فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:35
فهرست مطالب:
مقدمه
دریای مازندران، منافع ایران، چشمانداز آینده
دوران پس از اسلام
دوران معاصر
چشمانداز آینده
قراردادهای گلستان و ترکمنچای
وضعیت حقوقی دریای خزر و رژیم حقوقی آن با چهار مشکل عمده روبروست:
1- ماهیت کنوانسیون 1982 حقوق دریا
2- خزر، دریا یا دریاچه؟
3- اثرات حقوقی دریا، یا دریاچه بودن خزر
4- تعیین رژیم حقوقی دریاچههای مرزی
5- تعیین رژیم حقوقی دریاها بر اساس کنوانسیون 1982
الف) آبهای داخلی
ب) دریای سرزمینی
ج) منطقه نظارت یا مجاور
د) منطقه انحصاری اقتصادی
ه) فلات قاره
و)آب های آزاد
ز) بستر بین المللی دریاها
6- دکترینهای موجود پیرامون رژیم حقوقی دریای خزر
الف) غیر نظامی کردن دریای خزر از طریق اعمال برخی از مقررات و محدودیتها
ب) تاکید بر نظام حقوقی موجود (استفاده مشترک)
ج) تمسک به مفاهیم حقوق دریا (اعمال کنوانسیون 1982 حقوق دریا)
د) ایجاد مناطق دریایی ملی (تقسیم دریای خزر بین دول ساحلی آن)
منابع
مقدمه:
در سالهای اخیر، منطقه خزر از نظر استراتژیک، به یکی از مهمترین قسمتهای جهان تبدیل شده است، که همین امر باعث شده تا این منطقه بصورت کانون توجه قدرتهای منطقهای و ابر قدرتهای جهانی در آید. منابع نفتی این منطقه بر اهمیت ژئوپلتیک آن افزوده است و آنرا صحنه فعالیتهای دیپلماتیک و اقتصادی بیشتری قرار داده است.با همکاری فعال و مشارکت کشورهای ساحلی دریای خزر، این دریا، در آینده نزدیک به نحو چشمگیری به مثابه صادر کننده عمده نفت خام به بازارهای انرژی جهانی ظاهر خواهد شد. این امر خود وابسته به تعیین رژیم حقوقی دریای خزر میباشد، زیرا "اختلاف در مورد رژیم حقوقی دریای خزر عامل پیچیدهای در توسعه و گسترش منابع این دریا بوده است" در نتیجه منابع آن به خوبی و بطور منطقی مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرد.کارشناسان بخش انرژی ایالات متحده آمریکا تخمین میزنند که ذخایر نفتی دریای خزر شامل 200 بیلیون بشکه (یعنی حدود 16% ذخایر نفتی جهان) میباشد. قریب به 80% ماهی خاویار جهان در دریای خزر قرار دارد. نفت را میتوان در سایر قسمتهای جهان بدست آورد، حال آنکه خاویار تنها در دریای خزر یافت میشود
نگاهی به تاریخچه دریای خزر
دریای مازندران، منافع ایران، چشمانداز آینده
دریای مازندران، بزرگترین دریاچه جهان، میان ایران و روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سابق) صرفنظر از تحولات و تقسیمبندیهای سال 1990 و فروپاشی کمونیسم شوروی واقع شده است. وجود ذخایر غنی نفت و گاز و تنوع گیاهی و جانوری و نوع ویژهای از ماهی (خاویاری) در این منطقه و دریا و منابع دیگر به علاوه موقعیت ویژه جغرافیای و ژئوپلتیکی به عنوان حلقه ارتباط ایران با اروپا، از این دریا یک منطقه پراهمیت ساخته و همین معیارها کافی است که دریای مازندران مورد توجه کشورهای منطقه و جهان واقع شود. تحولات سیاسی و اجتماعی سالهای نخستین دهه 1990 میلادی به تجزیه شوروی سابق منجر شد و از مجموعه 15 جمهوری جدا شده از بدنه این کشور، سه مورد در ساحل دریا واقع شدهاند. این رویداد چالشهای جدیدی را فراروی ایران و روسیه به عنوان 2 قدرت عمده که شمال و جنوب دریای مازندران و تمام سواحل آن را در اختیار داشتند، قرار داد.
