فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:105
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
فصل اول: کلیات طرح تحقیق
مقدمه 2
بیان مسئله 4
اهداف تحقیق 7
فرضیههای پژوهشی 7
تعاریف واژهها و اصطلاحات 7
فصل دوم : مبانی نظری و پیشینه تحقیق
مقدمه 14
مفهوم هوش هیجانی 16
هوش چیست؟ 17
نقش هیجانها در هوش 19
تاریخچه پیدایش هوش هیجانی 24
مدل هوش هیجانی "بار- آن" 26
مولفههای هوش هیجانی 28
نقش (EQ) در موفقیت 33
رابطه رفتار و هوش هیجانی 35
مفهوم هوش معنوی 37
نعمت هوش 37
نماد هوش معنوی 38
موانع اصلی هوش 39
اصول راهنمای تقویت هوش احساسی 45
مفهوم هوش معنوی 46
پیشینه تحقیق درباره هوش معنوی 48
ویژگی های تیزهوشان معنوی (افراد با هوش معنوی بالا) 50
مؤلفه های هوش معنوی 51
هوش معنوی از دیدگاه اسلام 53
برخی کاربردهای هوش معنوی در زندگی روزمره 55
پیشینه تحقیقات انجام شده در مورد موضوع تحقیق 61
فصل سوم: روش تحقیق
روش تحقیق 67
جامعه آماری، حجم نمونه و شیوه نمونه گیری 67
ابزار اندازه گیری 67
روش جمع آوری اطلاعات 68
روش اجرای تحقیق 68
اعتبار یا روایی پرسشنامه هوش هیجانی 68
روش تجزیه و تحلیل دادهها 69
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها
مقدمه 72
آمار توصیفی 77
آمار استنباطی 91
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
بحث و نتیجه گیری 99
محدودیت¬های تحقیق 102
پیشنهادات 103
منابع 104
فصل اول:
کلیات طرح تحقیق
مقدمه
هوش هیجانی پدیدهای پیچیده روانی ـ اجتماعی است، این پدیده صفت یا ویژگی ارثی یا ژنتیکی نیست بلکه اساساً در نتیجه روابط نادرست بین فردی و سازش نایافتگیهای اجتماعی در مراحل مختلف رشد در خانه و جامعه پدیدار میشوند.
«کلمن» ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی میگوید «هوشبهر IQ» در بهترین حالت خود تنها 20 درصد از موفقیتهای زندگی است، 80 درصد موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارتهایی است که هوش هیجانی، داشتن روابط مناسب اجتماعی با دیگران، کار کردن در کنار دیگران، اطمینان داشتن به آنها و ... را تشکیل میدهد (Tebyannet, 1998).
امروزه علاوه بر تأکید اساسی که بر بهره هوشی در یادگیری مهارتها و حرفهها میشود مسئله استعداد نیز در کنار آن اهمیت ویژهای دارد و آزمونهای هوشی نمیتوانند تعیین کنند صرف میزان موفقیت فرد در یک زمینه باشد. به عنوان مثال فردی که از لحاظ سطح هوشی در حد بالایی قرار دارد لزوماً مهندس یا پزشک خوبی نخواهد شد. موفقیت آن وابسته به بهره هوشی او در کنار استعدادهایی که در آن زمینه دارد میباشند. افرادی با بهره هوشی یکسان ممکن است استعدادهای مختلفی در زمینههای مختلف از خود نشان دهند. فردی ممکن است در زمینه موسیقی مهارت و شایستگی نشان دهد، دیگری در مکانیک و دیگری در علوم پزشکی.
هوش معنوی یا SQ را می توان همان توانایی دانست که به ما قدرتی می دهد و رویاها و تلاش و کوشش برای به دست آوردن آن رویاها را می دهد. این هوش زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها را در فعالیت هایی را که بر عهده می گیریم در بر می گیرد. هوشی که به واسطه آن سوال سازی در ارتباط با مسائل اساسی و مهم در زندگی مان می پردازیم و به وسیله آن در زندگی خود تغییراتی را ایجاد می کنیم.
با استفاده از هوش معنوی به حل مشکلات با توجه به جایگاه، معنا و ارزش آن مشکلات می پردازیم. هوشی که قادریم توسط آن به کارها و فعالیت هایمان معنا و مفهوم بخشیده و با استفاده از آن بر معنای عملکردمان آگاه شویم و دریابیم که کدامیک از اعمال و رفتارهایمان از اعتبار بیشتری برخوردارند و کدام مسیر در زندگی مان بالاتر و عالی تر است تا آن را الگو و اسوه زندگی خود سازیم.
یکی از نمادهایی که معمولا در توضیح این هوش به کار گرفته می شود، نماد گل نیلوفر است که در آن با تلفیق سنت و عقاید موجود در شرق و غرب و با استعانت از مسائل علمی، مدلی قابل لمس و زیبا برای SQ ارائه داد.
اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بار در سال 1990 توسط «میلر و سالووی» بریا تشریح برخی ویژگیها مثل خود آگاهی، ابراز همدردی افراد با یکدیگر و کنترل هیجانات مطرح شد و پنج سال بعد «کلمن» ابراز کرد که موفقیت در زنگی بیش از آنکه به هوش شناختی بستگی داشته باشد به هوش هیجانی وابسته است.
افرادی که هوش هیجانی پایین دارند در روابط اجتماعی خود با دیگران دچار مشکل هستند و نمیتوانند در زندگی اجتماعی خود موفقیتهای لازم را کسب کنند (شریفی، 1381).
