فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
چکیده:
در کشور ما نیز طبیعتآ جریانات شبه روشنفکری غرب گرا بهترین عوامل و نیروها جهت پیشبرد این اهداف خواهند بود. چرا که جریان شبه روشنفکری در ایران به لحاظ مبانی تفکر و جهان بینی و آرمانها و اهداف سیاسی در همانندی کامل با ضدانقلاب خارج از کشور و استکبار جهانی قرار دارد.
مروری کوتاه بر پیشینه سیاسی و فکری دست اندرکاران برخی نشریات داخلی ، 1به خوبی روشنگر ماهیت آنهاست. اکثریت قاطع نویسندگان و مسئولان این نشریات یا افرادی مارکسیست هستند ویا از عومل دربار و اعوان و انصار بنیادهای فرهنگی و هنری رژیم طاغوت بودهاند.
اینان در سالهای اخیر با تجمع در این گونه نشریات و تحت عنوان فعالیت ادبی و هنری ، تهاجمی گسترده علیه ارزشهای دینی و مبانی انقلاب اسلامی را آغاز کردهاند و بر آنند بار دیگر فرهنگ مبتذل و ننگین غرب را در ایران رواج بخشند و فساد و تباهی را گسترش دهند.
مروری کوتاه بر نشریات ایشان نشان میدهد که تنها هدف این ماه نامههای هنری و ادبی ! ترویج نیهیلیسم غربی و رواج مبانی تفکر غیر دینی است. اینها اخیرأ به شیوهها و شگرد های ضد اخلاقیای چون چاپ عکسهای تحریک کننده از زنان بد حجاب و عکسهای بی حجاب از هنر پیشگان زن خارجی روی آوردهاند2. برخی نیز گستاخی را بیشتر کرده و با برگزاری میزگردها و تشکیل «انجمن نویسندگان ایران » به سامان دهی دست نوعی تشکل سیاسی برای «دفاع از آزادی بیان و قلم » پرداخته است. یکی از دست اندرکاران اینگونه نشریات ، «آزادی بیان وقلم» را در «نبود هر گونه مانع و معیار اخلاقی» تعریف کرده است ، و به این ترتیب خواهان از بین رفتن هر گونه معیار و میزان اخلاقی و «آزادی مطلق» (بخوانید آنارشیسم) شده است. این در حالی است
که تمامی افراد ، محافل و نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری به گونهای مداوم و پیگیرانه نظام اسلامی را متهم به استبداد و سانسور کرده و از آزادی به سبک غربی دفاع میکنند.1
یکی دیگر از اهداف این نشریات وابسته به جریانات شبه روشنفکری ، بزرگ کردن و برجسته نمودن چهرههای شناخته شده و بد سابقه درباری و ضد انقلابی تحت عنوان «هنرمند» ، «تحقق» ، «مورخ» و 000 است ، اینان با این کار تلاش میکنند تا فضای فرهنگی و اجتماعی کشور را برای حضور فعال این چهرهها (و امثال آنها) آماده سازند.
این نشریات شبه روشنفکری تلاش میکنند تا در هر فرصتی که دست میدهد با پیش کشیدن تحولات اروپایی شرقی و «پروستریکا» و «نظم نوین جهانی» و چاپ مقالات و ترتیب دادن مصاحبههایی در این رابطه ، انقلاب اسلامی را نیز دعوت به نوعی «پروستریکا» و هم سویی با نظم نوین آمریکایی و به اصطلاح «خرد گرایی» نمایند.
این جماعت شبه روشنفکری همچنین با چاپ داستانهای کوتاه و بلند و مقالات مختلف سعی در تخطئة ارزشهای هشت سال دفاع مقدس و هتاکی نسبت به فرهنگ عرفانی جهاد و شهادت داشتهاند.
در دو ، سه سال اخیر کتابهای مختلفی از این جریانات شبه روشنفکری به بازار آمده است ، که هر یک به طریقی و (نیز با صراحت) هشت سال حماسه دفاع مقدس و ارزشهای اعتقادی و اخلاقی و باورهای دینی را به استهزاء گرفته است 2 ، و بی شک تمامی این حرکتها در جهت یک هدف کلی
که همانا تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی است انجام میگیرد.
پیشوای دردمند و دور اندیش انقلاب در بیانات خویش اینگونه پرده از چهره تزویر این جریان بر میدارد که:
«نظام اسلامی را متهم میکنند که این نظام آزادی نمیدهد چطور ما آزادی نمیدهیم ؟ شما کدام کشوری را سراغ دارید که این همه مجله و روزنامه و مطبوعات در آن منتشر شود که هر چه میخواهند بنویسند؟
روزنامههای رسمی کشور علنأ و سریحأ سیاستهای دولت را زیر سئوال میبرندو انتقاد میکنند دولت هم با کمال بزرگواری میآید جواب میدهد در حال حاضر مجلاتی در ایران به چاپ میرسد که کسی اگر مختصر آشنایی با عناصر فرهنگی کشور در زمان گذشته و دوران طاغوت داشته باشد و بداند که هنرمندان ، قلم زنان ، مخلصین و چاکران دستگاههای شاهنشاهی چه کسانی هستند ، میداند که پول این مجلات از کجاها دارد میآید. این موضوع حتی قابل حدس است و البته مه هم بیخبر نیستیم. دستگاه هم بی خبر نیست. اینها هم دارند چاپ میشوند و ما هم می نویسیم. آن مقدار که آزادی مطبوعات در ایران هست در جاهای دیگر نیست. نظام ما در زمینه آزادی مطبوعات مظلوم است به این دلیل که به مجله و روزنامهای آزادی داده شده و او آمده واین مجله و روزنامه را از انتقاد به نظام پر کرده و داخل این انتقادها مکررأ مثل ترجیح بند تکرار کرده که به ما آزادی نمیدهند. اگر به شما آزادی نمیدهند چطور این مطالب را نوشتهاید ؟ امروز چه کسی را به دلیل نوشتن مطلبی مجازات کردهاند. بله اگر کسی مجرم مطبوعاتی باشد (هر کس که میخواهد باشد)
جرم است. اگر کسی عملی را که قانون آن را جرم دانسته مرتکب بشود البته مجازات خواهد شد. یکی از مجازاتها هم که در قانون پیش بینی شده تعطیل آن روزنامه یا مجلهای است که جرم در آن منعکس شده است. این بحث دیگری است. لیکن حرف زدن آزاد است. دشمنان ، خود همین مسئله را که دستگاه حساس باشد و پاسخ بدهد به عنوان اینکه آزادی نیست میگویند ، توقع دشمن این است که قلم زنان جریان فرهنگی وابسته به استکبار هر چه میخواهند بنویسند ولی قلم زنان وابسته به نظام اسلامی و جناح جریان اسلامی به آنها جواب ندهند. اگر جواب دادند میگویند آزادی نیست ، ما را مرعوب کردند. ببینید این ، آن فضایی است که دشمن بوجود میآورد. یک عده ساده لوحاند وبه سادگی فریب میخورند. البته خیلیهای هم هستند که بدون غرض در جریان دشمن قرار میگیرند بدون اینکه بفهمند که چه میگویند و چه میکنند.»1
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:85
فهرست مطالب:
فصل اول- تعاریف و کلیات 3
فرهنگ 4
- وجوه مشخصه ی فرهنگ: 5
ویژگی های پدیده فرهنگی 7
قوم مرکزی Ethno centrism ، نسبی گرایی و تاخر فرهنگی 7
برخی اصطلاحات در حوزه فرهنگ 8
مجموعه فرهنگی Culture Compelex 9
مدل فرهنگی Culture model 9
حوزه فرهنگی 9
تقاضای فرهنگی 10
حیات فرهنگی 10
فعالیت فرهنگی 10
فصل دوم:تعریف فرهنگ 12
دیدگاهها و مکاتب 16
فرانز بؤاس، تصور خاص گرایانه از فرهنگ (1942-1858، آلمان) 18
لوسین لوی برول (1957-1939، فرانسه) نگرش تفاضلی 21
مالینو فسکی (1884-1942، انگلستان) تحلیل کارکرد گرایانه فرهنگ 22
ادوارد ساپیر (1939-1884) مکتب «فرهنگ و شخصیت» 23
روت بندیکت (18871948) نمونه های فرهنگی 24
مارگارت مید (1901-1978) انتقال فرهنگی 25
فصل سوم:فرهنگ و دین 28
فرهنگ و ایدئولوژی 36
فصل چهارم:جامعه شناسی فرهنگی 40
تراژدی فرهنگ از نظر «زیمل» یعنی فاصله گرفتن فرهنگ مادی از فرهنگ ذهنی 56
فصل پنجم:تغییرات فرهنگی 60
تکامل فرهنگی 65
کارکردگرایی فرهنگی 66
تعبیر تضادی از تغییر فرهنگی 67
طرح «وبری» تغییرات فرهنگی 68
جایگزینی نسلی 69
فرهنگ پذیری 70
قوم کشی: (Ethnocide) (یعنی فرهنگ کشی) یا فرهنگ زدایی 74
فصل ششم:تکنولوژی اطلاعاتی و تغییر فرهنگی 76
روابط انسانی 80
تفوق فرهنگی 81
خلوت و حفظ حریم 83
فصل اول- تعاریف و کلیات
فرهنگ
واژه فرهنگ از ریشه Cultura که در زبان لاتین به معنای مراقبت از گیاهان و در معنای مجازی مراقبت از اندیشه را می رساند، گرفته شده است. آنچه را که در ایران در برابر واژه ی Culture فرهنگ نامیده اند در زبان عربی «شقافه» ، در پاکستان «تهذیب» و در آذربایجان «مدنیت» نام نهاده اند.
