یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق درباره اوحدالدین بن حسین مراغه ای

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درباره اوحدالدین بن حسین مراغه ای دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

اوحدالدین بن حسین مراغه ای

شاعر سده هفتم و هشتم ایران است. او در مراغه زاده شد و مدتی در اصفهان مقیم بود. معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود. آرامگاه او در مراغه است. هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر میباشد در 670 هجری در مراغه متولد شد او از جوانی انسانی عارف و وارسته کامل بود و در علوم دینی و عرفانی بدرجه کمال رسید او تحت صافی تخلص می کرد اوحدی مانند اغلب شاعران عصر خود پس از گذراندن جوانی و پایان بردن تحصیلات معمولی زمان خود از مراغه به قصد سیر و سیاحت خارج شد و مدتها به سیاحت گذراند. هم در این سیاحتها بوده است که گذارش به کرمان می افتد و از محضر شیخ اوحدالدین کرمانی بهره ور می شودو به علت انتصاب به طریقت اوحدالدین کرمانی لقب اوحدی گرفت اثر جاویدانی وی ( جام جم )مثنوی شانل پنجهزار بیت است که در 733 آنرا به نظم کشیده است سایر آثار اوحدی ( ده نامه ) ( منطق العشاق ) است که همواره مورد توجه شاهان ایلخانی بوده است. وفات اوحدی در سال 738 قمری در مراغه اتفاق افتاد و آرامگاه او در باغی زیبا زیارتگاه عاشقان عرفان است. اوحدی علاوه بر قصائد و غزلیات دارای کتابی است به نام « جام جم » که مهمترین اثر اوست. این کتاب، یک مثنوی است که اوحدی در سرودن آن به « حدیقة » سنـــایی نظر داشته است. و اما غزل زیر که سرودة اوحدی است علاوه بر برخورداری از زبانی گرم و پویا ، مانند غزلهای سعدی تمام زیباییهای خود را به یکباره به خواننده می بخشد

 

اوحدی اصفهانی از شاعران نسبتا توانای قرن هفتم و هشتم هجری است که تاکنون تحقیق و تفحصی در خور در دیوان اشعار او صورت نگرفته است. رساله حاضر گامی است-هرچند کوچک-در جهت رفع این نقیصه که در آن ابتدا با استفاده از دیوان شاعر ، تذکره ها و کتابهای تاریخی نزدیک به عصر وی، شرح حال ، آثار ، افکار و سبک شاعری او به طور دقیق مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. پس از آن کلیه دیوان او-به استثنای مثنوی جام جم-مطالعه گردیده و نکات و اشارات مهم و برجسته این دیوان به قرار زیر شرح گردیده است:1-آیات قرآن، احادیث و سخنان مشایخ.2-تلمحیات و اشارات.3-اهم کنایات و امثال و حکم.4-واژه ها و اصطلاحات عرفانی.5-واژه ها و ترکیبات دشوار..

مست امـــدم امشب کـــه ســر راه بگیـــرم                     یک بوسه بزور از لب آن مــاه بگیـــــــرم

دانـــم که دهــد عقل نکو خــــواه مرا پنـــد                     لیکن عجب از پنـــد نکو خـــــواه بگیـــرم

تا هیچ کسم راز دل ریــش نــــــدانــــــــــد                     این اشک روان بر رخ چـــون کاه بگیرم

هــر چند بکوشد کــه ببیگــــاه بیایـــــــــــد                      مــــن نیــز بکوشم کــــه بنــاگاه بگیــــرم

گر زانکه ببالای بلندش نـــرســـــد دسـت                      در دست کشم زلفش و کـــوتــاه بگیـــــرم

از چاه زنخ گـــر ندهــــد آب چــــــو دزدان                       بــــر قافله عشـــق سر چــــاه بگیــــــرم

با اوحدی ارحیلت روبـــــآه کنــد کـــــــس                        من نیستم آن شیر کــــه روبـــاه بگیـــرم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره اوحدالدین بن حسین مراغه ای

امام رضا علیه السلام

اختصاصی از یارا فایل امام رضا علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

مقدمه :

امام علی ‌بن موسی‌الرضا علیه‌السلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت ورهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ایشان رادرسن 55 سالگی به شهادت رساند.دراین نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم.

