یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق تاریخ تحلیلی صدر اسلام : هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه

اختصاصی از یارا فایل تحقیق تاریخ تحلیلی صدر اسلام : هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

تحقیق تاریخ تحلیلی صدر اسلام : هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه


تحقیق  تاریخ تحلیلی صدر اسلام : هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:23

فهرست مطالب:

هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه
نخستین مها جر
مصادره اموال
اجتماع در دار الندوه
هجرت رسول خدا
مشرکین قریش چه کردند؟
در غار ثور
راه امن شد
سراقه در تعقیب رسول خدا
معجزه‏ای از رسول خدا
در محله قباء
ورود علی(ع)
ورود به مدینه
عبد الله بن ابی، رئیس منافقین مدینه
در خانه ابی ایوب
منابع مقاله:

 

 

هجرت پیامبر اکرم(ص) از مکه به مدینه
با پیشرفت‏سریع اسلام در شهر یثرب، مقدمات هجرت رسول خدا(ص)و مسلمانان مکه بدان شهر فراهم شد. زیرا مشرکین مکه روز به روز دایره فشار و شکنجه را به مسلمانان تنگتر کرده و آنها را بیشتر می‏آزردند تا جایی که به گفته مورخین بعضی را از دین خارج کردند.
رسول خدا(ص)نیز در مشکل عجیبی گرفتار شده بود از طرفی ابیطالب و خدیجه دو پشتیبان و حامی داخلی و خارجی خود را از دست داده و این دو حادثه دشمنان را نسبت‏بدان حضرت بی باک‏تر و جسورتر ساخته بود و از طرف دیگر دیدن و شنیدن این مناظر رقتباری را که مشرکین نسبت‏به پیروانش انجام می‏دادند طاقتش را کم کرده و از جانب خدای تعالی نیز مامور به تحمل و صبر می‏بود.
نفوذ اسلام در شهر یثرب فرج و گشایش بزرگی برای رسول خدا(ص)و مسلمانان بود و پیغمبر خدا(ص)به مسلمانان دستور داد هر یک از شما که تحمل آزار اینان را ندارد به نزد برادران خود که در شهر یثرب هستند، برود.
نخستین مها جر
پس از این دستور نخستین خانواده‏ای که عازم هجرت به شهر یثرب گردیدند، ابو سلمه بود که از آزار مشرکین به تنگ آمده بود و قبلا نیز یک بار به حبشه هجرت کرده بود. پس از این رخصت همسرش ام سلمه را(که بعدها به همسری‏رسول خدا(ص)درآمد)با فرزندش سلمه برداشت تا به سمت‏یثرب حرکت کند.
قبیله ام سلمه - یعنی بنی مغیره - همین که از ماجرا با خبر شدند سر راه ابو سلمه آمده و گفتند: ما نمی‏گذاریم ام سلمه را با خود ببری و ابو سلمه هر چه کرد نتوانست آنها را قانع کند و همسرش را همراه ببرد و سرانجام ناچار شد ام سلمه را با فرزندش سلمه نزد آنها گذارده و خود بتنهایی از مکه خارج شود.
از آن سو قبیله ابو سلمه - یعنی بنی عبد الاسد - وقتی شنیدند فرزند ابو سلمه در قبیله بنی مغیره است پیش آنها آمده گفتند: ما نمی‏گذاریم فرزندی که به ما منتسب است در میان شما بماند و پس از کشمکش زیادی که کردند دست‏سلمه را گرفته و به همراه خود بردند.
