یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

مقاله درباره نقش رستم

اختصاصی از یارا فایل مقاله درباره نقش رستم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نقش رستم


مقاله درباره نقش رستم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

مقدمه

نقش رستم واقع در سه کیلومتری شمال غربی [تخت جمشید] محل دفن شاهان [هخامنشی] از جمله [داریوش کبیر] و [خشایار شاه] و [کعبه زرتشت] و یا صلیب پارسی] است.

 

به دلیل شباهت نقش برجسته زمان [ساسانی] به [رستم] پهلوان اسطوره‌ای [ایران] به اشتباه به این محل نقش رستم گفته می‌شود.

محدوده جغرافیائی

محوطه تاریخی نقش رستم که در کوه حاجی آباد (نقش رستم) در 5/2 کیلومتری تخت جمشید قرار گرفته، آثاری از دوره های عیلامی (هزاره سوم تا اول پیش از میلاد)، هخامنشی (هزاره اول پیش از میلاد) و ساسانی‌ (قرون سوم تا هفتم میلادی) را در خود جای داده است. از مهم ترین آثار موجود در نقش رستم، می توان به یک نقش برجسته دوره عیلامی، معبد آناهیتا و آرامگاه های پادشاهان هخامنشی از جمله خشایارشاه، داریوش اول، اردشیر اول و نقش برجسته های پادشاهان ساسانی مانند نرسی، بهرام دوم، شاپور اول و اردشیر بابکان نام برد. همچنین در برابر کوه نقش رستم، ساختمان مکعب شگفت انگیزی قرار دارد که آن را کعبه زرتشت پیامبر جاودانه ایرانیان باستان می نامند.

نقش رستم

نقش رستم

نقش رستم

 

نقش رستم

نقش رستم

نقش رستم

 

نقش رستم

نقش رستم

نقش رستم

 

نقش رستم یکی از مهمترین و زیباترین آثار باستانی سرزمین پارس است. این مجموعه در حدود 4 کیلومتری پارسه (تخت جمشید)، در حسین کوه (کوه حاجی آباد - نقش رستم)، قرار دارد. سینهی جنوبی حسین کوه در اینجا به طور طبیعی به صورت پردهی نمایشی ِبزرگ به بلندی 70 متر و پهنای 200 متر در آمده است. سمت راست این دیواره پردهی نمایشی دیگری به پهنای 30 متر ایجاد شده.

 

بر دیوارهی عمودی حسین کوه نقش چند چلیپای ( صلیب + ) بزرگ دیده میشود. سه نقش در روبرو و یک نقش در سمت راست زاویهی کوه  که هر کدام آرامگاه یکی از شاهان هخامنشی میباشد.

کمی پایین تر از چلیپا های روبرو شاهان ساسانی نقش برجستههایی از خود به یادگار گذاشته اند.

در سمت چپ و اندکی جلو تر از دیوارهی کوه ، یک برج سنگی مربع شکل نمایان است که گویی نیمی از آن در خاک فرو رفته است.

این بنای عظیم و شگفت انگیز به نام « کعبهی زرتشت» خوانده میشود و از آثار دورهی هخامنشی است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نقش رستم

مقاله نقش رستم

اختصاصی از یارا فایل مقاله نقش رستم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله نقش رستم


مقاله نقش رستم

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات 17

مقدمه

نقش رستم واقع در سه کیلومتری شمال غربی [تخت جمشید] محل دفن شاهان [هخامنشی] از جمله [داریوش کبیر] و [خشایار شاه] و [کعبه زرتشت] و یا صلیب پارسی] است.

به دلیل شباهت نقش برجسته زمان [ساسانی] به [رستم] پهلوان اسطوره‌ای [ایران] به اشتباه به این محل نقش رستم گفته می‌شود.

