فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:24
مقدمه:
در گسترده فلات ایران استان اصفهان فصلی زرین از فرهنگ و هنر ایرانی است. در این میان منطقة ابوزید آباد واقع در شمال این استان است و گویش رازی در آن رایج است. ادعا شده است که این گویش یکی از دیرینهترین گویشهاست.
گویش شناسی
نام گویش: راژی
نام شهر: ابوذید آباد نام شهرستان: آران و بیدگل نام استان: اصفهان
1- واکهها و همخوانهای زیر علاوه بر واکهها و همخوانهای فارسی معیار در این گویش وجود دارند. (با هر واکه یا همخوان یک مثال از گویش بصورت آوانویسی همراه با معنی فارسی آن نوشته شود.)
دیروز
زن
2- کلمات یا گروههای زیر در گویش مورد نظر بصورت آوانویسی بیان گردند.
کار من =kar ma بابای تو = do p
باغ بزرگ= busu Gorda در باغ= bar busu
باغ حسن=busu Hassan پنج مرد=pay merdeh
پنج زن= pay zanG دختر خوب= doceh naceh
دختران خوب= doceh naceh مردی= I merdah
مرده= merdah دختری= I doceh
دختره= doceh زنی= I zanG
مردان= merdeh زنان= zanG
درختان= derax دختران= doceh
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:144
چکیده:
** آکله مرضی است که عضو از آن خورده می شود ، مانند سایر زخم هاست جز اینکه کمی ریشه دوانیده و به اندامهای دیگر نیز سرایت می کند و بوئی هم دارد .
آکله یک نوع بیمای است مربوط به گلو و نفرین مادرها به بچه هاست . الهی آکله بگیری .(البته درحال حاضر از بین رفته است ) الف ) از لغت نامه دهخدا ، جلد دوم ، ص 3154
آیند و روند منظور از جاهایی است که فضایی زیاد است و آمد و رفتن مردم چشم گیر است . (مثلاً فلان کس را ببین چه آیند و روندی دارد .
الو گر ،شعله آتش گرفتن آتش ، شعله بلند خوروشه شکست .(ماضی)
اود آورد (ماضی ) سیاره مضارع بسیار امر
اودن آوردن (مصدر)
اساندن خریدن – گرفتن چیزی برونن بسان – داری بر ؟ بر وزن بسان – برو برو پولت ازش بسان (مصدر) خرید کردن
آب اماله کسانیکه می روند و زود بر می گردند و باز می روند .
اکه اکه حرف تعجب برای اتفاقی که پیش بینی نمی شده .
اسپرون چوبک که برای ظرفشویی - استفاده می شد . اسپروتی ، چوبک فروش . آی اسپرون ، آی اسپرون
اشکنه یکی از وسایل نجاری برای سوراخ کردن = دریل دستی
اشکنه نوعی غذات که با پیاز سرخ کرده و تخم مرغ و سیب زمینی و شنبلیله (نوعی سبزی است ) درست می کنند و خیلی خوشمزه است .
آب لمبه تاول آبی که زیر پوست جمع می شود بر اثر ضربه یا بر اثر سوختگی و یا کار با دست و پا
آتیش آتش ، ضمنا ً جرقه های آتش را پلشکه گویند .
آتیش پاره بچه های زرنگ و فعال را گویند .
آتیشک نوعی بیماری است (کوفت) ونوعی نفرین مادرها .
آجین فروکردن بزور سوزن یا شمع به بدن
آجیده بخیه کرده ، بافته شده برای تخت کفش – گیوه و چینه هم گفته می شود . کار گیوه کشان سابق بود . گیوه آجیده معروف است .
معروف است که وقتی حکومتی کفشدوزها را خواسته بود ، گیوه کش ها هم رفته بودند . وقتیکه سؤال شد شما کی بودید ، گفتند :قربان ما هم اهل بخیه هستیم .
ای هو زمان گذشته ، بیشتر با تأسف گفته می شود . مثلاً داستانی را نقل می کنند ، طرف دیگر می گوید ای هو ، این مال خیلی وقت است .
ای برای نشان دادن بیشر خبرها کاربرد دارد . مثلاً این این شخص ، این طرف ، اینجور ، ای آقای ، ای فلانی ، ایشان
ایسوا در نظر گرفتن – کنترل کردن به قد و بالای کسی نگاه کردن ، مواظب بودن .
افیتیله فتیله چراغ درزمان قدیم که چراغهای نفتی استفاده می شد .
این جیله تکه ای از چیزی – بیشتر برای گوشت مصرف می شود .
تکه های گوشت را در سیخ می کنند و کباب می کنند .
اوسار افسار ، دهنه ، یک نوع توهین هم هست برای کسانیکه بر کار می خواهند بکنند می گویند اوسارش را نگهدار .
اماکه تنقیه کردن که در قدیم خیلی رسم بود برای شکم درد ،برای یبوست و غیره .
ان دماغ کثافت داخل بینی سفت شده .
انگار خیال ، فکر ، کسانیکه فکر و خیال یا مسئولیت ندارند به آنها می گویند انگار نه انگار . اصلاً فکر نیستی .
اُرُسی کفش مردانه .
اُرُسی یک نوع پنجره دو طرفه بود در قیدم در خانه ها که در موقع سرما و گرما استفاده می شد . و زمستانها هر دو پنجره بسته بود برای حفظ گرمای داخل اتاق .
