یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

دانلود تحقیق انسان، جامعه و دستاورد حاصل از تعامل این دو

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق انسان، جامعه و دستاورد حاصل از تعامل این دو دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق انسان، جامعه و دستاورد حاصل از تعامل این دو


دانلود تحقیق انسان، جامعه و دستاورد حاصل از تعامل این دو

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:66

 فهرست مطالب:
انسان، جامعه و دستاورد حاصل از تعامل این دو 1
مقدمه 3
ویژگی های اساسی انسانی 4
انسان موجودی فرهنگی است 6
انسان و جامعه 7
جامعه وابسته به الگوهای اجتماعی است 9
جایگاه و پایگاه هستی شناسی،معرفت شناسی و روش شناسی در تحقیقات اجتماعی 10
تحقیق و تحقیقات علمی و اجتماعی 15
مراحل تحقیق تاریخی: 18
منابع مورد استفاده محققان تاریخی را در یک تقسیم بندی کلی به دو دسته نیز می توان تقسیم کرد: 19
هدف مطالعات تاریخی: 19
2- تحقیقات آزمایشی: 20
انواع تحقیقات در علوم انسانی و اجتماعی برحسب هدف عبارتند از: 24
1- تحقیقات بنیادی (پایداری) 24
2- تحقیقات کاربردی 24
3- تحقیق و توسعه 25
مراحل اصلی چرخه تحقیق و توسعه برای تدوین یک برنامه درسی عبارتند از: 25
تحقیقات کاربردی 26
تحقیقات عملی 27
تحقیق تاریخی 27
تحقیقات توصیفی 28
تحقیق تجربی 28
تحقیقات همبستگی 29
مشاهده 31
انواع مشاهده 33
1) مشاهده ساده یا کنترل نشده: 33
2) مشاهده سیستماتیک و کنترل شده: 33
4) مشاهده فعال: 34
5) مشاهده میدانی: 34
6) مشاهده کانونی: 34
8) مشاهده با ساخت: 35
9) مشاهده ناپیوسته: 35
10) مشاهده مستقیم: 36
11) مشاهده جزئی: 36
12) مشاهده کلی یاآزاد: 36
13) مشاهده همراه با مشارکت: 37
14) مشاهده کنترل شده: 37
مزایای روش مشاهده 37
مصاحبه 38
انواع مصاحبه: 41
روایی و پایایی در تحقیقات اجتماعی: 47
شاخص سازی 48
شاخص چیست؟ 49
مراحل شاخص سازی 50
انواع پرسش: 51
مراحل فرضیه سازی 57
شاخص های نمونه گیری از جامعه آماری: 59
انواع نمونه گیری 60
نمونه گیری غیراحتمالی (غیرتصادفی): 60
نمونه گیری سیستماتیک 60
تحلیل محتوی: 62
انواع تحلیل محتوا: 66
 
 

 

