یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق درباره زندگینامه دکتر علی شریعتی

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درباره زندگینامه دکتر علی شریعتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگینامه دکتر علی شریعتی

تاریخ نشان داده است که میان شرایط اجتماعی و تکامل اندیشه روشنفکران تاثیر متقابلی حکمفرماست. معمولاً یک روشنفکر حساس و صادق در یک محیط غیرانسانی احساس خفگی می‌کند و علیه نابرابری و استثمار دست به طغیان می‌زند. او با نیروی اندیشه‌اش که از طریق سخن گفتن و نوشتن بیان می‌شود، علیه سیستم فاسد جامعه‌اش اعلان «جهاد» می‌کند. واضح است که این وظیفه چندان ساده به نظر نمی‌رسد، چرا که متضمن رویارویی شدید میان یک سیستم پرقدرت مادی و یک اندیشه به ظاهر ضعیف است. با همه اینها، صحیفة تاریخ پرصفحة بشریت نمونه‌های بسیاری را شاهد است که در این رویارویی‌ها، یک اندیشه تنها، هنگامی که قادر به بسیج توده‌ها گردد، همة سدها و موانع را از سر راه برداشته و بر بزرگترین قدرت مادی نهفته در یک انسان یا یک سیستم نیرومند، فائق می آید. تقریباً همة ملتها دارای یک چنین مردان بانفوذ اندیشمندی درمیان خود بوده‌اند. ایران با فرهنگ و تمدّن غنی و باشکوه خود، اندیشمندانی به جهان تقدیم کرده است که نه تنها بر ایرانیان، بلکه بر اندیشه بشریت تاثیر عمیقی بجای گذاشته‌اند. دکتر علی شریعتی یکی از این روشنفکران چند بعدی است که نامش در کنار بزرگانی چون فرانتس فانون، ژان پل سارتر، ژاک برک، گورویچ، آلبر کامو و لوئی ماسینیون که بر قلمرو اندیشه‌های جهانیان حاکم بوده‌اند، ثبت است.

دکتر شریعتی اساساً یک متفکر، یک معلم، یک مبلغ، و یک مبارز بود. او بعنوان محصول پاک و مؤمن عصر و زمان خود، کاشف راه و زندگی جدیدی بود که تنها به ایران محدود نمی‌شد، و به همین دلیل از دیگر متفکرانی که بر افکار عمومی در ایران تاثیر گذاشتند، متمایز بود. شریعتی در اوضاع اجتماعی ـ سیاسی معاصر خود یک شورشگر، یک اصلاح‌طلب و یک «مجاهد» بحساب می‌آمد، اما روحیه مخالفت و سرکشی او از پوچگرایی و نیهیلیسم ناشی نمی‌شد، بلکه برعکس شناخت آگاهانه مشکلات واقعی ایرانیان و بویژه نسل جوان روح شریعتی را برانگیخت. برتر و بالاتر از هرچیز، او رنج عمیقی از بدبختی و سرنوشت مصیبت‌بار نوع انسان می‌کشید. سرمایه‌های او در این مسیر خوفناک ذهن فعال، دید و برداشت تشخیص‌گرایانه، و گنجینه آگاهی و شناختی بود که از مکاتب فکری و عملی گوناگون گردآورده بود. شگفت‌انگیز نیست که شریعتی با برخورداری از ان مواهب و استعدادات، در سه صحنة مذهب، جامعه‌شناسی و سیاست به منظور ارائه سنتزی میان ارزشهای سنتی و ارزشهای جدید، ظاهر شد، و شرافت انسانی و خیر اجتماعی را سرلوحة اهداف نهائی خود قرار داد.

