یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

آدم و هوا

اختصاصی از یارا فایل آدم و هوا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

قصه آدم و حوا

 اول خلقت بود. حوا توی بهشت یه گوشه تنها نشسته بود. آدم رفته بود خرما بچینه. حوا داشت با خودش فکر می کرد که چقدر مزه خرما دلشو زده. دیگه میلی به خوردن انار و امبه و موز و .... نداشت. چون همه براش تکراری شده بود.راستش رو بخوای حوصله آدم رو هم دیگه نداشت. چون حرفاشون برای هم تکراری شده بود.آخه میدونید اون بهشتی که آدم و حوا توش زندگی می کردند. از بهشتی که محمد به مسلمونا قول داده خسته کننده تر بود. چون توی بهشت محمد کلی مسلمون زن و مرد هست با کلی حوری و غلمان. اما بهشتی که اول خلقت آدم و حوا توش بودند. فقط خودشون دوتا اونجا بودند. حوا از این بهشته کلافه شده بود.

چون نه بچه ای داشت که نصف روز سرشو با اون گرم کنه و گاهی کهنه های اونو بشوره. نه همسایه ای که بره پیشش بشینه غیبت مادرشوهرشو بکنه. نه اختراعی شده بود که خبرشو توی روزنامه بخونه. نه یک هم بهشتی دیگه داشت که از سرگذشتش بپرسه. نه رادیو بود.

خلاصه حوا کلافه شده بود. صبح تا شب باید توی این بهشت اینور و اونور سرک می کشید. غذا هم آماده بود لازم نبود نصف از وقتشو توی آشپزخونه بگذرونه. باید یه جوری به این زندگی یکنواخت خاتمه میداد. آدم عین خیالش نبود. یک لحظه با خودش گفت حاصل این همه تلف کردن وقت چیه. تازه قرار نبود توی بهشت مرگی وجود داشته باشه که بالاخره یک روز از این زندگی خسته کننده راحت بشه. حداقل اگه با آدم هم دعواش میشد روز بعد از دعوا احساس میکرد یه تنوعی توی زندگیش پیش اومده. بدبختی اینجا بود که موضوعی هم نداشتند که با هم دعواشون بشه. چون توی بهشت به جز خودشون کسی نبود که بخوان با اون چشم هم چشمی کنند. یا مثلا آدم نمی تونست به حوا بگه چرا موقعیکه داشتی خرید میکردی روسریت کنار رفته بود و موهاتو مرد سبزی فروشه دید.

حوا داشت با خودش فکر می کرد همینکه آدم اومد بهش میگم بریم پیش خدا بگیم یه تجدید نظر بکنه .آخه خدا وقتی حوصله اش از تنهایی به سر اومده بود نشست و گل بازی کرد و ما رو ساخت. ما باید چکار کنیم. تازه اون از خودش اختیار داشت. ما که نداریم هر کاری خدا گفت بکن باید بکنبم . و هر کاری گفت نکن نباید بکنیم. اون گفته از این درخت سیب نخور اما من نمی دونم چرا نباید بخورم. اگه سیب بده چرا اینجاست. اگه خوبه چرا نباید استفاده بشه. اگه برای آزمایش منه مگه خودش از نتیجه آزمایش خودش خبر نداره. ناسلامتی اون خداست و از همه چیز خبر داره. در ثانی این تنها چیزی هست که مزشو نچشیدم حد اقل خوردن این میوه که تا حالا نخوردم یه کمی به زندگیم تنوع میده.توی همین فکرها بود که شیطون از راه رسید.تا شیطون دهنشو باز کرد که بگه با زندگی توی بهشت چطوری.

حوا از خستگی ملال آور بهشت برای شیطون حرف زد. شیطون هم که وقت رو مناسب دید گفت اگه از این میوه بخوری دانا میشی. خدا هم هیچ دلیلی نداشته که به تو گفته از این میوه نخوری . فقط حسودیش میشده تو هم مثل خودش بشی. حوا به شیطون گفت آره با تو موافقم. وگرنه چه دلیلی داره که درختی وجود داشته باشه اما خدا که میگن همه چیزش از روی حکمت هست بی دلیل اونو خلق کرده باشه. چرا من باید مثل یک بره معصوم فقط هر چی خدا گفت گوش کنم پس کی خودم باشم. کی از اراده ام استفاده کنم.

