فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:76
مقدمه :
«... یکی از نهادهای مهم اجتماعی، نهادآموزش و پرورش است که مسئولیت مهمی را در تربیت کودکان، نوجوانان، جوانان بر عهده دارد.
امروزه آموزش و پرورش بیشتر به شکل رسمی و شهری و سازمان یافته در سطحی گسترده جریان داشته و ارتباطی تنگاتنگ با رشد اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، توسعه علمی، صنعتی و اقتصادی دارد. نگاه گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عاملی موثر در فعلیت بخشیدن به امکانات بالقوه و ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان،ارائه ارزشهای مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارتهای لازم در اجزاء برای زندگی و بالاخره تسهیل سیر حرکت وجودی آدمی به سوی کمال و قرب الیالله، اهمیت امروزه این نهاد اجتماعی را بیش از پیش نشان میدهد.
و کل نظام آموزش و پرورش، در حقیقت نظامی است تربیتی که امروزه روی فرد انسانی پیاده میشود و این انسان با صفات و ویژگیهای متعدد و متنوعی که دارد، موجودی بسیار پیچیده و استثنایی است که تربیت و هدایت وی بدون شناخت دقیق این صفات به درستی و آسانی مقدور نخواهد بود.
شناخت، تنها از راه مطالعه چند کتاب با چند مورد خاص پیدا نمیشود، بلکه به ممارست و عمل نیاز دارد. و تربیت (آموزش و پرورش) با کوشش برای تغییر رفتار فرد، هنگامی و در صورتی موفقیتآمیز خواهد بود که مربی، اعم از مادر و پدر و معلم موضوع تربیت را درک کند و او را انسانی بارآورد که لازمه یک جامعه ایدهآل باشد.
انسان شدن یا به خصایص انسانیت دست یافتن و آراسته شدن جز از راه «تربیت سالم» امکان ندارد. تربیتی که به کلیت رفتار انسان توجه دارد و بهرهمندی از زندگی سالم را هدف عمده خود تلقی میکند. تربیتی که امروز انسان را فدای آینده نمیکند بدون این که از آینده او ارزش حیاتی آن غافل باشد.
البته نباید از نظر دور داشت که نهاد آموزش و پرورش از نظر تربیتی پس از خانواده قرار دارد. همچنان که از دیدگاههای متفاوت و مستند علوم زیستی- تربیتی از جمله روانشناسی، تربیت اولیه کودک و خودآدمی در محیط خانواده پایهریزی میشود که بعد از آن طبعاً وارد خانه دوم یعنی مدرسه شده و بعد به اجتماعی بزرگتر از هر دو اجتماع قبلی به نام جامعه قدم میگذارد.
پس خانواده به عنوان نخستین گروه راهنمایی - تربیتی، با دوامترین عاملی است که در رشد شخصیت تاثیر میگذارد. تاثیر خانواده بخصوص در شیئی اولیه کودک نقشپذیری بیشتری دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار است. کودک در محیط خانوادگی خود و به وسیله آن با زندگی جمعی و فرهنگی جامعه خود آشنا میشود.
به طور کلی، فرهنگ و ماهیت زندگی خانواده، روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان، سن و روابط فرزندان با یکدیگر موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده، افکار و عقاید و آداب و رسوم متداول در خانواده، در رشد و تکامل روانی و شخصیت فرد موثرند. در این اثنا و در همان هنگام که احتمالاً فکر میکنیم خانوادهها مطمئنترین مکان برای تربیت سالم هستند؛ از همین مکان امن و مطمئن فرزندانی بیرون میآیند که هر چند وارد مدرسه میشوند و تحت تربیتی اصولیتر قرار میگیرند ولی اندرون تاریکی از بار غم و اندوه و مشکلات با خود به محیط مدرسه میآورند که اگر خوب جهت داده نشوند احتمالاً خسارت جبران ناپذیری را به پیکره خود، مدرسه و در نهایت یک نظام تربیتی تدوین شده وارد سازند. مشکلاتی که حاصل دیدهها و شنیدههای خود دانشآموز از اعمال و رفتار والدین خود میباشد و او تا مرحله ورود به فضای دیگری غیر از خانه آنها را لمس کرده و تحت تاثیر نقاط منحنی آن مسائل قرار گرفته است.