برای ارزیابی درست شخصیت و ماهیت اندیشه‌های شریعتی، باید نگاهی به محیط خانوادگی و اجتماعی او که بدون شک در شکل‌گیری جریان فکری شریعتی جوان نقش برجسته‌ای داشت، بیفکنیم. او اولین نسل دانشمند تبار خود نبود، و تحت تاثیر سنتهای خانواده‌اش، بویژه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش «آخوند حکیم» و عموی پدرش «عادل نیشابوری» از علماء و دانشمندان بسیار برجسته فقه، فلسفه و ادب بشمار می‌آمدند. خانودان او تنها یک ملای روضه‌خوان نبودند، بلکه مبارزان و مجاهدانی فعال بودند که در راه ایمان و وجدان بشری مبارزه کرده‌اند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی بحساب می‌آید.

 

علی شریعتی در سوم آذرماه سال 1312 در مزینان، یک روستای سنتی کوچک، کنار کویر، در نزدیکی مشهد دیده به جهان گشود. گرچه پدرش نخستین معلم او بحساب می‌آمد، اما او در سیستم آموزشی جدید در دبیرستانهای ابن‌یمین و فردوسی مشهد هم تحصیل نمود، و در این مراحل زبان عربی و فرانسه را نیز آموخت. علی با داشتن گرایش تدریس، به دانشسرای تربیت معلم وارد شد و پس از دوسال مدرک مربی‌گری گرفت. بدین ترتیب در سن 18 سالگی شغل معلمی را آغاز نمود که تا پایان عمر عاشق این شغل بود. در ادامة تحصیلات آکادمیک، در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبة ممتاز با مدرک لیسانس ادبیات فارغ‌التحصیل شد. عطش پایان‌ناپذیر او برای کسب دانش و آگاهی بیشتر هنگامی به اوج خود رسید که توانست با استفاده از بورس تحصیلی، از دانشگاه سوربن پذیرش بگیرد. پنج سال بعدی اقامت او در پاریس شاید سازنده‌ترین و مهمترین دوران گسترش و تعمیق دانش و دیدگاه اجتماعی و فلسفی او بحساب می‌آمد. مطالعه اندیشه‌های گوناگون فیلسوفان و نویسندگان جدید و علاوه بر این همکاری شخصی‌اش با بعضی از آنها باعث شد تا به تفکر بپردازد و اندیشه‌های جدیدی از خود ابداع کند. در سال 1342، در جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان، یعنی مهمترین موضوعات مورد علاقه‌اش دکتری گرفت. پس از آن او دانش و آگاهی خود را در راه تحلیل مشکلات سیاسی ـ اجتماعی مردم و کشورش بکار برد و راه حل جدیدی ارائه داد.

علی شریعتی در دوران نوجوانی دردها، غم‌ها، رنجها، بدبختی‌ها و محرومیت‌های مستضعفین را احساس کرد و خود نیز آنها را تجربه نمود. محیط اجتماعی دوران نوجوانی‌اش با بی‌سوادی، خرافات، فقر، ستم، استبداد، سلطه خارجی و استثمار آمیخته بود. بی‌توجهی دولت نسبت به فقر، و ایجاد یک سیستم غیرعادلانه، تاثیر عمیقی بر ذهن اثرپذیر او بجای گذاشت و باعث شد نفرت عمیقی نسبت به این سیستم پیدا کند.