از اونجا که حوا یک پیش زمینه از یکنواختی بهشت داشت حرفای شیطون زود کار خودشو کرد. میدونی از اینجا معلوم شد که یکنواختی بهشت بیشتر روی حوا اثر گذاشته بود تا آدم.تازه شیطون از حوا خداحافظی کرده بود که آدم با یک مشت خرما از دور پیداش شد. همینکه آدم به نزدیکیهای حوا رسید حوا به استقبالش رفت و با یک عشوه گری گفت : عزیزم بهتر نیست خوردن خرما رو کنار بزاریم. بیا بریم از این درخت سیب بچشیم ببینیم چه مزه ای داره . من دیگه از خوردن این همه میوه تکراری خسته شدم.آدم گفت : چی داری میگی . وای تو میخوای خلاف دستور خدا عمل کنی. زود باش بگو استغفرالله. اما حوا گفت مگه من عروسک کوکی هستم که فقط هر چی خدا گفت انجام بدم. پس فایده این مغزی که توی سر من هست چیه. این مغز منه که به من میگه من هستم .اما اگه ازش استفاده نکنم یعنی همش خداست و من هیچی نیستم. اما آدم زیر بار برو نبود.

از حوا اصرار و از آدم انکار. چون غم توی بهشت معنی نداشت. تا حالا حوا گریه نکرده بود . اصلا بلد نبود گریه کنه تا اینجوری دل آدم رو نرم کنه. ناچار بهش گفت: اگه نیای از سیب بخوری امشب من میرم یه جایی می خوابم که دستت بهم نرسه. آدم تا حالا فکر اینجاشو نکرده بود. توی بهشت زن دیگه ای نبود که بهش بگه به جهنم. میرم با یکی دیگه. مجبور شد به خاطر این حرف هم که شده حرف خدا رو زمین بزاره و دو دستی بچسبه به حرف حوا خانم.

آدم رفت بالای درخت سیب و دو تا سیب کند یکیشو خودش خورد یکیشو هم داد به حوا. همینکه سیب از گلوشون پایین رفت. دیدند که ای وای لخت هستند. اما من نفهمیدم چرا از لخت بودن ناراحت شدند و خودشون رو با برگ پوشوندند.آخه اونجا که به جز خودشون دو تا کس دیگه ای نبود. بگذریم از همین لحظه که بنای نافرمانی رو میزارن شعورشون بالا میره. همینکه داشتند دنبال یه برگ می گشتند که خودشون رو بپوشونن یه دفه صدای خدا بلند میشه. آخ آخ چقدر خدا حسودیش شده بود که آدم و حوا به راز دانایی دست پیدا کرده بودند .خدا با غضب از اونها خواست که از بهشت خارج بشن. خلاصه هر چی آدم به خدا التماس کرد که ببخشتش توی گوش خدا نرفت. اما حوا قند تو دلش آب شده بود. میگفت ای کاش خدا دلش به رحم نیاد تا ببینیم خارج از این جا چه شکلیه.

هنوز آدم در حال التماس بود که اصلا نفهمیدند رو بال کدوم فرشته به زمین رسیدند.از اینجا بود که نق نق های آدم شروع شد. هی میگفت زن هر چی میکشم از دست تو می کشم. حوا بهش گفت حالا هر چقدر نق بزنی چیزی عوض نمیشه . پاشو برو یه چیزی پیدا کن بخوریم. دیگه اینجا مثل بهشت نبود که همه چیز دم دستشون باشه . باید تلاش می کردند. خلاصه روزای اول خیلی به سختی گذشت.

اما همینکه چند روز گذشت. آدم به حوا گفت. راستی چه کیفی داره که انسان از زحمت خودش استفاده کنه. واقعا توی بهشت خسته شده بودم . از بیکاری و پر خوری حوصلم سر رفته بود. چون اینجا خستگی تلاش روزانه را استراحت را برام دلچسب می کنه.اینجا میتونم مثل خدا آفرینش کنم . اما توی بهشت فقط باید می خوردم. روی زمین که هستم مثل خدا هستم توی بهشت هیچی نبودم. حوا به آدم گفت فکرش را بکن اگه توی بهشت مونده بودیم ، همیشه تو آدم بودی و من حوا. هیچ تغییری در انتظارمان نبود. هیچ حرکتی برای بهبودی نبود. مثل اینکه زمان ایستاده. آدم دیروز با آدم هزار سال بعد هیچ تفاوتی نداشت.اما در اینجا می توانیم رازهای هستی را بگشاییم.امروز ما می تواند با دیروز ما متفاوت باشد. در اینجا می توانیم بگوییم که هستیم. آدم پیشانی حوا را بوسید و از او سپاسگزاری کرد که او را از آن زندگی خسته کننده بهشتی نجات داده.


