فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
مقدمه
چند رنگ پرکاربرد
بازتاب های رنگ
رنگبندی
قرمز
زرد
سبز
آبی
بنفش
قهوهای
سفید
سیاه
رنگهای گرم
رنگهای سرد
رنگهای زنده
رنگهای مرده یا کدر و یا کلی
رنگهای روشن
رنگهای تیره
فهرست مطالب
عنوان صفحه
ترکیب های تهاجمی
ترکیبهای آرام
ترکیبهای خون گرم و مهیج
ترکیبهای خون سرد وطیبعی
ترکیبهای منطقی گرم
ترکیبهای منطقی سرد
ترکیبهای جوان
ترکیب های زنانه
ترکیبهای شگفت انگیز
فهرست منابع
مقدمه:
دنیائی که ما آن را نظاره میکنیم از دو عنصر مهم تجسمی تشکیل شده است. این دو عنصر عبارتند از: فرم «شکل» و رنگ، که هر کدام لازم و ملزوم یکدیگرند.
هر موجودی که در این دنیا به چشم میخورد، ابتدا از لحاظ شکل و اندازه احساس میگردد، سپس درحالی که دارای پوششی از رنگ است مورد توجه قرار میگیرد. درعین حال رنگ علامت مشخصه هر شیئی طبیعی است، چنانکه یک گل سرخ به خاطر رنگش از دور جلب توجه میکنند و نظر بیننده را به خود معطوف میدارد و یک میوة رنگی، با رنگش اعلام میکند که رسیده است یا نارس میباشد.
زمانی که به سطح فلزات نگاه میکنیم، با توجه به رنگ آنها میتوانیم جنس و حتی وزن آنها را احساس نمائیم. هر وقت به رنگ قرمز آهن گداخته نظر میاندازیم، به صورت طبیعی از لمس کردن آن خودداری مینمائیم. رنگ قرمز که نمایشگر رنگ آتش است، نمایانگر خود نیز هست، بنابراین ملاحظه میکنیم که عنصر رنگ در دو مورد جداگانه، مفهوم و ارزش متفاوتی پیدا میکند.
ملاحظه میکنیم که اهمیت رنگ در زندگی انسان اگر بیش از شکل و فرم نباشد، کمتر از آن نیست. معمولاً در آموزشگاهها، از طریق آموزش هندسه و اندازهها، توجه دانش آموزان را به شکلها و فرمهای طبیعت متوجه میسازند.دربارة فرمهای هندسی از جمله دایره، مربع، مثلث وروابط بین آنها آموزشهایی داده میشود و حجمهای هندسی مورد مطالعه قرار میگیرند و تعادل و توازن شکلها در نظر گرفته میشوند، یا اینکه با دانش «پرسپکتیو» آشنا میگردند، و با سطح و حجم آشنایی به دست میآورند، لیکن کمتر به رنگ و نقش و اهمیت آن در زندگی انسان توجه داده میشود.
***
دنیائی که ما ناظر آن هستیم، پوشیده از رنگ است. رنگ برای فرد عالم، همانند هنرمند حائز اهمیت است. برای همة مردم نیز لازم است که به این پدیده با دقت خاصی توجه شود و دسته بندیهایی انجام پذیرد.
رؤیت رنگها همواره در رابطه با ( طبیعت اشیاء) و (چگونگی تابش نور) و ( وضعیت عضو بینائی) است و باید که در همة حالات، خصوصاً در زمانی که رنگها را تجزیه و تحلیل مینمائیم به سه نکتة فوق توجه کافی بنمائیم. در تزیین فضاهای تزئینی، در معماری، در مهندسی برق، در زمینةتبلیغات، در عالم سینما، برای فرد عادی در تفرجگاه، برای هنرمند در کارگاه، داشتن هشیاری و حساسیت لازم به رنگها ضروری است. باید به رنهای اولیه، ثانویه، ثالث، به رنگهای مکمل وقوانین ترکیب رنگها، به تضاد رنگ مایهها و دایره و کرة رنگ توجه کافی نمود و برای ارزیابی رنگها، آنها را از نظر توزیع سطوح رنگ، درخشش آن و کیفیت هر رنگ و ابعاد و سطوح آنها مورد دقت قرار داد.
امروزه برای همة افراد غیر ممکن است که جهان را بدون رنگ تصور نمایند، چرا که پدیدهای است که در همه جا حضور دارد و نقش بازی میکند. تمام ارتباطات به کمک رنگها حاصل میشود. در روی تابلوهای راهنمایی، در پیستهای فرودگاهها، در تقاطع جادهها، در کارخانهها، در خیابانها و پیادروها نیز چنین است. ماشین آلات و اتومبیلها به رنگهای مختلف رنگآمیزی میشوند تابهتر به چشم بخورند. دیوارهای سنگی و آجری، کفپوش های رنگارنگ، در و پنجرههای چوبی به فلزی، رنگ داروها و بسته بندی آنها که با ترکیب شیمیائی آنها مطابقت دارد همواره با توجه به ارزشهای رنگها انتخاب میشوند. در منزل، در خیابانها و پارکها، گلهای رنگارنگ فضاها را رنگین میکنند.