علی شریعتی تا دوران جوانی‌اش شاهد اوضاع نابسامان دو پادشاه سلسله پهلوی بود که اقداماتشان کشور را به جانب اسارت سوق می‌داد و مردم ایران را از سنتهای قومی، فرهنگی و ارزشهای خود بیگانه می‌کرد. تا این زمان، در نظام رسمی ارباب و رعیتی نسلی پرورش یافته بود که به نحو عمیقی مجذوب غرب و برخی از ایدئولوژی‌های مسلط آن شده بود. جوانان تحصیلکرده در اثر همین گرایشات تماس خود را با مذهب قطع کرده بودند.در دهة 30، هنگامی که شاه و دولت او در ایران برنامة اصلاحات وسیع را آغاز کردند و عمداً ایرانیان جوان و تحصیلکرده را با پیشنهاد مشاغل جدید و همکاری با سیستم، به غیر مذهبی بودن، تشویق می‌کردند، دکتر علی شریعتی با دانش و آگاهی عمیقی که از گرایشات و اندیشه‌های جدید داشت، در جهت مخالف این جریان گام برداشت و اسلام را محور اصلی موضوع تعالیم خود قرار داد. او از همان آغاز دوران معلمی‌اش، و نیز در زمانی که هنوز نوجوانی بیش نبود، نیروی خود را در راه تبلیغ منطقی، علمی و مترقی اسلام صرف کرد. این جنبه از زندگی او با تحولاتی همراه بود که اولین و نخستین مرحلة آن با دوران دکتر محمّد مصدق همزمان شد که طی آن ایرانیان ناسیونالیست و ضدامپریالیست سر برافراشته و کوشش کردند برتری خود را به اثبات رسانند. علی به همراه پدرش در مشهد، فعالانه در نبرد سیاسی علیه نفوذ و سلطه بیگانه درگیر شد. آنها در کانون نشر حقایق اسلامی، تعالیم قرآنی را تفسیر می‌نمودند و عمیقاً مورد بحث و بررسی قرار می‌دادند. علی شریعتی یکی از معلمان کانون بود و سخنرانی‌ها و نوشته‌هایش توجه شدید توده‌ها و روشنفکران را جذب کرد.

به دنبال سقوط و خلع دکتر مصدق، شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری آیت‌الله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و استاد یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضتعلیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانه‌اش باعث دستگیری او در سال 1336 و انتقال فوری‌اش به زندان قزل‌قلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.

پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. او از این دوران برای مطالعه جدی و نیز فعالیت علنی سیاسی در راه احقاق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک در ایران، بهره‌برداری خوبی کرد. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران پیوست و در سال 1338 سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس کرد. در جریان کنگرة جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962، شریعتی با توجه به قدرت فکری‌ و قلمی‌اش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در 15 نوامبر 1962 منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد.

در سالهایی که علی شریعتی در اروپا بود، بقدر کافی رژیم تهران را تحریک کرده و با خود به ضدیت واداشته بود. معمولاً سیاستمداری با یک چنین سابقه فعالیت ضد رژیم هرگز فکر بازگشت به میهن را آنهم در آن زمان به ذهن خود راه نمی‌داد. در واقع هیچ‌یک از همکاران او در آن زمان به چنین کاری دست نزدند. اما دکتر شریعتی فطرت و شهامت دیگری داشت. او یک سیاستمدار به تعبیر ماکیاولیستی آن نبود. فطرت معلمی او را برانگیخت و معتقد کرد که در آن موقعیت، میهن به دانش و تحصیل موفقی‌آمیز دو دوره دکتری او نیاز شدید دارد. بدین ترتیب وی در سال 1343 با یک سابقه پیشرفته آکادمیک، و افق ذهنی وسیع، پاریس را به مقصد ایران ترک کرد.

چنین بنظر می‌رسید که دولت ایران ظاهراً از این حرکت خشنود شده است، چون از این فرصت برای جلوگیری از تاثیر و نفوذ شریعتی و نیز کنترل مؤثر فعالیتهای او استفاده خواهد کرد. به همین خاطر لحظه‌ای که دکتر به ایستگاه مرزی بازرگان در مرز ایران و ترکیه رسید، دستگیر شد. این امر به دستور مستقیم شاه صورت گرفت.  خبر دستگیری او با اعتراض شدیدی چه در داخل و چه در خارج ایران مواجه شد و باعث محبوبیت و اثبات درستی راهش گردید.

پس از شش ماه حبس، دکتر علی شریعتی آزاد شد و به تهران رفت تا ماموریت مورد علاقه و سخت خود را برای بیدار کردن توده‌ها از طریق گنجینه و ذخیره وسیع دانش تئوریک و عملی‌اش آغاز کند. اما دولت نیز به همین نحو مصمم بود نگذارد او زمینة بازی برای ایجاد پایگاه در پایتخت بدست آورد. و علی‌رغم برخورداری از یک سابقة عالی آکادمیک و تجربة وسیع، و با توجه به وجود مشاغل وسیع در زمینة تدریس و تحقیق، باز هم نتوانست هیچگونه شغلی در تهران بدست آورد. شریعتی که با موانع و محرومیتهای شدیدی در تهران مواجه شده بود، راهی شهر بومی‌اش مشهد شد، اما حتی آنجا هم محدودیتها و قید و بندهای زیادی آشکار بود. بهرحال با مشقت بسیار توانست در «طرق» در نزدیکی مشهد، یک شغل معلمی بدست آورد.

