تجلی نمادین آیین های مهر و بودا در آثار هنری و معماری
42 صفحه در قالب word
چکیده
در جهان باستان، اعتقادات دینی و اسطورهای سرمنشأ بسیاری از حرکتهای انسانی بود. درون و ذات هر پدیدهای که رخ میداد، به نوعی به اسطوره و دین پیوند می خورد و هنر بهترین وسیله برای نمـایش ایـن تفکر دینی و اسطورهای بود. در هنر باستانی، برخی نقش ها و نمادها صرفاً تصویر نبودند بلکـه نمـاد یـک عقیده و نمادی دینی بودند. نمادها و نشانه ها در جهان باستان از جمله مهر در تمدن ایران و بودا در تمدن هند، که در مذهب و فرهنگ آنان جایگاه خاصی داشته اسـت و بـه عنـوان نمـاد دینـی و آیینـی کـارکرد داشته اند. این مقاله با رویکرد اندیشمندانی چون کوماراسوامی و یونگ، الیاده، نقش نمادین و آیینی بـودا و مهر را بر ما روشن خواهدکرد و در این مقاله با ذکر وجوه نمادین آنها مهر و بودا به وجوه اشتراک و تفاوت نمادهای بودیسم و میتراییسم خواهیم پرداخت.
کلیدواژه: تمدن ایران و هند، مشترکات فرهنگی ایران و هند، مهر، بودا، مقایسهی تطبیقی مهر و بودا.
مقدمه
ایران و هند در دوره ی باستان دو تمدن کهن ایران و هند، همواره در طول تاریخ در ارتباط با هم بوده اند و اشتراکات فرهنگـی و هنری فراوانی داشته اند. با بررسی آیین ها و نمادهای این دو تمدن، نقاط مشـترک بسـیاری از هنر و فرهنگ اعتقادی مردمان آنها بر ما روشن میشود. در اینجـا بـه خلاصـه ای از دو تمـدن ایران و هند اشاره خواهد شد. سرزمین ایران و هند، دو تمدن باسـتانی انـد کـه قـدمت آنهـا بـه چندین هزار سال میرسد و اشتراکات فراوانی دارند، ریشه زبان هر دو، هند و اروپایی است. این اشتراکات در اساطیر که بنیان زندگی اجتماعی و فرهنگی آنهاست، فراوان به چشم میخورد.
در واقع، اساطیر اصل پیدایش جهان، جانوران، گیاهان و انسان را شرح میدهند. درمورد جانوران، بسیاری از آنها نقش مقدسی در قبایل داشتند؛ از جمله حیواناتی که در اساطیر ایران و هند فراوان نام برده شده مانند گاو و حتی خـدایان و گیاهـان و ... مـردم ایـران و هنـد در طول تاریخ، حتی پیش از ورود اقوام آریایی به فلات پهناور ایـران زمـین و سـرزمین وسـیع هندوستان با یکدیگر آمد و شد مستمر داشته اند.
آثار کهنی که در دره ی سند در کاوش های موهنجودارو به دست آمده، نشـان مـیدهـد که در حدود 2550 سال پیش از میلاد، تمدن بالنسبه پیشرفتهای در آن نواحی وجـود داشـته است. آثار مکشوفه در هند، مشابه آثاری است که هیئت های باستانشناسی در فلات ایران و درهی رودخانه های فرات و دجله از زیـر خـاک بیـرون آورده انـد و حکایـت از ایـن دارد کـه سکنه ی هند و ایران پیش از هجوم طوایف آریایی با هم ارتباط نزدیک و مـداوم داشـته انـد.
پاره ای از باستان شناسان احتمال داده اند کـه سـاکنان هنـد پـیش از هجـوم اقـوام آریـایی و سکنه ی ایران قبل از دوره ی مادها و هخامنشیان و همچنین، سومری ها در بین النهرین، هـرسه از یک اصل و تبار بوده اند.
