فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:27
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
روش پژوهش:
یافته¬ها
نقاط قوت:
نقاط ضعف:
چارچوب پیشنهادی برای پاسخگوئی مبتنی بر عملکرد
فاز اول- تعیین رسالت، دورنما و اهداف
فاز دوم- ایجاد تعهد
فاز سوم- تهیه نقشه ذینفعان
فاز چهارم- ظرفیت سازی
ایجاد ظرفیت برای عملکرد
ایجاد ظرفیت برای پاسخگوئی
فاز پنجم- اندازه¬گیری عملکرد
اندازه گیری عملکرد کارکنان بر اساس شاخصهای تهیه شده
فاز ششم- پایش و گزارش¬دهی
منابع:
چکیده
مقدمه: روزبروز دولتهای جهان جهت فراهم کردن خدمات بهداشت-درمان بطور مؤثر، کارا و کافی با فشارهای زیادی روبرو می شوند. تحولات و کوشش¬های توانمندسازی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه روشهای مشابهی را برای رسیدن به نظامهای بهداشت-درمان با عملکرد بهتر می¬پذیرند. همه این روشها بر پاسخگو بودن بعنوان یک عنصر اساسی در اجرای تحولات بهداشت-درمان و بهبود عملکرد سیستم تاکید می¬کنند. لذا این پژوهش بمنظور بررسی نظام پاسخگوئی عملکرد در بیمارستان حضرت رسول صورت گرفته است.
روش پژوهش: این پژوهش به صورت مقطعی انجام گردید. پس از جستجوی موضوعی در کتب و مقالات کتابخانه¬ای و اینترنتی بر اساس اصول استخراج شده از چارچوبهای کشورهای امریکا و کانادا، نظام پاسخگوئی عملکرد را به سه بخش، شامل؛ "ملزومات نظام پاسخگوئی عملکرد"، "اجزاء نظام پاسخگوئی عملکرد" و "فرهنگ پاسخگوئی عملکرد و میزان آمادگی کارکنان برای استقرار نظام پاسخگوئی عملکرد" تقسیم کرده و به منظور اندازه¬گیری آنها پرسشنامه و چک¬لیست تهیه گردید. پس از تعیین اعتبار و ثبات بین 30 نفر از کارکنان که در بخشهای مختلف بیمارستان مورد مطالعه بودند، توزیع گردید. در نهایت بر اساس اطلاعات جمع¬آوری شده چارچوبی برای نظام پاسخگوئی مبتنی بر عملکرد پیشنهاد گردید.
یافته¬ها: یافته¬های پژوهش در 17 جدول ارائه گردیده است. این یافته¬ها نشان داد که از مجموع آیتمهای مربوط به ملزومات و اجزاء نظام پاسخگوئی عملکرد 50% (29 آیتم از 57) موجود بود. بر اساس امتیازدهی انجام شده؛ فرهنگ و نگرش کارکنان نسبت به پاسخگوئی، امتیاز 74% را کسب نمود. در نهایت بر اساس یافته¬های مذکور و چارچوبهای پاسخگوئی عملکرد دو کشور امریکا و کانادا یک جدول مقایسه¬ای ارائه گردید.
بحث و نتیجه¬گیری: بر اساس یافته¬های پژوهش و فراوانی آیتم¬های اندازه¬گیری شده می¬توان احتمالا گفت علیرغم وجود شفافیت و وضوح در نقش¬ها و مسؤولیت¬ها، یکی از دلایل کمبود تعهد به اجرای برنامه استراتژیک پائین بودن مشارکت ذینفعان و مشتریان و همچنین نبود سیستمی برای بهبود عملکرد بود. با توجه به اینکه بر اساس پرسشنامه اینگونه استنباط گردید که نگرش کارکنان نسبت به پاسخگوئی عملکرد نسبتا مثبت بود. با مقایسه این نتیجه حاصل شده با مشکل مربوط به نبود سیستم بهبود عملکرد در بیمارستان تحت مطالعه احتمالا می¬توان چنین استنباط کرد که با استقرار نظام پاسخگوئی عملکرد در این بیمارستان مشکل بهبود عملکرد نیز حل می¬گردد. در پایان بر اساس یافته¬های پژوهش و مقایسه آنها با چارچوبهای کشورهای امریکا و کانادا چارچوبی برای پاسخگوئی عملکرد پیشنهاد گردید.
کلید واژه¬ها:
پاسخگوئی، عملکرد، چارچوب، نظام، سیستم بهداشت و درمان، بیمارستان.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:100
فهرست مطالب:
انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى ۱۲
عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود ۱۴
اسامى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) در کتب مذهبى اهل ادیان ۱۸
اعتراف دانشمندان اهل سنّت به صحّت احادیث مهدى(علیه السلام) ۴۰
«بعد التحیّه; ۴۴
متن کامل بیانیّه علماى حجاز ۴۵
اینک دو جریان تاریخى: ۵۱
توضیح مختصرى پیرامون بشارت فوق: ۷۵
بشارت دیگرى از کتاب اشعیاى نبى: ۸۵
چند بشارت دیگر از کتاب اشعیا ۸۶
چکیده:
بر پژوهشگران، صاحب نظران و ارباب دانش پوشیده نیست که مسأله مهدویّت و اندیشه ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، یکى از مسایل بسیار حیاتى اسلام، و از اعتقادات قطعى عموم مسلمانان است، که شیعه و سنّى در طى قرون و اعصار متمادى همه بر این عقیده اتّفاق نظر داشته و آن را جزء عقاید قطعى خود مى دانند.