به تدریج دکتر شریعتی توانست ساعات اندکی از تدریس در کلاسهای دانشگاه مشهد را به دست آورد. اما موفقیتهایش در همین ساعات کم، با حضور انبوه دانشجویان، و نیز دعوتهائی که برای سخنرانی از دانشگاههای مختلف برایش می‌رسید، آشکار گردید. بهرحال محبوبیت عظیمش بدلیل پیامی که به همراه خود آورده بود، از نظر رژیم قابل تحمل نبود و دانشگاه او را در سال 1349 هنگامی که تنها 37 سال داشت، بازنشسته کرد.

این رفتار خشونت‌آمیز روحیه او را افسرده نکرد. بلکه برعکس عزم راسخ او را برای بالابردن روحیه و وجدان توده‌ها جزم کرد. بدین‌خاطر به تهران نقل مکان کرد، و از این به بعد، حتی بیشتر از گذشته، به تعبیر مجدد و تبلیغ اسلام پرداخت. او ماموریت خود را با دلگرمی تمام با همکاری در حسینیه ارشاد آغاز نمود. و بدین ترتیب بود ه سلسله سخنرانی‌های آزاد خود را پیرامون اسلام‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان شروع نمود. جسارت او باعث شد که برخلاف سایر حسینیه‌ها و مساجد، روزانه هزاران دانشجو، کارگر و زن‌خانه‌دار برای استماع سخنان او به آنجا بیایند. همزمان با این سخنرانی‌ها، کتابها و جزواتی درمورد موضوعات اجتماعی و مذهبی، او وی نشر و توزیع می‌گردید. تعداد کلی سخنرانی‌های منتشر شده‌اش به بیش از 200 می‌رسد، که در نوع خود بی‌نظیر است. در کشوری که هیچ کتابی جز قرآن تیراژش به 5000 نمی‌رسید، کتابهای شریعتی در 100000 نسخه به چاپ می‌رسید و این بدون شرح بود!

بزرگترین اعتراضی که از جانب دولت به شریعتی وارد می‌شد، این بود که او به نسل جوان ایران جهتی تازه می‌داد و آگاهی اسلامی را در آنهایی که از مفهوم تمدن بزرگ موردنظر «شاهنشاه آریامهر» سرخورده شده بودند، زنده می‌کرد. شاه چگونه می‌توانست چنین مردی را تحمل کند؟ ساواک وارد عمل شد و بر تحولات جدید نظارت دقیق کرد. بدین‌ترتیب در یک هجوم ناگهانی در سال 1351، حسینیه ارشاد مورد حمله قرار گرفت و بسته شد، اما به کمک دوستان، شریعتی توانست بگریزد و مخفی شود. ساواک که از یافتن او عاجز مانده بود، پدرش را دستگیر نمود. این عمل باعث رنجش و نگرانی دکتر گردید، و او در عوضِ آزادی پدرش، خود را تسلیم نمود، اما تقاضای او رد شد و پدر و پسر هردو محبوس گردیدند. بهرحال چندی بعد پدرش آزاد شد، اما علی شریعتی برای 18 ماه در زندان باقی ماند، و اعتراضات به وشع او در ایران و خارج مورد توجه قرار نگرفت.  بیشترین فشار برای آزادی او از سوی روشنفکران برجستة فرانسوی و الجزایری بر رژیم ایران وارد آمد. تا آنجا که حواری بومدین رئیس‌جمهور الجزایر که خود یکی از دوستان و تحسین‌کنندگان شریعتی بود، در جریان کنفرانس مارس 1375 اوپک در الجزایر دربارة دکتر شریعتی با شاه صحبت نمود و او را به آزاد نمودن دکتر ترغیب نمود. شریعتی به ظاهر آزاد شد، اما شدیداً تحت کنترل بود. بزرگترین و مرگ‌آورترین مجازات‌ها برای او، که همان جلوگیری از نوشتن و ایراد سخنرانی بود، در این سالها به او وارد شد.