به طول کلی، طبقهبندی مشکلات نوجوانان- از بدو ورود به دوره راهنمایی تحصیلی تا اواسط دوره آموزش متوسطه- بر حسب اهمیت و فراوانی عبارتند از:
روابط خانوادگی، مشکلات مادی، مشکلات مدرسهای، معلمان، روابط با جنس موافق و مخالف، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، مشکلات سازشی و غیره که عواملی از جمله: ترس، نگرانی، کم رویی، خشم، حسادت، احساس حقارت، اضطراب، ناکامی، تعارض و ... را سبب شده که پیامدهای حاصل از این مشکلات و عوامل به عنوان بخش عمدهای از معضلات، مدارس ما را درگیر مسائل پیچیده رفتاری و تربیتی میکند ...
در حالی که یک نظام تربیتی سالم معتقد است که انسان وقتی میتواند از سعادت واقعی هر دو جهان برخوردار شود که دست و دل و مغز او هماهنگ تربیت یابند و او از بدن سالم، عاطفه سالم و فکر سالم بهرهمند گردد.
مولانا میفرماید:
هر کسی از ظن خود شد یارمن
سر من از ناله من دور نیست
وز درون من نجست اسرار من
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
علاوه بر شناخت هر یک از دانشآموزان، آگاهی به عواملی که رفتار آنان را نیز برانگیخته است ضروری مینماید. و لزوم دستیابی به این آگاهی، پرداختن به درون و اسرار ناگفته خود دانشآموز است که وظیفهای است بس خطیر و حساس که توجه مربیان ومسئولین تربیتی مدرسه را میطلبد.
زیرا با نفوذترین و محبوبترین فردی که میتواند در این مرحله حساس (تربیت) به فراگیر کمک کند، معلم است، به همین جهت دانشآموزان، معلم را به عنوان یک الگو میپذیرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب و بد او سرمشق میگیرند و خود را با وی همسان میسازند. دانشآموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدیر و حتی خدمتگزار مدرسه را زیر نظر دارند و از طرز برخورد معلمان با مدیر مدرسه، معلمان با یکدیگر، معلمان با دانشآموزان، درس میگیرند و از اخلاق و رفتار معلم، از طرز اداره کلاس، رعایت عدل و انصاف در نمره دادن، از وقت شناسی و رعایت نظم، از دلسوزی و مهربانی از خوشرویی و فروتنی، از دینداری و التزام به ضوابط شرعی، از اخلاق خوش و با ادبی، از خیرخواهی و نوع دوستی معلم نکتهها میآموزند. همچنین از اخلاق و رفتار و کردار بد معلمان متاثر میشوند و خود را با آنان همسان میسازند.
کوتاه سخن این که شغل معلمی حساسترین و پر مسئولیت ترین شغلهاست.
«لان یهدی الله بک رجلاً و اجراً خیر لک من الدنیا و مافیها» (1)
بدین ترتیب روشن میشود که اصلاح جامعه باید بعد از اصلاح خانواده و بعد از آن اصطلاح مدرسه، بوسیله پرورش و به کار گرفتن معلمان خوب و شایسته انجام بگیرد. که مراکز تربیت معلم و دانشکدههای تربیت مدرس و دبیر در این رابطه مسئوولیت بزرگی را بر عهده دارند.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:33
چکیده:
تا چه حد لازم است که در سیستم مدیریتی ریسک کرد ؟
محدودیتهائی برای شما برای ریسک کردن در سیستم مدیریت یک پروژه وجود دارد.قبل از شروع شما باید تشخیص دهید که کار مفیدی که می خواهید انجام ئهید یا پیشنهادی که دارید پر هزینه نباشد . در مقابل شما باید برای شروع کار حامیانی داشته باشید که بتوانند در زمینه کاری که می خواهید انجام دهید به شما کمک کنند .
هر ریسکی را باید در ابتدا بررسی کنید ، زمانی را اختصاص دهید تا با کاملا آشنا شوید ، تشخیص دهید که این کار چه به واقعیات نزدیک است . احتمالات دیگری که ممکن است در حین انجام پروژه با آنها روبرو شوید شناسائی و رده بندی کنید و برای آن برنامه ریزی نمائید . اگر شما بخواهید تمام ریسکهائی را که در مورد پروژه وجود دارد بیابید باید باید تمام زمانتان را به اداره ریسکها اختصاص دهید در نتیجه هیچ وقت نمی توانید پروژه را تمام کنید .بنابراین مرحله اولویت بندی بسیار مهم است زیرا در اینجاست که شما می توانید این تصمیم گیری سخت را انجام دهید . تصمیم گیری برای انجام ریسک به موارد متعددی بستگی دارد :
• میزان خطیر بودن آن که شامل ترکیبی از خساراتی که ممکن است شما در حین انجام آن متحمل شوید و احتمالاتی که ممکن است بروز دهد ، می باشد .
