فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:36
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
پیشگفتار: 1
پیشینه پژوهش: 3
1)کلیات : 4
1-1-پیشینه تاریخی صدور حکم ثانویه: 4
1-2-تعریف حکم و اقسام آن: 9
1-2-1- تعریف حکم: 9
1-2-2- تقسیمات حکم: 9
1-2-2-1- حکم اولی: 9
1-2-2-3- وجه تسمیه حکم ثانوی: 10
1-3-معیار و عوامل تغییر پذیری احکام: 10
1-3-1- تغییر موضوعات احکام 11
1-2-3-: تغییر عنوان موضوع احکام 11
1-3-3- تأثیر احکام حکومتی: 11
1-3-4- تغییر ارزش ها: 12
1-3-5- عرفی بودن موضوع حکم: 12
2-1- قاعده نفی عسر و حرج: 13
2-1-1- مفهوم عسر و حرج: 13
2-1-2- مدارک و مستندات قاعده: 14
2-1-3- مفاد قاعده نفی عسر و حرج : 14
2-1-4- قلمرو قاعده نفی عسرو حرج: 15
2-1-5- موارد تطبیق قاعده نفی عسر و حرج در قوانین: 15
2-1-5-1- طلاق به دلیل عسر و حرج: 15
عنوان صفحه
2-1-5-2- عسر و حرج در روابط استیجاری: 18
2-2- قاعده مقدمه حرام، حرام است. 21
2-2-1- منظور از قاعده: 21
2-2-2- موارد تطبیق قاعده در قوانین: 22
1- ماده 175 قانون مجازات اسلامی: 22
ماده 702 ق . م. ا : 22
ماده 703 قانون مجازات اسلامی: 23
ماده 704 قانون مجازات اسلامی: 23
ماده 707 قانون مجازات اسلامی: 24
2-3- قاعده لاضرر: 24
2-3-1- مدرک قاعده: 25
2-3-2- مفاد قاعده: 25
2-3-3- موارد تطبیق قاعده لاضرر در قانون قوانین 25
2-3-3-1- قانون مدنی: 25
2-3-3-2- قانون مجازات اسلامی: 29
2-3-3-3- قانون آیین دادرسی کیفری: 31
نتیجه گیری: 32
فهرست منابع: 33
پیشگفتار:
احکام ثانویه درکنار احکام اولیه دو تقسیم بندی عمده از احکام را نشان می دهند. و عبارت است از حکمی است که بر موضوعی به وصف اضطرار، اکراه و دیگر عناوین، عارضی بار می شود. و سبب نامگذاری چنین حکمی به حکم ثانویه آن است؛ که در طول حکم واقعی اولی قرار دارد.
ما در این پژوهش به بررسی قواعد فقهیه ای که از آن ها احکام ثانویه استنباط می شود، می پردازیم. و از آنجایی که قواعد فقهیه ای که از آن ها احکام ثانویه استنباط می شود، فراوان هستند و پژوهش ما حوصله به چالش کشیدن همه آنها را ندارد لذا ما به قواعد فقهیه ای که از آن ها در حقوق استفاده می شود، می پردازیم. بنابراین از پرداختن به قواعد فقهیه ای مانند «تقییه»، که بیشتر ویژه عبادات است، خودداری می کنیم. هر چند در حقوق جدید قاعده تقییه» در مباحث حقوق عمومی می تواند جای زیادی برای بحث کردن داشته باشد.
و از آنجایی که بررسی قواعد فقهیه ای که از آنها احکام ثانویه استنتاج می شود، کاری است که موضوع چندین کتاب و رساله دانشگاهی می تواند باشد، لذا ما به بررسی 3 قاعده مهم و بنیادین و پر کاربرد، عسروحرج و لاضرر و مقدمه حرام، حرام است، می پردازیم. و از پرداختن به قواعد اکراه و اضطرار و ... نیز پرهیز می کنیم، و از آنجایی که حدود و ثغور و شرایط اجرا و به کارگیری این احکام به طور مفصل در کتب قواعد فقه و در کتابی به عنوان احکام ثانویه بررسی شده است، لذا صلاح کار را در این دیدم که پس از معرفی اجمالی این 3 قاعده فقهی، به کاربرد و موارد استفاده این قواعد در حقوق بسنده کنم. این پیشنهاد از طرف استاد هم مورد استقبال قرار گرفت. اما واقعیت این است که من زجر و رنجی عظیم در این کار کشیده و کاری که انجام گرفت، بیش از هر پژوهش دیگری، که تا اکنون انجام داده ام، توانست رضایت خاطر مرا جلب کند. هر چند کاری که انجام گرفته شده، به علت نو پا بودن رهرو و هموار نبودن راه خالی از اشکال نیست، و نیازمند نقادی، اهل فن می باشد، اما کاری جانانه و شایسته صورت پذیرفت.
