یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

تحقیق درباره زندگی نامه سیمین دانشور 11ص

اختصاصی از یارا فایل تحقیق درباره زندگی نامه سیمین دانشور 11ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

نویسنده معاصر ایران

زندگی نامه سیمین دانشور

سیمین دانشور در سال ۱۳۰۱ ش. در خانواده ای تحصیل کرده در شیراز به دنیا آمد. بعدها تحصیل در ادبیات فارسی را تا دریافت درجه دکترای آن دریافت کرد و سالها به تدریس تاریخ هنر در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت.

 

سیمین دانشور در سال ۱۳۰۱ ش. در خانواده ای تحصیل کرده در شیراز به دنیا آمد. بعدها تحصیل در ادبیات فارسی را تا دریافت درجه دکترای آن دریافت کرد و سالها به تدریس تاریخ هنر در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت.

▪ سیمین دانشور دو ویژگی عمده داشت:

۱) اول از همه اینکه، نخستین زن نویسنده ی جدی در ادبیات معاصر ماست.

۲) دیگر آنکه، اولین فارغ التحصیل دوره ی دکترای ادبیات فارسی و به جای اینکه به کاوش در آثار دیگران بپردازد خود اثر آفرید تا بیایند و در آن کاوش کنند.

در اینجا نویسنده ای ظهور می کند که زن است و از زنان می نویسد و این زمانی قابل اهمیت است که در آغاز راه او ادبیات ما به طور یک جانبه ای مردانه بود.

وی نخستین مجموعه ی داستان هایش را با نام آتش خاموش در سال ۱۳۲۷ منتشر کرد.

در داستان های این مجموعه نویسنده با کلی بافی احساسات زنانه و دخترانه را تصویر می کند. این اثر بی بهره از جنبه های هنری تنها زن بودن نویسنده اش واقعه ای است با این حال اکنون که سال ها از چاپ آن می گذرد می توان نقطه نویسنده آینده را در آن دید و در سال ۱۳۴۰ دومین مجموعه داستان هایش را با نام شهری چون بهشت گرد آورد.

گرچه این کتاب نسبت به نخستین اثر دانشور پیشرفتی را نشان می دهد و بررسی آنها را آشکار می کند که دانشور در صناعت داستان نکته ها آموخته و گام ها برداشته است، اما باید گفت که شهری چون بهشت هنوز با اثر ادبی فاصله بسیار دارد.

انتشار رمان سووشون نقطه ی عطف زندگی دانشور است. این رمان که خیلی زود شهرت در خوری پیدا کرد و به زبان های گوناگون نیز ترجمه شد، حاکی از تحولی عمیق در زندگی هنری دانشور است.

دید سطحی و احساسی داستانهای دو مجموعه ی پیش جای خود را به نگرشی پخته و آرمانی می دهد، از طرف دیگر نثر آن نیز پختگی و انسجام و یکدستی آشکاری را عرضه می کند که در رمان های فارسی تا زمان انتشار این کتاب کم سابقه است.

زری کانون این رمان زنی است که یک سر و گردن از زنهای دیگر داستان های دانشور بالاتر است و زمانی که با مرگ شوهرش یوسف روبه رو می شود به آن استوانه ای بدل می شود که باید باشد و زندگی را نگهدارد .

این رمان حالتی نمادین دارد و بیشتر حال و روز دورانی را حکایت می کند که نویسنده در آن به سر می برد و به تعبیری می توان پس سیمای یوسف شخصیت اصلی آن جلال آل احمد را دید.

مکان داستان در استان فارس و زمان آن سالهای جنگ جهانی دوم است با این حال می توان این زمان ظاهری را حذف کرد و موضوع رمان را به زمان های دیگر نیز تسری داد.

مبارزه با ابعاد و جوانب گوناگون و جناح بندی های متفاوت آن به گونه ای توصیف می شود که تنها در قالب مکان و زمان خاصی جای می گیرد و حتی می توان در سالها اواخر دهه ۴۰ نیز از آن برداشت همزمانی کرد. آنچه از ماجراهای این رمان در محدوده زمانی مطرح شد. در آن بر می آید اینکه با جنگ بزرگ جهانی دیگر زندگی سنتی گذشته متلاشی شد و شرایط پیش آمده که زندگی اجتماعی ما حتی در شکل کوچک خانوادگی آن نیز ساختار خود را از دست داده است.

دانشوردر سال ۱۳۵۸ مجموعه دیگری از داستان هایش را با نام" به کی سلام کنم " را منتشر کرد.

برخی از داستانهای این مجموعه پیش از آن در نشریات گوناگون منتشر شده بودند.

این داستانها شکل کلید است و حال و هوای یکسانی ندارند.

برخی در سطحی نازلتر از زمان سووشون بودند اما شماری دیگر به داستانی که نام کتاب از آن گرفته یا داستان" سوترا " از بهترین نمونه داستان های ماست.

دانشور پس از سال ها سکوت در زمستان ۱۳۷۲ جلد اول رمان" جزیره سرگردانی " را منتشر کرد. رمان به گونه ای است که نمی توان آن را درخور نام دانشور به عنوان نویسنده سووشون شناخت.

