یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

پایان نامه نقد و تفسیر داستانهای تمثیلی هدایت و آل احمد ( آب زندگی، سرگذشت کندوها، نون و القلم )

اختصاصی از یارا فایل پایان نامه نقد و تفسیر داستانهای تمثیلی هدایت و آل احمد ( آب زندگی، سرگذشت کندوها، نون و القلم ) دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پایان نامه نقد و تفسیر داستانهای تمثیلی هدایت و آل احمد ( آب زندگی، سرگذشت کندوها، نون و القلم )


پایان نامه نقد و تفسیر داستانهای تمثیلی هدایت و آل احمد  ( آب زندگی، سرگذشت کندوها، نون و القلم )

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:107


پایان نامه برای دریافت درجه‌ی کارشناسی ارشد
رشته ی زبان و ادبیات فارسی

فهرست مطالب:
عنوان    شماره ی صفحه
مقدمه    1    
فصل اول: تمثیل    4
1-تمثیل در حوزه ی بلاغت    4    
2- روایت های تمثیلی    8
    2-1- تمثیل از دیدگاه نقد ادبی معاصر    8
    2-2- ساختار روایی تمثیل    10
    2-3- انواع روایت های تمثیلی    11
        2-3-1- افسانه‌ی تمثیلی    11
        2-3-2- حکایت اخلاقی    12
        2-3-3- تمثیل رمزی    13
    2-4- تقسیم بندی دیگر    14
    2-5- انواع تمثیل از نظر موضوع    15    
3- ضرورت بیان تمثیلی    16
    3-1- ترس و احتیاط    16
عنوان    شماره ی صفحه
    3-2- حفظ راز از نااهل    17
    3-3- مصلحت    17
    3-4- تأثیرگذاری بیشتر، جلب توجه و برانگیختن دقت    18
    3-5- تعلیم و عینی کردن مفهوم ذهنی    18
4- ضرورت تمثیل گرایی در کتب آسمانی    18
5- داستان تمثیلی ، داستان رمزی و بهره گیری از نماد    21
    5-1- نگاهی دیگر به داستان تمثیلی    21
    5-2- داستان رمزی    23
    5-3- مقایسه‌ی بیان رمزی و بیان تمثیلی    25
    5-4- جایگاه نماد در روایات تمثیلی و رمزی    28
6- تمثیل و عدم واقعیت    32
7- تمثیل در ادبیات داستانی معاصر    33
فصل دوم :‌بررسی داستانهای «آب زندگی » ، «سرگذشت کندوها» و «نون والقلم» بر بنیاد عمده ترین ویژگی های قصه ها    36
1- خرق عادت    37
عنوان    شماره ی صفحه
2- پیرنگ ضعیف    38
3- شخصیت ها و شیوه‌ی شخصیت پردازی    39
فصل سوم : تفسیر تمثیلی داستان «آب زندگی »     44
1- شرایط سیاسی و اجتماعی در زمان نگارش داستان    44    
2- تفسیر داستان    45
فصل چهارم: تفسیر تمثیلی داستان «سرگذشت کندوها»    55
1- سرگذشت نفت    56
2- تفسیر داستان    58
    2-1- سرگذشت کندوها (نظری برداستان)    58
    2-2- تفسیر داستان با تفکیک عناصر و اجرای اصلی     59
        2-2-1- ولایت زنبورها    61
       2-2-2- عسل    61
       2-2-3- بلا    62
       2-2-4- خواب زمستانی    63
       2-2-5- تصمیم کمندعلی بک    63
عنوان    شماره ی صفحه
       2-2-6- مورچه های قرمز    64
       2-2-7- جلسه‌ی گیس سفیدها    64
       2-2-8- پرواز زنبورها    66
    2-3- نقد و نظر    66    
فصل پنجم : تفسیر تمثیلی «نون و القلم»    69
1- مهمترین جنبش چپ گرای معاصر    70
2- ماجرای یک شکست (نظری بر داستان)    72
3- تفسیر داستان    73
    3-1- حکومت قلندرانه    74
    3-2- هونگ های برنجی    77
    3-3- دو میرزا بنویس    79
    3-4- فرجام کار    82
    3-5- از دم در مسجد جامع تا ارگ حکومتی    83
4- نقد ونظر    84
پا نوشت    86
فهرست منابع و مآخذ    95

 

 

چکیده:
هدف از نگارش این رساله به دست ‌دادن روشی برای تفسیر روایات تمثیلی ادب فارسی است.
پس از آوردن مقدمه ای در باب دلالت های حقیقی و مجازی کلام، فصل اول درباره ی تمثیل از دیدگاه بلاغت قدیم و نقد ادبی جدید، انگیزه های بیان تمثیلی و مقایسه ی آن با بیان رمزی آورده شده است. فصل دوم مروری بر ویژگی های بنیادین قصه ها و تطبیق عناصر داستان های منتخب در این رساله با این ویژگی هاست و سرانجام در فصل های سوم تا پنجم داستان «  آب زندگی» نوشته‌ی صادق هدایت و «سرگذشت کندوها» و « نون القلم» نوشته ی جلال آل احمد تفسیر تمثیلی شده اند. در جریان تفسیر داستان ها،. جهان بینی و افکار نویسنده.، آرا و اندیشه های او که در دیگر آثارش منعکس شده و نیز شرایط اجتماعی و سیاسی زمان نگارش داستان لحاظ شده است.
 
