دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
دانلود پروپوزال رشته روانشناسی بررسی رابطه بین تیپهای شخصیت و سبکهای یادگیری در دانشجویان روانشناسی بافرمت ورد وقابل ویرایش
مقدمه
در گذشته تصور بر این بود که هوش ذاتی فرد، که از والدین به ارث میرسد، عامل مهم یادگیری[1] است. در حال حاضر بر این باورند که بخش مهمی از رفتارهای هوشمندانه را کارکردهای شناختی تشکیل میدهد و کارکردهای شناختی، اکتسابی و تغییرپذیر محسوب میشود (سیف ، 1376).
از اواخر دهه 1970 به بعد، بحث در مورد سبکهای یادگیری[2] رونق پیدا کرد. از سبکهای یادگیری تعاریف گوناگونی ارائه شده است. با وجودی که از این اصطلاح به طرق گوناگونی تعریف به عمل آمده، ولی عمدتاً بر این نکته تأکید می شود که سبکهای یادگیری شامل باورها یا اعتقادات، رجحانها و رفتارهایی است که افراد بکار میبرند تا در موقعیت یادگیری به خود کمک کنند (حسینی، 1377).
از سویی، بسیاری از مربیان بر این باورند که سبکهای یادگیری، بر خود یادگیری تأثیر میگذارد و از دیگر سو، این نکته که شخصیت[3] بر روی یادگیری افراد تأثیر میگذارد، برای معلمان و مربیان موضوع تازه ای نیست. تجربیات کلاسهای درس نشان داده است که متغیرهای شناختی به تنهایی تعیین کننده پیشرفت افراد نیست. این متغیرها با نگرشها و علائق افراد، انگیزشها و حیطه گستردهای از پاسخهای هیجانی، مثل برانگیختگی، هم حسی و شاید بیش از همه اینها با اضطراب ، در ارتباط متقابل می باشد در واقع ، ارتباط ویژه ای بین اضطراب و یادگیری وجود دارد.اضطراب به همان صورت که در چگونگی یادگیری افراد اثر دارد، در شرایط امتحان، روی یادآوری مطالب نیز تأثیر میگذارد. همچنان طبق نظریه صفات، عدهای از افراد بطور سرشتی، سطوح بالایی از اضطراب را به نسبت افراد دیگر تجربه مینمایند، تا آن حد که میتوان آن را بعنوان یک مؤلفة پایدار ابعاد شخصیتی در نظر گرفت (فونتانا[4]، 1995).
در زمینه سبک های یادگیری و صفات شخصیتی نیز تحقیقات به این نتیجه رسیده است که همه عناصر سبک های یادگیری حداقل با یکی از صفات شخصیتی در ارتباط است (جکسون[5] و جونز[6] 1996 ص 293). علاوه بر این، فورنهام[7] (1993) بطور دقیق پیشنهاد میکند که "سبکهای یادگیری، زیرمجموعه شخصیت هستند" (همان منبع، ص 293). اتکینسون[8]، مورل[9] و وینترز[10] (1990) گزارش کردهاند که "بین سبکهای یادگیری و تیپهای شخصیتی شغلی ارتباط وجود دارد"(همان منبع، ص 293). نهایتاً ، افراد دارای تیپهای شخصیتی متفاوت، دارای سبک یادگیری منحصر به خود هستند.
با توجه به این نکته، هدف پژوهش حاضر، مقایسه سبکهای یادگیری و تیپهای شخصیتی دانشجویان، در رشته تحصیلی روانشناسی مقطع کارشناسی است. به این امید که این نتایج برای دست اندرکاران دانشگاهها و سایر مراکز آموزشی مفید باشد و نکاتی را جهت بهبود وضعیت یادگیری ارائه نماید.