با این حال قضاوت نهایی را باید گذاشت برای زمانی که مجلات دیگر آن منتشر شوند.

نثر دانشور در بهترین نمونه فعالیت ادبی اش سووشون و نثری پخته و مهذب و حسی و شفاف است . حتی در آنجائیکه حالت نمادین و رمزی نیز دارد.

این پیچیدگی زبانی و نثری نیست، بلکه رمز مضمون و درونمایه ذهن خواننده را به خود مشغول می کند.

نگاهی کوتاه به جهان داستانی سیمین دانشور

سیمین دانشور و جلال آل احمد در سفری از شیراز به تهران در سال ۱۳۲۷ آشنا شدند و ازدواج کردند. دانشور دکترای ادبیات فارسی است و تخصص در زیباشناسی گرفته است. وی استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بود.

سیمین دانشور بانوی ادب معاصر فارسی در سال ۱۳۰۰ در خانواده یی مرفه و فرهنگی در شیراز متولد شد، پدرش دکتر ایل و سیمین به همراه پدر به اطراقگاه ایل قشقایی زیاد می رفت. تصاویری که از زندگی ایلیاتی دیده بود در سووشون به تصویر کشیده شده است، زیباترین آن صحنه ها سووشون است که در زمان ییلاق - قشلاق ایل معمولاً این تعزیه را نمایش می دهند.

در سال های ۲۲-۲۱ حضور متفقین در شیراز اولین جرقه ها را در ذهن دانشور برای طرح سووشون روشن کرد. خودش می گوید؛ «در سال ۲۱ به شیراز رفته مواجه شدم با ستاد متفقین یعنی انگلیسی ها در شیراز. حزب توده هم بود. سربازان هم پلاس بودند. بعد هم مدرسه یی که می رفتیم


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگی نامه سیمین دانشور 11ص

در و پنجره ساختمان

اختصاصی از یارا فایل در و پنجره ساختمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

نام استاد: سرکار خانم سیمین لطفی

موضوع :در و پنجره

گردآورندگان : ندا روحانی ، منصوره دایی ،تکتم شریف ،مهسا میرزایی

زمستان 83

در: به طور کلی از ساختمان گفته می شود که با بازو و بسته شدن فضاهای داخلی و خارجی رابه هم مربوط می نامید .ودر بعضی از مولرد نیز عبور نور و تبادل هوا را ممکن یا نا ممکن می نماید. وظیفه اولیه در ایجاد امکان دسترسی است و از جمله مقاومت و پایداری – حفظ حریم خصوصی و ایمنی – عایق حرارتی و صوتی – حفظ محیط از باد و باران .

قسمتهای مختلف در عبارتند از :

لنکه در: قسمتی که درون چهار چوب قرار می گیرد .

قاب : همان چهار چوب در .

آستانه : قسمت پتیینی قاب در.

کتیبه : قسمتی از در یا پنجره که در قسمت بالایی در مانند شکل مقابل قرار می گیرد و ممکن است بازشو ثابت باشد .

وادار : تقسیم کننده لنگه در به دو یا چند قسمت .

بائو : واردار عمودی طرفین در یا پنجره که قفل و لولا نیز به آن متصل و یا درون آن قرار می گیرد را بائو می گویند.

قیدهای فوقانی و تحتانی : وادارهای بالا وپایین .

تنکه : قسمت صفحه مانندی از در که مابین دو وادار قرار گیرد را تنکه گویند.

پاخور : یال پایینی لنگه در که معمولاً پهنتر از یالهای جانبی بوده و به منظور جلوگیری از صدمه دیدن در از ضربه پیش بینی می شود .

شیشه خور : قسمتی از یالهای درکه شیشه را بر روی آن تکیه می دهند .

دماغه : قسمتی از لنگه در که روی نمای قاب قرار می گیرد .

زهوار : قسمتی از در که به منظور زینت یا درز گیری و یا سهولت نصب شیشه بر روی در یا پنجره نصب می گردد.

یراق : قسمتی از لوازم در است که به منظور باز وبسته شدن و قفل کردن در مانند لولا ،دستگیره ،….. به کار می رود؟

انواع در :

برحسب شرایط زیر دارای انواع مختلفی هستند.

محل قرارگیری : درها از نظر محل قرار گیری به دو دسته کلی درهای خارجی و درهای داخلی تقسیم می گردند.

تعداد لنگه : یک لنگه،دو لنگه 3- جهت بازشو : مانند درهای یک لنگه از نظر محل قرار گیری لولا به درهای راست که با دست راست به سمت خارج باز می شود ودرهای چپ که با دست چپ به سمت خارج باز می شوند . معمولاً بازشوها به طرف داخل است و جزء محل های که از 20 نفر بیشتر جمعیت داشته باشد .که در این صورت به سمت خارج باز می شود .

مصالح مورد استفاده در درها :

درهای چوبی : معمولاً برای فضاهای داخلی

درهای فولادی : به عنوان درهای خارجی

درهای آلومینیومی : با توجه به مقاومتی که در برابر رطوبت دارند برای فضاهای مرطوب استفاده می شوند .