بیان مسئله
دنیای امروز در حال تغییر است. زندگی در حال پیچیدهتر شدن است و دیگر فرصت فکر کردن به ما نمیدهد. در این شرایط ما واقعا نیاز به داشتن یک قدرت بالا و یک مهارت بالا برای ایجاد ارتباط با این جهان جهانی شده داریم و کسانی میتوانند در این بازار جهانی بازی را ببرند که دارای مهارت بالایی در هوش هیجانی باشند. متاسفانه با توجه به زمینههای ادبی، فلسفی و دینی و اخلاقی ما، میزان هوش هیجانی در کشور ما بسیار پایین است. یکی از پایهها و اساسهای هوش هیجانی خودشناسی است. مردم ما آنقدر که در رفتار دیگران مطالعه میکنند، در رفتار خود خود دقت نمیکنند. یعنی در تمام سازمانها، بیشترین توجه به دیگران است در حالی که اگر انسان بخواهد مسیر ترقی و رشد را بپیماید، اول باید دست به خودشناسی بزند. من عرف نفسه فقد عرف ربه. چرا ما در مقدمات خودشناسی در جامعه ضعیف هستیم؟ ما هر روزه با سیلی از واژههایی که در مکالمات روزمره به کار میبریم، نشان میدهیم که تا چه میزان تربیت فرهنگیمان پایین است. بهره هوشی ما بسیار بالا است. تمام المپیادهای جهانی را داریم میبریم. اما هوش هیجانی است که جامعه ما را جلو میبرد. 75% از موفقیتهای اجتماع، سیاست و حوزه دولت وابسته به هوش هیجانی است نه IQ . بیل گیتس اگر بهره هوشی خیلی خوبی دارد اما شبکهای از دانشمندان را دور خودش جمع کرده است. او نمیتواند در یک فضای یک نفره کار بکند. پس در این دنیای پیچیده EQ+IQ میشود موفقیت.
از میان آزمونهای هوش مختلفی که در اختیار متخصصان و کارشناسان ایران میباشد ، به آزمونی برنمیخوریم که برای کودکان ایران استاندارد شده باشد و بتوان با اطمینان از آن استفاده نمود . بیشتر آزمونهایی که در اختیار دست اندرکاران روانسنجی است متعلق به کشورهای غرب بوده که متأثر از فرهنگ ویژگیهای خاص خود میباشد در میان این آزمونها به دستهای از آزمونها برمیخوریم که با عنوان آزمونهای غیر کلامی ، هدفشان این است که بدون توجه به زبان بخصوصی و بعضاً با کمترین دخالت فرهنگی به اندازهگیری هوش بپردازد و نتایج آن را در ارتباط با مسائل دیگر مانند خلاقیت ، سازگاری ، پیشرفت تحصیلی و غیره بررسی کنند. (شریفی، 1382)
تعلیم و تربیت فرآیندی است پر دامنه و وقتگیر در عین حال پر ثمرترین دستاورد انسان میباشد. اهمیت آن را از این زاویه میتوان نگریست که حقیقت آدمی به برکت تعلیم و تربیت معنا و مفهوم مییابد و به برکت این فرآیند است که استعدادها و توان بالقوه آدمی بارور و شکوفا میشود، اهمیت جایگاه تعلیم و تربیت را نیز میتوان در زیانها و خسرانهایی دید که بر اثر فقدان و نقصان این حرکت پویا دامنگیر فرد و جامعه میشود و چنان است که در راه حل معضلات اجتماعی و فرهنگی باید از تعلیم و تربیت به تمام کمال مدد طلبید. یکی از نشان دهندههای ارایه تعلیم و تربیت خوب و مناسب در جامعه پیشرفت تحصیلی افراد است (تدینی، 1380).
پیشرفت تحصیلی که دارای ملاکها و معیارهایست که اغلب با افزایش نمرة معدل دانش آموختگان همراه است .
دانش آموزان در یادگیری درسهای آموزش داده شده دارای توانمندیهای متفاوتیاند عدهای مستعد یادگیری و عدهای فاقد استعداد لازم برای یادگیری اند. به عنوان مثال از میان دانش آموزانی که دارای شرایط یکسان برای آموزش درسهایشان هستند عدهای دارای نمرات خوب و مناسب و عدهای پیشرفت تحصیلی را هرگز تجربه نکردهاند. اگر سن، انگیزه و بقیه شرایط این دانش آموزان را یکسان در نظر بگیریم دلیل بروز این تفاوتها واقعاً در چیست؟
به عقیده گلمن حدود 8 درصد دلیل موفقیتها را میتوان به هوش هیجانی نسبت داد. گلمن هوش هیجانی را این گونه تعریف میکند: «هوشی که شامل قابلیتهای زیر باشد: برانگیختن انگیزه در خود، پافشاری در صورت ناکامی، کنترل غرایز و به تأخیر انداختن حس رضایت، تنظیم حالات شخصی و مانع شدن از این که رنج و ناراحتی جلوی تواناییهایی مانند فکر کردن ، اصرار ورزیدن و امید داشتن را بگیرد». چندی بعد گلمن تعریف دیگری از هوش هیجانی ارایه داده و آن را به 25 گونه مختلف از قابلیتهای هوشی تقسیم میکند که در میان آنها اعتماد به نفس خودآگاهی و انگیزه به چشم میخورد (گلمن، 1998).
نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که هوش هیجانی بیشتر از ضریب هوشی در موفقیت زندگی و تحصیل نقش دارد. همچنین این تحقیقات حاکی از اهمیت وجود هوش هیجانی در محیطهای کاری، کلاسهای درس، بهبود عملکرد در مصاحبهها، کارهای گروهی و مسائل ذهنی است .
با توجه به ماهیت کلاسهای درس که در آن افراد میبایست با یکدیگر همکاری داشته باشند و گاهی نیز تحت فشار و استرس زیادیاند به نظر میرسد هوش هیجانی در این کلاسها اهمیت زیادی دارد. بنابراین هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش هوش هیجانی در پیشرفت تحصیلی است . در این مطالعه ، نقش هوش هیجانی در معدل نمرات دانشگاهی بررسی شده است .
اهداف تحقیق
در این تحقیق قصد بر این است که بر روی تعدادی از دانش آموزان مقطع متوسطه مدارس مختلف شهر چایپاره در سال تحصیلی 1390پرسشنامه رگه فرا خلقی انجام گیرد با این هدف که پاسخی برای سئوالات ذیل باشد:
1- آیا هوش هیجانی بالا و پایین در موفقیت تحصیلی دانشجویان نقش دارد؟
2- آیا میان هوش هیجانی در مردها و زنها تفاوت وجود دارد؟
فرضیههای پژوهشی :
1- بین نمرات هوش هیجانی بالا و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .
2- بین نمرات هوش هیجانی پایین و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .
3- هوش هیجانی دختران بیش از پسران است.
4- رابطه بین هوش هیجانی و هوش معنوی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان
تعاریف واژهها و اصطلاحات
متغییر مستقل : نمرات هوش هیجانی
متغییر وابسته : پیشرفت تحصیلی
متغییر مزاحم : شرایط محیطی اقتصادی و عوامل فرهنگی
آزمون : آناسازی آزمون روانی را اینگونه تعریف میکند : آزمون روانی وسیلهای است عینی و هنجار شده و برای اندازهگیری نمونهای از رفتار (آناسازی، 1346).
هوش هیجانی: کوششهایی که برای تدوین یک تعریف از هوش به عمل آمده اغلب با مشکل مواجه بوده و به تعریفهای بحث انگیزی منجر شدهاند دلیل این امر آن است که هوش یک مفهوم انتزاعی است در واقع هیچگونه لایة محسوس و عینی وجود ندارد که بتوان آن را جایگاه هوش دانست (کرمی، 1382).
سالوی و میر (1990) هوش هیجانی را اینگونه تعریف کردهاند : توانایی کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران، متمایز کردن آنها و بر اساس این اطلاعات سمت و سو بخشیدن به رفتار و تفکر شخصی. آنها همجنین به منظور ذکر تفاوت میان تواناییهای هوش هیجانی و استعدادها و یا مشخصههای اجتماعی، مدلی با تأکید بر بررسی تواناییهای ذهنی ارایه دادند. هدف اصلی این مدل بررسی استعدادهای ذهنی خاص برای شناختن و نظم بخشیدن به عواطف است .
به گفته آنها ، یک مدل جامع و کامل هوش هیجانی باید برخلاف مدلهای قبلی که فقط بر روی درک و نظم بخشیدن احساسات تأکید داشتند، شامل معیارهایی برای فکر کردن دربارة احساسات هم باشد.
سرانجام، نظریه هوش هیجانی در سال 1995 با چاپ کتاب پر فروش گلمن با نام «هوش هیجانی» به تمام دنیا معرفی شد . از نظر گلمن (1995) هوش هیجانی موضوعی است که از بررسی نتایج چندین تحقیق علمی بر روی هوشهای مؤثر در زندگی انسانی به دست آمده است. بررسی این نتایج حاکی از قابلیتهایی مانند «همدلی» ، «خوش بینی» و «تسلط به نفس» است که پیامدهای مهمی در خانواده، محل کار و دیگر صحنههای زندگی دارند .
بار ـ آن (1997) هوش هیجانی را اینگونه تعریف میکند: «مجموعهای از تواناییها ، قابلیتها و مهارتهای غیر شناختی که بر توانایی شخص در کنار آمدن با مشکلات و فشارهای محیطی تأثیر میگذارد .
هوش هیجانی از نظر او شامل 5 قسمت کلی مهارتها و قابلیت میشود ، ضریب هیجانی درون فردی ، ضریب هیجانی میان فردی، ضریب هیجانی سازگاری ، ضریب هیجانی کنترل استرس و ضریب هیجانی حالت عمومی.
پیشرفت تحصیلی: پیشرفت تحصیلی یعنی موفقیت در یادگیری دروس مدرسهای وقتی فرد در یک موقعیت برنامهریزی با هدفهای مشخص تحصیل قرار میگیرد و در صورتی که بتواند به تمامی هدفهای از پیش تعیین شده برسد، پیشرفت تحصیلی کامل دارد و در صورتی که به برخی از هدفها برسد پیشرفت نسبی کسب کرده است (سیف، 1383).
تعاریف دیگری از پیشرفت تحصیلی:
- مقدار دستیابی دانش آموز به هدفهای تربیتی که معمولاً در حیطة شناختی و در یک موضوع درسی خاص است میباشد ( خوی نژاد، 1374).
- تعیین مقدار یادگیری دانش آموزان در طول یک نیمسال تحصیلی و یکسال تحصیلی که به وسیله یک آزمون در پایان دورة آموزشی اندازهگیری میشود (شعبان سیجانی، 1374).
- مقدار یادگیری آموزشگاهی فرد به صورتی که توسط آزمونهای مختلف دروس مانند: ریاضی، علوم و ... سنجیده میشود (شلویری، 1377).
رایجترین ملاک برای تعیین پیشرفت تحصیلی میانگین نمرات دروس مختلف مورد استفاده قرار میگیرد، زیرا دارای ثبات و اعتبار بیشتری نسبت به سایر ملاکهاست و دقیقتر پیشرفت تحصیلی را نشان میدهد (فراهانی، 1372).
عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی:
پیشرفت تحصیلی به عوامل متعدد بستگی دارد. تقسیمبندیهای متفاوتی از آن به عمل آمده است در یکی از این تقسیمبندیها تفاوتهای فردی و عوامل مربوط به مدرسه نظام آموزش و پرورش را بعنوان دو مقوله کل از عوامل تأثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی نام میبرد (شلویری، 1377).
در تقسیمبندی دیگر علاوه بر موارد مذکور به شرایط محیطی و اقتصادی، اجتماعی خانواده نیز اشاره شده است (رحیمینژاد، 1372).