1-1 بیـان مسئلـه :
دیدگاه روانشناسی معاصر، ذهن انسان را بعنوان نظام پیچیدهای از فرآیندهای متعامل در نظر میگیرد که اطلاعات مختلف را به شیوههای متفاوتی پردازش مینماید. سبکهای مختلف یادگیری درواقع بیان کننده نحوه پردازش اطلاعات در مقابل محرکهای گوناگون میباشد. در عین حال که افراد در موقعیتهای گوناگون، اطلاعات را با توجه به شرایط محیطی پردازش مینمایند، دارای کلیتی یکپارچه و خاص خود هستند و این کلیت، دارای ویژگیهای کم و بیش باثبات و پایدار است. افراد با توجه به این ویژگیهای کم و بیش باثبات و پایدار، به صورت منحصر به فرد عمل مینمایند. اینگونه عمل کردن، برخورد با محیط و با موقعیتهای یادگیری، تابع سبک یادگیری است و در نهایت سبک یادگیری، تابع ویژگی های شخصیتی کم و بیش ثابت و پایدار می باشد.
شناخت ویژگی های شخصیتی یادگیرندگان، وتوجه به تفاوتهای فردی آنها در زمینه علایق، نگرشها، خصوصیات شناختی، عاطفی و.. از وظایف مهم معلمان ومتخصصان تعلیم وتربیت می باشد. شناسایی تفاوتهای فردی در هر یک از ابعاد شخصیتی می تواند ما را در جهت شناخت بیشتر افراد عدد رسانده یکی از راههای شناخت بررسی در زمینه وبحث های شخصیتی[11] آنان می باشد یعنی اینکه چه عواملی سبب می شود خصوصیات، ویژگی ها و رفتار افراد از هم متفاوت باشد شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست، زیرا محور اساسی بحث در زمینه هایی مانند یادگیری، انگیزه، ادراک، تفکر، عواطف و احساسات، هوش و مواردی از این قبیل است به عبارتی، موارد فوق الذکر اجزای تشکیل دهنده شخصیت به حساب می آیند شخصیت همانند ظرفی است که تمام پدیده ها وفرآیندهای روانشناختی در آن قرار دارند. بنابراین هدف پیچیده ونهایی روانشناسی درک مسأله شخصیت است( شاملو، 1382) کلیت مفهوم شخصیت وپیچیدگی آن موجب شده است که تعاریف مختلفی از آن ارائه شود. به طوری که دامنه این تعاریف از فرآیندهای درونی ارگانیسم تا رفتارهای ناشی از متعامل افراد در نوسان می باشد(1373) از دیرباز، روانشناسان مختلفی مانند هنری مورل[12] او گوردون آلپورت[13] 1930، کارل یونگ[14] 1927، یک فروم[15] 1947، ریموند کتل[16]، 1975،هانس آیزنک[17] 1980، رابرت مک کری و پل کوسستا 1985[18]،....در زمینه شخصیت و یا ریخت های شخصیتی نظریه هایی را ارائه نموده اند (شولتز و شولتز،[19] 1377) از جمله نظریه های عمده شخصیت می توان موارد زیر را نام برد فروید [20]معتقد بود که شخصیت بالغ متأثر از تلاش های «من»[21] برای کنترل انگیز ه های غریزی است تا آنها را به رفتارهایی قابل قبول سوق دهد آدلر[22] بیشتر به تأثیر نیروهای اجتماعی روی شخصیت تأکید داشت. یونگ معتقد بود که شخصیت تا حدود زیادی متأثیر از تأثیر متقابل تمایلات متناقض درونی است، عواملی از قبل قاطعیت و رفتار انفعالی، درونگرایی و برونگرایی[23]، وتضاد میان تجربه ومفاهیم ناخود آگاه[24] جمعی را مورد توجه قرار می داد کرچمر و شلدون[25] در زمینه رابطه ابعاد جسمی و شخصیت نظریه هایی را ارائه نمودند ( هانت[26]، 1380)