درهای شیشه ای : این نوع درها که از شیشه های ضخیم و آبدیده ساخته شده اند معمولاً در فضاهای تجاری و اداری و در مکانهایی که حفظ محرمیت داخلی مورد نظر نباشد پیش بینی می شوند .

درهای پلاستیکی : این نوع مصالح که به تازگی وارد صنعت ساختمان شود است به سرعت جای مصالح مختلف را پر می کند درهای ساخته شده از مقاطع pvc مخصوصاً در مکانهای مرطوب پیشنهاد می شود .

انواع دیگر درها عبارتند از :

درهای با لولای کنار : درها با لولا های محوری ـدرها با لولای دورانه .

درهای کشویی : اغلب به منظور جلوگیری از به هدر رفتن فضاها از این نوع درها و بیشتر در کارخانه ها و کارگاههای صنعتی استفاده می گردد.


دانلود با لینک مستقیم


در و پنجره ساختمان

سیمین بهبهانی 53 ص

اختصاصی از یارا فایل سیمین بهبهانی 53 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 53

 

سیمین بهیهانی

این صدای شکفتن را

شکسته دل تر از آن ساغر بلورینم

که در میانه خارا کنی ز دست رها ...

این صدای شکفتن را از بهار تنم بشنو

هر جوانه به آوازی گویدت که منم بشنو

هر جوانه به ایینی شد شکوفه پروینی

مست جلوه اگر گفتم شاخ نسترنم بشنو

بیش از این چه درنگ آرم ؟ چنگ زهره به چنگ آرم

بر رگش به هزار ایین زخمه گر بزنم بشنو

هر رگم رگ ساز اینک با فرود و فراز اینک

رای خود زدنم بنگر بانگ تن تننم بشنو

اوج شادی و سرشاری این منم ؟ نه منم ! آری

غلغلی به سبو از نو در می کهنم بشنو

گلشنی همه هوشیاری رسته در نگهم بنگر

عالمی همه لیداری خفته در سخنم بشنو

از تو جان و تنم پر شد

چون صدف که پر از در شد

آنچه گفتی و می گویی جمله از دهنم بشنو

نه که لولی مستت من جامه طرفه دستت من

وای حیف حریفان را بارها شدنم بشنو

این صدای شکستن را افتادن و رستن را

ای دلت همه خارایی از بلور تنم بشنو

سیمین بهبهانی شاعر و ادیب متولد ۱۳۰۶ تهران

- لیسانس حقوق قضایی دانشگاه تهران

- برنده ده ها جایزه علمی و آکادمیک به خاطر اشعار و غزلیاتش، از جمله جایزه بیژن جلالی

- از معدود شاعرانی که اشعارش به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده است.

- گزینه شعر «جامی گناه» او به زبان انگلیسی ترجمه شده و در دانشگاه نیویورک منتشر شده است.

- برخی از آثار او عبارتند از: جای پا، چلچراغ، مرمر، رستاخیز، خطی زسرعت و از آتش،دشت ارژن و ...

- زن برگزیده سال ۱۳۷۷ از سوی بنیاد جهانی پژوهش های زنان

- برنده جایزه لیلیان هیلمن و راشیل هامت از طرف سازمان نظارت بر حقوق بشر ۱۳۷۸

- ترجمه ۱۰۳ شعر او به زبان انگلیسی در مجموعه ای تحت عنوان «فنجانی از آفتاب»

- ترجمه ۱۰۲ شعر او درکتابی با عنوان «آن سوی واژه ها» در آلمان

ز شب خستگان یاد کن شبی آرمیدی اگر

سلامی هم از ما رسان به صبحی رسیدی اگر

به حجت در این داوری ز دوزخ نشان می دهم

به دعوی، زخوش باوری بهشت آفریدی اگر

مهرانه خالقی:برای نوشتن از بهبهانی باید قبل از هر چیز نگاه دوباره ای داشت به غزلیات او چه این غزلیات گذشته از تمام ویژگی های دیگرشان نشان دهنده حساسیت شاعر به موضوعات سیاسی و اجتماعی پیرامونش است. شاید او تنها غزلسرای معاصر ماست که اگر جنگ می شود برای جنگ و اگر زلزله رخ می دهد برای زلزله می سراید و در این میان محدودیت و دست و پاگیری قاعده وزن و قافیه نه تنها مجال او را تنگ نمی کند، بلکه گستره ای می شود برای او که خود را متعهد به رخدادهای پیرامون خویش نشان دهد که سیمین بهبهانی شاعر درون نیست و گرفتار انتزاعات و تراوشات ذهن نمی شود. بلکه شاعر برون است و پیرامون. او برخلاف بسیاری از زنان روشنفکر و نویسنده و شاعر معاصر، دغدغه خود را کمتر دارد و بیشتر درد اجتماع و جامعه و مردم او را به شعر گفتن وامی دارد و شعر برای او عرصه پرداختن به تعهدات و ضرورت های انسانی از جنس مردم است و نه خود. علاوه بر این شعر بهبهانی گرچه از لطافت و زنانگی به حد اعلا بهره می برد اما فیمینیسم وزنانه نیست و اگر جایی هم دغدغه اش زن بوده است، نه از زاویه تنگ نگاه های مرسوم که از نگاه یک طبیبی که درد و محل درد را می شناسد به موضوع و مشکلات زنان می پردازد و قصد رو درروکردن زنان با مردان و بهره بردن از این آب گل آلود - بر خلاف بسیاری از روشنفکران زن معاصر- را ندارد.