انسان، جامعه و دستاورد حاصل از تعامل این دو
انسان موجودی اجتماعی است . جامعه شناسان درباره طبیعت انسان معتقدند که ویژگی های بی همتایی دارد که عبارتند از :
الف- اجتماعی هستند، از این نظر که زندگی ما به نحو گوناگون و پیچیده ای با دیگران و با جامعه پیوند دارد.
ب- فرهنگی هستند ، از این لحاظ آن چه می شویم نتیجه غریزه نبوده بلکه نتیجه عقاید ,ارزش ها ، وقواعدی است که در جامعه به وجود آمده است.
در معنایی کلی ، بسیاری از حیوانات موجوداتی اجتماعی هستند . ادعای اینکه نخستین انسان ها اجتماعی بوده اند صرفا شناخت این واقعیت است که زندگی اجتماعی ما همیشه برای مان مهم بوده است و انسان ها هرگز بدون این خصیصه وجود نداشته اند . نخستین انسان ها افرادی منزوی و جدا افتاده نبودند بلکه موجوداتی بودند که با یکدیگر کنش متقابل داشتند و اجتماعی شده بودند وبه یکدیگر وابسته بودند  وتمام زندگی خود را با دیگران می گذرانده اند.
معنای اجتماعی بودن در ساده ترین معنا یعنی اینکه انسان ها برای بقا خود به دیگران نیازمندند . کودکان برای بقای فیزیکی خودشان به بزرگسالان نیازدارند ، بزرگسالان نیز به دیگران نیاز دارند . بنابراین ، بقای انسان ، امری اجتماعی است :تقریبا همه نیازهای – فیزیکی و عاطفی- انسان از طریق کنش متقابل با دیگران برآورده می شود .فرایند اجتماعی شدن بسیار پیچیده است. اجتماعی شدن نه تنها شامل یادگیری چیزهاست بلکه همچنین متضمن الگوسازی رفتار انسان بر پایه رفتار افرادی است که به آن ها احترام می گذاریم ، اجتماعی شدن نتیجه فرصت های مشهود«برای افرادی مانند ما» ،و تاثیر پذیرفتن از موفقیتها و شکستهای خود.اجتماعی شدن شاید کاملا تعیین نکند که ما چه هستیم ،اما تاََثیرآن را به آسانی نمی توانیم انکار کرد.آن چه ما شده ایم بیشتر می تواند به کنش متقابل ما با دیگران نسبت داده شود و بنابراین، ویژگی های فردی ما در این معنا واقعاَ ویژگی های اجتماعی هستند.
جامعه شناسان تاَکید دارند که چگونه اجتماعی شدن بر انتخاب های ما ،توانایی ها ، علایق ، ارزش ها ، عقاید و اندیشه ها و دیدگاه های ما تاَثیر می گذارد.
ویژگی های اساسی انسانی
بقای انسان به دیگران بستگی دارد ،شیوه های بقای خود را از طریق آنچه دیگران می آموزند یاد می گیرد و ویژگی های فردی خود را تا اندازه ی زیادی از طریق اجتماعی شدن توسط دیگران می یابد.انسانیت انسان ، گواه اهمیت زندگی اجتماعی اوست.
در چه مرحله ای موجود انسانی انسان می شود ؟رهبران دینی در این زمینه اختلاف نظر دارند   ، رهبران سیاسی نیز تعریف خود را ارائه می نمایند ، فیلسوفان ، روانشناسان ، زیست شناسان ، هنرمندان نیز دیدگاه های خود را بیان می نمایند.اگر چه این موضوع بسیار احساسی و هیجانی است ، اما بسیار مهم نیز می باشد. این موضوع در اطراف گوهر انسان دور می زند.