پیش گفتار
پیش از شروع مراحل اداری و آموزشی، نیت نویسنده ی این رساله آن بود که گذری کلی بر تمثیل های امروز ادب فارسی داشته باشد و به انگیزه های تمثیل گرایی و روی آوردن داستان نویسان معاصر به افسانه های تمثیلی بپردازد. برای حصول این مقصود لازم بود که بر تاریخ ادبیات معاصر نظری بیندازیم و مقاطعی از زمان را که تراکم افسانه های تمثیلی در آن ها بیشتر از دوره های دیگر بود، مشخص کنیم. به همین منظور در ابتدا از هر یک از این مقاطع زمانی یکی دو داستان انتخاب و به شورای محترم استادان گروه زبان و ادب فارسی پیشنهاد شد. این داستان ها در طرح اولیه ی رساله عبارت بودند از :« ماهی سیاه کوچولو» ( صمد بهرنگی )، «مهره ی مار» ( م.ا. به آذین)، «اسائه ی ادب» ( صادق چوبک )، «  آب زندگی» ( صادق هدایت )،«سرگذشت کندوها» و «نون و القلم » ( جلال آل احمد ) . اما پس از مشورت استادان گرامی و طبق نظر و صلاح دید ایشان، تنها سه داستان «آب زندگی»، « سرگذشت کندوها» ، و « نون و القلم» برای نقد و بررسی انتخاب شد. بنابراین عنوان رساله از «بررسی تمثیل های معاصر» به «نقد و بررسی تمثیل های هدایت و آل احمد» تغییر یافت.
در تفسیر داستان های منتخب، اندیشه ها و عقاید فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی نویسندگان آن ها در نظر گرفته شده و داستان ها جزیی از فضای فکری نویسندگان تلقی شده اند. اما قصد نگارنده ی رساله به هیچ وجه ارزیابی و ارزش گذاری بر عقاید این داستان نویسان نیست و سعی او تنها در جهت ترسیم این فضای فکری پیش روی خواننده است.
در نقد و بررسی و تفسیر داستان ها از روش واحدی پیروی نشده و نگارنده خود را موظف به رعایت چارچوب ثابت و غیر قابل تغییری ندانسته است. روش نویسنده‌ی رساله و طرز برخورد او با هر داستان نسبت به عناصر برجسته و مهم داستان ها تغییر کرده و در هر فصل صورت دیگری به خود گرفته است. خواننده ی رساله اگر پیش از آن، داستان های مورد بحث را خوانده باشد، این روش متغیر را از طرف نگارنده خواهد پذیرفت.

 

 

مقدمه
در آغاز کلمه نبود. انسان بود و اشیای پیرامونش. و انسان خواست که بشناسد. و برای شناختن نیاز به کلمه داشت؛ به اسم. تا پیش از شناختن اشیا، پیش از ترسیم صور اشیا در ذهن اسم اشیا را بداند. و انسان اسم گذاشت بر اشیا.(1)
اسامی آن چه پیرامون انسان است – و البته آن چه در ذهن و فکر و روح اوست-، ‌کوشش اوست برای شناختن. این اسم‌ها و کلمات، علامات و نشانه‌هایی هستند که به معانی معینی دلالت می‌کنند و واضع آن‌ها انسان است. انسان بر حسب قرارداد و به دل خواه خود،‌ در ابتدا بر اشیای پیرامونش اسم گذاشت و این نشانه‌های وضعی/ قراردادی شدند نام‌های واقعی اشیا. «نشانه‌ها وسایلی مقتصدانه هستند برای بیان معنایی که یا حاضر است و یا قابل وارسی.»(2) انسان وقتی شیئی را دید، تعریفی از آن شیء بر حسب صورت ظاهر،‌ هویت و کارکرد آن – و اگر آن شیء مفهومی ذهنی یا عقلی بود، تعریفی حاصل از ادراک آن – در ذهنش نقش بست و به منظور آن که از آن پس برای نامیدن آن شیء همه‌ی معنایی را که در ذهنش دارد،‌ با تمام حدود  و ثغور آن به زبان نیاورد، به نام‌گذاری آن پرداخت. و از این رو است که نشانه‌ها «همه وسایلی مقتصدانه» هستند «برای بیان تعریفی طولانی» و «موجب صرفه‌جویی در اعمال ذهنی».(3)
نام اشیا را –از آن رو که به معنایی دلالت می‌کنند – دال، و معنای نهفته در آن را – که همان صورت ظاهر اشیا و مجموعه‌ی ویژگی‌های آن‌هاست- مدلول می‌خوانیم. بنا بر تعریفی که از نام‌ها و نشانه‌ها ذکر شد، دلالت این نشانه‌ها بر معنا دلالتی وضعی و قراردادی است؛ نه مبتنی بر شباهت واقعی میان دال و مدلول. هم چنین‌اند علامت‌های اختصاری یا نشانه‌هایی نظیر علامات راهنمایی و رانندگی.
با وجود قراردادی بودن رابطه‌ی میان دال و مدلول در نشانه‌ها و از آن جهت که اشیا پیش از وضع این نام‌ها اسم دیگری (در ذهن انسان) نداشتند،‌ مدلول این گونه اسم‌ها معنای حقیقی آن‌ها محسوب است و انسان به محض شنیدن یا خواندن این اسامی، صور این اشیا را با همه‌ی خصوصیات ظاهری و باطنی که از آن‌ها می‌داند، به ذهن می‌آورد؛ بدون آن که ذهن در این فرایند شناختن دچار تکلف و زحمت شود. چرا که اسم‌ها در حکم علامت‌هایی هستند که پس از وضع معنایی ثابت، معین و همه فهم دارند.
اما این اولین و ابتدایی‌ترین کوشش انسان است برای نهان کردن معنا در پوشش لفظ و نشانه. کوششی که به جز صرفه‌جویی و اقتصاد در اعمال ذهنی و زبانی و سهولت در ایجاد ارتباط با دیگران انگیزه‌ی دیگری مسبب آن نیست. در عین حال این نشانه‌ها در حکم آینه‌هایی هستند که معنای مورد نظر را به روشنی و وضوح باز می‌تابانند و این معنا «واقعیتی است حاضر و موجود، یا واقعیتی که می‌تواند حضور داشته باشد.(4)»
پوشیدگی و عدم صراحت شیوه‌ها،‌ دلایل و انگیزه‌های دیگری نیز دارد و منجر به آفرینش شگردها و انواعی چون استعاره، تمثیل، نماد و رمز می‌شود؛ اصطلاحاتی که هر یک ، روشی است برای بیان مقصود و با وجود گونه‌گونی و بعضاً داشتن وجه تمایز با انواع دیگر، گاه به اشتباه به جای یک دیگر به کار می‌روند. در ادامه به بحث و بررسی پیرامون این اصطلاحات، تعریف هر یک،‌ درجات پوشیدگی معنا در هر کدام، نوع رابطه‌ی دال و مدلول در هر یک و علل و انگیزه‌های به کار بردن آن‌ها پرداخته خواهد شد و البته نانوشته پیداست که مقصود از این تطویل کلام چیزی نیست جز به دست دادن تعریفی نسبتاً جامع و مانع از «تمثیل» و «بیان تمثیلی» که موضوع اصلی این رساله است.
 