حتی بعضی از پژوهشها سهم هر یک از عوامل را درپیشرفت تحصیلی معین کردهاند. بعنوان مثال: سهم توانایی فردی در حدود 25% از واریانس را به خود اختصاص میدهد (فراهانی، 1372).
به طور کلی متغییرهای شناختی مجموعاً 70% وسایر متغییرها از قبیل عوامل محیط اجتماعی و عوامل موقعیتی مجموعاً 30% از واریانس را به خود اختصاص دادهاند (فراهانی، 1372).
به نظر سرلیسک و پروکس متغییرهای غیرشناختی زیر با پیشرفت تحصیلی در سطح دانشگاه مرتبط هستند:
خود پندارنده مثبت، ارزشیابی واقعی از خود، ترجیح اهداف بلند مدت از اطراف کوتاه مدت، دسترسی به افراد ذی نفوذ، تجربة رهبری موفقیت آمیز و خدمت اجتماعی آشکار (سیسختی، 1366).
به طور کلی عوامل مرتبط با پیشرفت تحصیلی عبارتند از:
هوش (رحیمینژاد، 1369)، انگیزش (شلویری، 1377)، خصوصیات شخصیتی (حسینی، 1370)، مکان کنترل (فراهانی، 1372) ، جو عواطفی خانواده (انصاری، 1375).
موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی: خانواده (شلویری، 1377)، روش تدریس و جو عاطفی کلاس (فراهانی، 1372)، احساس موفقیت در امتحان و درس (سیف، 1372؛ انصاری، 1375).
افت تحصیلی: در برابر پیشرفت تحصیلی، موضوع افت تحصیلی قرار دارد که عبارت است از رد شدن، تکرار پایة تحصیلی و ترک تحصیلی (شجاع رضوی، 1374) عوامل مؤثر بر افت تحصیلی زیاد است که تعدادی از آنها عبارت است از: جنسیت و روشهای برخورد با دانش آموزان در کلاس درس، ازدواج در دختران، نامساعد بودن شرایط اقتصادی، عدم علاقه به موضوعات درسی، نوع رشته تحصیلی، مشکلات موجود در درون مدرسه، محتوی دروس، قصور نظام آموزشی در فراهم کردن هدفها و برنامههای مناسب و روشهای آموزشی، مسائل مربوط به رشد، محرومیت محلی و جغرافیایی ، نامناسب بودن معلمان از نظر صلاحیتها و شایستگیهای مورد نظر، نامناسب بودن مقررات و شرایط و فضای مدرسه با نیازها و شرایط اجتماعی و روانی دانش آموزان ، نامناسب بودن روشهای ارزشیابی از پیشرفت تحصیلی دانش آموزان ، شرایط نامناسب فرهنگی و اجتماعی ، توزیع نامناسب امکانات آموزشی ، شغل والدین ، تحصیلات والدین ، عوامل ذهنی و روانی هر یک از عوامل مختلف سهم متفاوتی در افت تحصیلی دارند . بعنوان مثال ، عوامل مربوط به نظام آموزشی 86/24% ، خصوصیات معلم 67/16% ، محیط آموزشی 85/11% ، مسائل خانوادگی 85/16% ، عوامل مربوط به اجتماع 68/11% در کاهش بازدهی تحصیلی نقش دارند (یحیوی، 1368).
روشهای اندازهگیری و ارزشیابی از پیشرفت تحصیلی: برای اندازهگیری میزان یادگیری یا پیشرفت تحصیلی از امتحان استفاده میشود که عبارت است از در اندازهگیری و سنجش تغییرات حاصل در رفتار دانش آموزان با توجه به هدفهای آموزش و پرورش و به منظور هدایت یادگیری آنان (انصاری، 1375).
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:47
فهرست مطالب:
موضوع صفحه
«مناجات» 3
«فطرت» 5
فطرة، صبغة ، حنیف: 5
گرایشهای مقدّس 6
نظریه وجدانی 10
عقل نظری و عقل عملی 11
احکام وجدان از نظر کانت 11
«عذاب وجدان» 13
وجدان اخلاقی و سعادت 14
آیا کمال غیر از سعادت است؟ 15
وجدان و اثبات اختیار انسان 17
وجدان و اثبات بقاء و خلود نفس 18
حدیثی از امام صادق (ع) 20
دروغ مصلحت آمیز 21
نظریهی زیبایی 22
آیا زیبایی قابل تعریف است؟ 23
رابطهی زیبایی با عشق و حرکت 25
زیبایی غیر محسوس 26
نظر افلاطون 30
خودشناسی مقدمهی خداشناسی و اخلاق 32
بحرانهای معنوی و اخلاقی در عصر حاضر 36
سیانتیسم، اصالت علم 40
ایدئولوژی 42
روشنفکری 43
عرفان منهای مذهب! 44
منابع و مآخذ 47
«مناجات»
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییهای شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
از نفریم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحهشرحه از فراغ
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من بهر جمعیّتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش حالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن زجان و جان زتن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشت این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
نی حریف هر که از یاری برید
پردههایش پردههای ما درید
نی حدیث راه پرخون میکند
قصّههای عشق مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مرزبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هر که بیروزی است روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
- رَبَّنا ما خَلَقْت هَذا بطِلاً سُبْحنکَ فَقِنا عذابَ النّار
- رَبَّنا إنَّکَ من تُدْخِلِ النّارَ فقدْ أَخْزَیتهُ و ما لِلظّلِمینَ من أَنصارٍ
- رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادیاً یُنادی لِلإیمنِ أَنْ أمِنوُاْ بِرَبِّکُمْ
فَأَمَّنا رَبَّنا فَأغْفِرْ لَنا ذُنوبَنا و کَفِّرْ عَنّا سَیِّئاتِنا و تَوَفَّنَا مَعَ الأبْرارِ
- رَبَّنا و ءَاتِنَا مَا وَعدَّتنَا عَلَی رُسُلِکَ و لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیَمَةٍ
إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ.
