فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:123
فهرست مطالب:
عنوان صفحه
تقدیم ب
تشکر و سپاس ج
پیشگفتار 2
چکیده مطالب 5
فصل اول
مقدمه 9
تاریخچه مختصر زندگی امام مهدی (عج) 11
پیامبر خدا و خاندانش و ظهور حضرت ولی عصر 12
معرفت امام زمان 14
فلسفه وجود امام غیبت 15
علایم قبل از ظهور 16
امید و انتظار 21
مفهوم انتظار 24
امام مهدی (ع) در زمان حکومتش چگونه داوری می کند 25
فصل دوم
حکومت الهی 28
برپایی عدالت در زمان آخر الزمان (ع) 30
مساوات و برابری 32
امنیت جهان در سایه تمدن حضرت مهدی (ع) 34
عدالت اجتماعی در عصر طلائی مهدی (عج) 39
آبادانی در عصر طلائی مهدی (عج) 42
تمدن آینده جهان در لوای حکومت مهدی (ع) 45
عدالت اجتماعی و همگانی مردم با حضرتش 56
فصل سوم
امنیت فراگیر در مهدی (عج) 60
امنیت اجتماعی 62
امنیت فردی 64
امنیت جهانی 67
سیرت فردی در مهدی (عج) 68
سیرت فرهنگی در مهدی (عج) 69
سیرت اقتصادی در مهدی (عج) 71
سیرت اجتماعی در مهدی (عج) 73
سیرت مدیریتی در مهدی (عج) 75
فصل چهارم
عدالت آرمان ها 77
امامت و حاکمیت عدالت 77
دموکراسی در چالش با امامت 78
راه عدالت 79
ظهور عدالت 80
آخرین دولت 82
نقش سازنده انتظار 97
نتیجه گیری کلی 102
محدودیت ها 104
پیشنهادها 105
نیایش 106
نامه ای به خورشید عالم 109
منابع و مآخذ 112
پیشگفتار
هر کجا نگاه میکنی مسجدی به نام حضرت جمعیتی به نام حضرت ، ظهور و درخشش نام حضرت را همه جا می بینیم و حالت ظهور صغری را می بینیم اِن شاء الله مقدمه ظهور کبری است.
دنیا امروز از ظلم بشری به ستوه آمده و قوانین بشری ناکارایی خود را نشان می دهد و مراکز جهانی به جای این که قسط و عدالت بیاورند بازی دست ظالمان و غاصبان دنیا می شوند .
بشر از ظلم و ستم خسته می شود و تشنه فریاد رسی از سوی خدا می شود و در آن زمان خدا این بزرگوار را ظاهر می کند و تشنگان عدل و عدالت مانند تشنگان در بیابان که آب دیده اند.
از هر سو به سوی حضرت می روند. بعضی از منافقان و بعضی از ناآگاهان می گویند اگر قرار است بعد از پر شدن ظلم و جور در عالم عدل و داد پرشود پس چرا ما امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟ چرا جلوی ظلم ظالمان را بگیریم و چرا حکومت اسلامی را تشکیل دهیم؟
نمی گوییم کمک به ظلم کنید و جلوی ظلم را نگیرید تا دنیا پر از ظلم و فساد شود و آن گاه ظهورش انجام شود ... .
خداوند در قران مجید فرموده است من وعده می دهم به مومنانی که عمل صالح دارند این ها را در پرتو سایه آن حضرت حکومت جهانی می دهد.
«اعتقاد به مهدی» تنها نشانگر یک باور اسلامی با رنگ خاص دینی نیست . بلکه افزودن به آن ، عنوانی است برای خواسته ها و ارزوها ی همه انسان ها با کیش ها و مذاهب گوناگون و هم چنین بازده الهام فطری مردم است که با همه اختلاف هاشان در عقیده و مذهب دریافته اند که برای انسانیت در روی زمین «روز موعود» خواهد بود که با فرا رسیدن آن، هدف نهایی و مقصد بزرگ رسالت های آسمانی تحقق می یابد و مسیر آن که در طول تاریخ پر از فراز و نشیب و پرتگاه بوده و به دنبال رنجی بسیار هموار و استواری لازم را می یابد.
انتظار آینده ای این چنین تنها در درون کسانی که با پذیرش ادیان، «جهان غیب» را پذیرفته اند راه نیافته بلکه به دیگران نیز سرایت کرده است. تا آنجا که می توان انعکاس چنین باوری را در مکتب هائی که جهت گیری اعتقادی شان با سر سختی وجود «غیبت و موجودات غیبی» را نفی می کند دید.
دین نیز در عین حالی که به این احساس روحی همگانی استواری می بخشد با تاکید این عقیده که زمین همانطور که از ظلم و بیداد پر شود از عدالت و دادگری آکنده خواهد گشت»
به این احساس ارزش عینی بخشیده جهت فکری باورمندان به این اعتقاد را به سوی «ایمانی به آینده راه» متوجه می سازد
از آنجا که اعتقاد به مهدی پیشینه ای دراز تر و دامنه ای گسترده تر از اسلام دارد طبیعی است که مرزهای اسلامی آن تمامی آرزوها و چشمداشت هائی را که از سپیده دم تاریخ به این اعتقاد پیوسته در خویش جای داده و از آنچنان بار فرهنگی پر توانی برخوردارش ساخته باشد و در برافروختن احساسات همه ستمکش ها و شکنجه دیده های تاریخ و رهبری آنها به سوی عدل و داد قدرت بیشتری داشته باشد زیر اسلام موضوع این اعتقاد را از محدوده «ذهن» به دنیای واقعیات آورده و آن را از آینده به حال انتقال داده است . تا به جای باور داشتن و چشم دوختن به نجات دهنده ای که در آینده ناشناخته و دور پدید می آید به رهایی بخشی ایمان داشته باشند که اکنون هست و همانند دیگر منتظران چشم به راه رسیدن روز موعود و شرایطی است که به او امکان می دهد تا به هدف بزرگ خود جامۀ عمل بپوشد.