دریای مازندران در تاریخ با نامهای گوناگون قابل شناسایی بوده است از جمله دریای کاسپین (Caspienne) که نام اقوامی ساکن در سواحل این دریا بوده است. خزرها نیز اقوامی ترک و جزیی بودند که در این منطقه سکونت داشتند، اما گستردگی و نفوذ آنها تا این حد نبوده که بتوان نام آنها را بر این دریا نهاد. دریای طبرستان برگرفته از اقوام تپورهای بومیان ایران، دریای مازندران به علت سواحل طولانی با استان مازندران، دریاچه آبسکون، گرگان، خراسانی، جیلی، ساری، گیلان و انزلی، سایر نامهایی بودند که روی این دریاچه گذاشته شده، لیکن با تمام این تفاسیر این دریا بیش از هر موضوعی با نام بومیان فلات ایران، تپورها و کاسپیها و سپس اقوام آریایی قابل شناسایی است که در تمام برهههای تاریخی این نامهای ایرانی را برای خود حفظ کرده و اسناد کهن و معاصر بر آن گواهی میدهند. روسیه نیز قرنها پس از اسلام، به وجود دریای مازندران پی برد و همزمان با شکلگیری امپراتوریهای استعماری قرن پانزدهم میلادی، چنانکه در مورد سرگذشت خلیج همیشه پارس دیدیم، با دریای مازندران آشنا شد و به این منطقه آمد. کهنترین اسناد تاریخی و منابع یونانی، هرودوت، استرابون، ارسطو، پلوتارک و ... از دریای مازندران نام بردهاند و آن را دریایی جدا و مستقل از آبهای آزاد دانستهاند. منابع ایران اسلامی نیز همانند طبری، مسعودی، حمدالله مستوفی، ابناثیر و دیگران درباره نامها و موقعیت و منابع دریای مازندران و پیوستگی آن به ایران مطالب فراوان و مستند به دست دادهاند. بنابراین ساکنان بومی فلات ایران در مازندران و گیلان و اقوام آریایی که بعدها به این منطقه آمدند، نخستین ساکنانی بودند که سواحل دریا را در تملک خود گرفتند و همزمان با شکلگیری دولت و حکومت توسط آریاییان، ایران بر این دریا مسلط شد. براساس منابع و متون کهن ایران همانند اوستا و منابع یونانی و اسلامی عمدهترین این اقوام ایرانی عبارت بودند از تپورها، کادوسها، کاسپیها، آریاییها، دیلمها، گیلها، آمورها، هیرکانیها و آلبانیها . البته برخی اقوام غیرایرانی هم در مقاطعی قسمتهایی از سواحل دریای خزر را به تصرف درآوردهاند همانند هیاتله، ترکها، ماساژها، سکاها، خزرها، مغولها، تیموریان و...