پروردگارا! تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریدی، پاک و منزّهی، ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگهدار.
ای پروردگار ما، هر که تو او را در آتش افکنی او را سخت خورد کردهای و او ستمکار بوده و ستمگران را هیچ کس یاری نخواهد کرد.
پروردگارا! ما چون صدای منادی که خلق را به ایمان میخواند شنیدهایم اجابت کردیم و ایمان آوردیم پروردگارا از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما بپوشان و محو ساز و ما را با نیکان محشور گردان.
پروردگارا ما را از آنچه به رسولان خود وعده دادهای نصیب فرما و محروم مگردان که وعدهی تو هرگز تخلف نخواهد کرد.
«فطرت»
نعمت فطرت:
لغت فطرت که در قرآن آمده است: «فطرة الله التی فطر الناس علیها»
مادهای فَطَرَ مکرّر در قرآن آمده است: «فَطَر هن»، «فاطر السموات و الارض»، در اذا السماء انفطرت، و «منفطر به» در همه جا در مفهوم این کلمه ابداع و خلق هست. «ابداع» به یک معنا یعنی آفرینش بدون سابقه.
در قرآن لغت «فطرت» در مورد انسان و رابطهی او با دین آمده است: «فطرة الناس التی فطر الناس علیها» یعنی آن گونه خاص از آفرینش که ما به انسان دادهایم، یعنی انسان به گونهای خاص آفریده شده است. این کلمهای که امروز میگویند «ویژگیهای انسان» اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگیها در اصل خلقت قائل باشیم مفهوم فطرت را میدهد. فطرت انسان یعنی ویژگیهایی در اصل خلقت و آفرینش انسان.
فطرة، صبغة ، حنیف:
در قرآن سه لغت آمده است که این سه لغت با توجه به معنا و مفهومی که قرآن درباره دین دارد « فطرة الله التی فطر الناس علیها» در مورد یک معنا به کار برده شده؛ یعنی در مورد این که «فطرة الله» «صیغة الله» و «للدّین خینا» به کار برده شدهاند؛ یعنی مفهومهای مختلفی هستند که مصداق واحد دارند. در قرآن آمده: صبغةالله و من احسن من الله صبغة.
در صیغة از همان ماده کلمهی «صباغ» است. «صبغ» یعنی رنگ کردن «صباغ» یعنی رنگرز « صبغة الله» یعنی رنگ خدایی. دربارهی دین آمده است که دین رنگ خدایی است، رنگی است که حق در متن تکوین زده است، یعنی رنگ خدایی. درباره دین آمده است که دین رنگ خدایی است، رنگی است که دست حق در متن تکوین و در متن خلقت انسان را به آن رنگ، متلون کرده است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:45
فهرست مطالب:
پیام معنوی هنر اسلامی
هنر اسلامی
تاریخچه مختصری از هنر در سرزمین های اسلامی و تزئینات در آن:
دیدگاه اسلام به هنرهایی همچون پیکرتراشی و نقاشی:
هنر تذهیب وخط در اسلام:
معماری اسلامی:
ویژگی های اصلی هنر اسلامی:
مرکز گرایی
رنگ ها
معماری مساجد ایرانی
سمبولیسم در مسجد:
مناره:
گنبد:
حوض:
نقوش در مسجد
هندسه در معماری اسلامی
معماری هندسه گرا
پیام معنوی هنر اسلامی
اگر سئوال شود که اسلام چیست؟ در پاسخ می توان گفت به محراب مسجد قرطبه در اسپانیا، صحن مسجد سلطان حسن در قاهره یا گنبد شاه در اصفهان اشاره کرد. البته مشروط بر اینکه پرسش کننده قادر باشد پیام نهفته در این بناها را دریابد.
هنر سنتی اسلامی بیانگر معنویت و پیام باطنی اسلام بوسیله زبانی ازلی است که دقیقاً با همین ازلیت و تمایل پردازی بی واسطه اش مؤثرتر و بی دردسرتر از اغلب توصیفات،دین شناختی اسلام عمل می کند.
البته کسانی هستند که چنین وظیفه ای برای هنر اسلامی قائل نبوده، به سادگی شأن اسلامی آن را انکار می کنند و مدعی می شوند که چنین هنری، هرچقدر هم که زیبا، قابل فهم یا همآهنگ باشد درواقع با روح یا فرم دین اسلام چندان ارتباطی ندارد. این گروه نه تنها شامل بسیاری از مورخان غربی هنر، بلکه گروه به مراتب فزون تری از مسلمانان امروزی است که خود رانوگرایا اصلاح طلب معرفی می کنند.
آثار هنر اسلامی به واسطه پیوند درونی آنها را معنویت اسلامی، به صدور برکت ادامه می دهد برکت فیض الهی است که در شریان های عالم هستی جریان دارد حتی یک مسلمان متجدد نیز وقتی برقالی سنتی می نشیند، به یک قطعه خوشنویسی می نگرد، یا به شعر تندیسک زبان مادری خود گوش می دهد، یا تلاوت قرآن را می شنود و در محوطه یکی از شاهکارهای اسلامی که از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام گسترده است نماز میگزارد. در عمق دل خود آرامش و نشاط، حتی نوعی دلگرمی و اطمینان روانی حس می کند، به نسبتی که زشتیهای جهان امروز در فضای سنتی اسلامی گسترش پیدا می کند.