تنها درمان دردهای بشریت رو آوردن به اسلامی است که در آن «امام زمان» به روشنی مطرح می باشد و همه دعوت ها و کوشش هاو خروش ها در جهت احیا تعالیم کتاب خدا عترت پیامبر قرار گیرد و امام زمان (ع) با ظهور و حضور مستقیم در جامعه نور تابندگی را در جهان از همه ی جهت ها روشن می کند و عدالت را در جهان گسترده خواهد کرد.
مقدمه
در این مقاله صحبت از شخصیتی والا است که از اولین و آخرین منحصر است و دارای ویژگی هائیست که خداوند او را به آن امتیاز داده است.
آن آقائی که علاوه بر جهات ولایت تکوینی و خلافت الهی دارای سلطنت حق و حکومت مطلق بر کره خاک خواهد شد و دولتی جهانگیر تشکیل می دهد که در آن جز صد ق و راستی، صفا و صمیمیت، گذشت و فداکاری، دوستی و احسان وجود ندارد. شخصیتی والاگهر که همه آشوبها و فتنه ها، نیرنگها و خودخواهیها را محو می فرماید و بعنوان «مصلح جهانی» از اول آفرینش بشر، موعود آسماین بوده و همه پیغمبران، امت خود را بمقدم شریفش مژده می دادند. ستمدیده ها به این دلخوش بودند که بالاخره روزی منتقم حقیقتی می آید و داد ستمدیده ها را از ستمگران خواهد گرفت و با انقلاب جهانی خود، مستضعفین را بر مستکبرین چیره خواهد کرد. متدینین هم که از بی دینی ها، فسق و فجورها رنج می برند با یادآوری زمان ظهورش بخود تسلی می دهند و راستی چه مولود مسعودی است که یادش تسکین بخش آلام دردمند است. در شخصیتش همین بس که در همه کتابهای آسمانی به آمدنش مژده داده شده و خداوند دولتش را صالحین وارث زمین شمرده است و آن را مقدر حتمی خوانده است. سروری عظیم الشأن که جدش خاتم الانبیاء (ص) و از آباء عظامش صدها روایت در نام و لقب و کینه و شکل و اخلاقش و خصوصیات زندگی اش و غائب و ظاهرشدنش رسیده است و چه اهتمام زیادی که به آن سرور داده اند و چه عظمتی دارد که اینقدر درباره اش بحث فرموده اند، در این مقاله به پاره ای از زمینه های فکری، فرهنگی و ... اشاره می کنیم.
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:28
فهرست مطالب:
مقدمه
بهره اول: اهمیت و جایگاه نظریه راولز
بهره دوم: شخصیت راولز و بحران موجد نظریهپردازی او
بهره سوم: پیشینه پژوهش
بهره چهارم: راولز، کانتگریی و نقد فایدهگرایی
بهره پنجم: تجدید نظرطلبی «راولز متأخر» نسبت به «راولز متقدم»
بهره ششم: تبیین نظریات راولز
بهره هفتم: نقدهای وارده بر نظریه راولز
الف: انتقادهای عام یا کلّی
انتقادهای خاص
1. نسبیت عدالت و معیار ناپذیری مطلق آن
2. ایدئولوژیک و جانبدارانه و بومی بودن نظریه راولز
4 . فقدان نوآوری
5. فقدان انسجام و شفافیت لازم و ابهام و تفسیرپذیری زیاد نظریه
6. خنثا و تهی بودن عدالت در نظریه راولز
7. معطوف بودن به پوچی و پوچگرایی
8. غایب بودن و ملحوظ نکردن بسیاری از تلقیهای دیگر از عدالت
9. تردیدپذیر بودنِ ضدیت با فایدهانگاری
10. نگاه غیرساختاری و انتزاعی به عدالت اجتماعی
11. ایرادات وارد بر الگوی قرارداد یا توافق اجتماعی
12 - ایرادهای متوجه «وضعیت اصیل یا نخستین»
13- ایرادات متوجه دو اصل عدالت: آزادی ، تمایز یا نابرابری
استنتاج
منابع
مقدمه:
در چند دهه گذشته، دیدگاهها و نظریههای فیلسوف امریکایی ـ جانراولز ـ درمورد عدالت، نظریههای بیشماری را به خود جلب کرده است. فیلسوف مزبور کوشیده است تا با نظریهپردازی خویش در این زمینه، به بازسازی و احیای لیبرالیسم ـ بویژه نوع سیاسی آن ـ همت گمارد.
مقاله حاضر کوشیده است با بررسی دقیق نظریات این اندیشمند، آنها را نقد و ارزیابی کرده و نارساییها و کاستیهای فراوان موجود در این آراء و مدل عدالت اجتماعی راولز را مورد بررسی دقیق قرار دهد و بدینسان ناکارایی لیبرالیسم سیاسی ـ حتی بظاهر احیا شده ـ را نیز مستدل سازد.