 جامعه شناسان معمولاَبر سه ویژگی متقابلاَمرتبط با یکدیگر تاکید می ورزند: استفاده از نمادها ، رشد خود و اندیشیدن. فقط هنگامی که این سه ویژگی در افراد انسانی جمع باشد از آن ها رفتار انسانی سر می زند و این وجه تمایز شان با حیوانات است. هر چه بیشتر درباره انسان بدانیم ، استفاده از نمادها اهمیت اساسی تری می یابد. نماد چیزی است که نماینده چیز دیگری است ومابه منظور ارتباط ،به جای این چیز دیگر، استفاده می کنیم.اگر چه ما از طریق استفاده غیر عمدی از زبان حالات ناآگاهانه چهره و مانندآن ها ارتباط برقرار می کنیم، نمادها دارای این ویژگی اضافی هستند که استفاده کننده آن ها رامی فهمد . ارتباط ، نمادی معنادار است: این ارتباط نمایانگر چیزی برای برقرار کننده ارتباط و نیز برای کسی است که ارتباط را دریافت می کند. نمادها به بازنمایی منجر می گردد. اکنون سوال این است که این بازنمایی ها از کجا ناشی می شوند؟ در قلمرو حیوانی هر چه به انسان نزدیکتر می شویم ، شکل ارتباطات خصوصیت متفاوتی پیدا می کنند: کنش ها بیانگر چیز دیگری هستند تنها به این علت در کنش متقابل اجتماعی اینگونه توافق شده است . به سخن دیگر ،وسایل ارتباط اساس اجتماعی دارند. از آنجا که نمادها معانی اساساََ اجتماعی دارند ،هر چیزی را که بازنمایی کنند معنای آن هم هم آشکار می کنند.
سرانجام انسان به مفهوم دیگری نیز اجتماعی هستند. به هر دلیلی ، ما سراسر زندگی خود را در کنش متقابل و در درون اجتماع می گذرانیم . اگر به نوع انسان نگاه کنیم:ما تمام تنها دوروبر دیگران نیستیم ، ما با دیگران کار می کنیم.و هر کسی که انسان ها را به طور عینی مشاهده می کند از اینکه آن ها تا این اندازه از یکدیگر تاََثیر می پذیرند شگفت زده خواهد شد . انسان ها پیوسته کنشگر اجتماعی هستند.
انسان موجودی فرهنگی است
انسان ها به عنوان موجودات فرهنگی به این دلیل در جامعه رفتارهای معینی دارند که نسبت به محیطشان بینش مشترکی دارند. این بینش مشترک گاهی فرهنگ نامیده می شود . فرهنگ مجموعه ای از اندیشه ها ، ارزش ها وهنجارهااست که مردم به عنوان راهنمایی برای درک و تسلط بر خود به کار می بردند.
از یک طرف ، فرهنگ به این معناست که ما جهان را بر طبق زندگی اجتماعی خود می بینیم؛ از طرف دیگر، به جهان خود معنا می بخشیم . حتی جهان درونی ما فرهنگی است،و نه صرفاََ فیزیکی.حالت فیزیکی درونی ما هنگامی که چیزی برایمان رخ می دهد ممکن است تغییر کند.اما تغییر حالت درونی ما ممکن است خودبخود موجب بروز پاسخی نمی شود . ما پاسخ ها را تعریف،کنترل و هدایت می کنیم،و آموزش های فرهنگی ما برای آن ها رهنمون فراهم می کند. بین پاسخ فیزیکی و آنچه ما انجام می دهیم فرهنگ وجود دارد.
ماکس وبر،در تمام آثارش براین نکتة مهم تأکید می ورزد که مادرجهان از معنا زندگی می کنیم.
او استدلال می کند برای درک کنش انسانی ما باید دریابیم مردم چگونه دنیای خود را تعریف می کنند ،چگونه دربارةآن می اندیشند.تفکر آنان با فرهنگی که به طور اجتماعی خلق شده است پیوند دارد .
جوهر و ماهیت واقعی آن موجودی که انسان نام دارد چیست؟پاسخ جامعه شناختی به این پرسش این است:
1.موجودی است که طبیعت اجتماعی دارد ،بقایش وابسته به دیگران است شیوه های بقای خود را از دیگران می آموزد،از طریق اجتماعی شدن هم ویژگی های انسانی و هم ویژگی های فردی پیدا می کند و در جامعه زندگی می کند.
2.موجودی است که طبیعت فرهنگی دارد ،جهان را طبق آنچه در جامعه می آموزد تفسیر می کند و بنابراین ،موجودی است که طبیعتش را بیولوژی معین نمی کند بلکه بسیار گوناگون است.