گرچه وجود این عقیده در اسلام به خصوص در میان شیعیان، از مسایل بسیار حایز اهمیّت، و از اعتقادات بنیادى محسوب مى شود، و از این رهگذر در میان همه مذاهب اسلامى، شیعیان بیش از همه با این عقیده شناخته شده اند، لذا برخى از افراد نا آگاه و بى اطّلاع، یا لجوج و معاند پیوسته کوشیده و مى کوشند تا این عقیده را در مذهب شیعه محصور کنند، ولى هرگز عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در اسلام اختصاص به شیعه ندارد. بلکه عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) مورد اتّفاق و اجماع همه مسلمین بوده، و کلیّه فِرَق اسلامى در این عقیده باهم اتّفاق نظر دارند، و حتّى فرقه ساخته شده «وهّابیت» نیز آن را جزء عقاید قطعى و مسلّم خود مى دانند و به طور جدّى از آن دفاع مى نمایند، و معتقدند که: اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) بر هر مسلمانى واجب است، و جز افراد نادان و بى اطّلاع و بدعت گزار، منکر آن نخواهند بود.( )
به طور خلاصه، آنچه از مجموع منابع معتبر حدیثى و تاریخى شیعه و سنّى استفاده مى شود این است که: مسأله مهدویّت و عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)یکى از ضروریات دین مقدّس اسلام است که منکر آن از آیین اسلام بیرون است. از این رو، کلیّه مسلمانان از شیعه و سنّى ـ و به طور کلّى عموم اُمّت اسلامى ـ عقیده دارند، که بر اساس روایات وارده، ناچار باید در آخر الزمان (و تاریک ترین دوران تاریخ بشر) مردى از خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور کرده، بر همه کشورها مسلّط شود، و دین را تأیید بخشد، و سراسر روى زمین را پر از عدل و داد کند، و او از دودمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و از نسل حضرت فاطمه(علیها السلام) است.
از نظر مسلمانان، مسأله «مهدویّت» و عقیده به ظهور مهدى موعود(علیه السلام)یک اعتقاد عمیق دینى و مذهبى، و یکى از مهمترین و حسّاس ترین فرازهاى عقیدتى اسلامى است.
این عقیده در اسلام و به خصوص در میان شیعیان، از اعتقادات بنیادى و تردید ناپذیرى است که هیچ گونه شک و تردید در آن وجود ندارد.
عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان عقیده دارند که اعتقاد به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام)از ضروریات مذهب است، و اخبار و روایات مربوط به آن حضرت، از طریق شیعه و سنّى به حد «تواتر» رسیده است.(
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک مهدى موعود(علیه السلام)که در روایات متواتر اسلامى با اوصاف: «قُرشى، هاشمى، فاطمى، علوى، حسنى، و حسینى» معرّفى گردیده، و نویدهاى ظهور مبارک آن حضرت سالها پیش از ولادت با سعادتش از زبان مبارک پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و خاندان پاکش(علیهم السلام) براى اُمّت اسلامى بازگو شده، یک امر قطعى و مسلّم است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان، وعده قطعى خداوند است، و نویدهاى ظهور آن موعود جهانى در قرآن کریم و روایات اسلامى به صورتى گسترده در نهایت وضوح و روشنى بیان شده است.
عموم مسلمانان عقیده دارند که طبق وعده هاى قرآن کریم و روایات اسلامى، در آینده تاریخ و در آخر الزمان، مردى از اهل بیت به نام حضرت مهدى(علیه السلام) ظهور خواهد کرد که دین را تأیید، و عدل و داد را آشکار خواهد نمود، و دشمنان دین و انسانیّت چه بخواهند و چه نخواهند، سرانجام او ظاهر مى شود، و بر همه کشورها و ممالک اسلامى مسلّط مى گردد.
در زمان او اسلام جهانگیر مى شود، سراسر روى زمین پر از عدل و داد مى شود، پرچم توحید و یکتاپرستى در همه جهان به اهتزاز در مى آید، دینى جز دین مبین اسلام باقى نمى ماند، نظام جهانى بر اساس ایمان به خدا و احکام اسلام استوار مى گردد، بر تمام جهان دین واحد، قانون واحد، نظام واحد، و رهبر واحد حکومت مى کند، و در همه جا صلح و صفا ایجاد مى شود، و حقّ و عدالت پیروز، و ظلم و ستم یکسره از بین مى رود.
عموم مسلمانان عقیده دارند که با جهانى شدن ظلم و ستم، فساد و تبهکارى و وجود حکومت هاى ظالمانه با معیارهاى غیر عادلانه در سطح جهان، از نقطه نظر رحمت الهى، ظهور مهدى موعود(علیه السلام) یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که طبق وعده هاى صریح اسلامى آنچنان که در قرآن کریم واخبار اهل بیت(علیهم السلام) آمده است، سرانجام باید ظاهر شود; کاخهاى ستمگران را برسرشان فرو ریزد، پرچم حقّ و عدالت را بر فراز گیتى به اهتزاز درآورد، ریشه ظلم و بیداد را از بیخ و بن برکند، و بر ویرانه هاى کاخ جبّاران و ستمکاران، جهانى آباد و آزاد بنیان نهد، و انسانها را از زیر یوغ استعباد، استثمار و استعمار رهایى بخشد.
آرى خواننده گرامى! عموم مسلمانان و به ویژه شیعیان، عقیده دارند که ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) یک امر محتوم و مسلّم است که بدون تردید واقع خواهد شد، و کفر کافران، لجاجت منکران و سرسختى معاندان، در تحقّق اراده و مشیّت الهى، و ظهور منجى آسمانى، کمترین اثرى نخواهد داشت، و از این رو همه منتظر و چشم به راهند، و همه انتظار روزى را مى کشند که نداى نوید ظهور «منجى موعود» در سرتاسر جهان طنین انداز شده، همه ساکنان روى زمین، طنین آن نداى آسمانى را با گوش خود بشنوند، و از جان و دل اجابت کنند، و سر از پا نشناخته شتابان به سویش روان گردند.
اینک براى این که مهدى موعود اسلام را بشناسیم، و بدانیم که اسلام در زمینه ظهور آن یکتا بازمانده حجج الهى چه نویدهایى را به مسلمانان و مردم جهان داده است، فشرده مطالبى را که در دریاى ژرف و ناپیدا کرانه متون اصیل اسلامى آمده است در اینجا مى آوریم.