اصطلاح فارسی فرهنگ نیز مرکب از «فر» به معنی بالا و پیش و «هنگ» به معنی کشیدن، وزن و سنگینی است این اصطلاح در ادبیات فارسی، تاریخ، متون حماسی و اسطوره ای و در ادبیات شفاهی مردم در معانی تقریباً مشابه کاربرد بسیار گسترده ای دارد. وقتی واژه فرهنگ مخصوصاً در مورد انسان به کار می رود، میزان آموزش و پرورش یا میزان توجه به پرورش اندیشه و اشتغالات فکری را می رساند و وقتی این اصطلاح در انسان شناسی، مردم شناسی و جامعه شناسی به کار می رود معنایی نسبتاً متفاوت می پذیرد. در این مورد فرهنگ عبارت است از هر آنچه که در یک جامعه ی معین کسب می کنیم، می آموزیم و می توانیم انتقال دهیم.
مهم ترین وجوه مشخصه ی فرهنگ که می توان ما را در تمایز آن با سایر مفاهیم مشابه یاری رساند عبارتند از:
فرهنگ را به مادی Material culture و غیر مادی Non material culture نیز دسته بندی کرده اند. فرهنگ مادی به عنوان واقعیت عینی نظیر آثاری که تحقق پذیرفته اند و فرهنگ غیر مادی به عنوان واقعیتی که انسانها با آن زندگی می کنند. فرهنگ مادی، محسوس، ملموس و قابل اندازه گیری با موازین کمی و علمی است و فرهنگ غیر مادی عبارت از معتقدات، ضوابط خویشاوندی، زبان"، هنر، ادبیات، آداب و رسوم که چندان با موازین کمی و علمی قابل اندازه گیری نیست. نکته مهم و اساسی این است که جدایی این دو امکان پذیر نیست چرا که آثار هر یک در دیگری متجلی است و هر دو وجوه متفاوت یک چیز واحد هستند.
لازم به ذکر است که در برابر فرهنگ مادی اصطلاح فرهنگ معنوی نیز متداول است که از نظر مفهومی به نظر اشتباه است چرا که امور معنوی، مباحث الهی، ربانی در معرفت دینی را به ذهن متبادر می کند که نمی تواند در این تقسیم بندی از فرهنگ جامع و مانع باشد و اصطلاح فرهنگ غیر مادی صحیح تر است.
ویژگی های پدیده فرهنگی
عمومیت داشتن، دوام داشتن و ارادی بودن از مهم ترین ویژگی های پدیده ی فرهنگی است یعنی فرهنگ در حیات اجتماعی و جمعی تجلی پیدا می کند نه در حیات فردی بنابراین امری عمومی است از طرفی به طور نسبتاً پایدار، استمرار می یابد و در طول زمان نسل های مختلف را متاثر می سازد و از طرف دیگر نمی توان فرهنگ را با زور و اجبار تحمیل کرد بلکه فرهنگ آگاهانه و به صورت ارادی پذیرفته می شود و در فرد و جامعه جاری می شود.
همچنین پدیده ی فرهنگی دارای ویژگی هایی است که پژوهشگر فرهنگ باید به آن توجه نماید. به عبارت دیگر پژوهشگر فرهنگ باید مراقب سه مساله ی مهم باشد این سه مساله مهم عبارتند از:
قوم مرکزی Ethno centrism ، نسبی گرایی و تاخر فرهنگی
قوم مرکزی یعنی محقق به علت وابستگی به فرهنگ خود، تمایل داشته باشد که ارزشهای و فرم های خود را به عنوان فرهنگ بهتر و کامل تر محور قرار دهد و ارزشها و فرم های فرهنگ های دیگر را با آن بسنجد. (پروین سازگارا؛ 95)
نسبی گرایی فرهنگی اشاره دارد به این نکته که اجزای هر فرهنگی با ارزشها و معیارهای کلی فرهنگی که به آن تعلق دارد قابل بررسی می باشد. و اجزاء یک فرهنگ را با اجزاء فرهنگ دیگر نمی توان مقایسه کرد.
پس افتادگی یا تأخر فرهنگی نیز زمانی رخ می دهد که یکی از دو جنبه ی فرهنگ که به یکدیگر وابسته اند قبل از جنبه ی دیگر و به میزان بیشتر تغییر کند. تاخر فرهنگی از نشانه های جریان تکامل اجتماعی ست که در جوامع با پیوستگی های نزدیک در دوران دگرگونی های سریع اتفاق می افتد.
برخی اصطلاحات در حوزه فرهنگ
ویژگی های فرهنگی Culture Trait عنصر فرهنگی نیز گفته اند. وقتی که درباره کوچکترین جز یک فرهنگ بحث می شود. این جز باید مستقلاً دارای کارکرد خاصی باشد. رفتارهای مشخصی که در معاشرت بین افراد از قبیل سلام کردن و دست دادن مشاهده می کنیم.
مجموعه فرهنگی Culture Compelex
مجموعه ای از عناصر فرهنگی که حول یک فعالیت اساسی سازمان پذیرفته اند. به طوری که به توان بر حسب عملکرد، آنها را به صورت واحدی نگریست، مجموعه ی فرهنگی ازدواج، سوگواری و...
مدل فرهنگی Culture model
هر فرهنگی با مجموعه مدل ها و انگاره های معین خود، از فرهنگ های دیگر باز شناخته می شود. اینها مدل های رفتاری هستند. در حقیقت اجزای هر مجموعه با هیئت و ترتیب خاصی به یکدیگر پیوسته اند. این انتظام که در همه مجموعه های مختلف فرهنگ منعکس می شود، مدل فرهنگی یا الگوی فرهنگی نامیده می شود.
حوزه فرهنگی
منطقه ی جغرافیایی یا فضای اجتماعی که چندین قوم را در بر می گیرد و با وجود اختلافات گوناگون، عناصر مشابه و یا بسیاری از ویژگی های مشترک در بین آنها وجود دارد و به تعبیر دیگر جمعیتی هستند که به یک فرهنگ تعلق دارند. و مدلهای و الگوهای فرهنگی این وحدت را بین چند کشور بوجود می آورند و باعث شکل گیری حوزه فرهنگی می شوند. حوزه فرهنگی ایران، حوزه فرهنگی اعراب و .... به عبارتی مجموعه ترکیب های فرهنگی که در یک منطقه دارای حدود جغرافیایی متمایز هستند حوزه فرهنگی را شکل می دهند.