شریعتی در جریان بازداشت آخر در معرض شکنجه قرار گرفت. سعی می‌کردند که او را وادارند از رژیم حمایت کند، او با شدت و قدرت هرچه تمام‌تر از این کار خودداری می‌ورزید و می‌گفت:«اگر همچون عین‌القضات شمع‌آجینم کنند، حسرت یک آخ! را بردلشان خواهم گذاشت». ساواک که نتوانست بر او پیروز شود، برای بی‌آبرو کردن او یک طرح شیطانی ریخت. یک سری از نوشته‌های او ا در روزنامه کیهان منتشر نمود تا چنین وانمود نماید که شریعتی با شاه و رژیم او از در همکاری در آمده است. اما حتی سر توده‌ها را نیز نتوانستند شیره بمالند!

نوشته‌های شریعتی ممنوع‌الانتشار شد و خود او کاملاً از حقوق سیاسی و اجتماعی محروم گردید. بدین‌ترتیب او که در محیطی خفقان‌آور بسر می‌برد، به سنت صحیح اسلامی و به سبک پیامبر به فکر هجرت افتاد. اما دکتر برای خروج از کشور بصورت آبرومندانه‌ای سرِ ساواک را شیره مالید. ساواک در پرونده‌های خود، او را بنام «شریعتی» می‌شناخت، اما نام فامیل او در  شناسنامه، «مزینانی» بود. او پاسپورتی با نام «علی مزینانی» گرفت. شریعتی پس از گرفتن گذرنامه و اجازة خروج، برای دیدن خانواده‌اش از تهران به مشهد رفت، اما نقشة خود را آنقدر مخفی نگهداشت، که حتی پدرش هم از آن مطلع نشد. به هرحال او با احتیاط فراوان در 26 اردیبهشت ماه 1356، تهران را به مقصد بروکسل ترک نمود. نقشه این بود که همسر (پوران شریعت رضوی) و سه دخترش (سوسن، سارا و مونا) چند روز بعد در لندن به او


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگینامه دکتر علی شریعتی

فیلم مهارت های برتر علی کریمی

اختصاصی از یارا فایل فیلم مهارت های برتر علی کریمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فیلم مهارت های برتر علی کریمی


فیلم دربیل ها و مهارت های برتر علی کریمی

مجموعه ای کامل از دربیل ها و مهارت های علی کریمی از سال۱۳۷۸ تا ۱۳۹۳ در تمامی تیم هایی که در دوران فوتبال خود حضور داشته است.این فیلم در حالی تهیه شده که حتی بعضی از فیلم های او در آرشیو صدا و سیما نیز وجود ندارد

 

زمان: ۷:۰۴

حجم: ۳۳ مگابایت


دانلود با لینک مستقیم


فیلم مهارت های برتر علی کریمی

تحقیق در مورد امام علی متن انگلیسی به همراه ترجمه 8 ص

اختصاصی از یارا فایل تحقیق در مورد امام علی متن انگلیسی به همراه ترجمه 8 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

A BRIEF HISTORY OF THE LIVES OF THE FIRST IMAM

Amir al-mu’minin Ali -- upon whom be peace —was the son of Abu Talib, the shaykh of the Banu Hashim. Abu Talib was the uncle and guardian of the Holy Prophet and the person who had brought the Prophet to his house and raised him like his own son.

After the Prophet was chosen for his prophetic mission, Abu Talib continued to support him and repelled from him the evil that camefrome the infidels among the Arabs and especially the Quraysh. According to well-known traditional accounts Ali was born ten Years before the commencement of the prophetic mission of the Prophet. When six years old, as a result of famine in and around Mecca, he was requested by the Prophet to leave his father’s house and come to the house of his cousin, the Prophet. There he was placed directly under the guardianship and custody of the holy prophet.

