اخلاق پیــامبر (ص) و ازدواج 15 ص
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
پیامبر اعظم (ص) و حقوق اسلامی
و حقیقتاً اگر آنها بودند که خداوند عبارت نمی شد چراکه حق تعالی فیوضات قلبیه را هم بدست ایشان سپرده و به هر قلبی که بخواهند نور و صفا می بخشد.
ولایت آنها نعمت عظیمی است و این عنایت یک سرمایه عظیم آسمانی است که او را برای ماسیدی لطیف و عنصری عفیف قرار داد و نور او را چراغ هدایت ما در کوره را عالم ماده ساخت تا به پیروی آن اسوه حسنه در مسیر هدایت به لقاء الله نائل شویم انشاء الله
الحم لله الذی من علینا بمحمد صلی الله علیه و اله دون الامم الماضیه ایمان کامل نخواهد شد عمل صالح نخواهد گردید و قلب رنگ اخلاص نمی بیند مگر به اطلاعت از خدا و رسولبزرگوار او که قرآن فرمود:
و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امراً آن یکون لهم الخیره من امرهم و من یعصر الله و رسول فقد ضل ضلالاً مبینا.
هیچ مرد و زن مومن را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست و ضل من فارقکم. گمراه گشت هر که از شما جدا شد و در حقیقت مجرم واقعی کسی است که حب پیامبر و اهل بیت او در دل ندارد وکسی که در ورطه گمراهی بسر برد فلن تجد له ولیاً مرشدا
خداوند آنها را بواسطه عناد و گام نهادن در مسیر خلاف، هدایت، محروم می سازد . از سرپرستی حقیقی که آنها را به سوی رشد و کمال رهبری می کند .
پیامبر اکرم ( ص ) را که خود فرموده اند : بدانید که هر کس آل محمد را دشمن بدارد روز قیامت در حالی بیاید که بر پیشانیش نوشته شده محروم از رحمت خدا همچنین او با اهل بیت مکرمش به مثابه یک حقیقت واحدند نور واحدند و همه حبل ا.. هستند و اگر کسی بخواهد در زمرده حزب ا... قرار بگیرد باید ولایت جانشینان پیامبر را بپذیرد که از زبان مبارک آن سید العالمین نقل شده که فرموده اند هر که می خواهد سوار بر کشتی نجات گردد و به عروه الوثقی دست یابد و به ریسمان الهی چنگ زند پس بعد از من ولایت و سرپرستی علی رابپذیرد با دشمنش دشمنی کند و به هدایت کنندگان از فرزندانش بپیوندند و از آنها که آنان افضل خلقاً و جانشینان اوصیای منند حزب آنان من و حزب من حزب ا... است و حزب دشمنانش حزب شیطان است.
همچنین آن نور آسمانی در تفسیر آیه ( السماء ذات البروج ) فرموده اند من آسمان هستم و بروج امامان از اهل بیت و عترت من هستند که نخست آنها علی علیه السلام و پایان آنها مهدی عجل ا... تعالی فرج و شمار آنها دوازده تن می باشد .
و این ذرات مقدسه آل ا..... هستند و به مصداق ( کنتم بعرشه محدقین )
عرشی بودند و شناخت ایشان ممکن نبود تا اینکه رحمت واسعه حضرت حق مشمول حال بندگان گردید و بر آنان منت نهاد و فضائل و مناقب این انوار قدس را در قالب الفاظ تنزل داد و فرمود :
و لقد سیرنا القران لذکر فهل من مدکر
زیرا قسمت اعظم این کتاب در واقع بیان فضائل محمد و آل محمد (ص) است .
آری بهترین وسیله برای مشاهده صفات و کمال جلال حق جل عزه آن بزرگوارانی هستند که باطنشان گنجینه اسرار علم لدن و ظاهرشان محل بروز کمالات خداوند تبارک و تعالی است هر یک از صفات و اخلاق حمیده و روحیات ملکوتی ایشان برای دوستان و شیعیانشان سر مشقی آمزنده است و آخرین کلام آنکه برای متخلق شدن به اخلاق الهی راهی جز معرفت و تأسی به چهارده معصوم علیه السلام وجود ندارد .
