فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)
تعداد صفحات:41
فهرست مطالب:
چکیده
مقدمه
وضعیت کنونی روسیه
آثار فروپاشی شوری در آسیای مرکزی و قفقاز
بحرانهای مرزی و اختلافات سرزمینی در آسیای مرکزی و قفقاز
ابهام در ساختار سیاسی
تعارضات قومی
بحران سیاسی و اجتماعی
پیدایش جوامعی با اقتصادهای ضعیف
اهداف و سیاستهای روسیه در خزر
فروپاشی اتحاد شوروی وتشکیل فدراسیون روسیه
تضاد منافع روسیه و ترکیه
برخورد منافع روسیه واسراییل
جهتگیریهای مشترک ترکیه و اسراییل در آسیای مرکزی و قفقاز
نقش روسیه در کنترل منازعات منطقهآی و بحرانهای قومی
سیاستهای امنیتزدای روسیه
بنیادگرایی اسلامی به عنوان یک تهدید
نگرش سطه طلب روسیه به منطقه
سیاستهای معبری
نگاه ابزاری روسیه به ایران
نگرش تردیدآمیز مسکو به تهران
سیاستهای روسیه در خزر
انعطاف در برابر گسترش حضور و نفوذ آمریکا و غرب در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز
نتیجهگیری
چکیده
فروپاشی شوروی روابط منطقهای و بینالمللی را وارد مرحله تازهای کرد و موقعیت، نقش، اعتبار، جایگاه و سیاست خارجی بسیاری از کشتورها را دستخوش دگرگونی نمود. به دنبال فروپاشی شوروی وتشکیل فدراسیون روسیه، محیط امنیتی و شرایط ژئوپلیتیکی ایران نیز تحت تاثیر قرار گرفت. باعنایت به اهمیت این تحولات، بازشناسی سیاستهای منطقهای روسیه و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران در مقاله حاضر موردتوجه قرار گرفته است. بر این اساس، ابتدا آثار فروپاشی شوروی بر منطقه آسیای مرکزی و قفقاز برشمرده شده و سپس سیاستهای منطقهای روسیه زیر دو عنوان امنیتزا (همسو با منافع و امنیت ملی ایران) و امنیت زدا (در تعارض با منافع ملی ایران) بررسی گردیده است.
مقدمه
فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی پایان دورهای حساس و مهم از تاریخ جهان و روابط بینالملل بود که تحت عنوان دوران جنگ سرد و یا دوران دوقطبی خوانده میشد. در عین حال این تحول سرآغاز برههای دیگر محسوب میگردد که دارای پیچیدگی و ابهامات زیادی است، از این رو روابط حال و آتی کشورها را در بوتهای از ابهام قرار داده است. در این تحول ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی جهان دچار دگرگونی گردید و تولد جهانی نو را با نظمی جدید زمینهساز شد. پیامد دیگر این تحول، تغییر ودگرگونی کم و بیش در جایگاه، موقعیت، نقش و قدرت ملی کشورهای جهان بود. پیامد جابهجایی، دگرگونی و تغییر در جایگاه و نقش کشورها و بالتبع تغییر و تحول در سیاستها و اهداف و منافع ملی، تحول در محیط امنیتی کشورها، روابط هر کشور با کشور دیگر، نوع نگاه هر کشور به منطقهای از جهان و یا تحول در نگرشهای جهانی بوده است. تقریبا هیچ کشوری از این قاعده مستثنی نیست؛ زیرا اصولا همه کشورهای جهان به دو گروه عمده کشورهای اثرپذیر و یا اثرگذار در سلسله مراتب تحولات و تغییرات قابل تقسیماند. بنابراین، پایان دوران جنگ سرد و آغاز این تحول ژرف و عمیق در جهان و صحنه روابط بینالملل سرآغاز تغییر در جایگاهها و موقعیتها و بالتبع نقطه آغازین نگرشهای جدید کشورها به محیط امنیتی خود، سیاست خارجی خود و بالاخره بازنگری روابط کشورها با منطقه و جهان است.
مسئله مهم آنکه نقطه شروع این تحول بزرگ کشور اتحاد شوروی سابق و همسایه بزرگ و قدرتمند ایران بوده است که اینک فدراسیون روسیه خوانده میشود.
وضعیت کنونی روسیه
دولتهای بزرگ، به طور طبیعی، منافع خود را در ورای مرزها جستجو میکنند و قدرتهای کوچکتر نگاهی عمدتا منطقهای دارند. آنچه که امروزه در مورد روسیه مطرح است اولویت و ارجحیت منافع منطقهای نسبت به منافع جهانی است، زیرا عوامل اصلی تعیینکننده منافع و قدرت ملی روسیه متحول شده است و این کشور به جز در ابعاد نظامی که هنوز به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ مطرح است، به سطح یک قدرت درجه دوم افول کرده است. اگر در سلسله مراتب اهداف و منافع ملی اتحاد جماهیر شوروی، اهداف و منافع ایدئولوژیکی در اولویت قرار داشت، اینک منافع اقتصادی وامنیتی بالاترین جایگاه را در سلسله مراتب اهداف و منافع ملی روسیه به دست آورده است.
