فرمت:word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:120
فصل اول
مقدمه ۲
بیان مسأله ۳
اهمیت و ضرورت پژوهش ۷
اهداف پژوهش ۹
گزارههای تحقیق (سؤالها / فرضیهها) ۱۰
معرفی نوع متغیرها و تعاریف عملیاتی ۱۰
فصل دوم
مقدمه ۱۵
یادگیری از دیدگاه روانشناسی رفتارگرا ۱۶
یادگیری از دیدگاه روانشناسی شناختی ۱۸
نظریه رشدشناختی پیاژه ۲۰
نظریه یادگیری گشتالت ۲۲
نظریه یادگیری معنیدار کلامی ۲۳
نظریه پردازش اطلاعات ۲۶
راهبردهای شناختی – فراشناختی ۳۰
راهبردهای تکرار در تکالیف ساده یادگیری ۳۳
راهبرد مرور ذهنی در تکالیف پیچیده یادگیری ۳۴
راهبرد بسط دهی در تکالیف پایه ۳۶
راهبرد بسط دهی در تکالیف پیچیده ۳۷
راهبرد سازماندهی در تکالیف پایه ۳۸
راهبرد سازماندهی در تکالیف پیچیده یادگیری ۳۹
فراشناخت ۴۰
معلمان کارآمد ۴۶
پرورش مهارتهای فکری ۴۷
پرورش مهارتهای حل مسئله ۴۸
مهارتهای تدریس ۵۲
دستورالعملهای قبل از مطالعه ۵۷
دستورالعملهای بعد از مطالعه ۶۰
دستورالعملهای جهت گسترش حافظه ۶۱
دستورالعملهای بهسازی حافظه ۶۳
ادبیات پژوهش موجود در موضوع مورد مطالعه ۶۵
فصل سوم
۱-۳- روش تحقیق ۷۴
۲-۳- جامعة مورد مطالعه ۷۵
۱-۳-۳- نمونه مورد مطالعه و روش نمونهگیری ۷۵
۲-۳-۲- ملاک انتخاب نمونه ۷۶
۴-۳- ابزار پژوهش ۷۶
۱-۴-۳- معرفی ابزار ۷۶
۲-۴-۳- اعتبار آزمون ۷۸
۵-۳- روش نمرهگذاری ۷۸
۶-۳- روش تجزیه و تحلیل آماری ۷۹
فصل چهارم
میزان درآمد خانواده ۸۱
میزان تحصیلات پدر آزمودنیها ۸۲
میزان تحصیلات مادر آزمودنیها ۸۳
شغل پدر ۸۴
شغل مادر ۸۵
توزیع فراوانی دانشآموزان برحسب موفقیت تحصیلی ۸۵
میانگین انحراف استاندارد راهبردهای یادگیری در دو گروه موق و ناموفق ۸۷
بخش استنباطی ۸۸
رابطه بین راهبردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی در رشته ریاضی فیزیک با درس حسابان ۸۹
رابطه بین راهبردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی در رشته ریاضی فیزیک با درس فیزیک ۹۱
رابطه بین راهبردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی در گروه علوم تجربی با نمره درس شیمی ۹۲
رابطه بین راهبردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی در گروه علوم تجربی با نمره درس زیستشناسی ۹۳
رابطه بین راهبردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی در گروه علوم انسانی با درس جامعهشناسی ۹۵
نوع راهبردهای یادگیری که دانشآموزان موفق و ناموفق در رشته ریاضی بکار میبرند چیست؟ ۹۸
نوع راهبردهای یادگیری که دانشآموزان موفق و ناموفق در رشته علوم تجربی بکار میبرند چیست؟ ۹۹
تحلیل ممیز ۱۰۰
نوع راهبردهای یادگیری که دانشآموزان موفق و ناموفق در رشته علوم انسانی به کار میبرند چیست؟ ۱۰۱
تحلیل ممیز ۱۰۱
فصل پنجم
بحث و نتیجهگیری ۱۰۴
محدویتها ۱۱۲
پیشنهادها ۱۱۳
منابع فارسی ۱۱۴
منابع انگلیسی۱۱۷
محیط پیرامون ما با وجود افراد، اشیاء و رویدادهای متعدد ومتنوع بسیار پیچیده است بعلاوه کنش متقابل وتغییرات مداوم موجود در عوامل مختلف پیچیدگی فزایندهای را بر زندگی انسان تحمیل میکند. و انسان برای مقابله با این همه تغییرات بدنبال یافتن راهحلهای مناسب برای سازگاری است.
از آنجائیکه منابع خطر و ارضاء نیاز ما نیز پیوسته در حال تغییرند. لازمة زندگی پویایی در سازگاری ارگانیسم با محیط است. و فرایندهای یادگیری پویایی لازم برای ارگانیسم را فراهم میکند تا بتواند با شرایط محیطی گوناگون به زندگی خود ادامه دهد. یعنی علاوه براینکه محرکهای مختلف مثبت، منفی یا خنثی را بشناسد. رفتارهای مناسب مقابل هر کدام از محرکها را یاد بگیرد واین یادگیری به طرق مختلف از ابتدای زندی نوع بشر صورت گرفته است اما امروزه با تکامل زندگی بشر یادگیری عمومی و کسب دانش از طریق آموزش بخش مهمی از اطلاعات لازم برای سازگاری را در اختیار قرار میدهد. (السون[۱] و هرگنهان[۲]،۱۹۹۷)
حجم اطلاعات از هر نوع که باشد،چنان رو به افزایش است که هر فرد در هر شغل و مقامی برای رفع نیازهای فردی و شغلی خود نیاز به مطالعه و صرف وقت زیاد برای آن دارد. به این ترتیب مطالعه وسیلة ارتقاء نوع بشر و ابزار انتقال علم ودانش است. ولی متأسفانه در جامعة ما هنوز فرهنگ مطالعه به عنوان یک نیاز واقعی برای مردم به حساب نمیآید. و حتی دانشآموزان ودانشجویان ما نیز که مطالعه جزء اصلی و حرفه وزندگی آنهاست درست مطالعه نمیکنند. روش مطالعه فعال را نمیدانند، کند میخوانند، به اندازه کافی مطالب را درک نمیکنند، به خوبی به یاد نمیآورند. نمیدانند چه بخوانند؟ چگونه بخوانند؟ و چگونه به خاطر بسپارند؟ از همه بدتر نمیدانند که بد میخوانند و اینهمه باعث گریز از مطالعه و عدم یادگیری مناسب از آن است.
وقتی دانشآموزان تحت آموزش رسمی قرار میگیرند. پاسخهای متفاوتی نسبت به محرکهای محیطی از جمله فرایندهای یاددهی – یادگیری از خود بروز میدهند. برای درک تفاوتهای دانشآموزان در آموزش یکسان لازم است ویژگیهای ورودی یادگیرندگان مورد مطالعه قرار بگیرد. ویژگیهای عاطفی، فیزیولوژیکی و شناختی یادگیرندگان در نحوه واکنش آنها بر محرکها تأثیر دارد وشیوههای یادگیری[۳] از جمله این ویژگیهاست. و از موضوعاتی است که در دهههای اخیر به خصوص توسط نظریهپردازان شناختی مورد توجه واقع شده است.
امروزه نظریههای شناختی در یادگیری، به دنبال تبیین فعالیتهای پیچیده شناختی مانند درک مطلب، یادآوری وراهبردهای یادگیری هستند تا بدینوسیله بتوانند به سوالهایی مانند اینکه چگونه یادگیری اتفاق میافتد؟ چگونه میتوانیم درباره نحوه یادگیری خودآگاهی داشته باشیم؟ و چگونه مطالب آموخته شده در حافظه نگهداری میشوند پاسخ گویند.
