یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

دانلود تحقیق و مقاله درباره مرگ و زندگی بعد از آن

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق و مقاله درباره مرگ و زندگی بعد از آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

مرگ و زندگی بعد از آن

گفتارى در اینکه‏روح در قرآن به چه معنا است(گفتارى در باره معناى روح و مراتب آن در قرآن)

در قرآن کریم کلمه"روح" - که متبادر از آن مبدا حیات است - مکرر آمده، و آن رامنحصر در انسان و یا انسان و حیوان به تنهایى ندانسته، بلکه در مورد غیر این دو طایفه نیزاثبات کرده، مثلا در آیه"فارسلنا الیها روحنا" (1) ، و در آیه"و کذلک اوحینا الیک روحا من‏امرنا" (2) ، و در آیاتى دیگر در غیر مورد انسان و حیوان استعمال کرده پس معلوم مى‏شود روح یک‏مصداق در انسان دارد، و مصداقى دیگر در غیر انسان.

و در قرآن چیزى که صلاحیت دارد معرف روح باشد نکته‏اى است که در آیه"یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربى" (3) است، که مى‏بینیم آن را به طور مطلق و بدون‏هیچ قیدى آورده، و در معرفیش فرموده: روح از امر خداست، آنگاه امر خدا را در جاى دیگرمعرفى کرده که"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذى بیده ملکوت‏کل شى‏ء" (4) ، و فرموده که امر او همان کلمه و فرمان ایجاد است، که عبارت است از هستى‏اما نه از این جهت که(هستى فلان چیز و) مستند به فلان علل ظاهرى است، بلکه از این‏جهت که منتسب به خداى تعالى است و قیامش به اوست.

و به این عنایت است که مسیح(ع)را به خاطر اینکه از غیر طرق عادى وبدون داشتن پدر به مریم داده شده کلمه او و روحى از او معرفى نموده، فرموده: "و کلمته‏القیها الى مریم و روح منه" (5) و قریب به همین عنایت است آیه زیر که مى‏فرماید: "ان مثل

(1)روح خود را به سوى مریم گسیل داشتیم.سوره مریم، آیه 17.

(2)و این چنین وحى کردیم به تو، روحى از امر خود را.سوره شورى، آیه 52.

(3)از تو در باره"روح"سؤال مى‏کنند، بگو روح از فرمان پروردگار من است.سوره اسراء، آیه 85.

(4)تنها امر او در هنگامى که اراده چیزى کرده باشد این است که به آن چیز بگوید باش و آن چیزموجود شود، پس منزه است‏خدایى که ملکوت هر چیزى به دست او است.سوره یس، آیات 82 و 83.

(5)و کلمه(مخلوق)او است که او را به مریم القا نمود و روحى از طرف او بود.سوره نساء، آیه 171.

عیسى عند الله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون" (1) چون در این آیه داستان‏عیسى را تشبیه کرده به داستان پیدایش آدم.

و خداى تعالى هر چند این کلمه را در اغلب موارد کلامش با اضافه و قید ذکرکرده، مثلا فرموده: "و نفخت فیه من روحى" (2) ، و یا فرمود: "و نفخ فیه من روحه" (3) ، و یافرموده: "فارسلنا الیها روحنا" (4) ، و یا فرموده: "و روح منه" (5) ، و یا فرموده: "و ایدناه بروح‏القدس" (6) ، و آیاتى دیگر(که در آنها تعبیر کرده به"روحم"، "روح خود"، "روحمان"، "روحى از او"، "روح القدس"و غیره).

لیکن در بعضى از موارد هم بدون قید ذکر کرده، مثلا فرموده: "تنزل الملئکة و الروح‏فیها باذن ربهم من کل امر" (7) ، که از ظاهر آن بر مى‏آید روح موجودى مستقل و مخلوقى‏آسمانى و غیر ملائکه است.و نظیر این آیه به وجهى آیه زیر است که مى‏فرماید: "تعرج‏الملئکة و الروح الیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة" (8) .

