فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:22
فهرست مطالب:
4 .انــــواع ادبیات کــــودک و نـــــوجوان
5 . پیشینة ادبیات کــــودک و نــــوجوان در جهـــان.......
6 . پیشینه ادبیات کـــودک و نــــوجوان در ایــــران............
7 . نگرش همزمانیSynchronic و نگرش در زمانى Diachronic در تحلیل تاریخى ادبیات کودکان با نگاه ویژه به نقش عباس یمینى شریف در تاریخ ادبیات کودکان ایران.....
اهمیت ادبیات کـــــودکان و نــــوجوانان
بر خلاف آنچه تصوّر میشود، روزگار ما دوران کودکسالاری نیست و درواقع، تمدّن امروز به کودک فرصت کودکی نمیدهد تا آنجا که دوران جدید را دورة زوال کودکی نام نهادهاند. سرعت فزایندة سوداگری و تولیدْ بزرگترها را بر آن داشته است که کودک را هر چه زودتر وارد چرخة تولید کنند. همچنین بیم آنان از طغیان نسل نو باعث میشود که آزادی و رشد خلاّقانة دورة کودکی را برنتابند (اقلیدی، ص 5ـ13). در چنین حالتی اهمّیّت ادبیّات کودک و نوجوان، همچون عاملی برای رشد فرهنگ و استقلال، در شخصیّت کودکان آشکارتر میشود. اهمّیّت ادبیّات کودک، با توجّه به این محورها، روشنتر خواهد شد:
الف. بچّهها آسیبپذیرند. اغلب به مقتضیّات سنّی خود، احساساتی، ظاهربین و سادهاند. اصولاً ذهن نقّادی ندارند و قضاوتهایشان بیشتر حسّی است. از اینرو میزان آسیبپذیری آنان در برابر فراوردههای فرهنگی بالاست.
ب. بچّهها تأثیرپذیرند. و این تأثیرپذیری هم عمیقتر و ماندگارتر و هم پردامنهتر از تأثیرپذیری بزرگترهاست؛ چنانکه در حدیث نبوی نیز آمده است: اَلْعِلْمُ فیالصِّغَر کالنَّقْشِ فیالحَجَر.
ج. جمعیّت کودکان بیشتر است و آنان اوقات فراغت بیشتری دارند، به خصوص در کشور ما که ادبیّات کودک و نوجوان بیشترین مخاطب بالقوّه یا بالفعل را دارد.
سبب فقر پژوهش در حوزه ادبیات کودکان در چیست؟
اصولا نظام آموزش دانشگاهی درایران صورت گرا یا ظاهر بین است تا معنا گرا و درون بین. به همین دلیل است که پژوهش در نظام دانشگاهی ایران جای شایسته خود را ندارد. اصل گرفتن مدرک است و رسیدن به عنوان یا تیترهای دانشگاهی. در حالی که فلسفه دانشگاه در کشورهای پیشرفته، پرورش پژوهشگر است، نه پیشکش کردن تیترهای دانشگاهی. از همین نقطه روشن میشود که جامعه و دولت و حتی مردم ما به این دلخوش هستند که نزدیک دو میلیون دانشجو دارند، اما نتیجه آن چیست؟
کمتر دیده میشود که پژوهشگری از میان آنها به جامعه معرفی شود. در ظاهر همه هم با روحی منفعل به این پدیده نگاه میکنند و در بسیاری موارد هم رضایت دارند. در چنین احوالی در شاخههایی مانند رشته ادبیات که بسیاری از دانشگاههای ما بیش از نیم سده است که از آن بهرهمند هستند، کارهای پژوهشی رنگ و بویی ندارد، صد البته که ادبیات کودکان که در ایران رشتهای جوان است و هنوز هم هیچ دانشگاهی چنین رشتهای را ندارد یا به رسمیت نمیشناسد، طبیعی است که فقر پژوهشی از سرتا پای ادبیات کودکان میبارد. موسسههای فرهنگی هم مانند وزارت ارشاد که باید متولی بخشی از کارهای پژوهشی باشند، بهتر است که واقعا این کار را انجام ندهند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:42
مقدمه:
ایتالیا سرزمین چندان وسیعی نیست . چکمهای یک لنگه در گوشهای از قارهی اروپا . اما با چابکسوارانی چون (( دانته)) و ((بوکاچو)) و ((پترارکا)) در آن سوی سدههای دور و ((آریوستو)) و ((متاستازیو)) در میانهی راه و ((ورگا)) و ((کاپوآنا)) این سوتر و در قرن حاضر بزرگانی چون : ((ازوهو)) ، ((پیراندللو)) ، ((بوتزاتی)) ، ((پاوهز)) و چه بسیار نامهای آشنا و ناآشنایی که خود ، نمایهای طولانی است از تفکر و اندیشه ، آن هم در دورههای پرآشوب سیاسی و اجتماعی ایتالیای پراکنده و حتی ایتالیای متحد پس از سالهای ۱۸۱۵ .
ایتالیا را بیش از همه با نوابغ هنریاش میشناسیم . با نقاشانی چون : ((جوتو)) ، ((میکل آنجلو)) ،((داوینچی)) ، (( بوتیچللی)) و با پیکرتراشانی چون : (( برنینی)) و باز هم ((میکل آنجلو)) ، با ((کمدیا دل آرته)) و ((گلدونی)) در تئاتر و با ((وردی)) ، ((پاگانینی)) و ((روسینی)) در موسیقی و درسینما با سرآمدانی چون: ((دسیکا)) ، ((فللینی)) ، ((پازولینی)) و آثاری معظم در معماری تمامی طول تاریخ این کشور . آشنایی با مشاهیر – که شمارشان از حد بیرون است – از طریق آثاری است ، بیشتر ، دیداری و شنیداری . مقولاتی بیرنج برگردان کلام به کلام .