بهره اول: اهمیت و جایگاه نظریه راولز
متفکر و فیلسوف سیاسی امریکایی، جان بوردن راولز (2002 ـ 1921 ) از مهمترین فلاسفه سیاسی قرن بیستم و حتی به تعبیر پارهای اندیشمندان، شاخصترین چهره فلسفه سیاسی این قرن میباشد. آثار این فیلسوف بحثانگیز و تأثیرگذار، بیش از پنجاه سال است که چاپ میشود و این نوشتهها بهطور فزایندهای در طول این مدت، فلسفه سیاسی در سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داده است. البته تا پیش از انتشار کتاب «نظریه عدالت» در 1971، او هیچگونه شهرتی در محیط آکادمیک نداشت، اما بعد از انتشار این اثر، بلافاصله مورد توجه صاحبنظران قرار گرفت؛ تـا جاییکه بـرخی این کتاب را بـا آثار فلاسفه بزرگی مانند «افلاطون»، «جان استورات میل» و «کانت» مقایسه کردهاند. بنابراین بیدلیل نیست که اثر یاد شده تاکنون به بیست و هفت زبان ترجمه شده است و پس از گذشت تنها ده سال از چاپ کتاب «نظریه عدالت»، کتابنامه موضوعی نوشتههای مرتبط با اندیشه راولز به بیش از 2500 مورد رسید و این رقم درحالحاضر پنج هزار عنوان را دربرمیگیرد که این حجم گسترده شامل معرفیها، بازخوانیها، تفسیرها و نقدها میباشد. جالب اینجا است که تنها فلاسفه و اندیشمندان سیاسی به آراء وی نپرداختهاند، بلکه متفکران مشهوری که اساساً در سایر حوزهها نیز به نظریهپردازی اشتغال داشتهاند، به شرح و بسط و نقادی دیدگاههای این اندیشمند پرآوازه اقدام ورزیدهاند که از جمله آنها میتوان به «توماس ناگل» فیلسوف برجسته امریکایی ـ عالم متافیزیک، معرفتشناسی و فلسفه اخلاق ـ اشاره کرد.
همچنین کتاب «نظریه عدالت»، راولز را در زمره فیلسوفان طراز اول لیبرالیسم جهان قرارداد؛ همچنانکه این اثر را مهمترین اثر فلسفه سیاسی لیبرالیسم در نیمه دوم قرن بیستم میدانند. گفتنی است که در نیم قرن اخیر نوشتههای او صرف دفاع از بخش اساسی تزهای فلسفه سیاسی آنگلوامریکن با محوریت لیبرالیسم شده است و بسیاری تجدید حیات نظریهپردازی لیبرالی را از دهه هفتاد به بعد، مدیون وی میدانند و این درحالی است که تا قبل از این دهه، اثر خلاقهای درزمینه اندیشه سیاسی، که تا این حد جدلانگیز باشد، پدید نیامده بود و درواقع اثر راولز برای تفکر سیاسی و اقتصادی در چارچوب سنت لیبرالی، انگیزهای بینظیر برای بازسازی و تجدید حیات فراهم آورد.
بهره دوم: شخصیت راولز و بحران موجد نظریهپردازی او
احاطه وسیع به دانش واندیشه پیشینیان در قلمرو اخلاق، فلسفه، سیاست و تاریخ، تلاش مداوم و خستگیناپذیر علمی، نظم و انضباط شخصی، شخصیت فروتن و مهرورز، اندیشه پویا و زاینده و نثر فصیح و روشن، از جان راولز چهرهای برجسته، دیرپا و نامور در حوزه فلسفه دوران جدید ساخته است؛ تاجاییکه در میان منتقدان راولز کسانی نیز یافت میشوند که این شهرت اقبال عمومی را دلیل بر وجود افکار بدیع و استدلالهای محکم در اندیشه وی نمیدانند؛ برای مثال «شاپیرو» معتقد است که راولز فیلسوفی است که از امتیاز فرارفتن از مرزهای آکادمیک و تبدیل شدن به چهرهای مشهور و مردمی برخوردار بوده است.
اگرچه راولز را به عنوان مدافع تفکر لیبرالی میشناسند، ولی در واقع وی فیلسوفی آزاداندیش و غیروابسته به حکومت امریکا بود که در سراسر عمر بهجای «عمله قدرت و حکومت»، از حقوق و درآمد دانشگاهی خود ارتزاق میکرد؛ همچنانکه جنگ ویتنام و دخالت امریکا در این کشور، با انتقاد شدید راولز مواجه شد و او با شرکت در همایشهای ضدجنگ، مخالفت خود را با این جنگ بیپایه آشکار کرد. پیش از این نیز او در جنگ جهانی دوم شرکت داشت و دوستان بسیاری را در این جنگ از دست داد و در آنجا نیز از رفتار امریکائیان در جنگ انتقاد کرد و پس از بمباران اتمی هیروشیما، جنگ مزبور را ناعادلانه شمرد و حمله یک حکومت لیبرال ـ دموکراتیک را به غیر نظامیان دشمن در جنگی ناعادلانه به باد انتقاد گرفت. «او افزون بر موضعگیری دربرابر دخالت نظامی امریکا در ژاپن و ویتنام، همواره در اندیشه راهبردن اصلاحات اجتمامی از رهگذر نظریهپردازی و ارائه آموزههای سیاسی ـ اخلاقی بود. راولز در مراسم بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد انتشار نظریه عدالت، نگرانی توأم با شگفتی خویش را از تحولات جامعه امریکا ابراز داشت. او این دیدگاه را مطرح ساخت که عدم محدودیت در گشادهدستی سیاسی، از فرایند سیاسی در امریکا، چهرهای ناخوشایند ترسیم کرده است. به بیان روشنتر، ارزش آزادی در امریکا برای افراد، بسیار بیشتر و فربهتر از بعضی دیگر شده است و این واقعیت از گسترش نابرابری و بیعدالتی خبر میدهد. راولز در واپسین مقاله خود با عنوان «بازبینی ایده خرد عمومی»، بهگونهای آشکار و بیپروا، به انتقاد از سیاستهای امریکا پرداخت. در نگاه راولز، منافع صنفی سازمان یافته، سیاست امریکا را زیر تأثیر خود گرفتهاند؛ بهگونهایکه مشارکت گسترده در رقابتها، حتی اگر مانع بحثها و تأملهای عمومی نشده باشد، آن را از سکه انداخته است. »
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:24
مقدمه ۱
قوه قضائیه و عدالت اجتماعی ۱۱
برنامه چهارم توسعه و عدالت اجتماعی ۱۸
منابع : ۲۱
مقدمه:
مسئله عدالت با وجود اینکه یک مسئله اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، ولی از نظر مکتب شیعه آنقدر مهم است که در کنار پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همین دلیل عدالت باید یک مسئله فراگیری باشد و نمیتوان عدالت را فقط اختصاص به یک بعد از زندگی اجتماعی مردم تلقی کرد. اینکه در کنار اصول اعتقادی مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادی باید فراگیر باشد.
