تعداد صفحه : 75
چکیدة تحقیق:
پژوهش حاضر به منظور بررسی و مقایسه میزان افسردگی بین دانشآموزان دختر و پسر مقطع متوسطه در شهرستان کوهدشت انجام گرفت. به این صورت که تعداد 40 نفر از دانشآموزان (20 نفر دختر و 20 نفر پسر) با روش نمونهگیری خوشهای به طور تصادفی انتخاب و براساس آزمون افسردگی بک مورد آزمون واقع شدند. مطابق اغلب یافتههای پیشین بخصوص در خارج از کشور) یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که در کل افسردگی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه به طور معناداری بالاتر از میزان افسردگی دانشآموزان پسر در این مقطع میباشند.
همچنین برحسب نتایج تحلیل آماری t استودنت برای گروههای مستقل با درجة آزادی جهت بررسی فرضیه یک سویه که «میزان افسردگی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه به طور معناداری بالاتر از میزان افسردگی دانشآموزان پسر مقطع متوسطه میباشد» نتایج بیانگر تفاوت معنیدار بین میزان افسردگی دو گروه میباشد.
تعداد صفحات : 96
فرمت فایل: word(قابل ویرایش)
فهرست مطالب:
عنوان
صفحه
فهرست جداول
چکیده
فصل اول:کلیات 1
مقدمه 2
بیان مسئله 4
اهمیت و ضرورت مسئله 7
اهداف تحقیق 10
سؤالات و فرضیات تحقیق 10
روش انجام تحقیق 10
تعریف واژهها و اصطلاحات 11
فصل دوم: ادبیات تحقیق 12
مقدمه 13
الف: پیشینه نظری تحقیق 13
عزت نفس بالا ، عزت نفس پایین 15
ب:تحقیقات انجام شده در ایران و خارج از ایران 16
فصل سوم: روش تحقیق
20
عنوان
صفحه
مقدمه 21
روش تحقیق 21
جامعه و نمونه 22
روش نمونهگیری 22
ابزار اندازهگیری 23
چگونگی گردآوری دادهها 24
روش آماری 25
فصل چهارم: یافتهها و نتایج تحقیق 26
مقدمه 27
یافتهها 27
فصل پنجم: بحث یافتهها و تجزیه و تحلیل دادهها 30
محدودیتهای تحقیق 37
پیشنهادات تحقیق 38
فهرست منابع و ضمائم 39
ضمیمه الف: جداول نمرات هر دو گروه 40
1- جدول نمرات خام آزمودنیهای پسر 41
2- جدول نمرات خام آزمودنیهای دختر
43
عنوان
صفحه
فهرست منابع 45
ضمیمه ب: پرسشنامهها 46
1- پرسشنامه بدرفتاری فیدل 47
2- پرسشنامه عزت نفس جنیس فیلد 54
فهرست جداول
عنوان
صفحه
1- جدول تأثیر بدرفتاری والدین بر عزت نفس 28
2- جدول تأثیر بدرفتاری والدین بر عزت نفس دخترها 28
3- جدول تأثیر بدرفتاری والدین بر عزت نفس پسرها 29
4- تفاوت میانگین بدرفتاری والدین پسر و دختر 29
چکیده:
هدف از پژو.هش حاضر، مطالعه تأثیر بدرفتاری والدین بر عزت نفس کودکان بوده است. تحقیق با شرکت 200 نفر دانشآموزان پسر و دختر از هر کدام 100 نفر از بین 4 مدرسه راهنمایی شهرستان ایلام که بطور تصادفی انتخاب شده بودند انجام گرفت. تعداد آزمودنیها از هر مدرسه 50 نفر بوده است. دانشآموزان پرسشنامه عزت نفس و پرسشنامه بدرفتاری والدین را همزمان تکمیل کردند. بررسیهایی که در ارتباط با هدف این تلاش تحقیقی بود نتایجی بدست داده است که عبارتند از:
الف) ضریب همبستگی بین بدرفتاری والدین و عزت نفس کودکان «کل نمونه» 27/0- است که در سطح 1/0 معنیدار بوده است.
