در این پروپوزال می خوانیم:
ج- بیان مسأله اساسی تحقیق به طور کلی (شامل تشریح مسأله و معرفی آن، بیان جنبه های مجهول و مبهم، بیان متغیرهای مربوطه و منظور از تحقیق) :
فرهنگ در هر جامعه ای بعنوان عامل تاثیر گذار و نیز کنترل کننده روابط افراد در زندگی اجتماعی می باشد . در هر سازمان و نهادی فرهنگ سازمانی نیز به عنوان عامل تاثیر گذار و کنترل کننده و نیز تنظیم کننده روابط و رفتار اعضاء و اجزای آن سازمان می باشد ، به عبارت دیگر فرهنگ سازمانی عبارتست از : الگوی رفتاری غالب در بین افراد از یک سازمان که بر اساس ارزش ، اعتقادات ، عادات افراد پدید آمده و مورد حمایت اکثریت قرار می گیرد و تحت تاثیر عواملی چون نظارت ، کنترل ، ارتباطات ، مشارکت ، تعارض ، همکاری ، رعایت ارزشهای اجتماعی و نظایر آن قرار دارد .( رابینز -1374)
دانشگاه آزاد اسلامی که امروزه 29 بهار از عمر پر برکت خود را پشت سر گذاشته با یک میلیون و ششصد هزار نفر دانشجو ، سه میلیون و هفتصد هزار دانش آموخته ، 400 واحد و مرکز آموزشی در داخل و خارج از کشور ، 30 هزار عضو هیئت علمی ، 23 هزار نفر پرسنل ، ایجاد 20 میلیون متر مربع فضای آموزشی – فرهنگی و رفاهی ، 600 مدرسه سما و 114 آموزشکده سما بزرگترین مجتمع آموزشی جهان محسوب می گردد و نقش بسیار بالائی در ارتقاء سطح علمی و فرهنگی کشور و افتخاردرخشانی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشته است.(آفرینش– خرداد1390)
در این راستا نقش مدیران در ایجاد ویژگیهای درست فرهنگ سازمانی از جمله نوآوری، خلاقیت ، ریسک پذیری ، هدایت ، یکپارچگی ، وحدت ، کنترل ، هویت ، سیستم پداش ، تحمل تعارض و الگوهای ارتباطات بسیار موثر است.
دانشگاه آزاد اسلامی نیز یک سازمان است و قواعد کلی حاکم بر سازمانها برآن نیز حاکم است.
بنابراین دانشگاهها نیز در جای خود نمی توانند بدون مولفه و خصیصه های فرهنگی به حیات خود ادامه دهند.
رضایت شغلی نیز نگرش کلی فرد را نسبت به شغل خویش نشان می دهد که این نگرش کلی در برگیرنده ابعاد پنجگانه شغلی می باشد و این ابعاد مهمترین ویژگیهای یک شغل در ارتباط با این موضوع که کدام افراد ، واکنش مثبت موثری نسبت به آن دارند را نشان می دهد و این ابعاد در بر گیرنده ماهیت کار ، حقوق و پرداخت ، فرصتهای ارتقاء ، نظارت و سرپرستی و همکاران شغلی ،اندازه گیری رضایت شغلی درکار و بازنشستگی می باشد(کندال واسمیت ،1969،ص 116)
مطالعات نشان می دهند که بین فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی کارکنان ارتباط و همبستگی وجود دارد ، ولی اثر فرهنگهای مختلف در سازمانهای مختلف بر رضایت شغلی یکسان نیست . اگر فرهنگ سازمانی قوی باشد و بین
خواسته های افراد و فرهنگ سازمانی مطابقت وهمخوانی وجود داشته باشد،رضایت شغلی بالاست وبالعکس.
(هاشمیان ، 1377)
در این تحقیق سوال پژوهشی این است که آیا بین فرهنگ سازمانی و رضایت شغلی در بین کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرقدس رابطه وجود دارد.
برای دریافت متن کامل پروپوزال به لینک زیر مراجعه کنید.