مشترکات فرهنگی ایران و هند
ارتباط فرهنگ پیش آریایی در درهی سند با فرهنگ بومی ایران و فرهنگ عظیم بـین النهـرین، بیانگر تحول یکسانی در اساطیر آریـایی هنـدوان درهی سـند بعـد از ورود آریاییـان و اسـاطیرآریایی ایرانیان بعد از ورود آریاییان است. امروزه باور دارند که اساطیر نخستین کتابهای ریـگودا معرف اساطیر آریایی است. یعنی ایرانیان و آریاییان هند، پـیش از جـدایی خـدایان، اسـاطیر مشترکی داشتهاند که در کتاب های مقدم ریگ و دا آثاری از آن را میبینیم. در اساطیر ایـران و هند دو طبقه از خدایان وجود دارد. در هند اسورهها و دئوهها و در ایران اهوره و دیوها. اسوره هـا یا اهوره ها بیشتر با مسائل معنوی و دئوه ها یا دیوها بیشتر با مسائل دنیوی سروکار داشـتند، امـا پس از آمدن آریاییان به سند و نجد ایران، تغییری مشترک در دین هنـدوان آریـایی و آریاییـان ایران راه یافت. بدین معنی که ارباب انواع خوبی و خیر هندی مغضوب آریایی های ایرانی شـده و به عکس ارباب انواع بد، هندیان مقبول ایرانیان شد. به عبارتی دیگر، اهوره هـا یـا اسـوره هـا بـه دیوان هندی، و دئوه ها (دیوها) به الههها و خدایان هندی تبدیل شدند.
یکی از اشتراکات فرهنگی ایران و هند ایمان به یک انـرژی مؤنـث و پرسـتش الهگـان است. بنا به یافته ها در درهی سند، در آنجا آیین مـادر خـدا وسـیعاً وجـود داشـته و بسـیاری پیکرک های الهه ی مادر عمومیت این آیـین را مـی رسـاند. در ایـران نیـز در دوره ی عـیلام، پرستش الهگان که به عنوان مادر خدایان بودند، وجود داشته است.
از مشترکات دیگر این دو تمدن، ایران و هند سنت پرستش مهر است که بـه دوره هـای کهن بازمی گردد. در هند دوران ودایی نام او به صورت «میتـره» بـا مفهـوم پیمـان و دوسـتی ظاهر میشود که یکی از خدایان گروه فرمانرواست و با «وارونـا» جفـت جـاودانی را تشـکیل میدهند که از سوی مردم به یاری خوانده میشوند. در سنت هندی نیز همچون ایران، میترا گردونهای درخشان و اقامتگاهی زرین دارد. میترا در هند خدایی است کهن، ولی در سنت و آیین زرتشت و پیش از آن در ایران از مقامی والا برخوردار بود، و بعـداً در آیـین زرتشـت در مقامی پایینتر از اورمزد قرار میگیـرد و آفریـدهی او محسـوب مـیشـود تـا از آفـرینش او پاسداری کند. در ایران میترا معروفترین ایزد در میان ایزدان ایرانی است و هماننـد هنـد بـا مفهوم پیمان و دوستی ظاهر میشود. او انسان ها را به راست (اشه) هدایت میکند و آنهـا را از حمله در امان نگه میدارد.
بررسی تطبیقی بودا و مهر
الف) بودا
آیین بودیسم که در حدود پنج قرن پیش از میلاد در شمال هند پدید آمد، در واقـع واکنشـی در برابر تفکرات انحصار طلبانه برهمنان هندو بود. اگرچه در بودیسم، وجـود شـخص بـودا و شناخت زندگی او در برابر اصل معنوی بودا شدن، اهمیت چندانی ندارد، ولی در اصـول کلـی آیین بودیسم، به نحوی در مطالعه زندگی شخص بـودا روشـن مـی شـود. در مـورد وجـود و زندگی بودا به داستانها و افسانههای موجود در متون مقدس بودیسم ــ که البته دارای یک نوع وحدت نظر است ــ منحصر میشود. مطابق این روایت ها، بودا (بهمعنـای بیـدار شـده)، لقب گوتاما ساکیامونی، پسر حاکم قبیله «ساکیا» است که در حدود سال (560 ق.