ام سلمه نقل کرده: که این ماجرا نزدیک به یک سال طول کشید و در طول این مدت کار روزانه من این بود که هر روز صبح از خانه بیرون می‏آمدم و در محله ابطح می‏نشستم و تا غروب در فراق شوهر و فرزندم گریه می‏کردم تا روزی یکی از عمو زادگانم از آنجا گذشت و چون وضع رقتبار مرا مشاهده کرد پیش بنی مغیره رفت و به آنها گفت: این چه رفتار ناهنجاری است؟چرا این زن بیچاره را آزاد نمی‏کنید، شما که میان او و شوهر و فرزندش جدایی انداخته‏اید؟
اعتراض او سبب شد تا مرا رها کرده گفتند: اگر می‏خواهی پیش شوهرت بروی آزادی!
بنی عبد الاسد نیز با اطلاع از این جریان سلمه را به من برگرداندند، و من هم سلمه را برداشته با شتری که داشتم تنها به سوی مدینه حرکت کردم و به خاطر تنهایی و طول راه، ترسناک و خایف بودم ولی هر چه بود از توقف در مکه آسانتر بود، و با خود گفتم که اگر کسی را در راه دیدم با او می‏روم.
چون به تنعیم(دو فرسنگی مکه)رسیدم به عثمان بن طلحه - که در زمره مشرکین بود - برخوردم و او از من پرسید: ای دختر ابا امیه به کجا می‏روی؟
گفتم: به یثرب نزد شوهرم!
پرسید: آیا کسی همراه تو هست؟گفتم: جز خدای بزرگ و این فرزندم سلمه دیگر کسی همراه من نیست. عثمان فکری کرد و گفت: به خدا نمی‏شود تو را به این حال واگذارد، این جمله را گفت و مهار شتر مرا گرفته به سوی مدینه به راه افتاد و به خدا سوگند تا به امروز همراه مردی جوانمردتر و کریمتر از او مسافرت نکرده بودم، زیرا هر وقت‏به منزلگاهی می‏رسیدیم شتر مرا می‏خواباند و خود به سویی می‏رفت تا من پیاده شوم، و چون پیاده می‏شدم می‏آمد و افسار شتر مرا به درختی می‏بست و خود به زیر درختی و سایبانی به استراحت می‏پرداخت تا دوباره هنگام سوار شدن که می‏شد می‏آمد و شتر مرا آماده می‏کرد و به نزد من می‏آورد و می‏خواباند و خود به یک سو می‏رفت تا من سوار شوم و چون سوار می‏شدم نزدیک می‏آمد و مهار شتر را می‏گرفت و راه می‏افتاد، و به همین ترتیب مرا تا مدینه آورد و چون به‏«قباء»رسیدیم به من گفت: برو به سلامت وارد این قریه شو که شوهرت ابا سلمه در همین جاست. این را گفت و خودش از همان راهی که آمده بود به سوی مکه بازگشت.
به ترتیبی که گفته شد مسلمانان به طور انفرادی و دسته دسته مهاجرت به یثرب را آغاز کردند و البته این مهاجرتها نیز غالبا در خفا و پنهانی انجام می‏شد و اگر مشرکین مطلع می‏شدند که فردی یا خانواده‏ای قصد مهاجرت دارند از رفتن آنها جلوگیری می‏کردند و حتی گاهی به دنبال آنان تا مدینه می‏آمدند و با حیله و نیرنگ آنها را به مکه باز می‏گردانند، چنانکه ابن هشام در اینجا نقل می‏کند که عیاش بن ابی ربیعه به همراه عمر به مدینه آمد و چون ابو جهل و حارث بن هشام که از نزدیکان او بودند از مهاجرت او مطلع شدند، به تعقیب او از مکه آمدند و برای اینکه او را حاضر به بازگشت کنند بدو گفتند: مادرت از هجرت تو سخت پریشان و ناراحت‏شده تا جایی که نذر کرده است تا تو را نبیند سرش را شانه نزند و زیر سقف و سایه نرود؟