... سخن آنگه از آب گو، سرابی ندیدی اگر ‎/

بدین خالی آسمان، میفروز خورشیدمان‎/

به پندار و وهم و گمان چراغی خریدی اگر‎/

و باید از آغازش بنویسیم. روزی که به دنیا آمده است. باید بنویسیم سیمین بهبهانی (خلیلی) به سال ۱۳۰۶ در تهران، در خانواده ای صاحب فرهنگ و قلم متولد شد. «و اما گفتم که زاده شدم در خانه بزرگ پدربزرگ؛ چون پیش از زادنم، مادرم همسر خود را به اشتغالاتش واگذاشته و به خانه پدری بازگشته بود. گویا مادر را تا آستانه مرگ کشیده بود نوزادی که من بودم. زیرا نزدیک به دو منی وزن داشتم! مامای فرنگی خود را باخته بود و پدربزرگ با پای ناتوان بر بام خانه رفته و اذان گفته بود تا دخترش به سلامت فراغت یابد و یافته بود.

به دایه سپرده بودندم، زیرا مادر چنان ناتوان شده بود که شیر نداشت. و این دایه دختر دایی مادرم بود. (گویا راست است که می گویند: «در روزگار پیش، مناصب موروثی بوده اند»)

امیر تومان پیر که دیگر کاری نداشت جز اندیشیدن به روزگار گذشته... سرگرمی تازه ای یافته بود: نوه نوزاد دومنی که مجبور بودند روزهای عمرش را به دروغ بیفزایند تا از چشم زخم بیگانه آسیب نبیند. و البته دایه مهربان آنگاه که زالوی فربه را به شیر بی اشتها می دید، تخم مرغی را با خطوط گرد زغالین سیاه می کرد و زیر فشار انگشت و پول خرد می شکست و گناه بی مبالاتی خود را به گردن «چشم شور» عمه و خاله بی گناه می انداخت و در باور او جز این گریزی نبود!» (۱)

بهبهانی اما در کودکی اولین ماتم را تجربه می کند. مرگ پدربزرگ. چنانچه می نویسد: «پدربزرگ را دیدم در بستر بی هیچ نگاهی در چشم و بی هیچ کلامی بر لب و بی هیچ نقل و کلوچه ای در دست. مادر شیون می کرد و زنان سیاهپوش نیز. و مرگ در باور من معنای گنگی یافته بود، بی آنکه به واژه آن اندیشیده باشم.»

و شاعر از همین جا طعم تلخ و گس مرگ را تجربه می کند. رؤیای کودکی از سر شاعر می پرد. نقل مکان و آغاز زندگی طاقت فرسای در غربت و ناتوانی. چه «پدر بزرگ میراثی بر جای نگذاشته بود و مادر ناچار بود برای اداره زندگی کار کند. در مدارس تازه پاگرفته آن روزگار به تدریس زبان فرانسه پرداخته بود. یک برادرش به دلایل سیاسی ناچار به گریز از مرگ محتوم و فرار از کشور شده بود و برادر دیگرش در زندان به سر می برد.»

وقت درس و مدرسه آغاز می شود. شاعر را به کودکستان می سپرند. «در گوشه باغی پیوسته به کلیسای انجیلی تهران، در خیابان قوام السلطنه. هنوز هم گاهی از برابر در ورودی آن می گذرم... هر روز صبح در کودکستان، دوشیزه دولیتل را -که کوچک نبود و پیر هم بود - می دیدم که در برابر خدای به چهار میخ کشیده می ایستد و نیایش می کند.»


دانلود با لینک مستقیم


سیمین بهبهانی 53 ص

نویسنده معاصر ایران سیمین دانشور 11ص

اختصاصی از یارا فایل نویسنده معاصر ایران سیمین دانشور 11ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

نویسنده معاصر ایران

زندگی نامه سیمین دانشور

سیمین دانشور در سال ۱۳۰۱ ش. در خانواده ای تحصیل کرده در شیراز به دنیا آمد. بعدها تحصیل در ادبیات فارسی را تا دریافت درجه دکترای آن دریافت کرد و سالها به تدریس تاریخ هنر در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت.

 

سیمین دانشور در سال ۱۳۰۱ ش. در خانواده ای تحصیل کرده در شیراز به دنیا آمد. بعدها تحصیل در ادبیات فارسی را تا دریافت درجه دکترای آن دریافت کرد و سالها به تدریس تاریخ هنر در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران پرداخت.

▪ سیمین دانشور دو ویژگی عمده داشت:

۱) اول از همه اینکه، نخستین زن نویسنده ی جدی در ادبیات معاصر ماست.

۲) دیگر آنکه، اولین فارغ التحصیل دوره ی دکترای ادبیات فارسی و به جای اینکه به کاوش در آثار دیگران بپردازد خود اثر آفرید تا بیایند و در آن کاوش کنند.