تقاضای فرهنگی
انتظاراتی است که افراد در خصوص گذران اوقات فراغت خود دارند و صورتهایی از کالاها و فعالیت های فرهنگی است که طالب آنند.
حیات فرهنگی
در مقابل حیات سیاسی، حیات اقتصادی و اجتماعی، فعالیت و مشارکت فرهنگی افراد، نهادها، سازمانها، تشکل ها و تسهیلات فرهنگی را شامل می شود.
فعالیت فرهنگی
فعالیتی است که حول تولید، به کارگیری، انتقال، استفاده و مصرف معانی و نمادها و شکل دادن، تغییر و ارتقای حیات فرهنگی افراد، شکل می گیرد. دارای دو بعد تولیدی و مصرفی است.
تسهیلات فرهنگی
مقصود کتابخانه، کتابفروشی، سینما، موزه و ... است که فعالیت فرهنگی در کنار این تمهیدات میسر است.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:44
فهرست مطالب:
فهرست
مقدمه
1-1- تاریخ سکه
2-1- تاریخچه و جغرافیای سیاسی سلسله صفویه
1-2-1-1 نسب خاندان صفویه
2-2-1- جغرافیای سیاسی
3-2-1- مذهب صفویان
4-2-1- اوضاع اقتصادی عصر صفویان
سکه شناسی دوره صفویان
1-2- فن سکه زنی در ضرابخانه
3-2- مواد اولیه سکه
-2- معادن
4-2- نام سکه های صفویان
1-4-2- سکه های طلا
2-4-2- سکه های نقره
3-4-2- سکههای مسی (فلوس)
4-4-2- سکه های لاری ـ لارین ـ لارن
خط و نقش در سکه های صفوی
1-3- خط و زبان روی سکه
2-3- توقیع
3-3- نقوش روی سکه
3-3- قاب بندی روی سکه
4-3- نقوش سکه های مسی
1-4-3- نقش خورشید
2-4-3- نقش شیر و خورشید
3-4-3- نقش طاووس
4-4-3- نقش ماهی
ویژگیهای سکه های صفویان
نتیجه و پیشنهادات
مقدمه:
سکه شناسی بخشی از تاریخ هنر هر دوران پژوهشگران توانسته اند با استفاده از مجموعه عناصر موجود در سکه برخی از گوشه های تاریک و مبهم و تاریخ و فرهنگ جهان را روشن نمایند. سکه هر دوره نمادی از مذهب، آداب و رسوم، خط و زبان، چگونگی وصعیت اقتصادی و اجتماعی و هنری آن دوره بوده است.
به معنی دیگر میتوان گفت که سکه شناسی به عنوان یکی از شاخص های شناسایی میراث فرهنگی ملل همواره از جایگاه ویژه ای در مطالعات تاریخ برخوردار بوده است. هریک از عوامل تشکیل دهنده سکه: نوع فلز: نقشها و نگارها، علائم روی سکه، محل ضرب، تاریخ ضرب، ابزار ضرب و … به لحاظ علمی، در شناخت تاریخ، فرهنگ و هنر و نیز اقتصاد هر دوره تاریخی، نقش عمده ای دارد. (طالبی، 1373، ص 9)
از دید تاریخ نویسی، سکه های کهن ارزش آن نوشته های سنگی را دارد که بدست آمده است. سکه ها سندهای دست نخوردة تاریخ هستند که از زمان باستان بازمانده اند، اگرچه سکه چیز کوچکی است و هر کدام جز یک یا دو جمله را دربرندارد، اما جبران این تفاوت را فراوانی آنها میکند. (کسروی، 1352، ص 121و130)
به علت آنکه سکه جزء اشیائی بوده که مردم در هنگام فررا می توانستدن با خود همراه ببرند، و ویران شدنی نبود از حوادث مصون مانده است. امروز نمونه هایی از آنها به دست ما رسیده که چگونگی تمدن و فرهنگ و مسائل سیاسی و جغرافیائی را با زبان بی زبانی بیان میکند. سکه یگانه سند و مرجع قابل اعتماد برای روشن نمودن گوشههای تاریک تاریخ و اثبات درستی و نادرستی اطلاعاتی است که از منابع دیگر تاریخ بدست آمده.
در قلمرو تاریخ هنر جدا از مسائل اقتصادی و علوم انسانی (تاریخ، مردم شناسی، باستان شناسی، اسطوره شناسی) مجموعه اطلعات موجود بر سکه ها، همواره اطلاع سان و دستمایه ای برای پژوهشگران بوده است. نقوش هر سکه در هر دوره ای نمایشی از هنر زمان خود است با نگاهی بروی سکه های تاریخی یک ملت میتوان تاریخ هنر و نوع هنر آن دوران را بطور فشرده رقم زد.
از آغاز پیدایش سکه، خط در کانر سایر نقوش استفاده شده است (از خط تصویری تا الفبائی) بنابراین یکی از عوامل شناسایی خطها از دوره باستان تا به امروز سکه های بدست آمده در هر زمان و حکومت است.
1-1- تاریخ سکه
قبل از پیدایش سکه مردم از راه معاوضه و مبادله اجناس به صورت پایاپای امور تجاری خود را انجام می دادند. لیدیها اولین مردمی بودند که سکه ضرب کردند. ایرانیها پس از فتوحات پی در پی در آسیای صغیر به وجود سکه و لزوم استفاده از آن پی بردند. در زمان داریوش اول (522-486 ق.م) برای نخستین بار در ایران سکه های طلا و نقره ضرب شد. در زمان ساسانیان سکه با نقش پادشاهان و تاج و خط پهلوی و نقش آتشران ضرب گردید. (244-652م).
با ظهور اسلام شخصتیها از روی سکه ها حذب شد و آیاتی از قرآن مجید، نام سلاطین، محل ضرب و سال ضرب منقوش گردید. باید یادآور شد که در طبرستان ضرب سکه ادامه شیوه سکه زنی دوره ساسانیان بود، بدین معنی که نقش اسپهبدان مانند دات برزمهر و فرخان و خورشید با خط پهلوی بروی سکه نقر می شد. ملکزاده بیانی: سکه از قدیمیترین ازمنه تا دوره اشکانی ص 15 شاهان و امرای صفاریان ، سامانیان ، آل زیار و غزنویان به همان طریق خلفا با آوردن نام خود و خلفا و آیاتی از قران مجید به خط کوفی به ضرب که پرداختند. از دوره حکومت ایخانانن مغول در ایران، سکه هایی به دست آمده که به خط ایغوری است. از دوره تیموریان نیز سکه های طلا و نقره به نام امراء و سلاطین که القاب آنها و تاریخ و محل و ضرب و نام خلفای راشدین به خط کوفی و نسخ بروی آنها حک شده بدست آمده است.
امرای قره قویونلو (780-874 هـ.ق) و امرای آق قویونلو (780-908 هـ.ق) سکه های که ضرب نمودند نام امرا و سلاطین و تاریخ ضرب و نام خلفای راشدین بر روی آن نقش شده.
با حکومت شاه اسماعیل اول و تشکیل دولت صفوی یکی از ادوار درخشان تاریخ ایران آغاز می شود، شاهان صفی با برانداختن حکومت ملوک الطوایفی و متمرکز نمودن دیوانسالاری و تحکیم مبانی مذهبی کشور در کلیه شئون سیاسی و فرهنگی و هنری و اقتصادی و تجاری پیشرفت حاصل نمودند، وضع مالی، اساسی معین و ثابتی یافت.
2-1- تاریخچه و جغرافیای سیاسی سلسله صفویه
سلسله صفویان از سال 905 تا 1138 هـ.ق بطور مستمر و پس از آن مخصوصا پس از تسلط کوتاه فاغنه تا 1148 هـ.ث، سال جلوس نادرشاه به طور رسمی در ایران سلطنت کرده اند.