از دیگر نظریه های عمده در زمینه ریخت های شخصیتی می توان نظریه عاملی کتل درباره صفات شخصیتی ، نظریه هانس آیزنک دربره ویژگی های اساسی صفات شخصیتی از جمله ابعاد درونگرایی- برونگرایی، پایداری، روان رنجور خویی،[27] روان پریشی وکنترل تکانه[28] و نظریه پنج عاملی مک کری و کوستا شامل ابعاد روان رنجور خویی(نوروز گرایی) برونگرایی، گشودگی[29] (انعطاف پذیری) خوشایندی[30]، دلپذیری و وظیفه شناسی[31](باوجدانی) را نام برد(شولتز وشولتز، 1377)
برخی از روانشناسان مانند هاپاک[32]، رو[33]، جان هالند[34] و.... را بطه بین شخصیت ومشاغل افراد را بررسی نموده ودراین زمینه نظریه هایی راارائه نموده اند، به نظر آنها هر فردی با توجه به
تفاوت های فردی از نظر جسمانی، روانی و اجتماعی با نوع خاصی از مشاغل حداکثر سازش را دارا
می باشد همچنین به نظر آنها انجام مشاغل متعدد به خصوصیات خاصی نیاز دارد در نتیجه افرادی که به مشاغل گوناگون اشتغال دارند دارای ویژگی های متفاوتی هستند(شفیع آبادی، 1381)
دارلی و هاگیند[35]( 1955) بیان نموده اند که سنجش رغبت های شغلی یک مورد خاصی از نظریه شخصیت است واشاره کرده اندکه رغبتها،بازتابی ازواژگان دنیای کار،نظام ارزشها،نیازها،وانگیزه های افرادی می باشند وبه نظرها لند( 1973) باورهای شخصیتی وانتخاب های شغلی به هم مرتبط هستند رغبت های شغلی جلوه ای از شخصیت هستند که در کار افراد نمود پیدا می کنند، اگر رغبت های شغلی جلوه ای از شخصیت هستند،پس پرسشنامه های شغلی نیز پرسشنامه های شخصیت محسوب می شدند( اسپرکان[36] و همکاران، 2000) آیزنک ( 1987) نشان داده است که ریختهای شخصیتی و سبک های یادگیری با هم ارتباط دارند.
میسیک[37] (1996) بیان کرد سبک سازه ای است که می تواند به عنوان پل ارتباطی بین شناخت وشخصیت در تعلیم و تربیت باشد هاشوی[38]( 1998) ادعا کرد که بسیاری از نظریه های سبک ها بر اساس ریخت های شخصیتی وشخصیت بوجود آمده اند( زانگ، 2001)
پرونیاک و وداخ[39]( 2000) اظهار داشته اند سبک های یادگیری کلب و ریخت های شخصیتی هالند شباهت زیادی به هم دارند، فقط مسیر تحقیقاتی کلب به جای ریخت های شخصیتی،
سبک های یادگیری می باشد به نظر او هدف کلب ایجاد پیوندی بین ساختار سبک های یادگیری و ریخت های شغلی بود. به پروژه ( 1380) معتقد است که شناخت شخصیت هر کسی، سرنخ هایی برای درک وفهمیدن رفتارهای فرد مانند انتخاب شغل او به دست می دهد به عنوان مثال جریان تصمیم گیری، یکی ازخصلت های شخصیتی می باشد که در ارتباط نزدیک با خصوصیات دیگرفرد مانند داشتن اعتماد به نفس، درونگر بودن، سلطه جو بودن وخصلتهای دیگر می باشد. اینس وهمکاران[40] (2003) وزانگ[41] (2004) نیز انتخاب شغل را انعکاس از شخصیت افراد می دانند وبیان می کنند که نظریه هالند بر مبنای تعامل بین شخص و محیط بوجود آمده است یکی از نظریه های معروف در زمینه ریخت های شخصیتی نظریه شغلی شخصیتی جان هالند می باشد این نظریه بر اساس رغبت های شغلی هالند بوجود آمده است نظریه ریخت های شغلی شخصیتی هالند
( 1973،1985،1994،به نقل از زانگ، 2004) بر اساس چهار فرضیه عمده ارائه شده است:
- افراد به شش ریخت شخصیتی تقسیم می شوند که عبارتنداز: واقع گرا[42]، جستجو گر[43]، هنری[44]، اجتماعی[45]، متهور[46] و قرار دادی[47].