فصل اول: تمثیل

1- تمثیل در حوزه‌ی بلاغت
تمثیل در لغت به معنای « مثال آوردن، تشبیه کردن،‌ مانند کردن، صورت چیزی را مصور کردن، داستانی یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن و داستان آوردن»(1) است. با توجه به ریشه‌ی لغوی کلمه‌ی‌ تمثیل – که شباهت و همانندی را می‌رساند-و نیز با مروری مختصر بر معانی‌ای که ذکر شد، حوزه‌ی کاربرد این کلمه مشخص  می‌شود. کاربرد فراوان و بسامد زیاد این اصطلاح در حوزه‌ی دانش بلاغت ما را بر آن می‌دارد که ابتدا در میان تعدادی از آثار بلاغی به جست‌وجوی ردپای این اصطلاح بپردازیم و نظر چند تن از صاحب نظران علم بلاغت را در این باره گرد آوریم.
عده‌ای تحت تأثیر معنای لغوی این اصطلاح،‌ آن را از جنس تشبیه یا حتی برابر با آن می‌دانند و عده‌ای دیگر آن را از خانواده‌ی استعاره و هم نوع آن می‌شناسند. سکاکی از جمله کسانی است که تمثیل را نوع خاصی از تشبیه می‌دانند و برای آن ویژگی‌هایی را برمی‌شمارند. او معتقد است تمثیل تشبیهی است که در آن «وجه شبه صفتی غیرحقیقی باشد و از امور مختلف انتزاع شده باشد.»(2) عبدالقاهر جرجانی تشبیه را به دو قسم دسته‌‌بندی می‌کند: یکی تشبیهی که آنقدر روشن و واضح است که نیاز به تأویل و توضیح ندارد. دیگر تشبیهی که برای یافتن وجه شبه آن، نیاز به توضیح و تأویل باشد. او تشبیه نوع دوم را تمثیل می‌نامد و می‌نویسد: «تمثیل در اصل باید تصویر و تمثیل گردد و آن عبارت است از تشبیه منتزع از اموری چند و چیزی است که جز از رهگذر یک یا چند جمله حاصل نمی‌شود.»(3) آن گاه نتیجه می‌گیرد که «تشبیه، عام و تمثیل، اخص از آن است. پس هر تمثیلی تشبیه است و هر تشبیهی تمثیل نیست.»(4)
انتزاع وجه شبه از دو یا چند چیز،‌ مشخصه‌ای است که در تعریف سکاکی و جرجانی از تمثیل آمده است. ضمناً هر دو معتقدند که تمثیل،‌ زیرمجموعه‌ی تشبیه است؛ پس وجود شبه و مشبه‌به در ظاهر کلام ضروری است. این مشخصات ذهن را متوجه شیوه‌ای می‌کند که در کتب بلاغت متأخر به «تشبیه مرکب» معروف است. و آن تشبیه حالتی است به حالت دیگر. تشبیهی که وجه شبه آن حاصل برهم کنش دو یا چند چیز است:
شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم             که در میانه‌ی خارا کنی ز دست رها
(خاقانی)
پیداست که در این تشبیه، دل شکستگی تنها به ساغر بلورین مانند نشده است؛ بلکه به ساغر بلورینی که در میان سنگ خارا از دست رها شود. به همین دلیل چنین تشبیهی برای کشف وجه شبه نیازمند مقداری کوشش ذهن و درجه‌ای از تأویل و توضیح است. اما بهتر است این شیوه‌ی بیان را «تشبیه تمثیلی» بنامیم تا از اقسام دیگر تشبیه متمایز شود.

 


دانلود با لینک مستقیم

دانلود تحقیق درباره چند سوره و تفسیر آن

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق درباره چند سوره و تفسیر آن دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق درباره چند سوره و تفسیر آن


دانلود تحقیق درباره چند سوره و تفسیر آن

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:92

چکیده:

سورة معارج

این سوره در مکه نازل شده و دارای 44 آیه است





تاریخ شروع
5 ذی القعده 1406






محتوای سورة معارج
معروف در میان مفسران این است که سوره « معارج » از سوره های مکی است ،  و بر اساس «فهرست ابن ندیم » و «کتاب نظم الدرر » ، و « تناسق الایات و السور » مطابق نقل «تاریخ القرآن» ابوعبدالله زنجانی این سوره هفتاد و هفتمین سوره ای است که در مکه نازل شده است
ولی این مانع از آن نخواهد بود که بعضی از آیات آن در مدینه نازل شده باشد ، و این منحصر به سوره « معراج » نیست ،‌در بسیاری از سوره های قرآن که مکی است آیه یا آیاتی وجود دارد که در مدینه نازل شده ، و به عکس بعضی از سوره های مدنی آیات مکی دارد .
نمونه های زیادی از این موضوع را «‌علامه امینی » در « الغدیر » آورده است . 1
دلیل بر اینکه آیات آغاز این سوره در مدینه نازل شده روایات زیادی است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد آمد .
به هر حال ویژگیهای سوره های مکی مانند بحث پیرامون اصول دین مخصوصاً معاد و انذار مشرکان و مخالفان در این سوره کاملا نمایان است ، و روی همرفته این سوره دارای چهار بخش است :
بخش اول از عذاب سریع کسی سخن می گوید که بعضی از گفته های پیامبر صلی الله علیه و اله را انکار کرد ، و گفت اگر این سخن حق است عذابی بر من نازل شود و نازل شد ( آیه 1 تا 3 )
بخش دوم بسیاری از خصوصیات قیامت و مقدمات آن و حالات کفار در آن روز آمده است .(آیات 4 تا 18 )
بخش سوم این سوره بیانگر قسمتهائی از صفات انسانهای نیک و بد است که او را بهشتی یا دوزخی می کند ( آیات 19 تا 34 )
بخش چهارم  شامل انذارهائی است نسبت به مشرکان و منکران ، و بار دیگر به مساله رستاخیز برمی گردد و سوره را پایان می دهد .

فضیلت تلاوت این سوره
در حدیثی از پیغمبر ( صَلی اللهُ علیه و آله ) می خوانیم :  من قرأ « سأل سائل » اعطاه الله ثواب الذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون و الذین هم علی صلواتهم یحافظون :
« کسی که سوره « سأل سائل » را بخواند خداوند ثواب کسانی را به او می دهد که امانات و عهد و پیمان خود را حفظ می کنند و کسانی که مواظب و مراقب نمازهای خویشند »   
حدیث دیگری از امام باقر « علیه السلام » آمده است :  من أدمن قرائته «‌سأل سائل » لم یسأله الله یوم القیامه عن ذنب عمله و اسکنه جنته مع محمد (ص) :
کسی که پیوسته سورة «‌سأل سائل » را بخواند خداوند در قیامت او را از گناهانش باز پرسی نمی‌کند ، و او را در بهشتش با محمد «‌صَلی الله عَلیه و اله » سکونت می دهد »   
همین مضمون از امان صادق «‌علیه السلام » نقل شده است .
بدیهی است آنچه انسان را مشمول اینهمه ثواب عظیم می کند تلاوتی است که با عقیده و ایمان ، و سپس با عمل همراه باشد ، نه اینکه آیات و سوره را بخواند و هیچ انعکاسی در روح و فکر و عملش نداشته باشد .
سورة معارج
بِسْمِ اللهِ‌الرَّحْمنِ‌الرَّحیمِ
(1)    سَاَلَ سآئَلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ  لا
(2)    لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ‌
(3)    مِنَ اللهِ ذِی الْمَعارِجِ ط