سالنهای نمایش و دکور تئاتر با توجه به جلوههای رنگی، رنگین می؛ردند. در سینما فضاها و صحنهها با دقت فراوان به رنگها آرایش داده میشوند و بازیگران لباسهای رنگارنگ میپوشند و نورافکنهای رنگین با رنگ خود، نمود صحنهها را تغییر میدهند.
موزهها مملو از گنجینههای هنری رنگین هستند که در آنها رنگ، نقش اساسی را ایفاء میکند. علیرغم وسعت کاربرد رنگ و حضور و تاثیر آن در زندگی انسان، معمولاً اکثر افراد نسبت به آن توجه کافی ندارند شاید به خاطر وجود آن در همة حالات و همة حالات و همةلحظات زندگی است که اهمیت خود را از دست میدهد و ما را نسبت به خود بی تفاوت و بی انفعال میسازد.
در هر حال انسان پیدیدة رنگ را مانند آفتاب قبول دارد و میداند که قسمت مهمی از زندگی روزانة انسان با آن مواجه است. لیکن علیرغم بی تفاوتی ما در برابر رنگها، از درک و احساس زیبائی آن عاجز نیستیم. رنگها پدیدة قابل تحسینی هستند، خصوصاً زمانی که به طلوع و یا غروب آفتاب نظر بیندازیم و در مقابل تابلو رنگارنگی بایستیم.
رنگها برای زندگی انسان ضروری است، لیکن ضرورت آن به اندازهای نیست که نتوانیم با کمبود آن از زندگی محروم باشیم، چنانکه افراد «کوررنگ» به خوبی میتوانند به زندگی خود ادامه دهند و نیازهای خود را بر آورده سازند.
علاوه بر این، رنگها نقش مهمی در زندگی عاطفی و معنوی ما بازی میکنند، ما به درخشش روزهای آفتابی و شادابی رنگها تمایل بیشتری داریم و از هوای ابری و خاکستری خسته میشویم. رنگهای پر زرق و برق ما را آشفته میسازند و رنگهای ملایم و هماهنگ برایمان خوشایندند. ما پارچههای رنگین و اشیاء خوشرنگ، مثل گلها، درختان سرسبز، آسمان لاجوردین و تپههای بنفش رنگ را می ستائیم. رنگها مسرت خاطر ما را افزون میسازند و بر سلامتی انسان اثر می گذارندو ما اشیاء را به خاطر تفاوت رنگهایشان از هم تمیز میدهیم و فاصلة آنها را حس مینمایئم. به همان اندازه که رنگها برای ما جلب و ضروری است، برای اقوام ابتدایی نیز لازم و ضروری بوده است. ابتدائی ترین انسانها کلیههای محقر خود را با انواع رنگها میاراستند و ابزار و آلات و ظروف موردنیازشان را با رنگهای گوناگون و با شکوه آرایش میدادند. آنها مانند انسان امروزی زینت آلات مختلف به دست و گردن خود میاویختند و هرگاه به میدان جنگ می رفتند خود را با تجهیزات و لباسهای جنگی الوان و درخشنده زینت میدادند تا حیرت و وحشت در دل دشمن ایجاد کنند.
انسان در تمام دورانها با رنگ سروکار داشته و به نحو شایسته ای از ان استفاده نموده است. مصریها، یونانیان، ایرانیان رنگ را به طرق مختلف در زینت لباسها وتزئینات ساختمانها به کار میبردند، به طور کلی رنگها در تمام احوال و زمانها توجه انسان را جلب نموده و مینماید. انسان میکوشد تا اسرار و رموز آن را بشناسد و در زندگی خود به کار برد. منبع الهامات او نیز طبیعت است و قوانین و فرمولهای خود را از مثالهای طبیعت دریافت مینماید. پیشرفت علوم و تجربیات محققین نیز، طرق مختلفی برای احساس و فهم رنگها به وجود آورده است؛ خصوصاً در دو قرن اخیر که فیزیکدانان، فیزیولوژیستها، شیمیدانها، روانشناسان، جامعهشناسان و اخیراً هنرشناسان مسائل مربوط به رنگ و نور و جریانات مربوط به بینائی را مورد مطالعة عمیق و علمی قرار دادهاند. گرچه هنوز بسیاری از رموز رنگها ناشناخته مانده است، لیکن با کوشش مشترک محققین و توجه هنرمندان، انتظار میرود که اسرار و رموززنگها بیش از پیش شناخته شود، و با ذکاوت و هوش خود، قواعد و قوانین تازهای کشف کنند و راههای جدیدی برای شناسائی کاملتر این پدیده مهم به دست آورند.