نام ،لقب و کنیه امام :

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمدتقی علیه‌السلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند".

یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.  

پدر و مادر امام :

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت.

تولد امام :

حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعده‌الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :" هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر " لااله‌الاالله " رااز شکم خود می‌شنیدم, اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت" (2).

نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. (3)

زندگی امام در مدینه :

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می پرداختنند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند.تا قبل ازاین سفر با اینکه امام بیشترسالهای عمرش را درمدینه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامی پِیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:" همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدینه عبورمی کردم, عزیرتراز من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم, مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى نگریستند ".

امامت حضرت رضا (علیه السلام ) :

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نمائیم.

یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) می‌گوید:" ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود :" آیا می‌دانید من کیستم ؟" گفتم:" تو آقا و بزرگ ما هستی". فرمود :" نام و لقب من را بگوئید". گفتم :" شما موسی بن جعفر بن محمد هستید ". فرمود :"


دانلود با لینک مستقیم


امام رضا علیه السلام

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی

اختصاصی از یارا فایل شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب‌الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول (۵۴۹ - ۵۸۷ ق / ۱۱۵۴ - ۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی بوده‌است.

زندگی

قابل اعتمادترین منبع برای مطالعه زندگی‌نامه سهروردی کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح است که تاریخ‌ فلسفه‌ای است و به دستِ یکی از مهم‌ترین شارحان آثار سهروردی، شمس‌الدین شهروزی نوشته شده‌است. اصل عربی این کتاب هنوز در ایران منتشر نشده است.

شهاب‌الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از قیدار زنجان واقع در ایران زاده شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.[۱] سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، فخر‌الدین رازی، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.

سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد.در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌چه از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی (سردار معروف مسلمانان در جنگ‌های صلیبی ) دیدار کرد.ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند.در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.

اما سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.

وفات

عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.

صلاح‌الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.

به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در سال ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست.(البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت.)[۲]

فلسفه اشراق

سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد.[۳] سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده‌اند. او خود فلسفه اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهاده اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است.[۴]

مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت می‌شناسد.[۵] او به سختی بر ابن سینا می تازد و از کلیات و مثل افلاطون دفاع می‌کند. بر وجودشناسی ابن سینا ایراد می‌گیرد که چرا اظهار داشته که در هر شئ موجود، وجود امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری، و برای تحقق محتاج وجود است. در حالی که طبق حکمت اشراق، ماهیت امری حقیقی است و وجود امری اعتباری.[۶]

خلاصه حکمت اشراق

سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر می‌تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.

نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هر چه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور می‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است.

او معتقد بود که نور یکی بر دیگری می‌تابد و لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. بعضی از نورها ضعیف اند وبعضی رقیق و برخی تراکم دارد . همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد. انسان که از موجودات جهان است از نور می‌باشد و به دیگران می‌تابد همانگونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.

سهروردی می‌گفت که حکمت بر دو نوع است: حکمت لدنی و حکمت العتیقه. حکمت العتیقه یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم هندیها و ایرانیها و بابلیها و مصریها و بعد از آن یونانیها برخوردار بوده اند. اما حکمت لدنی خاصان از آن برخوردار می‌شوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک مبدا سرچشمه می‌گرفته و آن ادریس بوده که نام دیگر آن هرمس است.بعد از اینکه مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی به سمت ایران ودیگری به‌طرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.[۱]


دانلود با لینک مستقیم


شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی

تحقیق و بررسی در مورد حبیب بن مظاهر

اختصاصی از یارا فایل تحقیق و بررسی در مورد حبیب بن مظاهر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

حبیب بن مظاهر

حبیب مظاهر (مظهر) اسدی از اصحاب خاصرسولخداوامیرالمومنینعلی علیه السلامبود و در جنگ هایجملوصفینونهرواندر کنار امام علی جنگید. او از حاملان علوم علی علیه السلام به شمار می‌رفت و پسرعمویش، اباثور، در میان اعراب به شاعری و سوارکاری شهرت داشت.

حبیب از کسانیبود که برایامامحسین علیه السلامنامه نوشت و هنگامی کهمسلم بن عقیلنماینده امام بهکوفهوارد شد، در منزلمختاربه حمایت از او سخن گفت.