آنچه در مقام معرّفى مهدى موعود(علیه السلام)، در منابع معتبر شیعه و سنّى آمده، بدین قرار است:
«او، حجّت خدا، خاتم اوصیا، رهایى بخش اُمّت، مهدى، منتظر، قائم آل محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)، صاحب الأمر، صاحب الزمان، عدالت گستر، بقیّة اللّه، صاحب شمشیر، ظاهر کننده دین، خلف صالح، باعث، وارث، صاحب، خالص، صاحب الدار ( صاحب خانه ) مأمول، مؤمَّل، ( امید آینده ) نایب، برهان، باسط (گسترنده)، ثائر (انقلابى)، منتقم، سیّد، جابر (ترمیم کننده دین)، خازن (خزینه دار علوم الهى)، امیر امیران، قاتل تبهکاران، آقاى دو جهان، و امام منتظر براى تأسیس حکومت عدل الهى است».( )
پدرش گنج دانش ایزدى، امام حسن عسکرى(علیه السلام)، و مادر بزرگوارش نرجس خاتون بانوى کنیزان جهان از بیتى رفیع و خاندانى جلیل است که از امام حسن عسکرى(علیه السلام)فرزندى جز آن آخرین حجّت خدا از این بانوى بزرگوار نمانده است.( )
در سال 255 هجرى قمرى، در سپیده دم پانزدهم ماه شعبان در شهر «سامرّا» پایتخت عبّاسیان چشم به جهان گشود.( ) نامش، نام پیامبر ـ محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ و کنیه اش کنیه پیامبر ـ ابوالقاسم ـ است.
«ولادت با سعادتش از دشمنان پنهان ماند، و نام و نشانش از بدخواهان در نهان; زیرا حکومت خون آشام وقت و دستگاه ستمگر خلافت، سخت در پى او و مشتاق یافتن و نابود ساختنش بود، و تمام نیروى خود را در اطراف خانه امام حسن عسکرى(علیه السلام)متمرکز کرده و دهها جاسوس به کار گرفته بود، و بر هر جاسوسى، جاسوسى دیگر گمارده بود تا از ولادت ولىّ خدا حضرت بقیّة اللّه(علیه السلام)آگاه شده، نور خدا را خاموش کند، ولى مشیّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود که حجّت خود را از گزند دشمنان حفظ کند».( )
با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسکرى(علیه السلام) در شب هشتم ربیع الاول سال 260 هجرى قمرى، بار دشوار و توان فرساى امامت بر دوش او نهاده شد، و به فرمان حکمت آمیز پروردگار، از مردم «غیبت» اختیار فرمود.( )
دوران غیبت آن حضرت دو بخش متمایز دارد:
1 ـ غیبت صغرى یا کوتاه مدّت ـ سال 255 تا 329 هجرى ـ که در این دوره شیعیان مى توانستند توسط سفیران چهارگانه اش با آن حضرت تماس بگیرند و با وى ارتباط برقرار کنند.
این چهار تن نایب خاص، که شیعیان مى توانستند در دوران غیبت صغرى توسط آنها با حضرت مهدى(علیه السلام) تماس بگیرند و مشکلات خود را به ناحیه مقدّسه برسانند و پاسخ هاى لازم را دریافت نمایند، عبارتند از: جناب عثمان بن سعید عمروى، محمّد بن عثمان بن سعید، حسین بن روح نوبختى و على بن محمّد سمرى، که با رحلت او باب «نیابت خاص» بسته شد.
2 ـ غیبت کبرى یا بلند مدّت که تا امروز ادامه یافته است. در این دوره سفیر و نایب خاصّى براى آن حضرت نیست، و راه تماس رسمى و آشکار براى مردم وجود ندارد. و بر آنهاست که از نوّاب عام امام(علیه السلام)ـ یعنى از فقهاى پارسا وخویشتن دار ـ پیروى کنند.( )
غیبت صغرى از همان لحظه ولادت حضرت ولى عصر(علیه السلام) آغاز مى شود( ) و تا روز وفات چهارمین سفیر حضرتش ادامه مى یابد( )ولى دوران سفارت، از رحلت حضرت امام حسن عسکرى(علیه السلام) آغاز شده و تا وفات على بن محمّد سمرى، امتداد مى یابد.( )
بنابراین، طول غیبت صغرى 74 سال تمام، و مدّت سفارت سفیران چهارگانه 69 سال و شش ماه و پانزده روز است.
به هر حال، نهان زیستى آن حضرت بدین معناست که دور از چشم مردمان ولى زیر همین آسمان کبود بسر مى برد. اگر برخوردى هم برایش پیشامد کند، اغلب ناشناخته مى ماند و دیدارهایش با شیعیان تنها به اذن خداست.
هم اکنون ـ سال 1414هجرى قمرى ـ نزدیک به 1159 سال از عمر شریفش مى گذرد و بنا به اراده و مشیّت حکیمانه الهى، هنوز شاداب، جوان و نیرومند است.( ) و این حالت کهنسالى و نافرسودگى او، بهترین محک براى رسوایى و سیه رویى دروغگویان و دروغ پردازان «مهدى نما» و مدّعیان مهدویّت است.
مهدى قائم(علیه السلام) وارث نهایى فضایل و کمالات انبیاء و اولیاء خداست. در خرد و دانش از همه پیشتر است، و در طاعت و عبادت و بندگى از همه پیشروتر، و در کرم و بخشش از همه پیشگام تر، و در شجاعت و شهامت و رشادت از همه پیشتازتر است.( )
از کنار خانه کعبه ـ مکّه مکرّمه ـ قیام شکوهمند خود را آغاز مى کند، نخبه ترین پارسایان دلیر، و برگزیده ترین جنگاوران پرهیزکار آن زمان که 313 نفرند ـ هم شمار یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر ـ به دورش حلقه مى زنند، و چون دژى محکم و استوار او را در میان مى گیرند. ...
منابع:
ـ سوره نساء آیه 159.
ـ رجعت یا دولت کریمه، ص 28، جهت اطلاع بیشتر به تفسیر درّ المنثور، ج 2، ص 427 مراجعه فرمایید.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 237، باب 71.