1-2-1-1 نسب خاندان صفویه
صفویه به نام جد بزرگ خویش شیخ صفوی الدین اردبیلی (650-735 هـ.ق) از مشایخ و عرفای بسیار مشهور ایران، مسوبند. ا زعاعقاب مشهور وی شیخ صدرالدین صفوی، سلطان جنید و سلطان حیدر هستند. سلطان حیدر پدرشاه اسمعیل اول صفوی، مؤسس این سلسله بوده است دربارة نسب این سلسله، مشهور آن است که نژاد و تبار آنها به امام موسی کاظم (ع) هفتمین امام شیعه اثنی عشری می رسد، اما محققین در صحت این نسب تردید دارند، زیرا در کتبی که قبل از عهد شاه طهماسیب اول و در ایام سلطنت شاه اسمعیل نوشته شده، اشاره ای به این مطلب وجود ندارد. (اقبال آشتیانی،ص662)
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:215
فهرست مطالب:
مقدمه 5
فصل اول 15
مبانی نظری آزادیهای فرهنگی 15
بخش اول: مبانی نظری آزادیهای فرهنگی 20
گفتار اول: حقهای فرهنگی 21
مبحث اول- چهارچوب فرهنگ 25
مبحث دوم- نقش حکومت در فرهنگ 29
گفتار دوم- بنیاد نظری آزادیهای فرهنگی 37
مبحث اول- کرامت ذاتی انسان 42
مبحث دوم- کرامت اکتسابی 48
بخش دوم- کارکردها و مصادیق آزادیهای فرهنگی 56
گفتار اول- کارکردهای آزادی فرهنگی 61
مبحث اول- مردم سالاری فرهنگی 64
مبحث دوم- پرورش شهروندی 71
گفتار دوم- مصایق آزادیهای فرهنگی 75
مبحث اول: آزادیهای وجدانی 76
بند اول : آزادی اندیشه 77
بند دوم- آزادی عقیده و آیین 79
بند سوم: آزادی آموزش و پرورش 81
مبحث دوم: آزادیهای ارتباطی 85
بند اول- آزادی بیان 87
بند دوم- آزادی اطلاعات 91
بند سوم- آزادی رسانههای همگانی 93
فصل دوم 100
حوزه عمومی، عرصه پویایی 100
حقوق اساسی و آزادیهای فرهنگی 100
بخش اول- زمینههای نظری ارتباط و مشورت همگانی 106
گفتار اول- ساختارهای ارتباطی حقوق اساسی 111
بحث اول- ساز و کارهای شکلی دستورگرایی 117
مبحث سوم: ساز و کارهای ماهوی دستورگرایی 121
گفتار دوم- مردم سالاری مشورتی 124
مبحث اول- ویژگی نمای مدرم سالاری مشورتی 127
مبحث دوم- ساز و کارهای مردم سالاری مشورتی 135
بخش دوم. 140
گفتار اول- ویژگی نمایی حوزه عمومی 143
مبحث اول- زمینه نظری حوزه عمومی 144
مبحث دوم- کارکردهای حوزه عمومی 150
گفتار دوم- پاسداشت حوزه عمومی 154
مبحث اول- دگرگونی حوزه عمومی 156
مبحث دوم- حوزه عمومی و حقوق اساسی 162
فصل سوم 166
جایگاه آزادیهای فرهنگی در نظام 166
حقوق اساسی ایران 166
تشویق آفرینش هنری بدون کوشش برای کنترل آن، 173
بخش اول- جایگاه آزادیهای فرهنگی در نظام حقوق اساسی نظری 176
گفتار اول- آزادیهای فرهنگی در قوانین موضوعه 178
مبحث اول: جایگاه آزادیهای فرهنگی در قانون اساسی 181
بند اول- اصول مربوط به آزادیهای فرهنگی در معنای کلی 182
بند دوم-اصول مربوط به آزادیهای فرهنگی در معنای مشخص 186
مبحث دوم- آزادیهای فرهنگی در قوانین و مقررات عادی 188
بند اول- سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی 191
بند پنجم- رسانهها 208
مقدمه
چرا باید آزادی فرهنگی مورد حمایت حقوقی واقع شوند؟
این نخستین و اصلیترین پرسش پایهگذار نوشتار حاضر است که تلاش برای شرح و بسط و نیز یافتن پاسخی متناسب با آن، بندبند و بخش بخش این نوشته را شکل میدهد: اهمیت آزادیهای فرهنگی بر چه مبنایی استوار است که آنرا شایستة تضمین و تامین حقوقی مینماید، چه مبنایی این آزادیها را به قلمرو جاودان آزادیهای اساسی وارد میکند و چرا این آزادیها به عنوان مسالهای برای نظام حقوق اساسی و در بطن آن مطرح میشوند؟ بنابراین پرسش از اهمیت و جایگاه آزادی های فرهنگی، مساله اساسی این نوشتار است با ابتناء بر این پیش فرض که اساس اهمیت آزادیهای فرهنگی را می توان در دو مبنای ارزش جستجو کرد: نخست در خود ارزش ذاتی آزادیهای فرهنگی و دیگری در ارزش کارکردی آن یعنی ارزشی که برای دیگر مقولهها دارد که این مقولهها عبارتند از «حوزة عمومی» و حقوق اساسی، و این ارزش ها مبنای اهمیت صیانت از آزادیهای فرهنگی قرار میگیرند. از این روی پرسش اصلی، خود به سه پرسش دیگر تقسیم میشود:
پرسش نخست از ارزش ذاتی آزادیهای فرهنگی است و اینکه اساساً آزادیهای فرهنگی چه سرشتی دارند و چه مبنای نظری پشتیبان آنهاست، در چه چهارچوبی جای میگیرند و آیا در اصل چهارچوبی به نام «آزادیهای فرهنگی» وجود دارد؟ فرهنگی بودن این آزادیها به چه معنای و اساساً ارتباط میان فرهنگ و حقوق اساسی چه میتواند باشد؟ فرهنگ که عرصهای گسترده، باز و بی مرز در علوم انسانی است و حقوق اساسی که عرصة قطعیت حقوقی. فرهنگ که عرصه معناست و حقوق اساسی که عرصة شکل و چهارچوب، اما در اصل، انگیزه اصلی این پرسش از آزادیهای فرهنگی چگونه شکل یافت و چگونه این آزادیها به عنوان یک «مساله» مطرح گشتند؟ رابطه میان مردم و حکومت در بخش فرهنگ جامعه چه میتواند باشد وحقوق اساسی چگونه این رابطه را تنظیم میکند؟ این آزادیها در کدام دسته از نسلهای آزادیهای بشر قرار میگیرند و آیا مقولهای به نام «حق فرهنگی» قابل تصور است؟ سرانجام اینکه که امین آزادیها، فرهنگی محسوب میشوند و به چه کار میآیند؟
در پرسشهای دوم و سوم، قسمت دوم پاسخ است که شکل میگیرد یعنی ارزش کارکردی آزادیهای فرهنگی برای دو مقوله حوزه عمومی و حقوق اساسی با این پیش فرضی که آزادیهای فرهنگی ارزش و اهمیتی اساسی برای پویایی این دو مقوله دارند. پرسش دوم در مقام مطرح نمودن ارزش ارتباطی و همبستگیساز آزادیهای فرهنگی این مساله را پیش میکشد که این آزادیها چگونه اهمیت خود را در جریان زندگی اجتماعی کنونی باز می نمایانند. با این دید که آزادیهای فرهنگی عنصر مقاوم هر گونه نظام ارتباطی و مشارکتی میباشند، این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان این نظام ارتبای و مشارکتی جامعه را برخوردار از آزادیهای فرهنگی ساخت و به واقع چگونه میتوان این آزادیها را در بستر جامعه عملی و محقق نمود؟ آیا حوزه عمومی میتواند کارآیی چنین بستری را داسته باشد و هیچ امکانات عینی و عملی برای جاری نمودن این آزادیها در ساختار خود سراغ دارد؟ اساساً سرشت و ساختار این حوزه در چیست و ارتباط با آن فرهنگ جامعه بر چه محوری میچرخد؟
چه قالب دستوری میتواند برای بهرهمندی حوزه عمومی از آزادیها فرهنگی مدون گردد و چه سازو کارهایی برای اعمال این آزادیها بوسیله مردم در حوزه عمومی مورد نیاز هستند؟
پرسش سوم، از اهمیت آزادیهای فرهنگی برای حقوق اساسی است؛ با این پیشفرض که نظام حقوق اساسی برای پویا ساختن ساختار خود نیازمند برخورداری از آزادیهای فرهنگی است، چگونه میتواند بوسیله ساز و کارهای ضمانتی خود به حمایت از این آزادیها اقدام نماید؟ بهترین چهارچوب باری تضمین و تامین آزادیهای فرهنگی کدامها هستند؟
ملاحظه میگردد که این سه پرسش ، یک مساله ساده خطی را پی مینهند: اهمیت آزادیهای فرهنگی چیست؛ بستر اجرایی آن کجاست و ساز و کار تضمین و تامین آن کدام است؟ بدینسان با یک مساله سه بعدی روبهرو هستیم که در پی ارتباط سنجی میان سه مقوله آزادیهای فرهنگی، حوزه عمومی و حقوق اساسی میباشد، اینکه چه ارتباطی میان این سه جریان دارد و چگونه از لحاظ نظری و عملی به پشتبانی از همدیگر برمیخیزند. پاسخ به این سه پرسش، سرانجام ما را به شناخت جایگاه و اهمیت آزادیهای فرهنگی و لزوم حمایت حقوقی آنها رهنمون میسازد. از این جهت نوشتار حاضر نیز تلاش میکند تا این پرسش سه بعدی را در سه قسمت به بحث بگذارد تا به پاسخی فراخور آن فرار رسد.
