 569 میلادی و 12 ربیع الاول سال عام الفیل و بنظر اکثریت امامیه در روز جمعه هنگام طلوع فجر 5 اردیبهشت شمشی- 25 آوریل 569 میلادی- 17 ربیع الاول درشهر مکه در خانه محمد بن یوسف و در زمان سلطنت پادشاه ایران یکی از شاهان ساسانی بوده است.

نسبت محمد (ص)

آمنه دختر وهب بن عبد مناف از خاندان زهره و عبدالله بن عبدالمطلب از خاندان هاشم و هاشمی بود.

مدفن عبدالله

شهر مدینه را آنزمان یثرب می گفتند و عبدالله در آن شهر مدفون شد و محمد (ص) یتیم بدنیا آمد.

خواب دیدن آمنه

آمنه در دوران حاملگی خوابهای نیکو می دید، شبی در خواب دید که نوری درخشان از وجودش تابیدن گرفت و تمام کشورهای دور و نزدیک را روشن ساخت.

به دایه سپردن محمد (ص)

ثروتمندان مکه برای اینکه کودکانشان از آب و هوای بهتری استفاده کنند آنها را بخارج از شهر مکه بدایه می سپردند و دایگان بیشتر بیابان نشین و بدوی بودند و در چند فرسخی شهر مکه سکونت داشتند و پس از دوران شیرخواری فرزندان را بپدر و مادرشان باز پس می دادند و پاداشی نیکو می گرفتند و همة عمر در ازای این خدمت از مزایائی برخوردار بودند.

آمنه در طلب پرستاری پاک سرشت بود و دایه ای مهربان و دلسوز را جستجو می کرد که محمد (ص) را باو بسپارد و عده ای او را نمی پذیرفتند چون می گفتند او یتیم است و پاداشی که قابل توجه باشد بآنها نمی دهند.

بیخبران غافل بودند که این وجود مقدس مایة مباهات و افتخار جهان و جهانیان خواهد شد.

حلیمه او را قبول کرد

حلیمه زنی بی چیز و فقیر بود که کسی کودکش را باو نمی داد برای اینکه نزد دیگران سرافکنده و شرمسار نگردد محمد را قبلو کرد و با خود به بیابان برد.

حلیمه سعدیه به او شیر می داد و محمد جز از پستان راستش شیر نمی نوشید و مانند کسی که بداند شیر


دانلود با لینک مستقیم


زندگانی حضرت محمد (ص)

چند نمونه از ساده‏زیستی پیغمبر (ص)

اختصاصی از یارا فایل چند نمونه از ساده‏زیستی پیغمبر (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

چند نمونه از ساده‏زیستی پیغمبر (ص)

امام رضا (ع) از پدرانش، از قول علی (ع) فرمود: «کنا مع النبی (ص) فی حفر الخندق، اذجائته فاطمة (س) و معها کسیرة من خبز، فدفعتها الی النبی (ص) : فقال‏النبی (ص) : ما هذه الکسیرة؟ قالت: قرصا خبزته للحسن و الحسین (ع)، جئتک منه بهذه الکسیرة فقال النبی (ص) : اما انه اول طعام دخل فم ابیک منذ ثلاث; (1) در کندن خندق با پیغمبر (ص) بودیم که فاطمه (س) آمد و با خود پاره نانی داشت و آن را به پیغمبر (ص) داد . پیامبر (ص) گفت: این چیست؟ گفت: نانی است که برای حسن و حسین (ع) می‏پختم و پاره‏ای از آن را برای شما آوردم، پیامبر (ص) گفت: نخستین طعامی است که بعد از سه روز به دهان پدرت وارد می‏شود .»