آقور بخیر کجا می روی ، خیر پیش ، در برخورد دو دوست بین راه .
آزاله پهن – فضولات تازه افتاده بز و گوسفند و غیره.
آرد وار آردها – خمیرها ، آردی که نان خوب از آن پخته می شود می گویند آردش خوب است ، یا برعکس آردش خراب است .
آستر آستر لباس ، رنگ اولی برای نقاشی .
آگینه آینه ، آئینه .
آلنج خاکستر ، بخصوص خاکستر زیر کرسی را گویند . و سابقاً خاکستر را می ریختند و زائو را روی آن می نشاندند که بچه اش می افتد نبیند . در همدان معمول بود .
آخسته رام –سر براه عادت کرده – تربیت شده در واقع آموخته .
آولا تعصب داش مشهدی ها – برادر بزرگ –بزرگ خانواده و امثالهم به این معنی است .
آمد داره باخیر و برکت است – یمن دارد – برای خانة تازه – برای عروس تازه بیشتر گفته می شود .
آب یخنی غذائی که از از استخوان و پیاز وسیب زمینی تهیه می شود .
سابق که زمستان در همدان طولانی بود ،مردم چند گوسفند می خریدند و بزرگ می کردند فربه که می شدند ، آنها را پائیز می کشتند ، گوشت آنها را می پختند و خرد می کردند و در کوزه های بزرگ می ریختند و چربیها و دنبه های را نیز آب می کردند و داخل کوزه می کردند که هوای کوزه را بگیرد و گوشت سالم بماند . از این گوشت در زمستان استفاده می کردند و غذا درست می کردند و به آن قورمه می گفتند و استخوانها را هم با پیاز و سیب زمینی آبگوشت درست می کردند و به آن یخنی می گفتند و همسایه ها را دعوت کرده از آنها پذیرائی می کردند .
آخیش نفسی براحتی کشیدن – رفع خستگی کردن – از چیزی لذت بردن – ناز کردن – نوع استفاده برای مرد و زن فرق می کند .
آخر سر سرانجام آخر کار – تمام شدن کار و مزد دادن .
آتا آشغال وسایل و چیزهای کم ارزشی که در یک جا جمع شده باشد .
آلاجه بولوجه رنگهای قاطی در هم سیاه سفید – قاطی کردن رنگها . در مورد چشمها ، هنگامیکه رنگها را کدر یا قاطی می بیند نیز گفته می شود .
آوشته جا افتاده – عادت کرده – رام شده – بعد از چند بار غذا کمی گرفتید ، دیگه آوشته شده ، آبدیده ، با تجربه ش ده .
ابل نوکی آلت مرد
آتر آن جور – مثل آن – دیدی چه تر کرد تونم اتر و بکن دبه .
اجور دیدی چه جور کرد ، تو هم آنجور کن . مثل اتر تقریباً بهمان معنی است .
اخ تف خلط سینه که در حال چرخه یا همانطوری از گلو بیرون می آید و این در ماه رمضان تشدید می شود . و متأسفانه طبق عادت اهالی روی زمین ریخته می شود و واقعاً جای تأسف است .
اخ لفظ کودکانه است بمعنی بد . وقتی می خواهد طفل را از کاری باز دارند می گویند اخ است .
اَ از – البته اسم یا فصل بعد می آید . اَ مدرسه آمد . اَ پله افتاد . اَ جواد کتک خورد .
اٌسَر آنطرف – بعداً – مثلاً اَ ای به اسر از این به بعد برد . اسر برد آنطرف.
اسر مجدداً مثلاً این را قبول ندارم . دوباره شروع کن از از سر .
اُ ان – او – البته اُ بمعنی اوست . حرف است و بازهم برای روشن شدن فوری و اسم و صفت غیره بعد آن می آید . مثلاً اُ می سوزد . اُ اسمش شیه . ان ، خام اشاره به نزدیک .
اِپا من را نگاه کن ، فعل امر است . بپا هم گفته می شود .
اخت دوست شدن – جا افتادن – مأنوس شدن .
اخم پیله کردن – ابرو در هم کشیدن – ترش روئی کردن – مثلاً یارو اخموی نیمیشه باشش حرف زد . اخم و تخم هم گفته می شود .
اِدا تقلید کردن از کسی – اطوارهای بیجا درآوردن – بیمزگی کردن – مثلاً با ادب باش ادا نیار ، با اطوارهم هم گفته می شود . ادا و اطوار هم در نیار . بچا ادا در می آری خب بگو نمیرم . در بعضی موارد هم همراه اصول می آید . برای کسانیکه تشر لغاتی برای کاری انجام می دهد می گویند اینهمه ادا و اصول نداره .
اینجانه همین جا – اینجا – نشان دادن جائی .
اشبیج شپش – سابقاً که رعایت بهداشت نمی شد و حمام ها خزانه بود در همدان خیلی زیاد بود . بقدری که پیراهن را در می آوردند و روی منقل آتش تکان می دادند و چون شپش بچه هایش را در داخل درز پیراهن جای می داد آن درزها به کوله سمپا( چراغ نفتی) می چسباندند آنها را می کشتند . به بچه شپش (رشک) می گفتند .
ایاغ دوست – رفیق ، مثلاً طرف با من ایاغ است ترتیب کار را می دهم .
