روانشناسی سیاسی برترانه آرترویلیم راسل
30 صفحه در قالب word
مقدمه
راسل از لحاظ نظریه فلسفی پیرویک مکتب نبود، از نظر سیاسی هم هر چند وقت یکبار مسلک خود را تغییر می داد، در زندگی نامة راسل شاهد شکست های عشقی وی در زندگی زناشویی هستیم، دز انتخاب همسر فرد موفقی نبوده و ازدواج های متعددی انجام داده ولی از موفق ترین فلاسفه جهان بود و از لحاظ ریاضی استعداد چشمگیری داشت. سئوالی که ذهن مرا در مورد این فیلسوف یا اندیشمند به خود جلب میکند این است که:
چرا این فرد سیاسی از لحاظ سیاسی ثبات ندارد؟
چرا در صحبت های وی به وضوح می توان جملات ضد ونقیض یکدیگر را مثل صلح و جنگ، عشق و نفرت و ... را بیابیم؟
برای پاسخ به پرسش های خود این مفهوم ها را تولید کردم و به رابطه برقرار کردن بین این مفاهیم پرداختم:
راسل علاقة خاص به علم ریاضیات داشت طوریکه یادگیری ریاضیات برای او به قدری لذت بخش بود که آن را معادل شادی و نشاط که از اولین عشق خود بدست آورده بود می دانست. معمولاً شخصی که ریاضی وار به زندگی می نگرد فردی منطقی می باشد و افکار وی بر اساس اصول و منطق خاص پیش می رود اما من حقیقتاً در مورد راسل با توجه به اینکه نام بزرگترین فیلسوف را می توان به او داد ثبات را ندیدم. راسل در مقطعی موردی را بیان می کرد و به آن معتقد بود اما به زودی صحبت خود را تغییر می داد و عکس آن را حرف را عنوان می کرد. در مورد ازدواج های او هم می توان این مسئله را دید خیلی احساسی و عاشقانه پیش می رفت بعد از مدتی ابراز بی علاقگی رابیان می نمود.
زندگی راسل را مطالعه کردم تا شخصیت وی را به ظاهر منطقی، تجربی، علمی و فلسفی است با عملکردهای او در زندگی شخصی و سیاسی مربوط سازم.
زندگی راسل:
«براتراند آرترویلیم راسل» سومین لرد خاندان راسل در سال 1872 به دنیا آمد. پدرش وایکنت امبرلی پسر ارشد لرد جان راسل سیاستمدار معروف انگلیسی بود که دوبار نخست وزیر گردید و از افرادی بود که برای آزادی ایرلند و یهود جنگید. راسل هنوز خرد سال بود که پدر و مادر را از دست داد و در نتیجه، تربیت او را جد پدری او بعهد گرفت. پس از او هم، سرپرستی او به مادر بزرگش واگذار شد. مادر بزرگ راسل طبق آن چیزی که راسل در شرح احوال خویش معرفی میکند زنی با اراده و با مناعت طبع بود. او پیوسته می کوشید نوه هایش به بهترین صورت تربیت شوند لذا سخت گیر بود و نمی گذاشت بچه ها به اصطلاح نازک نارنجی بار بیایند.
سخت گیری های جسمانی او موجب حفظ سلامتی جسمی بچه ها شد ولی تعالیم مذهبی که او به زور در بچه ها تزریق می کرد، بعداً عکس العمل شدیدی را به وجود آورد و راسل را بی دین از کار در آورد. راسل در تمام دورة طفولیت تنها و منزوی بود و از اینکه کسی را نداشت تا با او صحبت کند ملول و افسرده بود. تنها همدم او طبیعت، کتاب ها و بعدها ریاضیات بود که او را از رنج تنهایی کامل خلاصی داد. علت اصلی تنهایی راسل را می توان در این دید که وی هم پدر و هم مادر خود را در طفولیت از دست داده بود و برادرش هم چندین سال بزرگتر از او بود. بدتر از همه این بود که وی در یک خانوادة اشرافی زندگی می کرد و از خصوصیات این نوع خانواده ها آن است که اطفال را در محیطی در بسته پرورش
می هند تا بچه ها با همه کس معاشرت نکنند. راسل تنها چند سال به کودکستان رفت و در آن دوران از نظر او با شعف و مسرت می باشد بعد از آن در منزل در اختیار معلم سرخانه سپرده شد تا به طریق اشرافی مقدمات را تحصیل کند. زمانیکه خاطرات راسل را مطالعه می کردم این خط از نظرم بسیار جالب بود و به طور خلاصه به ذکر آن ها می پردازیم:
اولین درسی که در طفولیت مورد توجه راسل قرار گرفت ریاضیات بود ولی در آغاز یاد گرفتن ریاضیات کار ساده ای نبود چنانکه جدول ضرب را با زحمت و با گریه (!) یاد گرفت. جبر هم چنگی به دلش نزد و آن را به زحمت فرا گرفت. علتش آن بود که وی همیشه دلیل و اسرار وجود هر چیز را می خواست بداند مثلاً می خواست بداند ایگرگ (Y) و ایکس (X) در واقع چیستند؟ او فکر می کرد معلمش می داند که این دو در واقع چیستند، ولی نمی خواهند رازش را فاش کند !
ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است
متن کامل را می توانید در ادامه دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن برای نمونه در این صفحه درج شده است ولی در فایل دانلودی متن کامل همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است