در اینجا نویسنده ای ظهور می کند که زن است و از زنان می نویسد و این زمانی قابل اهمیت است که در آغاز راه او ادبیات ما به طور یک جانبه ای مردانه بود.

وی نخستین مجموعه ی داستان هایش را با نام آتش خاموش در سال ۱۳۲۷ منتشر کرد.

در داستان های این مجموعه نویسنده با کلی بافی احساسات زنانه و دخترانه را تصویر می کند. این اثر بی بهره از جنبه های هنری تنها زن بودن نویسنده اش واقعه ای است با این حال اکنون که سال ها از چاپ آن می گذرد می توان نقطه نویسنده آینده را در آن دید و در سال ۱۳۴۰ دومین مجموعه داستان هایش را با نام شهری چون بهشت گرد آورد.

گرچه این کتاب نسبت به نخستین اثر دانشور پیشرفتی را نشان می دهد و بررسی آنها را آشکار می کند که دانشور در صناعت داستان نکته ها آموخته و گام ها برداشته است، اما باید گفت که شهری چون بهشت هنوز با اثر ادبی فاصله بسیار دارد.

انتشار رمان سووشون نقطه ی عطف زندگی دانشور است. این رمان که خیلی زود شهرت در خوری پیدا کرد و به زبان های گوناگون نیز ترجمه شد، حاکی از تحولی عمیق در زندگی هنری دانشور است.

دید سطحی و احساسی داستانهای دو مجموعه ی پیش جای خود را به نگرشی پخته و آرمانی می دهد، از طرف دیگر نثر آن نیز پختگی و انسجام و یکدستی آشکاری را عرضه می کند که در رمان های فارسی تا زمان انتشار این کتاب کم سابقه است.

زری کانون این رمان زنی است که یک سر و گردن از زنهای دیگر داستان های دانشور بالاتر است و زمانی که با مرگ شوهرش یوسف روبه رو می شود به آن استوانه ای بدل می شود که باید باشد و زندگی را نگهدارد .

این رمان حالتی نمادین دارد و بیشتر حال و روز دورانی را حکایت می کند که نویسنده در آن به سر می برد و به تعبیری می توان پس سیمای یوسف شخصیت اصلی آن جلال آل احمد را دید.

مکان داستان در استان فارس و زمان آن سالهای جنگ جهانی دوم است با این حال می توان این زمان ظاهری را حذف کرد و موضوع رمان را به زمان های دیگر نیز تسری داد.

مبارزه با ابعاد و جوانب گوناگون و جناح بندی های متفاوت آن به گونه ای توصیف می شود که تنها در قالب مکان و زمان خاصی جای می گیرد و حتی می توان در سالها اواخر دهه ۴۰ نیز از آن برداشت همزمانی کرد. آنچه از ماجراهای این رمان در محدوده زمانی مطرح شد. در آن بر می آید اینکه با جنگ بزرگ جهانی دیگر زندگی سنتی گذشته متلاشی شد و شرایط پیش آمده که زندگی اجتماعی ما حتی در شکل کوچک خانوادگی آن نیز ساختار خود را از دست داده است.

دانشوردر سال ۱۳۵۸ مجموعه دیگری از داستان هایش را با نام" به کی سلام کنم " را منتشر کرد.

برخی از داستانهای این مجموعه پیش از آن در نشریات گوناگون منتشر شده بودند.

این داستانها شکل کلید است و حال و هوای یکسانی ندارند.

برخی در سطحی نازلتر از زمان سووشون بودند اما شماری دیگر به داستانی که نام کتاب از آن گرفته یا داستان" سوترا " از بهترین نمونه داستان های ماست.

دانشور پس از سال ها سکوت در زمستان ۱۳۷۲ جلد اول رمان" جزیره سرگردانی " را منتشر کرد. رمان به گونه ای است که نمی توان آن را درخور نام دانشور به عنوان نویسنده سووشون شناخت.

با این حال قضاوت نهایی را باید گذاشت برای زمانی که مجلات دیگر آن منتشر شوند.

نثر دانشور در بهترین نمونه فعالیت ادبی اش سووشون و نثری پخته و مهذب و حسی و شفاف است . حتی در آنجائیکه حالت نمادین و رمزی نیز دارد.

این پیچیدگی زبانی و نثری نیست، بلکه رمز مضمون و درونمایه ذهن خواننده را به خود مشغول می کند.

نگاهی کوتاه به جهان داستانی سیمین دانشور

سیمین دانشور و جلال آل احمد در سفری از شیراز به تهران در سال ۱۳۲۷ آشنا شدند و ازدواج کردند. دانشور دکترای ادبیات فارسی است و تخصص در زیباشناسی گرفته است. وی استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران بود.

سیمین دانشور بانوی ادب معاصر فارسی در سال ۱۳۰۰ در خانواده یی مرفه و فرهنگی در شیراز متولد شد، پدرش دکتر ایل و سیمین به همراه پدر به اطراقگاه ایل قشقایی زیاد می رفت. تصاویری که از زندگی ایلیاتی دیده بود در سووشون به تصویر کشیده شده است، زیباترین آن صحنه ها سووشون است که در زمان ییلاق - قشلاق ایل معمولاً این تعزیه را نمایش می دهند.