عدالت آنقدر مهم و فراگیر است که در اعتقاد شیعه، عدالت از خداوند شروع میشود، در نظر شیعه رأس حکومت باید عادل باشد، امام باید عادل باشد، مرجعتقلید و قاضی باید عادل باشند. هیچ کسی نیست که در حکومت قرار بگیرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعیتش را از دست میدهد. پس در حقیقت ارکان جامعه به عدالت بستگی دارد. عدالت فراگیر شامل در دو بعد بسیار مهم است. اول عدالت سیاسی و دوم عدالت اقتصادی. در ادبیات ما وقتی صحبت از عدالت اجتماعی میشود، عموماً سراغ مقابله با فقر یا سراغ عدالت اقتصادی میروند، در حالی که عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. اگر عدالت سیاسی نباشد، عدالت اقتصادی بوجود نمیآید و اگر ایجاد شود خود به خود از بین خواهد رفت. اولین انحرافی که در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادی نبوده، بلکه انحراف عدالت سیاسی بوده است. خلیفه دوم فردی بسیار زاهد بود. زهد او به حدی بوده که در کتب تشیع هم ذکر شده است. او مشکل عدالت اقتصادی نداشت، مشکل او عدالت سیاسی بوده است. پس اولین انحراف که شروع میشود، عدالت سیاسی است و دومین انحراف که در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادی میباشد. یعنی عدالت اقتصادی با یک فاصله زمانی از عدالت سیاسی به انحراف کشیده میشود.
فهم عدالت سیاسی ساده و شفاف است. عدالت سیاسی یعنی اینکه هر کسی در جای خودش باشد. آنهایی که کوچکند بزرگ نشوند و آنهایی که بزرگند کوچک نشوند. اینکه امیرالمومنین فرمود من همه را غربال میکنم! آنهایی که پایین رفتهاند، بالا بیایند و آنهایی که بالا هستند پایین بروند؛ یعنی من از عدالت سیاسی شروع میکنم و ایشان از عدالت سیاسی شروع کردند و بعد به زدودن فقر اقتصادی پرداختند. حضرت امیرالمومنین در سال چهارم حکومت خویش، خطاب به جمع فرمودند؛ آیا فقیری در حکومت من میبینید؟ همه اعلام میکنند که ما فقیری سراغ نداریم.
اگر کسی توانایی و شایستگی کسب جایگاه مدیریتی را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادی را برقرار کند، شدنی نیست. دلیلش این است کـه در اینجا عدالت سیاسی مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سیاسی باشد ولی تلاشی برای استقرار عدالت اقتصادی نشود، این هم به معنای تحقق عدالت نیست.
یکی از ویژگیهای عدالت فراگیر این است که عدالت سیاسی و اقتصادی توأمان در یک جامعه مستقر باشد. هم عدالت سیاسی و هم عدالت اقتصادی باید با هم توأم باشند.
تقدم عدالت سیاسی به معنی کم اهمیت بودن عدالت اقتصادی نیست، عدالت اقتصادی در ادبیات ما بد تفسیر شده است. در کشور ما عدالت اقتصادی را عمدتاً در توزیع میدانند. یعنی مقابله کردن با فقر. اگر عدالت اقتصادی صرفاً مقابله با فقر باشد یک گداخانه بزرگی درست میشود که این خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاری ندارد.
حضرت امام میفرماید؛ شاید یکی از دلایل توجه به قرضالحسنه این است که اسلام با گداپروری مخالف است. اگر قرضی میگیرید باید آن را برگردانید. یعنی باید کار کرد، تولید کرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادی تنها یک جنبه توزیعی ندارد، بلکه در تولید هم است یعنی دادن فرصتهای برابر به همه. امروز کسانی در شهرهای کوچک و روستاها هستند و علیرغم استعداد فوق العادهای که دارند و میتوانند تولید کنند؛ فرصتی برای ظهور و بروز در تولید و سرمایهگذاری پیدا نمیکنند و لذا یک محرومیت تاریخی را در روستاها شاهد هستیم. این وضع حتی در شهرها هم قابل مشاهده است. میزان برخورداری یک شهروند تهرانی از خدمات شهری 200 هزار تومان، یک اصفهانی 50 هزار تومان و کسی که در اراک زندگی میکند 20 هزار تومان است. حالا شما میتوانید شهرها و روستاهای خودتان را محاسبه کنید و این مقایسه را به دست بیاورید. میزان برخورداری شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها میشود. یعنی آنجاهایی که رفاه بیشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بیشتری میکنند. پس عدالت اقتصادی، هم در عدالت تولیدی است و هم در عدالت توزیعی. عدالت تولیدی یعنی دادن فرصتهای برابر به کسانی که استعداد تولید دارند. چه آن کسی که در شهر است و چه آن کسی که در روستا زندگی میکند. و عدالت توزیعی یعنی باید از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگیرند و به کسانی که قدرت کار، درآمد و تولید ندارند بدهند و فقر را از آنها دور کنند.