سؤال اصلی: مصادیق احکام ثانویه، قواعد لاضرر و عسروحرج و مقدمه حرام، حرام است در قوانین ایران کدام مواد هستند؟
فرضیه اصلی: به این پرسش در خلال متن می پردازیم
ضرورت پژوهش:
از آنجایی که قواعد فقهیه ای که احکام ثانویه از آنها استنتاج می شود به طور مفصل و گاهی هر قاعده به طور جداگانه به صورت کتاب مستقلی بحث شده است اما هیچ گاه موارد و مصادیق این قواعد به طور کامل در قوانین بحث نشده است. لذا از این نظر نوعی تجرد گرایی در بین نویسندگان دیده می شود و نیز با انجام این پژوهش بیشتر مصادیق این قواعد مورد بررسی در قانون مشخص شده که یک کاسه کردن و گردآوری همه آنها در پژوهش های علمی آینده می تواند راهگشا و صرفه جویی در وقت باشد.
پیشینه پژوهش:
تا کنون هیچ پژوهشی صورت نگرفته که در آن به بررسی موارد و مصادیق قواعد فقهیه ای که از آنها در قانون و حقوق بپردازد. اما در برخی از کتب قواعد فقهیه ای به برخی از مصادیق آنها اشاره شده است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:36
فهرست مطالب:
پیشگفتار: 1
پیشینه پژوهش: 3
1)کلیات : 4
1-1-پیشینه تاریخی صدور حکم ثانویه: 4
1-2-تعریف حکم و اقسام آن: 9
1-2-1- تعریف حکم: 9
1-2-2- تقسیمات حکم: 9
1-2-2-1- حکم اولی: 9
1-2-2-3- وجه تسمیه حکم ثانوی: 10
1-3-معیار و عوامل تغییر پذیری احکام: 10
1-3-1- تغییر موضوعات احکام 11
1-2-3-: تغییر عنوان موضوع احکام 11
1-3-3- تأثیر احکام حکومتی: 11
1-3-4- تغییر ارزش ها: 12
1-3-5- عرفی بودن موضوع حکم: 12
2-1- قاعده نفی عسر و حرج: 13
2-1-1- مفهوم عسر و حرج: 13
2-1-2- مدارک و مستندات قاعده: 14
2-1-3- مفاد قاعده نفی عسر و حرج : 14
2-1-4- قلمرو قاعده نفی عسرو حرج: 15
2-1-5- موارد تطبیق قاعده نفی عسر و حرج در قوانین: 15
2-1-5-1- طلاق به دلیل عسر و حرج: 15
2-1-5-2- عسر و حرج در روابط استیجاری: 18
2-2- قاعده مقدمه حرام، حرام است. 21
2-2-1- منظور از قاعده: 21
2-2-2- موارد تطبیق قاعده در قوانین: 22
1- ماده 175 قانون مجازات اسلامی: 22
ماده 702 ق . م. ا : 22
ماده 703 قانون مجازات اسلامی: 23
ماده 704 قانون مجازات اسلامی: 23
ماده 707 قانون مجازات اسلامی: 24
2-3- قاعده لاضرر: 24
2-3-1- مدرک قاعده: 25
2-3-2- مفاد قاعده: 25
2-3-3- موارد تطبیق قاعده لاضرر در قانون قوانین 25
2-3-3-1- قانون مدنی: 25
2-3-3-2- قانون مجازات اسلامی: 29
2-3-3-3- قانون آیین دادرسی کیفری: 31
نتیجه گیری: 32
فهرست منابع: 33
پیشگفتار:
احکام ثانویه درکنار احکام اولیه دو تقسیم بندی عمده از احکام را نشان می دهند. و عبارت است از حکمی است که بر موضوعی به وصف اضطرار، اکراه و دیگر عناوین، عارضی بار می شود. و سبب نامگذاری چنین حکمی به حکم ثانویه آن است؛ که در طول حکم واقعی اولی قرار دارد.
ما در این پژوهش به بررسی قواعد فقهیه ای که از آن ها احکام ثانویه استنباط می شود، می پردازیم. و از آنجایی که قواعد فقهیه ای که از آن ها احکام ثانویه استنباط می شود، فراوان هستند و پژوهش ما حوصله به چالش کشیدن همه آنها را ندارد لذا ما به قواعد فقهیه ای که از آن ها در حقوق استفاده می شود، می پردازیم. بنابراین از پرداختن به قواعد فقهیه ای مانند «تقییه»، که بیشتر ویژه عبادات است، خودداری می کنیم. هر چند در حقوق جدید قاعده تقییه» در مباحث حقوق عمومی می تواند جای زیادی برای بحث کردن داشته باشد.