م) بـه دنیـا آمد، و نام او را «سیدارتا» نهادند. البته بعدها به نام ساکیامونی به معنی فرزانـه و شـیر قبیلـه سـاکیاها، و گـاهی بـه نـام قبیله اش «گوتمه» هم خوانده میشد. بودا با مشاهدهی آن علائم که پـیشگـویی شـده بـود برخورد کرد. برای یافتن راه رهایی و آسوده شدن از همـه دردهـا و رنـجهـا چنـد سـالی بـه ریاضت و تفکر پرداخت، و به این نتیجه رسید که، اگرچه سراسر جهان رنج است، امـا راهـی برای رهایی از آن وجود دارد. اندیشههای بودا، متکی بر نوعی جهانبینی است و از این حیث دارای فلسفهای خاص است، اما بیشتر آموزههای بودا جنبه عملی و اخلاقی دارد. کهنتـرین مجموعه کتاب های بودایی، «سه سبد» یا «تیپیتکه» خوانـده مـیشـود کـه بـه کـانون پـالی معروف است. «پیتکه» نام سبدی است از خیزران کـه کتـابهـا را هنگـام جابـهجـایی در آن مینهادند. زبان کتابها همان زبان حکایت و تمثیل است. که بیشتر کتـابهـا بـودایی ایـن چنین است. به منظور حفظ عین کلام بودا بود که حدوداً دویست سـال بـهصـورت حفظـی، سینه به سینه نقل میشد. بعدها صورت نوشتاری پیدا کرد، که شامل گفـتوگوهـایی میـان بودا و پیروانش و آموزه های او بود
سؤال و جوابهایی که راهبان مـیپرسـیدند و بـودا جـواب مـیداد و گـاهی بـهصـورت درس هایی که بودا به شاگردانش میداد و در بعضی مواقع حکم مواعظ که خطاب به کسانی یا مردمانی میگفت. شماری از درس گفتارهای متون مقدس بودایی متشکل از مباحثی است که میان خود راهبان صورت میگیرد. حفظ و نقل به موقع آموزهها و برای شکلهای تکـرار شونده که بهصورت فرمول یا شعر یا بهصورت آواز حفظ میکردند. زبان پالی بـه زبـان بـودا بسیار نزدیک بود، سانسکریت و پراکریت [بهمعنای جلا نیافته] عرضه میشد. که همگـی در زمره زبانهای هند شمالی بودند و از همهی این زبانها، زبان مقدس پالی است که در کلیت تامش به یک زبان هندی همچنان محفوظ مانده است.
پس از گذشت هزارسال آیین بودا به چین و دیگر نقاط برده شد و از خطر نابودی مصون ماند. متون پالی نحله ی مشایخ (تـراوادی هـای) سـریلانکا، تایلنـد، برمـه بـود و در حفـظ و گهداری از این نحله بسیار کوشش کردند. محققان غربی مرگ بودا را 483 ق.م و محققـان چینی 368 ق.م میدانند.
باورها؛ آیینهای مذهبی و نمادهای بودایی طی دوهزار و پانصد سال پس از پیدایش آن، بهتدریج از زادگاهش در هند به تبت و کشورهای آسیای جنوب شرقی و ژاپن رسـیده اسـت.
بر خلاف مذاهب اصلی دیگر، مذهب بودا معتقد به جباریت خداوند بـر سرنوشـت انسـانهـا نیست و بیشتر مسئولیت رستگاری را در اختیار پیروانش، چه افراد عـادی و چـه برگزیـدگان میداند. این برگزیدگان یعنی راهبان بودایی نقشی اساسی در جهان بودایی دارنـد. در هنـر و معماری آنها پیچیدهترین نمادگرایی آمیخته با بودا را میتوان یافت. در اینجا ذکر این مسـئله ضروری است که بودا در دورهی زایش و بالش تمدن هند بود، سلسلهی مائورایایی یک یا دو قرن بعد از مرگ بودا بنیانگذاری شد. درسـت همـان طورکـه سـقراط نیـز در قلـب دوره ای میزیست که دورهی زایش و بالش تمدن غرب در یونان بود. در این دوره هنر و معماری بـه دستور آشوکا گسترش یافت و... اما بهدلیل پذیرا بودن این دین روادار و سـازگار، نمـادگرایی آن نیز پیچیده و متنوع است.