در مورد تمامیت ارضی، روسیه با دو مشکل و معضل اساسی روبهرو است: یکی جریان و جو جداییطلب واستقلال جویی در برخی از جوامع این کشور، که بعد از فروپاشی شدت یافت و اینک در برخی از ایالات و مناطق مانند چچن به شدت دنبال میشود و تهدید بزرگی برای قلمرو ارضی روسیه است: و دیگری، وجود 25 میلیون تبعه روسی در جمهوریهای جدا شده از روسیه است که به دلیل حضورشان در این کشورها فرصت و موقعیتی با ارزش را برای روسیه به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی فراهم کردهاند و در عین حال عامل برخی تنشها در روابط روسیه با کشورهای تازه استقلال یافته شدهاند. مجتمعهای نظامی روسیه و نظامیان نیز همچنان در سیاست خارجی، چه در ابعادنظامی و چه در ابعاد اقتصادی، از حیث ارزآوری و درآمدزایی از فروش سلاح و فناوری برای روسیه موثرند. رهبری فدراسیون روسیه نیز تاثیر عمدهای در این روند بازی کرده است؛ به طور مثال یلتسین، اولین رییسجمهور فدراسیون، طرفدار نگاه به غرب در سیاست خارجی روسیه بود و اولویت کمتری برای شرقگرایی و یا منطقهگرایی قایل بود، در حالی که پوتین، رییسجمهور کنونی روسیه، با مدیریتی متمرکز و اقتدارگرا در پی ایجاد تعادل در سیاستهای غربگرایانه با منطقه گرایی و یا حتی شرقگرایی است.
اینک بزرگترین محدودیت روسیه برای نیل به اهداف سیاست خارجی خود، محدودیت ژئوپلیتیکی است، زیرا با فروپاشی شوروی عملا نوعی عقبنشینی در مرزها و موقعیتهای ژئوپلیتیکی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز، دریای خزر، دریای سیاه و در سرزمین اروپایی صورت گرفته است. روسیه پس از فروپاشی شوروی عملا اعتبار خود را نسبت به گذشته از دست داده و به قدرتی درجهدوم تبدیل گردیده است. روابط دیگر شورها نیز با روسیه به عنوان یک ابرقدرت نیست. در حقیقت این کشور نسبت به گذشته دچار فرسایش حاکمیت شده است.
آنچه که به عنوان یکی دیگر از ابعاد مهم بحث باید مدنظر قرار گیرد، آثار وضعیت کنونی روسیه بر سیاست خارجی آن کشور و نیز بر امنیت ملی ایران است. مسلم است که تحولات شوروی برای ایران به عنوان یکی از همسایگان عمده سرنوشتساز بوده و باعث شکلگیری مرحله نوینی در سیاست خارجی ایران شده است. با فروپاشی شوروی همسایگان شمالی ایران به لحاظ تعداد افزایش یافت. البته روسیه همچنان کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز را حوزه امنیتی خود محسوب مینماید و تلاش میکند حضور سیاسی و نظامی و اقتصادی خود را در منقطه حفظ کند. اگرچه در نگاه اول، این سیاستها نمیتواند با امنیت ملی ایران انطباق داشته باشد، اما حضور روسیه مانع حضور و نفوذ قدرتهای منقطهای مانند اسراییل و ترکیه و فرامنطقهای مانند ناتو و آمریکا میشود که از این دیدگاه با امنیت ملی ایران انطباق دارد. از طرف دیگر، روسیه علاقمند است برتری اقتصادی خود رادر منطقه حفظ نماید که با اهداف و منافع اقتصادی ایران در این منطقه تعارض دارد؛ مثلا روسیه در سالهای گذشته تلاش نموده است که رژیم حقوقی دریای خزر را برابر منافع و خواستههای خود شکل دهد که در مجموع با امنیت ملی ایران سازگار نیست. از سویی همکاری نظامی ایران و روسیه برای ایران فرصت با ارزشی در افزایش اقتدار نظامیاش فراهم کرده است و علاوه بر امتیازات اقتصادی، امتیازات سیاسی قابل توجهی را هم در سطح منطقه و جهان برای روسیه به همراه داشته است.
نکته دیگر، اهداف کلان سیاست خارجی ایران است که در مجموع در سه محور به شرح زیر تقسیمبندی شده است:
این اهداف از سه جنس و سه نسخ مختلفند و هر یک از مبانی و حتی راهبردهای خاصی پیروی میکنند. بر این اساس برخی اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز میتواند در تعارض با منافع روسیه باشد و برخی دیگر با سیاستهای منطقهای این کشور انطباق داشته باشد.