A few years later, when the prophet was endowed with the Divine gift of prophecy and for the first time recevied the Divine revelation in the cave of Hira, as he left the cave to return to town and his own house he met Ali on the way. He told him what had happenend and Ali accepted the new faith. Again in a gathering when the Holy Prophet had brought his relatives together and invited them to accept his religion, he said the first person to accept his call would be his vicegerent and inheritor and deputy. The only person to rise from his place and accept the faith was Ali and the prophet accepted his declaration of faith. Therefore Ali Was the first man in Islam to accept the faith and is the first among the followers of the Prophet to have never worshiped other than the One God.

Ali was always in the company of the Prophet until the Prophet migrated from Mecca to Medina. On the night of the migration to Medina (hijrah) when the infidels had surrounded the house of the Prophet and were determined to invade the house at the end of the night and cut him to pieces while he was in bed. Ali slept in place of the Prophet while the Prophet left the house and set out for Medina.after the departure of the Prophet, according to his wish Ali gave back to the people the trusts and charges that they had left with the Prophet. Then he went to Medina with his Mother, the daughter of the Prophet, and two other women.

In Medina also Ali was constantly in the company of the Prophet in private and in Poblic. The Prophet gave Fatimah, his beloved daughter from Khadijah, to Ali as his wife and when the Prophet was creating bonds of brotherhood among his companions he selected Ali as his brother.

Ali was present in all the wars in which the Prophet participated, except the battle of Tabuk when he was ordered to stay in Medina in place of the Prophet. He did not retreat in any battle nor did he turn his face away from any enemy. He never disobeyed the Prophet, so that the Prophet said,” Ali is never separated from the Truth nor the Truth from Ali” .

On the day of the death of the Prophet,Ali was thirty-three years old. Although he was foremoset in religious virtues and the Most outstanding among the companions of the Prophet, he was pushed aside from the caliphate on the claim that he was too young and that he had many enemies among the people because of the blood of the polytheists he had spilled in the wars fought alongside the Prophet. Terefore Ali was almost completely cut off from public affairs. He retreated to his house where he began to train competent individuals in the Divine scieneces and in this way he passed the twenty-five years of the caliphate of the first three caliphs who succeeded the Prophet. When the third caliph was killed, people gave their allegiance to him and he was chosen as caliph.

During his caliphate of nearly four years and nine months, Ali followed the way of the Prophet and gave his caliphate the from of a spiritual movement and renewal and began many different types of reforms. Naturally, these reforms were against the interests of certain parties that sought their own benefit. As a result, a group of the companions (foremost among whom were Talhah and Zubayr, who also gained the support of A’ishah, and especially Mu’awiyah) made a pretext of the death of the third caliph to raise their heads in opposition and began to revolt and rebel against Ali.

In order to quell the civil strife and sedition, Ali fought a war near Basra, known as the “Battle of the camel,” against Talhah and Zubayr in which A’ishah, “the Mother of the Faithful,” was also involved he fought another war against Mu’awiyah on theborder of Iraq and Syria which lasted for a year and a half and is famous as the “Battle of Siffin”. He also fought against the Khawarij at Nahrawan, in a battle known as the “Battle of Nahrawan.” Therefore, most of the days of Ali’s caliphate were spent in overcoming internal opposition. Finally, in the morning of the 19th of Ramadan in the year 40 A.H, while praying in the mosque of Kufa, he was wounded by one of the Khawarij and died as a martyr during the night of the 21st.

According to the testimony of friend and foe alike, Ali had no shortcomings from the point of view of human perfection. And in the Islamic virtues he was a perfect example of the upbringing and training given by the Prophet. The discussions that have taken place concerning his personality and the books written on this subject by Shi’ites, Sunnis and members of other religions, as well as the simply curious outside any distinct religious bodies, are hardly equaled in the case of any other personality in history.