• اگر این ریسک از نوع مصیبت آفرین باشد حتی اگر هم میزان بروز آن اندک باشد آیا شما می توانید اجازه دهید رخ دهد ؟
• آیا شما می توانید به گونه این ریسک را برطرف کنید که مقرون به صرفه باشد ؟
شما می توانید بعضی از تصمیمات را براساس آماری که در پایان هر تصمیم توسط مدیر پروژه یا کل تیم پروژه داده می شود ، اتخاذ نمائید .
این بسیار آموزنده است که مدیریت ریسک پروژه را با بیمه مقایسه کنند . شما میتوانید سطح بالائی از بیمه نامه خریدای نمائید تا از حمایتهای بالائی بر خوردار گردید ولی این بسیار پر هزینه می باشد . در پایان شما باید از خودتان بپرسید که شما به چه اندازه حمایت نیاز دارید تا بتوانید بین ناراحتی حاصل از این ریسک و ناراحتی حاصل از پرداخت بالای حق بیمه توازن برقرار نمائید .
بعضی اوقات شما می توانید برای رسیدن به آنچه مطلوب شماست در نقطه توازن نوسان ایجاد کنید . ما آخیرا این کار در یک نرم افزار هوشمند توسعه پروژه انجام دادیم . ما توانستیم در مدیریت ریسک آنچه را که لازم بود دو روز برای آن وقت بگذارید طوری طراحی کنیم که طی یک ساعت و نیم انجام دهید ضمن اینکه این نرم افزار ویژگیهائی دارد که در آن مزایای مربوط به مدیریت پروژه کاملا ددر نظر گرفته شده است. این ویژگیها شامل موارد زیر می باشد :
• چرخه تکرار آن کوتاه است ( 4 هفته) بدین معنی که لازم نیست به دنبال یان باشیم که این ریسک در آینده چگونه خواهد بود
• بازتاب آن مکرر است یعنی ما به آنچه در مورد ریسک می خواهیم بدانیم در طول چرخه تکرار بعدی دست می یابیم .
• یک تیم متحد دارد که هر کدام اطلاعات مفید خودشان در مورد پروژه را د اختیار دیگر افراد تیم قرار می دهند .
مدیریت ریسک پویشگرایانه در پروژه های ساخت محصول
خلاصه
در طبیعت ابداع محصولات خطرات فراوانی را در بر دارد . ولی بیشتر این خطرات از قبل شناسائی می شوند و وسیله مقابله با آنها از پیش مهیا می گردد تا اختلالات کمتری را برای اهداف پروژه به وجود آورد . در این مقاله فرایند مدیریت پویشگرایانه ریسکها و همچنین انواع آن و ویژگی های بسیار مهم مربوط به آنها آورده شده است تا شما بتوانید با استفاده از آنها خطرات احتمالی را مدیریت نمائید .
1. مقدمه
زمانی که ما مدیریت فرایند ساخت یک محصول را ارتقاء می دهیم به قسمتهائی بر می خوریم که این ترقی در آنه به چشم نمی آید . که از این موارد که اخیرا رخ می دهد این است که خطرات یا اتفاقات غیر مترقبه ای در پروژه رخ می دهد ولی هیچ هشداری داده نمی شود .
بسیاری از شرکتها از روشهای اصولی برای ساخت محصول استفاده می کنند واغلب آنها کار را مرحله بندی و بر اساس شیوه ای خاص انجام می دهند . آنها اطمینان دارند که روند کارشان با مدیریت ریسک (خطر ) همراه است زیرا همه آنها تجهیزاتی را ساخته اند که با آن می توان تعدادی از ریسکها را شناسائی و بخشهای داخلی را از آن مطلع کرد.متاسفانه این تجهیزات خودشان نمی توانند جلوی بروز ریسک را بگیرند و به همین دلیل شرکتها به دنبال این هستند که به گونه ای بتوانند این خطرات را مدیریت نمایند . از این بدتر اینکه یک ریسکی در لیست یادداشت شده باشد ولی چون پی گیری نشده است در هنگام بروز اشکالاتی را ایجاد کند . شرکتها این قدرها هم باهوش نیستند که ریسکها را از قبل شناسائی کنند .
این مقاله یک نمای کلی از نحوه شناسائی خطرات و مدیریت آنها در حین انجام پروژه ارائه می دهد .