پیشگفتار
یاری خدای بزرگ باعث شد کتاب پیش روی با موفقیت به چاپ برسد؛ در این مسیر تشکر و قدردانی از کسان بسیاری بجاست: موسسه پژوهشی- فرهنگی انقلاب اسلامی که جامعترین آرشیو آثار رهبری انقلاب را با نام نرم افزار «حدیث ولایت» گردآوری کرده و کارکنان محترم دفتر رهبری انقلاب که این نرم افزار بسیار خوب را به طور رایگان در اختیار بنده قرار دادند، آقای مهندس بهنام عباس زاده – متخصص نرم افزارهای رایانه ای- و همچنین تمامی دوستانی که مرا در این مسیر کمک فکری و عملی کردند در این اثر شریک بوده و مورد قدردانی اینجانب قرار می گیرند و اجر واقعیشان نزد باری تعالی محفوظ است.
این کتاب حاوی فصول ذیل است: فصل اول: ارتباط فرهنگی، فصل دوم: بهبود فرهنگی، فصل سوم: پیشینه فرهنگی، فصل چهارم: آسیب شناسی فرهنگ، فصل پنجم: ترویج فرهنگ، فصل ششم: تغییر فرهنگ، فصل هفتم: تهاجم فرهنگی، فصل هشتم: داشته های فرهنگی، فصل نهم: فرهنگ خودی، فصل دهم: فرهنگی عمومی، فصل یازدهم: فرهنگ مطلوب، فصل دوازدهم: فرهنگ نامطلوب، فصل سیزدهم: فرهنگ، فصل چهاردهم: فعالان فرهنگی، فصل پانزدهم: تلاش فرهنگی، فصل شانزدهم: گرایش فرهنگی، فصل هفدهم: مبارزه فرهنگی، فصل هجدهم: محصولات فرهنگی، فصل نوزدهم: مدیریت فرهنگی، فصل بیستم: فضای فرهنگی، فصل بیست و یکم: واقعیت فرهنگی، فصل بیست و دوم: ویژگی فرهنگی، فصل بیست و سوم: مجموع کل ترکیبات فرهنگی، فصل بیست و چهارم: ترکیبات جالب فرهنگی، فصل بیست و پنجم: مقایسه تعریف رهبری انقلاب از فرهنگ با تعاریف دانشمندان بزرگ علوم اجتماعی، فصل بیست و ششم: جمع بندی و نتیجه گیری و پیشنهادات.
در هر فصل یک دسته از ترکیب های فرهنگی به کار برده شده توسط رهبری انقلاب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته سپس توسط نمودارها و مستندات هر کدام شفاف سازی و نیز مقداری توضیحات پیرامونی به میزان اطلاعات نویسنده در مورد آن دسته انجام گرفته است تا روشن شود که هر دسته گویای کدام بخش از منظور رهبری انقلاب در مورد فرهنگ بوده و نیز در آن فصل خاص کدام مقوله اهمیت و اولویت ارجحی دارد.
فهرست مطالب
مقدمه .............................................................. 6
فصل 1 : ارتباط فرهنگی .................................... 7
فصل 2 : بهبود فرهنگی ..................................... 14
فصل 3 : پیشینه فرهنگی ................................... 34
فصل 4 : آسیب شناسی فرهنگ .......................... 49
فصل 5 : ترویج فرهنگ ....................................... 87
فصل 6 : تغییر فرهنگ ........................................ 98
فصل 7 : تهاجم فرهنگی .................................... 105
فصل 8 : داشته های فرهنگی ............................. 141
فصل 9 : فرهنگ خودی ....................................... 165
فصل 10 : فرهنگ عمومی .................................... 178
فصل 11 : فرهنگ مطلوب ...................................... 203
فصل 12 : فرهنگ نامطلوب .................................... 245
فصل 13 : فرهنگ ................................................ 293
فصل 14 : فعالان فرهنگی ...................................... 344
فصل 15 : تلاش فرهنگی ...................................... 398
فصل 16 : گرایش فرهنگی .....................................433
فصل 17 : مبارزه فرهنگی ..................................... 439
فصل 18 : محصولات فرهنگی ................................. 448
فصل 19 : مدیریت فرهنگی .................................... 462
فصل 20 : فضای فرهنگی ....................................... 470
فصل 21 : واقعیت فرهنگی .....................................503
فصل 22 : ویژگیهای فرهنگ .................................... 514
فصل 23 : مجموع کل ترکیبات فرهنگی ..................... 525
فصل 24 : ترکیبات جالب فرهنگی ............................ 527
فصل 25 : مقایسه تعریف رهبری انقلاب از فرهنگ با تعاریف دانشمندان علوم اجتماعی 529
فصل 26 : جمع بندی و نتیجه گیری و پیشنهادات ......... 532
منابع : ................................................................ 542
مقدمه
در مورد موضوع تحقیق بهتر است از اینجا شروع کنیم که به جرات میتوان اظهار کرد که فرهنگ هر ملتی برای آن ملت، بزرگترین ثروت و دارییای است که هیچ اندوخته ای هرقدر هم که گران بها باشد نمی تواند با آن برابری کند، چه رسد به اینکه بتواند جای آن را در میان آن ملت بگیرد. سخن گفتن، آداب و معاشرت، ارزشها و خوب و بدها و بسیاری از اندوخته های ملموس و غیر ملموس دیگر یک ملت، فرهنگ آن ملت را تشکیل می دهند که اگر اینها را از ملتی بگیرند دیگر هیچ ندارد، حتی توان خوردن و آشامیدن صحیح.
بدون شک مطالعه و تحقیق در فرهنگ، موجب غنی تر شدن آن و نیز باعث شناخت بیشتر از آن می شود. از دیرباز انسان شناسان و به طرقی جامعه شناسان به مطالعه و بررسی فرهنگ مردم خود و دیگر مردمان پرداخته اند و حاصل آن کتاب ها و مقالات فراوانی شده است که در شناخت فرهنگ های مختلف ما را یاری می کنند؛ اما در بعضی مواقع افرادی یافت می شوند که این مقوله ثقیل (یعنی فرهنگ) را از زبان و در نگاه بزرگان یک ملت بررسی کرده و به نتایجی مهم می رسند؛ ما نیز به پیروی از این قبیل پژوهشگران، فرهنگ را در کلام شخصیت بزرگی مطالعه کردیم. آیت الله العظمی سید علی خامنه ای - رهبری انقلاب اسلامی- به عنوان مهمترین شخصیت سیاسی بیست سال اخیر ایران، شخصیتی است که ما فرهنگ را در کلام ایشان مورد تحلیل محتوای کمی قرار داده ایم.
اما بررسی و مطالعه هر موضوعی در نگاه بزرگان به دلیل موقعیتی که آن شخصیت برجسته در جامعه، در زمینه جهت دهی به عموم مردم و تاثیر گذاری بر فکر و عمل آنها دارد، از اهمیت و ارزش والایی برخودار است؛ حال اگر موضوع مورد بررسی «فرهنگ» باشد که طبق گفته قبلی، که بزرگترین و مهمترین ثروت هر ملتی است، اهمیت کار مطالعه و بررسی صد چندان می شود.
بررسی «فرهنگ» در کلام «رهبری» با توجه به جایگاه مهم و تاثیرگذار رهبری انقلاب در بیست سال اخیر ایران بوده است. شاهد این مدعا مروری گذرا بر وظایف و اختیارات مقام مذکور در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. در کشور ما مقام رهبری انقلاب حکم ریاست جمهوری را که در اکثر کشورها مهمترین سمت دولتی محسوب می شود، تنفیذ می کند و یا اختیار عزل او از قدرت را دارد. دستور جنگ و صلح با رهبری انقلاب است. حل و فصل بغرنج ترین مسائلی که مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام از عهده حل آن بر نیامده اند بر عهده رهبریست. فرماندهی کل قوای کشور در اختیار این مقام است. مجموعه این موارد نشان دهنده برجستگی و اهمیتی این نقش سیاسی- اجتماعی در جامعه ماست. بدین لحاظ و از آنجا که «فرهنگ» یکی از موضوعات مهم مطرح در جامعه ماست، تصمیم گرفتیم این موضوع را در کلام رهبری بررسی نمائیم.
حال بدیهیست که افکار و اندیشه ها و اعتقادات و اولویت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارنده چنین سمتی، چقدر در جامعه ما مهم و تاثیر گذار است و بالطبع بررسی این افکار و اولویت ها و روشن کردن آنها به چه میزان مسیر حرکت جامعه ایران و اولویتهای آن را مشخص می کند و در پیش بینیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی راه گشاست.