روح و ذهن مسلمان، سنتی در وهله اول از گرایش های مبتنی بر آیات قرآن و سپس از امثال و اشعار، ایماژ ها و فرم های بصری که عمیق ترین وجوه ارزشها و آداب اسلامی را منعکس می سازد ترکیب یافته است. و این واقعیت به میزانی که اسلام سنتی زنده است همچنان تداوم دارد. وقتی مسلمان سنتی سخن آغاز می کرد، اشعاری که همواره بر ارزش های اسلامی صحه می گذاشت بر زبانش جاری می شد، وقتی می نوشت، این کار را را خط خوش انجام می داد، او قدر قالی زیبایی را که اشکال و رنگهایش صورت خیالی بهشت در اسلام را تداعی می کرد می دانست، روح او اثر آرامش بخش صفای مسجد یا خانه سنتی را احساس می کرد و گوش او که با زیبایی آسمانی تلاوت قرآن آشنا بود، می توانست بین آن موسیقی که از کرانه دیگر هستی از لایه های متنزّل روان صادر می شوند، تفاوت بگذارد، تمدن و فرهنگی سرشار از ارزشهای معنوی اسلامی فرد مسلمان را دربرگرفته بود و به او کمک می کرد تا اسلامی زندگی کند.
هنر اسلامی هدف و وظیفه خود را در مقام حامی و پشتیبان وحی قرآنی برای دستیابی به غاتی که اسلام به واسطه آن الهام شده است، تحقق می بخشد، آن غایت تجلی خدای یگانه از خلال زیبایی محسور کننده آن فرمها، رنگ ها و اصوات است که به مثابه جلوه های خدا، ظاهراً صوری محدودند اما از درون به لاینتاهی گشوده می شوند، و محملی برای دستیابی به حقیقی هستند که هم جلال است و هم جمال.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:60
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
فصل اول 1
1- مقدمه 2
2- نیاز احساس شده در مورد مسئله 3
3- هدف کلی و اهداف جزئی 3
4- روش انجام تحقیق 4
5- تعریف واژهها 5
فصل دوم 8
1- پیشینة نظری تحقیق 9
2- پیشینة عملی تحقیق 16
فصل سوم 21
1- مولوی و مفهوم مشاوره 22
2- اهمیت مشاوره در مثنوی معنوی
23
3- ویژگیهای مشاور از دیدگاه مولانا 26
4- رازداری 30
5- مولانا و مصاحبة مشاورهای 34
6- همدلی در مثنوی مولانا 40
7- مولانا و ارتباط غیرکلامی 44
8- مولانا و ناخودآگاهی 50
9- پیشنهاد برای تحقیقات آینده 54
10- محدودیتهای تحقیق 55
11- منابع 56
مقدمه:
در این نوشتار سعی بر آن است که برخی از مفاهیم مشاوره و اصطلاحات رایج روزمرة مشاوره و همچنین برخی از رویکردهای اصلی مشاوره با زبان شعر و از دیدگاه جلالالدین محمد بلخی ملقب به مولانا بیان میشود. بسیاری از آنچه که امروز مشاوران و روانشناسان بیان میکنند هر کدام به نوعی در آثار مولانا تجلی پیدا کردهاند.
مثنوی مولوی دریایی است ژرف و بسیاری از نظریهها و تکنیکها و مهارتهای مشاوره با زبان زیبای شعر در آن آورده شده است و ریشة بسیاری از نظریههای مشاوره و روان درمانی را مخصوصاً رویکردهای شناختی را میتوان در مثنوی مولانا یافت. در این تحقیق پس از تعریف و ارائة مفاهیم و اصطلاحات رایج در مشاوره سعی شده است که مصداقهای این مفاهیم در مثنوی معنوی یافته و با این اصطلاحات تطبیق داده شوند. در ارتباط با اهمیت مشاوره و فوائد آن در آثار مولانا و همچنین خصوصیات یک مشاور اشعار و ابیات بسیاری آمده است که در این تحقیق سعی شده به طور نسبتاً کاملی به تمامی آنها اشاره شود. باشد که مورد قبول دوستداران رشتة مشاوره قرار گیرد.
نیاز احساس شده در مورد مسئله:
با توجه به اینکه بسیاری از علوم و معارف جدید چه در مشرق زمین و چه در مغرب زمین به نحوی در آثار مولانا تجلی پیدا کردهاند و در این زمینه تحقیقات و پژوهشهای نسبتاً وسیعی صورت گرفته است و کتابهای زیادی نیز به رشته تحریر درآمدهاند ولی متأسفانه در مورد مسائل و مفاهیم مرتبط با روانشناسی و یا مشاوره در آثار مولانا تحقیقات و پژوهشهای کمتری صورت گرفته است و با توجه به این نکته که در مثنوی مولوی نکات قابل توجه و قابل تأملی در مورد اهمیت و فوائد مشاوره، ضرورت مشاوره، خصوصیات مشاوره و همچنین برخی دیگر از مفاهیم رایج در مشاوره آورده شده است در این تحقیق سعی شده است تا این مطالب استخراج شده و به صورت نسبتاً منسجمی جمعآوری گردند. به امید اینکه در این زمینه تحقیقات گستردهتر و پردامنهتری صورت گیرد.
هدفی کلی:
هدف اصلی و نهایی این تحقیق استخراج مفاهیم و اصطلاحات مرتبط با مشاوره از کتاب مثنوی معنوی مولانا میباشد.
اهداف جزیی:
1- پی بردن به نقش و اهمیت مشاوره در اشعار مولوی
2- مقایسهای بین مهارتهای مختلف مشاوره با اشعار مولانا در مثنوی معنوی
3- پی بردن به ویژگیهای مشاور و مقایسة آن با آنچه که در مثنوی مولانا آمده است
روش انجام تحقیق:
این تحقیق صرفاً یک تحقیق کتابخانهای و توصیفی است و برای انجام این تحقیق کتاب مثنوی معنوی مولوی و همچنین تفاسیر این کتاب و کتابهای دیگری که در حواشی و در مورد مثنوی مولانا نوشته شده بود مطالعه گردید و به طور نسبتاً کاملی مورد بررسی قرار داده شده است و هر کجا که به مشاوره و اهمیت آن و یا هر یک از مفاهیم مرتبط با مشاوره اشاره شده بود مورد تفکیک قرار داده شده است.