بایستی یک دانش پژوه دریابد که استفاده از رنگها امری نیست که بتوان آن را بوسیلة مقادیری قوانین فراگرفت، زیرا اصول و ضوابطی که به عنوان راهنما در استفاده از رنگها به کار میرود، کافی نیستند. در بخشهای بعدی کتاب تجربهها و تمریناتی را مرور خواهیم کرد که تاحدودی علاقهمندان را از بلاتکلیفی رهایی خواهد شد، معیارهایی برای شناخت رنگها و سپس ارزیابی آثار هنری ارائه خواهیم نمود.
در قرن هفدهم میلادی، نیوتن موفق شد با تجزیة نور سفید، رنگهای طیف را به دست آورد. او کشف نمود که نور سفید شامل انواع اشعه است که هرگاه به طور جداگانه با شبکة چشم انسان اصابت نمایند احساس یک رنگ مجزا به وجود خواهندآورد، و اختلاط این اشعهها ( امواج نور) بر روی شبکةچشم، رنگ سفید را محسوس میسازد. درنتیجه معلوم شد که رنگ، یک مسئلةادارکی است و مسئلهای مربوط به بینش آدمی است. قبل از نیوتن عموماً تصور مینمودند که رنگ تا حد زیادی یک خصوصیت ذاتی و حسی است و مربوط به شکل و ترکیب هر شیئ است. چنانکه یک سیبسرخ را در نظر بگیریم، به سختی ممکن است قبول کنیم که رنگ سرخ آن، یک خصوصیت عرضی است و سرخی آن خصوصیت ذاتی نمیباشد. هر شییء دارای دو خاصیتاست، یکی شامل و حجم آن، ودیگری نمود رنگی آن است.
از زمان نیوتن تاکنون نظریهةای علمی بیشماری در رابطه با رنگها ارائه شده است. اکثر این نظریهها و تجربهها در مورد تجزیةنور و گذشتن آن از میان فیلترها و شیشههای رنگین است.
در حالی که دید عادی که با نمود ظاهری رنگ اشیاء سروکار دارد، امری بینهایت عجیب و پیچیده است. زیرا که رنگ و صورت یا ( شکل)، هر دو از خواص موجودات هستند؛ «مثلاً برگ هم صورت قلب را دارد و هم به رنگ سبز است. به نظر آدمی چنین مینماید که شکل برگ، خاصیتی ذاتی و جدانشدنی است، در حالی که رنگ همواره بر اثر مداخلة عوامل محیط دستخوش تغییر میگردد» سبزی یک برگ از فاصلة دور آبی به نظر میآید، یا در سایه به رنگ ارغوانی متمایل میشود و یا در غروب آفتاب سرخ فام میگردد. در بهار رنگ برگها سبز روشن است، در تابستان تیره میشود و در پاییز به رنگ زرد و نارنجی در میآید. و در صورتی که اثرات رنگهای موضعی و پیرامون شییء را در نظر بگیریم . ترکیب رنگهای موضعی را با رنگ خود شیی ارزیابی نمائیم، خواهیم دید که شناخت و درک رنگها تا چه حد پیچیده و مشکل است.
دانشمندان متعددی ماهیت نور و رنگ را مورد آزمایش و بررسی قرار دادهاند؛ از میان آنها تحقیقات علمی هلم هولتز، و بلهلم استوالد، شورول و کلارک مکسول اهمیت دارد. گوته نیز در عالم زیبائی شناسی رنگ نظرهای ذوقی خود را عرضه کرده است و رنگ را از عوامل مهم زیبائی به حساب آورده است. او برای ترکیب رنگی و نسبتهای آنهااعدادی را عنوان کرده است که میتواند معیار هماهنگی رنگها قرار گیرد که در بخشی از این کتاب به آن اشارههائی شده است.
در تمام لحظات روز، طبیعت رنگهای تازهای به خود میگیرد. طلوع و غروب آفتاب رنگهایی مشابه، به چهرة طبیعت میدهند و در ساعات مختلف روز با تغییرات نور و سایه، رنگها مرتباً در حال تغییرند . جو زمین نیز نقش مهمی بازی میکند و مانند فیلترةای رنگی، رنگهای متفاوتی را به وجود میآورد و هر چه رطوبت جو بیشتر باشد تغییرات رنگی شدیدتر است. علت ظاهر شدن انواع رنگهای زرد، نارنجی، قرمز و حتی بنفش در طلوع آفتاب، وجود جو اشباع شده از رطوبت و بخار آبی است که در سطح زمین پراکنده است. در چنین لحظاتی برای بیننده امکان ندارد تا رنگهای اصلی هر شیی را ببیند، خصوصاً اگر اثرات رنگهای موضعی و انعکاس آنها را در یکدیگر در نظر داشته باشیم.