سلیم بن قیس هلالی از امیر المومنین علیه السلام روایت می کند که آن عزیز از دنیا و آخرت فرموده اند:
کمترین چیزی که بنده ای را گمراه می کند آن است که حجت و شاهد خدا را بر بندگانش نشناسد یعنی کسی را که خداوند امر به اطاعت او نموده و دوستی اش را واجب ساخته و او را حجت خود بر روی زمین قرار داده.
سلیم گوید عرض کردم آنها کیانند که حضرت فرموده اند: همانا آنها، آنانی هستند که خداوند نفس خود و پیامبرش نموده سپس آیه را تلاوت کردند
یا ایها الذین امنو اطیعو الله و اطیعوالرسول را ولی الامر منکم.
همچنین ابا بصیر از صادق ال محمد علیه السلام نقل می کند که در تفسیر آیه آخر سوره کهف فرمودند: منظور از عدم شرک به خدا این است که مومن با ولایت ال محمد صل الله علیه و اله ولایت دیگری را نپذیرد ولایت پیامبرمان مکرم همان عمل صالح است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 72
دانشگاه آزاد اسلامی
واحدبجنورد
موضوع :
آشنایى با اندیشههاى سیاسى پیامبر اسلام (ص)
تشریح رهبرى سیاسى پیامبر اعظم(ص(
استاد ارجمند :
جناب آقای اکبری
گردآورنده:
شقایق شفیع آبادی
زمستان 85
باسمه تعالى
»السلام علیکم یا اهل بین النبوه«
مقدمه:
حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که اهل بیت )ع( را وسیله نجات انسان از گرداب حیوانیت به جایگاه والاى خویش قرار داده و محبت اهل بیت )ع( را شرط قبولى طاعات و عبادات قرار داده است.
در وضعیت اسف بار کنونى که انسانیت انسان، مورد تجاور و تهاجم آفتهاى گوناگون قرار گرفته است، یگانه کشتى نجات انسان ، همانا این چهارده نور مقدس اند که با خوشه چینى در مکتب این بزرگواران مىتوان به نجات از این ورطه امیدار بود.
مکتب اسلام از انقلابىترین مکاتب اجتماعى و سیاسى تاریخ بشریت است که امر هدایت انسان را براساس آموزش و ارائه الگو بر عهده دارد. هدف این مکتب مقدس خوشبختى و سعادت بشر به معنى عام و سازندگى در همه ابعاد وجودى اوست.
بررسى تاریخ حیات اسلام و مشى و سیره اولیاى آن به خصوص اشرف مخلوقات و سرور کائنات حضرت محمد مصطفى )ص) نشان دهنده این امر است که خداوند فیض و عنایت خود را از طریق این مذهب بر مردم تمام کرده و نعمت خود را بر بشریت اتمام نموده است، این که خداوند راضى شده است اسلام دین همه مردم و همه عصرها باشد و بشریت در همه امور تابعیت آن را بپذیرند، خود حاکى از جامعیت این مکتب و وجود و عمق و دامنه لایتناهى آن است. تحلیل و بررسى آنچه را که در این مکتب الهى وجود دارد، کارى است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
«« زندگی نامه پیامبر اکرم (ص) »»
بیش ازهزاروچهارصد سال پیش در روز 17ربیع الاول برابر اوریل 570 میلادی کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبدالله در بازگشت از شام در شهر یثرب چشم از جهان فرو بست و به دیدار کودکش محمد نایل شد .زن عبدالله مادر محمد آمنه دختر وهب بن عبدمناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه آمنه پسر عزیزش محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگیهای شهر پرورش یابد . محمد بعد از اینکه به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه بازگردانید . دو سال بعد که آمنه برای دیدار پدر و مادر وآرامگاه شوهرش عبدالله به مدینه رفت فرزند دلبندش را نیز همراه برد پس از یکماه آمنه با کودکش به مکه برگشت اما در بین راه در محلی به نام ابواء جان به جان آفرین تسلیم کرد و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دوچندان اثر کرد. سپس زنی به نام (ام ایمن) این کودک یتیم این نوگل باغ زندگی را همراه خود به مکه برد. این خواست خدا بود که این کودک درآغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگی بچشد و در بوته آزمایش