بیشتر نمادها نشانگر خود بودا، زندگی و تمثالهایش است. اصول و تعـالیم او (دارمـا) و اجتماع بودایی ها (سانگا) است که به سه گـوهر معـروف اسـت. بـودا آدمـی عملگـرا بـود و مطالبش را اغلب به کمک مثالهای پیرامونش و بهطور ملموس بیان میکـرد و ایـن مقـدار زیادی از جهان او را برای ما باز مینمایاند. در اینجا با نوعی تفکر آشناییم که عام است و نـه خاص، انتزاعی است نه عینی، به استدلال گذاشته میشود و نـه ایـن کـه بـا فـرامین فـوق طبیعی تأیید شود؛ بلکه با تصویرپردازیهای معهود به تمثیل در آورده میشود، پرشـور و پـر احساس و حقایق دربارهی عواقب امور و ادارهی حیات آدمی.
بودا زندگی و تعالیماش را خلاصه شده در این تثلیث مـیدانسـت و ایـن سـه گـوهر دنیای بودایی را تشکیل میدهند. مثلاً تمثالهای بودا با توجه به وضعیت و حالت های آن، نشانگر بسیاری چیزهاست. مراقبه، آموزش، روشنبینی یا مرگ. حتی نحوهی قرارگیـری پاهای بودا دارای مفاهیم خاص خود است. دارما یا اصول و حکمت بودا، بر مبنای دیـدگاه بودا از چهار حقیقت برتر قرار دارد چرخ یا چرخه نماد دارما است. نمادهای دیگر بهعنـوان مثال طریقت تبلور آغاز راهی است که در آن تعالیم بودا باید به کـار گرفتـه شـوند. همـه فرقههای بودایی در اعتقاد به جوهر نظریات بودا، که به چهار حقیقت مطلق مشهور است، مشترک اند. (رامز، 1382)
بودا پس از دستیابی به روشنایی (اشراق) در زیر درخت بودهی به مراقبه اش ادامـه داد. او حکمتی را بنا کرد که پس از او، به دیگران منتقل شود. این حکمت به نـام دارمـا معـروف شد. دارما یعنی قانون یا تعلیم . گفته میشود که این حکمـت پـس از مـرگ بـودا اولـین بـار توسط آناندا شاگرد محبوب بودا بازگو شده است و سپس راهنمایی اساسی برای کل بوداییان شد. هستهی این حکمت از چهار حقیقت برتر تشکیل شده است. هر چند تعالیم بودا خشـک و متعصبانه نبوده و همیشه با شرایط محیطی منطبق شـده اسـت، امـا نمادهـا و مظـاهر آن ویژگیهای خود را حفظ کردهاند نظیر چرخه و طریق (تصویر 1).
این چهار حقیقت نکات اصلی حکمت بودا بودند. اولین حقیقت بـه طبیعـت ناخوشـایند و ناپایدار زندگی اشاره میکند. خودپرستی و فردیت دومین حقیقت اسـت؛ نفـس یـا خویشـتن دارای پنج جزء است: جسم، احساس، ادراک، اشکال ذهنی و خودآگاهی. نیروانا پایـان رنـج و رهایی از خودپرستی اسـت. و سـرانجام، طریقـت هشـت گانـهی برتـر اسـت: درک درسـت، اندیشهی درست، گفتار درست، کردار درسـت، معیشـت درسـت، تـلاش و کوشـش درسـت، اندیشمندی درست و مراقبهی درست. بعد از مرگ بودا و در حالی که تنها راه انتقال آموزههای او، سنت شفاهی بود، در اثر تفاسیر مختلف گفتههای او، فرقههای گوناگون بودایی پدید آمد. حدود پانصد سال پس از مرگ بودا مدرسهی جدید بودایی، مهایانه به وجود آمد که بیشتر بر جنبـه هـای انتزاعی و معنوی قدرت بودا متمرکز بود در حالی که تراودا یـا طریقـت پیشـینیان، در جستوجوی الهاماتی از رویدادهای زندگی زمینی بودا بود. از ایـن رو تصـویر بـودا در هنر مهایانه، تصویر موجودی متعالی است، هنوز هم همهی چیزهای مربـوط بـه بـودا مورد احترام و پرستش اند.
ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل را می توانید در ادامه دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن برای نمونه در این صفحه درج شده است ولی در فایل دانلودی متن کامل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است
نگاه بیضایی در مسافران، نگاه اسطورهای است. اسطورهها تفکرات انسان را درباره هستی و طبیعت روایت می کنند. نگرش انسان ها نسبت به خود، خدا و جهان از طریق اسطورهها صورت می گیرد. اساطیر زبان گویای اوضاع اجتماعی هر ملت هستند. از سویی اسطوره با دین یک بافت را تشکیل می دهند که چون تار و پود به هم پیوسته اند. تعزیه هم نوعی پردازش به اسطوره است. پس اولین رگه های تجلی تعزیه در مسافران بیضایی از همینجا نمایان می شوند.
از سوی دیگر ساختار نمایش تعزیه براساس سمبول، نماد و نشانه است. فیلم مسافران هم یک اثر کاملاً سمبولیک است. برای روشن شدن مطلب به تشریح برخی رمزها و نمادهای این فیلم می پردازیم.
- آینه: نماد هر چیز پاک ایرانی. صافی، نور، صداقت. نماد یک فرهنگ. نماد ارزشهای فرهنگی ایرانی. رمز تجلی است که از خود نوری ندارد، بلکه نور مطلق را باز می تاباند. نماد زایش و تکرار است. در این فیلم خانم بزرگ نگران آینه است.
- دریا: رمز «وجود» است. وجود مطلق دریا موج بر می دارد و از آسمان هفتم تا زمین اول می رسد. شاید دریا در این فیلم نمود نا خودآگاهی، ناشناخته و شاید مرگ است و دهکده در دل طبیعت، نمودار زندگی اجتماعی است.
در اساطیر اقوام گوناگون، آب شالوده تمام جهان، جوهر گیاهان، اکسیرابدیت و مایه عمر دراز و نیروی آفریننده و اصل همه درمان هاست. در اساطیر ایران آناهیتا (ناهید) ایزد بانوی آب است و سرچشمه آب های روی زمین و منبع همه باروری هاست. آب به معناهای مختلف همچون عزت، قدرت، عطا، رحمت، جاه و منزلت بکار رفته است. آب مظهر پاکی است و به صورت نمادین در تعزیه، جنگ بین دو طرف خیر و شر برسر پاکی است.
- آسمان: رمز «روح» است، وجود آسمانی انسان. کره نورانی دور کرانهای است که عرش خداوند محسوب می شود. زندانی است که اهریمن در ان افتاده است. آسمان جز اولین کسانی است که در نبرد اهورامزدا و ا هریمن به یاری اهورا می شتابد.
- زمین: زامیاد در اوستا (زم یزت) و در پهلوی (زام یزد) به معنی ایزد زمین است و نام ایزدی است که غالباً از او با صفت نیک کنش یاد می شود. زمین رمز «جسم» است جسم در مقابل روح و زمین در برابر آسمان قرار دارد. زمین چون مادری مادینه است که می تواند دانه گیاهان را در خویش بپرورد و گیاه را در روی زمین نمایان سازد. زن نیز نماد زایش است. زمین وزن به عنوان عوامل زایش در فیلم مسافران با تاکید فراوان نشان داده می شوند. اعتقاد به مادر بودن و غم خوار بودن زمین و یا خاک در نمایش تعزیه به وضوح به کار رفته است.
چکیده:
پانویس:
- آینه:
- دریا:
- آسمان:
- زمین:
- جنگل:
- آتش:
- خورشید:
- سوگواری و عزاداری:
- خاک و خاکستر و کاه ریختن بر سر و جامعه چاک زدن:
- دادن فدیه و نذریه:
- رنگ سفید:
- رنگ آبی:
شامل 21 صفحه فایل word
عنوان مقاله : تجلی نمادین آیین های مهر و بودا در آثار هنری و معماری
قالب بندی: ورد
شرح مختصر :
در جهان باستان، اعتقادات دینی و اسطورهای سرمنشأ بسیاری از حرکتهای انسانی بود. درون و ذات هر پدیدهای که رخ میداد، به نوعی به اسطوره و دین پیوند می خورد و هنر بهترین وسیله برای نمـایش ایـن تفکر دینی و اسطورهای بود. در هنر باستانی، برخی نقش ها و نمادها صرفاً تصویر نبودند بلکـه نمـاد یـک عقیده و نمادی دینی بودند. نمادها و نشانه ها در جهان باستان از جمله مهر در تمدن ایران و بودا در تمدن هند، که در مذهب و فرهنگ آنان جایگاه خاصی داشته اسـت و بـه عنـوان نمـاد دینـی و آیینـی کـارکرد داشته اند. این مقاله با رویکرد اندیشمندانی چون کوماراسوامی و یونگ، الیاده، نقش نمادین و آیینی بـودا و مهر را بر ما روشن خواهدکرد و در این مقاله با ذکر وجوه نمادین آنها مهر و بودا به وجوه اشتراک و تفاوت نمادهای بودیسم و میتراییسم خواهیم پرداخت . . .