ب) ضریب همبستگی بین بدرفتاری والدین و عزت نفس کودکان در بین دخترها 245/0- است که در سطح 5% معنیدار بوده است.
ج) ضریب همبستگی بین بدرفتاری والدین و عزت نفس کودکان در بین پسرها 56/0- است که در سطح 1% معنیدار بوده است.
د) تفاوت تأثیر بدرفتاری والدین بر پسرها و دخترها بوسیله آزمون t بررسی شد که نشان داد میانگین تأثیر بدرفتاری والدین بر پسرها بیشتر از دخترهاست این تفاوت در سطح 1/0 معنیدار بوده است.
هـ) تفاوت میانگینهای عزت نفس در دختران و پسران معنیدار نیست.
مقدمه :
ریشه های شخصیت انسان چیست؟ آیا شخصیت عمدتا نتیجه تاریخچه تقویت کودکی است؟ ایا کودکان اسناد راجع به دنیای اجتماعی را یاد می گیرند؟ یا چیزهای دیگری غیر از چیزهایی که از یک انتخاب ساده بین طبیعت و تربیت ریشه می گیرند، برای فهمیدن وجود دارد؟ مفهوم مزاج مستلزم درک ریشه های تحولی شخصیت است. مزاج حالت اولیه ای را توصیف می کند که از آن شخصیت تحول پیدا کرده و تفاوت های فردی در رفتار را با شبکه های زیربنایی عصبی پیوند می دهد. مزاج و تجربه با همدیگر شخصیت را رشد می دهند، که شامل تحول شناخت راجع به خود، دیگران و دنیای فیزیکی و اجتماعی و هم چنین ارزشها، نگرش ها و راهبردهای مقابله ای خود می باشد( راتبرت، 2007 ).
از دوره اولیه نوزادی، کودکان تنوع قابل ملاحظه ای در واکنش هایشان به محیط را نشان می دهند. برخی هراسان هستند، گستره توجه محدودی دارند و با تحریکی ساده گریه می کنند؛ کودک دیگر از بازیهای شدید لذت می برد، به اسانی پریشان نمی شود و بدنبال رویدادهای هیجان انگیز است. این واکنش ها، همراه با
مکانیسم های که آنها را تنظیم می کنند، مزاج کودک را تشکیل می دهند. مزاج به عنوان تفاوت های فردی در واکنش های هیجانی، حرکتی و توجه توصیف می شود که بوسیله زمان تأخیر، شدت، بازیابی پاسخ و فرایندهای خود-تنظیمی مانند کنترلی که واکنش ها را تعدیل می کند، اندازه گیری می شود( راتبرت، 2007 ).
تعریف
مشکلی که در مورد بررسی مزاج وجود دارد این است که تعریف واحدی که همه با آن موافق باشند، وجود ندارد. اگرچه اکثر رویکردها مفهوم مزاج را به عنوان چتری برای گروهی از صفات خاص مدنظر دارند. گلدسمیت و همکاران می گویند اکثر محققان علاقمندند فرض کنند که مزاج عنوانی است برای گروهی از صفات مرتبط نه خود صفات. زنتنر و بتس اشاره کرده اند که مزاج صورت های مختلفی دارد از جمله ژنها، زیرلایه های عصب-بیولوژیکی، اندوفنوتیپ و الگوهای رفتار آشکار. گلدسمیت و همکاران مزاج را به عنوان تفاوت های فردی در واکنش پذیری و تنظیم هیجانی شخص تعریف کرده اند( کانتر و همکاران، 2013 ).