در نخستین فصل، مبانی نظری آزادیهای فرهنگی به دایره بحث نهاده میشود با این نحور که خاستگاه آزادیهای فرهنگی در کجاست و رابطة آنها با انسان در چیست؟ و اساساً خود مساله آزادیهای فرهنگی چرا و چگونه مطرح میشود. از آنجا که هر آزادی بر پایه حقی متکی است، بحث از حق بر فرهنگ و حقهای فرهنگی و تاریخ مطرح شدن آنها در نظام حقوق بشر البته مهم خواهد بود. نخستین ادعا در خاستگاه آزادیهای فرهنگی آن است که این آزادیها، پس از آن مطرح میشوند که فرآیند توسعه فرهنگی و شکلگیری گفتمان حقوق بشر آغاز گشت و حکومتها پس آز آنکه موظف به سامانمند کردن توسعه فرهنگی شدند.خواسته یا ناخواسته وارد قلمرو «از بیش آزاد و مستقل» فرهنگ گشتند. این ورود، نویدها و تهدیدها را هر دو با هم آورد: در آن حال که حکومت میتوانست به توسعه امکانات و رفع نیازهای فرهنگی بپردازد در همان حال نیز به راحتی میتوانست حقها و آزادیهای فرهنگی افراد را نیز نادیده بگیرد. آنگاه که مساله نقض آزادیهای فرهنگی بدست حکومت پیش میآید، این پرسش برخواهد آمد که چرا حکومت نمیتواند چنین کندو اساساً آیا آزادیهای فرهنگی وجود دارد؟
دلیل این نشان آزادیهای فرهنگی را مبنای نظری آنها میدهد که همانا ریشة داشتن این آزادیها دوستان و کرامت انسان باشد. بی هیچ تردیی انسان را مورد فرهنگی میدانیم که شان و شخصیت وی با فرهنگ در آمیخته است و اگر این فرهنگ را از انسان باز گیریم چیزی از انسانیت او باقی نخواهد ماند از این روی باید از آزادیهای فرهنگی بهرهمند باشد تا بتواند شخصیت خود را آزادانه پرورش دهد و نیز در شکلگیری فرهنگ جامعه و زندگی فرهنگی مشارکت نماید. بنابراین یک حق فرهنگی قابل تصور میباشد همانگونه که در چند سند حقوق بشر نیز اعلام گشته است.
آنگاه این پرسش مطرح میشود که این آزادیها به چه کار میآیند و در اصل کدام ها هستند، از آنجا که این آزادیها عنصر اساسی در هر نظام پروزش آزاد شهروند محسوب میشوند و نیز این اصل بنیادین «مردم سالاری فرهنگی» را پی مینهند که همه مردم باید در زندگی فرهنگی جامعه مشارکت جویند؛ به روشنی پویایی بخش نظام حقوق اساسی هستند. مصایق آزادیهای فرهنگی را در دو دسته کلی میتوان عنوان کرد.
نخست آزادیهای وجدانی فرهنگی هستند که در معنایی کلی به وجدان و اندیشه آزاد هر انسان پیوند میخورند و بخش جدایی ناپذیرشان و شخصیت انسان محسوب میشوند و دوم آزادیهای ارتباطی فرهنگی که تجلی آزادیهای وجدانی هستند و بیان فرهنگی و موقعیت ارتباط هر انسان را در جهان بیرونی او تضمین میکنند دومین فصل این نوشتار به بررسی عرصه پویایی آزادیهای فرهنگی وحقوق اساسی یعنی حوزه عمومی میپردازد و درصدد آن است تا اهمیت آزادیهای فرهنگی را در فعال و پویا ساختن حوزه عمومی و نیر نقش این حوزه را در فراهم آوردن زمینه عملی اعمال آزادیهای فرهنگی بازگو نماید. برای این منظور، این مساله مطرح می شود که چگونه میتوان از الگویی هنجارین برای مرتبط ساختن این دو بهره جست و نظامی حقوقی ایجاد کرد که بنا به آن حوزه عمومی بتواند با بهرهگیری از آزادیهای فرهنگی نقش خود را در ایجاد ارتباط و مشارکت دین نماید و در این هدف آیا میتوان از الگوی مردم سالاری مشورتی بهره جست؟
پیش فرض اصلی این پرسش آن است که یکی از مهمترین ناکارآییهای حوزه عمومی و حقوق اساسی در عدم فرازاندن نظامی برای ارتباط و مشورت بیشتر شهروندان در اداره عمومی آنهاست و بدین منظور میتوان با مشورتی و ارتباطی ساختن قوی نیز نظام مردم سالاری حاکم به این هدف دست یافت. پس از ذکر بنیان نظری انی ارتباط و مشورت همگانی به معرفی مردم سالاری مشورتی به عنوان مهمترین الگوی مشارکتی و ارتباطی پرداخته میشود و کارکردی که میتواند در بسیج مشارکت مردم داشته باشد، که از این روی، خود به خود نقش حوزه عمومی در فراهم آوردن بستر عملی ارتباط و مشورت همگانی آشکار می گردد. از این روی ضرورت شناخت زمینه نظری، ویژگیها و کارکردهای مهم آن دو چندان مینماید.
مهمترین ویژگی حوزه عمومی را باید در ایجاد فضایی همگانی، آزاد و برابر برای همه مردم عنوان کرد که میتوانند آزادانه بر این فضا با دیگر افراد ارتباط داشته باشند و به واقع این جنبه از آزادیهای فرهنگی در همین جا عملی میشود که عرصه فرنگی جامعه در اثر ارتباط و مشارکت مردم و مستقل از حکومت شکل مییابد. کارکرد آن نیز به همین جهت، ایجاد ارتباطی مداوم میان مردم، نهادهای جامعه مدنی و حکومت است. اما از آنجا که بلحاظ تاریخی این حوزه در اثر گسترش نهادهای حکومتی، این کارکرد خود را از کف نهاده است، به ناچار باید برای حفظ این آزادی و استقلال حوزه عمومی از ساز و کارهای ضمانتی حقوق اساسی کمک جست. این فصل نشان میدهد که بخش مهمی از اعمال آزادیهای فرهنگی متضمن اعمال حق بر مشارکت در تعیین سرنوشت فردی و جمعی افرادی میباشد.