ایز روپا – جای پا – نشانه – علامت – ایز گم کردن ، منحرف کردن ، ایزش قر داره ، یعنی دنبالش برو – مواظب بودن .
ایشالام انشاء اله – بیاری خدا – بخواست خدا
اوگی نامی مثل برار اوگی ، پدر اوگی ، مادر اوگی .
اهل قبول ساکنان گورستان همان اهل قبور هستند .
او گج به یک نوع گوسفند نر گفته می شود .
ارو دستور – مثلاً خودش هیچ کاری بلد نیست فقط ارد دادن بلد است .
اسیل سد کوچکی است که بر رودخانه می بندند و آب را جمع آوری کرده برای باغها استفاده می کنند . آبگیر و برکه هم گفته می شود .
اشتا اشتها – گرسنگی – طلب غذا کردن .
اشکافد شکافت (ماضی) - بشکاف امر – می شکافد ( مضارع )
اشکستن شکستن (مصدر) ، بشکن (امر ) می شکند ( مضارع ) ، اشکست(ماضی)
الخی گروهی زیاد ایلخی هم گفته می شود .مثلاً همسایه مان دیشب یلخی مهمان داشت .
انم آن هم – ایشان هم – او هم – مثلاً ننه انم با ما میا . مادر آن شخص هم با ما می آید .
انگوشت انگشت
انگشتانه فلزی است سر انگشت کرده و دوخت و دوز می کنند .
امشو امشب – بهمین ترتیب فردا شو – پس فردا شو .
آب شینه روستائی – در جاده ملایر
آروق باد گلو – با صدائی بلند ، کار زشتی است .
اندو اندود – کاهگل کردن پشت بام ( اندود کردن پشت بام ) .
انگاره پیمانه – مقدار – معیار – اندازه
املک بره تودلی گوسفند برای لابلای پلو .
اشکمبه شکمبه گوسفند – سیراب شیردان
اشی از چه چیزی
افاقه تأثیر واقعی دوا یا غذا برای مریض .
افتو آفتاب – خورشید – جای آفتابی.
آفتابه وسیله آبگیری است بیشتر برای طهارت در توالت ها بکار می رود . آفتابه ای از گل ساخته می شود . ابریق گویند . آفتابه مسی با ارزشترین است. گفتند فرق آفتابه مسی با آفتابه گلی چیست ؟ گفت : فقط موقع گرو گذاشتن فرق می کند .
ضمناً باباطاهر هم انگشتری که از سرلوله ابریق خود داشت بدست سلطان سلجوقی کرد واز او خواست تا کاری بر خلاف عدالت در کشور انجام ندهد .
اقل کن حد اقل تا آنجا که ممکن است .
اکور گریه کردن با صدا – اکور اکور گریه کرد ، کسی نفهیمد .
اک قی حرف تعجب - ای وای – چطورشد اینطور شد – کی – کجا – وا
الا آنطرف – آنسو
اسبار بیل زدن باغ مو
ارقه مرد منقلب – روزنک – کلاه پردار موذی
ادمه خارش در ما تحت – کسانی که کارهای بد می کنند می گویند پسر مگر فلانت میخارد .
استکام استکان – لیوان کوچک
اگرد نوعی جوش در پوست بدن که درد شدیدی دارد . بیشتر بچه ها گرفتار می شوند و می گو یند (اگرد اشانده) ، اگرد پاشیده .
الدنگ مرد ویلان – بیکار و گردن کلفت .
ان زاده بچه مرد و زنی که زن دوم گرفته و یا زن شوهر دوم کرده است . ناتنی .
اوجار روبراه شدن – سامان گرفتن . اوجار نوعی بازی بچه ها هم هست .
او باریکه آب باریکه – منظور از درآمد کم ولی مطمئن مثل حقوق بازنشستگی . روزی کم هم گفته می شود . با این آب باریکه با ید ساخت .
اور قر- غمزه که بعضی مواقع اطوار هم گفته می شود . پ چرا اور و اطوار میای کارت بکن .
اودن آوردن(مصدر) اوردم (ماضی) میارم (مضارع) بیار (امر)
اوخ آنوقت – برای مدت دور هم مصرف می شود با یک (تا) اوختا – مدتهای پیش
اوس به تنگ آمدن از فشار زندگی – گرفتار مشکل شدن در حیوانات – حالت زمان نزدیکی جنس مخالف
اوسا استاد
ایلمه بافت یک گره در صنعت قالی بافی . روزی هزار تا ایلمه بزن آخرش هیچی
اتل متل ها قصه – داستان خصوصاً برای کودکان
اتر اترزدن – چشم کردن – به فال بد گرفتن
ارقاج تارهای نخی که در قالی بعنون پود به کار می رود .
اسپردن سپردن – ودیعت گذاشتن – محافظت کردن –بچه را به او سپردم خیالت راحت باشد .
اشاندن پرت کردن بشان (امر) بشاندم (ماضی) میشانم (مضارع)
اشتوا اشتباه
اشکنک گرفتاری – دردسر بقول معروف بازی اشکنک داره ، سرشکستنک داره .
اِفتادن افتادن – افتاد (ماضی) ، بیفت (امر) ، میفتیم )مضارع)
اقذر یک ذره – یک اندازه – ایقدر
امه کپل – کفل – ماتحت – سرین
انجوجک بچه شیطان – شلوغ کن – منظور از بچه کوچک ، کوچک شیطان که در برابر بزرگی عرض اندام کند .