دانلود با لینک مستقیم


آدم و هوا

مقاله حقوق بشر از آدم تا حوا

اختصاصی از یارا فایل مقاله حقوق بشر از آدم تا حوا دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله حقوق بشر از آدم تا حوا


مقاله  حقوق بشر از آدم تا حوا

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:29

فهرست مطالب:

پیش درآمد
فلسفه حق
حق یا تکلیف؟
منابع حقوق
حقوق طبیعى
زمینه هاى فکرى و اجتماعى حقوق بشر
دیدگاه هاى مختلف درباره حقوق بشر
اسلام و حقوق بشر
مسیحیت و حقوق بشر
آیین یهود و حقوق بشر
ادیان شرقى و حقوق بشر
پست مدرنیسم و حقوق بشر
(منابع و مآخذ)

 

 

پیش درآمد

«حقوق بشر» مفهومى سترگ در اندیشه آدمى است. مفهوم حق و حقوق از قرن ها پیش و احتمالا پس از
بنیان اولین جوامع و نظام هاى اجتماعى و سیاسى، مورد توجه بشر قرار گرفت. حق و تکلیف و حقوق
طبیعى عناصر مهم فلسفه ها، مکاتب، ایده ها و ادیان در طول تاریخ بشر بوده اند. اما در دوران مدرن، همگام با بینش انسان گرایانه و فردگرایانه مدرنیته و با پیدایش نوزایى و اصلاح در فکر و اندیشه و صنعت و دین، عصر حق مدارى آغاز شد و حقوق بشر به رسمیت شناخته شد.

در دنیاى جدید، حقوق بشر به مسئله اى مهم و حیاتى در هر کشورى مبدل شده و در جامعه اى مانند
ایران با تمام عقب ماندگى هاى سیاسى، اقتصادى و فرهنگى، این مسئله باید جایگاهى اساسى و والا در
اندیشه روشنفکران داشته باشد. باید دانست سخن از آزادى، اختیار، دموکراسى، تکثر، کرامت و شرافت
انسان و نیز پیشرفت جامعه بدون توجه به حقوق بشر معنایى ندارد.

اما براى دستیابى به این اندیشه بنیادین، تغییر در بینش انسان نسبت به خود و حقوقش ضرورى به
نظر مى رسد. انسان باید بداند و بفهمد، حقوق بشر براى همگان چه «آدم» و چه «حوا» یکسان است و نژاد و
رنگ و مذهب و عقیده و جنسیت تمایزى ایجاد نمى کند. البته باید به این نکته نیز توجه کند که حقوق بشر خلق کردنى نیست، به وجود آمدنى است. باید آن را ایجاد کرد و به آن احترام گذاشت; زیرا مسیرى طولانى براى ایجاد آن، از «آدم» ابوالبشر تا «حوا» (اولین انسان شبیه سازى شده که در سال گذشته متولد شد) پیموده شد تا امروز که اعلامیه جهانى حقوق بشر به تصویب جهانى رسیده و راهنماى بشر براى احترام به حقوق انسان است. بنابراین رعایت آن در هر جامعه اى و احترام به آن در هر تفکرى لازم است.

در این مقاله سعى شده ضمن اشاره اى گذرا به فلسفه حق و حقوق طبیعى انسان، سیر تحول اندیشه
حقوق بشر از دوران غفلت تا امروز (دوران مدرن) مورد بررسى قرار گیرد و زمینه هاى اجتماعى این
اندیشه و نقش مدرنیته در آن، تجزیه و تحلیل شده و سپس ضمن اشاره به اصول مصرح در اعلامیه
جهانى حقوق بشر، به چهار دیدگاه مختلف درباره حقوق بشر نیز توجه شده است. به امید آن که همه
جوامع حقوق بشر را بشناسند، آن را به رسمیت شناسند، حقوق خود را مطالبه کنند و در مقابل نفى
کنندگان آن، بایستند.