عیاش دلش به حال مادر سوخت و آماده بازگشت‏شد و با اینکه عمر به او گفت: اینان می‏خواهند تو را گول بزنند و حیله‏ای است که برای بازگرداندن تو طرح کرده‏اند ولی عیاش قانع نشد و به همراه آن دو از مدینه بیرون آمد و هنوز چندان از شهر دورنشده بودند که آن دو عیاش را سرگرم ساخته و بر وی حمله کردند و دستگیرش نموده با دستهای بسته وارد مکه‏اش ساختند و در جایی او را زندانی کرده و تحت‏شکنجه و آزارش قرار دادند تا اینکه مجددا وسیله‏ای فراهم شد و او به مدینه آمد.
مصادره اموال
روز به روز بر تعداد مهاجرین افزوده می‏شد و تدریجا مکه داشت از مسلمانان خالی می‏گردید. مشرکین با خطر تازه‏ای مواجه شده بودند که پیش بینی آن را نمی‏کردند زیرا تا به آن روز فکر می‏کردند با شکنجه و تهدید و اذیت و آزار می توان جلوی پیشرفت اسلام را گرفت، اما با گذشت زمان دیدند که این شکنجه و آزارها و شدت عملها نتوانست جلوی تبلیغات رسول خدا(ص)را بگیرد. در آغاز مهاجرت افراد تازه مسلمان نیز خطری احساس نمی‏کردند اما وقتی که دیدند مسلمانان پناهگاه تازه‏ای پیدا کرده و شهر یثرب آغوش خود را برای استقبال اینان باز نموده با پیشرفت‏سریعی که اسلام در خود آن شهر و میان مردم آنجا داشته است، چیزی نخواهد گذشت که حمله انتقامی مسلمانان از همانجا شروع خواهد شد و با نیرو گرفتن آنها و پیوند مهاجر و انصار در شهر یثرب پاسخ آن همه اهانتها و قتل و آزارها را خواهند داد، از این رو به فکر مصادره اموال مسلمانان افتاده و خواستند از این راه جلوی هجرت آنان را بگیرند و آنها را از هر سو تحت فشار و شکنجه قرار دهند. مثلا درباره صهیب می‏نویسند: وی مردی بود که او را در روم به اسارت گرفته و به مکه آورده بودند و در مکه به دست‏شخصی به نام عبد الله بن جدعان آزاد گردید، این مرد در همان سالهای اول بعثت رسول خدا(ص)به دین اسلام گروید و جزء پیروان رسول خدا(ص)گردید، و شغل او تجارت و سوداگری بود و از این راه مال فراوانی به دست آورد، مشرکین مکه او را هر روز به نوعی اذیت و آزار می‏کردند تا جایی که صهیب ناچار شد دست از کار و کسب خود بکشد و مانند مسلمانان دیگر به یثرب مهاجرت کند و در صدد برآمد تا مالی را که سالها تدریجا به دست آورده با خود به یثرب ببرد. هنگامی که مشرکین خبر شدند وی می‏خواهد به یثرب برود سر راهش را گرفته گفتند: وقتی تو به این شهر آمدی مردی فقیر و بی نوا بودی و این ثروت را در این شهر به دست آورده و اندوخته‏ای و ما نمی‏گذاریم این مال را از این شهر بیرون ببری.