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
ترجمه :
1ـ تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد !
2ـ این عذاب مخصوص کافران است ، و هیچکس نمی تواند آن را دفع کند .
3ـ از سوی خداوند ذی المعارج است ( خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود می کند ) .
شأن نزول :
بسیاری از مفسران و ارباب حدیث شأن نزولی برای این آیات نقل کرده اند که حاصل آن چنین است :
جزء بیست و نهم
«هنگامی که رسول خدا ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) علی ( عَلیه السلام ) را در روز « غدیر خم » به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت :  من کنت مولاه فعلی مولاه  «‌هر کس من مولی و ولی او هستم علی مولی و ولی او است » چیزی نگذشت که این مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهری »  خدمت پیامبر( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی دهیم ماهم شهادت دادیم ، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی ما همه اینها را نیز پذیرفتیم ، اما با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان ( اشاره به علی علیه السّلام ) را به جانشینی خود منصوب کردی ، و گفتی : من کنت مولاه فعلی مولاه ، آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا ؟ !
پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله )  فرمود : « قسم به خدائی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خدا است »‌.
« نعمان » روی برگرداند در حالی که می گفت اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطِر علینا حجاره من السماء :  «‌خداوندا ! اگر این سخن حق است و از ناحیه تو ، سنگی از آسمان بر ما بباران » !‌
اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت ، همینجا آیه سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع  نازل گشت »
آنچه را در بالا گفتیم مضمون عبارتی است که در « مجمع البیان » از «‌ابوالقاسم حسکانی » با سلسله سندش از « امام صادق علیه السّلام » نقل شده است .   
همین مضمون را بسیاری از مفسران اهل سنت ، و روات حدیث با مختصری تفاوت نقل کرده اند .
مرحوم  « علامه امینی »  در «‌الغدیر » آن را از سی نفر از علمای معروف اهل سنت نقل می کند ( با ذکر مدرک و نقل عین عبارت ) از جمله :
تفسیر  غریب القرآن  «‌حافظ ابو عبید هروی »
تفسیر  شفاء الصدور  « ابوبکر نقاش موصلی »‌
تفسیر الکشف و البیان  «‌ابواسحاق ثعالبی »
تفسیر ابوبکر یحیی « القرطبی »
تذکره ابواسحاق « ثعلبی »
کتاب  فرائد السمطین  « حموینی »
کتاب « درر السمطین » « شیخ محمّد زرندی »
تفسیر  سراج المنیر  « شمس الدین شافعی »
کتاب  « سیرة حلبی »
کتاب  « نور الابصار »  « سید مؤمن شبلنجی »
و کتاب  شرح جامع الصغیر سیوطی  از « شمس الدین الشفاعی »
و غیر اینها  
در بسیاری از این کتب تصریح شده که آیات فوق در همین رابطه نازل شده است ،‌البته دربارة اینکه این شخص « حارث بن نعمان » بوده یا « جابربن نذر » یا «‌نعمان بن حارث فهری » اختلاف است، و می دانیم این امر تأثیری در اصل مطلب ندارد .
البته بعضی از مفسران یا محدثانی که فضائل علی علیه السّلام را با ناخشنودی می پذیرند ایرادهای مختلفی بر این شأن نزول گرفته اند که در پایان بحث تفسیری به خواست خدا به آن اشاره خواهد شد .
خداوند « مشارق »‌و « مغارب »
در آیات قرآن مجید گاهی تعبیر  «‌مشرق »‌و «‌مغرب »  به صورتی «‌مفرد » آمده است مانند آیه 115 بقره ولله المشرق و المغرب :  « مشرق و مغرب از آن خدا است » و گاه به صورت « تثنیه » آمده است ، مانند آیه 17 سوره رحمن  رب المشرقین و رب المغربین  : « پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب » و گاه به صورت « جمع »  المشارق و المغارب  مانند آیه مورد بحث .
بعضی کوته نظران این تعبیرات را متضاد پنداشته اند ، د رحالی که همگی هماهنگ ، و هر یک اشاره به نکته ای است ، توضیح اینکه خورشید هر روز از نقطه تازه ای طلوع ، و در نقطه تازه ای غروب  می کند ، بنابراین به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم ، و از سوی دیگر در میان اینهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در میان آنها ممتاز است که یکی در آغاز تابستان ،  یعنی حداکثر اوج خورشید در مدار شمالی ، و یکی در آغاز زمستان یعنی حداقل پائین آمدن خورشید در مدار جنوبی است ( که از یکی تعبیر به  مدار رأس السرطان و  از دیگری تعبیر به مدار رأس الجُدَی  می کنند ) و چون این دو کاملا مشخص است روی آن مخصوصاً تکیه شده است ، علاوه بر این دو مشرق و دو مغرب دیگر که آنها را مشرق و مغرب اعتدالی می نامند ( در اول بهار و اول پائیز هنگامی که شب و روز در تمام دنیا برابر است ) نیز مشخص می باشد که بعضی  رب المشرقین و رب المغربین  را اشاره به آن گرفته اند و آن نیز قابل توجه است .
اما آنجا که به صورت « مفرد »‌ذکر شده معنی جنس را دارد که توجه تنها روی اصل مشرق و مغرب است بی آنکه نظر به افراد داشته باشد ،  به این ترتیب تعبیرات مختلف بالا هر یک نکته ای دارد و انسان را متوجه تغییرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغییر منظم مدارات شمس می کند.