در سال های ۲۲-۲۱ حضور متفقین در شیراز اولین جرقه ها را در ذهن دانشور برای طرح سووشون روشن کرد. خودش می گوید؛ «در سال ۲۱ به شیراز رفته مواجه شدم با ستاد متفقین یعنی انگلیسی ها در شیراز. حزب توده هم بود. سربازان هم پلاس بودند. بعد هم مدرسه یی که می رفتیم مدیره اش انگلیسی بود و بیشتر معلم ها و اسم مدرسه مهر آیین بود و ما بیشتر درس ها را به انگلیسی می خواندیم، طرح سووشون از همان سال ۲۲ در ذهن من داشت ریخته می شد.»


دانلود با لینک مستقیم


نویسنده معاصر ایران سیمین دانشور 11ص

مقاله از رند حافظ تا کولی سیمینراهنما

اختصاصی از یارا فایل مقاله از رند حافظ تا کولی سیمینراهنما دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

از رند حافظ تا کولی سیمین

 از رموز ماندگاری شاهکارهای جهان را باید در این دانست که هنرمند با هنر آفرینشگر خود عرصه ای تازه در صفحه زندگی می گشاید و با تخیل فعال خود و با استمداد از حافظه قومی چهره هایی فراموش نشدنی را نقش می زند که همواره تا انسان هست پایدارند و استوار. مونالیزا داوینچی،داوود میکل آنژ، بئاتریس دانته،ژان والژان هوگو، بابا گوریو بالزاک، عموتم هریت بیچر استو از آن دسته اند. در شعر فارسی تصویر سمبولیک ” رند“ در دیوان  حافظ چنین سرنوشتی دارد. با این تفاوت که رند فرد نیست که تصویرش و نامش به یادگار بماند، رند یک هویت است. هویتی یگانه که تاریخ ایران همواره از او حمایت کرده، او را دوست داشته و رفتار عجیب و غریبش را به جان خریدار بوده است. رند آن بخش وجودی ایرانی است که می خواهد باشد و نیست. شخصیتی متناقض نما با چهره ای بدیع و تازه که زیبایی آن را در زیر هاله ای از رنگ های عجیب پنهان می نماید. زیبارویی زشت نما، راست کرداری گناهکار، جوانی پیر، پرهیزگاری عیاش، پارسایی هرزه گرد که همه برجستگی های هویت خاص خود را مرهون همین تصویر پارادوکسی است که هم برای پارسا خاطره ازلی گنهکاری نخستین را تداعی می کند و هم برای گناهکار یادآور لحظه های خوب راست کاری و راست کرداری است. رند حافظ متداعی راستین لحظه های مستی و راستی است. ایمانی به گناه و عصیان آلوده که شیرینی ایمان را با نمک عصیان در هم می آمیزد تا از فرشته خویی و سکون بپرهیزد و راه نشین و سرگردان باشد.

        واژه رند در فرهنگ ها به معنی « مردم محیل و زیرک و بی باک و منکر و لاابالی و بی قید است و ایشان را از این جهت رند خوانند که منکر قید و صلاح اند، شخصی که ظاهر خود را ملامت دارد و باطنش سلامت باشد. (برهان)...منکری که انکار او از  زیرکی باشد نه از جهل(غیاث اللغات)...آنکه با تیزبینی و ذکاوت خاصی مراییان و سالوسان را چنانکه هستند شناسد نه چون مردم عامی(یادداشت دهخدا) (نقل از خرمشاهی،1368،404)»

      آنچه در این تعاریف قابل توجه است اینکه معنای اولیه این کلمه فاقد هرگونه تلمیح عرفانی و فحوای مثبت است و برابر است با مردم بی سروپا و اوباش. (همان) و این هنر حافظ است که از میان سنگ ها خرمهره ای را می یابد و آنچنان آن را جلا می دهد و توان می بخشد که چون لؤلؤی شاهوار بر صدر می نشیند و قدر می یابد. واژه رند با آن بار معنایی منفی نمایشی کامل از « انسان » می شود. انسان با همه توان و استعداد خود که آن را می توان در تعبیر اراده ی معطوف به آزادی تعریف کرد. تنها موجودی که که می تواند نه بگوید، عصیان و سرکشی کند و نظم معمول جهان را به هم زند تا چرخ برمرادش گردد.آنچه در واژه رند دوست داشتنی و به یاد ماندنی است همین آزادی است که در شعر حافظ تا حدودی او را لاابالی و بی بند و بار نشان می دهد. و این نشانه ای از طلب طرب و وصلت شادی است که جان آزاد وی خواستار آن است. رند حافظ بزرگترین دشمن ریا و تزویر است و مصلحت بین و ملاحظه کار نیست. عاشق است و عشق را از ازل آموخته و تا ابد مشق آن خواهد کرد. « رندی سنتزی است که حافظ برای جمع اضداد یافته است، و از متناقض نما یا پارادکس بودن آن بیمی به خاطر خود راه نمی دهد، چرا که می بیند « بحر توحید و غرقه گنه است » رندی آمیزه و سنتزی است از متعارضان و متناقضانی چون پروای دنیا و آخرت، جاذبه ستیزآمیز عقل و عشق، خردمندی و خردگریزی، طریقت و شریعت،... و سرانجام زهد و زندقه » (خرمشاهی، 1368،یازده)