فصل اول: ارتباط فرهنگی
براساس حروف الفبا «ارتباط فرهنگی» اولین موضوعی است که مورد بررسی قرار می دهیم. در این فصل 11 مقوله و ترکیب فرهنگی (به همراه خود ارتباط فرهنگی) از رهبری انقلاب را آورده ایم که قرابت موضوعی کافی را به ارتباط فرهنگی داشتند و به طور کلی تاثیر و تاثر فرهنگها از یکدیگر و بر یکدیگر را بازگو می کنند. این مقولات عبارتند از: اخذ فرهنگی، ارتباط فرهنگی، آمیختن فرهنگ، انتقال فرهنگ، پیوست فرهنگی، تبادل فرهنگی، تجارت فرهنگ، تعامل فرهنگی، رایزنی فرهنگی، شبکه فرهنگی و ورود فرهنگ. در این فصل مهمترین مقوله مورد توجه رهبری انقلاب «تبادل فرهنگی» و آن هم در سال 1371 بوده است که با فاصله بسیار زیادی از دیگر مقولات و سالها اهمیت یافته است. نمودارها و مستندات مرتبط در صفحات بعدی گویای توضیحات بیشتری است:
به محض اولین خرید این کتاب از فروشگاه برداشته می شود و کتاب صرف متعلق به یک فرد و آن اولین خریدار خواهد بود که شناسنامه کتاب را به نام خود دریافت می کند.
به محض واریز مبلغ فایل فوق برای دانلود در اختیار شما قرار می گیرد و به راحتی و سرعت می توانید آن را دانلود کنید، لینک دانلود ان نیز برای شما ارسال می شود.
در این درس نمره بیشتری بگیرید!
در بخشی از این تحقیق می خوانیم:
بحث از امنیت فرهنگی در ذیل موضوع امنیت ملی قرار دارد و یکی از مؤلفههای اصلی آن را تشکیل میدهد؛ از اینروی بایسته مینماید در تبیین آن ابتدا واژگان امنیت ملی بررسی گردد. امنیت ملی اصطلاحی چندوجهی است که در عین اهمیت، دارای ابهام، تفاسیر و معانی متعددی است. این مصطلح، در سه سده اخیر پابه عرصه حیات نهاده و از آنهنگام تاکنون با رهیافتهای گونهگونی درباره آن تعابیر مختلفی انجام گرفته است. برخی نیز از عقبماندگی و تأخر تحول و شفافیت آن نسبت به سایر اصطلاحات مشابه یاد کردهاند. چنین تفکری نیز در مؤلفههای مبحث امنیت صادق است؛ برای مثال تا همین اواخر گفته میشد که مؤلفههای نظامی، نقش تعیینکننده خود در تأمین امنیت ملی کشورها را تا حدی از دست دادهاند و عوامل دیگری همچون ملاحظات اقتصادی و فرهنگی در تضمین امنیت ملی سهیم گردیدهاند. اما امروزه در آستانه هزاره سوم گفته میشود که اگر در قرون قبل دو عنصر "نظامیگری" و "اقتصاد" در تأمین امنیت کشورها در دو بعد داخلی و خارجی، نقش بسزایی ایفا میکردند، در قرن بیست و یکم ضروری است که بر مدخلیّت بیشتر "عنصر فرهنگ" و اهمیت آن تأکید بیشتری ورزید.
تأکید بر عناصر "فرهنگی" و "ارزشی" امنیت ملی با تعاریف عرضه شده از مصطلح اخیر هم تناسب دارد، از این دیدگاه معنای روشن و محدود امنیت ملی، حفظ مردم یک کشور و سرزمین در مقابل حمله فیزیکی و به معنای سنتی "دفاع" میباشد و در معنای وسیعتر بر حفظ منابع حیاتی سیاسی و اقتصادی و فقدان تهدید نسبت به ارزشهای اساسی و حیاتی یک دولت اطلاق میگردد. (1)
شرح دو نگرش کلان نسبت به موضوع امنیت، به ایضاح رابطه این اصطلاح با مباحث تمدن و فرهنگ کمک شایانی میکند؛ "برخی صاحبنظران امنیت ملی را تابعی از متغیر تهدیدات خارجی (و عمدتا نظامی)دانستهاند.
بنابراین دیدگاه، شرایط امنیتی مطلوب در سطح ملی، افزایش توانمندی واحد دولت ملی برای مقابله با تهدیدات خارجی است. اما دیدگاه دیگر، چنان تعریفی از امنیت ملی دارد که همه گرایشهای نامطلوب و عوامل داخلی بیثباتی در سطح ملی را جزء حوزه تهدیدات امنیت ملی برمیشمارد. (2) بدین لحاظ کلیه عوامل ضعف و فتور تمدنی و فرهنگی را میتوان از مؤلفههای ناامنی و خدشهپذیری امنیت ملی یک کشور بهشمار آورد. همچنان که تقویت و اعتلای تمدن و فرهنگ و مبارزه با تهاجم و تغافل فرهنگی را میتوان در حکم راهبردی برای تضمین امنیت ملی و فرهنگی دانست.
