الف - فهرست مطالب :
بند الف ــ تعریف واژه های حق ، آزادی و حق آزادی بیان
بند ب ــ حق آزادی بیان در اسناد بین المللی جهانی و منطقه ای حقوق بشر
۱ ـ ب ـ در اسناد بین المللی جهانی حقوق بشر
۱ ـ ۱ ـ ب ـ در منشور سازمان ملل متحد
۲ ـ ۱ ـ ب ـ در اعلامیه جهانی حقوق بشر
۳ ـ ۱ ـ ب ـ در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی
۴ ـ ۱ ـ ب ـ در اعلامیه هزاره
۵ ـ ۱ ـ ب ـ در کنفرانس جهانی حقوق بشر ۱۹۹۳ وین و سند مصوب آن
۲ ـ ب ـ در اسناد بین المللی منطقه ای حقوق بشر
۱ـ ۲ ـ ب ـ درکنوانسیون اروپایی حقوق بشر ( ۴ نوامبر ۱۹۵۰ رم )
۲ ـ ۲ ـ ب ـ در کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر ( ۱۹۶۹ )
۳ ـ ۲ ـ ب ـ در منشور آفریقایی حقوق بشر و مردم ( ۲۶ ژوئن ۱۹۸۱ )
۴ ـ ۲ ـ ب ـ در اعلامیه اسلامی حقوق بشر ( اعلامیه قاهره ۱۹۹۰ )
۳ ـ ب ـ نتیجه گیری بحث حق آزادی بیان در اسناد بین المللی
بند ج ـ حق آزادی بیان در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
بند د ـ تضمینات اعمال حق آزادی بیان در حقوق و قوانین دولت جمهوری اسلامی ایران
۱ ـ د ـ منع توقیف یا بازداشت غیر قانونی ( خودسرانه )
۲ ـ د ـ اصل برائت
۳ ـ د ـ اصل عطف بماسبق نشدن قوانین جزایی
۴ ـ د ـ اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها
۵ ـ د ـ حق داشتن وکیل
۶ ـ د ـ علنی بودن محاکمات
۷ ـ د ـ حق برخورداری از یک محاکمه منصفانه
۸ ـ د ـ ممنوعیت شکنجه و سوء رفتار
۹ ـ د ـ مصونیت از تجسّس
_____________________
الف ــ تعریف واژه های حق ، آزادی و حق آزادی بیان :
حق آزادی بـیان یکی از مهمترین و بنیـادی ترین حـقوق بشر و از زمره حـقوق مدنـی و سیاسی و به اصطلاح نسل اول حـقوق بشر ( ۳ ) است ، کـه در بسیاری از اسناد بیـن الملـلی جهانی و منطقه ای مورد تا کید و تصریح قرار گرفته است .قبل از پـرداختن بـه بـررسی حق آزادی بـیان ، لازم است تا دو واژه حق و آزادی مختصراً مورد توضیح قرار گیرد .
حق از نظر توماس هابز عبارت است از :آزادی انجام یا عدم انجام یک عمل . ( ۴ )
هوگوگروسیوس درکتاب خود به نام قانون جنگ وصلح ، حق راچنین تعریف می نماید :« حـق ، کیفیت اخلاقی شخصی است که صلاحیت داشتن یا انجام دادن چیزی را دارد . »
در هـر حال برای حـق تعاریف بسیاری ارائه شده است که در این مقـاله مـختصر ضرورتی برای ذکر همه آنها وجود ندارد ، و به همین اندازه قناعت می گردد .