محدوده جغرافیائی

محوطه تاریخی نقش رستم که در کوه حاجی آباد (نقش رستم) در 5/2 کیلومتری تخت جمشید قرار گرفته، آثاری از دوره های عیلامی (هزاره سوم تا اول پیش از میلاد)، هخامنشی (هزاره اول پیش از میلاد) و ساسانی‌ (قرون سوم تا هفتم میلادی) را در خود جای داده است. از مهم ترین آثار موجود در نقش رستم، می توان به یک نقش برجسته دوره عیلامی، معبد آناهیتا و آرامگاه های پادشاهان هخامنشی از جمله خشایارشاه، داریوش اول، اردشیر اول و نقش برجسته های پادشاهان ساسانی مانند نرسی، بهرام دوم، شاپور اول و اردشیر بابکان نام برد. همچنین در برابر کوه نقش رستم، ساختمان مکعب شگفت انگیزی قرار دارد که آن را کعبه زرتشت پیامبر جاودانه ایرانیان باستان می نامند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله نقش رستم

نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

اختصاصی از یارا فایل نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب


نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات20

پیرامون اثر گرانسنگ حکیم توس ـ شاهنامه سترگ ـ سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و جای سخنهای بسیار دیگر نیز هنوز خالی‌ست، نگاه متفاوت آقای قائم‌پناه به یکی از داستانهای محوری شاهنامه که می‌تواند سرفصلی برای نگاههای عمیق‌تری از این منظر باشد ما را مجاب به درج این مقاله می‌کند.
شاید در میان ایرانیانی که سر و سودای مطالعه دارند و علی‌الخصوص در وادی ادبیات فارسی قدم‌زنان تفرجی کرده و می‌کنند کمتر کسی را بتوان یافت که بی‌خبر باشد از اظهارنظر حکیم طوس، فردوسی نسبت به سرودة ارزشمند خویش (شاهنامه) که فرمود:
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
به راستی شاهنامه کاخی بس بلند و بزرگ است که در طول تاریخ هستی خویش، نظر بزرگان و معماران عرصة علم و خرد را همواره به خود معطوف داشته است اما هنوز هم کسی نتوانسته است همه زوایای آن را یک‌جا در حلقة عدسی دوربین دیدگان خویش به مشاهده بنشیند و به بیان دیگر کسی موفق نشده تمام زوایای آن را زیر سیطرة دید خویش درآورد، به تعبیر نگارنده، شاهنامه چون عروس حماسی است که تاکنون به حجلة زفاف هیچ دامادی درنیامده است. اما از آنجا که پری‌روی تاب مستوری ندارد، او نیز هرازگاهی از لابه‌لای حجاب محمل خویش سرک کشیده و گوشة چشمی به خواستگاران و
صفحه 2
طالبانش نشان داده است، لذا هر خواستگار و طالبی نیز فقط توانسته است از منظر و مقامی که خود بر آن واقف بوده شاهد کمان ابروی وی یا تیر مژگانش باشد و آن را تماشا و توصیف کند. بر این اساس تلاش نگارندة این سطور نیز بر آن است تا از منظر و خاستگاه عارفان نگاهی به داستان رستم و سهراب، همچنین مرگ رستم بیندازد. امیدا که به حول و قوة الهی از عهدة کار (حداقل در حد توان خویش) برآید.
ابتدا لازم می‌دانم این مهم را با طرح چند پرسش آغاز کنم:
اولا‌ً اینکه چطور می‌شود قبول کرد مردی که آزار موری را برنمی‌تابد، چنان‌که در مقام انذار فریاد می‌زند:
میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
راضی می‌شود که پدر را به مرگ فرزند خویش آن هم به صورتی که خود قاتل فرزند باشد بیازارد؟ آیا عذاب روحی این موضوع برای پدر چندین برابر‌ِ آزار مور نیست؟
و آیا عذاب وجدانی، که از خواندن چنین صحنه‌ای به خواننده دست می‌دهد بیش از عذاب وجدانی که از آزار موری به انسان دست می‌دهد نیست؟ یا آیا درد و رنجی که از مرگ برادر به دست برادر در دل و جان انسان می‌پیچد بسی سنگین‌تر و شدید‌تر از درد و رنجی که از آزار و مرگ یک مور به انسانی دست می‌دهد نیست؟
راستی چه شده است شاعری که انسان را از آزار مور برحذر می‌دارد و پرهیز می‌دهد، پدری را که قاتل فرزندش شده لعن و نفرین نمی‌کند و به دشنام برادری که برادرش را در چاهی پر از تیغ و سنان می‌اندازد نمی‌آغازد!؟ عجبا! تیغ نقد و انتقاد شاعر چرا کند شده است!؟ آیا علت، این بوده که شاعر داستان‌ِ رستم و سهراب و مرگ وی را صرفا‌ً داستان و افسانه تلقی می‌کرده؟ یا اینکه این داستان لباس رمزی است بر قامت‌ِ حقیقتی که شاعر لطفی در