In science and knowledge Ali was the most learned of the companions of the Prophet, and of Muslims in general. In his learned discourses he was the first in Islam to open the door for logical demonstraction and proof and to discuss the “divine sciences” or metaphysics (ma’arifi ilahiyah). He spoke concerning the esoteric aspect of the Quran and devised Arabic grammar in order to preserve the Quran’s from of expression. He was the most eloquent Arab in speech (as has been mentioned in the first part of this book)

The courage of Ali was proverbial. In all the wars in which he participated during the lifetime of the Prophet, and also afterward, he never displayed fear or anxiety. Although in many battles such as those of Uhud,Hunayn,Khaybar and Khandaq the aides to the Prophet and the Muslim army trembled in fear or dispersed and fled, he never turned his back to the enemy. Never did a warrior or soldier engage Ali in battle and come out of it alive.Yet, with full chivalry he would never slay a week enemy nor pursue those who fled. He would not engage in surprise attacks or in turning streams of water upon the enemy. It has been definitively established historicall that in the Battle of Khaybar in the attack against the fort he reached the ring of the door and with sudden motion tore off the door and cast it away.

Also on the day when Mecca was conquered the Prophet ordered the idols to be broken. The idol “Hubal” was the largest idole in Mecca, a giant stone statue placed on the top of the Ka’bah. Following the command of the Prophet, Ali Placed his feet on the Prophet’s shoulders, climbed to the top of the Ka’bah, pulled “Hubal” from its place and cast it down.

Ali was also without equal in religious asceticism and the worship of God.

In answer to some who had complained of Ali’s anger toward them, the Prophet said, “Do not reproach Ali for he is in a state of Divine ecstasy and bewilderment.” Abu Darda one of the companions, one day saw the body of Ali in one of the palm plantations of Medina lying on the ground as stiff as wood. He went to Ali’s house to infrom his noble wife, the daughter of the Prophet, and to express his condolences. The daughter of the Prophet said, “My cousin (Ali) Has not died. Rather,in fear of God he has fainted. This condition overcomes him often.”

There are many stories told of Ali’s kindness to the lowly compassion for the needy and the poor, and generosity and munificence toward those in misery and poverty. Ali spent all that he earned to help the poor and the needy, and himself lived in the strictest and simplest manner. Ali loved agriculture and spent much of his time digging wells, planting trees and cultivating fields. But all the fields that he cultivated or wells that he built he gave in endowment (waqf) to the poor. His endowments, known as the “alms of Ali,” had the noteworthy in come of twenty-four thousand gold dinars toward the end of his life.

اجمالی از تاریخ زندگی امام علی (ع)

حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام ، وی فرزند ابوطالب شیخ بنی هاشم عموی پیغمبر اکرم (ص) بود که پیغمبر اکرم را سرپرستی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد امام علی متن انگلیسی به همراه ترجمه 8 ص

بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام

اختصاصی از یارا فایل بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام

کارگزار باید از نظر حضرت علی علیه السلام:

- حکومت را نانخورش و طعمه ای برای خود و اطرافیانش نداند.

- امانت دار و نگهبان امانت مردم (بیت المال) باشد.

- بدون دستور امام، رعیت را امر و نهی نکند.

- خزانه دار مال خدا باشد تا آن را به امام برساند. (نامه 5)

- دل مردم را با نیکویی و مهربانی روشن سازد.

- ترس و بیم را از دل و روان مردم بزداید.

- با مردم به مدارا کار کند. (نامه 18)

- با رعایا درشتی و تندی نکند و سختی روا ندارد.

- به آنان ستم نکند و خردشان نشمارد. (نامه 19)

کارگزاران و تمامی کسانی که اموال مسلمین به آنها سپرده می شود باید:

- تقوای الهی را در همه حال رعایت نمایند.

- مسلمانی را نترسانند.

- دینداری مطمئن باشند.

- خیرخواه و مهربان باشند.

- درستکار و امین باشند.

- به اموال آسیب نرسانند. (نامه 25)

- در نهان و آشکارا از خدا بترسند.

