یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

پایان نامه/پروژه آماده علل گرایش به عرفان های نوظهور با فرمت (pdf)

اختصاصی از یارا فایل پایان نامه/پروژه آماده علل گرایش به عرفان های نوظهور با فرمت (pdf) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پایان نامه/پروژه آماده علل گرایش به عرفان های نوظهور با فرمت (pdf)


پایان نامه/پروژه آماده علل گرایش به عرفان های نوظهور با فرمت (pdf)

پایان نامه/پروژه آماده علل گرایش به عرفان های نوظهور با فرمت ورد(pdf)

بعد از رنسانس و شروع اصلاحات در غرب فرقه‌های زیادی به وجود آمدند که به روش‌های مختلف می‌کوشیدند مردم را به خود جلب نمایند. اقبال گسترده‌ی معنویت و دین آوری و طرح مسائل و امور مرتبط با دین و معنویت نظیر هوش معنوی، سینمای معناگرا، روان درمانی معنوی و کتاب‌های معنوی و غیر این‌ها شاهد روی آوردن بشر به سوی معنویت است. مهم ترین علل گرایش به عرفان‌های نوظهور، از یک سو ارضای فطرت معنویت خواه و رفع بحران معنویت جهان معاصر و از سوی دیگر جذّابیت‌های جنسی این عرفان‌ها و شیوه‌های بیانی آن هاست. عرفان‌های نوظهور ادّعا می‌کنند برای پاسخگویی به فطرت معنویت خواه انسان و حلّ بحران معنویت عصر حاضر، ظهور کرده‌اند و توان حلّ مشکلات روحی، روانی و ارضای فطرت معنوی او را دارند؛ به این ترتیب مخاطبان بسیاری را به سوی خود جذب کرده‌اند.  این عرفان‌ها از طرفی همراه با ارائه افکار، تئوری‌ها و عقاید باطل و فریبنده و بهره بردن از جذّابیت‌های جنسی در اصول‌شان و بیان مفاهیمی مانند عشق، آزادی، روابط نامشروع و خلسه‌ی عرفانی سعی می‌کنند فطرت پاک مردم و خصوصاً جوانان را آلوده به هواهای نفسانی کرده و زمینه‌ی انحراف‌شان را فراهم کنند و از طرف دیگر برای ترویج افکار سکولار خود از شیوه‌ها و ابزارهایی مثل رمان، تمثیل، فیلم‌های معناگرا، موسیقی‌های ریتمیک و پر هیجان و … استفاده می کنند و روز به روز هر چه بیش تر در بین مردم نفوذ کرده و سبب تزلزل عقاید آن‌ها شده و از عرفان حقیقی و اصیل اسلامی آنان را دور کرده‌اند. در حالی که عرفان اسلامی با شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی که دارد توان پاسخ گویی به فطرت معنویت خواه انسان‌ها را داشته و آن‌ها را به آرامش حقیقی می‌رساند و نیز با استفاده از همان شگردها و شیوه‌های عرفان‌های نوظهور به راحتی می تواند زمینه‌ی ترویج مفاهیم خود و جلوگیری از نفوذ عرفان های نوظهور را در جامعه فراهم کند.

فهرست:

مقدمه

فصل اول: کلیات طرح تحقیق

تعریف و تبیین موضوع

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهداف و فواید تحقیق

پیشینه موضوع تحقیق

سوالات تحقیق

فرضیه تحقیق

روش تحقیق

ساختار تحقیق

واژگان کلیدی

 عرفان

عرفان نوظهور

 معنویت

 فطرت معنویت خواه

 مدرنسیم

 پست مدرنیسم

محدودیت ها و مشکلات و موانع تحقیق

فصل دوم: نقش فطرت در گرایش به عرفان های نوظهور

گفتار اول: شناخت فطرت و امور مربوط به آن

 تعریف لغوی و اصطلاحی فطرت

 فطرت در قرآن

آیه‌ی فطرت

 پیمان الست

 فطریات انسان

عشق و پرستش

زیبایی دوستی

حقیقت جویی

خیر اخلاقی

آزادی دوستی

آسایش دوستی (راحت طلبی)

میل به قدرت و هیبت

میل به ابتهاج

گفتار دوم: تحلیل عرفان‌های نوظهور بر اساس فطرت

 محجوبیت فطرت با طبیعت

جایگاه فطرت در عرفان های نوظهور

سای بابا خدای خیالی

 اکنکار و رویای عروج

قدرت طلبی در شیطان پرستی

شادی در مکتب دالایی لاما

آزادی معنوی از دیدگاه کریشنا مورتی

عشق عرفانی اُشو

آرامش در قانون جذب

قانون جذب و فطرت کمال گرای انسان

 ضرورت جامع گرایی فطری در معنویت گرایی

فصل سوم: بحران معنویت در عصر حاضر

گفتار اول: شناخت بحران معنویت

مفهوم بحران معنویت

عوامل بحران معنویت

عامل دینی: مسیحیت

عامل رفتاری: عملکرد کلیسا

عامل اجتماعی: علم گرایی محض و انزوای دین

عامل فلسفی: غایت زدایی و بی هدفی

عوامل بازگشت به معنویت

عامل عقلی و فلسفی

سرخوردگی از عقلانیت علم مدرن

 اثبات نادرستی فلسفه های معنویت ستیز

علل روحی و روانی

علل و انگیزه های سیاسی

 انقلاب اسلامی ایران و ظهور عصر معنویت گرایی

 ویژگی های عصر امام خمینی (قدس سره)