انسان و جامعه
آشفتگی درباره اینکه چه چیزی یک جامعه را می سازد وجوامع و ملتها چگونه با یکدیگر فرق می کنند واقعی ومهم است.جوامع از ابتدای زندگی انسانی وجود داشته اند.جامعه صرفاٌ سازمانهای اجتماعی است متشکل از مردمی که دارای تاریخ،فرهنگ ،ساختار ،مجموعه ای از نهادها و معمولاًزبان ، و هویتی مشترک هستند.برخلاف سازمانها مردم،جامعه معمولاٌبزرگترین سازمان اجتماعی تصور می شود که فرد خود را متعلق به آن می داند.
هنگامی که می گوییم جامعه یک سازمان اجتماعی است،به این معناست که دارای خصوصیات مشترکی با دیگر سازمانهای اجتماعی است.ما در همة این سازمانهای اجتماعی زندگی می کنیم :
در اجتماعات ،در سازمانهای رسمی و در گروه ها .از آنجا که همة این سازمانها نمونه هایی از سازمانهای اجتماعی هستند ،هریک دارای تاریخ،فرهنگ،ساختار،هویت مشترک بوده،گاهی حتی زبان و نهادهای خاص خود را دارند.این سازمانها را که درون جامعه وجود دارند از جامعه تاًثیر می پذیرند و تابع تغییراتی هستند که در آن جامعه جریان دارد .جامعه بزرگترین سازمان اجتماعی است که افراد خود را متعلق به آن می دانندو در آن اجتماعی می شوند.جامعه معمولاً  - نه همیشه- طولانی ترین تاریخ را دارد.
یکی از بزرگترین نیروها در جهان مدرن ناسیونالیسم یا وفاداری به ملت است . ناسیونالیسم به این معناست که ملتی احساس میکندکه جامعه ای را تشکیل می دهد و حق دارد در کشور خود بر خود حکومت گند.اگر ملتی وجود نداشته باشد ،مانند مورد فلسطینیان ،آنگاه ناسیونالیسم ادعایی است که ملتی باید وجود داشته باشد در واقع ناسیونالیسم را بهتر می توان به منزلة احساس وفاداری به نسبت به جامعه ای درک کرد که یا به صورت ملتی با مرزهاو حکومت خاص خود درآمده است یا هنوز به ملتی تبدیل نشده است اما مردم احساس می کنند که ملت بودن حق آنهاست.
جامعه از راه کنش متقابل اجتماعی پدید می آید
هسته اصلی سازمان اجتماعی را کنش متقابل تشکیل می دهد ،یعنی تعاملی که مردم با یکدیگر دارند: مانند همکاری کردن،ارتباط برقرار کردن،سهیم شدن و... . مردم باید کنش متقابل داشته باشند تا جامعه پدید آید و دوام یابد.آنجا که کنش متقابل اجتماعی پایان یابد ،جامعه نیز پایان می یابد.کنش متقابل اجتماعی سنگ بنای جامعه است . کنشگران هنگامیکه به کنش می پردازند رفتارهای یکدیگر را در نظر می گیرند.کنش متقابل را به راحتی می توان در گروه های گوناگون مشاهده نمود.جامعه نیز تا اندازه ای با این کنش متقابل تعریف می شود .
چرا کنش متقابل برای جامعه مهم است؟تا اندازه ی زیادی ،از این رو که کنش متقابل انسانی نمادین است.کنش متقابل نمادین به این معنا است که کنش های افراد معمولاًبه منظور انتقال پیامی به دیگران است،و دیگران که هدف ارتباط هستند پیوسته می کوشند معنای کنشها رادرک کنند. کنشهای متقابل صرفاٌپاسخ های فیزیکی به محرک ها نیستند .
ازآن جا که ما دانسته ارتباط برقرار می کنیم ،افراد می توانند درمنافع ،علایق،ارزش ها ، خواستها،عقایدو اندیشه ها،مقاصدو احساساتشان با دیگران سهیم شوند.ازآن جا که ما می کوشیم آنچه را دیگران انتقال می دهند درک کنیم،فرصتی داریم که چیزی از دیگران یادبگیریم که یا به اختلاف نظر ویا به وحدت نظر و اشتراک عقیده منجر می شود .کنش پیوسته که متضمن ارتباط و درک سنجیده و آگاهانه است همکاری و مذاکره دربارة اختلاف نظرها را،که هر دو برای توسعه و دوام جامعه ضروری است،تسهیل می کند.

 


دانلود با لینک مستقیم