بنابراین ما با یک عدالت فراگیر در اسلام روبرو هستیم. اولاً عدالت سیاسی مقدم بر عدالت اقتصادی است. ثانیاً عدالت اقتصادی تنها مقابله با فقر نیست.
اگر عدالت سیاسی نباشد شایستگان از حکومت حذف و آدمهای ضعیف و ناکارآمد اداره کشور را بدست میگیرند. وقتی که افراد ناکارآمد اداره یک کشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود که عدالت را اجرا کنند.
عدالت در اسلام هم مقابله با فقر است و هم مترادف با کارآمدی است. اما در غرب وقتی میگویند عدالت اجتماعی، بیشتر تأمین اجتماعی و فقرزدایی مورد توجه است و بیشتر این جنبه از عدالت را دنبال میکنند. اما در اسلام کارآمدی جزئی از عدالت است. مخصوصاً عدالت سیاسی یعنی حکومت شایستگان. اگر حکومت شایستگان نباشد و افراد ناکارآمد بخواهند عدالت اقتصادی را تحقق ببخشند، این باعث میشود که همان عدالت اقتصادی هم تحقق پیدا نکند. ثانیاً اگر ما از عدالت اقتصادی عدالت تولیدی را حذف کردیم، پس چه کسی ثروت را تولید بکند؟ باید ثروتی تولید بشود تا فقر از بین برود.
لذا ما در بین عدالتخواهان با سه گروه مواجه هستیم. یک گروه صرفاً به عدالت توزیعی اعتقاد دارند، گروه دیگر به عدالت تولیدی معتقدند و میگویند شما فرصتهای برابر در اختیار همه قرار بدهید، فقر خودش از بین میرود، لازم نیست گروهی راه بیفتند و با فقر مقابله کنند. به نظر من گروه سومی هستند که عدالت فراگیر را معتقدند. هم به عدالت سیاسی اعتقاد دارند و هم به عدالت اقتصادی و عدالت اقتصادی را هم عدالت در تولید و هم عدالت در توزیع میدانند. ما به چنین تفکری نیاز داریم. اگر چنین رویکردی به عدالت پیدا نشود، توسعه در ایران اتفاق نمیافتد. ضروری است که ما هم رویکرد به توسعه و هم رویکرد به عدالت را بازنگری کنیم. عدالت توزیعی ما را به سمت یک جریان سوسیالیستی میکشاند. اعتقاد صرف به عدالت توزیعی و بیاعتقاد به عدالت تولیدی یک گرایش شبه سوسیالیستی است. آنهایی که صرفاً به عدالت تولیدی تأکید میکنند، یک گرایش سرمایهدارانه را دنبال میکنند. تنها کسانی میتوانند بگویند دیدگاه ما اسلامی است که عملاً و قولاً به یک عدالت فراگیر معتقد باشند. عدالت فراگیر نه سوسیالیستی است و نه کاپیتالیستی، بلکه عدالت فراگیر همان عدالت اسلامی است. اگر چنین عدالتی آرمان مردم، جوانان و دانشجویان ما بشود، میتواند یک ملت را به سعادت برساند. چون لازمه این کار مقابله با تبعیض، ظلم و ناکارآمدی است. مقابله با اشغال پستهایی است که توسط افراد ناشایست اشغال شده است، مقابله با فقر و بیکاری است. اینها ابعاد یک مبارزه عدالتخواهانه را شکل خواهد داد. امیدواریم همانطوری که انقلاب اسلامی از ابتدا یکی از شعارهای مهمش عدالت بوده، بتوانیم در ایران اسلامی عدالت اسلامی را به عنوان یک الگوی عملی تحقق ببخشیم و جلوهای از حکومت علوی را در کشورمان پیاده کنیم
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:121
چکیده:
مقوله عدالت در دولت
اصطلاح عدالت به عنوان یکی از مفاهیم عدم مورد اشتهال در مباحث و عرصه های مختلف در فرهنگها و عرصه های معرفت فکری جوامع بشری از جهان ابتدا شامل گیری جوامع انسانی تا کنون بوده است این مفهوم به عنوان مفهومی که به طور مستقیم با عقل و ادراکات عالیه انسانی در حوزه فردی و همینطور حوزه احساسات عواطف سرکار دارد و از سوی دیگر به عنوان بنیادی ترین عنصر جوامع بقای جامعه از ان جا دهد گررد.
توجه به این مفهوم و ابعاد فلسفی کلامی جامعه شناختی ان در حوزه نظری subjective و ogjective عین هر عمق و بشر و هشیاری را با عرصه های جدیدی موقتی در ساخت های علوم انسانی و اجتماعی رهنمون می سازد با اینکه این مفهوم از دیر باز در جوامع بشری مطرح بوده است ولیکن منابع علمی دقیق و کامل که به صورت مشعل و همه جانبه اصل مفهوم عدالت را مرود کنکاش قرار می دهند بسیار محدود می باشد شاید علت ان این است که این مفهوم با قدرتهای موارد اشتهال ان به علت پیچیدگی های که در عمل با ان روبرو می باشد برای محقق ابعاد مختلف فراهم می اورد از همین روست که در کشورمان ایران هم مانند همه دنیا باز نیست با این مفهوم و ابعاد کارکردهای ان محدودیت های علمی خاصی دیده می شود این محدودیت در ابعاد علمی این مفهوم علیرغم تاکیدات مخصوص که دیر منابع حقوق سیاسی ایران و یا ویژه در نظام جمهوری اسلامی است توجه رهبران انقلاب اسلامی و یا برگذار است این شامل نظام اندیشه سیاسی در رابطه با این اصطلاح و حتی منوط کردن هدف شدیدی این نظام عمق این مفهوم ذکر گردیده است .