یکی از دیدگاههایی که زیر بنای نظریات شناختی است رویکرد پردازش اطلاعات است. در این رویکرد به تبیین فرایندهای ذهنی اثر گذار از لحظه ورود اطلاعات تا یادآوری آنها پرداخته میشود. بدین ترتیب که ابتدا محرکهای محیطی (دروندادها) برارگانیزم (گیرندههای حسی) اثر میگذارند. سپس برای مدتی بسیار کوتاه (یک ثانیه) در حافظه حسی ذخیره میشود. بخشی که مورد توجه قرار میگیرند وارد حافظه کوتاه مدت میشوند و بقیه از بین میروند. اطلاعات وارد شده به حافظه کوتاه مدت با استفاده از راهبردهای یادگیری مانند مرور ذهنی[۴]، بسط دهی[۵]، وسازماندهی[۶] برای ثبتی پایدار به حافظه بلندمدت انتقال مییابند و در آنجا به صورت مقدارهای سازمان یافته برای تمام عمر باقی میمانند این نظام پردازش شامل دوبعد سخت افزار و نرم افزار است. ساختارهای حافظه حسی، کوتاه مدت و بلندمدت سخت افزارهای ذهن را تشکیل میدهند. که فطری بوده و در همه افراد یکسان است. و فرایندهایی مانند مرور وبسطدهی معادل نرمافزار هستند که افراد در چگونگی استفاده از آنها متفاوتند وبهرهگیری از آنها اکتسابی میباشد. (اتکینسون[۷] و شفرین[۸]،۱۹۶۸)
همانطور که گفته شد برای ثبت اطلاعات در حافظه بلندمدت از راهبردهای متنوعی استفاده میشود. این راهبردها بر دونوعند: الف- راهبردهای آموزشی ب- راهبردهای یادگیری (شکل ۱-۱)
- راهبردهای آموزشی: راهبردهایی که معلم برای ارائه یک مطلب در زمان خاص از آموزش بهره میگیرد.
- راهبردهای یادگیری: راهبردهایی که دانشآموز به طور فعال هنگام یادگیری به کار میبندد مانند مرور ذهنی، بسطدهی، سازماندهی، پیشبینی موارد ارائه شده نظارت فعال بر یادگیری خود
درحالیکه در آموزش معلم محور، یادگیری بر مربی و روشهای آموزشی اومتمرکز است با تبیین موجود در رویکرد شناختی مبتنی بر پردازش اطلاعات، تمرکز اصلی بر فراگیر و نحوة یادگیری اوست. واو را یک پردازشگر فعال می بیند ونه یک ثبتکننده منفعل اطلاعات. و این جاست که روش مطالعه،توانایی بهره گیری از مطالب، علاقمندی، هوش وحافظه یادگیرنده درگیر میشود.
۱- دانش معلم
۲- عملکرد معلم در خلال آموزش و چگونگی ارائه اطلاعات
۳- دانش فعلی یادگیرنده
۴- رفتارهای یادگیری و شناختی
۵- فرایندهای شناختی درونی در خلال یادگیری
۶- اکتساب دانش در خلال راهبردهای یادگیری و آموزشی
۷- رفتار ونتایج اندوزش و پردازش اطلاعات
شکل(۱-۱) چهارچوب فرایند آموزش –یادگیری به نقل از وین اشتاین و سایر (۱۹۸۶)
تحقیقات انجام شده در سالهای اخیر بیانگر اهمیت راهبردهای یادگیری در تسهیل فرایند یادگیری، یادسپاری و یادآوری است. و نقش تحول شناختی در استفاده از راهبردهای یادگیری مرورذهنی، بسطدهی، سازماندهی و نظارت بر درک مطلب را نشان میدهد. مثلاً میکن،[۹] بلومن فلد[۱۰] و هوی لی[۱۱] (۱۹۸۸) نشان دادند رابطه مثبت و معناداری بین راهبردهای یادگیری و معدل نمرات در دانشگاه است. در پژوهشی دیگر رود ولیکو[۱۲] (۲۰۰۲) متوجه شدند که آموزش راهبردهای یادگیری میتواند بر پیشرفت تحصیلی حتی بر یادگیرندگان خوب، تأثیر مثبت داشته باشد. وفلاول[۱۳] (۱۹۸۵) پیشنهاد میکند که با یاددادن به دانشآموزان که چگونه یاد بگیرند از طریق تدریس مهارتهای شناختی مانند چگونگی سازماندهی اطلاعات واصطلاح اشتباهات میتوان سطح یادگیری دانشآموزان را بالا برد.
علیرغم آنچه گذشت ما به طور معمول از فراگیرانمان انتظار داریم خوب درس بخوانند، مساله حل کنند و اطلاعات زیادی رابه خاطر بسپارند اما هیچگاه روشهای صحیح مطالعة حل مسأله و به خاطرسپاری اطلاعات را به آنها آموزش ندادهایم. دانشآموزان توانایی درک مفاهیم و کتابها را ندارند و پیشرفتشان اندک است. توانایی استنباط معنی از متن خواندنی را ندارند ودر استفاده از راهبردهای یادگیری ضعیفاند.
لذا محقق درصدد است با انجام این پژوهش راهبردهای یادگیری دانشآموزان موفق را بررسی کرده و با مقایسه راهبردهای آنان با دانشآموزان ناموفق، راهبردهای برتر را شناسایی کند و با پیشنهاد آن به مسوولین تعلیم وتربیت وبرنامه ریزان آموزشی گامی مؤثر در جهت غنیسازی آموزش و پرورش و حل برخی مشکلات آموزشی بردارد.
هدف اصلی آموزش آسان کردن یادگیری است. و یادگیری تغییر شناختی است که در ذهن یادگیرنده اتفاق میافتد وفعالیت هدفمند او موجب آن میگردد. بنابراین لازم است فرد یادگیرنده بعنوان عنصر اصلی این فرایند مورد مطالعه قرار بگیرد.
هوش، شخصیت، آموختههای قبلی، انگیزش و روش یادگیری وبسیاری دیگر از عوامل موجود در یادگیرنده در یادگیری اومؤثرند و شناخت هر کدام به تنهایی و در ارتباط با یکدیگر دانش ما را از یادگیری و گسترش میدهد. از جمله این عوامل راهبرد یادگیری فرد است یعنی روشها وفنون خاصی که او برای حل مسأله و پرورش اطلاعات به طور عمدی به کار میگیرد هر چند پژوهشهای متعدد قابل آموزش بدون این روشها را نشان دادهاند. (فلاول، ۱۹۸۸) اما اغلب معلمان و والدین تصور میکنند که دانشآموزان ودانشجویان به خودی خود روشهای صحیح مطالعه و به خاطرسپاری اطلاعات را کشف میکنند. بنابراین با وجود انتظار از دانشآموزان برای به خاطر بسیاری اطلاعات هیچ تلاشی برای آموزش و بهبود روشهای مطالعه ویادگیری برای آنها صورت نمیگیرد. به من دلیل پیوسته شاهد دانشآموزانی هستیم که برای یادگیری تلاش میکنند و ازشرایط آموزشی مشابه با دیگران سود میبرند، اما بهره کافی بدست نمیآورند. یعنی علی رغم تلاش موفق نمیشوند و پیوسته شکست را تجربه میکنند. این شرایط علاوه بر تحمیل هزینه گزاف و بیفایده ناشی از افت تحصیل وتکرارپایه، به آموزش و پرورش وخانواده منجر به خودپنداره منفی، عزت نفس پائین واحساس ناکارآمدی در دانشآموز میشود ودور باطل نمیتوانم ونمیخواهم را شکل میدهد وانگیزه او را برای یادگیری از بین میبرد، مضاف بر همه، تعامل مؤلفههای عاطفی یاد شده با مؤلفههای شناختی ناشی از عدم موفقیت ناکارآمدی و عدم بهرة مطلوب از آموزش را موجب میگردد. و این همه پژوهش در این زمینه را ضروری مینماید.
نکته دیگر که توجه به آن لازم به نظر میرسد اینکه، چگونگی پردازش اطلاعات در ذهن با موضوع یادگیری در تعامل است. و تحقیقات این ارتباط را نشان میدهند. بنابراین لازم است. راهبردهای یادگیری دانشآموزان در رشتههای مختلف درسی شناخته شده وراهکارهای مناسب برای ایجاد انطباق بین راهبرد یادگیری و موضوع درسی برگزیده شود. بعلاوه برای دستیابی به موفقیت تحصیلی وشغلی در آینده لازم است. افراد فرایند یادگیری ومطالعة خود را به طور هدفمند تحت کنترل در آورند. و با ایجاد انطباق مناسب بین راهبر یادگیری خود، موضوع درسی و رشته تحصیلی موفقیت را تجربه کنند. وانگیزه بیشتری برای مطالعه و یادگیری بیابند بنابراین انجام پژوهش که رابطة استفاده از راهبردهای یادگیری، پیشرفت تحصیلی و رشته تحصیلی را روشن سازد در جایگاه خود میتواند با ارزش باشد. تا راهکارهایی را در اختیار برنامه ریزان، مدیران والدین و دانشآموزان قرار دهد. و بهرهوری بیشتر را موجب گردد.