امیرالمؤمنین (ع) در توصیف زندگی پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید: «ما رفعت له مائدة قط و علیها طعام و ما اکل خبز بر قط و لا شبع من خبز شعیر ثلاث لیال متوالیات قط . توفی و درعه مرهونة عند یهودی باربعة دراهم . ماترک صفراء ولا بیضاء مع ما وطئ له من البلاد و مکن له من غنائم العباد و لقد کان یقسم فی‏الیوم الواحد الثلاثمائة الف اواربعمائة الف و یاتیه السائل بالعشی فیقول: «والذی بعث محمدا بالحق، ما امسی فی آل‏محمد صاع من شعیر ولا صاع من بر ولا درهم ولا دینار; (2) هرگز سفره‏ای از پیش او برچیده نشد که بر آن طعام باشد (آن قدر طعام سفره حضرتش اندک بود که چیزی از آن باقی نمی‏ماند!) و هرگز نان گندم نخورد و هرگز سه شب پیاپی از نان جو سیر نخورد . در حالی از دنیا رفت که زره آن حضرت نزد مردی یهودی در برابر چهار درهم به گرو بود با وجود همه سرزمین‏هایی که در اختیارش قرار گرفته بود و غنایمی که از جنگ‏ها به دست آورده بود، (سکه) زرد و سفیدی از خود برجای نگذاشت . در یک روز سی‏صد هزار و چهارصد هزار را تقسیم می‏کرد و شبانگاه که سائلی به نزدش می‏آمد و از او چیز می‏خواست می‏گفت: سوگند به آنکه محمد را به حق مبعوث فرمود، در خاندان محمد پیمانه‏ای از گندم یا جو یا درهم و دیناری برای شب نمانده است!»

امیرالمؤمنین (ع) ضمن تاکید بر اینکه شیوه زندگی و برخورد پیامبر اکرم (ص) نسبت‏به دنیا سرمشق هر مسلمانی است - که قطعا مدیران و پیشوایان جامعه اسلامی باید در صف اول پیروی و اقتداء به آن حضرت باشند - می‏فرماید: «و لقد کان فی رسول‏الله (ص) کاف لک فی الاسوة، و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثرة مخازیها و مساویها اذقبضت عنه اطرافها و وطئت لغیره اکنافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها; (3) پیامبر (ص) برای نمونه و سرمشق بودن برای تو (ای مسلمان!) کافی است او راهنمای تو است‏به عیب و نکوهش دنیا و فراوانی بدیها و رسوایی‏های آن، زیرا دنیا به خود او وفا نکرد و همه چیز آن برای غیر او مهیا گشت . او از پستان دنیا شیر نخورد و از بهره‏گیری از زینت‏های آن چشم فروبست .»

پیامبر اکرم (ص) در سخنی خطاب به ابوذر غفاری می‏فرماید: «یا اباذر انی البس الغلیظ و العق اصابعی و ارکب الحمار بغیر سرج و اردف خلفی فمن رغب عن سنتی فلیس منی; (4) ای اباذر من لباس درشت می‏پوشم و بر زمین می‏نشینم و به هنگام غذاخوردن - انگشتان را با زبان می‏لیسم و بر الاغ بدون پالان سوار می‏شوم، و کسی را پشت‏سر خود سوار می‏کنم . پس هر کس از سنت من گریزان شود از من نیست!»

نمونه‏هایی از ساده‏زیستی پیشوای پرهیزگاران

علی (ع) می‏فرماید: «. . . و الله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها و لقد قال لی قائل: الا تنبذ ها عنک؟ فقلت: اعزب عنی «عند الصباح یحمد القوم السری (5) ; . . . به خدا قسم که چندان پیراهنم را وصله زدم که از وصله زننده آن شرمسار شدم! یکی به من گفت: چرا آن را دور نمی‏افکنی؟ در جواب به او گفتم: از من دور شو که چون صبح شود مردمان قدر راهپیمایی شبانه را بدانند .»

امیرالمؤمنین (ع) :

. فدعونی اکتف من دنیاکم بملحی و اقراصی فبتقوی‏الله ارجو خلاصی . ما لعلی و نعیم یفنی و لذة تنحتها المعاصی؟ سالقی وشیعتی ربنا بعیون ساهرة و بطون خماص . . . ; (6) . . . مرا به حال خود واگذارید تا از دنیای شما به نمکی و قرص نانی اکتفاء کنم! زیرا رهایی خود را در ترس از خدا و تقوا امید بسته‏ام . علی را با نعمتی که فنا می‏شود و لذتی که از گناه فراهم می‏آید چه کار؟ من و شیعیانم بزودی پروردگارمان را با چشمان شب زنده‏دار و شکم‏های گرسنه ملاقات خواهیم کرد . . . !»

ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین (ع) می‏گوید:

هنگامی که شب نوزدهم ماه رمضان فرارسید در وقت افطار طبقی که در آن دو قرص نان جو و یک کاسه شیر و مقداری نمک بود نزد آن حضرت آوردم . آن‏گاه که از نماز فارغ شد و خواست افطار کند، به سینی افطار نگریست و در آن درنگ کرد، سپس سرش را تکان داد و به شدت و با صدای بلند گریه کرد و گفت:

«یابنیة اتقدمین الی ابیک ادامین فی فرد طبق واحد؟ اتریدین ان یطول وقوفی غدا بین یدی‏الله - عز وجل - یوم‏القیامة؟ انا ارید ان اتبع اخی و ابن عمی رسول‏الله (ص)، ما قدم الیه ادامان فی طبق واحد الی ان قبضه‏الله . یا بنیة! ما من رجل طاب مطعمه و مشربه و ملبسه، الا طال وقوفه بین یدی‏الله - عز و جل - یوم‏القیامة، یا بنیة ان الدنیا فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب; (7) دخترم! آیا در یک سینی برای پدرت دو نان‏وخورش می‏آوری؟ آیا می‏خواهی فردای قیامت ایستادن من در پیشگاه خدا - برای حساب پس دادن - به درازا کشد؟ من می‏خواهم که از برادرم و پسر عمویم رسول‏خدا (ص) پیروی کنم، هرگز دو نوع طعام در یک ظرف نزدش گذاشته نشد و چنین بود تا جان به جان آفرین تسلیم کرد . دخترم! هیچکس نیست که خوراک، و پوشاک او پاکیزه و لذت‏بخش باشد، مگر آنکه در روز قیامت ایستادن او نزد خدای عز و جل طولانی شود . دخترم! در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عقاب . . . !»

عدی بن حاتم طائی، امیرالمؤمنین (ع) را دید در حالی که در برابرش کاسه‏ای آب و پاره‏ای نان جو و نمک قرار داشت، پس گفت: ای امیرمؤمنان، این روا نیست که روز را گرسنه و مشغول کار و تلاش به سر بری و شب را بیدار و درگیر با رنج‏ها به روز آوری و با این حال افطارت این باشد! امیرالمؤمنین (ع) فرمود:

«علل النفس بالقنوع و الا


دانلود با لینک مستقیم


چند نمونه از ساده‏زیستی پیغمبر (ص)

حضرت محمد (ص)

اختصاصی از یارا فایل حضرت محمد (ص) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

حضرت محمد (ص)

نگاره‌ای از محمد در سال ۱۳۱۵ میلادی

محمد بن عبدالله (۵۷۰ - ۶۳۲(میلادی)) پیامبر اسلام و یک رهبر سیاسی و مذهبی عرب بود. وی که در میان مسلمانان به رسول الله(فرستاده خدا) معروف است در سن ۴۰ سالگی با اعلام اینکه به واسطه جبرئیل از طرف خداوند بر وی وحی نازل شده‌است، پیامبری خود را اعلام کرد. دوره پیامبری وی از زمان اعلام تا هنگام وفاتش ۲۳ سال طول کشید (۱۳ سال در مکه، و ده سال در مدینه). پس از وفاتش، آن‌چه را که به عنوان کلام خدا اعلام کرده‌بود توسط مسلمانان (پیروان اسلام) در کتاب قرآن جمع‌آوری شد. این کتاب به همراه روایات نقل شده از محمد بنیان دین اسلام را شکل می‌دهند.

زندگی

محمّد فرزند عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدالمناف، در مکّه به دنیا آمد. شیعه و سنی در مورد تاریخ تولد وی اختلاف دارند، اهل تسنن تولد او را ۱۲ ربیع‌الاول و شیعیان تولد وی را ۱۷ ربیع‌الاول می‌دانند. (حسینعلی منتظری این فاصله زمانی را هفته وحدت نام‌گذاری نمود.) همچنین تولد او را در عام الفیل یا همان سالی که ابرهه با فیل به مکه یورش برد، می دانند. عبدالمطلب بعد از تولد او را به دایه‌ای به نام حلیمه سپرد. اندکی پیش از تولد، پدرش عبدالله در یثرب درگذشته بود. محمّد شش سال داشت که مادرش آمنه را نیز از دست داد. او تا هشت سالگی زیر سرپرستی پدربزرگش عبدالمطلب بود و پس از وفات پدربزرگ‌ش در خانه عمویش ابوطالب سُکنی گزید. بیست و پنج سال داشت که با صاحبکارش خدیجه دختر خویلد ازدواج کرد. خدیجه ۱۵ سال از محمد بزرگتر بود.