او به همراهمسلمبن عوسجهدر کوفه برای امام حسین علیه السلام از مردمبیعتمی‌گرفتند اما وقتیابن زیادوارد کوفه شد و کوفیان مسلم راتنها گذاشتند، افراد قبیله‌اش حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه را از چشم ماموران ابنزیاد پنهان کردند.

آن دو وقتی خبردار شدند که امام حسین علیه السلام به کربلارفته، مخفیانه به سویش حرکت کردند. روزها مخفی می شدند و شب‌ها به سرعت می‌رفتند تابه اردوی امام علیه السلام ملحق شدند و سرانجام به شهادت رسیدند.

نیم روز، مقاومت و فداکارى، و قرنها تابندگى و افتخار; این ثمره‏اى از حماسه عاشوراست.

عارفان مسلح

نیم روز، مقاومت و فداکارى، و قرنها تابندگى و افتخار; این ثمره‏اى از حماسه عاشوراست.

یاران حسین(ع) که فداکارى و ایثار و جهادشان به تاریخ حرکت داد، و به زندگى معنا بخشید و به مرگ، عظمت عطا کرد، ضرب المثل شدند. و یادشان سرمایه الهام و شورآفرینى گشت و نامشان قرین مجد و عظمت گردید، و خونشان در پاى نهال اسلام ریخته شد و به دین و عزت و شرف و آزادگى، جانى دوباره بخشید.

آرى، این گونه از «مرگ‏»، «حیات‏» پدید مى‏آید، و این‏سان «فنا»، «بقا» مى‏آفریند، و این چنین خون سرخ شهید، یادسبز جاوید را ترسیم مى‏کند و شهیدان، «اسوه‏» هاى تاریخ مى‏گردند در دیندارى، درتقوا و مرزبانى از احکام الهى،در دفاع از قرآن و حمایت از امام، در یارى حق و عدل، در آزادگى و عزت،در حقخواهى و ستم ستیزى و در همه فضیلتها و ارزشها. محور کلام، «عاشورا» است، و میدان عمل، «کربلا».

در سال 61 هجرى که نیم قرن از رحلت پیامبر اسلام مى‏گذشت، جامعه اسلامى گرفتار حاکمانى شده بود که تحریف دین و کشتن آزادگان و هتک حرمتهاى الهى و احیاى جاهلیت‏سیاه و دنیازدگى و ستمگرى و شکمبارگى و شهوترانى کمترین و کوچکترین فسادهایشان بود.

حسین بن على(ع) قیام کرد، تا دست‏یزید تبهکار را از سرنوشت امت اسلام کوتاه سازد. زمانه دشوارى بود; امتحانى پیش آمده بود که دینداران واقعى کم شده بودند و مردان جهاد و شهادت کمتر یافت مى‏شدند; اکثر مردم به «زندگى‏» روى آورده بودند!

حسین(ع) براى احیاى حق و اسلام، مردانه قدم به میدان گذاشت و نهضت ضد یزیدى خود را -که ضد کفر و ستم بود- با یارانى مصمم و وفادار و حق‏شناس به انجام رساند.

اصحاب او اندک بودند، لیکن درعاشورا کیفیت مطرح بود، نه کمیت; ایمان و عشق به شهادت در راه خدا ملاک بود، نه فزونى جمعیت و زیادى نفرات.

اغلب همراهان حسین بن على‏«ع‏»، عابدان شب زنده‏دار، زاهدان وارسته، قاریان قرآن شناس، قهرمانان با بصیرت، معلمان سلحشور و مجاهدان پرهیزکارى بودند که آثار عبادت‏و تهجد در سیمایشان هویدا بود. حضور تنى چند از صحابه پیامبر اسلام و حواریون حضرت امیر در سپاه اندک سید الشهدا قداست و وجهه و معنویتى پر شکوه به جمع آنان بخشیده بود.

در نوشته حاضر با چهره تابناک و شخصیت‏برجسته یکى از یلان دلاور و شیران بیشه شجاعت و ایثار و حماسه‏آفرینى آشنا مى‏شویم، تا شاید این آشنایى، ما را در پیروى و تاسى به آنان یارى رساند.