۴- اهداف پژوهش
هدف کلی این پژوهش، بررسی ارتباط بین راهبردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دختر پایه سوم متوسطه نظری میباشد.
۱- بررسی رابطه بین پیشرفت تحصیلی و راهبردهای یادگیری
۲- بررسی رابطه بین نوع راهبرد یادگیری و پیشرفت تحصیلی
۱-۲- بررسی رابطه بین راهبرد تکرار با پیشرفت تحصیلی
۲-۲- بررسی رابطه بین راهبرد سازماندهی با پیشرفت تحصیلی
۳-۲- بررسی رابطه بین راهبرد بسطدهی با پیشرفت تحصیلی
۴-۲- بررسی رابطه بین راهبرد نظارت با پیشرفت تحصیلی
۵- گزارههای تحقیق (سوالها/فرضیهها)
در این پژوهش به سؤالات ذیل پاسخ داده میشود:
۱- آیا بین راهبرد یادگیری و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۲- آیا بین نوع راهبرد یادگیری و موفقیت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۱-۲-آیا بین راهبرد تکرار و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۲-۲- آیا بین راهبرد بسطدهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۳-۲- آیا بین راهبرد بسطدهی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۴-۲-آیا بین راهبرد نظارت و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد؟
۶- معرفی نوع متغیرها وتعاریف عملیاتی:
۶-۱- متغیرها
۱- متغیر مستقل: راهبرد یادگیری شامل ۴ نوع تکرار (مرور)، بسط و گسترش، سازماندهی ونظارت بر درک مطلب
۲- متغیر وابسته: موفقیت تحصیلی
۳- متغیر کنترل: پایه تحصیلی (سوم متوسطه نظام جدید)، جنسیت(دختر)
۶-۲- تعریف عملیاتی:
۱- دانش آموز موفق: دانشآموزان موفق به کسانی اطلاق میشود که نمرة آنها در دو درس اختصاصی مربوط به رشته تحصیلیشان ۱ انحراف معیار بالاتر از میانگین باشد.
۲- دانشآموزان ناموفق : دانشآموز ناموفق به کسی اطلاق میشود که نمره او در دو درس اختصاصی مربوط به رشته تحصیلی مساوی یا ۱ انحراف معیار پایینتر از میانگین باشد.
۳- راهبردهای یادگیری: فعالیتهای بالقوه آگاهانهای که فرد جهت تسهیل حافظه از آنها بهره میبرد. راهبردهای یادگیری مرکب از طیف بزرگ و متنوعی از فعالیتهای بالقوه آگاهانه شخص است که ممکن است به طور ارادی به عنوان وسیلهای برای هدف به یاد سپردنهای مختلف به کار میرود (فلاول[۱۴]، ۱۹۸۸، ترجمه ماهر۱۳۷۷)
راهبردهای شناختی آن دسته از راهبردهایی هستند که فرد برای پردازش اطلاعات مورد استفاده قرار میدهد. شامل تکرار و مرورذهنی، بسطدهی، سازماندهی و نظارت بر درک مطلب است. (وین اشتاین[۱۵] وسایر[۱۶] ۱۹۸۶، به نقل ازآزاد ۱۳۸۲)
۳-۱- راهبرد تکرار(مرورذهنی): مرحلة رمز گردانی اطلاعات به شکل معنایی در حافظه کوتاهمدت وانتقال آن به حافظه بلندمدت در اثر تکرار مطالب مانند تکرار ساده اسامی،تکرار یک متن درسی، حفظ طوطیوار و تمرین پراکنده.
در این پژوهش منظور از راهبرد تکرار نمرهای است که آزمودنی از سوالهای مربوطه کسب میکند و بالاترین نمره ۲۰ میباشد.
۳-۲- راهبرد بسطدهی: یادگیرنده به کمک راهبرد بسط وگسترش، بین آنچه از قبل میدانسته و آنچه قصد یادگیری آن را دارد پل ارتباطی ایجاد میکند. این کار از طریق افزودن جزئیات بیشتر به مطلب تازه، خلق مثالها یا مواردی برای ایجاد تداعی، عبارت سازی، خلاصه کردن و … انجام میشود.
دراین پژوهش منظور از راهبرد بسطدهی عبارت است ازنمرهای که آزمودنی از پاسخ به سوالات مربوطه کسب میکند وبالاترین حد آن نمره ۲۰ است.
۳-۳- راهبرد سازمان دهی:یاد گیرنده به کمک راهبرد سازماندهی برای ایجاد بسط معنایی نوعی چارچوب سازمانی را به مطالب آموختنی تحمیل میکند.این راهبرد شامل گروهبندی و نظم دهی مطالب،ایجاد سلسله مراتب و طرح نقشه مفهومی است.
در پژوهش حاضر منظور از راهبرد سازماندهی نمرهای است که آزمودنی از سؤالهای مربوطه کسب میکند وبیشترین نمره آن ۲۰ میباشد.
۳-۴- نظارت بر درک مطلب: این راهبرد شامل جلوگیری از عدم موفقیت در فهمیدن مطالب توسط یاد گیرنده است. بنابراین به منظور کنترل ونظارت بر پیشرفت خود پیوسته فرایند یادگیری خود را مورد ارزشیابی قرارمیدهد. از جمله موارد آن نظارت بر توجه هنگام خواندن، پرسیدن از خود به هنگام مطالعه و کنترل زمان است.
دراین پژوهش منظور از راهبرد نظارت نمرهای است که آزمودنی در پاسخ به سؤالات مربوطه به دست میآورد و بالاترین حد آن نمره ۲۰ است.
تعداد صفحات :82
1ـ مقدمه
هدف از آموزش کمک به ارتقاء سطح یادگیری در دانشآموزان است. اما یادگیری موضوع مشخص واحدی نیست. بلکه تقریباً همه فعالیتهایی که ما در طول زندگی انجام میدهیم از تجارب یادگیریمان سرچشمه میگیرد. ما موضوعهای مختلف درسی و غیردرسی مانند ریاضی، ادبیات، هنر، علوم دینی و طرز معاشرت را یاد میگیریم. علاوه بر این ما عواطف مختلف را نیز یاد میگیریم. تهیه فهرست کاملی از آنچه که انسان در طول زندگی یاد میگیرد بسیار مفصل و شاید غیرممکن است. اما به طور کلی در مورد راهبردهای مختلف یادگیری به دو نوع از راهبردها یعنی راهبرد شناختی و راهبرد فراشناختی تأکید شده است. در سالهای اخیر شاهد پیشرفت عظیم روانشناسی پرورشی به سوی کشف این راهبردها یعنی راههای یاد گرفتن و مطالعه کردن بودهایم (سیف 1379).
در سالهای اخیر در مورد تأثیر راهبردهای شناختی و فراشناختی تحقیقات گوناگونی صورت گرفته است و سعی بر آن بوده است در مورد اهمیت و تأثیر هرکدام از راهبردها اطلاعات لازم به معلمان ارائه شود تا نحوه یادگیری به نحوه مطلوبتری امکانپذیر گردد. نخستین بار هارلو[1] (1949) مفهوم فراشناخت (دانستن درباره دانستن) را در یک رشته آزمایشی که با میمونها انجام داد مطرح ساخت. براون[2] (1978) فراشناخت را به دو صورت زیر معرفی کرده است:
1ـ آگاهی فرد از فعالیتها یا فرایندهای شناختی خود
2ـ روشهای مورد استفاده فرد برای تنظیم فرایندهای شناختی خودش.
به سخن دیگر، فراشناخت از یک سو شامل روشهای کنترل و نظارت بر یادگیری است. بنابراین آموزش راهبردهای فراشناختی در پیشرفت تحصیلی آموزش گیرندگان موثرتر از آموزش صرف راهبردهای شناختی میباشد (براون 1978).
2ـ بیان مسأله
سالهاست که روانشناسان تربیتی درصدد پاسخ دادن به این سؤالات هستند که چرا بعضی دانشآموزان نسبت به بعضی دیگر از نظر پیشرفت تحصیلی موفقترند؟ چه چیزی این تفاوتها را رقم میزند؟ برای پاسخ دادن به این سؤالات بررسی عواملی که تصور میشود موقعیت تحصیلی را تبیین میکنند ضرورت پیدا میکنند.