انگ برچسب روی کالاهای تجاری – نشان کردن
انگور انگور – دو نوع انگوردرهمدان هست که ممکن است در شهرهای دیگر هم باشد ولی من ندیدیم . یکی انگور خزی است که انگوری درشت دانه و شیرین و چون زیاد برسد یک طرفش ؟می شود که به او انگور یک لانیر می گویند و دومی انگور گزینی است که دانه های درشت بهم چسبیده دارد که گوئی آنها را بهم چسبانده اند که خیلی شفاف ولی پوست کلفت است و برای تهیه سرکه بکار می رود . ضمناً به دانه های انگور هم پلاره گفته می شود .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:43
فهرست مطالب:
چکیده
1- مقدمه :
1-1- کلیات :
1-2- هدف تحقیق
1-3- اهمیت تحقیق
1-4- وضعیت جغرافیایی و طبیعی شهرستان جهرم
1-4-1- جمعیت
1-4-2- صنایع دستی
1-5- قدمت تاریخی و وجه تسمیه
1-6- آثار تاریخی و باستانی شهرستان جهرم
آثارقبل ار اسلام :
1-6-1- قلعه گبری
آثار بعد از اسلام :
1-6-2- قلعه تبر
1-6-3- مسجد جامع
1-6-4- قدمگاه
1-7- خرما ومرکبات در شهرستان جهرم
1-8- وضعیت فرهنگی
1-9- بررسی تحقیقات گذشته
1- 10- روش تحقیق
1-11- گویشوران
1-12- نحوه ی جمع آوری پیکره زبانی (corpus)
در پایان برای جمع آوری داده ها از روش های زیر استفاده خواهد شد :
1-13- قالب تجزیه و تحلیل آوایی
فصل دوم
2- دستگاه آوایی
2- دستگاه آوایی
2-1- مقدمه
2-2- فهرست واج ها
جدول 2-1- همخوان های عربی خمسه
جدول 2-2- واکه های ساده عربی خمسه
جدول 2-3- واکه های مرکب عربی خمسه
2-3- همخوان ها
2-3-1- همخوان های انسدادی ( انفجاری ، بندشی )( Stop (
2-3-1-1- /p,b/
2-3-1-2- /t ,d/
2-3-1-3-/k,g/
2-3-1-4- /?/
2-3-1-5- /q/
2-3-2- همخوان های سایشی (fricatives)
2-3-2- 1-/s,z/
2-3-2-2- /š,ž/
2-3-2-3-/f,v/ :
2-3-2-4-/x/
2-3-2-5-/h/ :
2-3-2-6- /؟/ћ,
2-3-3- همخوان های انسدادی – سایشی (انسایشی)( affricate)
2-3-4- همخوان های لرزشی (trill) ( غلتان (roll))
2-3-5- همخوان های روان (liquid)
2-3-5-1-/y,l/
2-3-6- همخوان های خیشومی (غنه ای) (nasal)
2-3-6-1-/n,m/
2-3-7- ویژگی های کلی همخوان های گویش عربی خمسه
2-4- واکه ها (vowels)
2-4-1- دسته بندی واکه های گویش عربی خمسه
به طورکلی تقسیم بندی واکه هادر گویش مورد نظر به صورت زیرمی باشد :
الف) بر اساس ارتفاع زبان دردهان
پ) بر اساس شکل لبها
2-4-2- توصیف آوایی واکه های گویش عربی خمسه
2-4-2-1- /i/ : پیشین ، افراشته (بسته) ، گسترده
2-4-2-3- /e/ , /e:/ : پیشین ، میانی (نیمه باز) ، نیم گسترده
2-4-2-4-/a:/,/a/ : پیشین ، افتاده (باز) ، گسترده
2-4-2-5- /â/ : پسین ، افتاده (باز) ، گرد
2-4-2-6-/o/ و/o:/ پسین ، میانی(نیمه باز) ، گرد
2-4-3- واکه های مرکب (Diphthong)
2-6- ساختمان هجا (syllable structure)
براین اساس فرمول ساختمان هجاها درگویش مورد نظر ویژگیهای زیر را دارد :
2-6-1- ساختمان هجای CV
2-6-2- ساختمان هجای CVC
2-6-3- ساختمان هجایCVCC
2-7- پدیده های زبرزنجیری
2-7-1- نواخت
2-7-2- آهنگ
2-7-3 - تکیه
- تکیه درافعال برحسب صورت خاص فعلی تغییر می کند :
2-8- فرآیندهای واجی(phonological processes)
2-8-1- همگون سازی (assimilation)
2-8-3- حذف (ellipsis)
2-8-4- قلب (metathesis)
2-8-5- خنثی شدگی (neutralization)
چکیده
بررسی زبان شناختی گویش عربی خمسه از جنبه های آواشناسی و واج شناسی در شهرستان جهرم
تاثیرونفوذ زبان فارسی و عوامل اجتماعی – زبانی متعاقب آن ، حیات گویش های منطقه ای موجود در سراسر کشور ما را تهدید می کند . در این میان ، مطالعه زبان شناختی این گویش ها و تلاش در ثبت و تدوین قواعد حاکم بر آنها می تواند زوال فوری و قطعی این گویش ها رامانع شود .