اساسا امنیت ملی، هم به مثابه وسیله نیل انسان و جوامع بشری به غایات خود، و هم بهمنزله هدف و نیازی حیاتی که ابزارها و امکانات مادی و معنوی در پی تحقق آن هستند، مطرح است. بدینترتیب فلسفه تأسیس تمدنها و نهادهای عمومی و حکومتهای زیر مجموعه آنها، در پاسخ به این نیاز ضروری است. ارمغان اولیه تمدن و فرهنگ، دوری از بدویّت و توحش و ناامنی است؛ "آفرینندگی و ابتکار" یعنی اصلیترین ممیزه تمدن، تنها در صورت وجود امنیت، شکوفا و بالنده میشود. بدینصورت رابطه مستقیم و متعامل تمدن و فرهنگ از یکسو و امنیت از سوی دیگر آشکار و بدیهی است وبالندگی هریک مستقیما بالندگی طرف دیگر را به همراه دارد و عکس این قضیه نیز صادق است.
کمتر کسی است که از پیشینه درخشان تمدن و فرهنگ اسلامی بهویژه در سدههای نخستین اسلامی بیاطلاع باشد؛ متأسفانه این تمدن از حدود قرنهای پنجم و ششم هجری زوال و افول خود را آغازید؛ البته در حال حاضر با توجه به این که تمدن و فرهنگ اسلامی در بخشهایی مانند علوم مادی و تکنولوژی با مشکلات و عقبماندگیهایی روبرو است، برخی و از جمله پارهای از غربیان به این تصور دامن میزنند که این تمدن دیگر از سازندگی و بالندگی نازا گشته و اوج خود را در همان چند قرن اول ظهور اسلام نشان داده است و از اینرو بحث از تمدنسازی مجدد اسلام و یا به تعبیری درستتر، اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی بیفایده و خیالی بیش نیست. همچنین بهدلیل فراگیری و تهاجم همه جانبه فرهنگ و تمدن غربی شماری بر این باورند که سرانجام تمدنها و فرهنگهای متکثر و متنوع در عرصه جهانی، به وحدت و هضم در شکل غربی آن خواهد انجامید و در این میانه هرگونه مقاومتی "مذبوحانه" خواهد بود. بنابراین کشورها به تقلید یا به جبر، در مسیر تمدن غرب قرار خواهند گرفت.
بدیهی است تحقق این فرض به معنای تهدید و انهدام امنیت ملی و فرهنگی ما خواهد بود. بدین لحاظ توجه بیشتر به تهدیدهای امنیت فرهنگی از ضرورت روزافزونی برخوردار است و بارها مسؤولان طراز اول جمهوری اسلامی ایران نسبت به بروز این تهدید و ضرورت مقابله با آن هشدار دادهاند. (3)
به یقین یکیازراههاوراهبردهایاساسیمبارزهباناامنیفرهنگیومقابلهباهجمهتمدنی و فرهنگی دنیای غرب، تأکید بر روی هویت و اصالتها و ارزشهای دینی جوامع اسلامی و بالتبع تجدید اعتلای تمدن اسلامی میباشد و حرکت انقلاب اسلامی ایران در چنین مسیری خواه ناخواه مقابله به مثل و راهبرد مناسبی در تقابل و مبارزه با تهاجم و تغافل فرهنگی به شمار میآید و ضامن تأمین ابعاد مختلف امنیت ملی به ویژه بعد فرهنگی تواند بود.