 تجدید حیات دینی و معنوی انسان معاصر

بطلان نظریه های ضد دینی

 برائت جهانی از عقاید الحادی

آهنگ عزیمت انسان به قلمرو تاریخی دیگر

گفتار دوم: چاره ی بحران معنویت

راهکار غرب: عرفان های نوظهور

ویژگی های عرفان های نو ظهور

رهبران بحران زده

نادیده گرفتن خدا به عنوان هدف غایی

شادمانی و آرامش به عنوان هدف غایی

خرد ستیزی و منطق گریزی

شریعت ستیزی

 آُشو و نفی شریعت

 اکنکار و نفی شریعت

 کوئیلو و نفی شریعت

راهکار اسلام: عرفان اسلامی

ویژگی های عرفان اسلامی

خدا محوری

ولایت مداری

خرد ورزی

هماهنگی با فطرت انسانی

شریعت گرایی

آرامش پایدار

فصل چهارم: جذّابیت های جنسی در عرفان های نوظهور

گفتار اول: عرفان شهوانی اُشو

ظهور و افول اُشو

عشق از نگاه اُشو

عشق و سکس

مراقبه و سکس

نفی ازدواج

نفی خانواده

ترغیب به هم جنس گرایی

نگرشی بر اندیشه های اُشو

عشق در عرفان اسلامی

عشق از منظر فقه و حقوق اسلامی

ازدواج

 خانواده

گفتار دوم: لذّت جنسی مهم ترین اصل عرفان پائولوکوئیلو و شیطان پرستی

افسانه معنویت در عرفان پائولوکوئیلو

نگاهی اجمالی به زندگی نامه پائولوکوئیلو

 عشق در عرفان پائولوکوئیلو

 نیمه ی گمشده در عرفان پائولوکوئیلو

 خلسه ی عرفانی و نیروی جنسی در عرفان کوئیلو

امور جنسی در شیطان پرستی

مناسک جنسی در فرقه ی کابالا

فصل پنجم: شیوه های بیانی عرفان های نوظهور

تمثیل

قصّه

 فلسفه ستیزی

 فقه ستیزی

 دیدگاه اُشو درباره ی خداوند

رمان

 طریقت افسانه شخصی

 نیمه ی گمشده، تشرّف، خلسه ی عرفانی و نیروی جنسی

پلورالیسم دینی و فرقه ای

موسیقی

 دلایل استفاده از موسیقی

 روش های ترویج موسیقی متال

 کتاب

 برگزاری کنسرت موسیقی

 تلویزیون و رادیو

کارتن‌های ماورایی ومعنوی

سینمای عرفانی و معنا گرا

 فیلم های مروّج بودیسم

 فیلم های مروّج جادوگری

 فیلم های مروّج شیطان گرایی

 شیطان پرستی دینی

 شیطان پرستی گوتیک

 شیطان پرستی صهیونیستی

اینترنت

 مرحله مقدماتی

 مرحله میانی

 مرحله نهایی

 نماد

 معجزه

راهکارهای ترویج عرفان اسلامی

نتیجه

فهرست منابع


دانلود با لینک مستقیم

دانلود پایان نامه مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی

اختصاصی از یارا فایل دانلود پایان نامه مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود پایان نامه مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی


دانلود پایان نامه مبانی عرفان نظری در تأویلات عبدالرزاق کاشانی

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:413

فهرست مطالب:

چکیده پایان نامه……………………………………………………………………………..۱

پیش گفتار………………………………………………………………………………….۳

بخش اول : ………………………………………………………………………………..۹
حیات ، مذهب و آثارکاشانی

بخش دوم :……………………………………………………………………………….۴۷
مبانی تأویل عرفانی ازمنظر کاشانی

بخش سوم :………………………………………………………………………………۷۱
فرهنگ موضوعی مبانی عرفان نظری کتاب تأویلات القرآن الکریم

ضمائم : ……………………………………………………………………………….۴۰۱
جداول ونمودارهای درصد فراوانی آیات تأویلی

فهرست منابع و مأخذ…………………………………………………………………….۴۰۹

 

 