و اما روحى که متعلق به انسان مى‏شود از آن تعبیر کرده به"من روحى - از روح‏خودم"و یا"من روحه - از روح خودش"، و در این تعبیر کلمه"من"را آورده که بر مبدئیت‏دلالت دارد، و نیز از تعلق آن به بدن انسان تعبیر به نفخ کرده، و از روحى که مخصوص به‏مؤمنینش کرده به مثل آیه"و ایدهم بروح منه" (9) و یا تعبیر نموده و در آن حرف"باء"را بکاربرده که بر سببیت دلالت دارد، و روح را تایید و تقویت‏خوانده، و از روحى که خاص‏انبیائش کرده به مثل جمله"و ایدناه بروح القدس" (10) ، تعبیر نموده، روح را به کلمه"قدس"

(1)مثل عیسى در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمودموجود باش او هم فورا موجود شد.سوره آل عمران، آیه 59.

(2)و در او از روح خود دمیدم.سوره حجر، آیه 29.

(3)و در او از روحش دمید.سوره سجده، آیه 9.

(4)سوره مریم، آیه 17.

(5)سوره نساء، آیه 171.

(6)و او را به وسیله روح القدس تایید نمودیم.سوره بقره، آیه 87.

(7)ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان و از هر امرى نازل مى‏شوند.سوره قدر، آیه 4.

(8)ملائکه و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او عروج مى‏کنند.سوره معارج، آیه 4.

(9)و آنها را با روحى از جانب خود تایید کرد.سوره مجادله، آیه 22.

(10)سوره بقره، آیه 87.

اضافه نموده که به معناى نزاهت و طهارت است، و این را هم تایید انبیاءخوانده.

و اگر آیه سوره قدر را ضمیمه این آیات کنیم معلوم مى‏شود نسبتى که روح مضاف دراین آیات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است که افاضه به مفیض و سایه به چیزى که‏به اذن خدا صاحب سایه شده است دارد.

و همچنین روحى که متعلق به ملائکه است، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر درمورد روح ملک تعبیر به تایید و نفخ نفرموده، و در مورد انسان این دو تعبیر را آورده، در موردملائکه فرموده: "فارسلنا الیها روحنا"و یا فرموده: "قل نزله روح "، و یا فرموده: "نزل به‏الروح الامین" (2) ، براى این بود که ملائکه با همه اختلافى که در مراتب قرب و بعد از خداى‏تعالى دارند، روح محضند، و اگر احیانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مى‏آیند تمثلى‏است که به خود مى‏گیرند، نه اینکه به راستى جسم و سر و پایى داشته باشند، همچنان که‏مى‏بینیم در داستان مریم(ع)مى‏فرماید: " فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا" (3) ، و ما در سابق یعنى در ذیل همین آیه بحثى در باره تمثیل داشتیم.

به خلاف انسان که روح محض نیست بلکه موجودى است مرکب از جسمى مرده، وروحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است که تعبیر به نفخ(دمیدن)بکند، همچنان که‏در مورد آدم فرمود: "فاذا سویته و نفخت فیه من روحى" (4) .

و همانطور که اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث‏شد تعبیر مختلف شود، ودر مورد فرشته به نفخ تعبیر نیاورد، همچنین اختلافى که در اثر روح یعنى حیات هست که ازنظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعث‏شده که تعبیر از تعلق آن مختلف شود، یکجاتعبیر به نفخ کند، و جاى دیگر تعبیر به تایید نماید، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظراختلاف اثرش بداند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق و مقاله درباره مرگ و زندگی بعد از آن

دانلود مقاله کامل درباره مرگ و زندگی بعد از آن

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله کامل درباره مرگ و زندگی بعد از آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