صفحه 3
عریانی آن نمی‌دیده و یا بیان صریح آن را صلاح نمی‌دانسته، به علت اینکه معتقد بوده که در عصر وی:
هنر خوار شد، جادویی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
شده بر بدی دست دیوان دراز
ز نیکی نرفتی سخن جز به راز
به نظر نگارنده در این نکته جای بسی تأمل است


دانلود با لینک مستقیم


نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

تحقیق در مورد وصیت نامه ی پاسدار شهید رستم کلاه کج

اختصاصی از یارا فایل تحقیق در مورد وصیت نامه ی پاسدار شهید رستم کلاه کج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 1

 

وصیت نامه ی پاسدار شهید رستم کلاه کج

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا"بل احیاء عندربهم یرزقون

گمان نکنید آنان که درراه خدا کشته میشوند مرده اند بلکه زنده وجاویدند وپیش خدای خود روزی دارند.باسلام به امام زمان حجه بن الحسن العسکری ،وباسلام به رهبربزرگوار عالیقدر،خمینی بت شکن،وسلام بر شهدای بخون خفته راه سرخ حسین (ع) وسلام به امت حزب الله وهمیشه درصحنه وبا سلام به خانواده های شهدا،خدارا شکر میکنم که دربرهه ای از زمان زندگی میکنم که خمینی بت شکن رهبر ودرهم کوبنده افساد می باشد،مردمی که نمونه است،الگو است،مردی که به قدرت لایزالی خدا،پشت ابرقدرت های شرق وغرب رابه لرزه انداخت .مردی که به مستضعفین آموخت که چگونه ظلم راجایگزین کرد.ای ملت به شما توصیه میکنم که قدراین نعمت بزرگ را که همان اسلام وامام است بدانید،وامام راشب وروز دعا کنید.چون امام بود که ملت رااز لجنزارهای آمریکاودیگر ابرقدرت ها نجات داد.ای مردم شما درپشت جبهه هاوظیفه خیلی خطیری دارید،وآن وظیفه این است که نگذارید منافقین وستون پنجم ازفرصت استفاده کرده وایجاد رعب ووحشت درمیان مردم کنند.فکرمیکنم که چهره آنهابرای شما شناخته شده است.امام راتنها نگذارید.خانواده عزیزم ،به شماتوصیه میکنم که درمرگ من به ماتم وسوگ ننشینید،مبادا کاری کنید که دشمنان از شماخوشحال شوند.صبرکنید واستقامت کنید.درمقابل مشکلات مانند کوه باشید.سیاه نپوشید.بجای گریه شعار لا اله الا الله ومحمدرسول الله (ص) بگویید.چون من به جبهه رفتم ازسرورشهیدان حسین بن علی (ع)درس یادبگیریم .وباید خون داد،تااسلام زنده بماند.اکرشهید شدم ناراحت نباشیدفقط خدارا شکر کنیم وامام رادعا کنیم چون شهادت افتخار است وباشهادت درخت اسلام وانقلاب آبیاری میشود.بفکر اسلام وقرآن باشید وبه فکر من نباشید،چون راهی را انتخاب کردم که دراین راه بهترین هدیه مکتب اسلام شهادت است.وامیدوارم که اسلام به پیروزی کامل برسد وکربلاو قدس واسیران آزادشوندومستضعفین آزادی رادر سراسر جهان پیاده کنند.التماس دعا دارم واسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته التماس دعا دارم .انالله وانا الیه راجعون .ازسوی خدا آمدیم وبه سوی او باز میگردیم.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وصیت نامه ی پاسدار شهید رستم کلاه کج

نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب 20 ص

اختصاصی از یارا فایل نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

 نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب

 

پیرامون اثر گرانسنگ حکیم توس ـ شاهنامه سترگ ـ سخن بسیار گفته‌اند و شنیده‌ایم و جای سخنهای بسیار دیگر نیز هنوز خالی‌ست، نگاه متفاوت آقای قائم‌پناه به یکی از داستانهای محوری شاهنامه که می‌تواند سرفصلی برای نگاههای عمیق‌تری از این منظر باشد ما را مجاب به درج این مقاله می‌کند.