چکیده:
عنوان این پایان نامه عبارتست از:«مبانی عرفان نظری درتأویلات عبدالرزاق کاشانی»
تحقیق حاضرازپیش گفتار،سه بخش ویک نتیجه تشکیل شده است.
درپیش گفتاربه بیان برخی ازابعاد وجوانب موضوع ،اهمیت آن ،اهداف وانگیزه های تحقیق ، مسئله اصلی، فرضیه ،روش تحقیق ،نوع منابع استفاده شده وبرخی ازدشواری های کارپرداخته شده است.
بخش اول به بیان حیات کاشانی ورفع ابهامات ،اشتباهات وتناقضاتی که درباره نام وزندگی وآثار او به وجود آمده پرداخته وتحقیق مبسوطی درزمینه اثبات تشیع این طلایه دارعرفان شیعی صورت گرفته است.دراین تحقیق پس ازاستخراج آیاتی که درشأن اهل بیت علیهم السلام تأویل شده ،شبهات موجود دربرخی ازکتب ایشان نیز بررسی ودرادامه به تطبیق آراء کاشانی با مختصات شیعی چون نفی جبر و اختیار، رجعت، عصمت و غیره پرداخته ایم. یکی از نکات مهم دیگر که در این بخش مطرح است، ارائه آثار کاشانی به ترتیب زمان نگارش آنها و نیز صحت انتساب کتاب « تأویلات » به ایشان می باشد.
در بخش دوم پس از نگاهی به تاریخ تفسیر و تأویل، به معرفی و توضیح این دو اصطلاح کلیدی، تبیین جایگاه هر کدام  و نیز وجوه اشتراک و افتراق آنها پرداخته و در ادامه به سیر اجمالی تأویل نگاری، نحله های تأویلی و تفاوتهای آنها با یکدیگر و سپس به نامهای دیگر حوزه تأویل نگاری مانند اشاره، فهم، استنباط، تفسیر،‌ تلقی و مس، کشف و غیره پرداخته و از این میان اصطلاح « تأویل عرفانی» را به عنوان تعریفی جامع و مانع برگزیده ایم. پس از آن مبانی تأویل عرفانی را در پنج بخش:مبانی عمومی ( قرآن و حدیث) ، جامعه شناختی، زبان شناختی و مبانی نظری و عملی پی گرفته و در ادامه نیز به تایید این مبانی توسط کاشانی و ارائه ملاکهای تأویل عرفانی توسط ایشان اشاره شده است.
 بخش سوم، بخش اصلی تحقیق است که در آن تمامی آیاتی که موضوعات عرفان نظری در آنها مورد تأویل قرار گرفته،‌ به مثابه « فرهنگ موضوعی تأویل عرفان نظری» گرد هم آمده و مورد ترجمه قرار گرفته اند. در این بخش تمامی آیات تأویل شده مربوط به هر یک از مبانی عرفان نظری از قبیل: وحدت وجود، وحدت و کثرت، اسماء و صفات الهی، اعیان ثابته، انسان کامل، حقیقت محمدیه، ولایت،فیض اقدس و فیض مقدس و غیره در ذیل موضوع آن و براساس ترتیب آیات طبقه بندی شده اند. که میتواند راهنمای جامعی برای نشان دادن مبانی عرفان نظری در آیات قرآن باشد.
از نتایج مهم این بحث، علاوه بر اثبات تشیع کاشانی و صحت انتساب کتاب تأویلات به ایشان، این است که جناب کاشانی به واسطه شخصیت علمی وعرفانی والا و جامعیت کم نظیرش و با رعایت ملاکهای تأویل عرفانی و بدون عدول از اصول و قواعد تفسیر ظاهری، از قبیل مباحث لغوی و ادبی و صرف و نحو عربی، به خوبی از عهده تأویل آیات الهی و تطبیق مسائل عرفانی با آنها برآمده و با خامه شیوای خود چنان تصویری چشم نواز و دلنشین از حقایق الهی نگارگری کرده که کمتر عارفی را توفیق اینچنینی دست داده است.
امید است این تحقیق، با همه نواقص و ناشایستگی هایش، توانسته باشد برخی از ابعاد موضوع را روشن ساخته و به درک بهتر آن کمک کند.


دانلود با لینک مستقیم

دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز(2)

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز(2) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز(2)


دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز(2)

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:35

فهرست مطالب:

مقدمه                                                                          3
چیستى اخلاق    4
ماهیت و حقیقت عرفان    13
نقش اخلاق و عرفان در سیاست    20
نتیجه‏گیرى    34
منابع     35

 

 

مقدمه
بدون تردید، تبیین و تحلیل دیدگاههاى استاد شهید مطهرى در مورد «نقش اخلاق و عرفان در سیاست» یا «ارائه تصویر و تفسیرى روشن از حکمت عملى در دو ظرفیت»؛ یعنى «اخلاق» که انسان را به تکامل روحى و درونى مى‏رساند، و «سیاست مُدُن» یا مدیریت و حکومت بر جامعه، که به «تکامل اجتماعى» و اداره جامعه انسانى برمى‏گردد و پیوند آن دو ظرفیت به «حکمت نظرى»، که از «هست»ها و «است»ها سخن مى‏گوید و آن دیگرى از «باید»ها و «شاید» و «نشاید»ها بحث مى‏کند [2]، هم کارى است سترگ و البته شدنى و هم نیاز به نگرش همه‏جانبه به اندیشه‏ها و بینش‏هاى استاد شهید مطهرى دارد و اگر حکمت و حکومت را در تعامل و ارتباط با یکدیگر مورد شناخت و سنجش قرار دهیم و آنها را با عرفان و حکمت حضورى و شهودى یا معرفت ذوقى و باطنى گره بزنیم، در عین شیرینى و دلنشینى، کار را دشوارتر مى‏نماید که چگونه «اخلاق» که عمدتاً یک مقوله فردى و نوعى تزکیه نفس و ارتباط با خداست و درون‏گرایى در آن متجلّى است یا حداقل تفسیر و برداشت اولیه ما از آن چنین است و «عرفان» که اساساً سیر و سلوک باطنى و تهذیب، ریاضت و دنیاگریزى، جامعه‏گریزى و انقطاع از برون و اتصال به درون و رهایى از خلق و وصل به خالق است و یا دست کم چنین برداشت و تحلیلى از آن در ذهنها وجود دارد، با «حکومت»، «سیاست» و مدیریت جامعه که همانا پرداخت به امور مردم در همه ابعاد مى‏باشد در هم تنیده و به هم پیوسته باشند و اساساً چگونه است که در دل حکومت و حکمت سیاسى، حکمت عملىِ «اخلاق» و حکمت شهودى و ذوقىِ «عرفان» نقش‏آفرین باشد؟ آیا درون‏گرایى با برون‏گرایى با هم قابل اجتماع‏هستند؟
آیا حکومت و تدبیر جامعه که نوعى دنیازدگى و گرایش به امور طبیعى و مادیت است با اخلاق که مقوله‏اى است فردى و تهذیبى و عرفان که امرى است باطن‏محور، درون‏گرا و سلوکى که به نوعى دنیازدگى، خلق‏گریزى، تفرد، تزهّد و تجرد و تجرید براى تعالى نفس و تکامل منتهى مى‏شود، با هم سازگار و مرتبطاند؟ به خصوص اگر به کارکردهاى اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و واقعیت تلخ شکاف و فاصله اخلاق و عرفان با حکومت، آن هم در جامعه و جهان کنونى بنگریم و دیوار فرهنگى، روانى و حتى عملى و عینى که میان هر کدام از آنها وجود دارد، اندک توجهى بیفکنیم، خواهیم دید که مسأله با پیچیدگى و ابهام بیشترى مواجه است و سؤال عمیق‏تر وشبهه بیشتر و پیچیده‏تر مى‏شود و این همان مقوله‏اى است که در این مقاله به دنبال حلّ و فصل آن، بر محور و مدار اندیشه‏هاى استاد مطهرى بر آمدیم و در صدد برتابیدن اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و حکمت سیاسى بر مدار بینش ناب اسلامى آن استاد شهید هستیم؛ لذا در چند محور به پاسخ چنین سؤالها، شبهات و تحلیل وتبیین‏هایى مى‏پردازیم:
الف. اخلاق و عرفان در افق اندیشه استاد مطهرى.
ب. سیاست و حکومت از منظر استاد مطهرى.
ج. تعامل اخلاق و عرفان (حکمت اخلاقى و سلوکى) با حکومت و سیاست (حکمت سیاسى و حکومتى).