- متناظر با شش ریخت شخصیتی، شش نوع محیط شغلی نیز وجود دارد که عبارتند از: واقع گرا، جستجو گر، هنری، اجتماعی، و قرار دادی.
- مردم به صورت هدفمند به دنبال محیط هایی هستند که با ریخت شخصیتی آنها همخوانی داشته باشد.
- رفتار افراد بوسیله تعامل بین ریخت شخصیتی ومحیطی که در آن قرار دارند تعیین می گردد.
یادگیری یکی از عوامل بسیار مهم وتعیین کننده رشد شخصیت به حساب می آید وبر حسب تجارب یادگیری می توان به تبیین تفاوت های فردی پرداخت یکی از موضوعاتی که در این زمینه از سالهای 1970 به بعد در پژوهشهای آموزشی مورد توجه قرار گرفته، سبک یادگیری[48] هر یک از فراگیران است یعنی اینکه دانش آموزان با بهره گیری از چه شیوه هایی به فراگیری مطالب
می پردازند.
هومن[49]( 1995) باورها، و رفتارهایی را که افراد به کار می برند تا به یادگیری آنان در یک موقعیت معین کمک کند، سبک یادگیری می نامد( ص 97) از نظر سریواستاوا[50]( 1997) سبک یادگیری به استعداد یاآمادگی دانش آموز جهت اتخاذ یک استراتژی خاص یادگیری اطلاق می شود همچنین سبک یادگیری به الگوی خاصی از فعالیتهای یادگیرنده در پردازش اطلاعات به هنگام آماده شدن برای یک آزمون حافظه ای اشاره می کند.
سبک های یادگیری دارای انواع مختلفی هستند به طور کلی می توان آنها را به سه دسته شناختی[51]، عاطفی[52]، وفیزیولوژیکی[53] دسته بندی کرد( سیف، 1379) در سالهای اخیر مطالعه سبک شناختی[54] در روانشناسی معاصر یک جریان وسیعی بوده است این نشانگر علاقه به مطالعه ارتباط دوسویه شخصیت و شناخت می باشد سبک شناختی فرآیندی است که فرد از طریق آن اطلاعات را از محیط گرفته و به طریق خاص خود آن را تفسیر کرده وجهت پاسخگویی به شیوه مخصوص خود از آن استفاده می کند.
از جمله سبک های یادگیری یا سبک های یادگیری شناختی می توان سبک های تکانشی[55] وتأملی[56] کاگان[57] (1964) سبک های یادگیری دان و داون[58](1974)سبک های وابسته به زمینه[59] و به زمینه[60] وتیکن[61] وهمکاران ( 1977)، سبک های یادگیری هانی و مامفورد[62]( 1982) سبک های یادگیری چهارگانه دیوید کلب[63](1985) و ... را نام برد(گیوین[64]، 1996)
سبک یادگیری که در این تحقیق مورد پژوهش قرار می گیرد، سبک های یادگیری چهارگانه دیوید کلب می باشد از نظر کلب وکلب[65] (2001) سبک یادگیری به طریقه ای که یادگیرنده جهت به جریان انداختن اطلاعات آن را ترجیح می دهد، گفته می شود کلب( 1999) معتقد است که شخصیت ما نقش مهمی در تعیین سبک یادگیری ایفا می کند بنابه نظر سیف (1379) هر چند که
می توان راهبردها و سبک های موثر یادگیری را به دانش آموزان مختلف آموزش داد، اما درهر حال، هر سبک یادگیری یک ویژگی شخصیتی است که ممکن است برای یادگیرنده مناسب ترین روش باشد.