ـ الفصول المهمّه، ص 295 ، باب 12.
ـ سوره نساء، آیه 159.
ـ تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 211، المحجة، ص 62 ; تفسیر برهان، ج 1، ص 426 ; تفسیر صافى، ج 2، ص 350 ; تفسیر قمى، ج 1، ص 165 ; تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 571، 662.
ـ تفسیر فخر رازى، ج 3 ص 505; درّ المنثور، ج 2، ص 241.
ـ در مورد نزول حضرت عیسى (علیه السلام) در بخش بعدى به تفصیل سخن خواهیم گفت.
ـ سوره انفال، آیه 39.
ـ ینابیع المودّة، ص 239، باب 71 ; تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 834.
ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 60، ح 48 ; تفسیر البرهان، ج 3، ص 81، تفسیر صافى، ج 3، ص 340، و اثبات الهداة، ج 3، باب 32، ح 58 و با ترجمه فارسى، ج 7، ص 99، ح 558.
ـ جهان بعد از ظهور، ص 75.
ـ سوره توبه (برائت)، آیه 33 ـ سوره فتح، آیه 28 و سوره صف، آیه 9
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 476، ح 8324 ; تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 38.
ـ المحجّة، ص 86.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 61.
ـ تفسیر مجمع البیان، ج 5 ص 38 و المحجة ص 87.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 60، ح 58 ـ ینابیع المودّة، ج 3، باب 71، ص 239 ; منتخب الاثر، فصل 2، باب 35، ص 294، ح 4 و کتاب المحجة، ص 85.
ـ سوره هود، آیه 86.
ـ نور الأبصار، ص 349 ; المهدی فی القرآن، ص 76 ; فصول المهمه، باب دوازدهم، ص 303 ; بحار الانوار، ج 52، ص 192 ح 24.
ـ سوره ابراهیم، آیه 5.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 242، باب 71.
ـ همان; المحجة ص 108.
ـ جهت آگاهى بیشتر به این کتابها مراجعه فرمایید: خصال شیخ صدوق، ص 108 ; معانى الاخبار، ص 366 ; تفسیر صافى، ج 4، ص 225 ; تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 526، و تفسیر برهان، ج 2، ص 305.
ـ درباره رجعت ـ دومین یوم الله ـ و بازگشت گروهى از بندگان شایسته خدا به دنیا، به کتاب «رجعت یا دولت کریمه» و سایر کتاب هاى مربوطه، مراجعه فرمایید.
ـ سوره حجر، آیه 36 ـ 38.
ـ فرائد السمطین، ج 2، باب 61، من السمط الثانی، ص 337 ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 387، باب 94 ـ بشارة الاسلام، باب 9، ص 187 ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 17، ص 220 ـ المهدى الموعود المنتظر، ج 1 ص 167 ـ کمال الدین صدوق، ج 2، ص 371، باب 35، ح 5.
ـ سوره اسراء (بنى اسرائیل)، آیه 33.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 243، باب 71، المحجة، ص 128.
ـ معناى این جمله از احادیث بعدى معلوم مى شود که چرا حضرت ولى عصر(علیه السلام) فرزندان کشندگان حسین(علیه السلام) را مى کشد و از آنان انتقام مى گیرد.
ـ تفسیر عیاشى، ج 2، ص 313، ح 67 ـ تفسیر برهان، ج 2، ص 419 ـ تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 163، ح 201 ـ بحار الانوار، ج 44، ص 218، ح 7.
ـ کامل الزیارات، ص 63، ح 5، باب 18.
ـ سوره انعام، آیه 164.
ـ عیون اخبار الرضا(علیه السلام) ، ص 212، ب 28، فیما جاء عن الامام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) من الاخبار المتفرقه، ح 5 ; الزام الناصب، م ج 1، ص 72.
ـ سوره مریم، آیه 75.
ـ کافى، ج 1، ص 431 ; بحارالانوار، ج 51، ص 63 ; الزام الناصب، ج 1، ص 73.
ـ سوره نور، آیه 55.
ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 150 ، موعود قرآن ص 85.
ـ سوره قصص، آیه 5.
ـ تفسیر برهان، ج 3، ص 220.
ـ ینابیع المودّة، ص 302، باب 79.
ـ سوره سجده، آیه 29.
ـ ینابیع المودّة، ص 246، باب 71، منتخب الأثر، فصل 7، باب 1، ص 470 والمحجّة، ص 174.
ـ سوره فتح، آیه 28.
ـ البیان گنجى شافعى، باب 25 و استدلال به جواز بقاء مهدى، و نور الابصار ص 186.
ـ المحجة، ص 208 ـ تفسیر قمى، ج 2، 317 ـ بحار الانوار ج 51، ص 50، ح 22
ـ کسانى که طالب تفاصیل بیشترى هستند مى توانند به کتابهاى دیگرى که در این زمینه نگاشته شده، مانند: بحار الانوار، ج 51 باب آیات مأوّله، الزام الناصب، ینابیع المودّة، موعود قرآن و کتب تفاسیر مراجعه فرمایند.
ـ اوپانیشاد، ترجمه محمّد داراشکوه (از متن سانسکریت) ج 2، ص 637.
ـ غیبت شیخ طوسى، ص 111، ص 180; بحار الانوار، ج 51 ص 74، ح 25; اثبات الهداة، ج 3، ص 502، ح 294 ; منتخب الاثر، ص 169، ح 81. و در چاپ دیگر، ص 222، ح 81.
ـ عقد الدرر، باب 3، ص 39.
ـ دلائل الامامة، ص 250; منتخب الاثر، ص 171، ح 88 و در چاپ دیگر، ص 468، ح 454، باب الامام صاحب الزمان(علیه السلام)، ح 58.
ـ سوره اعراف، آیه 128 و سوره قصص، آیه 83.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 332، ح 58 ; اثبات الهداة با ترجمه فارسى، ج 7، باب 32، ص 35، ح 369 ; اثبات الهداة، ج 3، ص 516، ح 369; غیبت شیخ طوسى، ص 282، و در چاپ دیگر، ص 472، و با ترجمه فارسى ،ج 2، ص 359، ح 7.