ویژگی دیگری که ضرورت بررسی این مفهوم در ابعاد دولت در نظام جمهوری اسلامی را برجسته می کند وجود وجوه عیش یافته ضرورت توجهی جدی تر در ابعاد اقتصادی به این مفهوم با توجه به ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی حاضر در جامعه شناسی سیاسی جمهوری اسلامی و اندیشه سیاسی ان است تحولات سه دهه اجرایی است در حوزه مدیریت کلماتی جامعه و شامل گیری شرایط و مقتضیات در مسیر نظام سیاسی و اجتماعی ایران بوده است حضور مختلف با سلایق مختلف افراد در حوزه مدیریت نظام دولت ایران که منجر به شکل گیری معرفی شبه گفتمانهای مانند سازندگی و اصلاحات که در دوره های دولتهای این نظام سیاسی شامل گرفته است تحلیل ادبیات موسوم به اقتصاد سیاسی نظام جمهوری اسلامی و تحولات و دگردیسیهای که مفاصل و واژه های مورد استفاده در این ادبیات در طی دوران شامل گیری نظام تا کنون توسط مراجع رسمی مرود استفاده و اشتهال قرار گرفته است نشانی از نوعی دوری از برخی از کنگره های تولید که در سالهای اولیه بسیار بیشتر مورد اشتهال قرار گرفت را نشان می دهد یکی از همین مفاصل اصطلاح عدالت و عدالت اجتماعی است چه عواملی باعث شکل گیری این اصطلاح شد عوامل تقویت کننده این مفهوم در جامعه در بر دارد چه چیزهایی بود ایا مفهوم کاملی از عدالت در ذهن جامعه موجود می باشد عوامل تذیه امونی اوج و فرود این مفهوم در جامعه چیست چه منابع ایدولوژیکی سیاسی فرهنگی و تاریخی پشت سر این مفهوم قرار دارد همه و همه اینها ما را به یک مطالعه هر چند اجمالی درباره این مفهوم عوامل تاثیر گذار بر ان و عوامل حضور درباره ای در متن مفاهیم مورد استعمال جامعه چه بوده است حال که دولت جدید از این مفهوم یاد می کند چه عواملی و چه عللی در طرح دوباره این موضوع باثع گردیده که دوباره این اصطلاح را در فرهنگ سیاسی و تبلیغی جامعه شناسی سیاسی ایران پر رنگ کند آیا همانطور که اصول و مبادی کلی در نظام جمهوری اسلامی ایران به عدالت نگریسته شده جامعه ایران در این مسیر طی طریق کرده است چه موفقیتها و کامیابی ها و چه ناکامیهایی در این مسیر بوده است فرصتها و چالشهای پیش روی در مورد عدالت چیست ایا یک باز سازی مفهومی معرفتی درباره این مفهوم الزامی است ایا وجوه ناشناخته ایی درباره این مفهوم به خصوص در حوزه مناسبات سیاسی و اجتماعی ایران موجود است و غیر سوال کلی تر با توجه به فرضیتهای اعلامی و اثباتی که نظام خالی حاکم بر جامعه ایران دارد ما می توانیم یک ظرفیت تعامل یافته ایی از این مفهوم از لحاظ فلسفی و اندیشه این در اختیار جامعه جهانی بگذارمی از همین رو در این پژوهش عنصر سعی در ایجاد ناگاهی به این مفهوم به صورت کلی وارانه تعریفی هر چند اجمالی از اصطلاح عدالت خواهید پرداخت و سپس با نگاهی به منابع اسلامی در این اصطلاح و زوایای ان در کلام دینی اسلام به بحث خواهید نشست
سپس عدالت در بنیادهای حقوق سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران و تاب برش کوتاه در حوزه نگاه تاریخی ایرانیان سرد ده معاه به مبحث عدالت خواهیم داشت پس این مفهوم در حوزه کارکردن دولتهای ایران بعد از انقلاب اسلامی و تاثیر تاثرات موجود بر ان به ویژه در کابینه های اجرا به بررسی خواهم نشست در اغاز عوامل شکل گیری این مفهوم در دولت از فرصتها و چالشهای پیش روی این دولت را درباره این مفهوم تحلیل خواهد شد
بخش اول
تحلیل مفهوم عدالت
از دیر باز بیشتر درباره تعریف اصطلاحات مورد استفاده خود شیوه های مختلفی را داشته است به طور کلی مفاهیم در ذهن آدمی به دو گروه عمده تصمیم می گیرد . مفاهیم مربوط به پدیده های عین و مفهومی مادی objective به مفاهیم و اصطالحات ذهنی subjective در حوزه مفاهیم اصطلاحات ذهنی بش رهمیشه سعی کرده است با توجه به وجوه انتزاعی آن و دارا بودن ظرفیتهای خلاقه ایی که بشر در طول دوران نسبت به این مفاهیم پیدا کرده است انواع و اقسام تعریف تعبیر و تبیین را مطرح نماید .
ولیکن به علت وجود همان خواص سیالیت مفهومی و تفرق در حوزه انطباق با علیتهای موجود در جامعه و پتانسیل های متفاوت در درک معرفی این مفاهیم انسانی از طرح تعریفی جامع الظراف از این مفاهیم باز بماند یکی از این تعاریف که در حوزه ذهنی تماس پیدا می کند و عینیت خود را در حوزه مبادلات کلامی فلسفی و اندیشه این حتی در سطح ریزترین مناسبات بین الفردی جامعه هویدا می کند اصطلاح عدالت است در معنای اصطلاحی عدالت به منزله اعطای حقوق مراعات شایستگی ها مساوات توازن اجتماعی بر طرف و وضع بایسته قابلیت طرح دارد .