شاید در میان ایرانیانی که سر و سودای مطالعه دارند و علی‌الخصوص در وادی ادبیات فارسی قدم‌زنان تفرجی کرده و می‌کنند کمتر کسی را بتوان یافت که بی‌خبر باشد از اظهارنظر حکیم طوس، فردوسی نسبت به سرودة ارزشمند خویش (شاهنامه) که فرمود:

پی افکندم از نظم کاخی بلند

که از باد و باران نیابد گزند

به راستی شاهنامه کاخی بس بلند و بزرگ است که در طول تاریخ هستی خویش، نظر بزرگان و معماران عرصة علم و خرد را همواره به خود معطوف داشته است اما هنوز هم کسی نتوانسته است همه زوایای آن را یک‌جا در حلقة عدسی دوربین دیدگان خویش به مشاهده بنشیند و به بیان دیگر کسی موفق نشده تمام زوایای آن را زیر سیطرة دید خویش درآورد، به تعبیر نگارنده، شاهنامه چون عروس حماسی است که تاکنون به حجلة زفاف هیچ دامادی درنیامده است. اما از آنجا که پری‌روی تاب مستوری ندارد، او نیز هرازگاهی از لابه‌لای حجاب محمل خویش سرک کشیده و گوشة چشمی به خواستگاران و

صفحه 2

طالبانش نشان داده است، لذا هر خواستگار و طالبی نیز فقط توانسته است از منظر و مقامی که خود بر آن واقف بوده شاهد کمان ابروی وی یا تیر مژگانش باشد و آن را تماشا و توصیف کند. بر این اساس تلاش نگارندة این سطور نیز بر آن است تا از منظر و خاستگاه عارفان نگاهی به داستان رستم و سهراب، همچنین مرگ رستم بیندازد. امیدا که به حول و قوة الهی از عهدة کار (حداقل در حد توان خویش) برآید.

ابتدا لازم می‌دانم این مهم را با طرح چند پرسش آغاز کنم:

اولا‌ً اینکه چطور می‌شود قبول کرد مردی که آزار موری را برنمی‌تابد، چنان‌که در مقام انذار فریاد می‌زند:

میازار موری که دانه‌کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

راضی می‌شود که پدر را به مرگ فرزند خویش آن هم به صورتی که خود قاتل فرزند باشد بیازارد؟ آیا عذاب روحی این موضوع برای پدر چندین برابر‌ِ آزار مور نیست؟

و آیا عذاب وجدانی، که از خواندن چنین صحنه‌ای به خواننده دست می‌دهد بیش از عذاب وجدانی که از آزار موری به انسان دست می‌دهد نیست؟ یا آیا درد و رنجی که از مرگ برادر به دست برادر در دل و جان انسان می‌پیچد بسی سنگین‌تر و شدید‌تر از درد و رنجی که از آزار و مرگ یک مور به انسانی دست می‌دهد نیست؟

راستی چه شده است شاعری که انسان را از آزار مور برحذر می‌دارد و پرهیز می‌دهد، پدری را که قاتل فرزندش شده لعن و نفرین نمی‌کند و به دشنام برادری که برادرش را در چاهی پر از تیغ و سنان می‌اندازد نمی‌آغازد!؟ عجبا! تیغ نقد و انتقاد شاعر چرا کند شده است!؟ آیا علت، این بوده که شاعر داستان‌ِ رستم و سهراب و مرگ وی را صرفا‌ً داستان و افسانه تلقی می‌کرده؟ یا اینکه این داستان لباس رمزی است بر قامت‌ِ حقیقتی که شاعر لطفی در

صفحه 3

عریانی آن نمی‌دیده و یا بیان صریح آن را صلاح نمی‌دانسته، به علت اینکه معتقد بوده که در عصر وی:

هنر خوار شد، جادویی ارجمند

نهان راستی، آشکارا گزند

شده بر بدی دست دیوان دراز

ز نیکی نرفتی سخن جز به راز

به نظر نگارنده در این نکته جای بسی تأمل است. و از طرف دیگر چگونه می‌شود باور کرد که فرد جوانمرد و مؤمنی چون رستم که در هیچ کاری بدون ذکر نام خدا مشغول و فارغ نمی‌شود ناجوانمردانه قاتل فرزندش شود؟ و یا چطور می‌توان باور کرد رستمی که در هر امری ابتدا ستایش حق می‌‌گوید و بر او سجده می‌کند (که سجده خود نماد نماز در پیشگاه حق است.) با شکستن پیمان و به کار بستن خدعه، رقیبش را از میان بردارد؟ آیا در ستایش و نمازش اخلاصی نبوده است؟ آیا نماز او از آن نمازهایی نبوده که رسول حق فرمودند: «الصلوة معراج المؤمن» نماز نردبان عروج مؤمن است. و یا بالاتر که حضرت حق فرمودند: «إن‌َّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»? نماز بازدارندة از زشتیها و ناپسندیهاست. و یا اینکه رستم از آنهایی نبود که به قول شیخ محمود شبستری خودساخته و خودباخته باشد تا نمازش سرشار از عطر و بوی حضور شود چنان‌که فرمود:

تو تا خود را به کل‍ّی در نبازی

نمازت کی شود هرگز نمازی

البته باید اقرار نمود که رستم مثل کسانی نبوده که نماز را برای شانه خالی کردن از زیر بار تکلیف و مسئولیت بهانه ساخته و کارش را ترک کند، نه، رستم نیز چون سعدی شیرازی طاعت را به جز خدمت به خلق نمی‌دانست. همین نکته‌های ظریف و همین پرسشهای دقیق است که انسان را بر آن می‌دارد تا بپذیرد که قسمتهایی از شاهنامه نیز به سبک و سیاق گفته‌ها و باورهای عارفان بر سبیل رمز و کنایه سروده شده است و لذا باید گفت: اینکه

صفحه 4

جناب آقای دکتر محمودی بختیاری شاهنامه را آبشخور عارفان خوانده و بر این اساس کتابی تألیف نموده‌اند، سخنی به گزاف وناحق نگفته و به همین دلیل بنده معتقدم که اگر از منظر عرفان به داستان رستم نظر افکنیم، نتیجه می‌گیریم که با توجه به مطالب فوق‌الذکر می‌توان ادعا کرد که در داستان رستم و سهراب نیز سهراب، نماد نفس رستم است نه فرزند حقیقی وی و از آنجا که خداوند متعال فرموده‌اند: «ا‌ِن‌َّ النفس لا‌َم‍ّاره‌ٌ بالسوء»1 نفس اماره [هر لحظه] انسان را به کارهای زشت و ناروا وامی‌دارد. و از باب اینکه صادق اهل بیت(ع) فرمودند: «طوبی ل‍ِعبد‌ٍ جاهد لله نفسه‌ُ و هواه‌ُ و م‍َن هزم ج‍ُند نفسه‌ِ و هواه‌ُ ظ‍َف‍ِر‌َ برضا الله»2 یعنی خوشا به حال عبدی که برای خدا و تقر‌ّب به حضرتش همیشه در مقام جهاد و ستیز با نفس باشد و هرگز از او غافل نشود و عنان و سلسلة اختیار خویش را از کف نداده و نگذارد که نفس و خواسته‌هایش بر او چیره شوند. بلکه او غالب و نفس مغلوب او باشد و آنکه توفیق جهاد با نفس یا‌فت و سپاه نفس اماره را مغلوب خود ساخت رضای الهی را کسب کرده است چنان‌که پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودند: «طوبی لم‍َن کان عقل‍ُه‌ُ امیرا‌ً و نفسه‌ُ اسیرا‌ً»3 یعنی خوشا به حال آن که عقلش در مملکت جانش امیر است و نفسش اسیر.» گفتنی است با توجه به همین آیات و روایات موجود که نمونه‌هایی از آنها ذکر شد، عارفان علاوه بر اینکه سالکان و رهروان طریق حق را همواره به مبارزة با نفس فرا خوانده و تحریک کرده‌اند، در خارج از وجود خویش نیز برای نفس نمادهایی را بیان کرده‌اند که تعداد قابل توجهی از آنها را محقق بزرگ آلمانی خانم آن ماری شیمل در کتاب خود «ابعاد عرفانی اسلام» فراهم آورده که می‌توان به طور خلاصه از جملة آنها این موارد را برشمرد. 1- سگ سیاه 2-روباه جوان 3- موش 4- زن نافرمان وگول‌زن 5- اسب یا استر چموش 6- شتر سرکش و نافرمان 7- خوک 8- فرعون 9- ابرهه 10 مار 11- شیطان 12-اژدها، حال چه می‌شود اگر سیزدهمین آنها را هم سهراب بنامیم و بدانیم.

رستم نماد سالک است و سهراب نماد نفس


دانلود با لینک مستقیم


نمادهای عرفانی درداستان رستم و سهراب 20 ص