سورة نوح

این سوره در مکه نازل شده و دارای 28 آیه است



تاریخ شروع
22 ذی الحجه الحرام 1406




محتوای سورة نوح
این سوره چنانکه از نامش پیدا است سرگذشت نوح پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) را بیان می کند ، در سوره های متعددی از قرآن مجید به سرگذشت این پیامبر بزرگ اشاره شده ، از جمله سوره های «‌شعرا » ، «‌مؤمنون »‌،‌« اعراف » ، «‌انبیاء » و از همه محشر وحتر در سوره « هود » آمده که در حدود 25 آیة درباره این پیامبر اولوالعزم سخن می گوید ( از آیة 25 تا 49)
ولی آنچه در سوره نوح آمده قسمت خاصی از زندگی او است که در جائی دیگر به این سبک نیامده است ، و این قسمت مربوط به دعوت مستمر و پی گیر ! و به سوی توحید ، و کیفیت ، و عناصر این دعوت . و ریزه کاری هائی است که در این مسأله مهم به کار رفته است ، آن هم در برابر  قوم لجوج و خودخواه و متکبری که مطلقا حاضر نبودند در برابر حق سر فرود آورند .
با توجه به اینکه این سوره در مکه نازل شده ، و پیامبر و مسلمانان اندک آن زمان در شرائطی مشابه شرائط زمان نوح و یارانش قرار داشتند ، مسائل زیادی را به آنها می آموزد ، و یکی از اهداف ذکر این ماجرا همین بوده است از جمله اینکه :
1ـ به آنها یاد می دهد که چگونه از طریق استدلال منطقی توأم با محبت و دلسوزی کامل دشمنان را تبلیغ کنند ، و از هر وسیله مفید و مؤثرتری در این راه بهره گیرند .
2ـ به آنها می آموزد که هرگز در طریق دعوت به سوی خدا خسته نشوند هر چند سالها طول بکشد ، و دشمن کار شکنی کند .
3 ـ به آنها می آموزد که در یک دست وسائل تشویق ، و در دست دیگر عوامل انداز را داشته باشند، و از هر دو در طریق دعوت بهره گیرند .
4 ـ آیات آخر این سوره هشداری است برای مشرکان لجوج که اگر در برابر حق تسلیم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناکی در پیش دارند .
5ـ علاوه بر اینها این سوره سبب تسلّی خاطر برای پیامبر ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) و مؤمنان نخستین و افراد مشابه آنها است که در برنامه های خود به لطف خدا دلگرم و در برابر مشکلات و سختیها صابر و شکیبا باشند .
به تعبیر دیگر این سوره ترسیمی است از بیان مبارزه دائمی طرفداران حق و باطل و برنامه هائی که طرفداران حق در مسیر خود باید به کار بندند .

فضیلت تلاوت سوره
در حدیثی از پیغمبرگرامی اسلام ( صَلی اللهُ عَلیْه و آله ) می خوانیم :  من قَرَأ سُورَهَ نوح کان مِن المءمنین الذین تدرکهم دعوه نوح :  «‌کسی که سوره « نوح » را بخواند از مؤمنانی خواهد بود که شعاع دعوت نوح پیامبر اورا فرا می گیرد »   .
و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام می خوانیم  من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر و یقرأ کتابَهُ فُلَایدع اِن یقرأ سوره : « انا ارسلنا نوحاً » فای عبدُ‌قرأها

 


دانلود با لینک مستقیم

دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات


دانلود تحقیق ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:29

چکیده:

انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم رکعون .
آیه ۵۵ سوره مبارکه مائده .
ولی شما تنها خدا و پیامبر او ست و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز زا بر پا می دارند در حال رکوع زکات می دهند .
در این پژوهش با انتخاب ۱۰ آیه از سوره های آل عمران ،مائده، شوری و بقره برآنیم تا از دیدگاه قرآن به مساله ولایت بنگریم و با کنکاش در آیات به تعمق در این مساله پرداخته و جلوه های بیشتری از معارف قرآنی بر ما آشکار شود .

موضوع تحقیق :ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات
گروه معارف دانشگاه هنر ،واحد درسی :معارف اسلامی ۲
استاد راهنما : جناب آقای زارعی رضایی
دانشجو : غزال صالحی :معماری ۸۰
نیمسال دوم سال تحصیلی ۸۴-۸۳
تاریخ تحویل :۳۰/۳/۱۳۸۴

فهرست منابع وماخذ :
۱- معارف اسلامی ۲، علیرضا امینی و محسن جوادی ،فصل دوم ،امامت
۲- ترجمه تفسیر المیزان ،استاد علامه طباطبایی (رض) ،جلد دوم
۳- ترجمه تفسیر المیزان ،‌استاد علامه طباطبایی(رض)‌،جلد سوم
۴- ترجمه تفسیر المیزان ،استاد علامه طباطبایی(رض)‌،جلد پنجم

انا انزلنا التوریه فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا والربانیون والاخبار بما استحفضوا من کتاب الله وکانوا علیه شهدا فلا تخشوا الناس و اخشون و لا تشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً و من لم یحکم بما انزل الله فاولیئک هم الکافرین .

کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس والعین بالعین و الا نف بالانف و الاذن بالاذن و السن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون .
و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون
افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون.

تورات را نیز نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود وانبیاء که دین اسلام داشتند با آن در بین یهودیان حکم می کردند وهمچنین علمای ربانی و مربی مردم و خبرگان از یهود ونصرا به مقداری که از کتاب خدا حفظ بودند و بر آن شهادت می دادند طبق آندر بین مردم حکم می کردند (پس شما علمای یهود عصر حاضر به هیچ انگیزه ای احکام و آیات تورات را دگرگون مسازید نه به انگیزه ترس ونه به انگیزه طمع ) پس از مردم نترسید و تنها از من بترسید و به طمع مال و آقائی آیات مرا به بهائی اندک نفروشید که هر کس بدانچه خدا نازل کرده حکم نکند او و همفکرانش کافرند .

و ما در تورات علیه یهودیان در باب قصاص حکم کردیم به اینکه جان قاتل در برابر قتلش و چشم جانی در برابر چشمی که از دیگری کورکرده وبینی جانی در برابر بینی دیگری که بریده شده گرفته شود وهر جراحتی که جانی بر دیگران وارد آورده بر او وارد می آورند و قصاص می گیرند ـ مگر اینکه آسیب دبده تصدق و احسان نماید ـ پس اگر کسی تصدق کند و قصاص نگیرد این عمل نیکش کفاره گناهان اومی شود و باز تکرار میکنم کسی که حکم نکند بدانچه خدا نازل کرده او و همفکرانش از ظالمانند .