حال با فهم اهمیت و جایگاه ویژه مؤلفههای فرهنگی در مقوله امنیت ملی و درک ضرورت تجدید اعتلای تمدن و فرهنگ اسلامی در تضمین امنیت فرهنگی، اکنون میتوان به طرح پرسشهایی در این باره پرداخت؛ مثلا پرسید تمدن و فرهنگ هریک به چه معنایی است و رابطه و نسبت این دو مفهوم با اصطلاح امنیت چگونه است؟ آیا باید تمدن و فرهنگ اسلامی را از نو بنیان گذاشت تا به راهبردی مناسب جهت تضمین امنیت فرهنگی رسید؟ یا باید آن را دوباره اعتلا بخشید و تقویت کرد؟ در این جهت تمدن و فرهنگ غرب در چه موضعی قرار دارد؟ آیا باید به تقلید یا محکومیت صرف آن پرداخت؟ یا میباید از دستاوردهای آن بهگزینی کرد؟ از سوی دیگر چه راهها و راهبردهایی جهت تحدید اعتلای تمدن اسلامی میتوان توصیه کرد و آیا جمهوری اسلامی در برگرفتن و به ثمر رساندن راهبردهای مزبور توفیقاتی داشته است و در حال حاضر و در این جهت ما کجا ایستادهایم و چه نظریات و پیشبینیهایی در این حوزه مطرح شده است؟ مقاله حاضر پاسخ به چنین پرسشهایی را درنظر دارد.
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
در این درس نمره بیشتری بگیرید!
در بخشی از این تحقیق می خوانیم:
پرفسور سیدحمید مولانا، که به سال 1315 شمسى در یک خانواده علمى و متدین در تبریز دیده به جهان گشود، در سال 1337 پس از اتمام تحصیلات متوسطه براى ادامه تحصیل راهى امریکا شد. در سال 1342 پس از طىّ مدارج علمى در رشته هاى اقتصاد، علوم سیاسى و ارتباطات از دانشگاه نورث وسترن امریکا، دپارتمان ارتباطات بین الملل را در دانشگاه امریکن واشنگتن بنیان نهاد و تاکنون ریاست آن را برعهده دارد. وى به عنوان استاد میهمان در اکثر دانشگاه هاى معتبر جهان تدریس دارد و تاکنون صدها استاد و محقق در رشته ارتباطات بین الملل از محضر ایشان کسب فیض نموده اند. بیش از 20 عنوان کتاب و صدها مقاله و دریافت 15 جایزه و لوح تقدیر به پاس خدمات علمى و پژوهشى ارزشمند ایشان، برگ زرینى از کارنامه افتخارآمیز ایشان است.
چندى پیش ایشان به عنوان استاد میهمان در مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) حضور یافتند و در گفتوگو با مجله معرفت به سؤالات ما پاسخ گفتند. آنچه مى خوانید حاصل این گفتوگوست.
وضعیت و موقعیت انقلاب اسلامى ایران را در جهان معاصر چگونه ارزیابى مى کنید؟
انقلاب اسلامى ایران آخرین انقلابى بود که در قرن بیستم به وقوع پیوست. قرن بیستم هم چنین قرن انقلابات و دگرگونى هاى بزرگ و کوچک متعددى بود، ولى فقط در ایران بود که دو انقلاب در یک قرن، چهره و ماهیت این سرزمین اسلامى را بکلى عوض کرد; نخست، انقلاب مشروطه که در اوایل قرن بیستم علیه استبداد صورت گرفت، ولى ربوده شد و در دامان نوگرایى و ظواهر غربى فرو افتاد. دوم، انقلاب اسلامى که علیه طاغوت داخلى و استکبار خارجى بود و هویت اسلامى را به ایران بازگرداند. انقلاب اسلامى ایران با انقلابات پیشین دیگر تفاوت فاحشى داشت. ویژگى انقلاب اسلامى ایران نه تنها در ماهیت و هویت اسلامى خود انقلاب بلکه در رهبرى مداوم و نادر آن و در جهان بینى و جهان شمولى بنیاد گذار آن قرار داشت. انقلاب اسلامى ایران دو پدیده مهم قرن بیستم; یعنى بنیاد و ساختار نظام «ملت ـ دولت» و نیز مدرنیته یا نوگرایى غربى، را زیر سؤال برد و یک ایده جهانى سازى و جهانى شدن اسلامى را که فراسوى مرزهاى سیاسى، زبانى، فرهنگى و نژادى باشد در دستور روز قرار داد. یکى از منابع بزرگ اقتدار در روابط بین المللى تعیین دستور روز است. هر گروه، فرد و یا ملتى که بتواند دستور روز را تعیین کند، او در دنیا اولویت پیدا مى کند.