اما داستان ، حکایت دیگری است که در صورت بهترین ترجمه نیز ، معادل اصل نخواهد شد . و شعر ، بیش از داستان ، ترجمهناپذیر . در حالی که نه ((داوود)) میکل آنجلو نیاز به ترجمه دارد و نه ((لبخند ژوکوند)) داوینچی و نه ((ریگلوتو))ی وردی . و فیلم با کمترین ترجمه ، دنیای وسیعی را پیش روی بیننده میگشاید . اما رهیافت شعر و ادبیات به سرزمینی دیگر با زبانی متفاوت ، نیازمند شکیبایی است و به همین دلیل ادبیات پارهای از کشورها ، خصوصا با زبانی غیر از زبانهای رایج ، مهجور باقی میماند و گنجینهای پربها ، پیش چشم هیچ مشتاقی گشوده نمیشود . آن هم ادبیاتی همچون ادبیات ایتالیایی که چه در شعر و یا داستان در عرصهی جهان حضوری چشمگیر داشته و بسیاری از آثار ادیبان ایتالیایی ، زیر ساخت شهرهترین آثار ادبی جهان گشته و بسیاری از جوایز جهانی از جمله نوبل را از آن خود کرده است . این کماقبالی ، نه تنها برای ادبیات ایتالیایی که نصیب ادبیات بسیاری از دیگر کشورها نیز شده است .
ادبیات ایتالیا از آغاز
روم با گستردن هرچه بیشتر مرزهایش ، زبان خود را به عنوان مهمترین وسیلهی اتحاد معنوی و سیاسی بر مردم مغلوب تحمیل کرد . اما برخی از سرزمینها چون یونان ، با وجود غلبه سیاسی روم بر آنان ، از پذیرش زبان لاتین سرباز زدند و به مقابله با آن برخاستند .
گویشی که در ایالات امپراتوری نشر یافت ، نه زبان لاتینی ادبی ، بلکه زبانی محاورهای و عامیانه بود که روانی و سلاست بسیار و دستور زبان کمقاعده از مختصات بارز آن به شمار میرفت و تحت حاکمیت زبانهای محلی ، از ناحیهای تا ناحیهی دیگر ، دچار تغییرات و تحولاتی میگشت .
زمان و چگونگی تغییر و تحول زبان لاتین در داخل و خارج ایتالیا و تبدیل آن به زبانهای رمانس (زبانهای رومی) چندان مشخص نیست . اما آشکار است که این تکوین زبان ، با سقوط امپراطوری روم شرقی ، تسریع گردید .
با تضعیف قدرت مرکزی روم ، زبان لاتین عامیانه بر اساس پیچیدگیهای لهجهای ، دچار تحولات سریع و پی در پی شد و از زبانی واحد ، به تدریج به زبانهای دیگر تغییر شکل داد ؛ که همه ، ریشه در زبان لاتین داشته و نام رمانس و یا نئولاتین را بر خود گرفتند و امروزه به دو گروه زبانهای شرقی و غربی تقسیم میشوند .
زبانهای شرقی ، خود به رومانیایی ، ایتالیایی ، رومانچو یا لادینو (که در ناحیهای از سوئیس و در ((فری یولی)) به آن سخن میگویند )، و زبانهای غربی به ((پروونسی)) ، فرانوسی ، اسپانیایی و پرتغالی تقسیم میشوند .
زبان ایتالیایی به گروه زبانهای نئولاتین یا رمانس که کناره رود گنگ تا اقیانوس اطلس را دربر میگیرد و از خانوادهی بزرگ زبانهای هند و اروپایی است تعلق دارد و از تغییر شکل زبان لاتین پدید آمده است .
الفبای زبان ایتالیایی با تقسیم به گویشهای عدیده در نواحی گوناگون ، سوای برگرفتن برخی حروف از زبانهای یونانی ، آلمانی و عربی ، ریشه در زبان لاتین دارد و حتی ویژگیهای مورفولوژی (تاریخ تحولات لغوی) و صرف و نحو آن نیز با زبان لاتین عامیانه مرتبط است .
تا آنجایی که مربوط به مشخصترین تغییرات زبان ایتالیایی ، با گذر از زبان لاتین میشود (سوای تغییرات آوایی و حذف حروف بیصدا از انتهای کلمه ، مثل bonus به buono به معنای خوب ، و یا Calidus به Caldo به معنای گرم) میتوان به نکات زیر اشاره کرد :
۱- حذف حالت خنثی
۲- الحاق حرف تعریف مشتق از لاتین (illud , illo , ille) که با الصاق به حروف اضافه ، حروف اضافهی حرف تعریفدار را میسازند .
۳- در فعل ، حذف شکل مستقل غیرفعال و تشکیل افعال مرکب از طریق اضافهشدن افعال کمکی و اضافهشدن گذشتهی نزدیک ، گذشتهی دور و شرطی .
۴- شکل تازهای از قید با اضافهکردن (-mentee)
دلیل شکلگیری آرام زبان و ادبیات ایتالیایی ، مثلا نسبت به زبان فرانسوی ، صرفا به لحاظ حیثیت و اعتبار زبان لاتین در ایتالیا و اعتقاد به این زبان به مثابه تنها زبان قانونمند و قابل نگارش قابل توضیح است .
اولین سند زبان ایتالیایی
نوشتهای که برای اولین بار به زبان ایتالیایی در قبال زبان لایتین مورد استفاده قرار گرفت ، فرمانی از فرقه ((سن بنه دتّو ))۱ متعلق به سال ۹۶۰ پس از میلاد مسیح است.
به زبان لاتین :
Sao ko kelle terre , per kelle fini queki contene , trenta anni le possette parte sancti Benediti
به زبان ایتالیایی:
So che quelle terre , per quei confini che qui contiene , trenta anni le possedette la parte di san Benedetto
میدانم آن سرزمینها ، به خاطر آن حدودی که اکنون دارد ، برای مدت سیسال در اختیار سن بنهدتو بوده است .
در آن هنگام هیچ کس نمیاندیشید که این اعلامیه به عنوان اولین سند باارزش زبان مکتوب عامیانهی ایتالیا تلقی خواهد شد و کلمات آن به عنوان اولین کلمات زبان ایتالیایی همواره برجای خواهند ماند.
پس از ۱۰۰۰ سال میلادی ، اسناد دیگری چون کتیبهی ((سنکلمنته ))۱ در روم (آخرین سالهای قرن یازدهم) و اعترافنامهی ((نورچا ))۲ (نیمهی دوم قرن یازدهم)) و کاغذ ((فابریانزه )) (۱۱۸۶) ظاهر گردید . اما باید افزود که اولین تجلیات مکتوب و هنری این زبان به دههی سوم قرن سیزدهم تعلق دارد .
قرن سیزدهم
از چهرههای معتبر سیاسی این قرن ((فدریکوی دوم)) است. او در سال ۱۱۹۴ به دنیا آمد و در سال ۱۲۵۰ در گرماگرم جنگ ایتالیا با پاپها و شهرهای شمال کشور درگذشت . قصد فردریکوی دوم ، استیلا بر تمام ایتالیا ، در هم شکستن خودمختاری فئودالةای سیسیل و جنوب کشور بود ؛ چراکه ایتالیا در این زمان به چند حکومت خودمختار تقسیم شده بود .