      کولی در شعر سیمین بهبهانی هویتی مشابه رند حافظ دارد. در شعر امروز ایران بانوی غزل سیمین بهبهانی هم در مجموعه دشت ارژن و کولی واره ها سمبولی تازه می آفریند و واژه ای کهنه را بار معنایی نو می دهد و چون رند حافظ تصویری متناقض نما و پارادکسی از او به دست می دهد. کولی واره ها مجموعه شانزده غزل است که به ترتیب کولی واره (1) تا (16) نام گرفته اند.  این غزل ها فرمی تازه در عرصه غزل معاصر به حساب می آیند. اوزان و افاعیلی تازه که خود ساخته و پرداخته نیمای غزل ایران است.کولی دانای اسرار است. اسرار مستی و عاشقی. واژه کولی هم همچون واژه رند سربرآورده از فضای متون کهن با بار منفی است. معنی رند را اراذل و اوباش نوشته اند و در تاریخ بیهقی و مناقب العارفین افلاکی منظور از رندان دسته های اوباش است که فتنه گری و خونریزی می کرده اند.  کولی هم در لغت نامه دهخدا اینگونه تعریف شده است :

«کولی، نام گروهی صحرانشین و د رایران کارشان فروختن سبد و فالگیری و احیاناً دزدی است. مجازاً زن بی شرم بسیار فریاد، سلیطه. کولی گری در تداول عامه یعنی داد و بیداد راه انداختن، پررویی کردن و فحش دادن. »

      آنچه در ریشه هر دو واژه مشترک است خارج بودن از حدود ترسیم شده و سرکش و عاصی بودن است. همین ویژگی دو شاعر را بر آن می دارد که شخصیت محبوب خود را که تصویری از خویشتن در آیینه است رند و کولی بنامند که سر به هر چیزی فرو نمی آورد و فرشته خو نیست بلکه در این عالم زمینی آدم است و از آدمیت هم عصیان و سرکشی و آزادی را پیشه خود کرده است.

   « رندی یعنی پای بند نبودن به ارزش ها و عرف رفتار اجتماعی، سرکشی نسبت به راه و رسم همگانی، شکستن حدود شرع و عرف، خراباتی گری و می خوارگی و بی بند و باری.»  

کولی سیمین هم نمی خواهد به قواعد و الگوهای  پیش ساخته گردن نهد و از اسارت پذیری دوری می کند.کولی در این عالم غریب است.

      مطالعه تطبیقی  رند حافظ و کولی سیمین نشان از مشابهت هایی بین این دو سمبل دارد. در زیر  بعضی  نمونه های شباهت در تصویر پردازی این دو واژه ذکر می شود:

 1 -   اگر رند نمونه ازلی مرد و آدم است. کولی هم نمونه ازلی زن و حوّاست. حافظ رند را همان آدم می داند که در روز ازل مهر گناهکاری بر پیشانی او زده شد.

              روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق                           شرط آن بود که جز ره این شیوه نسپریم             

           

آدم پس از دست زدن به گناه و چیدن سیب، دیوانه وار دل به کشش عشق می سپارد و بار سفر می بندد و خود را آواره ی جهان می کند.جرم کولی هم چیدن سیب است. به همین خاطر عقل و شرع به مقابله او برخاسته اند و او را بر زمین افکنده اند :

تا حصار امن باغی     کولی از سفر رسیده/ کوله بار برگرفته      خسته وار آرمیده /  از شکاف در به حسرت      باغ را نگاه کرده/   بر بلور شاخسارش      میوه های نور دیده / خسته خسته خسته ی راه        دست را فراز کرده / تشنه تشنه تشنه ی نور       سیب را ز شاخه چیده / شرع برگشاده طومار       حکم این گناه خوانده / عقل برکشیده ساطور     دست و سیب را بریده / کولی افتاده مدهوش       میوه های نور خاموش: / هر یکی بریده دستی        خون ازو فرو چکید  (بهبهانی،1384، 647)

 

2 – حافظ خود رند است و بارها به این مطلب اشاره کرده است :

 حافظ و رند و نظربازم و می گویم فاش

  تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

حافظ چه شد ار عاشق و رندست و نظرباز

  بس طور عجب لازم ایام شباب است

    

 سیمین هم خودکولی است.کولی ضمیر پنهان شاعر است. آن زن آزاد درون است..سیمین نقش خود را در آیینه اینگونه می بیند : 

       کولی منم، آه! آری اینجا به جز من کسی نیست          تصویر کولی ست پیدا، رویم در آیینه تا هست

                                                                          (بهبهانی، 1384،  640)

 

3 – رند کیمیا گری می داند، در عین اینکه چهره ای گداصفتانه دارد :

                          غلام همت آن رند عافیت سوزم                         که درگداصفتی کیمیاگری داند

 

کولی سیمین هم طلسم و تعویذ  مشکل گشا دارد.