قرارگیرد درآینده رنجهای انسانیت را بواقع لمس کند و حال محرومان را نیز دریابد از آن زمان در دامان پدربزرگش عبدالمطلب پرورش یافت. عبدالمطلب نسبت به نوه ی والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی درپیشانی تابناکش ظاهر بود مهربانی عمیقی نشان میداد دوسال بعد براثر درگذشت عبدالمطلب محمد از سرپرستی پدربزرگ نیز محروم شد . نگرانی عبدلمطلب درواپسین دم زندگی به خاطر فرزندزاده ی عزیزش محمد بود. به ناچار محمد در سن هشت سالگی به خانه ی عموی خویش ابوطالب رفت و تحت سرپرستی عمویش قرارگرفت. ابوطالب پدرعلی بود.آرامش و وقار سیمای متفکر محمد از زمان نوجوانی در بین همسن و سالهایش کاملا مشخص بود به قدری ابوطالب او را دوست داشت که همیشه می خواست با اوباشد و دست نوازش برسرورویش کشد و نگذارد درد یتیمی او را آزار دهد. در سن دوازده سالگی بود که عمویش ابوطالب او را همراهش به سفری تجارتی که ان زمان در حجاز معمول بود به شام برد . در همین سفر در محلی به نام بصری که از نواحی شام بود ابوطالب به راهبی مسیحی که نام وی بحیرا بود برخورد کرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد کودک ده یا دوازده ساله از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود با اطمینان که این کودک همان پیغمبر آخرالزمان است. محمد دوران جوانی ونوجوانی را گذراند. در این دوران که برای افراد عادی سن ستیزه جویی وآلودگی به شهوت و هوسهای زودگذر است برای محمد جوان سنی بود همراه با پاکی راستی وامانت بی مانند بود. صدق لهجه ی راستی کردار و ملایمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود .از آلودگیهای محیط آلوده ی مکه برکنار و دامنش از ناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود به حدی که موجب شگفتی همگان شده بود آن اندازه مورد اعتمادبود که به «محمد امین» مشهورگردید .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :46
بخشی از متن مقاله
ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش
بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیة عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و چند تکه اسباب خانه بود.
تولد حضرت محمد ( ص)
دوران حمل آمنه با کدورت ورنج بسر آمد و پسری جذاب نیکو روی، مشگین موی. درشت چشم پا بسرای هستی نهاد. جد بزرگوارش عبدالمطلب او را ( محمد) یعنی ستوده آری این همان مولود مسعودی بود که خدای بزرگ بر سر او تاج نبوت و لباس خاتمیت بر اندام رسایش زیبنده ساخت.
تاریخ تولد حضرت محمد (ص)
تولد با سعادتش بروایت عامه بتاریخ 13 فروردینماه شمسی مطابق 20 آوریل سال 569 میلادی و 12 ربیع الاول سال عام الفیل و بنظر اکثریت امامیه در روز جمعه هنگام طلوع فجر 5 اردیبهشت شمشی- 25 آوریل 569 میلادی- 17 ربیع الاول درشهر مکه در خانه محمد بن یوسف و در زمان سلطنت پادشاه ایران یکی از شاهان ساسانی بوده است.
نسبت محمد (ص)
آمنه دختر وهب بن عبد مناف از خاندان زهره و عبدالله بن عبدالمطلب از خاندان هاشم و هاشمی بود.
مدفن عبدالله
شهر مدینه را آنزمان یثرب می گفتند و عبدالله در آن شهر مدفون شد و محمد (ص) یتیم بدنیا آمد.
خواب دیدن آمنه
آمنه در دوران حاملگی خوابهای نیکو می دید، شبی در خواب دید که نوری درخشان از وجودش تابیدن گرفت و تمام کشورهای دور و نزدیک را روشن ساخت.
به دایه سپردن محمد (ص)
ثروتمندان مکه برای اینکه کودکانشان از آب و هوای بهتری استفاده کنند آنها را بخارج از شهر مکه بدایه می سپردند و دایگان بیشتر بیابان نشین و بدوی بودند و در چند فرسخی شهر مکه سکونت داشتند و پس از دوران شیرخواری فرزندان را بپدر و مادرشان باز پس می دادند و پاداشی نیکو می گرفتند و همة عمر در ازای این خدمت از مزایائی برخوردار بودند.