در قرن سیزدهم ، شمال ایتالیا از بخشهای ثروتمند این کشور بهحساب میآمد و برخی از خانوادههای بزرگ مثل ((استنزی))۱ در ((فررارا))۲ ، ((اسکالیجهری))۳ در ((ورونا))۴ و ((ویسکونتی)) در ((میلان)) ، اقتدار و حکومت خود را اعمال میکردند.
با پیشرفت سیاسی و اقتصادی ، مراکز فرهنگی رایج گردید و در شهرهای مختلف ، تحصیلات پایه گرفت و به درخواست فدریکوی دوم ، دانشگاههای ((پادووا))۷ (۱۲۲۲) و ناپل (۱۲۲۴) و دانشگاههایی دیگر در رم و برخی شهرهای دیگر تاسیس شد .
در زمینهی مذهبی ، در حالی که ((اسکولاستییسم)) ۸ (شیوه تعلیم و فلسفه مذهبی قرون وسطی) به بالاترین قلل تعلیمات ((تومازو دکوئینو))۹ ]توماس آکونیاس[ رسید ، دو فرقه بزرگ ((سن دومنیکو))۱۰ و ((سن فرانچسکو دسیزی))۱۱ ]سن فرانسیسکوی آسیزی[ ( که دارای اهمیت فراوانی در تاریخ کلیساست) و به سال ۱۲۶۰ انجمن برادری ((فلاجل لانتی))۱۲ (به معنی تازیانه زنها ، که برای تطهیر ، تزکیه و بخشودهشدن از گناهان ، بر خود تازیانه میزدند و ریشه در شهر ((اومبریا)) ۱ داشت و سپس به تمام ایتالیا و حتی آن سوی آلپ نفوذ کرد) شکل گرفت.
در گسترة ادبیات ، شعر ، پیشتاز فعالیتهای ادبی گردید و به لحاظ حضور شاعران سیسیلی ، شعر هنری ، شکوفایی خود را در تمام ایتالیا توسعه داد . اما نمیبایست فراموش کرد که عدهی شاعران و نویسندگان این قرن و حتی بعد از این به زبان لاتین، همچنان در اکثریت قرار داشت .
در هنرهای تجسمی ، شیوهی (رومانیک) یا رومی تا به تعالی رسیدن شیوه ((گوتیک)) در قرن چهاردهم اقتدار خود را حفظ کرد و در مجسمهسازی هنرمندانی چون ((نیکولا پیزانو)) و ((آرنولفو دی کامبیو)) و در نقاشی ، ((چیمابوئه))۲ با هنری که دارای معیارهای انسانیتر بود و چشمها را از آسمان به سمت زمین میکشاند ، خود نمایاند .
ادبیات نیز در این قرن همزمان در تمامی نواحی ایتالیا به منصه ظهور رسید . اما بیشترین حاصل و نتیجه ، از آنِ ایالات اومبریا ، سیسیل و ((توسکانا))۳ بود . لازم به ذکر است که اومبریا به خاطر اشعاری با گرایشهای مذهبی ، متأثیر از سرودههای فرانچسکو دَسی زی ، وجوهی متفاوت از سایر نقاط ایتالیا دارد .
فرانچسکو دَسی زی
دَسی زی در سال ۱۱۸۲ از پدری بازرگان متولد شد . جوانی را به شادکامی گذراند تا آنکه تمایلات مذهبی در او پدید آمد . پس ، جمع جوانان را ترک گفت ؛ از ثروت روی برتافت و همدم فقیران و خادم حضرت مسیح گشت و فرقهای به نام او پدید آمد . در سال ۱۲۲۴ ((سرود آفریدگان))۱ را که دارای نثری آهنگین بود سرود .
این شاعر مذهبی با این سروده برای خالق و مخلوقات ، آغازکنندهی واقعی ادبیات شاعرانهی ایتالیاست . این سرود که ستایشی پرجذبه است ، نویددهنده و پیشتاز ((کمدی الهی))۲ است .
زندگی سن فرانچسکو در هالهای از افسانه قرار دارد . به گونهای که به هنگام تولد او ، فوجی از کبوتران بر بام خانهی پدری او نشست و به هنگام مرگ در غروبی پاییزی ، پرندگان ، گرداگرد پنجرهی اتاق او میگشتند . زندگی سن فرانچسکو ، خود شعری زیباست . او پهلوانی و تواضع و ایثار را در این زندگی درهم آمیخت ؛ خود را به خدمت جذامیان گمارد ؛ به مقابله با سلطان مصر برخاست ؛ فرقهای مذهبی تشکیل داد ؛ کلیساها و صومعههای متعدد ساخت ؛ شاهان و پاپ ها را پند داد و با توجهی روحانی به آواز هزاردستان گوش سپرد . با گل و گیاه و ستارگان نجوا سر داد و با شغال و جغد ، با آتش و باد و باد و با عشق و مرگ سخن گفت ؛ همگان را برادران و خواهران هم دانست و در جامعهای خوفانگیز و لبالب جنگ و خونریزی ، شعر برادری سرود . به طوری که ادبیات قرن سیزدهم و چهاردهم سرشار از آثار اوست.
چیمابوئه تصویری از او نقش زد ((جوتّو))۱ ، چهرهی فوق انسانی او را به دفعات کشید . چندان که کلیساهای فورانس ، پادووا ، اسی زی ، ناپل و بسیاری دیگر ، تصاویر بسیاری از او را بر دیوارهای خود دارند و دانته یکی از مهمترین سرودهای ((بهشت)) را به او هدیه کرد .
سن فرانچسکو به سال ۱۲۲۶ در کلیسایی کوچک درگذشت و پس از او ، اومبریا باجنبشهای مذهبی فراوانی روبهرو گردید که از آن میان به جنبش فلاجل لانتی به رهبری (( رائی ئرو فازانی))۲ باید اشاره کرد .