در انقلاب مشروطه برخى از آمال و شعارهاى انقلاب فرانسه الهام مى گرفتند. در سه دهه آخر قرن بیستم دیگران و حتى غرب از انقلاب اسلامى ایران الهام مى گرفت. به عقیده من انقلاب اسلامى ایران یکى از بزرگ ترین عوامل دگوگونى در شوروى سابق و در اروپاى شرقى بود که باید درباره آن پژوهش هاى مفصلى صورت گیرد. این جانب از نزدیک ناظر این جریان بودم. امروز على رغم مشکلات و سدهاى بسیار بزرگى که براى جلوگیرى از توسعه انقلاب اسلامى ایران در جهان ایجاد کرده اند، اسلام در دستور قرن بیست و یکم قرار گرفته، ولى در عین حال الگوى غالب مدرنیته در جلد و نقاب «جهانى سازى» و «جهانى شدن» احیا گردیده، و ایران تنها سنگر مقاومت علیه نظام جهانى شده است. مسلمانان در سراسر دنیا نیز به مقاومت و مبارزه خود، همان گونه که در فلسطین اشغالى و در سایر نقاط در این چند دهه مشاهده کرده ایم، ادامه مى دهند. ولى متأسفانه آن ها فاقد یک نظام حکومتى و دولتى مثل ایران هستند. امروز همه به ایران نگاه مى کنند; آیا ایران به خود پرداخته و مأموریت تاریخى خود را فراموش کرده و در نظام کنونى «ملت ـ دولت ها» به عنوان یک واحد «مستقل» ادغام خواهد شد و یا این که خواهد توانست به عنوان یک الگوى نوین خداسالارى و مردم سالارى مدلولات تفکرى و زیر ساخت هاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، و اطلاع رسانى و آموزش و پرورش را به جهانیان عرضه کرده و بدین ترتیب، تحولات و تغییرات و انقلابات درونى و بیرونى انسانى را در جوامع اسلامى و نظام هاى وابسته به استکبار جهانى به وجود آورد؟
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.
در این درس نمره بیشتری بگیرید!
در بخشی از این مقاله می خوانیم:
مکه و مدینه در دوران زندگى پیامبر اسلام (570 ـ 632م) ـ علىرغم آنچه تاکنون به طور گستردهاى مقبول واقع شده است ـ یکسره از جهان خارج برکنار و منتزع نبودند. [گویا] این دو شهر، خلاف آنچه امروزه به طور مکرر، اظهار یا (حداقل) تلویحا بدان اشاره مىشود، مراکز حیات فرهنگىِ مترقّى و شکوفا نیز محسوب نمىشدند. این حقیقت که عربستانِ مرکزى [در آن دوران] با تمدّن برتر همعصرِ خود تماس بسیار اندکى داشته است، در خالى بودنِ قرآن از اشاراتى به علم طب و طبابت جلوهگر مىشود، چرا که از دیدگاه سنت دینى، چنین امورى مىبایست مُستظهر به حکم و فرمانى از جانب خداوند مىبودند. مىتوان پذیرفت درمانگرانى بومى، که به طور علمى آموزش ندیده بودند، در آن عصر مىزیستهاند و [گاهى هم] ممکن بود تصادفا گذار یک پزشک واقعى به عربستان مرکزى افتاده باشد (نظیر موردى که در سر حد شمال غربى بیابان عربستان بدان برمىخوریم). البته چنین پزشکى نمىتوانست دانشمند برجستهاى باشد. نه او و نه هیچ کس دیگر نمىتوانستهاند انبوهى از آموختهها را از جهان خارج به شهرهایى که به زودى مکانهاى مقدس اسلامى مىشدند، منتقل کرده باشند. از سوى دیگر، ساکنان این شهرها به واسطهى تجارت کاروانى، این امکان را داشتند که با حیات فرهنگى همعصر خود در جوامع بزرگترى چون فلسطین و سوریه آشنایى پیدا کنند. استفادهى آنها از این فرصت در منابع ناچیزى که در دست داریم تأیید شده است.
همهى پیوستگىهاى فرهنگى از این دست، به مناطقى معطوف مىشود که تمدن عصر باستان کلاسیک (در قالب هلنیسم و آنچه از آن در کسوت یونانى و تمدن رومى به شرق رسیده است) اثر خود را در آنها بر جا نهاده بود. در واقع مىتوان ادعا کرد که در یک گفتمان فرهنگى، بخش غربى عربستانِ مرکزى، پارهاى از جهان هلنیستى باستان بود؛ اما پارهاى بسیار دورافتاده که در حقیقت بهرهاى از دستاوردهاى عالى عقلانى جهان هلنیستى نصیب آن نشده بود. میراث معنوى و فکرى آسیاى جنوب غربى باستانى دوران قبل از هلنیسم، با پیشرفت موفقیتآمیز مسیحیت، گنوستىسیسم و یهودیت از جهات مختلف تداوم پیدا کرد و تجدید حیات و استحکام یافت. هلنیسم مترقى عربستانِ جنوبى و امپراتورى ساسانى در ایران نیز به شدت از هلنیسم متأثر شدند. پیروزى و غلبهى هلنیسم، همچنان که شائدر توصیف کرده، حقیقتى است که کشفیات جدید بارها و بارها آن را تصدیق کرده است.