دانلود با لینک مستقیم

تحقیق آماده : فتح مکه با فرمت word آماده چاپ و صحافی

اختصاصی از یارا فایل تحقیق آماده : فتح مکه با فرمت word آماده چاپ و صحافی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

تحقیق آماده : فتح مکه با فرمت word آماده چاپ و صحافی


تحقیق آماده : فتح مکه با فرمت word آماده چاپ و صحافی

تحقیق آماده

درس تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی 

با عنوان فتح مکه

با فرمت word آماده چاپ و صحافی

 

 

 

تعداد صفحات : 14 صفحه

فرمت فایل : word 2003 / ورد 2003

مناسب برای دروس :   تاریخ تحلیلی صدر اسلام،  تاریخ، فرهنگ و تمدن اسلامی ، اندیشه اسلامی 1 ، اندیشه اسلامی 2 ، اخلاق اسلامی ، دین و زندگی 1و2و3

 

قابل ویرایش و اجرا در کلیه ورژن های مایکروسافت ورد آفیس

تحقیق ؛ صفحه آرایی شده ، دارای چکیده ، مقدمه و در انتها دارای  منابع است .

منابع تحقیق از کتب معتبر دینی و فقهی می باشد .

کافیه مشخصات خود را وارد کنید و بعد پرینت و تحویل

 

فهرست تحقیق :

چکیده 
مقدمه 
علت لشگرکشی مسلمانان به مکه 
پیمان قبیله خزاعه با بنی عبدالمطلب و بنی هاشم 
دشمنی قبیله خزاعه با قبیله بنی بکر از هم پیمانان قریش 
شکستن پیمان نامه توسط قریشیان 
خبر دادن شکستن صلح حدیبیه توسط بنی خزاعه به رسول خدا(صل الله علیه آله و سلم) 
رفتن ابوسفیان به مدینه و تلاش برای تبرئه قریشیان از شکستن صلح حدیبیه 
حرکت سپاه اسلام به سمت مکه 
مخفی نگه داشتن مقصد سپاه اسلام 
خیانت یکی از اصحاب رسول خدا(ص) 
جمع آوری سپاهی عظیم برای فتح مکه 
مقصدهای احتمالی سپاه اسلام 
وحشت قریشیان از سپاه اسلام 
فتح مکه 
دیدار ابوسفیان با رسول خدا(ص) 
ورود سپاه اسلام به مکه 
مقاومت عده ای اندک از قریش 
امان دادن به مشرکان مکه 
پناه دادن ام هانی به مشرکان 
شکستن بت ها 
پایان سنت های جاهلی 
طلقا 
پی نوشت ها 
منابع 

منابع تحقیق از معتبرترین منابع دینی فقهی است به همراه شماره ارجاع به صفحه منبع

منابع تحقیق :

 

مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
الصحیح من سیرة النبی الأعظم،جعفر مرتضى العاملى‏،دار الحدیث‏،قم،1426
سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم،رسول جعفریان،انتشارات دلیل ما،قم، 1383 ش‏
ارشاد / ترجمه، شیخ مفید / مترجم محمدباقر ساعدى خراسانى، انتشارات اسلامیة، تهران،1380 ش

 

 

فونت های مورد نیاز : b titr و b trafic

فرمت فایل : word 2003

رمز فایل : docfarsi.com

 


دانلود با لینک مستقیم

دانلود تحقیق فتح مکه

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق فتح مکه دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق فتح مکه


دانلود تحقیق فتح مکه

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:45

تحقیق درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام

فهرست مطالب :

مقدمه

 عمروبن سالم خزاعی در محضر رسولخدا(ص)

 ا بوسفیان در مدینه

تجهیز لشگر

نامه حاطب بن ابی بلتعة به قریش

حرکت به سوی مکهک

 هجرت عباس بن عبدالمطلب

عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان

دزدی طوی

 جنگ خالد با جمعی از مردم مکه

شعار مسلمین در فتح مکه و جنگ حنین و طائف

کسانی که رسولخدا(ص) دستور قتلشان را داد

 رسولخدا(ص) در مسجدالحرام

 ترس انصار از توقف رسولخدا(ص) در مکه

سرنوشت بتهای اطراف کعبه

فضالة بن عمیر

رسولخدا(ص) صفوان بن امیة را امان می دهد

اسلام عکرمة بن ابی جهل

عدد لشگر اسلام:

قتل بنی جذیمه به دست خالدبن ولید

 مأموریت علی بن ابیطالب(ع) برای تلافی کار نابجای خالد

آنچه سبب این عمل نابجای خالد گشت

مأموریت خالد برای ویران کردن بتکده عزی

 

 