با توجه به خصوصیات تحقیقات توصیفی محقق سعی کرده است تا آنچه را که هست بدون هیچگونه تصرفی گزارش دهد و نتایج عینی از موقعیت بگیرد. هدف محقق از انجام این نوع پژوهش توصیف عینی، واقعی و منظم خصوصیات یک موقعیت یا یک
موضوع است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:30
چکیده:
انتقال حقیقت امری از ناحیه فردی که آنرا دیده و شنیده باشد به فرد دیگری که آنرا ندیده نشنیده است شهادت گویند.
پس شهادت عملی است که هر فردی حقیقت امری را نسبت بآن اطلاعات شخصی دارد گواهی داده و آنرا در معرض استفاده دیگران برای کشف حقیقت قرار میدهد.
انسان اولین طریقه اثبات دعوی را تمسک بگواهی گواهان قرار داده زیرا قبل از اختراع خط یگانه وسیلهای که برای اثبات دعوی و یا دفاع از آن بکار میرفت استناد بشهادت شهود بود.
شهادت در مذهب یهود
در کیش یهود در امور قضائی برای شهادت شهود اهمیت زیادی قائل بوده و ابن هاعزرو هوشن میشپات که ناشرین شریعت کلیم بودند مقرراتی در قسمت شهادت شهود جمعآوری کرده و درتورات هم مسطور است که کلیه دعاوی مدنی و حقوقی از طریق شهادت صورت میگرفت وهیچ عقد و قراردادی بدون حضور گواه درباره طرفین نافذ و معتبر شناخته نمیشد ولی زنها مجاز نبودند که در امر شهادت دخالت نمایند و این عمل فقط بوسیله مردان صورت میگرفت.
شهادت درحقوق روم
درحقوق روم شهادت غیرمستقیم اعتباری نداشت شرط اصلی شهادت این بود که شاهد شخصاً ناظر واقعه باشد و آنرا دیده و یاشنیده باشد و شهادت واحد کافی برای اثبات امری در امور کیفری و مدنی نبود.
رومیها علاوه بر مردها بزنان نیز اجازه میدادند که در ادای شهادت شرکت نمایند.
شهادت در حقوق ایران باستان
در ایران باستان مزدکیها اعتماد زیادی باقوال هم کیشان خود داشته و یک ارزش استثنائی برای گفتار آنان قائل میشدند شهادت برادر را برای برادر دیگر و شهادت زن را برای شوهر بدون در نظر گرفتن درجه قرابت و خیشاوندی قبول کرده و بآن ترتیب اثر میداند. و طرز استماع شهادت شهود بدین نحو بود که اول خواهان شهود خود را معرفی مینمود و برای اینکه شهادت مؤثر باشد عده شهود باید در حدود سه نفر بوده باشد ولی نسبت بهر دعوائی از نظر کمیت و کیفیت عده شهود بتفاوت روبه تزاید یا نقصان میرفت.
در اموریکه دربیابان یا صحرا واقع میشد بشهادت یکنفر اکتفا میکردند و تعداد شهود در امور دیگر بدوازده نفر میرسید واگر تعداد شهوده بعده کافی نبود کسری آنرا با ادای مراسم تحلیف از طرف شهود جبران مینمودند.
اگرخواهان که آنرا پوشینمال میگفتندشکایتی را نزد قاضی طرح مینمود و قاضی خوانده پوشینمال را احضار میکرد و خواهان تاموقع شب انتظار خوانده رامیکشید و دومرتبه خوانده از طرف داور یا قاضی احضار میشد تا اگر پس از گذشتن سه روز خوانده حاضر نمیشد یا از دادن پاسخ دعوا استنکاف مینمود هر روز از غیبت خوانده بمنزله یکشاهد بنفع خواهان تلقی میگردید.
شهادت در حقوق فرانسه
شارل ششم در نوامبر 1349 فرمانی صادر نمود وبافراد اجازه داد که در امور مدنی و کیفری شهادت دهند ولی ارزش شهادت زنان کمتر از شهادت مردان بود و روش قضائی آنان مبنی بر این بود که ارزش شهادت سه نفری را بری باشهادت دو مرد مینمود. یکی از صفات شهود در آندوره آزادی عمل بود و نیز گواهان بایستی متصف بحس شهرت وحسن اخلاق بوده باشند شهادت کنیزان وغلامان ومردان و زنان بدعمل و فاسد بهیچوجه مسموع نبود و بآن ترتیب اثر داده نمیشد در ژرمنها شهادت معمول و رایج بوده واصول و قواعدی نسبت به صلاحیت آنان وجود نداشت افارب و خویشاوندان اصحاب دعوی میتوانستند نسبت بآن امور شهادت شهود پرداخته ولی انجام این عمل را بیکی از مامورین ابلاغ و یا اجراء و یا صاحبان محاضر محول مینمودند.
فرمان 1498 مشعر بر این قسمت بود که دادرسی باید بطور سری صورت گرفته و هیچکس دعوی رسیدگی نماید.
شهادت و شرایط آن
استماع شهادت شهود اصولا باید باکمال عزم و احتیاط صورت گیرد زیرا اغلب شهادتها بانفسانیات و شهوات وتوهمات و نقص اعضاء انسانی و حواس و یا کمی هوش و حافظه صورت میگیرد ولی در بعضی از موارد شهادت افراد یگانه طریقه تحقیق وکشف حقیقت بوده وقضات وسایل دیگری در دست ندارند که باعمال گذشته که در حضور آنان واقع نشده رسیدگی نمایند مگر باستناد اظهارات افرادی که شاهد آن واقعه بودهاند.
برای استنباط ارزش شهادت نکات زیرین را باید در نظر گرفت.
سنخ امور واعمالی که مورد اثباتست.
اوصاف شخص شاهد.
روابط وتناسب گواهیها باهم و عدم وجود تخالف و تباین بین آنها.