از رستنی بهر رستن، با کولیان بس دوا هست / کولی ! دعایی نداری؟ شاید گشاید طلسمی / با کولیان (دایه می گفت) تعویذ مشکل گشا هست. (بهبهانی، 1384،639)

 

4 – صدای رند بلند است و آشکارا سخن می گوید. پرده پوشی و پنهان کاری کار رند نیست. او فاش می گوید و از سخن و گفته خود دلشاد است :

حافظ و رند و نظربازم و می گویم فاش  

تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند 

وین همه منصب از آن حور پری وش دارم

          

کولی هم اهل ترانه خوانی است و سرود کولی طلسم دیوان را می شکند :

  کولی! به حرمت بودن    باید ترانه بخوانی / شاید پیام حضوری       تا گوش ها برسانی / دود تنوره ی دیوان   سوزانده چشم و گلو را / برکش ز وحشت این شب       فریاد اگر بتوانی. 

  (بهبهانی، 1384،662)

 

5 -  رند در ظاهر گدا و راه نشین است و اهل جاه نیست :

            چون من گدای بی نشان  مشکل بود یاری چنان        سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند

کولی هم غریب و آواره است و زندگی را با فروش سبد و حصیر می گذراند.

کولی آواره تنهاست      با مه و زنگار، بی تو / خسته ز ابهام و اندوه       مانده به ناچار، بی تو

  (بهبهانی، 1384، 645)

سال و ماهی شکیبا    ترکه در ترکه می بافت / گاه گاهی، به سودا          سوی بازار می شد

  (بهبهانی، 1384،641)

 

6 – غزلسرای بزرگ شعر کلاسیک ایران حافظ شیرازی نغمه سرای سخن عشق و عاشقی بوده است. عشق برای حافظ معادل همه ی زندگی ست، و زنده ی عشق زنده ی حقیقی است.

               هر که در این حلقه نیست زنده به عشق             بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

 

عشق مهم ترین دستاورد سیمین در طول سال های دراز شاعری ست. شاعری بی عشق نمی توان کرد و سیمین همیشه عاشق و ستایشگر عشق بوده است :

میان هر رگم از عشق جوی می جاری ست 

       چنین که  مست  تو هستم،چه جای هشیاریست

چو برق جستن و خندان به مرگ پیوستن       

جنون عشق چه زیباست، گرچه بیماری ست  

      

                                                                     (بهبهانی،1384، 419)

رند و کولی هر دو نمونه عاشقی اند. عشق جزء لایتجزای وجود رند و کولی است :

 

حافظ چه شد ار عاشق و رندست و نظرباز 

بس طور عجب لازم ایام شباب است

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست

 عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد

            

کولی آواره تنهاست        با مه و زنگار بی تو / خسته ز ابهام و اندوه       مانده به ناچار بی تو /...کولی اندوهگینت     تیره تر از سایه و قهر / ساقه ی گیسوی نرمش      بافته از پیچک عشق / مهرگیاهش ندارد هیچ خریدار، بی تو

(بهبهانی،1384، 645)

 

7 – رند اهل خوشدلی و خوشباشی است. او می خواهد داد زندگی را بدهد و تا می تواند سهم خود را از او بستاند:

        نیست در بازار عالم خوشدلی ور زانکه هست     شیوه ی رندی و خوشباشی عیاران خوش است

 

کولی هم سرشار از زندگی است. با قدم های او دشت بیدار می شود و با زلال نگاهش شاهد سرشاری برکه هستیم. در هر رگ او شادی و هیجان و شور جاری است. کولی می رقصد و ترانه خوان لحظه های زیستن است :

با قدم های کولی       دشت بیدار می شد / با زلال نگاهش     برکه سرشار می شد / لب ز هم باز می کرد     کهکشان می درخشید / موی بر چهره می ریخت    آسمان تار می شد / هر رگش جویباری      گرم و پر جوش و جاری / جان بدان چهره می بود     گر پدیدار می شد.(بهبهانی،1384، 641)  

 

8 – اگر زاهد درمقابل رند است و مایه ی رنجش رند، قاضی و شحنه ومحتسب هم کولی را آزار می رسانند:

نوبت زهدفروشان گرانجان بگذشت

   وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

        

کولی ! خزان جانت را        عشقی شکفته می دارد / معنای این شگفتی را         توجیه کن به تفسیری / زین شوخی و هوسناکی      گر شحنه باخبر گردد / شمعی به هر سر انگشتت       آتش زند به تعزیری / قاضی تو را سوی زندان       گیسو بریده خواهد برد / پیچیده گرد هر ساقت           هر بافه ای چو زنجیری

  (بهبهانی،1384، 655)

     و در شعری دیگر چون حلاج به حکم عاشقی سنگسار می شود. نماز عاشقی اشاره ای به شعر شفیعی و ماجرای حلاج دارد:

 تو درنماز عشق چه خواندی که سالهاست   بالای دار رفتی و این شحنه های پیر      از مرده ات هنوز پرهیز می کنند  (شفیعی کدکنی،1376،276)    

سحر که حکم قاضی      رود به سنگسارت /  نماز عاشقی را       ب


دانلود با لینک مستقیم


مقاله از رند حافظ تا کولی سیمینراهنما