اعلام پیامبری

وی در چهل سالگی ادعا کرد که در حالی که در غار حرا مشغول عبادت بوده جبرئیل با او سخن گفته و پیام خدا مبنی بر رسالتش را به او ابلاغ کرده است . محمد پس از این ماجرا خود را فرستاده‌ و پیامبر از جانب خدای یگانه -الله- معرفی نمود و دین جدیدی به نام اسلام را بنیان نهاد. تا سه‌ سال دین جدید خود را به صورت مخفیانه تبلیغ می‌کرد. بعد از این سه سال دعوتش را با خویشاوندان خود در میان گذاشت و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرک و بت‌پرستی را به گوشِ عموم مردم رساند. بزرگان قریش و سایر قبایل عرب دست به تطمیع و تهدید وی زدند و او را به همراه سایر مسلمانان سه سال در شعب ابی طالب محاصره اجتماعی و اقتصادی نمودند.

هجرت به مدینه

در سال ۶۲۲ میلادی برابر با سال سیزدهم پیامبری خود به مدینه مهاجرت کرد، دلیل مهاجرت او آزار و اذیت‌های سران مکه بود.با مهاجرت به مدینه فرصت مناسبی برای گسترش اسلام پدید آمد. مدینه تا قبل هجرت محمد «یثرب» نامیده می‌شد و بعد از این هجرت «مدینة النبی»(شهر پیامبر) نامیده شد.از طرفی این هجرت مبداء تاریخ مسلمانان شد. یکی از اولین کارهای محمد در مدینه برقراری صلح بین دو قبیلهء اوس و خزرج بود.

اسرا و معراج

مسجدالاقصی: جایی که مسلمانان معتقدند معراج محمد از آنجا شروع شده است. مسلمانان معتقدند دو سال قبل از هجرت به مدینه محمد سفری جسمانی و روحانی طی دو مرحله ابتدا از مسجدالحرام در مکه به مسجدالاقصی در فلسطین و سپس به آسمانها و مشاهده بهشت و دوزخ به همراه جبرئیل داشته است . به قسمت اول، اسرا و به قسمت دوم، معراج گفته می‌شود. مسلمانان معتقدند محمد در معراج سوار بر مرکبی به نام براق بوده است . در قرآن نیز این رویداد ذکر شده است . [۱]

مسافرت‌های خارج از عربستان

محمد در دوران قبل اعلام رسالت فقط ۲ بار از عربستان خارج شد. یکبار در ۱۲ سالگی به سوریه مسافرت کرد. در این سفر همراه عموی خویش ابوطالب بود. در سفر دیگری در ۲۵ سالگی زنی به نام خدیجه که بعدها اولین همسر محمد گردید او را به عنوان عامل تجاری خویش به خارج از عربستان اعزام کرد. محمد در ایام رسالت خویش هیچگاه از عربستان خارج نشد.

جنگ‌ها

جنگ‌های که محمد شخصا در آنها حضور داشت غزوه نامیده می‌شوند.

بعضی از این جنگ‌ها عبارتند از:

تبوک

احد

خندق(احزاب)

جانشین محمد

در میان مسلمانان در مورد جانشین محمد اختلاف هست. و اساسا اختلاف شیعه و سنی بر سر همین موضوع است.

نظر شیعیان

بنا به اعتقاد شیعیان محمد در راه بازگشت از آخرین سفر حج خود از سوی خدا مامور شد[نیاز به ذکر منبع که برای خود جانشینی انتخاب کند. در کنار چشمه‌ای به نام غدیر خم او ضمن خواندن خطبه‌ای علی را به جانشینی خود منصوب کرد. روایتی که اهل سنت نیز آن را نقل کرده‌اند و شیعیان جانشینی محمد را با استناد به آن مختص علی می‌دانند این است:

   

 

هر کس من مولای اویم، زین پس علی مولای اوست.

   

 

نظر اهل تسنن

اهل تسنن معتقدند محمد برای خود جانشینی انتخاب نکرد، بلکه بعد از مرگ وی جمعی از یاران او با تشکیل شورا ابوبکر را به عنوان جانشین انتخاب کرده‌اند. اهل تسنن معتقدند واژه مولا در روایت فوق به معنی دوست است.

منابع

سایت صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

درگاه پاسخگویی به مسایل دینی


دانلود با لینک مستقیم


حضرت محمد (ص)