از سوی دیگر باید درباره تعریف چیستی مفهوم عدالت این است که به طور کلی پرسش درباره عدالت جامع ترین پرسش است که درباره ان عقده های معرفتی گوناگون چون فلسفی اخلاق فلسفه سیاست و فلسفه حقوق تلوین یافته اند از این منظر عدالت در رفتار فردی موضوع فلسفه اخلاق عدالت در حوزه فضا و داوری موضوع فلسفه حقوق و عدالت در توزیع قدرت و امتیازات اجتماعی اقتصادی موضوع فلسفه سیاست قرار دارد جایگاه اصلی طرح مسئله عدالت و انصاف در حوزه فلسفه اخلاق است که موضوع ان ماهیت عمل درست است و فلسفه سیاست و فلسفه حقوق تنها دامنه بحث را گسترده تر کرده در حوزه روابط مختلف بنی افراد و بین دولت و شهروندان نشر می بخشد
در تعریف لغوی اصطلاح عدالت در ادبیات فارسی عدالت از مصدرهای بی است و به معنی عادل بودن انصاف دانش دادگر بودن و دادگری امده است
در حوزه علوم اخلاف عدالت به عنوان وجه مشمعه تعادل دهنده تعاهل عینی و کنترل کننده و ناظر بر قوای انسانی که از مسیر حق و اصلی خارج نشوند عدالت در علوم اخلاقی به عنوان چه فضیلت و امر مقبول اخلاقی از ان یاد می شود عنصری کهدر هر شمعی ظهور پیدا کند عامل کمال و رتبیت اوست عدالت به عنوان سرچشمه خیر و برکت و تنظیم کننده روابط قرار استانهای دیگر هواداران یاد شده است در جاهای از موضوع عدالت نوعی احتیاط امور از آن یاد می شود و در جای دیگر نماد اقدامی کاملا تند و قاطع و بدون ملاحظه مطرح می گردد عدالت در کلام متعلمین هم جایگاه خاص دارد و به عنوان جایگری و جای دادن همه کارها اشیاء و پدیده های در مسیر اصلی و جایگاه مناسب خود از ان یاد می شود و فاعل این اصطلاح یعنی عادل لکن که همه خبر را در جای خود قرار می دهد اعتقاد به نظر بخش به موارد و پدیده ها و قاعده و قانونمند کردن انها البته در این باره که با توجه به ترمنولوژی اصطلاح عدالت در مفهوم فلسفی ان ایا این کلام و ذهن فاعل sulject فاعل شناسا است که روابط صحیح عدالت را در پدیده های کشف می کند و یا اینکه این پدیده ها به وسیله قواعد گیری به سامان و پذیرد بحث می گردد ضرورت مو شکافی این مباحث در ریشه باین مشمول شده مفهوم عدالت در عرصه کلمات اجتماع و به ودیعه های ریشه های موجود در اختلافات برداشت از این مفهوم ما را راهنمایی می کند و قوت نظریه این بحث را تقویت کند شکل گری در مدل ذهنی از مفهوم عدالت
1- مفهوم تعادل بخش میزان کننده تناسب دهنده منطبق بر روح حاکم بر طبیعت و عالم هستی که معمولا در ابعاد اخلاق و رفتار فردی و ارزشهای معنوی شخص arevency مطرح می گردد مجموعه ارزشهای اخلاقی در حوزه اسیای شرقی مشاهده شده است
2- مفهوم عدالت به عنوان یک ماکرمان یک عقیده ارزش هدف خواست جمعی عامل حرکت پویشی شناخته می شود وجود مفاهیمی مانند عدالت جمعی اجتماعی secltl juetge در حوزه جامعه و شکل گیری ادبیات مبارزه جنگ و جهاد حرکت و تضاد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امرو به نیات و بد و نوعی تجلی گرایی جامعه
این مفهوم از اندیشه عدالت که انرا عنصر تحول دهنده دگرگون خواه ارمان گرا نشان می دهد بیشتر در بشر اندیهش های منسجم اجتماعی عقایده رویه های جمعی که ایدولوژی ها idologe بخش منفی از انها هستند شکل می پذیرد موردی که در عدالت به مفهوم دومی مصداقیت پیدا می کند اعتقاد به نیاز به حرکت از هر فضیلت نامطلوب کلمات به بحث وضعیت مطلوب و عدالت گرایانه است حرکت این که در مسیر خود مانند یا موج و یا مهیبت ساختارهای کهن ادرهم کوبیده و ساختار جدید را به وجود می اورد حال اگر با مسامحه و تعدیل و جرح...
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:38
فهرست مطالب:
عدالت در یونان باستان
● پیشگفتار
● درآمد:
عدالت در ایران باستان
● تعریف قضاوت و مفهوم آن
● تشکیلات دولت ایران و وضعیت قضایی آن
● اهمیت عدا لت در ایران باستان
الف) اهمیت عدالت در ایران باستان از دید مذهبی :
ب) اهمیت عدالت در ایران باستان از دید سیاسی و اجتماعی:
● قضاوت و عدالت دردولتهای ایران باستان
● متون قضایی
● قضات و محاکم
ج) قضات دیگر:
● محاکم محلّی و اقلّیتها
● قاضی (داته برا)
● مجازات قضات :
الف) مجازات دنیوی :
ب) مجازات اخروی:
● نقش بار عام در نظارت بر قضات
● انواع جرم و مجازات
ولی در نهایت چنین قضاوت میکند:
ت) جرم خانوادگی :
● جرم عمد و غیر عمد
● انتخاب وکیل
و نیز نقل شده که :
● فرجام خواهی و پژوهش
● نحوهی یافتن حقیقت
الف) بازپرسی از شخص متهم و دیگران:
در این باره شواهدی در دست است از جمله:
ب) و ره گرم و سرد :
پ) سوگند خوردن:
عدالت در یونان باستان
در جهان جدید عدالت تنها بخشی از اخلاق فردی را در برمیگیرد و ما اگر کسی دروغ بگوید یا به بچهها بیاعتنایی کند به او لقب ناعادل نمیدهیم اما در نظام افلاطونی و کلاً نظام فکری یونان باستان عدالت تنها یک فضیلت محسوب نمیشود بلکه جمیع فضایل را در بر میگیرد.