ـ بحار الانوار، ح 51، ص 143، ح 3; منتخب الاثر، ص 169، ح 84.
ـ دلائل الامامة، ص 244 ـ منتخب الاثر، ص 519 ـ بحار الانوار، ج 52، ص 391، ح 214.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 325، ح 40 و ص 328 ح 48 ـ غیبت نعمانى، ص 309، ح 4.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 391 ، ح 214 ; الزام الناصب، ج 2، ص 297 ; غیبت نعمانى، ص 310، ح 5 ; بشارة الاسلام، ص 200.
ـ یأتی على الناس زمان، ج 2، ص 543، ح 95.
ـ فرائد السمطین، ج 2، ص 159، باب 35 ; بحار الانوار، ج 52، ص 311، ح 4 و ج 36، ص 208 ; الزام الناصب، ج 1، ص 204 ; کمال الدین صدوق با ترجمه فارسى، ج 1، ص 384، بشارة الاسلام، ص 12، اعلام الورى، ص 403.
ـ کفایة الاثر، ص 263 ; بحار الانوار، ج 52، ص 304، ح 72.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 208، باب 68; الزام الناصب، ج 2، ص 241; منتخب الاثر، ص 158; بشارة الاسلام، ص 85.
ـ غیبت نعمانى، ص 235، باب 13، ح 23.
ـ کمال الدین صدوق با ترجمه فارسى، ج 1، ص 438، باب 31، ح 5; منتخب الاثر، ص 300، ح 1; بحارالانوار، ج 51، ص 217، ح 4.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 353، ح 109 ـ غیبت نعمانى، ص 231 باب 13، ح 14.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 218، ح 6.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 338، باب 84.
ـ هر مدّ در حدود 750 گرم مى باشد.
ـ سوره بقره، آیه 261.
ـ عقد الدرر، ص 211، باب 7.
ـ سوره زمر، آیه 69.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 337، ح 77.
ـ بشارات عهدین، ص 246 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18 ـ لمعات النور فی کیفیة الظهور، ج 1، ص 19، نور الانوار، ص 86، نور هفتم.
ـ سوره حدید، آیه 25.
ـ سوره آل عمران، آیه 83.
ـ سوره اعراف، آیه 128.
ـ ارشاد مفید، ص 364 و بحار الانوار، ج 52، ص 338، ح 83.
ـ منتخب الاثر، ص 448، ح 4.
ـ عقد الدرر، ص 35 و منتخب الاثر، ص 449، ح 9.
ـ عقد الدرر، ص 156.
ـ بشارة الاسلام، ص 183 و منتخب الاثر، ص 163، ح 66.
ـ منتخب الاثر، ص 449، ح 12.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 322، ینابیع المودة، ج 3، ص 109، باب 78 و ص 164، باب 94، منتخب الاثر، ص 220، ح 1 ; کفایة لاثر، ص 271.
ـ منتخب الاثر، فصل 2، باب 1، ص 168، ح 78.
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 559.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 296، باب 78 ; بحار الانوار، ج 51، ص 80، ح 12.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.
ـ ارشاد مفید، ص 364.
ـ منتخب الاثر، ص 32، ح 48 ـ کشف الغمّه، ج 2، ص 507.
ـ الزام الناصب، ج 2، ص 246.
ـ بحار الانوار، ج 25، ص 173، ح 38.
ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 6.
ـ کافى، ج 1، ص 398، ح 2 و بصائر الدرجات، ص 12، ح 3.
ـ ینابیع المودّة، ج 3، ص 174، باب 89.
ـ کافى، ج 1، ص 388، ح 8 ; بحار الانوار، ج 25، ص 168.
ـ کافى، ج 1، ص 192.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 36.
ـ اختصاص مفید، ص 217 ـ بحار الانوار، ج 25، ص 367، ح 11.
ـ کافى، ج 1، ص 387، ح 2.
ـ بشارة الاسلام، ص 243.
ـ عقد الدرر، ص 26 و 160، آخر باب اول و باب هشتم; بحار الانوار،ج 51، ص 77، ح 35; غیبت نعمانى، ص 240 ح 34، باب 13.
ـ جگرنات به لغت سانسکریت نام بتى است که هندوها آن را مظهر خدا مى دانند.
ـ علائم الظهور کرمانى ص 17; لمعات شیرازى، ج 1، ص 18 ; نور الانوار، نور هفتم ; بشارات عهدین، ص 246 به نقل از کتاب زبدة المعارف، ذخیرة الالباب و تذکرة الاولیاء.
ـ بشارات عهدین، ص 272 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 35، ح 4.
ـ بشارات عهدین، ص 245; او خواهد آمد، ص 66; علائم الظهور کرمانى، ص 18.
ـ سوره اسراء، آیه 33، جهت اطلاع بیشتر به کتاب المحجّة ص 127 ـ 129 مراجعه فرمایید.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 191، ح 24 ; بشارة الاسلام، ص 99 ; و منتخب الاثر، ص 292.
ـ ممتاطا: در زبان هندى به معنى «محمّد» است.
ـ علائم الظهور کرمانى، ص 18 ـ او خواهد آمد، ص 80.
ـ بحار الانوار، ج 6، ص 306 از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و ج 52، ص 254 از امام صادق(علیه السلام) ـ کافى، ج 8، ص 36، 42 ـ مهدى موعود، ص 1036، 1045 و بسیارى از منابع دیگر از تفسیر و حدیث.
ـ او خواهد آمد، ص 65 به نقل از کتاب ریگ ودا، ماندالاى 4 و 16 و 24.
ـ سوره سجده آیه 21.
ـ المحجة، ص 173.
ـ بشارات عهدین، ص 259.
ـ همان، ص 242 ـ علائم الظهور کرمانى، ص 17 ـ او خواهد آمد ص 65.
ـ بحار الانوار ،ج 52، ص 312.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 321.