فازانی
فازانی ، اهالی ((پروجا))۳ را از حوادثی مثب آگاهانید و گروهی از مداحان گریان و به خود آسیبرسان (فلاجل لانتی) را گرد خود آورد . بین این مداحان غالبا بی نام و نشان ، ((یاکوپونه دتودی))۴ (۱۳۰۶-۱۲۳۶) وکیلی با علایق دنیوی و خوشگذران به چشم میخورد . او هنگامی که همسر جوانش در حال رقص به کام زمین فرو رفت ، منقلب شد و سپس به سال ۱۲۷۴ به فرقهی سن فرانچسکو گروید و از مداحان فقر گردید . با پاپ (( بونیفاتزیوی هشتم))۱ به مقابله برخاست ؛ به زندان افتاد و پس از مرگ پاپ آزاد شد و به سال ۱۳۰۶ در پروجا درگذشت .
یاکوپونه دتودی
دتودی به خاطر ((مدح))۲ هایی که در آنها ، انزجار خود را از دنیا و لذایذ دنیوی شرح میدهد شهره است . مدح معروفش به نام ((گریه مادونا برای مصایب فرزندش مسیح) از او چهرهی شاعری توانمند ارایه میدهد .
از پروونس ، شعر بزمی که بیانگر فرهنگ دربار حاکمان پروونسی است به ایتالیا راه یافت و مورد استقبال دربار ((فدریکوی دوم))۳ و ((مان فرهدی))۴ در سیسیل قرار گرفت .
شعر سیسیلی تمام موضوعات و دستمایههای پروونسی : بهار ، گل ، پرنده ، مهربانی و عشق به عنوان هدایایی برای ((زن)) که عاشق به پای او میسوزد و همچون بردهای به او وفادار میماند را مورد بهرهوری قرار داد . اما اشعار مکتب سیسیل غالبا فاقد لحن گرم و انسانی است و میبایست در نظر داشت که این شاعران برای اولین بار از زبان عامیانهی ایتالیایی ، جهت ابراز احساسات و بیان دنیای درون خود سود میجستند .
از دیگر شاعران این دوره که در دربار فدریکوی دوم به شاعری اشتغال دارند باید از ((جاکومو پولیئزه))۱ ، ((یاکوپو دلنتینی))۲ و ((پیئر دلاوینیا))۳ نام برد . فدریکوی دوم که در زمان پادشاهی او ، سیسیل یکی از نیرومندترین و ثروتمندترین حکومتهای اروپا محسوب میشد ، در تلاش بود تا تمام ایتالیا را مطیع خود سازد . به همین مناسبت به جنگ با پاپها و شهرهای شمالی ایتالیا پرداخت . اما در گرماگرم جنگ ، در سال ۱۲۵۰ درگذشت . در این دوره ، فعالیتهای فرهنگی ، از سیسیل به ایتالیای مرکزی ، خصوصا به توسکانا کشیده شد و شاعرانی چون ((گوئیدو کاوالکانتی))۴ و ((چینو د پیستویا))۵ بر عرصهی شعر ظاهر شدند .
گوئیدو کاوالکانتی
گاوالکانتی (۱۳۰۰-۱۲۶۰) از شاعرانی است که در آثارش ، عشق رویایی ، تبدیل به شکنجهای بیرحمانه ، غمگنانه و تلخکامی عمیق میگردد . گرچه توصیف مناظر روستایی و صحنههای دلانگیز عاشقانه همواره در اشعارش حضوری جاودانه دارد.
چکّو آنجولهری۱
در این دوره به شاعر دیگری به نام آنجولهری (۱۳۱۳-۱۲۶۰) باید اشاره کرد که با لبخندی طنزآلود و غالبا خصمانه ، محیطی سرشار از فقر و ناپرهیزی را در اشعاری رآلیستی به باد حمله میگیرد .
در حالی که در شعر قرن سیزدهم ، آثار با ارزشی پدید میآید ، اما نثر ، قرین سستی و رخوت است . زیرا زبان لاتین برای مقولات مهم و اساسی ، هنوز تنها زبان مناسب به حساب میآید . اما حدود نیمهی قرن سیزدهم ، مجموعهی صد داستان کوتاه ، برگرفته از کتاب انجیل و افسانههای شوالیهای ، از شخصی فلورانسی به یادگار مانده است .
مارکوپولو۲
در پایان قرن ، مارکوپولو (۱۳۲۵-۱۲۵۴) بازرگان ونیزی که به اسارت جنوواییها درآمده بود ، شرح حوادث و ماجراهای سفر خود به آسیا تا قلمرو سلطنت ((قوبلای خان)) در چین و اقامت هفدهسالهاش در آن سرزمین را برای شخصی اهل ((پیزا))۳ شرح میدهد . در این اثر ، لحن راوی صریح و سریع است و تمامی تلاش ، در توصیف مکانها ، حوادث و انسانهایی است که به نوعی در این ماجرا درگیرند.
قرن چهاردهم
با نقل مکان پاپها به ((آوینیون))۱ واقع در مرز فرانسه ، کلیسای کاتولیک رو به انحطاط نهاد و اقتدار پاپ در اروپا از بین رفت . این دوره که از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۷۸ به طول انجامید به دوران اسارت پاپها در آوینیون مشهور است .
به دلیل این نقل و انتقال ، روم اهمیت خود را از دست داد و در بسیاری از شهرهای شمالی و مرکزی ، ((کمون))۲ های دمکراتیک و آزاد – که از اتحاد سکنه شهرها برای مبارزه با اربابان به وجود آمده بود – منحل گردید و جای خود را به سلطهی اربابان محلی سپرد . اما دورهی کمون در فلورانس بیش از هر شهر دیگری پایید و این شهر به لحاظ فضای دمکراتیک ، مرکز راستینی برای ادبیات و هنر شد . در این دوره تأسیس دانشگاههایی تازه از نوع دانشگاهةای فلورانس ، ((سیئنا))۳ و پروجا ، پی گرفته شد .
در طول قرن چهاردهم ، زوال مفاهیم قرون وسطایی به همراه بحران اخلاقی و معنوی در آثار سه تن از بزرگترین نویسندگان این قرن ، یعنی ((دانته الیگیئری))۴ ، ((فرانچسکو پترارکا))۵ و ((جووانی بوکاچّو))۶ تجلی یافت .
دانته الیگیئری
دانته به سال ۱۲۶۵ در خانوادهای اصیل اما از طبقهی متوسط ، از پدری به نام ((الیگیئرو))۱ و مادری به نام ((دونّا بلّا))۲ متولد شد . تحصیلات او بر مبنای رسم زمان ، در هنرهای سهگانه (دستور زبان – خطابه – مباحثه) و در علوم چهارگانه (حساب – هندسه – نجوم – موسیقی) گذشت.