و اهل انجیل باید بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم کنند و کسی که حکم نکند بدانچه خدا نازل کرده او و همفکرانش فاسق و عصیان پیشه گانند .
اینان با اعراض خود از دین حق چه می جویند و چه چیز به جز حکم جاهلیت می توانند بجویند و کیست که حکمش بهتر از حکم خدا باشد ؟ پس اینان مردمی صاحب یقین نیستند .
این آیه شریفه به منزله تعلیل است و این آیه و آیات بعد از آن بیانگر این معنایند که خدای سبحان برای امت ها با اختلافی که در عهد و عصر آنهاست شرایعی تشریع کرده و آن شرایع را در کتبی که نازل کرده قرار داده تا به وسیله آن شرایع هدایت شوند و راه را از چاه تشخیص دهند و هر وقت با یکدیگر بر سر حادثه ای اختلاف کردند به آن کتاب و شریعت مراجعه نمایند وانبیا و علمای هر امتی را دستور داده که بر طبق آن شریعت و کتاب حکم کنند و آن شریعت را به تمام معنا حفظ نمایند و به هیچ وجه اجازه ندهند که دستخوش تغییر و تحریف گردد ودر مقابل حکمی که می کنند چیزی از مردم مطالبه نکنند که هرچه مطالبه کنند ثمنی قلیل است و در اجرای احکام الهی از احدی نترسند وتنها از خدای تعالی بترسند .

واین معانی را به شدت هر چه بیشتر تاکید کرده و آنان را از پیروی هوای نفس وتفتین دنیا پرستان برحذر باشند و اگر به اختلاف امت ها و زمانها احکامی مختلف تشریع کرده برای این بوده که امتحان الهی تمام شود چون استعداد زمانها به مرور مختلف می شود و معلوم است که دو استعداد مختلف از نظر شدت و ضعفبا یک تربیت علمی و عملی و بر یک روال استکمال نمی کند هر استعدادی برای رسیدن به کمال مکتبی و تربیتی خا ص به خود لازم است .

پس اینکه فرمود«‌انا نزلنا التوریه فیها هدی ونور»معنایش این است که ما تورات را نازل کردیم کهدر آن مقداری احکام و معارف الهی ومایه هدایت وجود دارد و مداری نور بر حسب حال بنی اسراییل واستعداد آنان در آن هست. (آری کلمه فیها دلیل روشنی است بر اینکه اولاً آنچه در تورات فعلی هست هدایت نیست بلکه در میان مطالب تورات هدایت وجود دارد و ثانیاً آنچه از هدایت در تورات هست پاره ای از هدایت است نه کل هدایت وخلاصه چنان نیست که برای همه بشر ودر همه قرون کافی باشد «مترجم ».

و خدای تعالی در قرآن کریمش اخلاق عمومی بنی اسراییل وخصوصیات نژادی آنان و مدار فهمشان را ذکر کرد به همین جهت در تورات از هدایت جز مقداری را نازل نکرد واز نور جز بعضی از آن را قرار نداد چون بنی اسراییل هم سابقه دار بودند (و انبیائی دیگر در میان آنان برخاست )‌و هم امتی قدیمی بودند و هم استعدادشان برای پذیرفتن هدایت اندک بود قرآن کریم در آیه زیر با آوردن کلمه «من» به این نکته که گفتیم تورات مشتمل بر مقداری هدایت است نه کل هدایت اشاره نمود ومیفرماید :«و کتبنا له فی الالواح من کل شی موعظه و تفصیلاً لکل شی ».

در اینجمله اگر نبیین را به اسلام – که همان تسلیم شدن در برابر خدای تعالی است تسلیم شدن هم از نظر قرآن عبارت است از همان دین توصیف کرد برای این بود که اشاره کرده باشد به اینکه دین در همه ادوار بشری یکی است و آن عبارت است از اسلام و تسلیم شدن برای خدا واستنکاف نکردن از عبادت او واینکه احدی از مومنین به خدا به اینکه تسلیم خدا است و به اصطلاح مسلمان به معنای عام است نمی تواند از قبول حکمی از احکام خدا و شریعتی از شرایع او را نپذیرد و از پذیرفتن آن استکبار کند .
ربما استحفظوا من کتاب الله و کانوا علیه شهداء.

یعنی :تورات را نازل کردیم که در آن هدایت ونوری است که انبیاء که تسلیم خدا بودند برای یهودیان به آن هدایت و نور حکم می کردند و نیز ربانیان و یا علمائی که از هر چیزی بریدند و در علم و عمل فقط به خدا پیوستند و یا کسانی که تربیت بشر به ایشان و علم ایشان محول شده – البته این معنای دوم بنابراین است که کلمه ربانیان و یا تربیت مشتق شده باشد – وهمچنین احبار یعنی خبرگان از علمای یهود به آن هدایت و نور حکم می کردند چون خدا یتعالی از آنان خواسته بود بدانچه او دستور می دهد واز آنان خواسته حکم کنند وآن این بود که «از کتاب خدا احکامش را نگهبان باشد و بههمین جهت که نگهبانان احکام خدا و حاملین آنند شاهدان بر کتاب خدا شدند تا در نتیجه تغییر و تحریفی در کتاب خدا رخ ندهد چون به فرض

که دمنان در کتاب تورات نوشته شده قلمی ببرند و تحریف بکنند تورات تحریف نمی شود چون در سینه این احبار و علمای ربانی محفوظ است بنابراین جمله : «و کانوا علیه شهدا» به منزله نتیجه است برای جمله «بما استحفظوا» و معنای مجموع دو جمله ای ایناست که علمای ربانی و احبار وخبرگان یهود مامور شده بودند به حفظ تورات تا در نتیجه حافظ آن و شاهد بر آن باشند – هر جا اختلافی پدید آمد که فلان حکم از تورات است یا نه اینان که تورات را از بر دارند شهادت دهند که هست یا شهادت دهند که نیست .

و این معنایی که ما برای شهادت کردیم همان چیزی است که سیاق آیه به آن اشاره میکند ولی بسا از مفسرین که گفته باشند مراد از شهادت شهادت بر حکم پیامبر اسلام در مورد رجم است واینکه رجم و سنگسار در تورات هم ثابت است ویا گفته باشند :مراد شهادت بر کتاب است و اینکه این تورات از ناحیه خدای یگانه ای نازل شد که احدی شریک او نیست .لیکن از جهت سیاق و زمینه گفتار هیچ شاهدی بر این معنا وجود ندارد .

«فلا تخشوا الناس و اخشون و لاتشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً»
این جمله به شهادت اینکه حرف «فاء» که کارش تفریع است بر سر آن آمده نتیجه گیری و تفریع برجمله :«انا انزلنا التوریه فیها هدی ونور یحکم بها…» است و چنین معنا می دهد :« حال که معلوم شد تورات از ناحیه ما نازل شده و مشتمل بر شریعتی است که انبیاء و ربانیان و احبار با آن شریعت بین شما حکم می کنند پس زنهار که چیزی از آنرا کتمان کنید و به انگیزه ترس به اینکه از مردم بترسید و پروردگار خود را فراموش کنید نه چنین مکنید بلکه تنها از خدا بترسید که دیگر از مردم نخواهید ترسید و اما انگیزه طمع به اینکه «آیات خدا را در برابر بهائی اندکی بفروشید » را کنار بگذارید زیرا مال و جاه دنیوی امری است زایل و باطل .