ـ سوره انبیاء، آیه 105.
ـ عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، بندهاى 9 ـ 38.
ـ همان، مزمور 96، بندهاى 10 ـ 13، ص 1247، کتاب مقدّس.
ـ عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 72، بندهاى 1 ـ 2، به نقل از بشارات عهدین، ص 248 و أنیس الاعلام، ج 5، ص 92، 93.
ـ براى توضیح بیشتر به کتاب انیس الاعلام فى نصرة الاسلام، ج 5، ص 92 الى 96 و ج 7 ص 387 الى 398 مراجعه فرمایید.
ـ به کتاب نفیس منتخب الاثر، ص 247 ـ 250 مراجعه فرمایید.
ـ یسىّ به معناى قوى، پدر حضرت داود و نوه «راعوت» است، و به طورى مشهور بود که داود را پسر «یسىّ» مى نامیدند، در صورتى که خود داود شهرت و شخصیت عظیمى داشته و از پیغمبران بزرگ «بنى اسرائیل» بوده است. (قاموس کتاب مقدس).
و اما «راعوت» زنى است از «مؤاب» که سر زمینى است در شرق دریاى لوط، که با «یوغى» وصلت کرد و از او صاحب فرزندى بنام عوید ـ عویبد ـ شد که جدّ حضرت داود(علیه السلام) باشد. (لغت نامه دهخدا، حرف راء، ص 86).
ـ تورات، کتاب اشعیاى نبى، باب 11، پندهاى 1 ـ 10، ص 1548، کتاب مقدّس.
ـ به بشارت دوم، عنوان هفتم، مراجعه فرمایید.
ـ بشارة الاسلام، ص 197، 247، منتخب الأثر، ص 474، مستدرک حاکم، ج 4 ص 514 و بحار الانوار، ج 52، ص 280، ح 6.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 71، منتخب الاثر، ص 483 و روضه کافى.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106 ; غیبت نعمانى، ص 239، ح 30; بشارة الاسلام، ص 242.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 352، ح 106 ـ غیبت نعمانى، ص 239، ح 30 ـ بشارة الاسلام، ص 242.
ـ در متن عربى حدیث کلمه «برید» آمده، که شامل پست، تلگراف، تلفن، تلویزیون و امثال آنها مى شود.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 72 ـ کافى، ج 8، ص 241 ـ منتخب الاثر، ص 483.
ـ منتخب الاثر، ص 483، ح 3 ـ حق الیقین شبّر، ص 229 ج 1.
ـ بحار الانوار، ج 52، ص 336، ح 73، الزام الناصب، ج 2، ص 307.
ـ در بعضى از نسخه ها در هر دو مورد روایت که کلمه (کف دست) آمده، کلمه «کتف» نوشته شده است.
ـ غیبت نعمانى، ص 319، باب 21، ح 8 ; بحار الانوار، ج 52، ص 365، ح 144.
ـ تورات، کتاب اشعیاى نبى، باب دوم، بندهاى 2 ـ 4.
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 467.
ـ کتاب مقدّس، کتاب اشعیاى نبى، ص 1046 باب 32، بندهاى 16 ـ 18
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 465 ـ عقد الدرر، ص 219، باب 8 ـ البیان کنجى شافعى، باب 1، ص 93، و بسیارى دیگر از منابع معتبر اهل سنّت. جهت آگاهى بیشتر به کتاب المهدى الموعود المنتظر عند علماء أهل السنّة والإمامیّة، باب 1، ص 18، ح 15. و کتاب نفیس منتخب الاثر، ص 247، فصل 2، باب 25 مراجعه فرمایید.
ـ الملاحم و الفتن، ص 147، باب 149 ; منتخب الاثر، فصل 7، ص 478، باب 7، ح 2 ; البرهان متقى، باب 1، ص 78،ح 19.ح 19.
ـ بحار الانوار، ج 51، ص 104 ـ عقد الدرر، باب 1، ص 38.
ـ مستدرک حاکم، ج 4، ص 588 ـ منتخب الاثر، فصل 7، ص 473، باب 4، ح 1.
ـ منتخب الاثر، فصل 7، ص 473، باب 3، ح 3 ; الحاوى للفتاوى، ج 2، ص 82
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:15
فهرست مطالب:
بخش اول: صفحه
1) معرفی امام مهدی 3
2) میلاد امام مهدی 3
3) پنهان بودن میلاد امام حجت (ع) 4
4) روزگار امامت حجت (ع) چگونه آغاز شد. 5
5) خدا داناتراست براینکه رسالت خویش را کجا قرار دهند. 6
6) غیبت صغری 6
7) شمایل وصفات امام مهدی (ع) 7
1) رسول خدا اوصا ف مهدی (ع) را چنین بیان می فرماید:
2) امام علی (ع) نیز درتوصیف قائم (ع) چنین فرماید:
3) امام حسین (ع) اوصا ف مهدی را چنین بیان می فرماید:
4) امام رضا (ع) نیزاوصا ف مهدی را چنین بیان می فرماید:
بخش دوم:
1) مهدی (ع) در آیات وروایات 9
2) مسأله طول عمر 9
3) آیا امام مهدی (ع) زنده است؟ 9
4) مهدی حجت شاهد 11
5) امام حجت درکتابهای آسمانی 11
بخش سوم:
-) نشانه های ظهورمهدی (ع) 13
بخش چهارم:
-) سخن آخر 15
بخش اول
1) معرفی امام مهدی:
پدرش امام حسن بن علی بن محمد بن موسئ بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(درود خداوند بر تمامی انان باد) بودئمادرش کنیزی ترک و از سلاله پاکی بود که با اوصیای عیسئ بن مریم (ع) پیوند می یافت. نام این کنیز نر جس یا صیقل بود. او پیش از ازدواج با امام حسن (ع) در کشور خود، به خاطر خوابی که دیده بود، اسلام آورد وهنگامی که طلایه داران سپاه اسلام به دیارش هجوم بردند خود را تسلیم انان کرد تا تقدیر او را به خانه امام عسگری (ع) بیاورد و مام حجت خدا گردد.
