یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

دانلود مقاله مقدمه ای بر دو ترجمه عشق سالم – عشق ویرانگر

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله مقدمه ای بر دو ترجمه عشق سالم – عشق ویرانگر دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله مقدمه ای بر دو ترجمه عشق سالم – عشق ویرانگر


دانلود مقاله مقدمه ای بر دو ترجمه عشق سالم – عشق ویرانگر

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:36

چکیده:

مقدمه ای بر دو ترجمه

عشق سالم عشق ویرانگر

دررساه میهمانی، آریستوفان درک خود را از عشق در قالب داستانی نمادین بیان می کند: آدمیان در آغاز موجوداتی کروی و کامل بودند. اما زئوس خدای دایان هر یک را به دو نیمه کرد، و هر نیمه را به سویی پرتاب کرد از آن پس انسان ها هر یک شوریده وار به دنبال نیمه گمشده خود می گردند. در این تصویر عشق عبارتست از شوق به بازپیوستن، شوق یکی شدن با محبوب که همانا نیمه گمشده ماست. عشق آریستوفانی دو ویژگی مهم دارد: نسخت آنکه در این تصویر شخص محبوب موضوعیت دارد. نیمه گمشده من فردی خاص است، هیچ کسی دیگری نمی تواند نیمه ناقص وجود مرا کامل کند؛ فقط همان فرد خاص است که می تواند با من «جفت» شود. دوم آنکه در این تلقی از عشق، مناسبات جنسی را می توان بخشی از فرآیند به هم پیوستن و با هم یکی شدن دانست. اتحاد جسمانی که در مناسبات جنسی رخ می دهد در واقع وجه و نمادی از ان اتحاد عمیق وجود میان عاشق و معشوق است. بنابراین، در عشق آریستوفانی، جسمانیت و سکس مورد تحقیر قرار نمی گیرد. پاره ای از حکیمان و عارفان مسلمان نیز اسطوره آریستوفانی را از قول «فلاسفه یونان» یا «الحادیان» نقل کرده اند، و اصل فحوای آن را مستند به حدیثی نبوی کرده اند که به موجب آن محبت و عشق از «مناسبت قدیمه» و از «تعاریف ارواح» ناشی می شود. تصویر آریستوفانی از عشق بی رقیب نبود. در همان رساله میهمانی سقراط تصویر دیگری از عشق به دست می دهد که از جهات مهمی با تصویر آریستوفانی متفاوت است. از نظر سقراط، موضوع اصلی و واقعی عشق «زیبایی» است. (البته سقراط امر «زیبا» و «نیک» را نهایتا یکی می داند. بنابراین، شاید دقیق تر آن باشد که بگوییم از منظر او موضوع عشق «حس» است. سقراط برای عشق مراتبی قائل می شود (این سلسله بندی را گاهی «نردبام عشق» نیز می نامند. از نظر او نازل ترین مرتبه عشق، عشق به یک فرد خاص به واسطه زیبایی های ظاهری اوست (عشق به جمال) اما چون زیبایی های ظاهری ناپایدرا است. این نوع عشق ها نیز دیر نمی پاید. مرتبه دوم عشق به زیبایی های باطنی، یعنی فضائل و مکارم اخلاقی و عقلی است (عشق به کمال). این فضائل البته از زیبای های ظاهری پایدارتر است، اما انها هم دیر یا زود رنگ روال می پذیرد. عالی ترین مرتبه عشق یا عشق حقیقی، عشق به زیبایی یا خیر «مطلق» است، به تعبیر دیگر عشق به «ایده کلی زیبایی وخیر» است. بنابراین، در تصویر سقراطی از عشق، فرد خاصی که محبوب تو واقع می شود، اهمیت ذاتی ندارد. او چیزی بیش از یک واسطه یا ابزار نیست، او تا آنجا ارزش دارد که پرتوی از آن حقیقت مطلق را بر تو می تاباند. فرد معشوق صرفا محمل آن حقیقت مطلق و زوال ناپذیر است. معشوق اصلی در واقع آن حقیقت مطلق است، نه این فرد خاص. بنابراین، گویی می توان این فرد خاص را با هر فرد دیگری که آن حقیقت را باز می تاباند، تاخت زد. در مدل سقراطی، جسمانیت و مناسبات جنسی نیز به دیده تحقیر نگریسته می شود. کدورت جسم، و وسوسه های شهوانی حجاب خرد و مانع صعود روح به عالم مثال می شود.

(این تلقی از عشق را گاهی «عشق افلاطونی» هم می نامند. ولی به واقع مسلم نیست که در رساله میهمانی سخنان سقراط بیانگر رای خود افلاطون باشد. پاره ای از افلاطون شناساندن معتقدند که افلاطون یا آلکبیادس همدل تر است.) تلقی سقراطی را می توان مادر «عشق الهی» یا «عشق حقیقی» در الهیات مسیحی و اسلامی دانست.