سومین فصل را سر سخن ، بحث پیرامون چگونگی تضمین و تامین آزادیهای فرهنگی بدست توامند نظام حقوق اساسی میباشد که بنا به یک مطالعه موردی، نظام حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران مورد اشاره قرار میگیرد: اینکه در اصل جایگاه آزادیهای فرهنگی با توسل به نظریه آزادی سلبی و ایجاد در این نظام یست و چه ساز و کارهایی برای حمایت از این آزادی ها تدبییر گشته است. بدین منظور نخست به بررسی ساز و کارهای موجود در نظام حقوق اساسی نظری ایران، آنگونه که هست، پرداخته میشود و قوانین و مقررات و نهادهای مرتبط با بخش فرهنگ کشور اشاره میشود. آنگاه پس از برشمردن عناوین نهادهای فرهنگی در این نظام و ذکر ساختار و وظیفه آنها که مشخص میکند چه جنبههایی از حقهای فرهنگی مورد توجه حقوق اساسی بوده است با نقد جایگاه عملی آزادیهای فرهنگی است که به میان میآید و نشان میدهد که چگونه نظام حقوق اساسی ایران با توجه به اصول بر شمرده برای آزادیهای فرهنگی، نتوانسته است در تنظیم حد و مرزهای اقدامهای نهادهای حکومتی در عرصه فرهنگ، قاطعیت منطقی شایستهای به اجرا گذارد و از آن روست که در عمل چیرگی گسترده این نهاها را در عرصه فرهنگی کشور گواه میشویم و این نکته را بررسی و نقد قوانین و نهادهای فرهنگی و عملکرد آنها با توجه به شاخصها و آمارهای فرهنگی کشور به روشنی بازگو مینماید. این فصل با بیان کاستیها و تهدیدهای موجود به راه محقق ساختن فراگیر آزادیهای فرهنگی در ایران و نقش مهم نهادهای مدنی در این زمینه به پایان میرسد.
در قسمت نتیجهگیری ، تلاش میشود تا با بحثهای به عمل آمده پاسخی برای پرسش نخستین این نوشتار یعنی ضرورت و اهمیت حمایت از آزادیهای فرهنگی ارائه گردد و ارتباط میان سه مقوله آزادیهای فرهنگی، حوزه عمومی و حقوق اساسی مشخص گردد. سرانجام نتیجه گرفته میشود که ارائه الگویی برای فرازاندن مبانی «حقوق فرهنگی» در بطن حقوق عمومی ایران ضروری مینماید.
آنچه انجام این پژوهش را به نظر ضروری جلون میکرد، لزوم یافتن چهارچوبی استوار و مطمئن برای آزادیهای فرهنگی بود؛ اینکه چگونه میتوان اهمیت این گونه از آزادیها را مورد پرسش دوباره و باز مساله کردن قرار داد تا بتوان پاسخی روشنتر و اصمینان بخشتر به دست داد. به ویژه آنکه تاکنون هنوز نشانی از بحث نظری در این حوزه در ادبیات حقوق عمومی ایران دیده نمیشود و جای خالی این بخش، از جهت تضعیف حقوق فرهنگی در کشور، بسی نگران کننده است. با درک این ضرورت، پژوهش حاضر با هدف تلاش برای گشودن مقدمهای بر بحث نظری در عرصه حقوق فرهنگی و یافتن چهارچوبهها و مبانی آنها انجام گرفت و از این در سراسر این نوشتار چند نکته مهم بارها تکرار میشوند که جای آنرا دارد تا آنها را به عنوان اصولی برای حقوق و آزادیهای فرهنگی معرف نماییم. از جمله اینکه آزادیهای فرهنگی جزو آزادیهای اساسی بشری میدانیم که هیچ توجیهی برای نقض آنها پذیرفته نیست و وظیفه حکومت در برابر آن تنها تضمین و تأمین است. به موجب این، مشارکت و بیان فرهنگی نیز آزاد میباشد و حکومت مجاز به تعیین محتوای آن و فرهنگسازی نیست و باید بیطرفانه و بدون در نظرگرفتن محتوای آزادیهای فرهنگی به تضمین و تامین آنها اقدام نماید. از این روی، لزوم تعیین حدود و چهارچوبههای اعمال حکومت در بخش فرهنگ در کنار تعریفی دوباره از حقوق فرهنگی، عدالت و رفاه فرهنگی دولت رفاهی فرهنگی، به روشنی مهم مینماید.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:103
فهرست مطالب:
آثار استحاله و تغییر فرهنگی جوانان در شهر یزد ۲
فصل اول : ۳
طـرح تحقیق. ۳
۱-۱- بیان مسئله : ۴
۱-۲- اهمیت و ضرورت تحقیق : ۵
۱-۳- اهداف تحقیق : ۵
۱-۴- مدل تحلیلی : ۶
۱-۴-۱- فرضیه های تحقیق : ۶
۱-۴-۲- متغیرها و جایگاه آنها در فرضیه ها : ۷
۱-۴-۳- تعریف عملیاتی مفاهیم : ۷
۱-۵-نوع و روش تحقیق و جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل آنها : ۸
۱-۶- جامعه آماری و حجم نمونه : ۸
۱-۷- سازماندهی تحقیق : ۸
فصل دوم : ۹
ادبیـات تحقیق. ۹
۲-۱- تحقیقات جهانی و خارجی. ۱۰
۲-۲- تحقیقات در ایران. ۱۶
فصل سوم : ۳۲
پیشینه و مطالعات نظری.. ۳۲
۳-۱- عزت نفس (Self – esteem) 33
3-1-1- تعریف عزت نفس و ویژگی های آن : ۳۳
۳-۱-۲- عوامل موثر در رشد و کاهش عزت نفس.. ۳۴
۳-۱-۳-آثار و فواید عزت نفس.. ۳۴
۳-۲- هویت (Identity) 36
3-2-1- تعریف و ویژگی های هویت.. ۳۶
۳-۲-۲- بحران هویت و حل آن. ۳۷
۳-۲-۳- انواع یا حالات هویت.. ۳۷
۳-۳- تغییر فرهنگی. ۳۸
۳-۳-۱- تعریف و ویژگی های تغییر فرهنگی. ۳۸
۳-۳-۲- تعریف و ویژگی های فرهنگ… ۳۹
۳-۳-۳- عوامل و شرایط تغییر فرهنگی. ۴۲
۳-۳-۳-۱- عوامل داخلی تغییر فرهنگی. ۴۲
۳-۳-۳-۱-۱- عامل جمعیتی. ۴۲
۳-۳-۳-۱-۱-۱- جایگاه نظری.. ۴۲
۳-۳-۳-۱-۱-۲- تحول جمعیتی در ایران. ۴۳
۳-۳-۳-۱-۲-۱-تعریف و ویژگی های سنت و تجدد ۴۵
۳-۳-۳-۱-۲-۲- تعریف و ویژگی های سنت.. ۴۷
۳-۳-۳-۱-۲-۳- رابطه سنت و تجدد ۴۸
۳-۳-۳-۱-۲-۳-۱- دیدگاه سنتگرایان. ۴۹
۳-۳-۳-۱-۲-۳-۲- دیدگاه تجدد گرایان. ۵۰
۳-۳-۳-۱-۲-۳-۳- دیدگاه تجدید نظر طلبان. ۵۲
۳-۳-۳-۱-۲-۴- جایگاه سنت و تجدد در ایران. ۵۵
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۱- سنتگرایان. ۶۰
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۲- تجدد گرایان. ۶۲
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۳- تجدید نظر طلبان. ۶۴
۳-۳-۳-۱-۲-۴-۴- فرا تجددگرایان. ۶۶
۳-۳-۳-۲- عوامل خارجی تغییر فرهنگی : ۶۶
۳-۳-۳-۲-۱- جهانی شدن. ۶۶
۳-۳-۳-۲-۱-۱- تعریف و ویژگی های جهانی شدن. ۶۶
۳-۳-۳-۲-۱-۲- پیامدهای جهانی شدن. ۶۷
۳-۳-۳-۲-۲- امپریالیسم ۶۹
۳-۳-۳-۲-۲-۱- تعریف و ویژگی های امپریالیسم ۶۹
۳-۳-۳-۲-۲-۳-تهاجم فرهنگی. ۷۰
۳-۳-۳-۲-۲-۳-۱- تعریف و ویژگی های تهاجم فرهنگی. ۷۰
یادداشتها و پاورقی ها : ۷۹
فهرست منابع. ۹۱
الف) منابع فارسی. ۹۲
ب- منابع خارجی : ۱۰۴
فصل اول :
طـرح تحقیق
1-1- بیان مسئله :
هر جامعهای تحت تأثیر پارهای از عوامل داخلی و خارجی ، دچار « تغییر فرهنگی » می شود . تغییر فرهنگی در واقع بخشی از مقولة مهم «تغییر اجتماعی » است که در طول تاریخ نظر متفکران و جامعه شناسان را به خود جلب کرده است. در گذشته ، یزد به عنوان « دارالعباده » شناخته شده بود . در آن فضای سنتی ویژگی های فرهنگی مثبت از قبیل « ساده زیستن و قناعت پیشگی » ، «روابط سالم خانوادگی و اجتماعی » ، «صله رحم » ، « برنامه های جمعی مذهبی و سنتی » ، « روابط عاطفی و دوستانه قوی »، « پاکی و زهد و اخلاص » ، «تلاش و کار و کوشش» ،«احساس مسئولیت فردی و اجتماعی » ، «شادابی و آرامش » ، « یکدلی و یکرنگی و صمیمیت » و « احساس رضایت و خشنودی » به چشم می خورد و افراد جامعه توانسته بودند با « خود » ، « طبیعت »، « زمین » و « دیگران » کنار آیند و سازش و سازگاری داشته باشند. حتی در دورة قبل از انقلاب ، به دلیل عدم گسترش وسایل ارتباط جمعی و امکان برقراری تماس جدی و سریع با خارج از یزد ، نه در شهر یزد و نه در شهرهای اطراف آن هیچکدام استحالة فرهنگی قابل توجهی صورت نگرفته بود و اصالت سبک زندگی سنتی یزدی و آداب و رسوم مخصوص این دیار تا حد زیادی حفظ شده بود .