توجه : مقاله با فرمت ورد ارایه شده و قابل ویرایش است.
دانلود اقدام پژوهی
چگونه توانستم کاربرد و تجلی اخلاق را که از مباحث مهم ادبیات تعلیمی است به دانش آموزان پایه … آموزشگاه ….. بیاموزم؟ با فرمت ورد و قابل ویرایش
تعداد صفحات : 26 صفحه
اقدام پژوهی حاضر شامل کلیه موارد مورد نیاز و فاکتورهای لازم در چارت مورد قبول آموزش و پرورش می باشد و توسط مدیر سایت طراحی گردیده است. این اقدام پژوهی کامل و شامل کلیه بخش های مورد نیاز در بخشنامه شیوه نامه معلم پژوهنده می باشد.
چکیده
اگر ادبیات را زاییده فطرت هنرجو و هنرپرور انسان بدانیم و به این قائل باشیم که ادبیات هنگامی به اوج هنر و زیبایی می رسد که این هنر ظاهری با یک تعهد درونی از سوی آفریننده آن همراه باشد، بالتبع به این نتیجه خواهیم رسید که عالی ترین نوع ادبیات، گونه ای است که انتقال دهنده این تعهد درونی باشد و در مخاطب تاثیری والاتر و ژرف تر از تاثیر لذت از هارمونی های ظاهری و لغوی ایجاد کند که همانا این لذت، لذتی است که زاییده تنبه و دگرگونی فکری و روحی مخاطب است. در حقیقت باید گفت ادبیات هنگامی ادبیات است که به این دستاوردهای متعالی یعنی تعلیم و تربیت جوامع و نسلها رسیده باشد و بی شک ادبیات کلاسیک سرزمین ما نیز به عنوان یکی از غنی ترین ادبیات ملل از این ویژگی برخوردار است و اگر وسیع تر به موضوع بنگریم روح تعلیم و تربیت در همه ادبیات ما گسترده شده و اینگونه نیست که تنها متونی که ما در آن حوزه ادبیات تعلیمی می شناسیم مصداق گفته ما باشد، بلکه سایر متون نیز در دیگر ژانرهای ادبی همچون عاشقانه و احساسی در نهایت تاثیر تعلیمی بر مخاطب می گذارند. به عنوان مثال آیا می توان شاهنامه فردوسی را که به عنوان یک شاهکار حماسی مطرح است فاقد ارزشهای تعلیمی و تربیتی بدانیم؟ قطعاً پاسخ منفی است.