مقدمه:
در میان قبائلی که اطراف مکه سکونت داشتند دو قبیله بودند بنامهای بنی بکر و خزاعة که مابین آنها از زمانهای قدیم عداوت و دشمنی برقرار بود. و سبب آن این بود که مردی  از بنی حضرمی بنام مالک بن عباد – که هم پیمان با اسودبن رزن و قبیله بنی بکر بود برای نجات به مسافرت رفت و در راه گذارش به زمینهای قبیله خزاعة افتاد، و قبیله مذکور این مرد را کشتند و اموالش را بردند بنی بکر نیز تلافی کرده مردی از خزاعة را کشتند خزاعة نیز سه نفر از  بزرگان بنی کنانة را بنامهای: سلمی و کلثوم و ذؤیب در نزدیکی انصال حرم( علامت هائی که برای حرم ( علامت هائی که برای حرم در مکه نصب کرده اند) به قتل رساندند.
 اسلام که آمد موقتاً انتقامجویی را از میان این دو قبیله برداشت و افراد سرگرم تازه مسلمانان شدند، در جریان صلح حدیبیه( چنانچه پیش از این گفتیم) جزء مواد صلحنامه یکی این بود که هر قبیله ای بخواهند با قریش و یا با محمد(ص) پیمان بندند در عقد پیمان آزاد باشند، و روی این قرارداد خزاعة در  پیمان رسول خدا(ص) وارد شدند و بنی بکر نیز با قریش هم عهد شدند.
 پس از اینکه قراداد صلح فیمابین برقرار شد تیره ای از بنی بکر بنام بنی اسود بن رزن در صدد برآمدند انتقام آن سه نفری که بدست خزاعة کشته شده بودند از ایشان بگیرند ، و صلح را نقض کنند. از این رو مردی از ایشان بنام نوفل بن معاویة با جمعی از بنی بکر و گروهی از قریش  به خانه خزاعة حمله بردند و در سرآبی بنام« وتیر» بر آنها شبیخون زده و مردی از آنها را بنام منبه کشتند.
 خزاعة که چنان دیدند به سوی مکه عقب نشینی کرده خود را بحرم رساندند ولی در آنجا هم بنی بکر دست بردار نبود، و هنگامی که به نوفل گفتند: از خدا بترس اینجا حرم است و ما د اخل حرم شده ایم؟نوفل گفت: امروزه خدائی در کار نیست، شما در حرمی دست به دزدی و سرقت می زنید چگونه از انتقامجویی و خونخواهی کشتگانتان صرفنظر می کنید.
 و سبب قتل منبه هم این بود که او مردی کم دل بود ودر آنشب با یکی از خزاعة به ن تمیم بیرون رفت و چون متوجه حمله بنی بکر شد رو به تمیم کرد و گفت: رفیق، خود او را نجات بده ولی من خواهم مرد چه مرا بکشند و چه رهایم کنند، زیزا این منظره که من دیدم قلبم را از هم شکافت ودیگر زنده نخواهم ماند از اینرو تعمیم فرار کرد. و منبه ایستاد تا بنی بکر به او رسید و او را کشتند و تمیم برای فرار خود اشعاری سروده و عذر خود را در آن اشعار خواستند.    
خزاعة خود را به شهر  مکه رسانده بخانه بدیل بن ورقاء و مرد دیگری بنام رافع که با  آنها دوست بود وارد شدند.
و درباره حمله مزبور که از طرف بنی بکرو کنانة نسبت به خزاعة صورت گرفت اخرز  بن لعط تشعاری گفت که بدیل بن عبدمناة نیز پاسخ آنها را داده و حسان بن ثابت نیر در اینباره اشعاری سرود .
 عمروبن سالم خزاعی در محضر رسولخدا(ص):
پس از این واقعه و نقض صحلنامه از طرف قریش و بنی بکر عمرو بن سالم یکی از افراد خزاعة بمدینه آمدو جریان حمله قریش و بنوبکر را به قبیله خزاعة در ضمن اشعاری   باطلاع آنحضرت رسانید و از او استمداد کرد.
رسول خدا(ص) فرمود: آی عمرو تو یاری خواهی شد، سپس ابری در آسمان ظاهر شد رسول خدا(ص) فرمو: این بار برای یاری بن کعب( که تیره از خزاعة بودند) اشک می ریزد.
 بدنبال عمروبن سالم بدیل بن ورقاء نیز با عده ای از قبیله خزاعة  به مدینه آمدند و نقض صلح را از یک طرف قریش و بنی بکر باطلاع رسولخدا(ص) ر ساندند و سپس به مکه مراجعت کردند.