مرگ و زندگی بعد از آن

گفتارى در اینکه‏روح در قرآن به چه معنا است(گفتارى در باره معناى روح و مراتب آن در قرآن)

در قرآن کریم کلمه"روح" - که متبادر از آن مبدا حیات است - مکرر آمده، و آن رامنحصر در انسان و یا انسان و حیوان به تنهایى ندانسته، بلکه در مورد غیر این دو طایفه نیزاثبات کرده، مثلا در آیه"فارسلنا الیها روحنا" (1) ، و در آیه"و کذلک اوحینا الیک روحا من‏امرنا" (2) ، و در آیاتى دیگر در غیر مورد انسان و حیوان استعمال کرده پس معلوم مى‏شود روح یک‏مصداق در انسان دارد، و مصداقى دیگر در غیر انسان.

و در قرآن چیزى که صلاحیت دارد معرف روح باشد نکته‏اى است که در آیه"یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربى" (3) است، که مى‏بینیم آن را به طور مطلق و بدون‏هیچ قیدى آورده، و در معرفیش فرموده: روح از امر خداست، آنگاه امر خدا را در جاى دیگرمعرفى کرده که"انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون فسبحان الذى بیده ملکوت‏کل شى‏ء" (4) ، و فرموده که امر او همان کلمه و فرمان ایجاد است، که عبارت است از هستى‏اما نه از این جهت که(هستى فلان چیز و) مستند به فلان علل ظاهرى است، بلکه از این‏جهت که منتسب به خداى تعالى است و قیامش به اوست.

و به این عنایت است که مسیح(ع)را به خاطر اینکه از غیر طرق عادى وبدون داشتن پدر به مریم داده شده کلمه او و روحى از او معرفى نموده، فرموده: "و کلمته‏القیها الى مریم و روح منه" (5) و قریب به همین عنایت است آیه زیر که مى‏فرماید: "ان مثل

(1)روح خود را به سوى مریم گسیل داشتیم.سوره مریم، آیه 17.

(2)و این چنین وحى کردیم به تو، روحى از امر خود را.سوره شورى، آیه 52.

(3)از تو در باره"روح"سؤال مى‏کنند، بگو روح از فرمان پروردگار من است.سوره اسراء، آیه 85.

(4)تنها امر او در هنگامى که اراده چیزى کرده باشد این است که به آن چیز بگوید باش و آن چیزموجود شود، پس منزه است‏خدایى که ملکوت هر چیزى به دست او است.سوره یس، آیات 82 و 83.

(5)و کلمه(مخلوق)او است که او را به مریم القا نمود و روحى از طرف او بود.سوره نساء، آیه 171.

عیسى عند الله کمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون" (1) چون در این آیه داستان‏عیسى را تشبیه کرده به داستان پیدایش آدم.

و خداى تعالى هر چند این کلمه را در اغلب موارد کلامش با اضافه و قید ذکرکرده، مثلا فرموده: "و نفخت فیه من روحى" (2) ، و یا فرمود: "و نفخ فیه من روحه" (3) ، و یافرموده: "فارسلنا الیها روحنا" (4) ، و یا فرموده: "و روح منه" (5) ، و یا فرموده: "و ایدناه بروح‏القدس" (6) ، و آیاتى دیگر(که در آنها تعبیر کرده به"روحم"، "روح خود"، "روحمان"، "روحى از او"، "روح القدس"و غیره).

لیکن در بعضى از موارد هم بدون قید ذکر کرده، مثلا فرموده: "تنزل الملئکة و الروح‏فیها باذن ربهم من کل امر" (7) ، که از ظاهر آن بر مى‏آید روح موجودى مستقل و مخلوقى‏آسمانى و غیر ملائکه است.و نظیر این آیه به وجهى آیه زیر است که مى‏فرماید: "تعرج‏الملئکة و الروح الیه فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة" (8) .