زیرا شهادت از امور کیفی است نه کمی بتعداد شهود نباید توجه داشت بلکه بیشتر باید بارزش شهادت توجه نمود گوش و چشم باید تصاویر و اعمال وافعال مردم را درک کند تاموجب حصول اطلاعات کامل شود.
شهادت روی مسموعات دیگران تحت شرایط زیرین قابل قبولست.
1-مطلع باید اطمینان حاصل نماید که شخص گوینده خود واقعه را دیده و شنیده باشد نه اینکه اقوال او متکی باقوال دیگران باشد.
2-معرفت کامل بهویت گوینده داشته باشد.
3-گویندگان باید قابل اعتماد بوده و لااقل عده آنان از یکنفر بیشتر باشد.
قوانین امروز اعتبار شهادت شهود را درعداد مستنباطات قاضی قرارداده و هیچگونه تحدیدی برای آن که از اختیارات کلی و مختصه دادرسانست قائل نشدهاند.
شاهدی که مبانی شهادت او اقوال دیگرانست نیمتواند ادای شهادت کند مگر اینکه دست دوم باشد.
هو و جنجال نباید در امر شهادت دخالت یابد و اینگونه اطلاعات تاثیر قضائی نخواهد داشت.
دادرس باید تمام اظهارات گواهانرا باهم مقایسه و تطبیق نماید که آیا این اظهارات باهم سازگار هستند یانه ودر صورت تباین و اختلاف آنرا فوراً رد نماید.
شاهد باید گواهی خود را بصورت قطع گفته بدون اینکه تردید و یا ابهامی در بیانات او باشد ولی مجاز نیست که شهادتین متکی برعقاید شخصی او بوده باشد شاهد آنچه را که حواس او درک کرده باید بطور ساده بیان نموده واز گرفتن نتیجه احتراز جوید زیرا ممکنست قضا یا حقیقت داشته باشد ولی نتایج حاصله از آن صحیح نباشد در انیصورت نباید مستنباطات خود را گفته و اطلاعات و مشهودات خود را تفسیر و تعبیر نماید.
شاهد نباید نسبت به آنچه گواهی میدهد بحث و مشاجره کرده زیرا در صورت خروج شاهد از وظیفه شهادت شاهد بصورت کمک بیکی از اصحاب دعوا درخواهد آمد.
شهادت ملازمه باتماس و روابطه با اشخاص دارد وهر عمل و بیان حقیقت که مغز و دماغ انسانرا متوجه باعتقاد کامل بوجود حقایق دیگر اعم از مثبت یا منفی نماید شهادت گویند.
شهادت اهمیت بسزائی درحیات بشر داشته و در نتیجه ابن عمل محصول حواس و حافظه نسلهای گذشته ومعاصر در اختیار هر فردی گذاشته شده و در آن واحد میتواند آنرا در هر زمان ومکانی بسط و توسعه دهد.
شهات نه فقط پایه و اساس تاریخ را تشکیل میدهد بلکه اغلب از سازمانهای اجتماعی مخصوصاً قضائی روی این اصل استوار شده است.
شهادت و تجربه و استدلال یکی از منابع سه گانه معلومات بشریست.
شهود و مطلعین چشمان و گوش های عدالتند.
حقیقت امور در عداد اموال مشترک افراد بوده و هیچکس نباید نزتفوه به آن در موقع لزوم خودداری نماید زیرا بیان هر حقیقتی که مورد نیازمندی جامعه است در حکم انجام یکی از خدمات عمومی است.
اصولاً هر کسی از لحاظ اظهار حقیقت مدیون دستگاه اجراء عدالت بوده ودر هر موردی که از طرف اشخاص ذیصلاحست برای ادای توضیحات و بیان حقیقت دعوت میشود ملزومست از بیان حقایقی که بدان وقوف و اطلاع دارد شانه خالی نکرده واطلاعات خود را در دسترس آنان گذارده تادین خود را از هرجهت نسبت باجتماع ادا نماید زیرا دادرسان و دادستانها و بازپرسها موقعی میتوانند اجرای عدالت کنند که نسبت بامور و قضایای مطروحه که ما خود برسیدگی شدهاند روشن باشند تاحقایق را مبنای آراء و تصمیمات خود قرار دهند.
باین قاعده واصل از نظر حفظ اسرار شغل و حرفهای و کلای دادگستری-دادرسان-مامورین دفتری قضائی-اطباء-جراحان-قابلهها-دوافروشان-مامورین صحی و علماء روحانی مستثنی هستند زیرا علاوه بر اینکه بذکر حقایق واسراریکه بمناسبت شغل وحرفه بآنان سپرده شده است ملزوم نمیباشند بلکه در صورت افشاء اسرار مردم مستوجب تعقیب کیفری خواهند بود-اظهارات گواهان که از معلومات واطلاعات آنان استفاده میشود درحقیقت عناصر و عوامل قطع و یقین دادرسان را تشکیل میدهد ولی متاسفانه در اغلب موارد سست و بیاساس بوده و دادرسانرا باشتباه میاندازد زیرا گوش و چشم مورد خطاهای زیادی هستند مثلاً اگر ده نفر که ناظر صحت واقعه و امری هستند و هر کدام خاطرات و یادبود گوناگون خود را بخواهند اظهار نمایند طوری باهم اختلاف دارد که مثل آنست که ده واقعه بوقوع پیوسته وهر ده فقره شهادت بطوری غیرممکن التحویل بوده که نمیتوان آنهاررا تحویل بواحد نمود.
علت خطاهای انسان و اشتباهات او اینست که روح وعقل او بقول یکی از فلاسفه گرفتار تن بوده وحواس و تخیلات و تمایلات ونفسانیات یا شهوات در فهم و عقل او مداخله کرده ویک سلسله خطاها و اشتباهات برای او دست میدهد.
انسان امور واشیاء با بسه وجه ادراک میکند.