نظریه یادگیری تجربه ای کلب نتیجه وترکیب سه الگو از فرآیند یادگیری تجربه ای[66]، الگوی عملی وآزمایشهای لوین[67]، الگوی یادگیری دیویی[68] و الگوی یادگیری و تحول شناختی پیاژه[69] است.
( اسمیت[70]، 2004)
کلب وفرای[71]( 1975، به نقل از اسمیت، 2004)یک نوع چرخه یادگیری با دو قطب و چهار مرحله را معرفی کرده اند قطب نخست شامل دو مرحله (شیوه) یادگیری تجربه ای عینی[72] در مقابل مفهوم سازی انتزاعی[73] و قطب دوم شامل دو مرحله (شیوه ) یادگیری آزمایشگری فعال[74] در مقابل مشاهده تأملی[75] است آنها یادگیری را چرخه ای می دانند که با تجربه آغاز می شود، با تفکر ادامه می یابد و بعد به عمل می انجامد هر یک از یادگیرندگان بعد از ترکیب وضعیت های چهارگانه فوق با چهار نوع سبک یادگیری همگرا[76]، واگرا[77]، جذب کننده[78] وانطباق یابنده[79] مشخص می شوند( دون کلارک[80]، 2000، بنک وتامپسن[81]، 1995 به نقل از استوارت[82]، 2000، کلب و کلب، 2001 و اسمیت، 2004)
برخی از روانشناسان در زمینه رابطه بین ریخت های شخصیتی وسبک های یادگیری
بررسی های مختلفی بعمل آورده اند، از جمله: آیزنک، (1987 به نقل از زانگ، 2001)نشان داد که بین ریختهای شخصیتی وسبک های یادگیری رابطه وجود دارد در اموند واستو دارد[83]( 1992 به نقل از چکسون ولوتی- ، 1996) وجکسون ولوتی- جونز[84](1996) در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند که بین ریخت های شخصیتی وسبک های یادگیری رابطه وجود دارد [85] و همکاران( 1999) بیان نموده اند ریخت های شخصیتی هالند توجیحات شغلی افراد را بررسی می کنند، وسبک های یادگیری کلب نیز توجیحات تحصیلی و شغلی افراد را بررسی می کنند، بنابراین انتظار می رود که بین ریخت های شخصیتی و سبک های یادگیری رابطه وجود داشته باشد در مقابل برخی از محققان (مانند هیگوس و همکاران[86]، 1987، به نقل از وکاهیل[87]، 2000 و جکسون ، 2002) نتایج معناداری بین متغیرهای فوق نیافته اند
با توجه به اینکه اکثر تحقیقات انجام شده درباره رابطه بین ریخت های شخصیتی وسبک های یادگیری در زمینه هایی به غیر از ریخت های شخصیتی هالند وسبک های یادگیری کلب بوده است وهمچنین تاکنون در کشور ما رابطه متغیرهای مربوط به این دو نظریه با هم بررسی نشده اند، تحقیق در این زمینه می تواند ضمن رفع نمودن برخی از ابهامات موجود، بینش ما را برای کمک به یادگیری دانش آموزان وهدایت تحصیلی وشغلی آنان افزایش دهد حال با توجه به توضیحات قبلی سوال اصلی ما در این تحقیق این است که:
آیا بین ریخت های شخصیتی وسبک های یادگیری دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
[18] -Mc Core,R and cos tayp
[19] -schultz,D and Schultz,s.E
[23] -Intronersion and Extroversion
[24] -collective un consions
[25] -Kret schmer,E and Sheldon,W.H
[27] -stability and newroticism
[28] -psychoticism and impnlse control
[35] -Darly,y B.and Hagenah,T
[39] -peruniak,G.s and Welch,D
[66] -Experiential Learning
[72] -concrete experience(ce)
[73] -Abstract concept tualization(AC)
[74] -Active Experimen tation(AE)
[75] -Reflective observation(RO)
[83] -Drummond,R.J,&stoddord,A.H.
[84] -Jackson,c.J&Lawty-Jones,M