بسیاری از عارفان و الهی دانان مسیحی و مسلمان عشق آریستوفانی را «عشق مجازی» و درخور تحقیر می دانستند. البته شاید بتوان «عشق مجازی» (با به تعبیری مولانایی «عشق های رنگی» را یکسره مردود می دانستند. اما دست کم در سنت عرفان عشق آمیز، عشق رمانتیک تحت شرایط معینی مجاز و حتی گاه سودمند تلقی می شد. این نوع عشق های مجازی مجاز می توانست «قنطره» یا «پلی» به سوی عشق حقیقی باشد. اما به هر حال، عشق مجازی از نوع رمانیتک هم در بهترین حالت پلی برای گذشتن بود، نه سایه ساری برای سکنی گزیدن. از همین رو در سراسر سنت الهیات مسیحی و اسلامی عشق مازی از آن حیث که ناظر به موجودی فانی شونده و زوال پذیر بود و استغراق در آن آدمی را از نیل به عشق حقیقی باز می داشت، مورد نقد و طعن بود. عشق رمانتیک را می توان تجربه ای در مینه عشق یکسره جنسی و اروتیک از یک سو، و عشق آرمانی و آسمانی از سوی دیگر دانست. به لحاظ تاریخی سرچشمه عشق رمانتیک به معنای مدرن آن را باید در عصر شوالیه ها (قرن دوازدهم میلادی) دانست. این تلقی بعدها خصوصاً در متن جنبش رمانتیسم به شکوفایی خود رسید. اما عشق رمانتیک در جهان مدرن نیز از تیررس ینقد و طعن به دور نمایند. البته این بار عارفان و الهی دانان نبودند که در آن طعن می زدند، بلکه فیلسوفان و روانشناسان بودند که آن را عارضه ای بیمارگونه و ویرانگر می پنداشتند. کسانی مثل شوپنهاور و فروید عشق را چیزی جز صورت سرکوب شده تمایلات جنسبی نمی دانستند، یعنی از منظر ایشان تمایز مهمی میان عشق جنسی و عشق رمانتیک وجود نداشت. کسانی مانند کانت نیز عشق را صورتی از عاطفه و لذا از منظر عقل «عنصر نامطلوب» می شمردند. ولی احتمالا کوبنده ترین نقدهها را می توان در میان فمینست ها یافت. فمینیست ها تقریبا متفق القولند که عشق، دست کم در شکل کنونی آن، بیمارگونه و ویرانگر است، و خصوصا مایه تحقیر و عقب ماندگی زنان می شود. آنچه در پی می آید ترجمه دو مقاله مشهور و کلاسیک در خصوص عشق رومانتیمک است. روبرت نوزیک، در مقاله اش «پیوند عشق» تقریری امروزین از مدل آریستوفانی عشق به دست می دهد. از نظر او غایت عشق تجربه یکی شدن عاشق و معشول و آفریدن هویتی مشترک میان آن دو است. نگاه او نسبت به عشق مثبت است، و تجربه های عاشقانه را در جهان امروزین، ممکن وبه غایت شکوفانند، می داند. الیزابت رپاپورت در مقاله خود تحت عنوان درباره آینده عشق: روسو و فمینست های رادیکال گزارشی روشن و روشنگر ازپاره ای از مهمترین نقدهای فمینیستی بر عشق رمانتیک به دست می ده، و آرای ایشان را با نظریه روسو در باب عشق مقایسه می کند. رپاپورت با نقد بدبینانه روسو و فمینیست های رادیکال از نقش ویرانگر عشق رمانتیک کاملا همدل است، اما برخلاف روسو و پاره ای از فمینیست های رادیال عشق سالم و شکوفانند، و غیرویرانگر را ناممکن نمی داند، البته او نیز مانند فمینیست های معتدل معتقد است تجربه عاشقانه سالم دست نمی دهد مگر آنکه ساختار سیاسی و اجتماعی مردسالار از اساس بر مبنای عدالت جنسیتی اصلاح و بازسازی شود.

درباره آینده عشق:

روسو و فمینیست های رادیکال

مقدمه

عشق می تواند انسان ها را خوشبخت یا بدبخت کند؛ می تواند متقابل یا یکسویه باشد, می تواند متقارن باشد یعنی دو نفر یکدیگر را به نحو واحدی دوست داشته باشند، یا نامتقارن باشد عشق می تواند خود را در قالب زندگی مشترک و درهم تنیده آشکار کند یا ی تواند وابستگی بیمارگونه یک فرد نسبت به دیگری باشد.

فمینیست های رادیکال عشق را در شکل کنونی اش وابستگی یکجانبه زنان به مردان می دانند. آیا عشقی متقابل، متقارن، و غیربیمارگونه میان مردان و زنان وجود دارد یا می تواند وجود داشته باشد؟

فمینیسم، حتی فمینیسم معتدل، نظریه ای با مدلولات بسیار رادیکال است. مایه تعجب است که ایده های فمینیست های رادیکال هواداران فراوان و کمابیش پروپا فرضی یافته است. ظاهراً امروزه تقریبا همه معنای این شعار فمینیست ها را می فهمند و قبول دارند که امر شخصی سیاسی است هیچ کجا امر سیاسی، شخصی تر از عشق جنسی میان مردان و زنان نیست. به همین دلیل من بسیار متعجبم که می بینم فمینیست های رادیکال درباره امکان عشق میان مردان و زنان موضعی ملایم، و حتی محافظه کارانه اختیار می کنند. فمینیست های رادیکال تا حد زیادی نقد و تحلیل مشترکی از عشق را اختیار می کنند فمینیست های رادیکال تا حد زیادی نقد و تحلیل مشترکی از عشق را ولو در صورت های متفاوت عرضه می کنند. تحلیل آنها نهایتا به اینجا می انجامد که در روزگار حاضر، عشق میان مردان و زنان امری به غایت دشوار، اگر نگوییم ناممکن، درروزگار حاضر، عشق میان مردان و زنان امری به غایت دشوار، اگر نگویم ناممکن، است. اما در عین حال، از تحلیل ایشان بر می آید که وقتی در آینده، زنان نظم و سامان جامعه و اقتصاد را خصوصاً در قلمرو نهادهای جنسی، خانوادگی، و پرورش کودکان از اساس متحول کردند، عشق میان زنان و مردان سرانجام ممکن خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.