دانلود با لینک مستقیم

مقاله دیدگاهی دیگر در تفسیر ماده ۲۰۰ قانون مدنی

اختصاصی از یارا فایل مقاله دیدگاهی دیگر در تفسیر ماده ۲۰۰ قانون مدنی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله دیدگاهی دیگر در تفسیر ماده ۲۰۰ قانون مدنی


مقاله دیدگاهی دیگر در تفسیر ماده ۲۰۰ قانون مدنی

 

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:31

 فهرست مطالب:

چکیده   ۱
مقدمه   ۲
الف ـ حقوق فرانسه   ۴
۱٫ نظریه نوعی «Theorie objective»   ۴
۲٫ نظریه «شخصی» « Theorie subjective»   ۴
۳٫ نظریه مختلط یا نظریه وسط   ۶
ب ـ حقوق ایران   ۷
۴٫ رویه قضایی ایران متأسفانه در این زمینه رهنمودی ندارد.   ۱۲
ج ـ نظر مورد انتخاب   ۱۳
منظور از خود موضوع معامله   ۱۳
منظور از عدم نفوذ   ۱۵
ماده ۱۹۴ تصریح دارد:   ۱۶
ماده ۷۶۲ قانون مدنی می‎گوید:   ۱۶
ماده ۳۵۳ قانون مدنی قابل دقت است، که می‎گوید:   ۱۶
د ـ بعضی نکات ضروری   ۲۲
الف: بطلان مطلق و بطلان نسبی “Nullite absolue et Nullite relative”   ۲۴
ب: عدم نفوذ   ۲۴
ج: حق فسخ   ۲۵
د: مقایسه بطلان نسبی با عدم نفوذ و حق فسخ   ۲۵
کتابنامه:   ۲۷

 

چکیده:

تدوین کنندگان قانون مدنی ایران جلد اول قانون مزبور را از دو منبع اساسی، یکی حقوق امامیه و دیگری قانون مدنی فرانسه اقتباس کردند و انصافاً در کار خود توفیق چشمگیری داشتند. تأثیر این دو منبع در قانون مدنی ما باعث شده تا مفسرین و اساتید حقوق در تفسیر بعضی مواد قانون مدنی دچار مشکل شوند و در نتیجه برای تفسیر بعضی از مواد از مراجعه مستقیم و دقیق به منابع حقوق اسلامی و حقوق فرانسه گریزی نباشد. از جمله شاخص‎ترین موادی که تجلی دو دیدگاه حقوق اسلامی و حقوق فرانسه در آنها مشهود است مواد 199 و مخصوصاً 200 قانون مدنی در باب اشتباه است که بحثهای پیرامون آنها بعد از هفتاد و پنج سال که از تصویب قانون مدنی می‎گذرد هنوز پایان نیافته است. اساتید حقوق در این باب تحقیقات گرانبهائی کرده و در کتابها و مقالات متعدد حقوقی در این باره اظهارنظرهای عالمانه‎ای کرده‎اند. آنچه در این مقاله می‎آید نیز کوشش نوینی در تفسیر ماده 200 قانون مدنی با توجه به تحقیقات اساتید بزرگوار و با عنایت به منابع فقهی و اروپائی ذیربط است.

مقدمه:

ماده 199 قانون مدنی می‎گوید:

«رضای حاصل در نتیجه اشتباه یا اکراه، موجب نفوذ معامله نیست.»

ماده 200 قانون مدنی مقرر میغدارد:

«اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است، که مربوط به خود موضوع معامله باشد.»

ماده 201 قانون مزبور نیز چنین است:

«اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمی‎آورد، مگر، در مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد بوده باشد.»

این مواد که در مبحث اول از شرایط اساسی صحت معامله با عنوان: «قصد طرفین و رضای آنها» آمده‎اند، مواد اصلی در زمینه «اشتباه» در قانون مدنی ایرانند؛ ولی مواد منحصر نیستند و در جاهای دیگر از جمله در مبحث «خیارات» نیز احکامی درباره برخی اشتباهات آمده است. مواد 200 و 201 قانون مدنی از بحث‎انگیزترین مواد این قانون محسوب می‎شوند؛ به طوری که در شرح و تفسیر این مواد نظریات مختلفی از سوی حقوقدانان عرضه شده است. همچنین در تفسیر کلمات و تعبیراتی که در این مواد آمده، از جمله در «خود موضوع معامله»، «خلل» و «عدم نفوذ»، نظریات متفاوتی از سوی استادان حقوق ایران ابراز شده است. حتی بعضی اساتید صاحب نام در جایی از تألیفات خود، اشتباه موضوع ماده 200 ق.م. را موجب عدم نفوذ، و در جایی دیگر آن را موجب بطلان معامله دانسته‎اند؛ چنانکه مرحوم دکتر سید حسن امامی در جائی اشتباه را چنانچه در ماده مورد معامله باشد، موجب بطلان می‎داند (امامی 1371، ج1، ص 199)، ولی در جای دیگر از همان کتاب این اشتباه را موجب عدم نفوذ می‎شمارد (امامی، 1371، ج4، صص 42 و 50) آنچه در ذیل می‎آید، عرضه دیدگاهی دیگر در تفسیر این مواد است.

همان طور که مشخص است، این دو ماده به اشتباه در مورد معامله و اشتباه در شخص طرف قرارداد پرداخته‎اند. در حالی که اشتباه، مصادیق دیگری نیز از جمله اشتباه در «علت قرارداد» و اشتباه در انگیزه‎ها و دواعی نیز دارد. در این یادداشتها فقط ماده 200 قانون مدنی، یعنی «اشتباه در مورد معامله»؛ بررسی می‎شود، و بحث درباره دیگر اشتباهات به فرصتی دیگر موکول می‎گردد.

ماده 200 قانون مدنی، به طور مشخص درباره اشتباه در مورد معامله است. متن این ماده مجدداً ذکر می‎شود.

«اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است، که مربوط به خود موضوع معامله باشد.»

ماده مزبور از بند اول ماده 1110 قانون مدنی فرانسه اقتباس، بلکه ترجمه شده است. این ماده مقرر می‎دارد:

“L` erreur n’est une cause de nullite` de la converntion que lirsqu’elle tombe sur la substance meme de la chose ui en est 1`objet.”