از وقایع مهم دوران کودکی و جوانی او ، آشنایی با ((بئاتریچه))۳ است . او بئاتریچه را برای نخستین بار در نه سالگی و سپس در هجده سالگی دید و این آشنایی و دیدارها در عمق خاطر و ذهن دانته تأثیری بسزا در جای نهاد . تأثیر بیشتر آنکه چندی بعد بئاتریچه با دیگری ازدواج کرد . اما دیری نپایید که به سال ۱۲۹۰ در جوانی درگذشت و دانته به احترام عشق صادقانهاش به او ، دفتر شعری به نام ((زندگی نو))۴ را پیشکش محبوب متوفایش نمود .
دانته همگام با تلاشهای ادبی به فعالیتهای اجتماعی نیز میپرداخت و در سال ۱۲۸۸ در نبرد ((کامپالدینو))۵ در کنار ((گوئلفها)) ، علیه ((گیبل لینیها)) جنگید . در سال ۱۲۹۵ ، زندگی سیاسی فعالی را آغاز کرد و چهره فعال سیاسی شد . در همین سال با ((جمّا دوناتی)) ازدواج کرد و در طول زندگی با او صاحب چهار فرزند گردید.
در این دوره ، گوئلفها به دو دسته سیاه و سفید منشعب شدند و دانته برای دفاع از حقوق فلورانس در صف سفیدها قرار گرفت و علیه دستهی سیاهها که بیش از اندازه طرفدار پاپ و جاهطلبیهای بیکران او بودند اعلام موضع کرد .
در سال ۱۳۰۱ ، ((شارل دووالوا)) به ظاهر برای میانجیگری ، اما در واقع به عنوان پشتیبان سیاهها وارد فلورانس شد . سپس دانته به همراه دو سفید دیگر برای بحث پیرامون آزادی فلورانس به روم فرستاده شدند .
در طول غیبت او ، دولت با کمک شارل دووالوا به دست سیاهها افتاد و این گروه پس از پیروزی به قلع و قمع مخالفان مشغول شد . دانته نیز هنگام بازگشت به فلورانس به جرم حیف و میل اموال عمومی ، ایجاد اغتشاش و به خطر انداختن صلح شهر و اعمال خصمانه علیه پاپ به دو سال حبس ، پرداخت پانصد سکه طلا و محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم شد . اما دانته از معرفی خود به مقامات و پرداخت جریمه سر باز زد و بدین ترتیب به حکم تازهای که همانا در صورت دستگیری ، سوختن در آتش بود ، محکوم گردید .
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:15
چکیده:
زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنو ان ابزاری در انتقال
بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، در تلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است . به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب
خویش ریخته شود پایا و مانا خواهد بود .
زبان و ادب فارسی ، زبان دوم عالم اسلام و زبان اول عالم تشیع ، عامل وحدت ملی و پل انتقال مواریث ارجمند فرهنگی از نسل های گذشته به امروز و از امروز به آینده است . به همین دلیل مضامین پر شور عرفانی ، حکمی ،
فلسفی ، اخلاقی و هنری در زبان و ادب فارسی چشمگیر و چشم نواز است .
سبک شعر، یعنی مجموع کلمات و لغات و طرز ترکیب آنها، از لحاظ قواعد زبان و مفاد معنی هر کلمه در آن عصر، و طرز تخیل و ادای آن تخیلات از لحاظ حالات روحی شاعر، که وابسته به تأثیر محیط و طرز معیشت و علوم و زندگی مادی و معنوی هر دوره باشد، آنچه از این کلیات حاصل می شود آب و رنگی خاص به شعر می دهد که آن را «سبک شعر» می نامیم، و قدما گاهی به جای سبک «طرز» و گاه «طریقه» و گاه «شیوه» استعمال می کردند.
۱ سبک خراسانی یا ترکستانی
۲ سبک عراقی
۳ سبک هندی
۴ بازگشت ادبی یا سبکهای جدید که منتهی به سبک جدید دوره مشروطه شده است.
سبک خراسانی:
سبک خراسانی که آن را سبک ترکستانی هم می گویند در واقع طنز و شیوه شاعران خراسان بوده است.
در این شیوه که از اولین دوران های شعر فارسی یعنی اوایل قرن چهارم تا اواسط قرن ششم ادامه داشت.
شاعران و استادان زیادی مانند: رودکی، فرخی، عنصری، فردوسی، منوچهری، ناصرخسرو، سنایی و مسعود سعد سلمان ظهور کرده و شیوه خراسانی را به کمال رساندند.
سبک خراسانی دو مرحله دارد:
دوره سامانی و دوره غزنوی و سلجوقی.
در دوره سامانی، سادگی بیان و کهنگی تعبیرات و اصطلاحات به خوبی مشخص است. غلبه کلمات فارسی بر واژه های عربی و توجه به توصیفات طبیعی و ساده و محسوس و عینی از ویژگیهای شعر این دوره محسوب می شود.
موضوعاتی که در شعر این دوره مطرح می شود غالباً یا مدح است و یا هجور و هزل که هر دو ملایم است و معتدل و دور از اغراق. تغزلات عاشقانه و پند و اندرز و حکمت با شیوه ای شاعرانه و نه عالمانه نیز از مشخصات شعر این دوره به شمار می رود.
از قالبهای مهم در این عصر می توان به قصیده و مثنوی اشاره کرد. در قصیده معمولاً موضوع مدح و هجو و تغزل است و در مثنوی تمثیل و داستان و حماسه بیان می شود.
قالبهای دیگری مانند رباعی و دوبیتی گه گاه در یک دوره دیده می شود و تعداد آن ها بسیار اندک است.
صنایع لفظی و معنوی در شعر این دوره اگر وجود داشته باشد خالی از تکلف و تصنع است در حدی نیست که بتوان به آنها اعتنا کرد.
استفاده از بعضی معلومات علمی و برخی آیات و احادیث نبوی و روایات تاریخی و حماسی هم در شعر این دوره وجود دارد اما همه ی این مواد چنان در کلام به کار رفته است که صفت اصلی شعر این دوره یعنی سادگی بیان همچنان برجا می ماند و از بین نمی رود.
سبک خراسانی در دوره غزنوی و اوایل سلجوقی گذشته از بعضی مختصات لفظی و خصایص دستوری که در واقع مربوط به زبان و لهجه ی منطقه خراسان قدیم می شود، با شعر دوره سامانی تفاوتهایی دارد.