چیستى اخلاق

استاد شهید مطهرى، اخلاق را مبنایى مى‏داند براى «چگونه زیستن» [3] و بر این باور است که اخلاق پاسخى است بر چگونگى زندگى نیک و براى انسان و «چگونگى عمل»، افعال اخلاقى یا افعالى که داراى تعالى و ارزش باشند. البته استاد «چگونه باید زیست» را در کنار «براى اینکه با ارزش و مقدس و متعالى زیست کرده باشیم» قرار مى‏دهد [4] و لذا همه نظام‏ها و روش‏هاى اخلاقى را که مدعى نظام‏مندى اخلاقى هستند، داراى نظام اخلاقى نمى‏داند و به نقد آنها مى‏پردازد. به هر حال، استاد شهید نگرشى جامع و بنیادین با تئورى تبیین شده و کامل براى اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق دارند که دقیقاً با تعاملات اجتماعى و تأملات حکومتى و سیاسى سازگار است؛ یعنى استاد معتقدند سرّ ناسازگارى اخلاق و سیاست یا حکمت اخلاقى و حکمت حکومتى، در طراز تلقى و تفسیر و نگرش ما از این دو مقوله است و اگر به بازسازى اندیشه‏هاى آسیب دیده خویش پیرامون هر کدام از اخلاق و سیاست بپردازیم و آنها را در خانواده «حکمت عملى» ببینیم بسیارى از پرسشها و شبهات براى مامطرح نخواهد بود چه اینکه تعالى و تکامل فردى و درونى لاجرم با تعالى و توسعه اجتماعى در هم تنیده‏اند و انسان بریده از جامعه نیست و جامعه محتاج حاکمیت اخلاق و ارزشهاى اخلاقى است و اگر از غایات مهم بعثت پیامبر اکرم(ره) تتمیم و تکمیل خلقهاى فاضل و صفات اخلاقى بوده است، در حقیقت سرحلقه و ریشه همه تحولات اجتماعى و نظام‏هاى حکومتى دینى در اداره جامعه بشرى را شکل مى‏داد [5] یعنى «ارتباط با خدا، با ارتباط با اجتماع» در حوزه اخلاق دینى کاملاً مطرح و تحقّق‏پذیر است و لذا باید به آفت‏شناسى و آفت‏ستیزى در تفکر دینى جامعه اسلامى و احیاء و اصلاح فکر دینى پرداخت و استاد به شدت به بازشناسى و بازسازى «مفاهیم اخلاقى» و دینى در حوزه اندیشه و سپس عمل اسلامى مسلمین اعتقاد داشته‏اند و به همین دلیل خطرات جموداندیشى و تحجّرگرایى از جبهه درون و التقاطاندیشى وزمان‏زدگى و تجددگرایى از جبهه برون را آسیب‏هاى معرفتى در حوزه‏هاى اندیشه و بینش اسلامى مى‏دانستند. به هر حال استاد مطهرى نظام اخلاقى را به طور کلى بر سه قسم مى‏داند:
1. اخلاق فلسفى، که ریشه در اندیشه‏هاى سقراط و افلاطون و ارسطو دارد.
2. اخلاق عرفانى، که ریشه‏اش در سیر و سلوک عرفانى است.
3. اخلاق دینى یا مذهبى که سرچشمه‏هایش آیات و احادیث و آموزه‏هاى مستقیم دین و معارف وحیانى است. [6]
و در فرازى دیگر، نظام‏هاى اخلاقى را به طور کلّى بر دو بخش قابل تقسیم مى‏دانند:
الف. نظام‏هاى اخلاقى مبتنى بر خودخواهى، خودپرستى، منافع شخصى یا نظام‏هاى‏خودمحور.
ب. نظام‏هایى که فراتر از خود شخص و منافع شخصى بوده و یا نظام‏هاى غیر خودمحورهستند. [7]
و البته «اخلاقى» که استاد آن را تبیین مى‏کند مبتنى بر «انسان‏شناسى» خاص و تبیین ویژه‏اى از «خود»، «انواع خود» خودهاى پندارى و حقیقى، من‏هاى فردى و اجتماعى، مَن سِفلى و عِلوى است که در ضمن آن به نقد آراء راسل و اگزیستانسیالیستها نیز مى‏پردازد. [8]
به هر حال، استاد پس از تبیین اخلاق فلسفى به تبیین اوصاف این نوع اخلاق پرداخته ومى‏نویسند: این اخلاق داراى چند خلأ و کاستى است:
1. به رابطه انسان با خدا نمى‏پردازد
2. حالت ساکن دارد.
3. این نوع اخلاق روح انسان را مانند خانه‏اى فرض مى‏کند که باید با یک سلسه زیورها وزینتها و نقاشیها مزیّن گردد و بدون آنکه ترتیبى در آن باشد و معلوم شود که از کجا باید آغاز گردد و به کجا باید ختم شود.
4. عناصر و مقولات روحى، چنین اخلاقى محدود به معانى و مفاهیمى است که به طور غالب آنها را مى‏شناسیم.
5. این نوع اخلاق فاقد عنصرى مانند واردات قلبى و درونى است و اساساً اخلاقى خشک و علمى بوده و از محیط علما و فلاسفه تجاوز نکرده و به میان عموم مردم نرفته است؛ یعنى تخصصى شده است نه عمومى و تأثیرگذار بر متن جامعه و توده‏هاى مردم، [9] تا تحول عمومى و انقلاب باطنى و روحى جمعى ایجاد نماید.
و اما اخلاق عرفانى، اخلاقى است که عرفا و متصوفه مروج آن بوده و مبتنى بر سیر وسلوک و کشف و شهود مى‏باشد و البته به مقیاس گسترده‏اى، از کتاب و سنت بهره جسته‏است.
و اخلاق دینى که از متن آموزه‏هاى آیات و روایات گرفته شده و بر اساس متون مقدس است و وجوه مشرک فراوانى داشته و در نهایت اخلاق دینى نیز اخلاقى عرفانى است. [10] آنگاه استاد شهید، به اوصاف اخلاق عرفانى و دینى مى‏پردازد که عبارتند از:
1. پیرامون روابط انسان با خود، جهان و خدا بحث مى‏کند.
2. اخلاقى پویا و متحرک است؛ یعنى نقطه آغاز و مقصد و منازل و پایان دارد و ترتیبى خاص بین آنها موجود است.
3. در چنین اخلاقى «صراط» وجود دارد و باید منزل به منزل آنها را پیمود و منزل قبلى مقدمه و قوه‏اى براى منزل بعدى است.
4. روح بشر در چنین اخلاقى؛ مانند یک گیاه یا کودک است که طبق نظام مشخصى باید رشد و نمو کند.
5. عناصر روحى و اخلاقى در آن، بسیار گسترده‏تر است.
6. در این اخلاق، از یک سلسله احوال و واردات قلبى سخن مى‏رود که منحصراً به «سالک راه» در طول مجاهدات و طى طریقت و تهذیب نفس وارد مى‏شود و دیگر مردمان از آن واردات بى‏بهره‏اند. [11]
ناگفته نماند استاد شهید پس از بیان اشتراک‏هاى اخلاق دینى و عرفانى، به امتیازها وافتراق‏هاى آنها نیز پرداخته‏اند و معتقدند اخلاق دینى در سه چیز با اخلاق عرفانىِ برخى از عرفا مخالف است:
الف. تحقیر عقل یا عقل‏ستیزى و عقل‏گریزى.