- ریاکار نباشند.

- نهان و آشکار و کردار و گفتارشان دوگانه (منافقانه) نباشد.

- زیر دستان خود را نرنجانند و دروغگویشان ندانند و به آنان بزرگی نفروشند.

- حقوق مردم را که برعهده حکومت است به تمام ادا نمایند.

- به مردم و مسلمانان خیانت نکنند.

- با امام (رهبر) مسلمین ناراستی و دغل کاری نکنند. (نامه 26)

- با مردم فروتن، نرمخو و گشاده رو باشند.

- همگان را به یک چشم ببینند. (تبعیض روا ندارد)

- با نفس خویش پیکار نمایند.

- از دین خود حمایت کنند.

- به خاطر خشنودی هیچ یک از بندگان، خدا را به خشم نیاورند.

- نماز را در وقت معین آن اقامه نمایند. (نامه 27)

- فرمانبرداران از مردم را گرامی بدارند.

- حرمت خیرخواهان را پاس دارند.

- بی گناه را به جای گناهکار نگیرند و پیمان شکن را به جای پیمان گزار نپذیرند. (نامه 29)

- در کار خود هوشیار و با کمال جدیت پایدار باشند.

- خیرخواه خردمند و پیرو فرمان حکومت و فرمانبردار امام (رهبر) باشند.

- کاری نکند که به عذرخواهی ناچار شوند.

- به هنگام نعمت، بیش از حد شاد(مغرور و غافل) و به هنگام دشواری، سست رای و ترسان نباشند. (نامه33)

- مصلحت جوی امام (رهبر) باشند.

- بر دشمنان سخت دل و ستیزه جو باشند.

- خیرخواه و کوشا و برای رهبری و نظام شمشیری برنده و رکنی بازدارنده باشند. (نامه 34)

کارگزاران باید:

- خدای را بنده (اهل طاعت و عبادت و بندگی و تقوا و علم و عرفان) باشند.

- در روزهای ترس و بیم نخوابند.

- در ساعت ها و لحظات ترس، از دشمن روی برنتابند.

- بر بدکاران از آتش سوزان تندتر باشند.

- همانند شمشیری از شمشیرهای خدا باشند که نه تیزی آن کند شود و نه ضربت آن بی اثر گردد.

- آنگاه که لازم شود، مردم را فرمان کوچیدن و آنگاه که مصلحت ببینند، آنان را فرمان ایستادن دهند.

- بدون اجازه امام (رهبر) نه برکاری دلیری کنند، نه باز ایستند و نه عقب نشینی کنند و نه پیش روند. (مطبع محض رهبر باشند)

- در برابر دشمنان سرسخت باشند. (نامه 36)

- در مهمانی های مسرفانه و خارج از عرف شرکت نکنند.

- در مجالس و محافل و انجمن هایی که بر پایی آن مورد رضای خداوند نیست و غالباً جنبه ریایی و شخصیت نمایی و ... دارد شرکت نکنند.

- با پارسایی و پاکدامنی و درستکاری امام خود را یاری کنند. (نامه 45)

- برای یاری دین، رهبر را پشتیبانی کنند.

- برای خوابانیدن فتنه گنهکاران و بستن رخته های مرزی و نفوذ دشمن در خدمت رهبر قرار گیرند.

- به جا و به موقع مهربان و به هنگام، سخت گیر و قاطع باشند.

- در برابر رعیت فروتن و گشاده رو و نرم خو باشند.

- تبعیض روا ندارند.

- با رفتار خود بزرگان را به ستم وا ندارند و ناتوانان را از عدالت مایوس نسازند. (نامه 46)

- در فراوانی نعمت و مال و ثروت دگرگونی نشوند.

- اموال و ثروت خویش را در اموری که موجب نزدیکی آنها به بندگان خدا و مهربانی آنان با برادران دینی شان می باشد صرف نمایند. (نامه 50)


دانلود با لینک مستقیم


بایدها و نبایدهای کارگزاران از دیدگاه امام علی علیه السلام