تحقیق حاضر تلاشی ناچیز و قدمی کوتاه درجهت هدف فوق می باشد . این تحقیق اولین توصیف زبانشناسی از جنبه های آوا شناسی و رواج شناسی گویش عربی خمسه درشهرستان جهرم است که خود گونه ای از زبان عربی معیار می باشد . علیرغم سابقه تاریخی طولانی ، این گویش از هر گونه تحقیق و بررسی زبان شناختی محروم بوده است .
گویش مورد بررسی تفاوت بسیار زیادی با عربی معیار و همچنین شباهت کمی هم به فارسی معیار دارد . قابل ذکر است که نحو این گویش شبیه به فارسی ولی صرف افعال و ضمایرآن شبیه به عربی معیاراست . حدود 80 در صد از واژگان آن شبیه به عربی معیار است ولی برعکس عربی هیچ نشانی از مثنی دراین گویش به چشم نمی خورد .
یکی از خصوصیات مهم گویش عربی خمسه وجود تمامی حروف ، واجها و اصوات فارسی حتی حروف
(گ ، چ ، پ ، ژ) که در عربی استاندارد وجود ندارد ، درآن می باشد . گویشوران عربی خمسه دراصل عشایر کوچ نشین بوده اند .
که در حال حاضر در مناطق مختلف کشور از جمله استان فارس ساکن و عده ای هنوز طبق عادت دیرینه خود چادر نشین می باشند . اینان اصل و نسب خود را به عربهای بادیه نشین عربستان می رسانند که در اوایل اسلام بعد از فرو پاشی سلسله ی ساسانیان به ایران مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شده اند .
زبان پدیده ای اجتماعی است که همواره به عنوان موضوعی مهم مورد توجه انسان درسراسر تاریخ بوده است . در دوران کنونی نیز بررسی زبان از دیدگاه های نظری و کاربردی گوناگون بیش ازپیش گسترش یافته و در نتیجه به نوبه ی خود در عمق بخشیدن به دانش انسانی بسیار مؤثر بوده است (مشکوه الدینی1373)
عطاری (1359) معتقد است که زبان ها و لهجه های ایرانی گنجینه هایی هستند که همچون بستر رودخانه ها رسوبات فرهنگی قرن های تاریخ را در خود دارند و معتقد است که با مطالعه ی علمی ، گردآوری وثبت و ضبط واژه ها ، ترکیبات ، اصطلاحات ، مثلها ، تکیه کلامها ، افسانه ها ، ادبیات کتبی و شفاهی و با تدریس دستور آنها می توان افزون بر پاسخگویی به ضرورتهای دیگر ، آنها را در جریان پویایی زبان وارد کرد ومواد خام ارزشمندی برای سایر پژوهش های زبانی فراهم آورد .
گویش شناسی و بررسی گویش ها ، در واقع ثبت و ضبط انواع گویش ها و بررسی آنها از دیدگاه زبان شناختی می باشد . ماهیت نظام مند گویش های منطقه ای براین نکته تاکید می کند که گونه های غیر معیار نیز همانند برابر معیار یا رسمی خود ، نظام مند می باشند . از آنجایی که زبان ها و گویش های محلی تحت تاثیر و نفوذ زبان رسمی به سرعت در حال از بین رفتن هستند ، شناسایی و تدوین اصول حاکم بر گویش ها علاوه بر اینکه حفظ میراث فرهنگی یک ملت است ، می تواند عاملی برای شناخت اقوام مختلف از جهت سابقه تاریخی آنها نیز باشد و دستگاه های رسمی چون فرهنگستان ها را از وضع واژه های جدید بی نیاز سازد .
هم چنین در تاکید بر اهمیت ثبت و ضبط گویش ها و زبان ها یار محمدی (1375) معتقد است که اگر زوال زبان ها با وضع فعلی ادامه یابد ، در قرنی که در پیش رو داریم همه ی زبانها یی که کمتر ازنیم میلیون گویشور دارند ، نابود می شوند .
هدف این رساله بررسی و توصیف زبان شناختی گویش عربی خمسه (Arabi-e-khamse) می باشد تا آنجائیکه پژوهشگراطلاع دارد نبود . هرگونه تحقیق علمی و زبانشناختی و ثبت نشدن ادبیات و نمونه های نوشتاری گویش عربی خمسه و هم چنین تغییر و تحول چشمگیر و به دنبال آن احتمال زوال و نابودی این گویش ، از عوامل اصلی نگارش این رساله به شمار می رود .
شهرستان جهرم با سابقه تاریخی طولانی ، که تاسیس آن به پیش از سده سوم قبل از میلاد بر می گردد (ناصر کرمی1381) متاسفانه مورد تحقیق و بررسی آنچنانی قرار نگرفته است و با وجود دارا بودن گویش های گوناگون از جمله جهرمی ، عربی ، ترکی و لری تحقیقات علمی چندانی بر روی آنها انجام نشده است .
گویش عربی خمسه بنا به گفته گویشوران آن گویش از عربی معیار است .
البته تفاوت بسیار زیادی با عربی معیار و همچنین شباهت کمی هم به زبان فارسی معیار دارد : پس به این نتیجه می رسیم که این گویش تقریبا گویش بینابین فارسی و عربی می باشد بدلیل اینکه نحو آن شبیه فارسی ولی صرف افعال و ضمایر آن شبیه به عربی می باشد . حدود80 درصد از واژگان شبیه به عربی ولی برعکس عربی ، در زمینه دستور هیچ نشانی از مثنی در این گویش به چشم نمی خورد و در صرف افعال و ضمایر فقط به مفرد وجمع توجه می شود .
یکی از خصوصیات مهم این گویش وجود تمام حروف ، واج ها و اصوات فارسی حتی حروف ( گ ، چ ، پ ، ژ) در آن می باشد .
به دلیل مجاورت و همنشینی گویشوران با فارسی زبانان و دیگر گویش ها ی موجود درشهرستان جهرم این گویش دستخوش دگرگونی زیادی شده است وبیم آن می رود که درسالهای آینده مرگ این گویش حتمی باشد .
از آنجا که ایرانیان به حفظ آداب ورسوم ونگهداری سنت های دیرینه ی خود معتقد هستند ، لذانگارنده برآن است تا برای اولین بار به بررسی علمی و زبانشناختی گویش عربی خمسه در شهرستان جهرم بپردازد . و از فرهنگ ، آداب و رسوم و ضرب المثل های این گویش هم مثال هایی در این رساله آورده خواهد شد .
در نهایت اهداف این رساله را میتوان به صورت زیر تقسیم بندی کرد :
دراین تحلیل ازالگوهای موجود در کتاب آواشناسی زبان فارسی نوشته ی یداله ثمره(1364)
استفاده خواهد شد و همچنین یار محمدی (1364) و مشکوه الدینی (1370) هم مورد توجه قرار می گیرد .
1-3- اهمیت تحقیق
زبان موجودی است زنده که در طی گذر زمان درحال تغییر است ؛ رشد می کند ؛ دگرگون می شود وگاهی هم می میرد . پس بر ما انسانها لازم است که با ثبت ، نگارش و بررسی این پدیده اجتماعی لااقل از مرگ تدریجی بعضی از گویش ها جلوگیری کنیم .
اگر تاریخ فرهنگ و دانش آدمی را ورق بزنیم می بینیم که بررسی زبان به صورت موضوعی مهم مورد توجه بشر بوده است و در طول دوران متفاوت ودر سرزمین های گوناگون از جنبه های مختلف به این پدیده ی مهم پرداخته اند .
تنها عاملی که انسان را از دیگر موجودات برتر و بالاترمی نماید ، همان زبان اوست که برای ارتباط با همنوعان خود بکار می رود . بنابر گفته ی کراوس (1992) تعداد زبان های دنیا بالغ بر 6000 زبان می باشد که به طور قطع و یقین تعداد لهجه هاوگویش ها بیشتر از این تعداد می باشد . در حال حاضر بین 20 تا 50 درصد از این زبان ها وگویش ها توسط نو زبانان مورد استفاده قرار نمی گیرد و بسیاری از آنها حتی یک گویشور هم ندارد ؛ بعبارت دیگر این زبانها و گویش ها درحال نابودی و از بین رفتن می باشند .
رابینز(1988) معتقد است که : منشاء و اصل تمام زبانها یک زبان بوده است و یک بررسی مجمل و کوتاه از تاریخچه ی زبانشناسی نشان می دهد که از شروع تمدن بشری ، انسان ها ازشاخه شاخه شدن زبان وانشعاب و تقسیمات آن به لهجه های متفاوت مطلع بوده اند . عده ای براین عقیده هستند که اگر تمامی ساکنان کره ی زمین به یک زبان سخن بگویند و زبان های متفاوتی دردنیا نباشد ، ساکنان زمین ارتباط بهتری با یکدیگر برقرار می کنند و اختلافات و مشاجرات هم بالتبع کمتر خواهد شد .
یار محمدی (21 : 1374) در این مورد می گوید : " اگر روزی همه ی مردم یک جور حرف بزنند و یک جور فکر کنند و تنوع وجود نداشته باشد ، آن روز پایان عمر زایای بشر است و دیگر خلاقیتی وجودنخواهد داشت . " وی زبان وگویش را آیینه ی تمام نمای جهان بینی و فرهنگی انسان ها می داند که طبق عقاید سپیر و ورف ، زبان هر قوم طرز نگرش آن قوم به جهان اطراف خود درگذشته و حال را نشان می دهد . پس نابودی یک زبان وگویش ، نابودی فرهنگ گویشوران آن زبان وگویش میباشد که بدنبال آن نابودی بخشی ازمیراث فکری بشررا به دنبال خواهد داشت . شناخت گویش های گوناگون و مطالعه و بررسی و ضبط گویش ها علاوه بر اینکه به جلوگیری از زوال فکر و فرهنگ جامعه بشری کمک می کند ، می تواند در برقراری تعادل در اکوسیستم فرهنگی انسان ها مؤثرباشد . علاوه بر آن می توان از واژگان گویش های مختلف امر معادل سازی در برابر واژگان بیگانه سود جست .
امید می رود که گردآوری و توصیف علمی این گویش در شناخت ماهیت و روند تغییرات گذشته ی زبانی و بازسازی زبان های کهن ایرانی مؤثر بوده و بتواند بخشی از مشکلات واژگانی و دستوری زبان را حل نماید و گره گشای پژوهش های زبانی آینده ما نیز باشد .
از کاربردهای دیگر این تحقیق ، یکی روشن شدن بنیاد واژه ها و چگونگی تطور لفظی و معنوی آنها در طول قرون است و دیگری فراهم آوردن ذخیره ی گرانبهایی از لغات و اصطلاحات مربوط به این گویش می باشد که می توان از نتایج این تحقیق در تهیه ی فرهنگ لغات و اصطلاحات محلی بهره برد .
در پایان این تحقیق با نیت خدمت به زبان و فرهنگ گویشوران عربی خمسه انجام خواهد گرفت و ثبت و بررسی این گویش می تواند در گسترش شبکه محلی شناخت فرهنگ و زبانی مؤثر واقع شود . این تحقیق می تواند مقدمه و منبعی برای سایر زبانشناسان که علاقمند به بررسی گویش های ایرانی هستند، باشد .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:22
مقدمه :
گویشی که در حال حاضر کلیمیان ایران به آن صحبت میکنند از جملۀ گویشهای ایرانی است که جزو دستۀ گویشهای مرکزی ایران به شمار میرود. این گویش امروزه در شهرهای اصفهان، همدان، کاشان، یزد، بروجرد و چند شهر دیگر ایران و نیز در نقاطی در خارج از ایران، چون قفقاز، سمرقند و بخارا رایج است. گفته شده است که گویش فعلی کلیمیان اصفهان، گویش سابق مردم اصفهان بوده که کلیمیان آن را بین خود حفظ کردهاند. [1] اگر این نظر را بپذیریم میتوان آن را نیز در مورد سایر انواع گویش کلیمی در ایران و یا خارج از ایران تعمیم داد و چنین نتیجه گرفت که کلیمیان ایران در هر نقطه که ساکن شدهاند حافظ زبان سابق آن ناحیه گردیدهاند.
راجع به ورود کلیمیان به ایران و تاریخ آن نظریات مختلفی وجود دارد که از عهدۀ این مقاله خارج است [2]. تنها ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که طبق سرشماری سال 1350، جمعیت کلیمیان اصفهان در حدود 2300 نفر بوده است. [3]. (آمار جمعیت آنها در سالهای اخیر به دست نیامد).
واژه در گویش کلیمیان اصفهان از نظر ساخت اشتقاقی [4] (و نه تصریقی [5]) به سه نوع تقسیم میگردد: ساده [6]، مشتق [7] و مرکب [8].
واژۀ "ساده" تنها از یک واژک آزاد [9] ساخته شده است، مانند tou (تاب) [10] ،teu (تب).
واژۀ "مشتق" علاوه بر یک یا چند واژک آزاد دارای یک یا چند وند اشتقاقی [11] است، مانند pil-ak (پولک)، gand-a (گندیده).
واژۀ "مرکب" بیش از یک واژک آزاد دارد، مانند an-e-buvâ (زن پدر) bâbâ-bele (پدر بزرگ).
"فعل" چون در مقایسه با سایر انواع واژه ساخت متفاوتی دارد، در این مقاله، در ابتدا افعال غیر بسیط و سپس سایر انواع واژه مورد بحث قرار میگیرند.
گویش استان بوشهر در تمام مناطق فارسی محلی است که دارای بن مایه لری می باشد . برای مرزبندی انواع گویش منطقه را از لحاظ جغرافیایی به دو بخش تقسیم شمالی و جنوبی تقسیم می کنیم که هر قسمت ویژگی خاص خود را داراست . و دارای تفاوتی اندک می باشد . زبان های عربی نیز در جاهایی مانند بندر عسلویه ، کنگان ، جزیره شیف ، و جزیره شمالی و جنوبی بندر ریگ رایج است .
در همه گویشها واژه های فارسی باستان ، اوستایی و پهلوی دیده می شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم در گویش دشتی (دشتیانی ) رایج است . این موضوع نوید تکامل زبان از فارسی قدیم به فارسی نو در منطقه می باشد . حکایت از قدمت و دیرینگی منطقه می کند .
بعلت ارتباط بندری بوشهر با کشورهای عربی و نیزتسلط انگلیسیها هلندیها در منطقه پاره ای واژه های بیگانه دیده می شود که هنوز هم مورد استعمال است . گویش شمالی استان شامل گویش شهرستان دشتستان ، گناوه و دیلم می باشد .
گویش جنوبی شامل گویش شهرستانهای تنگستان ، دشتی ، گنکان و دیر می باشد . خود شهر بوشهر هم اکنون فارسی صحبت می کنند ولی گویش آنها همسو با گویش تنگستان بوده است . گویش شمالی نیز تنوع در عین خود دارد . در شهرستان دشتستان شناسه می در جلو افعال بکار می رود و این واژه ی می در شهرستان گناوه و دیلم تبدیل به ای می شود.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:21
چکیده:
ارزش گویش نیشابوری
گویند که عمرولیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین درآورد، گفت:
«شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی، بوته ی آن ریواس و سنگ های آن فیروزه است»
امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور و گوهرستان واژه های ناب پارسی است.
گویش های محلی فارسی، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد، چه بیرون از مرزهای سیاسی، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها، اصطلاحات، امثال، افسانه ها، اشعار و تصنیف های فارسی را نگاه داشته و گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر اهم آنها ضرورتی انکار ناپذیر است.
نیشابور با آن گذشته درخشان تاریخی و فرهنگی، تاریخ هنوز از عهده شمارش بزرگان و دانشوران این سرزمین برنیامده، یکی از ارزشمند ترین گونه های گویش فارسی را تا امروز پاس داشته است. حفظ تلفظ های درست و کهن، همچون مراعات دقیق واو یا یای معلوم و مجهول، حفظ بسیاری از کنایات، استعارات و امثال برخی از وجوه زندگی گویش نیشابوری است که در این نوشته بدانها اشارتی هست.
عناصر دستوری
در گویش نیشابوری بسیاری عناصر دستوری ارزنده بر جای مانده که برخی امروز متروک و ناشناخته است و شناسایی آنها بس سودمند تواند بود، از آن میان به ذکر چند پسوند بسنده می کنم.
الف) «وک» (واو مجعول + کاف تازی)؛ این پسوند که پس از اسامی کوتاه و گاه اصوات می آید و معمولا صفت نسبی می سازد، کاربرد بسیار دارد و هنوز زنده و تقریبا فعال است. همانند:
بادوک {badok}: خودپسند و پر افاده
ترسنوک {tersunok}: ترسو. گویا با وساطت نون وقایه
گیلوک {gilok}: گل آلود
ب) «له» (لام مفتوح + های غیر ملفوظ)؛ این پسوند که معنای نسبت می دهد، پس از اسامی قرار می گیرد و اسمی دیگر می سازد و موارد استعمال آن بسیار است. همچون:
آوله {ahvla} و اوله {avla}: آبله و تاول. منسوب به «آو» (=آب)
چله {chala}: چاله، گویا منسوب به «چه» (=چاه)
چیکله {chikela}: قطره، منسوب به «چیک» (صدای افتادن قطره)
ج) «یخ» (مصوت معلوم یاء + خای معجمه)؛ این پسوند پس از اسامی معنای شباهت دارد و صفت می سازد. مانند:
پتیخ {pettikh}: آشفته. ماننده به «پت» (pat) که در نیشابور نخ در هم پیچیده و مانند آن را گویند
تریخ {terikh}: راست ایستاده. گویا ماننده به «تیر»
زرنیخ {zernikh}: بیمارگونه و زردروی. گویا ماننده به «زر» با وساطت نون وقایه
د) «او» (مصوت الف + واو صامت)؛ این پسوند معنای شباهت دارد و پس از صفاتی می آید که بر عیب و نقصان دلالت می کند و صفتی دیگر می سازد. مانند:
شلاو {shallav}: شل گونه
کراو {karrav}: کر گونه
لنگاو {langav}: لنگ کونه
ه) «نا» (نون + مصوت الف)؛ این پسوند، پس از صفات می آید و اسم می سازد. مانند:
تنگنا {tangna}: جای تنگ
سوزنا {suzuna & sevzuna}: سبزه عید
خزانه واژگان
شناسای واژه های ناشناخته متون پارسی کهن و بازیافت واژه های فنا شده فارسی از میان گویش های موجود یکی از نیازهای بنیادین زبان و ادب فارسی است که گردآوری، ضبط و تحیق در گویش نیشابوری، بخش چشمگیری از این نیاز را برآورده می سازد.
گویش کنونی نیشابور از واژه های دخیل ترکی، عربی و زبان های دیگر تهی نیست، اما راه یافتن این واژه های بیگانه جای واژه های بومی را تنگ نکرده، بلکه لختی بر غنای آن افزوده است. حیات هزاران واژه ناب فارسی در گویش مردم این سامان شاهد این مدعاست. بسیاری از واژه های نیشابوری در فرهنگ ها و متون کهن پارسی بکار رفته و ریشه بسیاری را در زبان های ایرانی کهن توان جست که از اصالت تردید ناپذیر این گویش حکایت دارد، اما می خواهم بگویم که ارزش آن روی دیگر سکه بسی افزون تر است؛ یعنی واژه های نابی گه در فرهنگ ها و متون نیامده و آنها را نیشابوری ها می شناسند.
منتخبی اندک از واژه های جالب توجه نیشابوری:
آغشگه {aghushga}: پنجره و دریچه کوچک.جزء اول آن «آغش»(=آغوش) است
اخاد {akhad}: همراه با (معیت). جزء دوم این کلمه «خاد» (=خود) و جزء اول آن ممکن است پیشوند نفی باشد
الیفچ {alifch}: نوچ و چسبناک
اندر {andar}: در ترکیب و غیر ترکیب به معنای ناتنی
بیختنه {bekhena}: نزدیک. مرکب از بیخ+تن+ه. بیخ (bekh) و بیخت (bekht) نیز به همین معنی است
بنچه {buncha}: دسته ای از چیزی، مانند دسته ای اسکناس
پرپری {perperi}: پروانه
تیار {tiyar}: درست و آماده
دای {day}: دیوار
زینه {zina} و پزینه {pazina}: پله و پلکان
سفچه {sefcha}: خربزه نارسیده
امثال و اصطلاحات
صدها اصطلاح و ضرب المثل جالب و پرمفهوم در میان مردم نیشابور رایج است که برخی از آنها در فارسی رسمی نظیری ندارد.
نمونه ای چند از امثال و اصطلاحات نیشابوری:
از گلو هم بدر رفتن (=از گلوی هم بدر شدن): یعنی با هم کنار آمدن و از عهده هم بر آمدن