اینجانب …. دبیر ….. آموزشگاه …. دوره … شهرستان … هستم. بنده حدود… سال سابقه خدمت در آموزش و پرورش دارم و هم اکنون در این آموزشگاه با مدیریت …. مشغول تدریس هستم. پس از گذشت چند جلسه از آغاز سال تحصیلی در یکی از کلاس های پایه اول وقتی از آنها در باره ی نظرشان در مورد ادبیات فارسی پرسیدم؛ متاسفانه گفتند به دلیل اینکه همواره روی درس ادبیات فارسی همانند یک درس حفظی قضاوت می کرده اند تاکنون موفق به فهم دقیق این درس نشده اند. درس فارسی که به عنوان درس کسب مهارت های زبانی در برنامه درسی دانش آموزان گنجانده شده است، دارای مطالب و محتوای زیاد نگارشی، دستوری و آموزشی و .... است که از نظر من یکسری نارسایی هایی دارد که مهمترین آن عدم پرداختن به هدف غایی و نهایی این درس مهم می باشد . علاوه بر این ها که مربوط به مطالب خود کتاب می باشد، بیشتر دبیران تحصیلات لازم و آشنایی کامل با آموزش به صورت پیشرفته را ندارند که به نارسا بودن کتاب می افزاید و هم چنین بیشتر آموزش های کتاب در زندگی روزمره کاربردی نیستند و این یکی از مغایرت های کلی کتاب با اهداف آموزش و پرورش است، چنانکه در متن اصلی به آن اشاره شده است. حال با وجود همه اینها باید در هر چه کاربردی تر کردن آن در زندگی کوشید. از آنجایی که زبان فارسی، زبان رسمی و ملی کشور ماست و یکی از نهاد هایی که بیش از هر نهاد دیگر می تواند در ترویج آن در کشور تاثیر گذار باشد، و اخلاق را در دانش آموزان بسط دهد. بنده با توجه به نقش ادبیات فارسی در بحث اخلاقیات و اصول اخلاقی تصمیم گرفتم دانش آموزان این کلاس را هر چه بیشتر به این موضوع علاقه مند نموده و اخلاقیات و اصول اخلاقی را در این مبحث بسط دهم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:56
مقدمه ۴
زبان و بیان در هنر معماری اسلامی (هنر مجرد) ۹
نقوش هندسی، یادآور فقر ذاتی انسان ۱۱
نقش و رنگ ۱۳
نقوش در هنر اسلامی ۱۸
نماد و مفاهیم آن….. ۲۳
سمبل ۲۴
نمادگرایی در هنر ۲۸
نماد دایره ۲۸
شمسه ۳۸
پیشینة تاریخی خورشید ۴۰
معنی خورشید از نظر عرفا ۴۳
خورشید در فرهنگ، هنر؛ اسطوره و زندگی ۴۳
خواص و ویژگی های نور ۴۴
تأثیر نور بر روی جسم انسان ۴۶
مفهوم نور از دیدگاه عرفا ۴۸
مفهوم نور در قرآن کریم ۴۹
منابع و مآخذ ۵۶
«هنر اسلامی نمودار همان مفهومی است که از نامش برمی آید، بدون هیچ ابهام و تردیدی. هنر اسلامی بیرونی ترین و ملموسترین چهره اسلام است». (بروکهارت، ۱۳۶۵، ۱۶)
اندیشه اسلامی بعد از گذشته دو سده، هنری با خصوصیات ویژه و منحصر به فرد به جهان عرضه کرده که خصوصیات آن برای قرنها پایدار مانده و روز به روز شکوفاتر و درخشانتر شده است. این خصوصیات تا زمانی که وحدت وجود داشت تداوم یافت. این هنر وحدت را در هماهنگی جستجو می کرد و هماهنگی چیزی جز کثرت در وحدت نبود. وحدت زیربنای همه چیز بود و وحدت و هماهنگی به کمک هندسه، وزن و نور جلوه گر می شد. در روند چنین اندیشه ای بود که هنر اسلامی از سده های ۱۳-۱۲ ق در تمامی سرزمینهای اسلامی، از نظر ساختار و تزیین، از الگوی واحدی پیروی کرد و آن را تداوم بخشید. ویلسون، ۱۳۷۷، ص ۴
نکته اساسی در هنر اسلامی که باید بدان توجه کرد عبارت است از توحید. هنرمند مسلمان از کثرات می گذرد تا به وحدت نایل آید. انتخاب نقوش هندسی و اسلیمی و خیالی و کمترین استفاده از نقوش انسانی و وحدت این نقوش در یک نقطه، تاکیدی بر این اساس است:
ندیم و مطرب و ساقی همه اوست خیال آب و گل در ره بهانه
(مددپور، ۱۳۷۷، ۱۹۶)
جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است و حاصل فیض مقدس نقاش ازلی، و هر ذره ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری مظهر اسمی از اسماء الهیه است و در میان موجودات، انسان مظهر جمیع اسماء و صفات و گزیده عالم است. (همو، ۱۳۷۴، ۱۳۳)
به هر تقدیر جلوه گاه حقیقت در هنر، همچون تفکر اسلامی، عالم غیب و حق است، به عبارت دیگر، حقیقت از عالن غیب برای هنرمند متجلی است، و همین جهت، هنر اسلامی را عاری از خاصیت مادی طبیعت می کند. او در نقش قالی – کاشی و تذهیب و حتی نقاشی که به نحوی مانع حضور و قرب به جهت جاذبه خاص است، نمایش عالم ملکوت و مثال را که عاری از خصوصیات زمان و مکان و فضای طبیعی است می بیند. در این نمایش کوششی برای تجسم بعد سوم و پرسپکتیو دید انسانی نیست. تکرار مضامین و صورتها همان رفتن به اصل است. هنرمند در این مضامین از الگوی ازلی نه از صور محسوس بهره می جوید، به نحوی که گویا صور خیالی او به صور مثالی عالم ملکوت می پیوندد. (همو، ۱۳۷۷، ۱۹۶)
از دیدگاه یک هنرمند مسلمان یا هنرمندی در جهان اسلام، و یا پیشه وری که بر آن بود تا سطحی را تزیین کند، پیچاپیچی هندسی بی گمان عقلانی ترین راه شمرده می شد. زیرا که این نقش اشاره بسیار آشکاری است بر اندیشة) اینکه یگانگی الاهی یا وحدت الوهیت زمینه و پایة گوناگونیهای بی کران جهان است. در واقع وحدت الوهیت در ورای همة مظاهر است، زیرا که سرشت آن مجموع و کل است چیزی را در بیرون وجود خویش نمی گذارد و همه را فرا می گیرد و «وجود دومی» بر جای نمی گذارد. با این همه، از طریق هماهنگی تابیده بر جهان است که وحدت الوهیت در جهان نمودار می شود و هماهنگی هم چیزی نیست جز «وحدت در کثرت» (الوحده فی الکثره) به همان گونه که «کثرت در وحدت» (الکثره فی الوهده) است. در هم گره خوردگی بیانگر یک جنبه و جنبه های دیگر است. ولی باز هم این مطلب به یاد می رسد که وحدت زیربنای همه چیز است، یعنی آنکه جهان از عامل واحدی پی ریزی شده است مانند یک طناب یا یک خط که در سیری بی کران پیوسته به خویشتن بازمی گردد و دور می شود. (بورکهات، ۱۳۶۵، ۷۵)
هنر اسلامی «هنر آبستره» است. یعنی آن هنر اسلامی که در حقیقت در همه جای دنیا یک رنگ دارد و یک نقش دارد و گفتیم قابل شناخت هست، «هنر مجرد» است، «هنر انتزاعی» است که طبیعت در آنجا به صورت مدل قطعی مورد توجه نبوده، بلکه طبیعت نشانه است و نقاش هم نشانه را به کار برده است.
هنر اسلامی به این علت هنر آبستره شده است که توجه را از کثرت به وحدت که همان معنای توحید باشد که ذکر کردیم بیاورد.
به عنوان مثال؛ «اسلیمی» یک نقش مجرد است. یعنی نقشی است که از عالم انتزاع پیدا کرده است. ظاهر و تصویر یک چیز مادی نیست، بلکه نشانه ای است برای اینکه توجه را به یک مطلبی که ماوراء این نشانه است جلب کند.
«هنر اسلامی» که «هنری آبستره» است توجه را به عکس، از کثرت به وحدت می آورد. یعنی در داخل مسجد، نقش انسان به این علت نیامده است که توجه شما به آن نقش جلب نشود و تنها عبادت خدا را انجام دهید. اتمسفر مسجد طوری است که انسان کمی لطیف تر شده و متوجه یک نکته دقیق می گردد که همان کلمة «لااله الا الله» است. و مهری که به هنر اسلامی، خورده است، مهر وحدت است. (حاج قاسمی و نوایی، ۱۳۶۶، ۲۱۳-۲۱۲)
هنر «آبستره» یعنی «هنر مجرد»، «هنر انتزاعی». البته «آبستره ای» که ما در اسلام می گوییم، با هنر «آبستره ای» که الآن نقاشان آبستره نگار که با «دنیای انتزاعی» سر و کار دارند، یکی نیست و با هم خیلی فرق دارند، این ها به قول فلاسفه، فقط در اسم اشتراک لفظی دارند.