مقدمه
امروزه به علت گسترش زندگی شهر نشینی، توسعه صنعتی و اقتصادی و به تبع آن کمبود وقت ناشی از اشتغال و الزامات زندگی صنعتی، سبک زندگی از سنتی به صنعتی تغییر پیدا کرده است. کم تحرکی، چاقی، تغذیه ناسالم( مصرف غذاهای آماده، و مصرف غذاهای پرچرب، صنعتی)، فاصله گرفتن از طبیعت و استرس های فراوان از مشخصه های سبک زندگی فعلی است. از آنجایی که این سبک از زندگی مشکلات و بیماری های متعددی را ایجاد کرده است، پژوهشگران در پی اصلاح و تغییر سبک زندگی برای مقابله با این عوارض هستند. عوامل متعددی وجود دارند که می توان با استفاده از آنها سبک زندگی را اصلاح کرد؛ از جمله تغذیه صحیح و سالم، ورزش منظم، بهره گیری از طبیعت، روابط دوستانه و خانوادگی، تفریح و مدیریت استرس. در این مقاله سعی بر این بوده است که نقش مدیریت استرس به عنوان یکی از عوامل تغییر در سبک زندگی و بهبود بهداشت روانی مورد بررسی قرار گیرد.
مدیریت استرس
مداخلات مبتنی بر مدیریت استرس در موقعیت های گوناگون و در جمعیت های مختلف به طور موفقیت آمیزی برای کاهش منابع استرس و تعدیل پاسخ به استرس به کار رفته است. مدیریت استرس یک اصطلاح گسترده و برنامه ای است که نوعا تعدادی از فنون از جمله آموزش آرامسازی، پسخوراند زیستی، بازسازی شناختی و آموزش مهارتهای حل مسأله و مدیریت زمان است. برنامه مدیریت استرس در موقعیت های پزشکی مختلف از جمله بیماری قلبی-عروقی، دیابت و سرطان به طور مؤثری به کار رفته است. آموزش ارامسازی و پسخوراند زیستی بخصوص در کاهش برانگیختگی روانشناختی و تأثیر هورمونی بعدی بر کنترل سوخت و ساز مورد توجه است...
اختلا ل سوگ با درمان های جدیددر کودکان
داغدیدگی چیست؟
همه افراد داغدیدگی[1] را در مراحل مختلف زندگیشان به شکلهای متفاوت تجربه میکنند. این تفکر واقعی و اجتنابناپذیر است که داغدیدگی در زمرة مشکلترین و آسیبزاترین چالشهای آدمی است. داغدیدگی از جنبههای عاطفی، روانی، جسمانی و اجتماعی قابل بحث است. در این جا سعی میشود موضوع داغدیدگی به عنوان پیامد بحران مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
در شرایط بحرانی، از دست دادن و داغ عزیز ممکن است هم چگونگی واکنش به استرس تروماتیک و هم چگونگی داغدیدگی را تعیین کند. هرچند معمولاً بحث از فقدان بر مرگ عزیز یا اطرافیان نزدیک تمرکز دارد، ولی هر نوع از دست دادنی که ناشی از تجربه بحران باشد را شامل میشود (کوهن[2]، 1998). موارد فقدان[3] بخصوص در شرایط بحران زیاد است. برخی از آنها عبارتند از:
در اوایل داغدیدگی، دورة کوتاهی از شوک، کرختی عاطفی، ناباوری و درجاتی از انکار وجود دارد. با وجود اینکه این دوره میتواند در صورت افزایش تماس روانی فرد با تروما طولانیتر شود ولی معمولاً کوتاه مدت است. وجود این علائم در دورة اولیه داغدیدگی معمولاً موجب کاهش ناراحتی، احساس جدایی یا اضطراب میشود.
فرد داغدیده به شدت تحریکپذیر است، محیط اطراف خود را برای شخص از دست رفته جستجو یا وارسی میکند، حتی آنان ممکن است محیط را بررسی و جستجو کنند، علیالخصوص در زمانی که یقین نداشته باشند که آن فرد مرده است و یا بدن او را شناسایی نکرده باشند.
عوامل خطرساز در اختلال سوگ و داغدیدگی توسط برخی از محققان بررسی و شناسایی شده است. برخی از آنها عبارتند از:
همچنین عواملی مانند آسیبپذیری شخصی و