دانلود با لینک مستقیم

دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز


دانلود تحقیق عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:44


فهرست مطالب:
مقدمه    4
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی    5
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب    8
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام    11
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام    12
جهاد، عقلانی‌ترین ریاضت    13
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی    15
پرسش و پاسخ    16
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز    16
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه    16
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت    19
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان    22
انگیزه‌های روآوردن به عرفان    24
1ـ سرگرمی رازجویانه    25
2ـ انگیزة سیاسی    25
3ـ عوام فریبی    26
4ـ مصلحت نظام    27
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی    28
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان    31
ملامتی‌گری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی    32
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه    35
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین    37
عرفان، از ادعا تا عمل    39
ضعیف السند بودن روایات عرفانی    40
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی»    42
 
مقدمه
آقای ایزدپناه:  مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت،  مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع می¬شود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت می¬شود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و  عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمی¬آید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است، نمی توانیم نیازهای معنوی نسل امروز و جامعه امروز را پاسخ دهیم. نظر دست اندرکاران این جلسات، یعنی اجلاس امشب و فردا شب، این بود که ابتدا نظریه پردازان محترم، یعنی جناب آقای دکتر یثربی و حجت الاسلام والمسلمین استاد مهندسی، دیدگاههای خودشان را مطرح کنند. تا بعد که سیر بحث مشخص می شود.
جناب استاد یثربی پایه گذار فلسفه عرفان به زبان فارسی در ایران می باشند و شاید همین بزرگوار بودند که در حدود بیست سال پیش، با کتاب فلسفه عرفان باب این بحث را در ایارن گشودند. و از جمله از آثار دیگر ایشان سلسله مباحثی در شرح موضوعی دیوان حافظ، آب طربناک و پس از آن شرحی است که بر رساله قیصری دارند که مجموع این مباحث نشان می دهد که استاد، بصورت عمیق در عرفان کار کرده اند و یکی از افراد مجرب و تئوری پرداز بسیار بزرگوار در ایران پیرامون عرفان می باشند. در خدمت استاد هستیم که مباحثشان را مطرح بفرمایند:
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی
آقای یثربی: در ابتدا عرض کنم غرض از برپایی این محافل این است که ما فکر نکنیم که همین که هستیم باید باشیم، بلکه انشاء الله باید به این سمت حرکت کنیم که چه بسا بتوانیم چیزی بشویم که هنوز هیچ کس به خیالش نمی رسد. چنانکه ما به عنوان بشر این تحول غیر قابل تصور را در علوم و فنون تجربه کردیم. مثلا در چهار قرن پیش شرایط امروز به ذهن هیچ کس  نمی رسید، یا در یک قرن پیش به ذهن هیچ کس نمی رسید که حوزه علمیه قم اینهمه امکانات را در اختیار بگیرد، و به مخیله شان هم خطور نمی کرد. پس باید توجه داشت که ما در علوم انسانی هم نباید دچار غفلت شویم و نکنیم که هر چه باید داشته باشیم را داریم و هیچ آیندة بهتر از گذشته مان در انتظار ما نیست. غرض از همه این مناقشات و این جلسات این است که ما از وضع موجودمان به طرف آینده خیز برداریم. من مطمئنم به آینده بسیار روشنی راه خواهیم یافت که الان ما هیچکدام نمی توانیم تصور کنیم. بارها به من می گویند، چرا فقط مسائل را نقد می کنید و راه حل نشان نمی دهید؟ من در جواب می گویم اینگونه نیست که تا این مسائل به ذهنم بیاید عنوان بکنم، بلکه به عقل خودم یک پیشنهادهایی هم می دهم ولی آن پیشنهاد نهایی ممکن است یک قرن یا دو قرن بعد به وسیله یک طلبه¬ای، یا استادی از یک جایی ارائه شود و کلا بصورت بنیادی وضع علوم انسانی ما را دگرگون کند. اما با این تلاشها ما هم در آن فضیلت بعدی شریک  خواهیم بود. در حال حاضر ما باید وظیفة خودمان را انجام دهیم.