و اما روحى که متعلق به انسان مى‏شود از آن تعبیر کرده به"من روحى - از روح‏خودم"و یا"من روحه - از روح خودش"، و در این تعبیر کلمه"من"را آورده که بر مبدئیت‏دلالت دارد، و نیز از تعلق آن به بدن انسان تعبیر به نفخ کرده، و از روحى که مخصوص به‏مؤمنینش کرده به مثل آیه"و ایدهم بروح منه" (9) و یا تعبیر نموده و در آن حرف"باء"را بکاربرده که بر سببیت دلالت دارد، و روح را تایید و تقویت‏خوانده، و از روحى که خاص‏انبیائش کرده به مثل جمله"و ایدناه بروح القدس" (10) ، تعبیر نموده، روح را به کلمه"قدس"

(1)مثل عیسى در نزد خدا، همچون مثل آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمودموجود باش او هم فورا موجود شد.سوره آل عمران، آیه 59.

(2)و در او از روح خود دمیدم.سوره حجر، آیه 29.

(3)و در او از روحش دمید.سوره سجده، آیه 9.

(4)سوره مریم، آیه 17.

(5)سوره نساء، آیه 171.

(6)و او را به وسیله روح القدس تایید نمودیم.سوره بقره، آیه 87.

(7)ملائکه و روح در شب قدر به اذن پروردگارشان و از هر امرى نازل مى‏شوند.سوره قدر، آیه 4.

(8)ملائکه و روح در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او عروج مى‏کنند.سوره معارج، آیه 4.

(9)و آنها را با روحى از جانب خود تایید کرد.سوره مجادله، آیه 22.

(10)سوره بقره، آیه 87.

اضافه نموده که به معناى نزاهت و طهارت است، و این را هم تایید انبیاءخوانده.

و اگر آیه سوره قدر را ضمیمه این آیات کنیم معلوم مى‏شود نسبتى که روح مضاف دراین آیات با روح مطلق در سوره قدر دارد، نسبتى است که افاضه به مفیض و سایه به چیزى که‏به اذن خدا صاحب سایه شده است دارد.

و همچنین روحى که متعلق به ملائکه است، از افاضه روح به اذن خداست، و اگر درمورد روح ملک تعبیر به تایید و نفخ نفرموده، و در مورد انسان این دو تعبیر را آورده، در موردملائکه فرموده: "فارسلنا الیها روحنا"و یا فرموده: "قل نزله روح "، و یا فرموده: "نزل به‏الروح الامین" (2) ، براى این بود که ملائکه با همه اختلافى که در مراتب قرب و بعد از خداى‏تعالى دارند، روح محضند، و اگر احیانا به صورت جسمى به چشم اشخاصى در مى‏آیند تمثلى‏است که به خود مى‏گیرند، نه اینکه به راستى جسم و سر و پایى داشته باشند، همچنان که‏مى‏بینیم در داستان مریم(ع)مى‏فرماید: " فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشراسویا" (3) ، و ما در سابق یعنى در ذیل همین آیه بحثى در باره تمثیل داشتیم.

به خلاف انسان که روح محض نیست بلکه موجودى است مرکب از جسمى مرده، وروحى زنده، پس در مورد او مناسب همان است که تعبیر به نفخ(دمیدن)بکند، همچنان که‏در مورد آدم فرمود: "فاذا سویته و نفخت فیه من روحى" (4) .

و همانطور که اختلاف روح در خلقت فرشته و انسان باعث‏شد تعبیر مختلف شود، ودر مورد فرشته به نفخ تعبیر نیاورد، همچنین اختلافى که در اثر روح یعنى حیات هست که ازنظر شرافت و خست مراتب مختلفى دارد، باعث‏شده که تعبیر از تعلق آن مختلف شود، یکجاتعبیر به نفخ کند، و جاى دیگر تعبیر به تایید نماید، و روح را داراى مراتب مختلفى از نظراختلاف اثرش بداند.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مرگ و زندگی بعد از آن