از جمله این که سادگی بیان، جای خود را به استحکام و سنگینی کلام می دهد و شعر تا حدی به پختگی می رسد.
هر چند شعر فرخی با صفت سادگی همراه است، اما پختگی و استحکام کلام در آن کاملاً مشهود است. عنصری و منوچهری و بعدها ناصرخسرو و سنایی به تدریج سادگی طبیعی را از شعر سبک خراسانی دور می سازند و آن را تا حدی از میان می برند.
در سبک این دوره بعضی قالب های تازه مانند ترجیع بند و ترکیب بند و نیز مسمط و قطعه به وجود می آید.
با این همه قصیده و مثنوی از قالب های معتبر این سبک است.
صنایع بدیع اعم از لفظی و معنوی و انواع تشبیهات در شعر این دوره رواج داشته است.
شاعرانی مانند عنصری، منوچهری، ناصرخسرو و سنایی از اصطلاحات فلسفی، نجوم، ریاضیات و بعضی مباحث علوم طبیعی و پزشکی در شعر خود استفاده می کند و به این ترتیب رنگی عالمانه به شعر خود می زدند.
استفاده از احادیث و آیات قرآنی و نیز اشعار عربی در میان شاعران این دوره رواج بیشتری یافت.
مثلاً منوچهری که دیوان اشعار عربی را از برداشت نمی توانست خود را از زیر نفوذ و تاثیر آن خارج سازد و ناصرخسرو و سنایی معلومات و مطالعات دینی خود را در شعر خویش می آوردند.
بیان موضوعاتی مانند مدح و هجو و تغزل و پند و حکمت در شعر این دوره ادامه یافت ولی در این میان اغراق و تا حدی اضافه گویی زیادتر شده و در واقع به نوعی تکامل یافت.
با این همه کسانی مانند ناصر خسرو، مدح اغراق آمیز را به یک سو نهادند و حکمت و دین و اخلاق را به جای آن معنای قرار دادند.
هر چند در ابتدای این سبک روح ملی و حماسی خاصه در دوره سامانی جلوه ای بارز داشت ولی در پایان آن این روحیه تضعیف شده و جای آن را روحیه ی زاهدانه کسانی مثل ناصرخسرو و اخلاق صوفیانه ی شاعرانی چون سنایی پر کرد.
به طور خلاصه می توان گفت شروع این سبک با روحیه حماسی و پایان آن با روحیه صوفیانه.
سبک عراقی :
سبک عراقی با ظهور سلجوقیان در خراسان و اتابکان در عراق و آذربایجان به وجود آمد و به تدریج شعر “دری” که مرکز اصلی آن در خراسان و ماوراءالنهر است، به عراق و آذربایجان راه یافت.
از طرفی در این دوران بر اثر سیاست سلجوقیان، مدارس مختلف دینی تأسیس شد و معارف اسلامی مانند تفسیر و منطق و حکمت و علوم بلاغی و ادبیات عرب در این مدارس تدریس می شد و ترویج علوم و معارف اسلامی باعث شد که شاعران و ادیبان نیز با علوم رایج زمان آشنا شوند.
در این دوره علوم مدرسه ای در شعر تأثیر فراوان گذارد تا آنجا که فرا گرفتن علوم از لوازم شاعری شد و مایه تفاخر و مباهات شاعران.
رواج شعر دری در عراق و آذربایجان و تاثیر علوم اسلامی و ادبیات عرب در آن سبب شد که در شعر فارسی تحولی اساسی به وجود آید.
این تحول هر چند در شعر شاعران آذربایجان و عراق مشهودتر است اما می توان آن را قبل از همه در شعر”انوری”و “ظهیر فاریابی” مشاهده کرد.
“انوری” نخستین کسی است که این شیوه جدید را ارائه می دهد و از یک طرف قصاید و مدایح اغراق آمیز و پرصنعت را وارد شعر رهایش کرد و از طرف دیگر غزلهای لطیف و پرشور سرود.
در آذربایجان “خاقانی ” و “نظامی ” پرچم دار شیوه تازه شدند و در عراق “جمال الدین اصفهانی” و پسرش “کمال الدین” و این شیوه را برگزیده و در ادامه ی این روند “سعدی ” و “حافظ” آن را به اوج می رساندند.
معانی شعری در این شیوه تازه گذشته از مدح که با اغراق و خضوع و خشوع فراوان نسبت به ممدوح همراه است دارای هجو و هزل نیز هست اگر بعضی از شاعران این دوره مانند “انوری” و “سوزنی سمرقندی” هجوهای تند و هزل هایی (مطالب طنز گونه) زشت دارند ولی دیگر شاعران این سبک مانند “خاقانی” نیز سرودن در مایه های هجو و هزل را آزموده اند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:14
چکیده:
ادبیات نمایشی
مجموعه آثاری است که موضوع آنها روی صحنۀ «تئاتر» نمایش داده میشود. تاریخ ادبیات نمایشی در ایران، در شکل مدوّن و مکتوب آن، از اواسط دوران قاجاریه آغاز میشود. تا پیش از نخستین آشنایی ایرانیان با «درام» غربی، انواعی از نمایشهای سنّتی، مانند تعزیه، میرنوروزی، نقّالی، پردهخوانی، خیمهشببازی، سیاهبازی و جز اینها رواج داشت. آشنایی اوّلیۀ ایرانیان با تئاتر غربی از طریق تماشای نمایش در تماشاخانههای شهرهای تفلیس، مسکو، لندن و پاریس بوده است، نه از طریق خواندن متون نمایشی. امّا آشنایی ایرانیان با نمایش، به معنی غربی آن، نخستینبار از طریق "میرزا صالح شیرازی" در سفر او به مسکو و در دوران فتحعلیشاه حاصل شد. از همین زمان بود که تماشاخانههایی، مانند تکیۀ دولت و تالار دارالفنون، به وجود آمد و نهضتی برای ترجمه و تألیف متون نمایشی آغاز شد. همین آشنایی با درام غربی رفتهرفته به ظهورِ شکل جدیدی از آفرینش ادبی، یعنی نمایشنامهنویسی، انجامید.
"میرزا فتحعلی آخوندزاده" و نمایشنامههای او که به زبان ترکی است، نقش به سزایی در ادبیات نمایشی ایران داشته است. او نمایش را وسیلهای برای تهذیب اخلاق و برشمردن معایب و مفاسد اجتماع میدانست، و همین اندیشۀ او بر درامنویسی بعد از او در دوران مشروطیت به تمامی سایه افکنده بود. "میرزا آقا تبریزی" را باید نخستین نمایشنامهنویس به زبان فارسی دانست که تأثیر فراوانی در رواج هنر تئاتر در زندگی اجتماعی مردم برجای نهاد. آخوندزاده و میرزا آقا تبریزی، در نمایشنامههای خود، برخلاف نمایشهای سنتی، به مسائل اجتماعی روز توجّه نشان میدادند.