 

فلسفه حق

حق چیست؟

«حق» و «حقوق» به معانى مختلفى چون مقررات اجتماعى «Law»، پاداش و دستمزد «Salary» و حق انسانى «Right» به کار رفته که در بحث حقوق بشر، مفهوم مورد نظر همین معناى اخیر است. منظور از
حق، سلطه خود به خودى انسان بر دیگرى، مرتبه اى ضعیف از ملکیت و اختیار، امتیاز فردى و جمعى هر
یک از اعضاى جامعه و قدرت یا سلطه ارادى است که قانون در اختیار شخص قرار مى دهد. در اصطلاح
حقوق حق را چنین تعریف کرده اند: «سلطه، توانایى و امتیازى است که به موجب قانون یا قواعد حقوق به
اشخاص داده مى شود و به وسیله آن افراد مى توانند در روابط اجتماعى خویش، اراده خود را به یکدیگر
تحمیل کنند و آنان را به رعایت و احترام آن الزام نمایند.»

حق که به وسیله عقل اعتبار و انتزاع مى گردد، «کوششى است براى ایجاد عدالت که از راه برقرارى
پیوندهاى چندجانبه میان خواست ها و تکالیف ایجاد مى شود.» اما نکته مهم اینجاست که امروزه معناى
حق فقط در مقایسه با تکلیف روشن مى شود.

 

حق یا تکلیف؟

در اندیشه غربى واژه حق «Jus» به معناى «برحق بودن» با مفهوم «Right» که به معنى «حق داشتن» است، تفاوت دارد. اندیشمندان غربى معتقدند در مقابل دوران ماقبل مدرن که عصر تکلیف بوده و داشتنِ
حق پذیرفتنى نبود، مدرنیته و عصر جدید بر اندیشه حق محورى تأکید کرد و امروز از حق، معناى حق یا
باطل بودن و خوب و بد استفاده نمى شود. بلکه حق داشتن در مقابل تکلیف داشتن مطرح شده است. انسان
سنتى، جهان را چونان مجموعه اى طبیعى و منظم مى پنداشت که در آن هر چیز در جاى خود قرار گرفته و فرد، مکلف بود این نظم طبیعى را حفظ کند. او اگر داراى حقوقى هم بود، در وراى تکلیف معنا مى یافت و هنوز خودآگاهى درباره حقوق به منصه ظهور نرسیده بود. اما در عصر جدید چون انسان در برابر خدا، سنت و ایدئولوژى ها مسئولیتى ندارد و نیز حقش را از آنها نمى گیرد که به آنان پاسخگو باشد، پس تنها مسئله مهم براى او حق است. انسان به زمینه ارزشهاى خویش آگاه تر شده و به خودآگاهى اخلاقى رسیده است. در دوران مدرن، انسان مى خواهد خود مؤلف دنیاى اخلاقى و زندگى خویش باشد، اراده او تضمین شده و هر شخص با «عقل نقّاد» و بر اساس سودانگارى، ارزشها و اخلاقیات سنتى را محک مى زند و اصلاح مى کند.

در مقایسه انسان سنتى و مدرن از رهیافت حقوق سه دیدگاه مختلف را مى توان تفکیک کرد:

1 ـ دیدگاه اول معتقد است تفاوت دوران مدرن و سنتى، بر اساس نوع تأکید بر حقوق یا تکالیف است.
«توقعات و ارزیابى هاى انسان گذشته در ارتباط با خود و جامعه، یکسره حول محور تکلیف شکل
مى گیرد، در حالى که مطالبات انسان جدید حول محور حق مى گردد... در دنیاى قدیم و نزد همه گذشتگان تکلیف نسبت به حق از اولویت برخوردار بوده است و آدمیان همواره «تکلیفْ آگاه» بوده اند... شریعت هایى که پیامبران آورده اند و حتى همه حقوقى که گذشتگان وضع کرده اند، در درجه اول سخن از تکالیف آدمیان مى گوید... اما در عصر جدید ما وارد یک پارادایم تازه شدیم که در آن انسان خود را یک جانور محق و نه یک جانور مکلف تعریف مى کند و در درجه اول حقوق خود را جستجو مى کند، آنگاه تکالیف را از دل حقوق بیرون مى آورد...]پس در کنار حق، تکلیف نیز معنا پیدا مى کند و[ اگر چه حقوق مطلوب است، اما تکلیف هم عزیز و مهم است و نباید آنرا فروگذاشت... اصلا اگر جامعه اى تنها بر حقوق بنا شود، ویران مى شود.» بنابراین انسان در دوران مدرن داراى در عین داشتن حق، تکالیف شرعى و غیر شرعى نیز دارد و البته «ما در جایى قائل به تکالیف شرعى تعبدى مى شویم که پیش از آن عقل مستقل قادر به درک آنها نباشد.»


دانلود با لینک مستقیم