این قهرمان عابد و عارف، «حبیب بن مظاهر» است که نامش آشناست و با کربلاى حسین و عاشوراى شهادت، پیوندى ناگسستنى دارد.

برخى از عاشوراییان، جزء مسلمانان فداکارى بودند که حتى حضور رسول خدا(ص) را هم درک کرده بودند، و بعضى‏شان از دلیرمردان رکاب امیرالمؤمنین و یاران آن حضرت بودند که در حضورش با دشمنان حق جنگیده و در شمار اصحاب امام مجتبى (ع) هم بوده‏اند و سرانجام حسین‏بن على(ع) را درکربلا یارى کرده و دراین راه به شهادت‏رسیده‏اند.

حبیب و یاران دیگر ابا عبدالله الحسین(ع) در روز عاشورا، از چنان عظمت و شکوه و مقامى برخوردار بودند که مایه غبطه همگان است. تعبیراتى را که امام صادق(ع) درباره آنان به کار برده است، بسیار ارزشمند است.

القابى همچون «اولیا و دوستان خدا»، «برگزیدگان پروردگار»، «یاران وفادار دین خدا»، «انصار پیامبر و على و فاطمه و حسن و حسین‏»، «پاکان رستگار و سعادتمند» و... از زبان امام صادق(ع) درباره آنان صادر شده است (1) .

کدام مکتب و آیین و ملت و نژاد، به اندازه اسلام در داشتن سرمایه‏هاى انسانى غنى است؟

در کدام مسلک و دین، این همه شخصیتهاى برجسته و الهام بخش مى‏توان یافت؟


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد حبیب بن مظاهر

تحقیق و بررسی در مورد حجاج بن یوسف

اختصاصی از یارا فایل تحقیق و بررسی در مورد حجاج بن یوسف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

حجاج بن یوسف

حجاج بن یوسف در سال 95 هجری قمری در طائف به دنیا آمد و سراسر عمرش آمیخته با جنایت و خونریزی و ظلم و تباهی بود. اوج ستم و بیداد حجاج در سال هایی بود که از طرف عبدالملک بن مروان به فرماندهی جنگ‌ها انتخاب شد و سپس حکومت عراق را به دست گرفت. او مردی خونخوار بود و پیرمرد و بچه و بزرگ و کوچک را به اتهام شیعه بودن می‌کشت. در عصر حجاج اگر به کسی می‌گفتند کافر، بیشتر راضی بود تا اینکه بگویند شیعه. در لیست افراد فراوانی که در حکومت حجاج، بیگناه کشته شدند، نام انسان‌های والا و ارجمندی همچون قنبر، خدمتکار علی علیه السلام، کمیل بن زیاد و سعید بن جبیر به چشم می‌خورد. حجاج در مجلسی برخی از فضائل خود را چنین برشمرد: «در مجالس ما هیچگاه از عثمان بدگویی نشده است. هفتاد نفر از بستگان ما در جنگ صفین به نفع معاویه کشته شدند؛ از طائفه ما هیچکس با زنی که دوستدار علی باشد، ازدواج نکرده است؛ زنان ما نذر کردند اگر حسین کشته شود ده شتر بکشند؛ هر کس از خاندان ما نام علی را بشنود به او و حسن و حسین و مادرشان نیز بد می‌گوید.» حجاج 120 هزار را در بیرون از میدان جنگ قتل عام کرد. در زندان‌های مختلطش 50 هزار مرد و 30 هزار زن بودند که 16 هزار نفر آنان برهنه بودند. زندان‌های حجاج سقفی برای جلوگیری از آفتاب تابستان و سرما و باران زمستان نداشت. خوراک زندانیان نانی بود از جو که با خاکستر و نمک مخلوط بود و پس از مدت کوتاهی، هر زندانی که از آن می‌خورد رنگ چهره‌اش سیاه می‌شد. جنایت‌های بی شمار حجاج، او را در چشم عبدالملک بن مروان، خلیفه غاصب و ستمگر اموی، آنچنان عزیز و مقرب کرده بود که هنگام مرگ به فرزندانش گفت:«شما را سفارش می‌کنم به تقوای خدا و احترام به حجاج.» عمر بن عبدالعزیز می‌گوید:« اگر هر گروهی بخواهد نماینده‌ای را به عنوان خبیثت‌ترین فرد گروه خود معرفی کند و ما نیز حجاج را معرفی کنیم، در مسابقه‌ی تعیین قهرمان جنایت، ما برنده خواهیم شد.» حجاج پس از عمری جنایت در 54 سالگی مبتلا به دل‌درد شدیدی شد و پس از پانزده روز دست و پنجه نرم کردن با بیماری و مبتلا شدن به مرض لرزه و سردی اندام _ که هر چه آتش در اطرافش برمی‌افروختند باز گرم نمی‌شد - سرانجام به هلاکت رسید. او را در «واسط» (میان راه بصره و کوفه) دفن کردند و بر قبرش آب بستند و آن را از چشم دشمنانش مخفی کردند. (ولید بن عبدالملک|ولید))، پسر عبدالملک بن مروان، برایش مجلس عزا به پا کرد. امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از خطبه‌هایش پس از اینکه از وضعیت نامناسب برخی از یارانش شکایت کرد، حکومت حجاج را چنین پیشگویی فرمود:« آگاه باشید، به خدا سوگند، پسرکی از طائفه ثقیف که هوسباز و متکبر است بر شما مسلط می‌شود، و اموال و کشتزارها و باغ های سرسبز شما را به غارت می‌برد.»