همگام با نخستین کوششها در عرصۀ درامنویسی، نخستین ترجمههای آثار نمایشنامهنویسان اروپایی، به ویژه "مولیر" (1622-1673م) انتشار یافت.
نکتۀ مهم در ترجمههای این دوره، هماهنگ سازی این نمایشها با فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی بود، چنانکه غالب نامهای شخصیتهای نمایشنامهها در ترجمه به نامهای شخصیتهای نمایشنامهها در ترجمه به نامهای ایرانی – اسلامی برگردانده شده است. مسائلِ درون نمایش نیز به مسائل روز در ایران نزدیک شد. فعّالیتهای فرهنگی جدید، مانند گشایش مدارس، تألیف و ترجمۀ کتب، خاصّه انتشار روزنامهها و تشکیل انجمنهای ادبی، نقش مهمّی در فضای فرهنگی آن روزگار داشت. روزنامۀ "تیاتر"، متعلّق به میرزا رضاخانِ طباطبایی نایینی، از جملۀ این روزنامهها بود که به رغم عنوان خود، به مقولۀ تئاتر چندان توجّهی نداشت؛ تنها سعی میکرد که معایب و مفاسد جامعه را به زبان نمایش بیان کند.
پس از انقلاب مشروطیت، نویسندگان دیگری نیز به جرگۀ ادبیات نمایشی پیوستند که مهمترین آنان "مؤید الممالک فکری ارشاد" و "کمال الوزارۀ محمودی" بودند. جز این دو، "علی خان ظهیر¬الدوله" است که بانی انجمن اخوّت بود که تأثیر فراوانی در رواج هنر تئاتر در دوران مشروطیت داشت. برخی انجمنها در این دوران علاوه بر فعالیت سیاسی در زمینۀ تئاتر نیز فعّال بودند. از جمله آنها "کمدی ایران" بود که در سال 1334 ق تأسیس شد؛ و "امید ترقّی" در رشت.
ترجمۀ متون نمایشی در این دوران همچنان ادامه داشت، مترجمان به ترجمۀ متون نمایشی نویسندگان ترک زبان آذربایجان و عثمانی و قفقاز مانند نریمان نریماناف، جلیل محمّد قلیزاده، عُزیر حاجیبیکوف و سامیبیگ عثمانی، روی آوردند. دلیل عمدۀ ترجمۀ این آثار نخست همگرایی محتوای آن آثار با اندیشههای مشروطیت و سپس ارتباط میان مبارزان ایرانی و آذربایجان بود.
در کنار این آثار چند متن نمایشی در زمینۀ تاریخ، به ویژه تاریخ پیش از اسلام، دیده میشود، که رفتهرفته به خصوص در دوران پهلوی اوّل، به سبب رواج باستانگرایی اهمّیت یافت.
اگر انتقاد اجتماعی، گرایش به قانون و ستیز با استبداد، روح مسلّط ادبیات نمایشی در دورانِ ماقبل و مابعد مشروطه بود، باستانگرایی، وطنپرستی و تفاخر به گذشتۀ پرشکوه، ایدئولوژی مسلّط در سالهای سلطنت پهلوی اوّل بود. نمایشنامهنویسان این دوره، عموماً به احیای تاریخ باستانی ایران، یا بازآفرینی منظومههای عاشقانۀ ادب فارسی، مانند لیلی و مجنون و یوسف و زلیخا، گراییدند.
در کنار نمایشهای تاریخی یا رمانتیک، نمایشهای کوتاهی، با مضامین اجتماعی، نیز اجرا میشد. امّا درونمایۀ این نمایشها، اگر چه انتقادی مینمود، ولی بیشتر اخلاقی و به دور از توجّه واقعگرایانه به مسائل اجتماعی بود. رئالیسم نخستین نمایشنامهنویسان جای خود را به رمانتیسم داده بود. اگر پیش از این، در قلمرو ترجمۀ ادبیات نمایشی اروپایی، آثار مولیر حکمفرما بود، اکنون نمایشنامههای شکسپیر(1564-1616م) بیشتر مورد توجّه بودند. مترجمان، پس از شکسپیر ، به رمانتیکهایی مانند شیلر (1759-1805م)، گوته (1749-1832م)، بومارشه (1732-1799م) و هوگو (1902-1885م) اقبال نشان میدادند.
فضای فرهنگی پس از شهریور 1320ش از سلطۀ ایدئولوژی باستانگرایی خارج شد و سانسور رضاخانی از میان رفت. امّا به هر حال تأثیر آن در ضعف نمایشهای این دوران مشهود بود، به گونهای که طی نزدیک به هفده سال، کمتر نمایشنامۀ مهمی مجال بروز یافت. آنچه در نمایشهای این دوران بیش از هر چیز جلب توجّه میکند آرایههای ظاهری، مانند رقص و آواز است. از همینجاست که اصطلاح «تئاتر لالهزاری»، به معنی تئاتر مردم پسند ارزان مایه، وارد ادبیات نمایش ایران شد. تئاتر لالهزاری همان سنّت نمایشهای "سید علی نصر" و همگنانش را ادامه میداد و در عین حال از برخی جذّابیتهای نمایش تختحوضی و موزیکالهای ترکی نیز بهره میگرفت. این گونه نمایشها، بیش از متن، بر اجرا متّکی بود و این یکی از دلایل گم شدن متون آنهاست.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:15
فهرست مطالب:
ادبیات داستانی معاصر ................................................................................1
درس پنجم....................................................................................................6
محمّد علی جمالزاده.....................................................................................7
معنی کلمات................................................................................................8
خودآزمایی................................................................................................11
بیاموزیم...................................................................................................... 12
منابع و مأخذ..............................................................................................13
چکیده:
الف
ادبیات داستانی معاصر
آثاری که در زمینه ی بررسی تاریخی ادبیات داستانی ایران منتشر شده بسیار اندک است . اغلب این آثار
جامع نیستند . در آن ها ترتیب زمانی معینی دنبال نمی شود و داستان ها بدون در نظر گرفتن ارتباط های بینامتنی شان به یکدیگر ، و نویسندگان هم جدا از شرایط اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و روان شناسی اجتماعی زمانه
خویش مورد بررسی قرار می گیرند . از این رو نقد و تفسیر ها به نوعی تک نگاری از چند چهره ی معروف و.
