34 ص
- درمورد رضا خان
رضا خان ، معروف به (پالانی – میر پنج – پهلوی) ، سر سلسله ی خاندان پهلوی در ایران بود ، که نیم قرن بر این سرزمین از سال(1299 ه ش مطابق 1921 م الی 1357 ه ش مطابق 1979 م ) حکومت کردند .
وی در 24 اسفند ماه 1257 ه ش مطابق 15/مارس/1878 م ، برابر ربیع الاوّل سال 1295 هجری قمری ، در یکی از بلوک مازندران ، در روستای متروک این شهر ،به نام آلاشت ، در منطقه سواد کوه متولّد شد . سواد کوه ، یکی از نواحی مازندران ، و یکی از استان های ساحلی دریای خزر است .
جدّ اعلی وی ، (مراد علی خان) معروف به (باوندی) بود ، و با درجه ی سرگردی در فوج (سوادکوه) خدمت می کرد ، ویکی از صحنه های آن جنگ کشته شد .
پدر او ، سرگرد عباسعلی خان باوندی بود ، که او نیز مانند پدرش ، مردی نظامی بود ، و به درجه ی سرگردی رسید ، و فرمانده ی فوج اوّل هفتم سواد کوه بود ، که روز 8/آذر ماه/1255 شمسی (درحدود 8 ماه از تولّد رضا خان) ، بدرود حیات گفت ، و سرپرستی و تربیت او ، به عهده ی برادرش نصرالله خان ، که فرمانده ی جنگ سواد کوه بود ، محوّل شد ، و به توصیه و راهنمایی او ، برادر زاده اش که خود عشق سپاهیگری داشت ، در سال 1267 شمسی ، وارد فوج سوادکوه شد .
خیلی ها ازاو شنیده اند که می گفته : مادرم در شیر خوارگی مرا از تهران به سوادکوه می آورده ، در بین راه گرفتار بوران شده ، وقتی به یکی از کاروانسراهای سنگی بین راه رسیده ، مرا مرده پنداشته و در آخور طویله ای انداخته و رفته است ، بعد از ساعتی بر اثر گرمی طویله من جان گرفته ، سر و صدا راه انداخته ام ، یکی از افراد قافله ی بعدی که مادرم را می شناخته ، از نشانی کاروانسرا دارکه زنی را به این نشان دیده که به این طویله با یک بچّه وارد شده ، دانسته است من بچّه ی همان زن آشنای او هستم ، و مرا برداشته ، ودر منزل به مادرم رسانده است واین حقیقت را امروز هم روستایی های حول و حوش این کاروانسرا برای یکدیگر و عابـرین ، سینه به سینه ، نقل می کنند و معروف است .
سرهنگ سید جواد خان صوفی نقل می کند که رضای قزاق روزی برای تفریح به دولاب و قهوه خانه آنجا می رود ، قهوه چی ، از او احترامی بجا نمی آورد ، و چند باری که برای او چای می آورد ، سرد و کم رنگ و از قوری پس آب بوده است ، و رضا ناراحت چیزی نمی گوید ، ولی فردا صبح که قهوه چی به قهوه خانه می آید ، نیمکت بزرگ و سنگین خود را نمی بیند ، پس از تحقیق آن را در وسط خندق پیدا می کندو دانسته می شــود که رضاقزاق به انتقام چای های قهوه چی ، نیمکت را تنهایی و در نیمه شب به خندق می اندازد ، و از آن روز ، قهوه چی به او احترام می گذاشت .
2-در مورد مدرّس و مصدّق
مدرّس و مصدّق ، دو رهبر بزرگ دوران شاهنشاهی پهلوی بودند ، دو فردی که سر تا سر عمرشان را در راه دین و وطن ، آزادی و استقلال و حفظ تمامّیت ارضی و امنّیت کشور صرف کردند .
فهرست مطالب
1-در مورد رضاخان
2-در مورد مدرّس و مصدّق
3-ضدّیت با روحانیت
4-لباس متّحد شکل
5-سانسور مطبوعات
6- کشف حجاب اجباری
7- قانون نفت
8- اجباری شدن کلاه شاپو
9- کناره گیری اجباری از پادشاهی
10- خاتمه ی کار
این فایل در قالب ورد وقابل ویرایش در 185 صفحه می باشد .