اجازه بدهیم در مقدمه بحث، اولا این سوء تفاهم را دفع کنم که بعضی ها فکر می¬کنند من بعضی جاها بنا به مصلحتی یک جور و در بعضی جاها بگونة دیگر صحبت می¬کنم. یعنی فکر می کنند من آدمی هستم که در یک جلسه از عرفان دفاع می¬کنم، و در جلسه¬ای دیگر بر علیه عرفان حرف می¬زنم. یک سوء تفاهم دیگر اینکه بعضی‌ها اینگونه برداشت می‌کنند که من اصلا بگونه‌ای تعصب‌آمیز با عرفان مخالفم و به هر صورت می‌خواهم بهانه‌ای به دست بیاورم تا به این مکتب حمله کنم. در حالیکه اینگونه نیست و بنده هنوز هم تمام وجودم با این مسئله درگیر است، من روحاً عرفان را دوست دارم، بنده هنوز «ضرب زیدٌ» را هم نخوانده بود که در روحیه‌ام این مسائل بوده و حتی جزو مسائل خانوادگی‌ام بوده است، از قضا تصادف است یا هر چیز هست، نمی‌دانم؟ اولین دعایی هم که پدر بزرگ من برای من از یک شیخ خانقاه گرفته، دعای علم یا چیز دیگر بوده است. در آن وقت من چهار، پنج سال بیشتر نداشتم، بالاخره با چنین محیطی آشنا بودم. الان هم خوشم می‌آید. من اقرار می کنم که خانقاههای متعددی رفته‌ام و با مشایخ متعددی گفتگو داشته‌ام. ما آن زمانی که در قم بودیم این اصلا چنین جوی حاکم بود، بلکه برعکس کاملا جو بر ضد این مسئله بود. در آن زمان فقط ما پنج نفر بودیم که دائما درگیر این مسائل بودیم، دو نفر هم در راه همین سیر و سفر عرفانی تصادف کردند و در سال 1355 از دنیا رفتند، ما در آن زمان مرتب در شهرهای مختلف مثل مشهد، تبریز و... به دنبال اساتید این فن بودیم، ولذا من به عرفان علاقمند هستم و به جامعه هم توصیه می کنم چون عرفان اسلامی، مخصوصاً در ایران اسلامی و در سایة این توحید و تعالیم اسلامی یک ظرافت خاصی پیدا کرده است که عرفان نو افلاطونی این ظرافتها را ندارد. اما پس هنوز هم عرض می کنم هرچه من انکار بکنم الان همین اگر پخش شود اقلا صدها نفر در اقصی نقاط کشور پیش خودشان شهادت می دهند که فلانی راست گفته است، خیلی ها با همین نام و با همین نسبت و با همین تهمت ما را می-شناسند، البته من هم خوشم می آید و ابایی هم ندارم. همیشه هم تفننی هم می¬کنم. من هم مثل خیلی¬ها عاشقم که یک چوبه از این خاک به بالا بتوانیم برویم. ولی افسوس که نشده است این بیت سرودة خودم هست که ؛
یک چوبه از این خاک بالا نپریدیم         از شهنه بپرسید سردار به چند است؟
از نام گذشتیم و به ننگی نرسیدیم          ای رند مگر ننگ به چند، عاربه چند است
با دیده گریان من ای شوخ نگفتی    دریایی از این رود نمکزار به چند است
به مناسبت ایام ولایت و ایام زیبا و باشکوه غدیر این بیت را هم که سه سال پیش در غدیریه گفتم می¬خوانم.
آب و آبادی عالم همه از فیض علی است
                گرچه بنیاد جهان جمله سراب است و خراب
اگر آب و آبادی باشد از ولایت می آید ولی اگر آن را رها کنی دیگر در دنیا چیزی باقی نمی¬ماند
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب
اما بحثی که من دارم این است که ما یک فضای بسیار روشنی داریم که در این فضا این کالا هم موجود است، این کالا را از آنجا بجوییم اما عده ای می خواهند بصورت مستقل این کالا را به ما عرضه کنند و گاهی هم در مقابل آنچه که داریم قرار دهند، همانطور که کم کم این سئوال دارد جا می‌افتد که دین یا عرفان،کدام؟ این اتفاق تصادفی نیست، در غرب این اتفاق افتاده است. من اعتراف می کنم که آدم غرب دوستی هستم و اگر کتابهای من را بخوانید شاید نسبت به من بدبین شوید و می گویید این آدم چقدر غرب زده است، من هنوز افسوس می خورم که چرا جامعه ما تفکر جدید غرب را تجربه نکرده است؟ و لذا من نام کتابم را «ماجرای غم انگیز روشنفکری در ایران» گذاشتم. غربیها با دینی روبرو شدند که نسبت به مسائل جامعه پاسخ عقلانی نداشت، روشنفکران این دین را رها کردند، البته کار بدی  هم نکردند. من معتقدم که به وظیفه¬شان عمل کردند، چون وقتی که آدم بفهمد یک چیزی باطل است، ملزم نیست که از آن دفاع کند، دلیلی ندارد که از آن دفاع کند. از همان روز که فهمیدی دین یا مذهبی باطل است، باید آن را رها کنی و غربیها هم همین کار را کردند. دین مسیحیت از نظر ما هم باطل است. چون دینی است که از نظر اسلام منسوخ و تحریف شده است. ولی ما نسبت به غربیها بسیار احساسی برخورد می-کنیم، من بارها از اشخاص بسیار حساس شنیدم که مطلقا غربیها را چه مسیحی باشند و چه مسلمان، طرد می‌کنند، در حالیکه ما باید همدیگر را تحمل کنیم، معنای تسامح همین است. اما معرفت بشری به هیچ قیمتی قابل فروش نیست. چنانکه آنها هم نمی‌فروشند. آنجا هم هر وقت تشخیص دهند، دو دو تا، چهارتا می‌شود، نمی‌آیند به ما بگویند شما بگویید دو دو تا هشت تا. برای همین هم هست که هر سال برای حفظ  اصول لیبرالیزم و دموکراسی با هم پیمان می‌بندند، چون این اصول را صحیح دیدند نسبت به آن وفا دارند کما اینکه در مقابل اصول غیر صحیح وفادار نیستند. آن وقتی که دین را نقد کردند، دلایل دین تاب مقاومت نداشت. آنجا دینی که در دست مسیحیت غرب است فلسفه عقلانی یونان کلا از متن تفکر رانده شد و تفکر نوافلاطونیست حاکم شد. نوافلاطونیست آمد و جای مسیحیت توخالی را گرفت. یکی از معجزات قرآن این است که بر تحریف مسیحیت تأکید می‌کند، ولذا اگر یک آدم باستان شناس، تاریخ شناس و کتاب شناسی بتواند تأیید کند که این کتابها را بشر نوشته است و متن آسمانی نیستند. همه دانشمندان قبول دارند که تنها دینی که متن آسمانی دارد دین ماست و این هم یکی از افتخارات ما است. آن کتابها را بشر نوشته است و شبیه گزارش است، عین اینکه ما قرآن را نداشتیم و بجایش تاریخ طبری یا سیره ابن هشام و امثالهم را داشتیم. منتهی ابن هشام از یک واقعیت گزارش می دهد و انجیل آنها از مکاشفه خودش گزارش می ‌کند، البته این مطلب که آیا مکاشفه چقدر درست باشد یا نادرست آن هم مشکل دیگری است. بنابراین در غرب با دینی روبرو شدند که نوافلاطونیت را قانون خودش کرده بود. دانشمندانی مثل برتراند راسل بی دین و ریتون متدین هر دو اقرار دارند که اگر چهار اصطلاح نوافلاطونیت را عوض کنیم، مسیحیت می‌شود و اگر چهار تا کلمه مسیحیت را عوض کنیم نوافلاطونیت می‌شود. یعنی یک مکتب غیر عقلانی آمد در یک دین غیر عقلانی ادغام شد و یک جامعه قرنها با این ها زندگی کردند، تا اینکه یک باره سر بلند کردند و دیدند اصول و فروعشان عقلانی و مطابق با فطرت آدم نیست. حالا شروع کردند و دارند آمرزش نامه می فروشند، و با هزار جور دزد و کلک می خواهند بر گردة مردم سوار شوند. املاک مردم در قبضه اینها است. سکولاریسم یک جهاد بر علیه خرافه بود، می گفت آقا باغ و باغچه‌ام را و قدرتم را به من برگردانید. چرا باید در تصاحب شما باشد؟ اگر املاکم را به من بر نمی‌گردانی حداقل اندیشه ام را برگردان! کلیسا می گفت: حق اندیشیدن نداری، ایمان بیاور تا قدرت اندیشیدن داشته باشی. بالاخره من هم آدم هستم، من که حیوان نیستم. مرا خدا آدم آفریده، تو چرا مرا برده می کنی. سکولاریسم مثل یک انقلاب در مقابل یک سلطه بود که از تفکر گرفته تا ثروت و حاکمیت یکی یکی از مردم گرفته و در قبضه کرده بود. اول به خودش اجازه فکر کردن داد، می‌گفت: «من می اندیشم، پس هستم» اما نمی‌خواست که تو بگویی که هستی! حتی در علوم هم می‌گفت که مسئله ریاضی و علوم‌تان را باید از کلیسا بپرسید. شما خیال می ‌کنید دعوای گالیله، دعوای گردش زمین بود. آنها می‌گفتند چرا این جواب را تو می‌دهد. اگر گالیله مهلت می‌داد آنها خودشان بعداً می‌فهمیدند زمین می‌چرخد و خودشان می‌گفتند زمین می‌گردد. اما آنها از این ناراحت بودند که چرا یک دانشمند دارد این حرف را می‌زند، در آن زمان مرکز دعوای علم و دین بسیار جدی بود. ما مشکلات آنجا را نداریم.
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام
دعوای علم و دین ما مصنوعی است، چیزی است که ما درست کردیم، دین هیچ جا با علم دعوا نکرده است، دین ما با هزار زبان از ما التماس می‌کند که تعقل کنیم و علم هم غیر از تعقل چیزی نیست، مگر ریاضیات و فیزیک غیر از تعقل هستند. دین ما تنها دین عقلانی جهان است. آنجا دین عقلانی نبود. ولذا شکست خورد، ولی با فکر مردم نمی‌شود بازی کرد، دانشمندان آنر وز نگفتند  هیچ کس حق ندارد کلیسا برود، گفتند هر کس دلش خواست می تواند شب تا صبح مناجات کند. آن مناجات و احساسات را حفظ کردند، ولی آن حاکمیت دینی را نقد کردند و کنار زدند. بنابراین گفتند دین حق ندارد به ما علم و حکومت داری یاد بدهد. ما خودمان داریم دین برای تسکین خاطر کسانی است که ناراحتی داشته باشند.