آمنه در طلب پرستاری پاک سرشت بود و دایه ای مهربان و دلسوز را جستجو می کرد که محمد (ص) را باو بسپارد و عده ای او را نمی پذیرفتند چون می گفتند او یتیم است و پاداشی که قابل توجه باشد بآنها نمی دهند.
بیخبران غافل بودند که این وجود مقدس مایة مباهات و افتخار جهان و جهانیان خواهد شد.
حلیمه او را قبول کرد
حلیمه زنی بی چیز و فقیر بود که کسی کودکش را باو نمی داد برای اینکه نزد دیگران سرافکنده و شرمسار نگردد محمد را قبلو کرد و با خود به بیابان برد.
حلیمه سعدیه به او شیر می داد و محمد جز از پستان راستش شیر نمی نوشید و مانند کسی که بداند شیر پستان چپ حق برادر رضاعی اوست از نوشیدن شیر آن پستان خودداری می کرد.
شیما دختر حلیمه از محمد پرستاری می کرد و با او همبازی بود، تا اواخر سن چهار سالگی بخوشی و شادمانی بین طایفة بنی سعد پرورش یافت و از برکت وجود محمد برکت و وسعتی در آن طایفه پدید آمد که مورد توجه همه قرار گرفت.
احترام محمد (ص) در بزرگی نسبت به حلیمه
این طفیل گفت روزی پیغمبر را دیدم که گوشت قربانی بمردم می داد، ناگاه زنی وارد شد از جای برخاست و ردای خود را بر زمین انداخت و آنزن را بر رویش نشاند، از حاضرین پرسیدم این زن کیست؟ گفتند حلیمه مادر رضاعی محمد (ص) است.
مرگ مادر
شش سال از سن شریفش نگذشته بود که بهمراه مادر برای دیدار بستگان مادری و زیارت قبر پدرش بسمت یثرب (مدینه) حرکت کرد.
هنگام بازگشت بمکه آمنه بیمار شد و با تنی رنجور و چشمی گریان، آن زن داغدیده و افسرده در جلو دیدگان نورد دیده اش محمد (ص) چشم از جهان فرو بست و آن طفل در سن شش سالگی از پدر و مادر یتیم شد، کنیز مادرش برکه (ام ایمن) پرستاریش را پذیرفت و با حالی پریشان ودلی سوزان محمد (ص) را نزد جدش عبدالمطلب آورد.
مرگ عبدالمطلب
هشت ساله بود که عبدالمطلب هم بسرای جاودانی شتافت و سرپرستی او بوصیت جدش بعموی گرامیش ابوطالب محول شد.
محمد (ص) همیشه تفکر بود
آن کودک یتیم روی پدر را ندیده بود مادر مهربان و عزیزش را از دست داده بود مرگ جدش عبدالمطلب بر خاطرات حزن آور زندگیش افزوده بود، در قبیلة فقیری پرورش یافته و دعوای کودکان را برای بچنگ آوردن مشتی خرما تماشا کرده بود، این صحنه ها او را مغموم و متفکر و افسرده می ساخت و اغلب اوقات در تنهائی می نشست و باندیشه فرو می رفت. او از کودکی با کودکان دیگر فرق بسیار داشت و اعمال و رفتارش را همگان می ستودند.
قیافة محمد (ص)
چهره ای صاف و ساده و بی آلایش داشت، آثار شکوه و وقار از سیمایش هویدا بود سرش بزرگ، مویش بلند و زیاد، پیشانیش پهن، چشمانش سیاه و جذاب، مژه هایش بلند، دندانهایش سفید و قیافه اش دارای جذابیتی خاص بود که هر کس او را می دید فریفته اش می شد، گاهی لبخندی نمکین بر لب داشت و سخنانش شیرین بود، گفتاری ملایم و آرام و حافظه ای قوی داشت، آهنگ صدایش محکم و موزون بود، بیشتر اوقات را به تفکر می گذارند.
حرکت بشام
عمویش ابوطالب باو علاقة شدیدی داشت و در سن دوازده سالگی او را با خود برای تجارت بشام برد، محمد (ص) خواندن و نوشتن را نیاموخت و لیکن « بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد».
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل