پایان نامه دوره کارشناسی با فرمت word
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده........................................................................................................................ a
فصل اول: طرح تحقیق
1-1- مقدمه............................................................................................................... 1
2-1- بیان مسأله.......................................................................................................... 2
3-1- ضروت تحقیق.................................................................................................... 4
4-1- اهداف تحقیق ................................................................................................... 6
5-1- فرضیههای تحقیق............................................................................................... 6
6-1- تعاریف عملیاتی متغیرها ..................................................................................... 7
فصل دوم: پیشینه تحقیق
1-2-تاریخچه ........................................................................................................... 8
2-2- پیشینه خارجی ................................................................................................ 9
3-2- پیشینه داخلی ................................................................................................... 12
فصل سوم: روش
1-3- روش تحقیق..................................................................................................... 19
2-3- جامعه آماری................................................................................................... 19
3-3- حجم نمونه...................................................................................................... 20
4-3- روش نمونهگیری.............................................................................................. 20
5-3- ابزار جمعآوری اطلاعات.................................................................................. 21
6-3- روایی و پایایی ابزار اندازه گیری........................................................................ 22
7-3- روش تجزیه و تحلیل داده ها.............................................................................. 23
فصل چهارم: یافتههای تحقیق
1-4- جدول شماره 1 فراوانی توصیفی ....................................................................... 24
2-4- تجزیه و تحلیل فرضیه اول ................................................................................. 25
3-4- تجزیه و تحلیل فرضیه دوم ................................................................................ 26
4-4- تجزیه و تحلیل فرضیه سوم................................................................................. 27
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
1-5- بحث ونتیجه گیری ........................................................................................ 28
2-5- پیشنهادات ....................................................................................................... 31
3-5- مشکلات و محدودیتهای تحقیق ..................................................................... 32
پیوست ها
پیوست 1 (پرسشنامه).................................................................................................. 33
منابع.......................................................................................................................... 34
عنوان تحقیق به فارسی:
بررسی تاثیر جهانی شدن بر اشتغال در کشورهای منتخب در حال توسعه
عنوان تحقیق به انگلیسی:
Analyzing the effect of globalization on employment in selected developing countries.
در 9 صفحه و با فرمتPDF
فرمت:doc
تعداد صفحات:58
فهرست مطالب
مقدمه-------------------------------3
بیان مسأله :----------------------------7
کلیات تحقیق.........................................15
ضرورت و اهمیت :-------------------------40
اهداف تحقیق :--------------------------43
فرضیات تحقیق :---------------------------44
متغیرهای پژوهش :-------------------------45
تعریف نظری :--------------------------47
تعریف عملیاتی :--------------------------48
نتیجه گیری----------------------------49
« منابع و مآخذ »--------------------------51
فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
فهرست مطالب:
اثر اشتغال مادر بر رشد روانشناختی کودک
سازگاری و پیشرفت تحصیلی فرزند
نظر مردان نسبت به اشتغال همسرانشان
رابطه اشتغال مادران و تحول کودک
اثر اشتغال مادر بر رشد روانشناختی کودک
منابع :
چکیده:
فعالیتهای فرهنگی و علمی روشن ترین موضوعات در اسلام می باشد. جانبداری اصولی از رشد علم و گسترش آموزش و دانایی در سطح جامعه بدون فرق و تمایز میان افراد و طبقات در آیات قرآنی، به روشنی و وضوح مطرح شده است .
تأکید اسلام بر فعالیتهای فرهنگی تا حدی است که حتی به زنان، جهت آموزش عقیدتی، اجازه شوهر را تکلیف نمی کند. یعنی در بسیاری از آموزشها چون آموزش اصول اعتقادات و احکام شرعی، ( که زنان باید بدانند ) ، اذن شوهر شرط نیست، مانند سایر اعمال تکلیفی که منع شوهر در آن، تأثیری ندارد .
از این رو پس از ظهور اسلام و برداشتن موانع علم آموزی از سر راه همسر و به ویژه این قشر، زنان در میدانهای علم و آموزش گام نهادند و چندی نگذشت که زنانی آگاه و دین شناس پدید آمدند و به مقامات بالایی در آگاهی و دانش رسیدند .
بریره، از زنان صدر اسلام است. روزی شوهر او نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و از بریره شکایت کرد که خانه را رها کرده و رفته است. پیامبر (ص) او را خواند و گفت : « ارجعی الی زوجک » یعنی « به خانه شوهرت بازگرد. » بریره گفت: « أتأمرنی یا رسول الله؟ » « آیا مرا امر می کنی و دستور واجب است؟ » پیامبر (ص) فرمود : « لا بل انا شفیع » « نه ( امر و بیان قانون نیست بلکه من واسطه و شفیع هستم . »
از این مکالمه روشن می شود که بریره به مراحلی از درک مفاهیم دینی و معیارهای شناخت احکام اسلامی دست یافته است، که سخن پیامبر (ص) را با معیارهای دقیق تحلیل می کند. این مکالمه و حدیث، مورد استدلال فقها و علمای اصلو است، در این موضوع که امر بدون قراین، دلالتی بر وجوب دارد یا نه؟
امام صادق (ع) می فرمایند: « فرب امرأه افقه من رجل » « چه بسیار زنانی که فقیه تر از مردان هستند . »
اسلام حق تعلیم و لزوم آموزش را برای مرد و زن هر دو فرض و واجب می شمارد . تا آنجا که پیامبر گرامی « تعلیم زن را مهریه او قرار داده است . »
درالمنثور از بیهقی نقل می کنند: روزی رسول خدا (ص) در جمع یاران و اصحابش نشسته بود؛ اسماء بنت یزید انصاریه، به حضور آن حضرت رسید و در کمال ادب سئوالاتی را در باب وظایف زن با ایراد خطابه ای ر جمع آن حضرت و یاران بیان کرد. سپس حضرت رسول (ص) رو به اصحاب کرده و فرمودند: آیا شما تا کنون زنی به این فضیلت دیده اید که در مسائل دینی این چنین سئوال کند؟ معلوم می شود شنیدن صدای زن در این گونه مسائل رواست و زن می تواند در مجامع عمومی درباره مسائل دین سخن بگوید و مردها هم می توانند سخن زن را در مسایل دینی بشنوند .
• نتیجه گیری :
قرآن هیچ یک از ارزشها و ضد ارزشها را مذکر و مؤنث نمی داند. در عقل نظری که وضعش علم و اندیشه است، « دل » که کارش کشف و شهود است و « جان » که کارش فجور و تقواست، هیچ یک نه مؤنث و نه مذکرند .
قرآن کریم در زمینه عظمت و حقوق اجتماعی زن می فرماید: « یا أیها الذین آمنوا لا یحل لکم أن ترثوا النساء کرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن إلا ان یأتین بفاحشه مبینه و عاشروهن بالمعروف فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا »
با اندکی تأمل در این آیه می فهمیم که قرآن می فرماید: « با زنها معاشرت نیک داشته باشید و زن را چون مرد در مجامع خودتان راه دهید و اگر خوشایندتان نیست که آنها در مجامع شما شرکت کنند، این کار ناخوشایند را انجام دهید چرا که ممکن است خیر فراوانی در این کار باشد و شما ندانید . »
یعنی علیرغم اینکه در تعصب جاهلی زن را از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی پس می راندند، قرآن تأکید می دارد که اینگونه تعصبات و رسومات جاهلی را که فرهنگ باطل است بزدائید و اگر خوشتان نمی آید آنها مانند شما سمتی داشته باشند و در جامعه و صحنه سیاست، درمان و پزشکی و فرهنگ و تدریس و ... حضور داشته باشند، این امر را تحمل کنید شاید، خیر فراوانی در این کار باشد و شما نمی دانید .
پس بانوان مسلمان با توجه به این تأکید قرآنی و طلب خیر فراوان و کمال می توانند در جهت کسب اشتغالات علمی و فرهنگی و هنری قدم بردارند .
اثر اشتغال مادر بر رشد روانشناختی کودک
همه روزه ودرهمه جای دنیا به تعداد مادرانی که به کاردرخارج ازخانه روی میآورند، اضافه میشود.این امر آنان را با احساسات متناقض مثبت و منفی مواجه میسازد، ولی فراتر از همه اینها ، دغدغه اصلی چنین مادرانی آن است که فرزندان کوچک خود را در این مدت به چه کسی بسپارند تا خیالشان راحت باشد. اکثر این مادران هنگام کار، کودکان پیشدبستانی خود را به مهد کودک میفرستند و عدهای نیز آنها را به یکی از خویشاوندان خود یا پرستاری خانگی میسپارند. مسائل مربوط به فرزندان بزرگترکه احتمالاً ساعاتی از روز را باید تنها در خانه بگذرانند، نیزجای خود را دارد. واقعیت آن است که فرزندان، صرفنظرازدختریا پسر بودن، حداقل تا دوره نوجوانی، به شدت نیازمند نگاه محبتآمیز و درعین حال حساس، تیزبین، و پیگیر والدین، مخصوصاً مادر هستند.
در تمام نظریههای رشد، ازمادربعنوان تأثیرگذارترین فرد برکودک نام برده شدهاست. به خصوص از دو یا سه ماهگی که کودک فراتراز نیازهای زیستی خود، چهره مادر را میشناسد و نوعی رابطه عاطفی و منحصربه فرد با او برقرار میکند. رابطهای که کودک به شدت به آن نیاز دارد. از این زمان به بعد کودک به شدت نیازمند تعلق خاطر به فرد یا افرادی است که او را بیقید و شرط غرق در عاطفه و محبت میکنند و هر زمان که به آنها نیاز پیدا کند، حاضر باشند تا به نوعی وابستگی ایمن که رشد او را در تمام زندگی تضمین میکند ،دست یابد.
اما اهمیت مادردررشد و تحول کودک، به دوران کودکی منحصر نمیشود . تحقیقات متعدد نشان دادهاند که اعتماد به نفس ، آرامش خاطر، نشاط، سطح سواد عمومی یا تحصیلات و گستردگی و تنوع فعالیتهای مادر، بیشترین همبستگی را با سلامت روانی ، هوش و تشاط کودک دارند و از این نظر نقش مادر به مراتب مهمتراز نقش پدراست.
این که درصورت اشتغال مادران، کودکان مجبور هستند ساعاتی از روز را در غیاب مادر بگذرانند وتبعات دیگر این اشتغال چه تأثیری بر رشد وتحول فرزندان خواهد گذاشت، همان مسئلهای است که بسیاری از مادران شاغل به شدت نگران آن هستند و گاه متأسفانه در قبال تربیت فرزندان خود به شدت احساس گناه میکنند. درحالیکه اشتغال مادر نهتنها بد نیست بلکه در شرایطی مزایای فراوانی نیز برای خود مادر و فرزندان او دارد و تنها بیتوجهی به پارهای مسائل در این زینه، سبب بروز اثرات منفی برکودک میشود. بنابراین صرف داشتن شغل، نباید مادران را نگران سازد. تعداد ساعات کار مناسب، حفظ ارتباط با کودک درطول روز و پارهای از عوامل که پس از این درباره آنها سخن خواهیم گفت، نقش مهمی در سلامت ارتباط کودک- مادرخواهند داشت. چه مادر شاغل باشد چه نباشد آنچه بیش از کمیت حضوراو در کنارکودک اهمیت دارد کیفیت حضور اوست. چهبسا مادری که تمام ساعات روز را درخانه حضور داشتهباشد، ولی به تربیت فرزندان و مراقبت از آنان توجه و پیگیری لازم را نداشته باشد.
تأثیراشتغال مادربر رشد کودک به کیفیت مراقبتهای جانشین او تداوم رابطه والد- کودک بستگی دارد. به عبارت دیگر، والدین قبل از سپردن فرزند خود به فرد یا محل خاصی، باید ازکیفیت برخورد و رفتارافرادی که مراقبت ا زکودک را میپذیرند، آگاهی داشته باشد و از جوانب گوناگون امنیتی و بهداشتی و درمجموع سلامت آنان اطلاع پیدا کنند. حفظ ارتباط مادر با کودک دراین ساعات نیز اهمیت زیادی دارد. این ارتباط میتواند در حد یک یا دو مکالمه چند دقیقهای باشد، ولی به هرحال بسیار اهمیت دارد.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:60
فهرست مطالب:
بودا در افغانستان تخریب نشد، از شرم فرو ریخت. ۳
جایگاه افغانستان در ذهنیت مردم کرة زمین ۳
جایگاه افغانستان در ذهنیت مردم ایران ۵
موضع جامعة جهانی در قبال افغانستان ۵
فاجعة افغانستان به روایت آمار ۶
افغانستان کشور بی تصویر ۱۰
تصویر تاریخی این کشور بی تصویر ۱۱
در افغانستان اقوام بزرگ عبارتند از : ۱۵
چرا سی در صد جامعة افغان از افغانستان مهاجرت کرده است؟ ۱۷
فرهنگ افغانستان در مقابل مدرنیسم واکسینه شده است ۱۸
اوضاع جغرافیایی افغانستان و پیامدهای اقتصادی آن ۲۱
بازار خماری جهانی و نسبت آن با تولید مواد مخدر افغانستان ۲۹
مسألة مهاجرت و پیامدهای آن ۳۵
طالبان کیستند ؟ ۴۳
ملاعمر کیست؟ ۵۰
نقش سازمان های بین المللی در افغانستان ۵۳
زن افغان، زندانیترین زن جهان ۵۴
خشونت افغان ۵۶
عاقبت جنگ در افغانستان ؟ ۵۷
حل بحران اشتغال ۶۰
بودا در افغانستان تخریب نشد، از شرم فرو ریخت. چنانچه این مقاله را به طور کامل بخوانید حدود یک ساعت از وقت شما را خواهد گرفت. در همین یک ساعت، حداقل 12 نفر دیگر در افغانستان از جنگ و گرسنگی می میرند و 60 نفر دیگر از افغانستان آواره کشور های دیگر می شوند. این مقاله در توضیح علت این مرگ و آوارگی است. اگر این موضوع تلخ خیلی به زندگی شیرین شما مربوط نیست، از خواندن آن منصرف شوید. جایگاه افغانستان در ذهنیت مردم کرة زمین
در سال 2000 در جشنوارة پوسان در کشور کره جنوبی حضور داشتم و در پاسخ این سؤال که فیلم بعدی تو دربارة چیست، می گفتم: دربارة افغانستان. و بلافاصله مورد این پرسش واقع می شدم که "افغانستان چیست؟"
چرا این چنین است؟ چرا تا این اندازه می تواند کشوری در جهان مهجور باشد که مردم یک کشور آسیایی مثل کره جنوبی حتی نام افغانستان را به عنوان یک کشور دیگر آسیایی نشنیده باشند؟ دلیل آن واضح است. افغانستان در جهان امروزه نقش مثبتی ندارد. نه به عنوان یک کشور اقتصادی که از طریق یکی از کالاهای آن به یاد آورده شود و نه به عنوان یک کشور صاحب علم که جهان را از دانش خود بهرهمند کرده باشد و نه به عنوان یک کشور صاحب هنر که اسباب افتخاری شده باشد.
در امریکا، اروپا و خاورمیانه البته وضع فرق می کند و افغانستان به عنوان یک کشور خاص شناخته می شود. اما این خاص بودن نیز معنی مثبتی ندارد. آن ها که نام افغانستان را می شناسند آن را بلافاصله با یکی از این کلمات به صورت تداعی ـ معانی به یاد می آورند. قاچاق مواد مخدر، بنیادگرایی اسلامی طالبان، جنگ با روسیه، جنگ داخلی طولانی.
در این تصویر ذهنی نه نشانی از صلح و ثبات است، نه نشانی از آبادانی، پس نه هیچ توریستی را رؤیای سفر می آورد و نه هیچ بازرگانی را طمع سود.
پس چرا نباید فراموش شود؟ تا آن جا که می توان در کتاب های لغت در مقابل کشور افغانستان نوشت : افغانستان کشوری تولید کنندة مواد مخدر، با ملتی خشن و جنگجو و بنیادگرا، که زنان خود را زیر چادرهایی بدون منفذ پوشانده اند. به همة این ها اضافه کنید " تخریب بزرگترین مجسمة بودای جهان" را در بامیان افغانستان، که اخیراً تأثر همة کرة زمین را برانگیخت و تمام اهل فرهنگ و هنر را به دفاع از مجسمة بودای تخریب شده واداشت. اما چرا کسی بجز نمایندة امور انسانی دبیرکل سازمان ملل از مرگ قریب الوقوع یک میلیون انسان در افغانستان به دلیل فقر مفرط ناشی از خشکسالی اظهار تأسف نکرد؟ چرا هیچکس از دلایل این مرگ ومیر سخن نمیگوید؟ چرا فریاد بلند همگان برای تخریب "مجسمة بودا" ست، اما کوچکترین صدایی برای جلوگیری از مرگ انسان های گرسنة افغان بر نمی آید؟ آیا در جهان معاصر مجسمه ها از انسان ها عزیزترند؟
نگارنده به عنوان کسی که به درون افغانستان سفر کرده است و تصاویر واقعی تر و زنده تری از این کشور و مردمش را به چشم دیده و همین طور به عنوان کسی که دو فیلم سینمایی را در فاصلة سیزده سال دربارة افغانستان ساخته است (اولی "بایسیکل ران" در سال 1366 و دومی " سفر قندهار " در سال 1379) و نیز به عنوان کسی که برای تحقیق دو فیلمی که ساخته، حدود ده هزار صفحه کتاب و اسناد گوناگون را مطالعه کرده است، تصویر متفاوتی از افغانستان با آنچه در ذهنیت مردم دنیاست سراغ دارد. تصویری پیچیده تر، متفاوت تر، غم انگیزتر و ای بسا مظلوم تر. تصویری که نیازمند توجه است تا فراموشی یا سرکوب. اما کجاست سعدیِ " بنی آدم اعضای یکدیگرند ؟! " تا بیهودگی نصب شعرش را بر سردر سازمان ملل ببیند.
جایگاه افغانستان در ذهنیت مردم ایران
تصور مردم ایران مبتنی است بر همان تصویری که مردم اروپا و امریکا و خاورمیانه از افغانستان دارند، البته از کمی نزدیکتر. کارگران ایرانی، مردم جنوب شهر تهران و اهالی شهرستان های کارگری ایران، افغان ها را دوست ندارند و آنها را رقبای کارگری خود می دانند و از طریق فشار به وزارت کار ایران خواستار بازگشت مهاجران افغان به داخل خاک افغانستان هستند. طبقة متوسط ایرانی معمولاً افغان ها را آدم های امینی می دانند که می توان، حداقل یکی از آنها را به عنوان آبدارچی یا خدمتکار درون دفتر کار خود گماشت. بسازبفروش ها، افغان ها را کارگران ساختمانی خوبی که بهتر از معادل ایرانی خود کار می کنند. و احیاناً مزد کمتری هم میگیرند، می دانند. مسئولین مبارزه با قاچاق مواد مخدر می دانند و راه حلی جز سرکوب قاچاقچیان و بیرون کردن همة افغان ها، برای فیصله دادن همیشگی به این مشکل پیشنهاد نمی کنند. پزشکان ایرانی آنها را علت شیوع برخی از بیماری هایی که پیش از این در ایران سابقه نداشت، از جمله سرماخوردگی افغانی می دانند و چون به جلوگیری از مهاجرت نمی توانند دل ببندند، راه حل را انجام واکسیناسیون از داخل افغانستان می دانند که در این زمینه موفق شدند برای جلوگیری از شیوع فلج اطفال، هزینة واکسیناسیون را برای ملت افغانستان نیز بپردازند.
موضع جامعة جهانی در قبال افغانستان
همیشه باید دید تیتر خبری ای که با نام هر کشوری قرینه است، چیست؟ تصویری که با اخبار در مورد هر کشوری به دنیا داده می شود ترکیبی است از واقعیات آن کشور و تصویری ـ تخیلی ـ تدوینی که قرار است مردم دنیا از جایی داشته باشند. اگر قرار باشد کشورهایی از جهان به یک جایی طمع کنند، لازم است از قبل زمینه های خبری اش را بسازند. آنچه من دریافته ام این است که متأسفانه در افغانستان امروز چیز چندانی به جز خشخاش برای طمع کردن وجود ندارد. پس افغانستان در اخبار همیشگی دنیا سهم کمی دارد و قرار نیست مشکلی از آن به این زودی ها حل شود. افغانستان اگر مثل کویت صاحب نفت و مازاد درآمد نفتی بود، می شد سه روزه آن را توسط امریکا از عراق پس گرفت و هزینة حضور ارتش امریکا را هم از مازاد درآمد نفتی کویت برداشت. همچنان که تا دیروز که شوروی وجود داشت، افغان می توانست به عنوان جنگنده علیه بلوک شرق و با عنوان شاهد ظلم کمونیست ها در رسانه های غربی مورد توجه قرار گیرد اما پس از عقب نشینی شوروی از افغانستان و فروپاشی آن، چرا امریکا که مدعی حقوق بشر است، نه برای ریشه کن کردن فقر این همه انسان که در خطر مرگ از گرسنگی هستند، و نه برای ده میلیون زنی که از تحصیل و فعالیت اجتماعی محرومند، گامی جدی پیش نمی نهند؟
برای آنکه افغانستان چیزی برای طمع کردن و بهره بردن دنیای امروزی ندارد. افغانستان دختر زیبایی نیست که دل هزاران نفر عاشق را بلرزاند، متأسفانه افغانستان امروز بسان پیرزنی است که هرکه طمع نزدیک شدن به او را داشته باشد با محتضری روبرو خواهد شد و هزینة این محتضر را کسی که آن را روی دست خود یافته است می پردازد و می دانیم که روزگار ما روزگار سعدیِ " بنی آدم اعضای یکدیگرند " نیست.
فاجعة افغانستان به روایت آمار
در افغانستانِ دو دهة اخیر هیچ آمار علمی ای گرفته نشده و همة آمارها نسبی و تقریبی است. طبق این آمارها، جمعیت افغانستان بیست میلیون نفر (1992). در طی بیست سال گذشته از بدو اشغال شوروی تا امروز، حدود 5/2 میلیون نفر کشته شده یا مرده اند. دلایل این مرگ و میر و کشتار یا حملات نظامی بوده است، یا تلف شدن از گرسنگی و آوارگی یا کمبود تجهیزات پزشکی. به عبارتی دیگر هر سال صد و بیست و پنج هزار نفر و یا روزی حدود سیصد و چهل نفر و یا هر ساعت حداقل دوازده نفر. یعنی در بیست سال گذشته در افغانستان در هر پنج دقیقه یک نفر از این فاجعه مرده یا کشته شده است. در جهانی که وقتی تنها چندین نفر در زیردریایی شوروی در حال مرگ بودند، ماهواره ها اخبار لحظه به لحظة آن را منتشر می کردند، در جهانی که اخبار تخریب مجسمة بودا را لحظه به لحظه شنیدیم، هیچ کس از مرگ ملت افغان در هر پنج دقیقه یک نفر، در طول بیست سال گذشته سخن نگفت.
در مورد آوارگی افغان ها، رقم فاجعه از این هم فراتر رفته است. طبق آماری دقیق تر، آوارگان افغان "خارج از افغانستان" به ویژه در ایران و پاکستان به شش میلیون و سیصد هزار نفر رسید. چنان چه این رقم نیز بر سال و روز و ساعت و دقیقه تقسیم شود، طی بیست سال گذشته در هر یک دقیقه، یک نفر از کشور افغانستان آواره شده است. که البته این آمار شامل کسانی که هر روز در اثر حمله ها و جنگ های داخلی از شمال به جنوب یا از جنوب به شمال افغانستان می گریزند، نمی شود.
به یاد نمی آورم که در دو سه دهة اخیر ده درصد ملتی کشته شده باشند و سی درصد ملتی از کشورشان گریخته باشند و باز هم جهان این اندازه با آن بی تفاوت برخورد کرده باشد. رقم کشته شدگان و آوارگان ملت افغانستان بر اثر جنگ های مستمر داخلی و خارجی معادل کل جمعیت کشور فلسطین است، اما سهم هم دردی با این مردم حتی توسط ما ایرانیان به ده درصد از هم دردی با مردم فلسطین یا بوسنی هم نمی رسد. با آنکه مرز و زبان مشترکی با افغان ها داریم.
وقتی برای سفر به داخل افغانستان از مرز می گذشتم در گمرک دوغارون تابلویی را دیدم که وارد شدگان را از دست زدن به اشیایی با اَشکال عجیب و غریب که" مین " نام داشت، بر حذر می داشت. زیر تابلو نوشته شده بود : " در هر 24 ساعت 7 نفر در افغانستان روی " مین" می روند، مراقب باشید شما امروز و فردا یکی از آن 7 نفر نباشید ". وقتی به داخل افغانستان رفتم در داخل یکی از کمپ های صلیب سرخ با آماری جدیتر از این برخوردم و معلوم شد که گروه کانادایی که برای خنثی کردن " مین " به سرزمین افغانستان آمده بودند، به دلیل وسعت فاجعه، اعلام ناامیدی کرده و بازگشته است. طبق همین آمار تا پنجاه سال آینده هر روز مردم افغانستان بایستی گروه گروه روی " مین " بروند تا شاید زمین های افغانستان آماده کشاورزی و زندگی شود. به دلیل این که هر گروه و دسته ای علیه گروه و دستة دیگر مین کار گذاشته اند، و همة این مین ها فاقد هر نوع نقشهای برای جمع آوری بعدی بوده اند. فرم کارگذاری مین ها به صورت رفتار ارتش ها که در جنگ مین گذاری می کنند و در صلح آن را جمع می کنند نبوده است، بلکه مین ها برحسب ضرورت لحظة جنگی کار گذاشته شده اند و این مثابة آن است که ملتی در هرکجا علیه خودش مین کار گذاشته باشد و علاوه بر آن هنگامی که بارندگی شدید می شود، آب های سطحی زمین، مین ها را جا به جا می کند و کوره راه هایی که تا ساعاتی قبل از بارندگی امن بود را، دوباره ناامن می سازد.
این آمار میزان ناامنی برای زیستن در افغانستان را نشان می دهد و همین امر باعث تداوم مهاجرت است. چرا که هر افغان تصویری که از موقعیت خود دارد ناامنی و خطر است. خطر مردن از جنگ و گرسنگی و مریضی. پس چرا افغان مهاجرت نکند ؟ ملتی که سی درصدش مهاجرت می کنند، یعنی از آیندة خود به عنوان یک ملت ناامید شده است. بقیة آن هفتاد درصد نیز که مهاجرت نکرده اند به این دلیل است که ده درصدشان کشته شده یا مرده اند و شصت درصد دیگرشان، امکان خروج از مرز را نداشته اند. یا خارج شدند و توسط کشورهای همسایه بازگردانده شده اند.
همین تصویر ناامن برای خارجیان نیز باعث عدم حضور در کشور افغانستان شده است. تاجری که به دنبال منفعت و سود است هیچ گاه به چنین منطقة ناامنی پا نمیگذارد مگر آنکه تاجر مواد مخدر باشد و کارشناسان سیاسی دنیا ترجیح می دهند از کشور خودشان سوار هواپیما شوند و راهی کشوری در اروپا شوند و همین مسئله تحلیل وضعیت افغانستان را برای خروج از بحران دشوار کرده است. در حال حاضر نیز به دلیل تحریم سازمان ملل و نیز به دلیل ناامنی، غیر از سه کشور (رسمی) ویکی دو کشور (غیر رسمی) کارشناسی در افغانستان وجود ندارد. هرچه هست گمانهزنی های سیاسی از راه دور است و خود این امر باعث گنگ ماندن هرچه بیشتر اوضاع بحرانی کشوری است با این ابعاد فاجعه و تا آن اندازه بی خبری جهان معاصر. من به چشم خودم در حاشیة شهر هرات حدود000‚20 نفر زن و مرد و کودک را در حال مرگ از گرسنگی دیدم، چنان چه حتی دیگر نای راه رفتن را نداشتند و همگی در انتظار مرگ، روی زمین ها ریخته بودند. علت این مرگ و میر خشکسالی اخیر افغانستان بود. در همان روز خانم ژاپنی مشاور امور انسانی دبیرکل سازمان ملل هم از این 000‚20 نفر دیدن کرد و قول داد که جهان برای آن ها کاری خواهد کرد، اما سه ماه بعد از اخبار رادیو ایران شنیدم که همان خانم ژاپنی مشاور امور انسانی دبیرکل سازمان ملل، آمار کسانی را که از گرسنگی در سراسر افغانستان در حال مرگ هستند را یک میلیون نفر اعلام کرد. من اصلاً به این نتیجه رسیدم که مجسمة بودا را کسی تخریب نکرد. مجسمة بودا از شرم فرو ریخت. از شرم بی توجهی جهانیان به مردم مظلوم افغانستان، خودش از اینکه دید عظمت او به هیچ کاری نمی آید از هم پاشید.
در شهر دوشنبه تاجیکستان تصویری را دیدم از آوارگی حدود 000‚100 نفر از مردم افغان که از جنوب به شمال می گریختند. پای پیاده، گویی صحرای محشر بود. این تصاویر را هیچ گاه رسانه های دنیا نشان نمی دهند. کودکان جنگ زده، پای برهنه و گرسنه دهها کیلومتر را گریخته بودند. بعدها همین جماعتِ گریزان از پشت سر مورد حملة دشمن داخلی قرار گرفتند و از سوی تاجیکستان که به سویش پناه می بردند هم پذیرفته نشدند و هزار هزار، در جزیره ای بین افغانستان و تاجیکستان مردند، و مردند و مردند، و نه تو دانستی نه هیچ کس دیگر.
به قول خانم گلرخسار شاعر مشهور تاجیک : " اگر کسی از مردم دنیا برای این همه غمی که افغانستان دارد بمیرد، عجیب نیست. عجیب این است که چرا هیچ کس از این همه غم نمی میرد! "