پیروزی انقلاب اسلامی ، برای مدتی حدود دو دهه ، وضعیت فوق را تثبیت و تقویت کرد ، زیرا همانطور که بسیاری ازصاحب نظران اظهار داشته اند این انقلاب اساساً یک حرکت ضد غربی و یورش علیه مظاهر فرهنگ غربی و بازگشت به ارزش ها و فرهنگ سنتی،بومی و مذهبی بود . اما آرام آرام ، به ویژه بعد از گذشت دو دهه از عمر انقلاب ، آثار استحالة فرهنگی در ایران و حتی در جامعة مذهبی و سنتی ریشه داری چون یزد بروز نمود ، به طوری که هرچه به جلو آمده ایم و از انقلاب دور شده ایم این تغییر فرهنگی نمایان تر و شدیدتر شده است .
به نظر می رسد که اکنون بخش قابل توجهی از مردم یزد ، خاصه جوانان یزدی ، از فرهنگ اصیل سنتی خود فاصله گرفته و به سمت و سوی فرهنگ غربی ، یعنی آنچه که می توان به « شبه مدرنیسم » تعبیر کرد،گرایش پیدا کردهاند یا به عبارت دیگر دچار مرض«غرب زدگی » شدهاند . اکنون دیگر گروه هایی از جوانان یزدی – و حتی سایر اقشار وطبقات- آن احساس و گفتار و رفتار دیروز را ندارند و دچارنوعی «عقدة خود کم بینی فرهنگی » شده اند . با مراجعه به مکان هایی چون کافی شاپ ها ، کافی نت ها ، باشگاه های بیلیارد ، فروشگاه های محصولات فرهنگی و حتی با رفتن به کوچه ها و خیابان های معمولی شهر ، مدارس ، دانشگاه ها و خانوادهها میتوان آثار و نشانه های فرهنگ وسبک زندگی غربی را در میان گروه های مختلف مردم ، مخصوصاً جوانان ، مشاهده کرد . شاید اغراق نباشد اگر بگوییم که امروزه یکی از عوامل مهم و عمده اختلاف بین نسلی و شکاف میان خانواده ها (اختلاف بزرگسالان و کهنسالان با نوجوانان و جوانان) به موضوع مورد بحث یعنی چگونگی برخورد با فرهنگ غربی مربوطه می شود. معمولاً جوانترها در مقایسه با بزرگترها یا پیران گرایش بیشتری به فرهنگ بیگانه و رغبت و توجه کمتری به فرهنگ سنتی و بومی و مذهبی خود دارند و به طور کلی افراطی تر و آتشی تر و تندروترند .
سئوال مهمی که در اینجا مطرح می شود آن است که : « این وضعیت پیش آمده یا تغییر فرهنگی صورت گرفته ناشی از چه علل وعواملی است ؟» بی تردید عوامل متعدد داخلی (تغییر در ساخت و بافت و ترکیب جمعیت ، نقش نخبگان فکری و سیاسی ، نقش جنبش های اجتماعی و گروه های فشار، نوسازی و توسعه ، تکنیک ، ایدئولوژی، موضع گیری در برابر مدرنیته و ...) و خارجی (جهانی شدن ،تهاجم فرهنگی ، امپریالیسم و استعمار و ...) در پدید آوردن این وضعیت جدید در شهر یزد موثر و دخیل بوده اند . به نظر می رسد که از میان این عوامل گوناگون ، عامل روانی جایگاه و اهمیت قابل توجهی دارد . به عبارت دیگر ، فقدان یا ضعف روحیة اعتماد و عزت نفس در جوانان ، موجب تصور نادرست آنها از غرب و زندگی و فرهنگ غربی شده و در نتیجه آنها را از فرهنگ اصیل سنتی خود دور و به مظاهر فرهنگ غربی متمایل کرده است. بدین ترتیب برای فراهم شدن امکان سنجش داده ها و عملیاتی کردن آنها ، عوامل روانی را ما دراین تحقیق ، در واقع همان «عزت نفس » و متعلقات مربوط به آن در نظرگرفته ایم .
1-2- اهمیت و ضرورت تحقیق :
بی شک« تغییر یا استحالة فرهنگی » مردم یک جامعه ، به ویژه جوانان آن ، موضوع کوچک و کم اهمیتی نیست که بتوان از آن بی تفاوت گذشت . اگر بپذیریم که پایه و اساس خوشبختی یا بدبختی هر جامعه و عنصر سرنوشت ساز و قاطع آن «فرهنگ» است ، در آن صورت بی توجهی به «استحالة فرهنگی » اگر نه غفلت غیر قابل جبران ، باید گفت غفلت بسیار بزرگی است .
آن چه بر اهمیت و ضرورت این مطالعه می افزاید « ماهیت » و اهداف انقلاب اسلامی ایران است .همانطور که اشاره شد ، این انقلاب اساساً یک حرکت عظیم فرهنگی محسوب میشود . گرچه عوامل اقتصادی،سیاسی و اجتماعی در بروز آن دخالت داشته، ولی عامل و علت اصلی این حادثه ، « عامل فرهنگی – مذهبی » بوده است . مردم دلزده از مظاهر منفی گسترش یافتة فرهنگ غربی در جامعة ایران به رهبری امام خمینی به مخالفت با رژیم حامی و مروج این ارزش ها برخاستند و در مقابل، در صدد احیای ارزش ها و فرهنگ مذهبی و سنتی منسوخ و مطرود شدة خود برآمدند و سرانجام این مبارزه به ثمر رسید و رژیم غربگرا و آمریکایی پهلوی سرنگون شد .
بنابراین اکنون برای هر دلسوز مسئول به ویژه مسئولان و متولیان امور فرهنگی کشور – و در محدودة این تحقیق مسئولان در سطح استان یزد - نه تنها این سئوال مطرح است که چرا وضعیت ترسیم شدةفعلی به وجود آمده ، بلکه از آن مهمتر راه یا راه های مقابله با آن چیست ؟ آری غفلت از این موضوع، سبب پاسخگویی آنها - و همه- در برابر خلق و خالق خواهد بود . آیا می توان شاهد استحالة فرهنگی بخش های مختلف مردم ، خاصه جوانان ، به سمت و سوی مظاهر زندگی غربی و گرایش به فرهنگ وسبک زندگی بیگانگان و فاصله گرفتن از فرهنگ اصیل سنتی و مذهبی بود و اقدام خاصی برای مقابله با این وضعیت انجام نداد ؟ آیا این به معنای نادیده گرفتن اهداف اصلی انقلاب اسلامی و ماهیت مذهبی و اصالت سنتی آن نیست ؟
مسلماً در هر نقطه ازایران ، در هر شهرو استان ، بررسی مشکل فوق ضروری و حیاتی است لیکن با توجه به شرایط خاص استان یزد و به ویژه شهر یزد که از آن به دارالعباده یاد شده و می شود ، این بررسی اهمیت و ضرورت دو چندان می یابد . امید است که در این پژوهش بتوان گوشه اندکی از این امر مهم را تحقق بخشید .