به مرور زمان روشن شده که کلید تبیین و پیشبینی موفقیت و کامیابی تنها استفاده از راهبردهای شناختی نیست. بسیاری از دانشآموزان با استفاده از راهبردی شناختی مشکلات زیادی در فراگیری مطالب درسی دارند، در حالی که دانشآموزان دیگر با تاکید زیادتر روی راهبردهای فراشناختی موفقیت تحصیلی بالایی را کسب کردهاند، و چه بسا افرادی را بشناسیم که با استفاده از راهبردهای شناختی درصد متوسط موفقیت تحصیلی را کسب کردهاند ولی با درنظر گرفتن راهبردهای فراشناختی به موفقیتهای زیادی در زندگیشان دست یافتهاند (سیف 1979).
طی چند دهه گذشته تلاشهای قابل ملاحظهای جهت تبیین و کشف عوامل موثر بر موفقیت تحصیلی صورت گرفته. محققین در تبیین اهمیت راهبردهای فراشناختی در پیشرفت تحصیلی به نتایج قابل ملاحظهای دست یافتهاند و نشان دادهاند که چنانچه راهبردهای فراشناختی را برای پیشبینی پیشرفت تحصیلی به راهبردهای شناختی اضافه کنیم، پیشبینی پیشرفت تحصیلی به طور معناداری با احتمال بیشتری امکانپذیر میشود تا اینکه تنها از راهبردهای شناختی استفاده کنیم (بوتچر[3]، 1999).
تمام مسائل فوق نشان میدهد که توسل به راهبردهای شناختی برای تبیین پیشرفت تحصیلی کافی نیست، بنابراین این مسائل نشان دهنده این نکته است که عامل مهم دیگری غیر از راهبردهای شناختی وجود دارد که میتواند در پیشرفت تحصیلی یا به طور کلی در موفقیت موثر باشد که آن راهبردهای فراشناختی است. این دیدگاه این سؤالات را مطرح میکند که چه عوامل دستاندرکارند که برخی افراد دارای راهبردهای شناختی بالا در زندگی ضعیف عمل کنند و کسانی که راهبردهای شناختی متوسطی دارند در کمال تعجب به خوبی عمل میکنند.
تحقیقات نشان داده که در غالب موارد تفاوت در توانایی نهفته است که راهبرد فراشناختی نامیده میشود که شامل برنامهریزی، کنترل، نظارت و نظمدهی میباشد و این مهارتها را میتوان به کودکان آموخت تا در امر تحصیلی عملکرد بالاتری نشان دهند (دمبو[4] 1994). تعدادی از محققین براین باورند که علاقه به راهبردهای فراشناختی تا حدی واکنش به این باور است که راهبرد شناختی تنها کلید پیشرفت تحصیلی است. آنچه در این جا اهمیت دارد اظهارات ضد و نقیض طرفداران و منتقدان راهبردهای فراشناختی در زمینه توانایی این مفهوم در پیشبینی پیشرفت تحصیلی است (مایر[5] و سالووی[6]، 1999). لذا پژوهش حاضر در راستای همین تحقیقات به بررسی تاثیر راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی و همچنین استفاده توأم از این راهبردها در مقایسه با استفاده غیر توام از آنها در موفقیت تحصیلی دانشآموزان پسر و دختر مقطع متوسطه شهر و روستاهای گیلانغرب میباشد.
3ـ ضرورت و اهمیت پژوهش
نظریههای راهبردهای فراشناختی مفهوم جدیدی است. هنوز هیچ کس نمیتواند دقیقاً بگوید که تفاوتهای میان دانشآموزان در طول تحصیلشان تا چه حد مربوط به راهبردهای فراشناختی میشود. اما دادههای موجود نشان میدهند که راهبردهای فراشناختی میتواند به اندازه راهبردهای شناختی و گاهی اوقات بیش از آن قدرت پیشبینی داشته باشد، و همچنین عدهای معتقدند راهبردهای فراشناختی را میتوان به کودکان آموخت و سطح آن را ارتقاء داد (دمبو، 1994).
از آنجایی که طیف وسیعی از جمعیت کشورمان را دانشآموزان تشکیل میدهند و در این راستا مشکلات آموزش و نحوه استفاده از راهبردهای متنوع آموزش در امر تدریس وجود دارد، ضروری بنظر میرسد که تحقیقات در مورد تاثیر بکارگیری روشها و راهبردهای مختلف در امر آموزش صورت گیرد تا کیفیت و آموزش ارتقاء یابد. و به همین جهت با توجه به تحقیقات انجام شده در خارج از کشور در مورد عامل فراشناخت به عنوان یک عامل مهم در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان لازم است این عامل به صورت عمیقتر مورد بررسی قرار گیرد. از طرف دیگر با توجه به وجود روشهایی جهت آموزش راهبردهای فراشناختی به معلمان و دانشآموزان لازم است این راهبردها مورد تاکید تحقیقات در زمینه آموزش و پرورش قرار گیرد. به عنوان مثال فلاول[7] (1995) علاقه پژوهشگران به فراشناخت را ناشی از اعتقاد به کاربردهای مهم آن در تعلیم و تربیت ذکر کرده است. وی سپس به نقل از بیکر[8] (1991) خاطرنشان میسازد که شواهد پژوهشی حاکی از وجود حداقل 9 مورد نارسایی فراشناختی در دانشآموزان ضعیفتر در مقایسه با دانشآموزان قویتر است. همچنین لفرانکو[9] (1997) میگوید مهمترین سهم فعلی روانشناس شناختی در روانشناسی تربیتی تاکید مجددی است که بر یادگیری چگونه یاد گرفتن (فراشناخت) میشود. او استدلال میکند که بهترین یادگیرندگان کسانی هستند که علاوه بر دانش در زمینههای خاص از دانش فراشناخت نیز برخوردار باشند. دانش فراشناختی یعنی اینکه فرد بداند چگونه کاری را انجام میدهد، چگونه مسائل را حل میکند، چگونه یاد بگیرد و حفظ کند، چگونه بفهمد و شاید مهمتر از همه چگونه این فعالیتها را زیر نظر داشته باشد، ارزیابی کند و هدایت نماید. بنابراین با توجه به نکات ذکر شده در فوق به نظر میرسد هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ کاربردی این موضوع در امر آموزش موثر واقع شود.
4ـ اهداف پژوهش
هدف کلی پژوهش: در این پژوهش سعی بر آن است که دریابیم در استفاده از راهبردهای فراشناختی و راهبردهای شناختی کدامیک برای پیشرفت تحصیلی دانشآموزان شهرستان گیلانغرب بهتر است و اینکه کدامیک معیار بهتری برای پیشرفت تحصیلی است.
اهدف جزئی پژوهش:
1ـ مقایسه دانشآموزان شهری با دانشآموزان روستایی در استفاده از نوع راهبردها
2ـ مقایسه دانشآموزان دختر با دانشآموزان پسر در استفاده از نوع راهبردها
5ـ سؤال و فرضیات پژوهش
1ـ5 فرضیات پژوهش
1ـ1ـ5ـ دانشآموزانی که از راهبردهای شناختی و فراشناختی بصورت توأم استفاده میکنند در مقایسه با سایر دانشآموزان موفقیت تحصیلی بیشتری دارند.
2ـ1ـ5ـ بین راهبردهای فراشناختی و راهبردهای شناختی رابطه مثبت معنیدار وجود دارد.
3ـ1ـ5ـ بین راهبردهای فراشناختی و موفقیت تحصیلی رابطه مثبت معنیدار وجود دارد.
4ـ1ـ5ـ بین راهبردهای شناختی و موفقیت تحصیلی رابطه مثبت معنیدار وجود درد.
6ـ1ـ5ـ بین دانشآموزان دختر و دانشآموزان پسر در استفاده از نوع راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی تفاوت معنیداری وجود دارد.
2ـ5ـ سؤال پژوهش
1ـ2ـ5ـ آیا بین دانشآموزان شهری و دانشآموزان روستایی در استفاده از نوع راهبرد شناختی و راهبرد فراشناختی تفاوت معنیدار وجود دارد؟
6ـ تعریف متغیرهای پژوهش
1ـ6 راهبردهای فراشناختی
تعریف مفهومی: آن دسته از راهبردهای یادگیری را گویند که نظارت بر راهبردهای شناختی را برعهده دارند و عبارتند از: دانش و کنترل خود و دانش و کنترل فرایند. دانش و کنترل خود شامل 3 بخش: تعهد، نگرش و دقت است و دانش و کنترل فرایند شامل 3 بخش: طرحریزی، ارزش سنجی و نظم بخشی میباشد (مارزینو و همکاران، 1989، ترجمه قدسی احقر، 1380، ص53)
تعریف عملیاتی: عبارت است از نمرهای که دانشآموزان در بخشهای مربوط به راهبردهای دانش و کنترل خود، دانش و کنترل فرایند در آزمون راهبردهای یادگیری کسب میکنند.