دانلود با لینک مستقیم

دانلود مقاله عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز


دانلود مقاله عرفان و نیاز به معنویت در جامعه امروز

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:40

فهرست مطالب:
مقدمه. ۳
امکان تکامل علوم انسانی، همانند علوم و فنون تجربی.. ۴
رابطه عرفان و دین با تقابل دین و سیاست در غرب… ۷
بنیادی نبودن دعوای علم و دین در اسلام. ۹
تصویری از سابقه عرفان در غرب و مقایسه آن با اسلام. ۱۰
جهاد، عقلانی‌ترین ریاضت… ۱۱
اسلام، معنویت متکی بر اصول و مبانی عقلانی.. ۱۲
پرسش و پاسخ.. ۱۳
ناکارآمدی عرفان در پاسخ به نیازهای معنوی روز. ۱۳
اسلام، بهترین گزینه برای پاسخ به مسائل معنوی جامعه. ۱۴
چند وجه تمایز اسلام با مسیحیت… ۱۶
نگاهی گذرا بر برتری اسلام بر عرفان. ۱۹
انگیزه‌های روآوردن به عرفان. ۲۱
۱ـ سرگرمی رازجویانه. ۲۱
۲ـ انگیزة سیاسی.. ۲۲
۳ـ عوام فریبی.. ۲۳
۴ـ مصلحت نظام. ۲۳
گرایش مطلوب در بین گرایشهای عرفانی.. ۲۵
واقعی بودن تفکیک بین دین و عرفان. ۲۷
ملامتی‌گری، روح واحد در گرایشهای مختلف عرفانی.. ۲۸
انتساب نابجای عارف نسبت به فقیه. ۳۱
عرفان زیرمجموعه دین است نه منبع و مفسر دین.. ۳۲
عرفان، از ادعا تا عمل.. ۳۴
ضعیف السند بودن روایات عرفانی.. ۳۵
اصل بودن اسلام در اصطلاح «عرفان اسلامی» ۳۷

 

مقدمه:
آقای ایزدپناه:  مباحثی که تاکنون در محور «عرفان، برهان و قرآن» مورد بررسی قرار گرفت،  مباحث پایه ای و نظری، برای سلسله مباحث عملی و عینی تر بوده است که از این جلسه شروع می­شود. به عقیدة من رابطه این بحث با «برهان، عرفان و قرآن» مشخص است. پرسش اساسی را به این صورت می­شود مطرح کرد که با رابطه عرفان با معنویت در جهان امروز چیست؟ یعنی عرفانی که در غرب مطرح است، و  عرفانی که در دین اسلام مطرح بوده، آیا این عرفان برای معنویت جهان امروز و نیازهای روحی و روانی و به خصوص معنوی کافی است یا نه؟ تقریبا دو نگرش عمده می توان به این سئوال پاسخ گفت، یک نگرش این است که ما با صرف فرهنگ اسلامی و فرهنگ قرآنی و سنت اهل بیت می توانیم معنویت جامعه امروز جهانی را تأمین کنیم. بنابراین عرفان به معنای متداول اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمی­آید. شاید در مقطع تمدن اسلامی و همچنین تمدن غربی بتوان مطلع هایی را بعنوان شاهد مثال مطرح کرد، یعنی در یک دوره اصلا عرفان مطرح نبوده و در عین حال معنویت حاکم بود و نیازهای معنوی مردم تأمین می شد. پاسخ دیگر یا گرایش دیگر این اس که ما بدون عرفان هرگز نمی توانیم معنویت جامعه را و معنویت جوامع امروز را تضمین و تأمین کنیم. بحث امشب نظریه و تئوری دوم است که علی القاعده بدون عرفان به مفهوم متداول کلمه هم می توان معنویت داشت و نیازهای معنوی امروز را پاسخ گفت. تئوری دیگر و نظریه دیگر ـ که نظریه جناب آقای مهندسی است که در فردا شب خواهد بود. ـ این است که ما بدون عرفان، بدون فرهنگ و تمدن عرفانی به مفهوم متداول کلمه که در حوزه های علمیه و در دانشگاهها و حتی در جهان امروز در غرب مطرح است


دانلود با لینک مستقیم