2) میلاد امام مهدی‹‹عج››:
در شب نیمه شعبان سال 255 هجری ودر شهر سامراء پایتخت خلافت در روزگار معتصم عباسی، امام حجت (ع) چشم به جهان گشود.
ولادت او را شواهدی بود که نشان می داد خداوند برای این نوزاد با سعادت چه اثری بر زندگی بشری تقدیر کرده است.
با هم به سخنان حکیمه دختر امام محمد بن علی (ع) وعمه امام حسن (ع) گوش فرا داریم وماجرای ولادت ان حضرت را از زبان او بشنویم:
ابومحمد حسن بن علی (ع) مرا خواست وگفت : حکیمه! امشب نزد ما افطار کن. امشب نیمه شعبان است و خداوند تبارک و تعالئ حجت را دراین شب اشکار فرماید. او حجت خدا بر زمین است.
حکیمه گوید: پرسیدم مادراین نوزاد کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدایت گردم! نشانی ازحمل در نرجس نمی بینم. فرمود: همین است که با تو گفتم.
حکیمه گوید: به خامه آن حضرت آمده سلام دادم و نشستم. نرجس آمد کفش ازپای من دراورد وگفت :ای بانوی من وبانوی خانواده ام امشب چگونه ای؟ به او گفتم: تو بانوی من وبانوی خانواده منی گفت: چنین نیست. سپس کفت: عمه چه شده است ؟ به او گفتم: خداوند متعال امشب تو را فرزندی عطا خواهد کرد که در دنیا و آخرت سرور است... حکیمه گوید: نرجس از شنیدن این سخن خجل شد وشرم کرد. چون نمازرا گزاردم، افطار کردم به بستر رفته خوابیدم. شب برای خواندن نمازازجا برخاستم. نرجس خفته بود ونشانی ازوضع حمل نداشت. نمازگزاردم وبه تعقیبات نمازپرداختم وآنگاه دوباره خوابیدم. پس از لحظه ای مضطرب برخاستم واو را دیدم که خوابیده. سپس بر خاست و نماز گزارد و خوابید. حکیمه گوید؛ برای اینکه ببینم سپیده دمیده یا نه بیرون آمدم. دیدم که هنوز فجر اول است. نرجس خفته بود. درباره سخن ابومحمد(ع) دچار تردید شدم که ناگاه حضرت از جائی که نشسته بود با صدای بلند به من بانگ زد:‹‹عمه شتاب مکن! هنگام وعده نزدیک است››. حکیمه گوید: نشستم سورههای الم سجده ویاسین را قرائت کردم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:50
چکیده
طرح مسأله:
1-زکریا(ع)
1-1-1- بشارت ولادت یحیی:
1-1-2- ولادت یحیی:
1-1-3- شهادت زکریا:
1-1-4- همسر زکریا:
1-2- داستان زکریا در قرآن:
1-2-1- بشارت ولادت یحیی:
1-2-2- همسر زکریا در قرآن
1-2-3- سرنوشت زکریا در قرآن:
مقایسه (نتیجه)
2- یحیی (ع)
2-1- داستان یحیی در اناجیل اربعه
2-1-1- بشارت ولادت یحیی (ع):
2-1-2- ولادت یحیی:
2-1-3- آغاز نبوت و تعالیم یحیی:
2-1-4- بشارت یحیی به ظهور عیسی
2-1-5- ستایش یحیی از عیسی مسیح
2-1-6- یحیی و عیسی در اناجیل چهارگانه
2-1-7- شهادت یحیی:
2-2- داستان یحیی(ع) در قرآن کریم
2-2-1- بشارت ولادت یحیی و حیات وی:
2-2-2- اوصاف یحیی:
2-2-3-یحیی و عیسی مسیح در قرآن:
مقایسه(نتیجه)
کتابنامه
چکیده:
داستان زندگی و تعالیم حضرت زکریاء(ع) و یحیی(ع) یکی از داستانهای مشترک میان قرآن کریم و أناجیل اربعه می باشد که اگرچه بصورت مختصر و کوتاه در هر دو کتاب طرح شده، ولی نکات عبرت آموز و جنبههای تربیتی و سازندة آن در هر دو کتاب به حدی فراوان است که ضمن تقویت زمینه های صلح و همزیستی میان پیروان ادیان توحیدی می تواند چراغ پرفروغی فرا راه دیدگاه پیروان اسلام و مسیحیت در جهت تحکیم بنیانهای مشترک عقیدتی قرار دهد.
انجیل لوقا، زکریا (ع) را به عنوان کاهنی یهودی و بسیار درستکار و مجری احکام الهی با جان و دل می داند که در ایام پیری توسط فرضتة خدا به ولادت یحیایی نبی بشارت داده شد. قرآن کریم نیز، زکریا را به نبوت و وحی وصف نموده که علاوه بر دریافت بشارت ولادت اعجاز آمیز ولادت یحیی در کهنسالی توسط وحی، کفالت و سرپرستی مریم مقدس(س) را نیز بر عهده داشته است. در اناجیل اربعه وظیفة یحیی(ع)، تمهید را برای عیسی مسیح(ع) و تبشیر نسبت به ظهور پیام آور مسیحیت بیان شده است و قرآن کریم نیز یحیی را پیامبری می داند که علاوه بر تصدیق نبوت عیسی (ع)، دارای کتاب آسمانی بوده و در سن کودکی، مقام نبوت به وی عطا شده بود.
کلید واژه ها: قرآن، اناجیل اربعه، زکریا، یحیی، مقایسة تطبیقی، داستان.