دوران پس از اسلام
با ضعف ساسانیان، ترکها که در غرب ایران کمکم قدرت یافته بودند، سلطه بر این مناطق امپراتوری را در شرق مناطق روم تشکیل دادند و پس از آن دریای مازندران را مورد تهدید قرار دادند. سپس به سواحل آن دست یافتند به طوری که همزمان با طلوع اسلام (حدود 600 میلادی) شمال دریای مازندران به تصرف کامل ترکها درآمد و جنوب همچنان در مالکیت ایران بود. پس از فتوحات و گسترش اسلام به این منطقه و با پیوستن ترکها و اهالی منطقه به اسلام، دریای مازندران تحت سلطه مسلمانان قرار گرفت و قفقاز به عنوان یکی از مراکز عمده اداری خلافت اسلامی درآمد. نخستین یورش روسها به سواحل دریای مازندران در سال 908 میلادی (295 ه ) همزمان با حکومت امیراسماعیل سامانی ثبت شده است. بررسی تقابل روسیه و ایران در دریای مازندران برای ما اهمیت دارد و محور گفتار ما بر همین اساس است، زیرا این دو قدرت طرفهای اصلی حاکمیت دریای مازندران را تشکیل میدهند در سال 943 میلادی (ا323 ه ) روسیه کمکم سواحل غربی را متصرف شد. ابناثیر، ابنمسکویه و سایر مورخان اسلامی به سلطه تدریجی روسها اشاره کردهاند. پس از رهایی از سلطه مغولان، روسها عملا حاکمیت شمال و شمال شرق و غرب دریای مازندران را در دست گرفتند.پس از مغولان تیمورلنگ بر ایران، روسیه و دریای مازندران مسلط شد و تغییرات و اقداماتی را در جغرافیای منطقه ایجاد کرد در یک توصیف کلی از اوضاع این سالهای منطقه میتوان گفت: در عصر پس از یورش مغول، موقعیت دریای مازندران دگرگون شد. روسها و ترکها در سواحل مختلف دریا سکنی گزیدند. با فتح قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح در سال 1453 میلادی، شرایط نوین بر روابط شرق با اروپا حاکم شد به طوریکه پس از این واقعه روسها از اروپا بریدند و به جرگه دولتهای آسیایی پیوستند در دوره حکومت ایوان مخوف (ایوان چهارم) که امیران مغول حاکم برروسیه (اردوی زرینها) از روسیه بیرون رانده شدند، روسها رفتهرفته بر دریای مازندران، قفقاز و آسیای مرکزی سلطه یافتند. به عبارتی حاکمیت سلسله تزارها در روسیه آشکار شد که با ترکهای عثمانی سنی وضعیت نوینی را بهوجود آوردند. در این زمان و با روی کارآمدن پطر کبیر، آمال و آرزوهای روسها آنگونه که در وصیتنامه وی نیز آمده دستیابی بر آبهای گرم خلیج پارس و تسلط بر دریای مازندران و ایران بود. از این به بعد روسیه به یک امپراتوری توسعهطلب و متجاوز تبدیل شد، از سوی دیگر قدرت یافتن ترکهای سنی عثمانی با دولت صفویه شیعی، ایران را همزمان در 2 جبهه واگر تاختوتازهای ازبکها و دیگر اقوام شورشگر را هم به معادله فوق بیفزاییم، در چند محور درگیر میساخت. در حالیکه پطر کبیر دریاچه مازندران را «دریاچه داخلی تزار» نامیده بود، با مرگ او و به قدرت رسیدن نادرشاه در ایران اقتدار ملی و تسلط ایران بر سرزمینهای آبی و خشکی خودش تا مدتی زنده شد و توسعه طلبی روسها تا مدتی متوقف گردید و سواحل دریای مازندران مدتی را در آرامش سپری کرد. با مرگ نادرشاه افشار، اقتدار ملی ایران متزلزل شد و اندیشه تشکیل نیروی دریایی برای ایران از سوی او که اقداماتی هم در این زمینه و با همکاری جان آلتن انگلیسی (John Alten) که برای نادر کشتیهای تجاری و جنگی ساخت عقیم ماند و روسها دوباره برای دستاندازی به دریای مازندران یورش آوردند این وضعیت تا زمان جنگهای ایران و روس ادامه داشت.ضعف پادشان صفوی و هجوم افغانهای گرسنه به اصفهان موجب شد روسیه حتی بندر انزلی و بنادر جنوب دریای مازندران را در ایران اشغال کند و آنها را در کنترل خود بگیرد. 1724 م بهطوری که یکسال بعد 1725 م گیلان و مازندران را هم تصرف کرد، اما چنانکه گفتیم نادرشاه این وضعیت را بهطور موقت تغییر داد.