فهرست مندرجات
بخش اول
کلیات
فصل اول: مختصری از تاریخنگاری در ایران تا عصر پهلوی 1
فصل دوم: کلیاتی در تاریخنگاری دوره پهلوی 13
بخش دوم
جریانهای اصلی تاریخنگاری در عصر پهلوی
فصل اول: جریان شرق شناسی
شرق شناسی و دیرینه آن 33
ایران شناسی و ایران شناسان مهم 41
سیاست شرق شناسی- سیاست ایران شناسی 50
روش سیاسی و رهیافت تاریخنگاری لمبتون 61
4-I- نقش سیاسی لمبتون در ایران 64
الف- همزیستی مسالمت آمیز: توده ای نفتی – توده ای روسی 66
ب- لمبتون و قحطی نان 75
ج- میس لمبتون 80
د- میس لمبتون و کودتای 28 مرداد 86
فصل دوم: جریان ناسیونالیستی
کارنامه فرهنگی 103
1- تاریخنگاری محتاط 103
2- ناسیونالیستی محافظه کار 111
بخش سوم
جریان آکادمیک
بررسی و نقد تاریخنگاری اقبال 118
بخش چهارم
جریان مارکسیستی
جریان مارکسیستی 130
فصل اول: زمینه های تاریخی پیدایش مارکسیسم 132
فصل دوم: اندیشه های اساسی مارکس در باب تاریخ 132
الف- حتمیت تاریخی، پیروزی پرولتاریا: الغای مالکیت خصوصی و الغای دولت 139
فصل سوم: تاریخچه ورود اندیشه مارکسیستی به ایران 142
فصل چهارم: تاریخنگاری مارکسیست، لنینیستی در ایران (انجماد و انحراف) 155
الف- علمی بودن تاریخ 158
ب- سیر تاریخ ایران 159
ج- شخصیت در تاریخ 163
د- عدم بی طرفی در نگارش تاریخ 164
هـ- سبکی برانگیزنده- موضوعی واحد 165
بخش پنجم
نتیجه گیری کلی
نتیجه 169
فهرست منابع 184
فصل اول
« مختصری از تاریخنگاری در ایران تا عصر پهلوی »
نتیجه می گوید: « نخستین بار ایرانیان تاریخ را درک کردند و آن را به دورانهای مختلف تقسیم کردند» و هرودوت تاریخ خویش را چنین آغاز می کند: «به روایات ایرانیان بهترین تاریخ شناسان هستند….»[1].
غرض از نقل دو قول مذکور این بود که در آغاز، علم تاریخ در بیشتر کشورهای شرق و غرب، علمی ناشناخته بود و فقط در ایران وقایع روزانه در بار و رویدادهای کشور را در روزنامه ها، آیین نامه ها، خداینامه ها، تاج نامه ها، سالنامه ها و شاهنامه ها می نوشتند. اما این بدان مفهوم نیست که در آن دوره، تاریخنگاری به مفهوم امروزین رواج داشته است، بلکه بر عکس در ایران عصر باستان تاریخنگاری اهمیت زیادی نداشت و حتی یک اثر تاریخی واقعی که متعلق به این دوره باشد در دست نیست.
اشپولر می گوید: « در میان نوشته های جوامع زردشتی بعد از اسلام و در میان آثار فارسیان هند (پناهندگان زردشتی سال 98/717) هیچ اثر واقعی تاریخی، چه از ریشه قبل از اسلامی و چه بعد از اسلامی دیده نمی شود. »[2]
وی پس از ذکر تاریخچه ای از تاریخنگاری اعراب قبل و بعد از ظهور اسلام، نتیجه می گیرد که بنابر این در بان عربی نوعی تاریخنگاری وجود داشت که در زبان فارسی دیده نمی شده است و همین امر دلیلی بوده برای اینکه ایرانیان، آثار تاریخی شان را به زبان عربی بنویسند[3] همچنانکه تاثیر زبان عربی در جهان اسلام و ضرورتی که ایرانیان برای حفظ تماس خودشان با دنیای عرب احساس می کردندن، می تواند دلایل دیگر این رویکرد در عرصه تاریخنگاری باشد.
درست است که شعر و تاریخ در اعراب، عمری دیرینه داشته ولی نوشته هرودوت، پدر تاریخ را که بی شک با تاریخ ایران و ملل مختلف آشنایی کامل داشته است را نیز نباید با بی اعتنایی برگزار کرد.