طرح مسأله:
در نیم قرن گذشته، بیشتر متألهان و متفکران ادیان بزرگ، از ضرورت گفتگوی ادیان سخن می گویند و برای بسط و گسترش آن تلاش می کنند. طرح این گفتگو و تبادل نظر جهت ابهام زدایی، از پیامهایی اصلی ادیان و تقویت زمینه های صلح و همزیستی میان پیروان آنها، نقش حیاتی دارد از این رو
موضوع نبوت و شرح داستان زندگانی و رسالت پیامبران الهی از موضوعاتی است که قرآن کریم و در آناجیل اربعه به آن پرداخته شده است. مسأله هدایت مردم و دعوت آنان به پرستش خدای یگانه، بار سنگینی است بر دوش انسانهای برگزیدة الهی نهاده شده و آنان از طریق اتصال به وحی، مأمور تبلیغ پیامهای الهی و مبارزه با ظلم و فساد پادشاهان و نیز حمایت از ستمدیدگان و پابرهنگان بوده اند. در همین راستا اناجیل اربعه و قرآن کریم، گاه به تفصیل و گاه به اجمال به بیان داستان زندگی پیامبران الهی و مبارزات سخت آنان با حاکمان و زورگویان جامعه و نیز عابدان و راهبان مقدس مآب و ریاکار معاصر خویش پرداخته و مخاطبان و پیروان خویش را با داستان زندگی و سطح تعالیم و آموزه های آنان و نیز سرگذشت امتهای پیشین آشنا نموده اند.
از میان پانزده پیامبری که نام آنها بطور مشترک در قرآن کریم و اناجیل اربعه، ذکر شده است، مقالة حاضر به مقایسة تطبیقی داستان حضرت زکریاء (ع) و حضرت یحیی(ع) ابتدا در اناجیل اربعه و سپس در قرآن کریم می پردازد و نقاط اشتراک و افتراق هر یک را به تفصیل مورد بررسی قرار می دهد. لازم به ذکر است که داستان حضرت زکریا به تفصیل فقط در انجیل ذکر شده ولی داستان حضرت یحیی (ع) در أاناجیل چهارگانه وارد شده است.
1-زکریا(ع)
1-1- داستان زکریای پیامبر در انجیل لوقا:
داستان حضرت زکریا(ع) در انجیل لوقا اربعه نسبتاً کوتاه و گذرا آمده و تحت الشعاع داستان حصرت یحیی(ع) قرار گرفته است از لحاظ شخصیتی زکریا، کاهنی یهودی و عضو دسته ای از خدمة خانة خدا به نام اُبِیّا(1) و همسر الیصابات از نسل کاهنان یهود و بسیار درستکار و مجری احکام الهی با جان و دل بود. او توسط فرشتة خدا در ایام پیری به ولادت یحیای نبی بشارت داده شد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:18
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
دیباچه 1
آغاز زندگی و نوید پیامبری 2
جوان مردی 3
از آشنایی تا ازدواج 4
داوری هوشمندانه 5
آغاز پیامبری 5
ندای یکتا پرستی 6
سختیها ونامهربانیها 7
مهاجرت به مدینه 8
نخستین پایگاه اسلام 10
دفاع از اسلام 11
بازگشت به مکه 14
آخرین حج پیامبر 15
وفات حضرت محمد (ص) 16
در گرامی داشت دانش 17
منابع: 18
دیباچه
محمد، که درود خدابر او و خاندان پاکش باد، یکی از پیامبران بزرگ خداوند است که دین اسلام را به عنوان آخرین وکاملترین دین الهی، برای جهانیان به ارمغان آورد. او که در سال 570 میلادی در مکه به دنیا آمد، در 40 سالگی به پیامبری برگزیده شد و پس از 23 سال کوشش در راه گسترش اسلام، در سال 632 میلادی (یازدهم هجری) در شهر مدینه از دنیا رفت. اکنون نزدیک یک میلیارد و پانصد هزار مسلمان، هر روزه او را ستایش میکنند. چرا که خداوند در قرآن، کتاب مقدس مسلمانان، او راستوده و نام محمد نیز به معنای ستوده است.
آغاز زندگی و نوید پیامبری
محمد(ص) فرزند عبداله بن عبدالمطلب بن هاشم، به باور علمای شیعه در روز جمعه 17 ربیع الاول و به باور علمای اهل سنت در 12 ربیع الاول سال 570 میلادی در مکه، در عربستان به دنیا آمد. عبدالله، پدر محمد (ص)، زمانی که آمنه، دختر وهب بن عبد مناف بن زهره، تنها فرزند خود را باردار بود، در پی بیماری از دنیا رفت. آمنه یک روز پس از تولد فرزندش، دریافت که شیرش برای نوزاد کافی نیست. از این رو، کوشش برای یافتن دایهای مناسب و فداکار آغاز شد، سرانجام، روز چهارم دایه ای از قبیلهی سعد بن ابیبکر به نام حلیمه برگزیده شد. حلیمه کودک رابا خود به میان قبیلهی خویش برد و پس از دو سال، که دورهی شیر خوارگی او به پایان رسید، محمد (ص) رانزد مادرش بازگرداند.
محمد(ص) شش سال بیشتر نداشت که مادرش در بین راه مکه و مدینه از دنیا رفت. پس از درگذشت آن مادر مهربان، پدر بزرگ محمد (ص)، عبدالمطلب بن هاشم، سرپرستی او را بر عهده گرفت. عبدالمطلب نیز پس از دوسال، هنگامی که محمد (ص) 8 سال داشت، در گذشت، پس از مرگ عبدالمطلب، یکی از عموهای محمد(ص)، یعنی ابوطالب که پدر حضرت علی (ع)بود، سرپرستی او را بر عهده گرفت.
محمد دوازده سال داشت که با کاروان بازرگانی عمویش رهسپار شام شد. در نزدیکی شهر بصری (شهری در منطقهی حوران در 90 کیلومتری دمشق) کاروان در جلوی صومعهی شناخته شدهای بار انداخت. پیش از آنها کاروانهای دیگری که از جاهای گوناگون به شام میرفتند یا از آن بر میگشتند همان جابار انداخته بودند. محمد(ص) ازدیدن آن دیر شاد گشت، زیرا که از عمویش شینده بود که در آن دیر راهبی زاهد به نام بحیرا زندگی میکند که مردی مهربان و با ایمان است و همیشه به نزد مسافران میآید و تا آنجا که بتواند برای آسایش آنهامیکوشد.