‎حجاج بن یوسف والی حجاز و عراق در روزگار بنی‌امیه زادهٔ طائف و درگذشتهٔ به سال نود و پنج هجری است. وی فردی ایران‌ستیز بود و در زمان زمامداری وی در عراق، زبان عربی جایگزین زبان فارسی میانه شد.

پیش‌بینی امام علی

علی در یکی از خطبه‌هایش پس از این‌که از وضعیت نامناسب برخی از یارانش شکایت کرد، حکومت حجاج را اینگونه پیش بینی فرمود:

«آگاه باشید، به خدا سوگند، پسرکی از طایفه ثقیف که هوسباز و متکبر است بر شما مسلط می‌شود و کشتزارها و باغهای سرسبز شما رابه غارت می‌برد.»

شجاع الدین شفا از قول تاریخ الخلفای سیوطی می‌گوید: پنجمین خلیفه بنی امیه، عبدالملک بن مروان(۲۶-۸۶هجری)خونخوارترین خلیفه این خاندان بود. وقتیکه عبدالله بن زبیر حاضر به بیعت با او نشد، عبدالملک فرمان کشتن او را داد، ولی وی برای نجات جان خود به خانه کعبه پناه برد و در آنجا بست نشست. با اطلاع بر این موضوع، عبدالملک حجاج ابن یوسف ثقفی والی بصره را که به سفاکی و خونریزی شهرت داشت برگزید و از او خواست که به هر صورت که مقتضی بداند عبدالله را بکشد و سرش را برای او به شام(دمشق)بفرستد و برای انجام این ماموریت سپاه کارآمدی را نیز در اختیار او قرار داد. با دریافت این فرمان حجاج مردم بصره را برای برگزاری نماز جمعه به مسجد بزرگ شهر فرا خواند، و در خطبه نماز بدانان گفت:دانسته باشید که خلیفه سفاک ترین والی خودش را برای انجام ماموریتی بزرگ برگزیده‌است و این برگزیده او منم. هم‌اکنون میان شما سرهای بسیاری را می‌بینم که آماده بریده شدنند، اگر نخواهید از جمله آنها باشید باید بی‌چون‌وچرا آماده همکاری با سپاه خلیفه باشید و در غیاب من نیز هوس سرکشی نکنید. چند روز بعد عازم مکه شد و بیدرنگ خانه کعبه را به محاصره گرفت، و برای نخستین بار در تاریخ اسلام آنرا به منجنیق بست تا برای سپاهیان او راه دخولی بدان باز شود. چند روز تمام دیوار کعبه با منجنیق کوبیده شد تا سرانجام حصار شکست و سپاهیان حجاج وارد آن شدند و عبدالله بن زبیر را در بستگاهش سر بریدند. و از آنجا تمامی خدام مسجدالحرام را کشتند و حجرالاسود معروف را چهار پاره کردند و خود مسجدالحرام را آتش زدند.سپس دامنه کشتارها را به داخل شهر کشاندند و درهای خانه قریشیان را سوزاندند و نقاب از صورت زنان قریش کشیدند و بدانان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد حجاج بن یوسف