2ـ6 راهبردهای شناختی
تعریف مفهومی: آن دسته از راهبردهای یادگیری را گویند که فرد برای پردازش اطلاعات مورد استفاده قرار میدهد و عبارتند از: 1ـ راهبردهای تکرار و مرور ویژه تکالیف ساده و پیچیده 2ـ راهبردهای بسط ویژه تکالیف ساده و پیچیده 3ـ راهبردهای سازماندهی ویژه تکالیف ساده و پیچیده (وینشتاین و سایر، 1986، به نقل از هیسو، 1997، ص45).
تعریف عملیاتی: عبارت از نمرهای است که دانشآموزان در بخشهای مربوط به راهبردهای تکرار یا مرور، بسط یا گسترش معنایی و سازماندهی در آزمون راهبردهای یادگیری کسب میکنند.
3ـ6ـ پیشرفت تحصیلی
تعریف مفهومی: پیشرفت در برگیرنده استعداد و توانایی و کار دانشآموز است. این یک عنصر چندبعدی است. این عنصر به گونهای بسیار ظریف به رشد جسمی، اجتماعی، شناختی و عاطفی مربوط است. این عنصر منعکس کننده تمامیت دانشآموزان است، این عنصر به یک مورد خاص ارتباط ندارد، بلکه طی زمان و در طی زندگی دانشآموزان در مدارس عمومی و در سالهای دانشگاه و زندگی کاری خود را نشان میدهد (استنبرگ، 1993 به نقل از اسماعیلی، 1376، ص70).
تعریف عملیاتی: منظور از پیشرفت تحصیلی در این پژوهش میانگین نمرات پایان سال گذشته (83-1382) دانشآموزان شهری و روستایی شهرستان گیلانغرب میباشد.
4ـ6ـ استفاده توأم از راهبردهای یادگیری (شناختی و فراشناختی)
تعریف عملیاتی: منظور اینست دانشآموز در آزمون راهبردهای یادگیری از هر دو نوع راهبردها یادگیری (شناختی و فراشناختی) کسب کرده است مساوی و یا بیشتر از میانه باشد.
7ـ محدودیتهای تحقیق
هر تحقیقی دارای محدودیتهایی است که برطرف کردن آنها از عهدة محقق خارج میباشد. این تحقیق نیز از این امر مستثنا نمیباشد حال به ذکر این محدودیتها میپردازیم.
1ـ وجود موانع اداری (قسمت حراست) اداره آموزش و پرورش جهت صدور مجوز برای ورود به مدارس دخترانه که به علت عدم مراجعه مستقیم به مدارس دخترانه اجرای پرسشنامه با حضور مستقیم خود محقق نبوده است با این وجود مجری پرسشنامهها دستورالعمل اجرایی را به خوبی رعایت کردهاند.
2ـ عدم انگیزه کافی برخی از دانشآموزان برای همکاری با محقق. این موضوع باعث ناقص تکمیل شدن تعدادی از پرسشنامه و کاهش تعداد نمونه شد.
تعداد صفحات :82
1ـ مقدمه
هدف از آموزش کمک به ارتقاء سطح یادگیری در دانشآموزان است. اما یادگیری موضوع مشخص واحدی نیست. بلکه تقریباً همه فعالیتهایی که ما در طول زندگی انجام میدهیم از تجارب یادگیریمان سرچشمه میگیرد. ما موضوعهای مختلف درسی و غیردرسی مانند ریاضی، ادبیات، هنر، علوم دینی و طرز معاشرت را یاد میگیریم. علاوه بر این ما عواطف مختلف را نیز یاد میگیریم. تهیه فهرست کاملی از آنچه که انسان در طول زندگی یاد میگیرد بسیار مفصل و شاید غیرممکن است. اما به طور کلی در مورد راهبردهای مختلف یادگیری به دو نوع از راهبردها یعنی راهبرد شناختی و راهبرد فراشناختی تأکید شده است. در سالهای اخیر شاهد پیشرفت عظیم روانشناسی پرورشی به سوی کشف این راهبردها یعنی راههای یاد گرفتن و مطالعه کردن بودهایم (سیف 1379).
در سالهای اخیر در مورد تأثیر راهبردهای شناختی و فراشناختی تحقیقات گوناگونی صورت گرفته است و سعی بر آن بوده است در مورد اهمیت و تأثیر هرکدام از راهبردها اطلاعات لازم به معلمان ارائه شود تا نحوه یادگیری به نحوه مطلوبتری امکانپذیر گردد. نخستین بار هارلو[1] (1949) مفهوم فراشناخت (دانستن درباره دانستن) را در یک رشته آزمایشی که با میمونها انجام داد مطرح ساخت. براون[2] (1978) فراشناخت را به دو صورت زیر معرفی کرده است:
1ـ آگاهی فرد از فعالیتها یا فرایندهای شناختی خود
2ـ روشهای مورد استفاده فرد برای تنظیم فرایندهای شناختی خودش.
به سخن دیگر، فراشناخت از یک سو شامل روشهای کنترل و نظارت بر یادگیری است. بنابراین آموزش راهبردهای فراشناختی در پیشرفت تحصیلی آموزش گیرندگان موثرتر از آموزش صرف راهبردهای شناختی میباشد (براون 1978).
2ـ بیان مسأله
سالهاست که روانشناسان تربیتی درصدد پاسخ دادن به این سؤالات هستند که چرا بعضی دانشآموزان نسبت به بعضی دیگر از نظر پیشرفت تحصیلی موفقترند؟ چه چیزی این تفاوتها را رقم میزند؟ برای پاسخ دادن به این سؤالات بررسی عواملی که تصور میشود موقعیت تحصیلی را تبیین میکنند ضرورت پیدا میکنند.
به مرور زمان روشن شده که کلید تبیین و پیشبینی موفقیت و کامیابی تنها استفاده از راهبردهای شناختی نیست. بسیاری از دانشآموزان با استفاده از راهبردی شناختی مشکلات زیادی در فراگیری مطالب درسی دارند، در حالی که دانشآموزان دیگر با تاکید زیادتر روی راهبردهای فراشناختی موفقیت تحصیلی بالایی را کسب کردهاند، و چه بسا افرادی را بشناسیم که با استفاده از راهبردهای شناختی درصد متوسط موفقیت تحصیلی را کسب کردهاند ولی با درنظر گرفتن راهبردهای فراشناختی به موفقیتهای زیادی در زندگیشان دست یافتهاند (سیف 1979).
طی چند دهه گذشته تلاشهای قابل ملاحظهای جهت تبیین و کشف عوامل موثر بر موفقیت تحصیلی صورت گرفته. محققین در تبیین اهمیت راهبردهای فراشناختی در پیشرفت تحصیلی به نتایج قابل ملاحظهای دست یافتهاند و نشان دادهاند که چنانچه راهبردهای فراشناختی را برای پیشبینی پیشرفت تحصیلی به راهبردهای شناختی اضافه کنیم، پیشبینی پیشرفت تحصیلی به طور معناداری با احتمال بیشتری امکانپذیر میشود تا اینکه تنها از راهبردهای شناختی استفاده کنیم (بوتچر[3]، 1999).
تمام مسائل فوق نشان میدهد که توسل به راهبردهای شناختی برای تبیین پیشرفت تحصیلی کافی نیست، بنابراین این مسائل نشان دهنده این نکته است که عامل مهم دیگری غیر از راهبردهای شناختی وجود دارد که میتواند در پیشرفت تحصیلی یا به طور کلی در موفقیت موثر باشد که آن راهبردهای فراشناختی است. این دیدگاه این سؤالات را مطرح میکند که چه عوامل دستاندرکارند که برخی افراد دارای راهبردهای شناختی بالا در زندگی ضعیف عمل کنند و کسانی که راهبردهای شناختی متوسطی دارند در کمال تعجب به خوبی عمل میکنند.