ترجمه متن فوق‎الذکر، همان ماده 200 قانون مدنی است. در مواد 200 قانون مدنی ایران و 1110 قانون مدنی فرانسه، دو موضوع بحث‎انگیز وجود دارد؛ یکی «خود موضوع معامله»، و دیگری حکم ماده مزبور که آیا بطلان است یا عدم نفوذ. درباره ماده 1110 قانون مدنی فرانسه، بحثهای زیادی درگرفته و دانشمندان حقوق و رویه قضایی فرانسه، نقطه نظرهای دقیق و جالب توجهی ارائه کرده‎اند. و از آنجا که ماده 200 قانون مدنی ایران از ماده 1110 قانون مدنی فرانسه اقتباس شده است، تفسیر دقیق ماده 200 قانون مدنی ایران جز با اطلاع از این نقطه‎ نظرها میسر نیست. بنابراین، ابتدا نظر حقوقدانان و رویه قضایی فرانسه را در تفسیر این ماده بررسی می‎کنیم، و سپس نظر حقوقدانان ایرانی و در نهایت نظر مورد انتخاب را می‎آوریم.

 


دانلود با لینک مستقیم

مقاله بررسی و تفسیر قاعده لاضرر

اختصاصی از یارا فایل مقاله بررسی و تفسیر قاعده لاضرر دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله بررسی و تفسیر قاعده لاضرر


مقاله بررسی و تفسیر قاعده لاضرر

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:40

فهرست مطالب:

مقدمه :

فصل اول : بررسی و  تفسیر قاعده لاضرر

گفتار اول : مدارک قاعده لاضرر

متن حدیث لاضرر

گفتار دوم : معانی قاعده لاضرر

مفاد حقوقی روایت

نقد و بررسی نظرات مربوط به معنای قاعده لاضرر

گفتار سوم : شرح اشکالاتی که بر قاعده لاضرر وارد شده

فصل دوم : تنبیهات قاعده لاضرر

گفتار اول : دفع ضرر از خود با اضرار به غیر

گفتار دوم : تحمل ضرر غیر

گفتار سوم : تعارض ضررین بر یک نفر

گفتار چهارم : تعارض ضررین نسبت به دو نفر

گفتار پنجم : تعارض قاعده لاضرر و قاعده تسلیط

گفتار ششم : اضرار به غیر در اثر اکراه

گفتار هفتم : آیا قاعده لاضرر شامل امور عدمی هم می‌شود

گفتار هشتم : رابطه خیارات با قاعده لاضرر

گفتار نهم : رابطه قاعده لاضرر باشفعه

گفتار دهم : منع سوء استفاده از حق و قاعده لاضرر

گفتار یازدهم : موارد کاربرد قاعده لاضرر در قانون مدنی

مقدمه:

از جمله قواعدی که در تعدیل یا تکمیل نصوص شرعی کاربرد مؤثر دارد و احکام فرعی فراوانی از آن متفرع شده است قاعده لاضرر یا قاعده نفی ضرر است . با آنکه نصوص شرعی متعددی به عنوان مدرک قاعده مزبور مورد استناد فقها واقع شده است اما بدون تردید قبح ضرر و حسن جلوگیری از آن و در نتیجه نهی از ضرر از احکامی است که عقل صرفنظر از متون شرعی یا ادله نقلی به آن حکم می‌کند و از مستقلات عقلیه است به عبارت دیگر این قاعده از قواعد کلی مبتنی بر انصاف است .

اهمیت قاعده مذکور به حدی است که بسیاری از فقها از گذشته دور و نزدیک در تالیفات و تقریرات خود رساله مستقلی را به آن اختصاص داده‌اند .

مرحوم علامه بزرگوار شیخ مرتضی انصاری از جمله فقهای بزرگی است که رساله مخصوصی درباره قاعده لاضرر تنظیم نموده این رساله در آخر کتاب مکاسب ایشان به چاپ رسیده است و این در حالی است که مرحوم شیخ در ذیل قاعده اشتغال در آخر فوائدالاصول نیز قاعده لاضرر را مورد بحث قرار داده است . همچنین مرحوم علامه ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الایام و نیز محقق بزرگوار شیخ شریعت اصفهانی در خصوص این قاعده تحقیق کرده‌اند

در زمان معاصر امام خمینی مدظله در این باب تحقیقی به عمل آورده‌اند که در ضمن چند رساله دیگر تحت عنوان الرسائل در سال 1384 ه ـ ق در قم به چاپ رسیده است .

فصل اول

 بررسی و تفسیرقاعده لاضرر

گفتار اول : مدارک قاعده لاضرر

1-قرآن

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مستقیما بر نهی از اضرار تاکید دارد که به ذکر چند نمونه از آن مبادرت می‌گردد .

ــ در آیه 233 سوره بقره چنین آمده است :«لا تضار والده بولدها ولا مولود له بولده » به این معنی که پدر و مادر نباید به فرزند خود و خود زیان برسانند یا در صدد زیان رساندن برآیند و یا به پدر و مادر نباید به سبب فرزند زیان رسانیده شود .

ــ در آیه 231 سوره بقره می‌فرماید : « و لا تمسکو هن ضرارا لتعتدو » در این آیه از اینکه مردان برای ضرر زدن و تجاوز به حقوق زنان آنان را نگهداری کنند و از طلاق آنها خودداری کنند صراحتا نهی شده است .

ــ خداوند در آیه 12 از سوره نساء می‌فرماید : « من بعد وصیه یوصی بها او دین غیر مضار » یعنی از بعد وصیتی که وصیت می‌شود به آن یا دینی غیر ضرر رساننده . قضیه از این قرار است که می‌فرماید ترکه بین ورثه تقسیم می‌شود بعد از آنکه مورد وصیت یا دینی که « غیرمضار » است از ترکه خارج گردد یعنی وصیتی که موصی به ورثه ظلم نکرده و ضرر نزده باشد چون ممکن بود موصی به قصد اضرار به ورثه به دینی اقرار کند و بدین وسیله ورثه را از میراث ممنوع و محروم نماید .

آیه 284 سوره بقره می‌فرماید : « و لا یضار کاتب و لا شهید » ( کاتب و گواهی دهنده دین نباید ضرر برساند ) یعنی کاتب و تنظیم کننده دین و معامله نباید امری را که غیر واقع است بنویسد و همچنین شاهد باید دقیقا به چیزی که اتفاق افتاده گواهی دهد و چیزی از آن نکاهد .


دانلود با لینک مستقیم