به هر حال با ورود اعراب به ایران نیز تاریخنگاری ایرانی دستخوش دگرگونی چدی نشد و رشدی کیفی نکرد. با ظهور سلسله های ایرانی نژاد که گسترش زبان فارسی و تکامل فرهنگی را در پی داشت، تاریخنگاری ایرانی نیز ایجاد شد و تاریخ طبری در عصر سامانیان که یک «سلسله ایرانی نژاد» بود به فارسی ترجمه شد. بلافاصله بعد از ترجمه تاریخ طبری به فارسی (در حدود سال 352/963) سلسله های ترک نژاد در اکثر ولایات ایران به حکومت رسیدند. آنها که سرسپردگان مذهب تسنن به شمار می رفتند و ارثان فرهنگی سلسله های ایرانی نژاد شدند. بزرگترین سلطان سلسله غزنوی یعنی سلطان محمود، حامی فردوسی و از جمله طرفتداران واقعی تسنن اسلامی در دره سند محسوب می شد. مقارن روی کار آمدن سلجوقیان در قرن پنجم، سه نوع تاریخنگاری در ایران قابل شناسایی است. تاریخنگاری اسلام شمولی، تاریخنگاری محلی و تاریخنگاری سلسله ای.
سلجوقیان علاقمند بودند که فرهنگ ایرانی را اقتباس نمایند و سعی می کردند که نژاد تورانی خود را فراموش کرده و در عمق ایرانیت فرو روند. ترکان پیروز زبان فارسی را به صورت دومین زبان فرهنگی جهان اسلام مسجل کردند ولی در عرصه تاریخنگاری جز تعداد زیادی از ترجمه های متون تاریخی که در واقع روایاتی از شرایط زندگی ایرانیان بودند، چیز چندانی تولید نکردند، دامنه تاریخنگاری این عصر محدود و تنگ و محصولات تاریخنگاری فارسی در زمان حکومت سلاجقه و خوارزمشاهیان، بی نهایت کمتر است.[4]
تحولات تاریخنگاری فارسی اما در حوالی ایلغار مغول در سال 616/1220 و بعدها در سال 654/1256 رخ نمود. این لشکر کشی برای مردم شرق یعنی ماورءالنهر خراسان مصیبت بار بود، اکثر دهقانهای ایرانی از بین رفتند و طبقه دهقان هم نفوذ خود را از دست داد.
مغولان با تاکید بر مذهب و فرهنگ خود، چندین دهه سنتهای ملی و فرهنگی شان را حفظ کردند و این در حالی بود که ایرانیان نیز برای احیاء زبان و فرهنگ ایرانی بیکار ننشستند. در عرصه تاریخنگاری این دوره، دو مورخ برجسته یعنی عطاملک جوینی و رشید الدین فضل الله همدانی ظهور کردند که اولی به سبک پیچیده و مصنوع و دومی به سبک ساده و صریح می نوشت، هر دو مورخ مذکور به روش تاریخنگاری اعراب آشنا بودند و در آثار آنان می توان درک عمیق، فهم تاریخی و توجه به مسایل اجتماعی و اقتصادی را مشاهده کرد.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که علی رغم ضعف هایی که تاریخنگاری ایرانی از سده سوم تا هشتم، دچار آن بود، فن تاریخنویسی به طور کلی پیشرفت کرد و در بعضی زمینه ها آثار نوی را عرضه نمود و حتی جهش های بسیار مترقی داشت. از لحاظ وقعه یابی و واقع بینی، برخی از مورخین روش نقد علمی درست را به کار بردند، برخی به تحلیل و تعلیل حوادث پرداخته، نتیجه گیری تاریخی نمودند و مورخان دیگری به موضوعات اجتماعی و اقتصادی توجه داشته اند، اما به جریانهای اصلی تاریخ پی نبرده اند. در هر حال در آن دوره تاریخ نویسان ایرانی از همقطاران فرنگی خود که غرق در جهالت نصرانیت بودند، فرسنگ ها جلو بودند.[5]