تثبیت شده ، آن هم منفک از محیط رشد نویسنده ، تبدیل می شوند
اگر هم سیر تحولی مراحل ادبی در نظر گرفته شود ، دوره ای کوتاه ، بی سایه روشن های گونا گونش و بی ارتباط با دوره های قبل و بعد ، بررسی می شود . به علاوه ، فصل هایی از تاریخ ادبیات معاصر نیز اغلب
به سکوت برگزار می گردد.
درک چگونگی شکل گیری و شناخت مراحل پیشرفت ادبیات معاصر و عوامل حاکم بر این حرکت ، به پژوهش های دقیق تر و فراگیر تری نیاز دارد . پژوهش هایی که در جهت چگونگی کشف روابط درونی آثار پراکنده وهمخوانی تحول ادبی با وضع اجتماعی و فرهنگی تلاش کنند .می توان با آشکار کردن پیوند های درونی انبوهمتون ادبی و تبیین زیبایی شناختی و جامعه شناسی تاریخ ادبیات و شناخت نظریه های مطرح ادبی ، به ماهیت ادبیات معاصر پی برد و جهت و گرایش جنبش ادبی را مشخص کرد.
شناخت گذشته ادبی ، اینک بیش از هر زمان دیگر احساس می شود و آگاهی به آن می تواند راهگشای آینده برای نویسندگان و خوانندگان ادبیات باشد.
مجموعه حاضر با توجه به همین نیاز پدید آمده است . ما کوشیده ایم تا به شیوه ای منظم ادبیات معاصر را مطالعه کنیم و تا حد امکان و توان ، تصویری جامع و بیطرفانه ، از گرایش ها و دگرگونی ها ی داستان نویسی ایران درصده گذشته ترسیم کنیم.
:و آن را در پنج دوره تاریخی به شرح زیر مورد مطالعه قرار دادیم
الف) از نخستین تلاش ها (حدود 1274) تا 1320
ب) از 1320 تا 1332
پ) از 1332 تا 1340
ت) از 1340 تا 1357
ث) از 1357 تا 1370
نکته ی دیگر این که : در نقاط عطف تحولات تاریخی و فرهنگی ، مضمون های اساسی و شیوه ی ساخت و
پرداخت رمان ها و داستان ها به مرور تغییر می کند . از این رو معمولن آثار هر دوره مشخصاتی کلی دارند که
از وضع اجتماعی و فرهنگی ، باورهای مسلط روشنفکری و طرز تلقی نویسندگان از وظیفه ی ادبیات ریشه می گیرند .این مشخصات هر دوره را از دوره های دیگر متمایز می کند.
فرایند تحول ادبیات داستانی ایران هر بار به دلایل سیاسی –اجتماعی قطع شده و بار دیگر حرکتی تازه آغاز شده است . برای درک روشن تر و دقیق تر این گسست در فرایند ادبیات داستانی ، توجه به اساسی ترین حوادث اجتماعی –فرهنگی دوره های گوناگون ضروری است . اما دوره بندی ادبیات با طبقه بندی " انواع ادبی " امکان
1
پذیر می شود . زیرا دراین حالت هر اثر در جایگاه معینی قرار می گیرد و تفاوت ها و شباهت های آن با سایر آثار ،و نیز با زمینه فرهنگی دوره معین مشخص می شود . با دسته بندی آثار به انواع ( ژانرهای ) گوناگون
ساختارهای ادبی موجود در دستاورد های پراکنده ادبی ، در معرض دید قرار می گیرند.
داستان نویس خلاق چون از حد تقلید ساده ی واقعیت در می گذرد ، واقعیتی داستانی و تخیلی پدید می آورد برتر از واقعیت روزمره ، آینه ای ژرف تر در مقابل ذهن می گذارد تا بی نهایت پنهان آشکار شود.
بخش اول
از نخستین تلاش ها تا سال 1320
نخستین نویسندگانی که در قالب داستان آثاری آفریدند
ادبیات دوران مشروطه
رویارویی با اروپا اصلی ترین مساله فرهنگی در دوره مشروطه است
ادبیات این دوران که متاثر از فرهنگ غرب است ، با پرداختن به مبرم ترین مسائل اجتماعی و انتقاد از استبداد ،خرافات و موهوم پرستی ، نقشی متفاوت با نقش ادبیات اشرافی بر عهده می گیرد . ضرورت بیان وظایف تازه سبب بکارگیری شکل های جدید ادبی و ورود موضوع ها و شخصیت ها ی تازه به عرصه ادبیات می شود . جای شکل های کهنه ادبی را ، که کاربرد زیبایی شناختی خود را از دست داده اند ، شکل های تازه ادبی می گیرند
در سال 1253 میرزا جعفر قراجه داغی :( ستارگان فریب خورده ، حکایت یوسف شاه ) - نوشته ی میرزا فتحعلی آخوندزاده (1191-1257) را از زبان آذربایجانی به فارسی بر می گرداند.
آخوندزاده پیشرو فن نمایشنامه نویسی و داستان پردازی اروپایی در خطه آسیا است .
رمان ( سیاحت نامه ابراهیم بیک یا بلای تعصب او ) در سال 1274شمسی به چاپ می رسد .
.داستان دراماتیک و ساختمان هماهنگ ) ستارگان فریب خورده ) مورد استقبال چندانی قرار نمی گیرد
رمان های آغازین – سفرنامه ای ، تاریخی ، اجتماعی ، ضمن این که می خواهند از نظر شکل و محتوا سنت
شکن باشند اما سخت با شگرد های ادبی قدیم پیوند دارند.
اولین سفرنامه جدید را میرزا صالح شیرازی نوشت
میرزا علی خان امین الدوله نیز سفرنامه ای با نثری زیبا دارد
.اما اولین داستان های سفر نامه ای را مراغه ای و تالبوف نوشتند
حاج زین العابدین مراغه ای (1218-1290) تاجری مقیم استانبول – سیاحت نامه ابراهیم بیک را در سه جلد طی
سال های 1274و1285و1289 منتشر کرد.
مسالک المحسنین (1284) نوشته ی عبدالرحیم تالبوف (1213-1289 (
کتاب احمد یا سفینه طالبی – نوشته دیگرتالبوف است