اصطلاح انگـلیسی حـقوق بـشـر ( Human Rights ) اولین بار توسط توماس پین ( ۵ ) در ترجمه اعلامیه حقوق بشر و شهروند بکار برده شده است . ( اعلامیه ۲۶ اوت ۱۷۸۹ انقلاب کبیر فرانسه ) منشور کبیر انگلستان ( ۶ ) ( سال ۱۲۱۵ ) هر دو اصطلاح حقوق ( Rights ) و آزادی ها ( Liberties ) را برای اولین بار در خود جای داده است . ( ۷ )
در مورد تعریف واژه آزادی نیز به طور مختصر ، توضیحات ذیل ارائه می گردد :
از نـظر پروفسور آیـزیـابرلیـن ( ۸ ) در مقاله معروف ایشان تحت عنوان « چـهار مـقالـه درباره آزادی » ، آزادی در یک تقسیم بندی کلان به دو نوع تقسیم می شود : آزادی مثبت و آزادی منفی .آزادی منفی را در فارسی باید رهایی از یا آزادی از ترجمه کنیم . یـعنی آزاد بودن از یکسری منع ها ، زنجیرها و زورها . آزادی منفی یعنی نبودن مانع بر سرراه تحقق حقوق بشر .از این رو ، آزادی منفی در حوزه حق آزادی بیان یعنی عدم مداخله دولت ، بدیـن ترتیب کـه دولت و کلیه دستگاههای دولتی و حکومتی ، بـا وضع قوانین محـدود کننده یـا به هر عـنوان و شیوه ای ، مانـع اعمال حق آزادی بیان نشوند . اما باید صریحاً اذعان داشت که آزادی منفی یا آزادی از ، فقط رفع مانع است و رفـع مانـع اگر چه لازم است اما بهیچ وجه کافی نیست .آزادی یک هدف است ، وسیله نیست .مخالفان آزادی برای خوارکردن و تخفیف آن و برای آنکه آزادی را چون موم در دست گیرند و به هر شکلی که می خواهند بتـوانند آن را تغییر دهند ، آزادی را وسیله می نامند و آزادیچون وسیله رامطرح می سازند تا آزادی چون حق وآزادی چون هدف رامـتروک ومفعول بنهند .ولی آزادی یک حق است و باید آن را ادا کرد و حتّی تنها حق آدمیان نیست . وقـتی آزادی یک حـق باشد ، بلافاصله حـقوق دیگر انسانـها و موضوع عدالت در میان می آید .
دکتر عبدالـکریم سروش درمـقاله خود تحت عنوان « آزادی و عـقل » درتـعریف آزادی ایـنگونه نوشته اندکه : «آزادی مسابقه است ، با مسابقه دانستن آن هم ماهیت وهم محدوده اش روشن میگردد. محدوده اش این است که شما بایـد اولاً رقیب و ثـانیا ٌ قـواعد بازی را به رسمیت بشناسید . درمـسابقه آزادی ،کوشـش برای از مـیان بـرداشتن رقـیب ، نفهمیدن مـعنای آزادی است. مـعنای آزادی این است که من آزادم تـا با شما مسابقه بدهم نـه اینکه آزادم تا شما را از میان بردارم . لـذا آزادی مـشروط به شـروط و مـقیـد ّبـه قواعد مـسابقـه است و یکی از ایـن شروط هـم این است که حقوق و اختیارات هـمه بازیگران محفوظ و مساوی است . » ( ۹ )
بر می گردیم به تعریف آزادی .آزادی در بعد منفی همانطـور کـه در پیش گفته شد یعـنی نبودن مـانع و امکان بهره برداری از حـقوق شخـصی در یک چار چوب نسبتاً وسیع کـه حدود و محدودیتـهای آن از طریق سلبی و ممنوعیتهای قانونی مشخص و اعمال می شود .
برای دریافت متن کامل تحقیق از لینک زیر استفاده کنید.