 بدیل و  همراهان که بسو ی مکه برگشتند رسولخدا(ص) فرمود: ابوسفیان را می نگرم که به نزد شما آمده تا پیمان صلح را محکم کند و مدت آنرا زیادتر کند.
 و(  همچنان که رسولخدا(ص) فرمود) ابوسفیان ار طرف قریش مأموریت یدا کرد تا به مدینه برود و( از ترس آنکه مبادا خبر حمله بنی بکر بخزاعة بسمع رسولخدا(ص) برسد و آنحضرت درصدد حمله انتقامی برآید بسوی مدینه حرکت کرد تا) صلحنامه حدیبیة را محکمتر کند و مدت آنرا زیادتر سازد.
در بین رااه به بدیل بن ورقاء و همراهاهنش که از مدینه مراجعت می کردند برخورد، و چون آنها را دید پیش خود حدس زد که اینها به مدینه و نزد پیغمبر اسلام رفته اند، برای اطمینان بیشتری از بدیل پرسید: از کجا می آیی؟
 بدیل گفت: بدیدن گروهی از خزاعة که در ساحل سکونت دارند رفته بودم.
گفت: پیش محمد نرفته بودی؟
 پاسخداد: نه
بدیل از نزد ابوسفیان گذشت ولی ابوسفیان که باین حرف قانع نشده بود پشگلی را که از شتران ایشان به زمین افتاده بود برداشت و درمیان دست خود فشار داد و چون هسته خرما در آن مشاهده کرد دانست که بدیل واقع را باو نگفت و از مدینه بازگشته است.
 ا بوسفیان در مدینه:
ابوسفیان به مدینه آمد و گفت( چون دانسته بود که خبر حمله بنی بکر به رسول خدا(ص) رسیده است از اینرو بیمناک بود ک به نزد آنحضرت برود و یکسر بخانه دخترش ام حبیبة که همسر رسولخدا(ص) بود رفت و چون خواست تشکی که در اطاق بود(و هرگاه رسولخدا(ص) بدانجا می آمد روی آن می نشست بنشیند ام حبیبه آن را جمع کرد ابوسفیان با ناراحتی گفت: دخترم آیا مرا لایق این تشک ندانستی یا آنرا درخور من ندیدی؟
 ام حبییه پاسخداد: نه اینها نبود ابلکه این تشک مخصوص رسولخدا است و چون تو مردی  مشرک و نجس هستی نخواستتم روی آن بنشینی.
 ابوسفیان(که هیچ انتظار چنین پاسخی از دخترش نداشت با تعجب) باو گفت: به خدا ای دخترک پس از من شری بتو رسیده است!
سپس از خانه او خارج شده بنزد رسولخدا(ص) آمد و با او درباره تجدید قراداد صلح و ازدیاد مدت آن صحبت کرد ولی رسولخدا(ص) باو پاسخی نداد.
 از انیرو به نزد ابوبکر رفت و از او درخواست تا وساطت کند و در این باره با رسول خدا(ص) صحبت کند ولی ابوبکر حاضر به این کار نشد.
از آنجا بنزد عمربن خطاب رفت و از او خواست تا وساطت کند عمر با خشونت او را از پیش خود رانده و در جوابش گفت: آیا ازمن میخواهی که درباره شما پیش رسولخوا(ص) شفاعت کنم. بخدا سوگند اگر من یاوری جز مورچگان پیدا نکنم با همانها به جنگ شما خواهم آمد.
از آنجا نیز بیرون رفته بخانه علی ابن ابیطالب آمد، و در آن وقت که ابوسفیان بخانه علی(ع) آمد فاطمه دختر رسولخدا(ص) نیز در خانه حضور داشت و حسن بن علی که کودکی بود و در آنجا مشغول بازی بود.
ابوسفیان روبعلی(ع) کرده و گفت: یا علی قرابت و خویشی تو از همه این مرم به من نزدیک تر است و من برای انجام حاجتی به این شهر آمده ام و از تو درخواست می کنم که نگذاری من ناامید از این شهر برگردم و پیش رسولخدا برای من وساطت کنی؟
 علی(ع) فرمود: ای ابا سفیان وای برتو ف بخدا پیغمبر خدا بکاری تصمیم گرفته که ما نمی توانیم در آن باره سخنی به او بگوئیم.
 ابوسفیان که از علی ابن ابیطالب نتیجه نگرفت بسوی فاطمه( سلام الله علیها) متوجه شد ه و گفت: ای دختر محمد ممکن است باین کودک خود دستور دهی تا کسی را در پناه  خود بگیرد و درنتیجه برای همیشه آقا و سرور عرب باشد.
 فاطمه پساخ داد: بخدا فرزدمن هنوز به آن مرتبه نرسیده که بتواند کسی را پناه دهد گذشته از این کسی نمی تواند برضد رسولخدا کسی را در پناه خویش گیرد.


دانلود با لینک مستقیم