2. روند مدیریت ریسک ( خطر )
مدیریت ریسک در پروژه شامل مراحل زیر است و بیشتر این موارد از لحاظ لغوی بسیار شبیه به هم می باشند . به عنوان مثال بخش اطلاعات بنیاد مدیریت پروژه روند آماده سازی و طراحی را طراحی می کنند ، خطرات احتمالی را شناسائی می کنند ، کمیتها و کیفیتها را بررسی می کنند ،طرحهای داده شده را تحلیل می کنند و به طور مستمر همه موارد را کنترل و تنظیم می کنند .پنج مرحله ای هم که ما در شکل زیر نشان داده ایم مشابه همین مورد می باشد . بعضی از مراحل درست مانند این است که یک مهندس برای حل مشکلات ایمنی و اعتباری طراحی کرده و بعد آن مشکل را حل کند . در صنعت خودرو سازی و صنایع مشابه از تکنیکی به نام عیب یاب و تحلیلگر نتیجه (FMEA ) استفاده می کنند . همچنین در صنایع غذائی و داروئی در آمریکا برای قطعات جدید پزشکی از تحلیلگر خطر استفاده می کنند.
اگرچه از لحاظ ظاهری این تکنیکهایمدیریت ریسک پروژه شبیه تکنیکهای مهندسی است ولی از لحاظ اصولی تفاوتهائی مایبن آنها وجود دارد . ابزار آلات مهندسی برای طراحی به کار می روند ، با آنها نمی توان یک پروژه را شروع کرد و هدف آنها تنها یافتن نواقص مربوط به طراحی است و معمولا این تجهیزات سیستم ایمنی و اعتباری را بررسی می کنند . در مقابل هدف مدیریت ریسک پروژه این است که مسولیتهای مربوط به پروژه به درستی انجام شود تا پروژه موفق باشد . در مدیریت ریسک پروژه مسائلی مانند جدول زمان بندی ، میزان بودجه و یا اهداف اجرائی مطرح است که در موارد مهندسی و یا طرحهای مربوط به آن این مسائل مطرح نیست .
شکل 1 . پنج مرحله روند مدیریت ریسک پروژه .
مدیریت ریسک پروژه باید زودتر از مرحله طراحی جزئیات انجام شود .
پنج مرحله زیر باید توسط متصدیان انجام شود :
• مرحله 1، سرپرستان باید از تکنیکهای مشکل گشائی گروهی استفاده کنند ، سعی کنند تمام ریسکهائی را که ممکن است به اهداف پروژه صدمه بزند شناسائی کنند . البته هر ریسک و اثرات آن بر پروژه باید کاملا و به صورت جداگانه بررسی گردد .و در این زمان نباید فقط ریسکهائی را بررسی کنند که حائز اهمیت ترند .
• مرحله 2 در زمانی است که اعضای تیم همه موارد در مورد محیط انجام پروژه را شناخته اند تا بتوانند هر ریسکی را کنترل کنند و این شناخت باعث می شود که آنها تشخیص دهند کدام یک از ریسکها مهمتر است . وقتی بعضی از ریسکها را دقیقا بررسی می کنند متوجه می شوند میزان اهمیت آن به قدری نیست که در آن مقطع زمانی به آن بپردازند .
• مرحله 3 ، در این مرحله با استفاده از نتایج و اطلاعاتی که بدست آورده اند مشخص می کنند که ارتباط هر ریسک با دیگری تا چه اندازه در پروژه اهمیت دارد . در این قسمت اعضای تیم ریسکها را بر اساس میزان اهمیتشان رده بندی می کنند تا در ابتدا به آنهائی بپردازند که از اهمیت بیشتری برخوردارند .اگر چه بهتر است که تمام ریسکها برطرف گرددبنابراین اعضای تیم باید سعی کنند در مدت زمانی که در اختیار دارند بیشتر ریسکها را شناسائی و منابع حل آنها را بیابند ، البته در مورد انتخاب هم مشکل وجود دارد .
• مرحله 4 ، در این مرحله باید ریسکها را از لیست تهیه شده بیرون آورند و به مرحله برنامه ریزی وبه اجرا در آورند تا از بروز آن تا حد امکان جلوگیری کنند . اگر در طرحی هنوز مشخص نشده است که احتمال بروز ریسکی وجود دارد و یا هنوز به زمان برای اثبات آن نیاز است ، اعضای تیم باید یک برنامه احتمالی برای این موارد در گیرند تا میزان احتمال بروز ریسک را به حداقل برسانند .
• مرحله5 بر خلاف آنچه در شکل 1 نشان داده شده است که هر مرحله فقط یکبار ظاهر می شود ممکن بعضی از مراحل در حین انجام کار چند بار تکرار شوند و این به توانائی اعضا بستگی دارد که از پس آن برآیند یا یا ناموفق باشند .