به لحاظ روش شناسی نیز تا این زمان دو رویکرد قابل شناسایی است، نخست رویکرد جزء گرایانه یا تجزیه ای که ویژگی اصلی آن تجزیه زمانی و مکانی پیکر تاریخ بشر به اتم های حوادث، اندیشه ها، اختراعات و غیره است. در این مشرب، گذشته ، با پلوی هم قرار دادن این واحدهای تاریخی و از تجمع آنها تشکیل می گردد. تواریخی مثل تاریخ طبری از این دست است. در این تاریخ یکایک وقایع به یکدیگر پیوند داده شده اند. اما در آنها، نویسنده به ترسیم نقش کلی و چشم انداز عمومی تاریخ خویش نپرداخته است. دوم، نگرش کل گرایانه که در آن اقوام و ملتها، پیکر های زنده ای هستند که مثل هر ارگانیسم زنده دیگری دارای مراحل پیایی، رشد، پیری و زوال می باشند. در این زمینه تاریخ کسانی چون ابن مسکویه، فیلسوف و مورخ ایرانی سده چهارم هجری را می توان از تاریخ نگاران کل گرای به شمار آورد. وی مانند اخوان الصفا، از اندیشمندان دانشنامه نویس سده چهارم هجری، گونه ای قانونمدی برای جوامع و دولتها قایل شده است. ابن مسکویه در چشم انداز تاریخی جوامع به جستجوی علل رفتار جوامع (ظهور– ترقی– انحطاط و فتور) می رود.[6]
ابن خلدون نیز مانند اخوان الصفا، ابن مسکویه، فارابی و بسیاری از پیشینیان دیگر جوامع و دولتها را ارگانیسم زنده ای می پندارد و برای آنها مراحل پیدایی – رشد، پیری و زوال قائل می شود. نظر وی بر آن است که دولتها (عوامل کنترل کننده جوامع) همانند مردم عمر طبیعی دارند که پس از طی آن دوره به پیری می رسند و دچار انحطاط و نیستی می گردند.[7]
به طور کلی تا این زمان دو جریان متمایز در تاریخ نویسی ایران می توان تشخیص داد که پابه پای هم رشد کردند 1- تاریخنگاری ملی- باستانی 2- تاریخنگاری اسلامی. در نوع اول تاریخ از پادشاهی کیومرث و در جریان دوم از هبوط آدم شروع می شده است. آنچه از تاریخ ایران باستان وجود داشته آشفته، در هم و بر هم و آمیخته به افسانه بوده است مگر درباره عصر ساسانی که به عهد اسلامی نزدیک است.[8] جریان دوم تاریخنگاری یعنی تاریخنگاری اسلامی – اشکال مختلف زیر را داشته است :
و شامل سالشماری و تاریخ رجال و تراجم احوال بوده است. « این تاریخ با تاکید عمده بر شرح حال خاندانها و مامورین محلی نوشته می شد ». در واقع می توان گفت مناسبات مرید و مراد و وابستگی ویژه ایالتی دو نماد از تلقیاتی بوده است که در حیات اجتماعی سده های میانه ایران نقش چشمگیری داشته است. دلیل پیشرفت تواریخ محلی این بوده که شهرها، واحدهای مستقلی بوده اند که در مواقع آشوب، منحصراً تحت رهبری قاضی یا شیخ محل عمل می کرده اند و این امر زمینه ای بوده است تا تواریخی پدید آید که در آن شرح حال مردان معروف شهر در آن نگاشته شود مانند تاریخ گزیده اثر حمد الله مستوفی که شرح خاندانهای عمده قزوین است و محاسن اصفهان فروخی (مکتوب به عربی در سال 421/1030) که شرح حال مردان معروف اصفهان است.[9]
3- تک نگاری در مورد افراد ، مثل النوادر ابن شداد راجع به صلاح الدین ایوبی.
4- نوعی کتاب اداری که تحت عنوان قوانین الدواوین تالیف می شده است.