در این تحقیق می خوانیم:
اگر کسى اعتقادى به حق و باطل نداشته باشد، اعتقادى به حق و تکلیف هم ندارد. حق و باطل، از مقولهى مسایل عقل نظرى و حق و تکلیف، از مقولهى مسایل عقل عملى است. مسایل عقل نظرى زیر بنا و شالودهى مسایل عقل عملى است. مسایل عقل نظرى بر محور «است» و «نیست» ومسایل عقل عملى بر محور «باید» و «نباید» مىچرخد. «است» و «نیست» هم به «هست» و «نیست» برمىگردد. تا چیزهایى نباشد و ذهن، تصورى برایش فراهم نشود و میان آنها به مقایسه و سنجش نپردازد، حکم به «است» برایش حاصل نمىشود و اما «نیست» عدم حکم است و به هر حال، تابع «است» مىباشد. (1) طبعا بحثحق و تکلیف، متفرع استبر بحثحق و باطل. تقابل حق و باطل، تقابل وجود و عدم یا تقابل بود و نبود و به عبارت دیگر، تقابل نقیضین است که نه با هم جمع و نه با هم رفع مىشوند. ولى حق و تکلیف، آنگونه که حق و باطل، از هم گریزانند، از هم گریزان نیستند و با یکدیگر تعارض ندارند. هر کجا حقى باشد، در مقابل آن، تکلیفى و هر کجا تکلیفى باشد، در مقابل آن، حقى است. اگر چنین نباشد، جعل حق یا تکلیف بیهوده است. اگر در نظام خانواده، شوهر مکلف است که به زن نفقه بدهد و به قانون: «عاشروهن بالمعروف» (2) با او حسن معاشرت داشته باشد، زن نیز حق نفقه وحسن معاشرت دارد. نه این حق، بدون آن تکلیف و نه این تکلیف، بدون آن حق، معنى و مصداقى پیدا مىکند، هر کدام بدون دیگرى، لغو و عبث و بیهوده است.
جالب این است که نوع افرادى که حقى پیدا مىکنند، تکلیفى هم دارند. اگر زن، حق نفقه و حسن معاشرت دارد، مکلف به تمکین است و اگر مرد، مکلف به انفاق و حسن معاشرت است، بر زن، حق تمکین دارد.
اگر زن فقط مکلف به تمکین و شوهر فقط محق باشد، عبث و لغو و بیهوده است; چنان که اگر مرد، فقط مکلف به انفاق وحسن معاشرت باشد وحق تمکین برایش اعتبار نشود، باز هم عبث و بیهوده است. نظام عدل و انصاف، اقتضا دارد که در اینگونه موارد، علاوه بر این که در برابر هر حقى، تکلیفى و در برابر هر تکلیفى، حقى است، هر مکلفى به اندازهى تکلیفش، محق و به اندازهى حقش، مکلف باشد.
البته چنین نیست که هر کس یا هر چیز محق باشد، مکلف هم باشد. کودکان تا به سن بلوغ نرسیدهاند داراى حقند، نه تکلیف. مگر اینکه بگوییم: بالقوه، مکلفند. بلکه براى مکلف بودن، بلوغ تنها کافى نیست. دیوانگان حقوقى دارند، ولى مکلف نیستند. اشخاص سفیه و آنهایى که رشد فکرى ندارند، برخى از تکالیف را ندارند; ولى در عین حال حقوقى دارند که باید ادا شود.
برای دانلود متن اصلی تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
پایان نامه سرقفلی حق کسب و پیشه 105 ص فایل بصورت word میباشد
پایان نامه انرژی هسته ای حق مسلم ماست ؟ 145 ص - فایل بصورت word میباشد
مقاله با عنوان حق توسعه و جهانشمولی حقوق بشر در فرمت ورد در 45 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:
چکیده
ظهور و پیدایش نسل سوم حقوق بشر
حق توسعه وسازمان ملل
محتوای حق به توسعه
مبانی حق به توسعه
همبستگی بین المللی مبنای حق به توسعه
حفاظت از محیط زیست مبنای حق توسعه
حق به صلح مبنای حق توسعه
منابع حق به توسعه
دیدگاه علمای حقوق بین الملل
عرف ورویه دولت ها
قطعنامه های سازمان ملل
حقوق بشر به عنوان یک واقعیت تاریخی محصول تمدن مدرن غربی است .
منابع