با وجود این، در آغاز قرن هفتم میلادى، روند هلنیسم به گونهاى بود که به طور گستردهاى ارتباط خود را با زبان یونانى از دست داد؛ چرا که مبشران مسیحى و در زمان فترت آنان، مبلغان فرقههاى گنوسى، از همان ابتداى دعوت خود به ناآموختگان و تودههاى عظیم عوام روىآوردند و [از این رو [اصرار داشتند. که در ادبیات [تبشیرى[ خود از زبانهاى بومى استفاده کنند. گذشته از این، هلنیسم در این دوران به گونهاى فعال نبود که سراسرِ فرهنگ عصر باستان کلاسیک را در بر بگیرد، بلکه عمدتا به واسطهى نظریات و عقاید جدید دینى به یک انتخابِ نسبتا محدود، تقلیل پیدا کرد. موج اول فتوحات اسلامى (632 ـ 641م) سلطهى کامل اعراب را بر سوریه و مصر و ـ به همین قیاس ـ بخش امپراتورى ساسانى که به شدت تحت تأثیر هلنیسم بودند، فراهم ساخت. شاید اقبالى که این فرصت را براى اعراب فراهم آورد که گوى سبقت را از فرهنگ عصر باستان کلاسیک ـ که همواره در حاشیهى آن زیسته بودند ـ بربایند، به دور از خصومتورزىشان هم نبود و در ابتداى امر نیز، آن را به طور مشخص درک و تصدیق نکردند. دین و زبان، اعراب مسلمان را از همسایگانشان ممتاز ساخت. نخستین وظیفهى آنان کسب توفیق در این دو خصوصیت متمایز عصر جدید بود. وابستگى فرهنگىاى که از گذشته براى اعراب مسلمان به میراث مانده بود، موجب شکلگیرى یک مانع و حتى یک تهدید بر سر راه تحقق این وظیفه شد. با وجود این، تفوق دستاوردها و عناصرى از تمدّن هلنیستى در همهى سطوح، مشهود بود و دائما این نیاز وجود داشت که حاکمان جدید آنها را براى خود حاصل کنند.
هنگامى که سلسلهى بنىامیه (660 ـ 750م) به قدرت رسید و دمشق به جاى مدینه پایتخت امپراتورى اسلامى شد، این تمایلات کشمکشآمیز به طور فزایندهاى خود را آشکار ساختند. اعراب به گونهى مساعد و مطلوب به سمت فرهنگ مسلط آن زمان گرایش یافتند و از آنچه عرضه مىداشت، استفاده مىکردند، اما هنوز جرئت نمىکردند که بدان وابسته شوند. (به همین علت است که ادبیات عربى، کاخهایى نظیر قُصیر عمره را نادیده مىگیرد و آنها را به رسمیت نمىشناسد.) بیش از نیم قرن پس از درگذشت پیامبر اسلام، پیش از آنکه زبان عربى زبان رسمى دیوانى شود و حتى پس از این هم، بىتردید تفوّق فرهنگى اعراب هنوز به حصول نپیوسته بود، حکام اموى در خلال دومین موج فتوحات اسلامى (670 ـ 711م) که در فتح اسپانیا به حد اعلاى خود رسید، درگیر خصومتى سخت با بیزانس بودند (که بعدا در دورهى اوج کامیابى و ایام خوش امپراتورى اسلامى، دیگر به همان اندازهى سابق خطرناک به شمار نمىآمد)؛ از این رو کاملاً طبیعى بود که امویان نه مىتوانستند کار مهم مطالعات رسمى فرهنگ یونانى را به عهده بگیرند و نه قادر بودند نسبت به آن تسامح ورزند؛ و شگفتانگیز نیست که در زمان حاکمیت آنان فعالیّتهاى ترجمه در مقیاسى وسیع صورت نگرفت.
برای دانلود متن کامل تحقیق به لینک زیر مراجعه کنید.