موضوع تاریخ تا این زمان، شامل تاریخ انبیاء ، تاریخ امم و قرون، تاریخ مغازی رسول، تاریخ فتوح، تاریخ خلفا و سلاطین و وزراء ، تاریخ بلاد، تاریخ مذاهب و فرق، تاریخ طبقات و رجال، تاریخ حوادث و رفیات، تاریخ مقابر مزارات و تاریخ حوادث طبیعی بوده است. موادی که مورخین به کار می برده اند بیشتر به روش سینه به سینه (سماع) به دست می آمده است، به طور مثال ابن اثیر می گوید، که در مورد اتابکان، اکثر مواد کتاب خود را از پدرش شنیده است. در اینگونه موارد، مورخ بعد از اتمام پژوهش، اثرش را پیش یکی از شیوخ می برد تا به قول ابن عساکر صحت نسخ خطی خود را با سماع بیازماید. اکثر مورخین دوره های مورد بحث مشاغلی غیر از تاریخنویسی هم داشتند و قریب به اتفاقشان، دارای پست های درباری بودند. چنانکه بلاذری در دستگاه متوکل، ندیم بود. ابوعلی مسکویه در دربار آل بویه کتابداری می کرد و عطاملک جوینی و عبدالله و صاف و حمد الله مستوفی نیز در دستگاه مغول وظایف اداری داشتند. از آنجا که بیشتر سلاطین و خلفا بای امور جاری کشورشان از تاریخ پیشینیان سر مشق می گرفتند، لذا صاحب منصبان دربار به ظبط و نقل تاریخ گرویده می شدند. می گیوند که منصور دوانیقی در کشتن ابومسلم تردید داشت، از ندیم خویش حکایت شاپور ساسانی را سئوال کرد که چگونه وزیر خود را کشت؟
مورخین ایرانی تا این زمان اکثراً علاقه داشتند که آثار تاریخی خودشان را به زبان عربی بنویسند مثل طبری و دینوری.
پایان نامه کارشناسی ارشد ادبیات
گرایش فرهنگ و زبان های باستانی
132 صفحه
چکیده:
دوره پهلوانی یا حماسی در ایران باستان از پادشاهی فریدون آغاز می گردد و تا قبل از پادشاهی فریدون سرزمین ایران را هنیره می گفتند که پس از آن این سرزمین ایران نام گرفت. در میان شاهان افسانه ای سلسلسه ی پیشدادیان فریدون جایگاه خاصی دارد. فریدون آزادی بخش و مصلح جهان بود. در روایات اساطیری و حماسی ایران باشمار زیادی از پهلوانان اساطیری روبرو می شویم که یکی از معروف ترین آنها فریدون است. فریدون نام یکی از شاهان پیشدادی است. این نام در اوستا بصورت ثرتئونه (raētaonaθ) و در پهلوی فردون ( frēdon ) و در فارسی فریدون گفته می شود.در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد و لقب او اژدهاکش است..در شاهنامه فریدون از نژاد جمشید است وپدرش از قربانیان ضحاک. او آخرین شاه از طبقه پیشدادیان دادگر است. در این پژوهش سعی برآن است کلیه روایات وتعاریف مربوط به این اسطوره با هر عنوان و توضیحی بصورت مقایسه ای بر مبنای متون اوستایی، فارسی میانه و شاهنامه بررسی علمی گردد.در هر فصل به بررسی فریدون در دوران مختلف پرداخته شده ودر آخر فصل یادداشتهای مربوط به آن آورده شده است و لازم به توضیح است که کلیه واژگان اوستایی و پهلوی حتی المقدور علاوه بر آوانویسی ، ریشه شناسی گردیده اند و سیر تحول آنها تا به فارسی امروزین به اختصار آمده است.
فایل ورد
قابل ویرایش
تعداد صفحات 172
قیمت باورنکردنی
توضیحات :
پاسخ به تاریخ نام کتاب خاطراتی نوشته محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران است که در اصل به زبان فرانسه و پس از وقوع انقلاب (۱۳۵۸) نگاشته شده است. این کتاب بعداً به زبان انگلیسی و زبان فارسی برگردانده شد. شاه در پیشگفتار درباره کتاب میگوید:
در این کتاب قصد دارم نشان بدهم که چرا در راه رسیدن به اهدافم پافشاری میکردم؛ و چرا میخواستم جامعهای بر اساس عدالت اجتماعی، و نه مبارزه طبقاتی بنا کنم؛ جامعهای که همه در آن یکپارچه و وابسته به یکدیگر باشند. و گفتنی است چون با همه کشورهای جهان چه دنیای غرب، چه کشورهای بلوک شرق و چه جهان سوم حسن تفاهم داشتم، این امکان برایم فراهم آمد که بتوانم در محیطی آکنده از صلح و صفا، کوشش خود را برای رساندن ایران به سوی تمدن بزرگ دنبال کنم.
نام کتاب : پاسخ به تاریخ
نویسنده : محمدرضا پهلوی
تعداد صفحه : 345