و از آنجایی که بررسی قواعد فقهیه ای که از آنها احکام ثانویه استنتاج می شود، کاری است که موضوع چندین کتاب و رساله دانشگاهی می تواند باشد، لذا ما به بررسی 3 قاعده مهم و بنیادین و پر کاربرد، عسروحرج و لاضرر و مقدمه حرام، حرام است، می پردازیم. و از پرداختن به قواعد اکراه و اضطرار و … نیز پرهیز می کنیم، و از آنجایی که حدود و ثغور و شرایط اجرا و به کارگیری این احکام به طور مفصل در کتب قواعد فقه و در کتابی به عنوان احکام ثانویه بررسی شده است، لذا صلاح کار را در این دیدم که پس از معرفی اجمالی این 3 قاعده فقهی، به کاربرد و موارد استفاده این قواعد در حقوق بسنده کنم. این پیشنهاد از طرف استاد هم مورد استقبال قرار گرفت. اما واقعیت این است که من زجر و رنجی عظیم در این کار کشیده و کاری که انجام گرفت، بیش از هر پژوهش دیگری، که تا اکنون انجام داده ام، توانست رضایت خاطر مرا جلب کند. هر چند کاری که انجام گرفته شده، به علت نو پا بودن رهرو و هموار نبودن راه خالی از اشکال نیست، و نیازمند نقادی، اهل فن می باشد، اما کاری جانانه و شایسته صورت پذیرفت.
سؤال اصلی: مصادیق احکام ثانویه، قواعد لاضرر و عسروحرج و مقدمه حرام، حرام است در قوانین ایران کدام مواد هستند؟
فرضیه اصلی: به این پرسش در خلال متن می پردازیم
ضرورت پژوهش:
از آنجایی که قواعد فقهیه ای که احکام ثانویه از آنها استنتاج می شود به طور مفصل و گاهی هر قاعده به طور جداگانه به صورت کتاب مستقلی بحث شده است اما هیچ گاه موارد و مصادیق این قواعد به طور کامل در قوانین بحث نشده است. لذا از این نظر نوعی تجرد گرایی در بین نویسندگان دیده می شود و نیز با انجام این پژوهش بیشتر مصادیق این قواعد مورد بررسی در قانون مشخص شده که یک کاسه کردن و گردآوری همه آنها در پژوهش های علمی آینده می تواند راهگشا و صرفه جویی در وقت باشد.
پیشینه پژوهش:
تا کنون هیچ پژوهشی صورت نگرفته که در آن به بررسی موارد و مصادیق قواعد فقهیه ای که از آنها در قانون و حقوق بپردازد. اما در برخی از کتب قواعد فقهیه ای به برخی از مصادیق آنها اشاره شده است.
ساماندهی پژوهش ما: این پژوهش را در دو بخش، بحث میکنیم. 1) کلیات 2) بررسی قواهد فقیه مذکور در مبحث نخست به کلیات میپردازیم. و در بخش دوم به بررسی 3 قاعده لاضرر و عسر و حرج و مقدمه حرام، حرام است.
1)کلیات :
1-1-پیشینه تاریخی صدور حکم ثانویه:
بدیهی است که شناخت صحیح و عمیق مسائل علمی مستلزم وقوف و آگاهی به سیر تاریخی آن است. دانستن منشأ پیدایش و روند تحولاتی که در طول زمان داشته است، کمک شایانی به شناسایی دقیق آن می کند. از این رو است که این مبحث به نظر ضروری می رسد. و در حد امکان دربارۀ آن بحث می کنیم.
طبیعتاً در ریشه یابی احکام اسلامی باید به صدر اسلام، و در دوران مشخص پیامبر اکرم(ص) برگردیم، و اولین پرسش در این زمینه این است که آیا حکم ثانوی امضایی است یا تأسیسی؟ آیا پیش از شریعت مبین اسلام و در بین اعراب جاهلی مرسوم بوده است و رسول اکرم آن را امضاء و تأییدفرمودند یا این که حکمی است که با پیدایش آیین محمدی (ص) در جریره العرب به وجود آمده و تأسیس گشته؟
شک نیست که حتی در بین اعراب جاهلیت نیز آنجایی که مصلحت اقتضاء می کرد، برخی آداب و رسوم برخی آداب و رسوم بر بعضی دیگر مقدم داشته می شد و در شرایط بین دو امر مهم، مهمتر را ترجیح می دادند. اما این که چنین مواردی به تأیید رسول الله (ص) رسیده باشد یا خیر؟ امری مهم است که نظر قاطع داشتن در این زمینه محتاج به بررسی های دقیق و عمیق است که خارج از حوصله این پژوهش است.