1-3- اهداف تحقیق :
هدف کلی این تحقیق ، « بررسی عوامل روانی مؤثر ( عزت نفس ) در فاصله گرفتن جوانان یزدی از فرهنگ اصیل سنتی (دارالعباده ) و گرایش به مظاهر فرهنگ غربی » (شبه مدرنیسم ) می باشد . اهداف جزئی یا ویژه عبارتند از :
1-4- مدل تحلیلی :
1-4-1- فرضیه های تحقیق :
با توجه به نقش عوامل روانی که در این پژوهش به معنای «عزت نفس و خودباوری» در نظر گرفته شده است ، فرضیهها عبارتند از :
1-4-2- متغیرها و جایگاه آنها در فرضیه ها :
در شش فرضیه بالا ، عزت نفس و خودباوری « متغیر مستقل » و سبک زندگی در غرب در حوزه های گوناگون فرهنگی،اخلاقی، اقتصادی ،اجتماعی ، آموزشی وعلمی ، شخصی و سیاسی به عنوان «متغیر وابسته» در نظر گرفته شده است . بنابراین می توان رابطه این متغیرها را به صورت زیر نشان داد :
1-4-3- تعریف عملیاتی مفاهیم :
در فرضیه های این تحقیق دو مفهوم کلیدی به کار رفته است که باید منظور از آنها را مشخص کرد .این دو مفهوم یکی «عزت نفس » است و دیگری « سبک زندگی غربی » یا « مظاهر فرهنگی غرب » منظور از عزت نفس آن است که فرد خود را موجودی صالح ، لایق ، خوشبخت و توانا و شایسته بداند به طوری که می تواند با چالش های اساسی زندگی مقابله کند. به عبارت دیگر فرد از خود ارزشیابی مفید و مثبت داشته باشد و نه منفی . کسانی که از عزت نفس بالایی برخوردارند معمولاً با صفات و ویژگی هایی چون :« جرأت ورزی » ، «انعطاف پذیری »، «مسئولیت پذیری »، «قاطعیت»،«احترام به دیگران» ،«استعداد و خلاقیت »،« ابتکار » ، « استقلال عمل » ، «سرعت و اطمینان در کار » ، «جلب توجه دیگران»، و «افتخار به پیشرفت های خود » شناخته می شوند.
منظور از مظاهر فرهنگی غربی ، تمام ارزش ها و باورها و رفتارهایی است که در میان مردم غیر شرقی به ویژه آمریکا و اروپا در حوزه های مختلف اخلاقی ، اقتصادی ، اجتماعی ، شخصی ، آموزشی و علمی وسیاسی رواج دارد . این ارزش ها و باورها و رفتارها، ملغمه و آمیزه ای از زشت و زیبا ، بد و خوب ، منفی و مثبت ، مضر و مفید ، مخرب و سازنده است . بنابراین شرط اصلی گرایش و انتخاب آنها آگاهی و شناخت کامل به این جنبه های دوگانة فرهنگ درحوزههای مختلف زندگی غربی است . به نظر می رسد که در کشورهای جهان سومی - از جمله در ایران و به طور خاص در میان تعدادی از جوانان یزدی – به دلیل فقدان یا ضعف عزت نفس و خودباوری ، نه تنها شناسایی دقیق و درستی از فرهنگ غربی به عمل نیآمده ، بلکه متأسفانه جنبه های زشت ، بد، منفی ،مضر و مخرب این فرهنگ مورد توجه و بعضاً عمل آنها واقع شده است. این ناتوانی در تفکیک ، به بروز صفتی در آنها منجر گشته که از آن تعبیر به «غربزدگی »یا « شبه مدرنیسم » یا « غربگرایی » می شود . به زبان دیگر ، دعوت مردم وجوانان به فرهنگ اصیل سنتی و حفظ و پاسداری از ارزش های بومی ، ملی ، مذهبی و عمل به آنها نمی تواند و نباید به معنای « کهنه پرستی » یا «سنت گرایی » ( تقّدس ارزش ها و سنت ها صرفاً به دلیل این که ریشه در گذشته دارند و قدیمی و ضد جدیدند ) تلقی گردد. بین «سنتی بودن جوان » و «سنت پرستی جوان »، بین « غربزدگی و غربگرایی » و « متجدد بودن » و «پذیرش دستاوردهای مدرن علمی و صنعتی » تفاوت زیادی وجود دارد. آنچه ما در این تحقیق به دنبال بررسی علل و عوامل آن هستیم ، این نیست که چرا گروه هایی از جوانان یزدی نوگرا یا متجددند و دستاوردهای پیشرفته و مدرن بشری یا غربی را پذیرفته اند !یا این نیست که چرا سنتگرا یا سنت پرست نیستند ، بلکه این هدف اصلی را تعقیب می کنیم که چرا غربزده ، شبه مدرنیست و فرنگی مأب هستند و چرا از هرچه سنتی است (نه سنت پرستی ) فاصله می گیرند!
1-5-نوع و روش تحقیق و جمع آوری داده ها و تجزیه و تحلیل آنها :
این تحقیق از نوع توصیفی – تحلیلی و روش آن میدانی یا پیمایشی است ، هر چند که در فصول دوم و سوم ، آنچه با عناوین «ادبیات تحقیق » و «پیشینه و مطالعات نظری » مشخص شده است ، مبتنی بر روش کتابخانهای است . به هر حال پس از جمع آوری داده های مربوط به عزت نفس و گرایش جوانان به فرهنگ غربی از طریق پرسشنامه ، با روش های مناسب آماری از جمله آزمون خی دو ، اسپیرمن و پیرسون و به کمک نرم افزار Spss ، داده های مذکور توصیف و سپس تحلیل شده اند و برای آنها نمودارهایی ترسیم شده است. بدین ترتیب ابزار جمع آوری اطلاعات اصلی در این تحقیق ، دو نوع «پرسشنامه » است . پرسشنامة استانداردی که منسوب به کوپراسمیت است و میزان عزت نفس در جوانان را می سنجد؛ و پرسشنامة محقق ساختهای که میزان گرایش جوانان به مظاهر فرهنگ غربی را ارزیابی می کند .
1-6- جامعه آماری و حجم نمونه :
جامعه آماری این پژوهش جوانان 15 تا 29 ساله شهر یزد و روش نمونه گیری خوشهای است که در آن رعایت تناسب نیز شده و در نتیجه روش طبقهای در آن ملحوظ است . برای اجرا و عملیاتی کردن طرح نمونه گیری ، شهر یزد به سه منطقة یزد 3.2.1 تقسیم شده و با در نظر گرفتن جمعیت هر منطقه و نسبت جمعیت جوان با جمعیت کل آن، بر حسب واحد خانوار،جوانان مورد نظر انتخاب شده اند . حجم نمونه نیز ............ نفر است که بر اساس فرمول زیر تعیین شده است:
1-7- سازماندهی تحقیق :
این تحقیق در پنج فصل تنظیم شده است . فصل اول ، مربوط به طرح تحقیق و کلیات مرتبط با آن است . در فصل دوم ادبیات تحقیق بررسی شده است . فصل سوم به پیشینه و مطالعات نظری پژوهش اختصاص دارد و در آن علاوه بر تعریف و تحدید فرهنگ ، مقولة مهم « تغییر فرهنگی » تعریف و عوامل داخلی و خارجی مؤثر در آن بررسی و تبیین شده است . درفصل چهارم ، داده های پژوهش توصیف ودر فصل پنجم تحلیل شده اند. فصل آخر هم به نتیجه گیری از مباحث مطروحه و ارائه پیشنهادها و محدودیت ها ی تحقیق مربوط می شود .