تحقیقات نشان داده که در غالب موارد تفاوت در توانایی نهفته است که راهبرد فراشناختی نامیده میشود که شامل برنامهریزی، کنترل، نظارت و نظمدهی میباشد و این مهارتها را میتوان به کودکان آموخت تا در امر تحصیلی عملکرد بالاتری نشان دهند (دمبو[4] 1994). تعدادی از محققین براین باورند که علاقه به راهبردهای فراشناختی تا حدی واکنش به این باور است که راهبرد شناختی تنها کلید پیشرفت تحصیلی است. آنچه در این جا اهمیت دارد اظهارات ضد و نقیض طرفداران و منتقدان راهبردهای فراشناختی در زمینه توانایی این مفهوم در پیشبینی پیشرفت تحصیلی است (مایر[5] و سالووی[6]، 1999). لذا پژوهش حاضر در راستای همین تحقیقات به بررسی تاثیر راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی و همچنین استفاده توأم از این راهبردها در مقایسه با استفاده غیر توام از آنها در موفقیت تحصیلی دانشآموزان پسر و دختر مقطع متوسطه شهر و روستاهای گیلانغرب میباشد.
3ـ ضرورت و اهمیت پژوهش
نظریههای راهبردهای فراشناختی مفهوم جدیدی است. هنوز هیچ کس نمیتواند دقیقاً بگوید که تفاوتهای میان دانشآموزان در طول تحصیلشان تا چه حد مربوط به راهبردهای فراشناختی میشود. اما دادههای موجود نشان میدهند که راهبردهای فراشناختی میتواند به اندازه راهبردهای شناختی و گاهی اوقات بیش از آن قدرت پیشبینی داشته باشد، و همچنین عدهای معتقدند راهبردهای فراشناختی را میتوان به کودکان آموخت و سطح آن را ارتقاء داد (دمبو، 1994).
از آنجایی که طیف وسیعی از جمعیت کشورمان را دانشآموزان تشکیل میدهند و در این راستا مشکلات آموزش و نحوه استفاده از راهبردهای متنوع آموزش در امر تدریس وجود دارد، ضروری بنظر میرسد که تحقیقات در مورد تاثیر بکارگیری روشها و راهبردهای مختلف در امر آموزش صورت گیرد تا کیفیت و آموزش ارتقاء یابد. و به همین جهت با توجه به تحقیقات انجام شده در خارج از کشور در مورد عامل فراشناخت به عنوان یک عامل مهم در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان لازم است این عامل به صورت عمیقتر مورد بررسی قرار گیرد. از طرف دیگر با توجه به وجود روشهایی جهت آموزش راهبردهای فراشناختی به معلمان و دانشآموزان لازم است این راهبردها مورد تاکید تحقیقات در زمینه آموزش و پرورش قرار گیرد. به عنوان مثال فلاول[7] (1995) علاقه پژوهشگران به فراشناخت را ناشی از اعتقاد به کاربردهای مهم آن در تعلیم و تربیت ذکر کرده است. وی سپس به نقل از بیکر[8] (1991) خاطرنشان میسازد که شواهد پژوهشی حاکی از وجود حداقل 9 مورد نارسایی فراشناختی در دانشآموزان ضعیفتر در مقایسه با دانشآموزان قویتر است. همچنین لفرانکو[9] (1997) میگوید مهمترین سهم فعلی روانشناس شناختی در روانشناسی تربیتی تاکید مجددی است که بر یادگیری چگونه یاد گرفتن (فراشناخت) میشود. او استدلال میکند که بهترین یادگیرندگان کسانی هستند که علاوه بر دانش در زمینههای خاص از دانش فراشناخت نیز برخوردار باشند. دانش فراشناختی یعنی اینکه فرد بداند چگونه کاری را انجام میدهد، چگونه مسائل را حل میکند، چگونه یاد بگیرد و حفظ کند، چگونه بفهمد و شاید مهمتر از همه چگونه این فعالیتها را زیر نظر داشته باشد، ارزیابی کند و هدایت نماید. بنابراین با توجه به نکات ذکر شده در فوق به نظر میرسد هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ کاربردی این موضوع در امر آموزش موثر واقع شود.
4ـ اهداف پژوهش
هدف کلی پژوهش: در این پژوهش سعی بر آن است که دریابیم در استفاده از راهبردهای فراشناختی و راهبردهای شناختی کدامیک برای پیشرفت تحصیلی دانشآموزان شهرستان گیلانغرب بهتر است و اینکه کدامیک معیار بهتری برای پیشرفت تحصیلی است.
اهدف جزئی پژوهش:
1ـ مقایسه دانشآموزان شهری با دانشآموزان روستایی در استفاده از نوع راهبردها
2ـ مقایسه دانشآموزان دختر با دانشآموزان پسر در استفاده از نوع راهبردها
5ـ سؤال و فرضیات پژوهش
1ـ5 فرضیات پژوهش
1ـ1ـ5ـ دانشآموزانی که از راهبردهای شناختی و فراشناختی بصورت توأم استفاده میکنند در مقایسه با سایر دانشآموزان موفقیت تحصیلی بیشتری دارند.
2ـ1ـ5ـ بین راهبردهای فراشناختی و راهبردهای شناختی رابطه مثبت معنیدار وجود دارد.
3ـ1ـ5ـ بین راهبردهای فراشناختی و موفقیت تحصیلی رابطه مثبت معنیدار وجود دارد.
4ـ1ـ5ـ بین راهبردهای شناختی و موفقیت تحصیلی رابطه مثبت معنیدار وجود درد.
6ـ1ـ5ـ بین دانشآموزان دختر و دانشآموزان پسر در استفاده از نوع راهبردهای شناختی و راهبردهای فراشناختی تفاوت معنیداری وجود دارد.
2ـ5ـ سؤال پژوهش
1ـ2ـ5ـ آیا بین دانشآموزان شهری و دانشآموزان روستایی در استفاده از نوع راهبرد شناختی و راهبرد فراشناختی تفاوت معنیدار وجود دارد؟
6ـ تعریف متغیرهای پژوهش
1ـ6 راهبردهای فراشناختی
تعریف مفهومی: آن دسته از راهبردهای یادگیری را گویند که نظارت بر راهبردهای شناختی را برعهده دارند و عبارتند از: دانش و کنترل خود و دانش و کنترل فرایند. دانش و کنترل خود شامل 3 بخش: تعهد، نگرش و دقت است و دانش و کنترل فرایند شامل 3 بخش: طرحریزی، ارزش سنجی و نظم بخشی میباشد (مارزینو و همکاران، 1989، ترجمه قدسی احقر، 1380، ص53)
تعریف عملیاتی: عبارت است از نمرهای که دانشآموزان در بخشهای مربوط به راهبردهای دانش و کنترل خود، دانش و کنترل فرایند در آزمون راهبردهای یادگیری کسب میکنند.
2ـ6 راهبردهای شناختی
تعریف مفهومی: آن دسته از راهبردهای یادگیری را گویند که فرد برای پردازش اطلاعات مورد استفاده قرار میدهد و عبارتند از: 1ـ راهبردهای تکرار و مرور ویژه تکالیف ساده و پیچیده 2ـ راهبردهای بسط ویژه تکالیف ساده و پیچیده 3ـ راهبردهای سازماندهی ویژه تکالیف ساده و پیچیده (وینشتاین و سایر، 1986، به نقل از هیسو، 1997، ص45).
تعریف عملیاتی: عبارت از نمرهای است که دانشآموزان در بخشهای مربوط به راهبردهای تکرار یا مرور، بسط یا گسترش معنایی و سازماندهی در آزمون راهبردهای یادگیری کسب میکنند.
3ـ6ـ پیشرفت تحصیلی
تعریف مفهومی: پیشرفت در برگیرنده استعداد و توانایی و کار دانشآموز است. این یک عنصر چندبعدی است. این عنصر به گونهای بسیار ظریف به رشد جسمی، اجتماعی، شناختی و عاطفی مربوط است. این عنصر منعکس کننده تمامیت دانشآموزان است، این عنصر به یک مورد خاص ارتباط ندارد، بلکه طی زمان و در طی زندگی دانشآموزان در مدارس عمومی و در سالهای دانشگاه و زندگی کاری خود را نشان میدهد (استنبرگ، 1993 به نقل از اسماعیلی، 1376، ص70).
تعریف عملیاتی: منظور از پیشرفت تحصیلی در این پژوهش میانگین نمرات پایان سال گذشته (83-1382) دانشآموزان شهری و روستایی شهرستان گیلانغرب میباشد.
4ـ6ـ استفاده توأم از راهبردهای یادگیری (شناختی و فراشناختی)
تعریف عملیاتی: منظور اینست دانشآموز در آزمون راهبردهای یادگیری از هر دو نوع راهبردها یادگیری (شناختی و فراشناختی) کسب کرده است مساوی و یا بیشتر از میانه باشد.
7ـ محدودیتهای تحقیق
هر تحقیقی دارای محدودیتهایی است که برطرف کردن آنها از عهدة محقق خارج میباشد. این تحقیق نیز از این امر مستثنا نمیباشد حال به ذکر این محدودیتها میپردازیم.
1ـ وجود موانع اداری (قسمت حراست) اداره آموزش و پرورش جهت صدور مجوز برای ورود به مدارس دخترانه که به علت عدم مراجعه مستقیم به مدارس دخترانه اجرای پرسشنامه با حضور مستقیم خود محقق نبوده است با این وجود مجری پرسشنامهها دستورالعمل اجرایی را به خوبی رعایت کردهاند.
2ـ عدم انگیزه کافی برخی از دانشآموزان برای همکاری با محقق. این موضوع باعث ناقص تکمیل شدن تعدادی از پرسشنامه و کاهش تعداد نمونه شد.
دانلود کنش پژوهی مقایسه راهبردهای رویارویی در دانش آموزان با و بدون اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی با فرمت ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات 199
مقدمه
امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییردر شیوههای زندگی, بسیاری از افراد در رویارویی با مسایل زندگی فاقد توانایی های لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسائل و مشکلات روزمره زندگی آسیب پذیر کرده است معمولا از این مشکلات و مسائل با نام فشار روانی یاد می کنند. استرس یا فشار روانی واژه مبهمی است که برای توصیف موقعیت, شی یا شخصی که باعث فشار میشود, احساس ها و پاسخ های جسمی که در فرد ایجاد می گردد و نتایج حاصل از آن به کار میرود اعم از اینکه این نتایج رفتاری، شناختی یا فیزیولوژیکی باشند (هیوارد ، 1998 به نقل از فتحی آشتیانی،1382).
ویژگی خاص زندگی پیچیده در جوامع صنعتی، وجود یا فقدان بعضی از ارتباط های شخصی در محیط های تحصیلی و شغلی، گسترش ارتباط اجتماعی و نقش های متعدد و چند گانه اجتماعی زنان و مردان، ترس از آینده و سایر مشکلات همگی سطـحی از فشـار روانی را بر فـرد تحمیل مینماید. اما آنچه که در این میان میتواند حائز اهمیت باشد شناسایی عامل مهم روش های رویاروئی با فشار روانی است که به عنوان یک متغیر میانجی میتواند پیامدهای آنرا تحت تاثیر قرار دهد ، مهار کند یا به آن دامن بزند (کلینکه ، ترجمه محمد خانی، 1380).
برای مقابله با فشار روانی توانایی های روانی- اجتماعی وجود دارند که فرد را برای رویاروئی موثر و پرداختن به کشمکش ها و موقعیت های زندگی یاری میکنند. این توانایی ها فرد را قادر میسازند تا در ارتباط با سایر انسان ها، جامعه، فرهنگ و محیط خود مثبت و سازگارانه عمل کرده و سلامت روانی خود را تامین کنند. برخی از افراد هنگام روبرو شدن با مشکلات میکوشند با ارزیابی درست و منطقی موقعیت و با استفاده از راهبردهایی مانند مساله گشایی، تفکر مثبت و استفاده موثر از سیستم های حمایتی با آن مقابله کنند. در مقابل برخی دیگر به جای رویارویی سازگارانه با مسائل سعی میکنند به روش های ناکارآمد از روبرو شدن با مشکلات اجتناب کنند. نقص عمده این نوع راهبردهای اجتنابی آن است که گرچه ممکن است در کوتاه مدت، موثر واقع شوند و به فرد آرامش موقت ببخشند ولی در دراز مدت فرد را از داشتن احساس خود کارآمدی، عزت نفس و خود ارزشمندی محروم میسازند (کلینکه، ترجمه محمدخانی، 1380 ). بنابراین راهبردهای رویارویی، کوششهای هوشیارانه فرد است که رویدادها و تقاضاهای فشارزا را مهار میکند و منابع شخصی فرد (مانند عاطفه مثبت ، اطمینان و خود کنترلی ) را ارتقاء میبخشد تا شدت تنش کاهش یابد (لازاروس ، 1999 به نقل از انشل و دلانی ، 2001 ). راهبردهای رویارویی دو کاربرد دارند یکی اینکه هیجانهای منفی حاصل از درماندگی را تنظیم میکنند و دیگر اینکه عاملی را که باعث درماندگی شده، تغییر میدهند (برینک و دی لاری ، 2001).
با بررسی نظریه ها و پژوهش های مربوط می توان نتیجه گرفت که نحوه برداشت فرد نسبت به تنش ها بسیار مهمتر از موقعیت سنی آنها است و در این زمینه ارزیابی شناختی نقش مهمی را در سلامت روانی ایفا میکند. اما این بدان معنی نیست که یک فشار روانی در شرایط سنی مختلف تاثیر یکسانی میگذارد. توجه به وقایعی که برای کودکـان آسیب زا بـودهاند مـیتواند مـوارد آسیب پذیری بعدی را پیشبینی کند. از این رو شناخت تنش های دوران کودکی و آموزش مهارت های رویاروئی به آنها دارای اهمیت فراوانی است (پاورز و همکاران،1989 به نقل از کشاورز، 1382).
پژوهش های دیگر نشان داده اند که ویژگی های فردی در مقابله با تنش و فشار روانی اهمیت بسیار دارد. متغیرهای مربوط به این ویژگی ها عبارتند از سن، جنس، عوامل ژنتیک، هوش،
زمینههای خانوادگی و مهارت های حل مساله ( کامینگر ، 1988، فریدن برگ و لوئیس, 1991 و فویر اشتاین ،1987 هر سه به نقل از کشاورز، 1382). بالاخص نقش عوامل خانوادگی، جنسیت، سن و فرهنگ در شکلگیری راهبردهای رویاروئی کودکان بسیار واضح است (اسکندری، 1383 ). اما آنچه که در پژوهشها کمتر مورد توجه قرار گرفته وجود ویژگی های خاصی چون اختلالات دوران کودکی و نوجوانی و نحوهای که این کودکان با فشارهای روانی مقابله میکنند، است. وجود رویدادهای فشارزای عمده و جزیی، در زندگی کودکان ونوجوانان به طور چشمگیری با مشکلات هیجانی و رفتاری آنها ارتباط دارد (کامپاس ، مالکارنی و فونداکارا ، 1998 ) و هنگام وقوع یک رویداد فشارزا کودکان مطابق باسن خود واکنش ها و تغییراتی را در رفتارشان نشان میدهند که در حالت عادی فاقد آنها می باشند (دی بورد ،2001 به نقل از اسکندری، 1383).
کودکان با نیازهای ویژه، نیز هنگام رویارویی بایک فشار روانی معمولا نشانههای خاصی را بروز میدهند و تمایل دارند که آنها را گسترش دهند. از جمله این نشانهها می توان، بیان چهرهای یا تیکهای عصبی، تغییراتی در الگوی سخن گفتن، عرق کردن، داشتن احساس بیماری، ساکت و گوشه گیر شدن، شکایت کردن و تحریک پذیری، نشان دادن ترس یا پاسخ اجتنابی را ذکر کرد (اسکندری، 1383). گرچه تفاوتهای فردی در ایجاد مشکلات مرتبط با تجربههای فشارزا نقش دارد، راهبردهای رفتاری وشناختی کارآمد می توانند منابع فشارزا را تغییر یا اثرهای منفی آنها را کاهش دهند (کامپاس وهمکاران، 1998 به نقل از کشاورز، 1383). اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی نمونهای از اختلال های ویژه کودکی و نوجوانی است که راهبردهای رویارویی مرتبط با آن در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. مساله عمدهای که در این کودکان باید بسیار مورد توجه قرار گیرد نحوه رویارویی آنها با مسایل و رویدادهای فشارزای زندگی است تا گامی در جهت شناخت چهره اصلی این اختلال وبهبود راهبردهای رویارویی این دانشآموزان برداشته شود که در این صورت بسیاری از مشکلات ثانوی آنها نیز حل خواهد شد.
1-1 بیان مساله
اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی ADHD )) یکی از متداولترین اختلالهای دوران کودکی است که میزان مراجعه به مراکز درمانی به علت آن، از تمامی اختلالهای دیگر بیشتر است. امروزه، این اختلال به دلایل گوناگونی مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران قرار گرفته است. نخست آنکه این اختلال که اولین یا دومین اختلال فراوان در دوران کودکی یا نوجوانی است، برای بسیاری از دانشآموزان مشکلات قابل توجهی ایجاد میکند و بر عملکرد شناختی، اجتماعی، هیجانی و خانوادگی آنان و سپس در بزرگسالی، بر عملکرد شغلی و زناشویی آنها تأثیر می گذارد. دوم، سبب شناسی و درمان این اختلال هنوز به طور کامل مشخص نشده است. سوم، به نظر میرسد شناخت بهتر اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی، به شناخت بهتر بسیاری از اختلالهای همبود با آن، همچون اختلال سلوک ، اختلال نافرمانی ستیزشی و ناتوانی یادگیری کمک میکند (گیلبرگ ، 2003).
دانلود کنش پژوهی بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری برافزایش پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان تیز هوش با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات153
مقدمه :
بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق ، خلق¬الانسان من علق ، اقرأ و ربک الاکرم ، الذی علم بالقلم ، علم الانسان مالم یعلم .
ای رسول بخوان به نام پروردگارت که آفریننده عالم است . آن خدایی که آدمی را از خون بسته بیافرید ، بخوان (قرآن را) که پروردگار تو کریم¬ترین کریمان است آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت و به آدمی آنچه را نمی دانست تعلیم داد .
تعلیم و یاد دادن نادانسته ها اولین و مهم¬ترین پیام الهی و بزرگترین رسالت انبیا و معلمین بشر است و یادگیری و آموختن مهم¬ترین وظیفه هر انسان است لذا از تولد تا مرگ و در هر زمان و موقعیتی باید این تعلیم و تعلم بین انسانها به نحو شایسته انجام گیرد . از طرف دیگر خداوند در وجود انسان توانمندی ها و استعدادهای شگرفی به ودیعه نهاده است که به واسطه این خلقت به خود آفرین گفته و به انسان مقام اشرف مخلوقات داده است .
یکی از ویژگی های مهم انسانی برخورداری از ظرفیت ذهنی شگرف و توانایی عظیم یادگیری است .
بخش اعظم اطلاعات بشری از طریق این مهارت کسب می شود . پیشرفت و تمدن ، مقابله با طبیعت و مهار آن ، رفع نیازهای متنوع خود ، دستیابی به تکنولوژی پیچیده و غیره همه حاصل تلاش انسان برای یادگیری و تجربه¬اندوزی بوده است .
در جهان امروز یعنی عصر انفجار اطلاعات ، تولید اطلاعات جدید و کهنه شدن اطلاعات قبلی آنچنان سریع انجام می شود که مطالب کتابها قبل از بیرون آمدن از زیر چاپ کهنه می شوند (مرتضوی،1374) ، بنابراین ، روش یادگیری (فرآیند) در مقایسه با یادگیری اطلاعات (محصول) در کانون توجه بیشتری قرار گرفته است . چون در فرآیند یادگیری ، این خود فراگیر است که در زندگی واقعی ـ امروز و آینده ـ باید از مهارت چگونگی یادگرفتن خود استفاده کند ، لذا توجه به روش های درست آموزش و آموختن که در آن مسئولیت امر یادگیری به خود فراگیر واگذار می شود ، ضروری به نظر می رسد . در جهان امروز داشتن «سواد علمی ـ فنی» برای هر فرد لازم است . سواد علمی ـ فنی به مجموعه ای از دانستنی ها و مهارت ها در زمینه علوم و تکنولوژی اطلاق می شود که هر انسانی برای زندگی کردن به آن نیاز دارد و در واقع داشتن توانائی در حل مسائل و مشکلاتی است که جامعه امروز بشری با آن مواجه است و این سواد در تمام عمر با 3 شرط تحقق می یابد .
1 ـ داشتن اطلاعات کافی در مورد دانش پایه .
2 ـ وجود انگیزه برای یادگیری .
3 ـ دانستن راه و روش یادگیری(میرعابدینی ، 1378).
لازم به ذکر است که مدارس تنها می توانند بخشی از آموزش های لازم برای مهارت زندگی را در مدت زمانی که دانش آموزان در آن محل سپری می کنند ، در اختیار آنها بگذارند . اما اگر همین فرصت ، بیشتر از ارائه اطلاعات ، صرف روش کسب اطلاعات در زمینه های مختلف شود ، این امید وجود دارد که علاقه و اعتقاد و توان و دانش لازم برای یادگیری مادام العمر ، که لازمه زندگی و تعالی بخش آن است ، در افراد فراگیر به وجود آید .
لذا اندیشمندان از دیرباز به اهمیت یادگیری و ضرورت شناخت آن پی برده اند ، به طوری که تاریخچه بررسی یادگیری به 2400 سال قبل یعنی دوره افلاطون و ارسطو بر می گردد.
افلاطون و ارسطو هر دو فردگرا هستند و ذهن را فعال می دانند ، با این تفاوت که افلاطون را می توان فطرت گرا نامید،زیرا دانش را یکی از ویژگی های ارثی انسان می داند،ولی ارسطو را می توان تجربه گرا دانست،زیرا تجارب حسی را سرچشمه همه دانش ها می دانست . عقاید این دو دانشمند در طول تاریخ روی همه نظریه پردازان یادگیری تاثیر داشته است . مثلاً ، عقاید افلاطون درباره ماهیت دانش از آغاز مسیحیت تا دوره رنسانس نظریه غالب محسوب می شد . از قرن هفدهم به بعد پیروان مکتب تداعی گرایی به مخالفت با نظریه فطرت ـ گرایی برخاستند.به طوری که،در قرن نوزدهم توجه شایانی به قانون تداعی ارسطو (شباهت ، تضاد ، مجاورت و بسامد) مبذول شد . سپس، مکتب رفتار گرایی اسکینر ، با ارائه اصول رفتار گرایی در یادگیری انسان و تهیه فنونی برای مدیریت کلاس و تغییر رفتار افراد ، تاثیرات عمیقی در آموزش و پرورش گذاشت . در نیمه دوم قرن بیستم رویکرد شناخت گرایی در مخالفت با دیدگاه مکانیکی رفتار گرایان درباره¬ی انسان ، یادگیری را ایجاد تغییر در ساخت شناختی و فرآیندهای ذهنی یادگیرنده تعریف کردند. شناخت گرایان در زمینه یادگیری ، نظریه های متعددی را ارائه نمودند . از جمله ، یادگیری گشتالتی ، نظریه یادگیری معنی دار کلامی آزوبل ، نظریه یادیگری شناختی ـ اجتماعی بندورا و سرانجام نظریه روانشناسی خبر پردازی یا پردازش اطلاعات مطرح شدند . نظریه خبر پردازی یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می داند و به مطالعه راه هایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب ،ذخیره و یادآوری می کند و آن را مورد استفاده قرار می دهد . دراین نظریه از کامپیوتر به عنوان الگویی برای تبیین ذهنی انسان و فرآیند یادگیری استفاده شد (میرسعیدی،1380).
بیان مساله
در ایران همه نهادهای دولتی از جمله وزارت آموزش و پرورش همه ساله مبالغ هنگفتی از بودجه کشور را صرف مسائل آموزش و پرورش از جمله تربیت معلم ، تهیه و چاپ کتاب ، حقوق کارکنان، تدارک کلاس های بازآموزی و کارآموزی ، تدریس روش های مختلف آموزشی و غیره می کنند. خانواده ها نیز سرمایه و وقت زیادی را صرف یادگیری فرزندان خود می کنند و حتی بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان وقت و نیروی زیادی را صرف مطالعه ، آموزش ویادگیری می کنند ، اما باز هم متوجه می شویم که یادگیری درست صورت نگرفته است، یادر حد مورد انتظار نیست و آنها به نتیجه دلخواه نرسیده اند و آمادگی های لازم را کسب نکرده اند . لذا نه تنها دولت به بازخورد مناسب نمی رسد،بلکه حتی افت تحصیلی از مهم ترین مسائل مبتلا به نظام آموزشی کشور ماست که همه آن سرمایه ها و اوقات گرانبها را هدر می دهد (واحدی، 1379). البته در این مورد عوامل مختلفی از جمله «علل مربوط به فراسیستم اجتماعی» مانند : فقدان یا کمبود بازار کار مناسب برای فارغ التحصیلان ، وجود مشغولیت های ذهنی و یا سرگرمی های مختلف و نیز «علل مربوط به نظام آموزشی» ماند : ارزشیابی بر اساس محفوظات ، فقدان یا کمبود ارتباط مطالب با زندگی واقعی فرد ، بی ثباتی و تغییرات پی در پی نظام آموزشی و غیره در تعامل با هم و با درجه تاثیر متفاوت در این مساله نقش دارند .