● پیشگفتار
« الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم »
تاریخ نشان داده است که هیچ جامعهای بدون وجود قانون - مدوّن یا غیرمدوّن - نتوانسته است پابرجا بماند و میزان ماندگاری و تداوم حکومتها را می توان در میزان توجه آنان به قانون جستجو کرد. و البته روشن است که قانون بدون توجه مداوم رهبران حکومت محترم و قابل اجرا نمی ماند و نیز بدون رعایت عدالت در اجرای قانون، احترام به آن در دلها جا ی نخواهد گرفت.
بااندکی توجه به حکومتهای ایران باستان و مقایسهی آنها با حکومتهای پس از اسلام در ایران از نظر طول مدت حکومت، درمییابیم که حکومتهای ایران باستان عموما ًتوانستهاند مدتی طولانی سلطه ی خود را حفظ کرده و حتی توسعه دهند، درحالی که طولانی ترین حکومت های پس از اسلام در ایران، از نظر طول مدت حکومت، قابل مقایسه باحکومتهایی چون اشکانیان و ساسانیان نیستند.
مسلماً تداوم سلطهی یک حکومت میتواند دلایل بیشماری داشته باشد ـ همان گونه که انحطاط و سقوط یک سلسله نیز معلول عوامل بیشماری است ـ اما بدون هیچ شک و تردیدی مهمترین عامل پایداری یک حکومت را ، با توجه به مفهوم حدیث شریف نبوی ـ که در صدر مقال آمد ـ میتوان میزان اهمیت آن حکومت به عدالت دانست و در تأیید این مطلب در ایران باستان شواهد بسیاری در دست است ، که در متن نوشتار به آنها اشاره شده است و به طور مثال می توان از بار عام شاهان ساسانی به منظور رفع ظلم و ستم از مردم یاد کرد. مرحوم پیرنیا در اینباره مینویسد:
«در اوایل دورة ساسانی، سالی دو مرتبه شاه بار عام میداد، یکی در نوروز و دیگری در مهرگان و جارچی ها از چند روز قبل مردم را خبر میکردند که اگر عرضی دارند در آن روز حاضر شوند. روزمزبور باز جارچی قصر سلطنتی به آواز بلند می گفت: «هر کس مانع از آمدن عارضین شود، خونش به گردن خودش است.» [i]
روشن است که چنین توجهی به مسألهی رفع ظلم از مردم و عدالت در عدالت ، به دیرپایی عمر حکومتها منجر میشود. و چنین است که در دورهی ایران باستان حکومتی چون ساسانیان بیش از چهار قرن میتواند به حیات خود ادامه دهد. در حالیکه به عنوان مثال حکومت صفوی در بعد از اسلام ـ با اینکه شباهتهایی نیز با حکومت ساسانی دارد ـ حدود دو قرن و نیم میتواند سلطهی خود را حفظ نماید.
آنچه دربارهی این نوشتار قابل ذکر است، این است که با توجه به شباهت تقریبی عدالت در حکومتهای ایران باستان ، این مسأله به طور خاص در مورد یک سلسلهی معیّن مورد بحث قرار نگرفته است. بلکه به طور کلی دربارهی عدالت در ایران باستان صحبت شده است. دربارهی این شباهت گفته شده:
«اصل و مبدأ تشابه را در خلال سه شاهنشاهی ایران، هخامنشی و اشکانی و ساسانی و طی این مدت طولانی بایستی در تشکیل و نوع سازمان جامعه ایرانی و اساس زندگی خانوادگی از یک طرف و دستورات مذهبی و قوانین دینی از طرف دیگر جستجو کرد.»[ii]
بنابراین مطالب ذکر شده دربارهی هر سلسله را میتوان ـ جز در موارد خاص ـ به دیگر حکومتهای ایران باستان تعمیم داد.
البته در جهت اختلاف ایدئولوژی حکومتهای ایران باستان نیز گفته شده :
«برای شناخت پارتها شناختن زرتشت لازم نیست ، چون پارتها قبیلهای بودند که با زور و قدرت و بسیج بر ایران حکومت میکردند. و پشت سر آنها فکر و ایدئولوژی وجود نداشت بلکه یک حکومت وجود داشت، ولی ساسانیان جهت احیاء مذهب زرتشت و تحقق بخشیدن آن که در دوره پارت ها از بین رفت کمر بستند.
این موضوع چه درست باشد و چه نادرست، لازم است ابتدا مذهب زرتشت شناخته شود، تا راست و دروغ آن مسلم گردد.»[iii]
به هر حال برای شناخت چگونگی قضاوت در ایران باستان، مطالبی در این نوشتار فراهم آمده است و امید است که خوانندگان گرامی با مطالعهی آن شناختی هر چند اجمالی، از وضعیت عدالت در آن دورهی تاریخی به دست آورند.
● درآمد:
در این جستار، مولف ضمن تبیین جایگاه عدالت در یونان باستان، مفهوم عدالت را در آرای افلاطون و ارسطو مورد بررسی قرار می دهد. افلاطون در کتاب جمهور بخش قابل توجهی را به تبیین عدالت اختصاص داده است.
همانطور که عده بسیاری از پژوهشگران و متفکران تصریح کردهاند با سقراط تفکر یونانی ـ و از جمله آن تفکر اخلاقی ـ تغییرات مهمی را به خود میبیند. قبل از سقراط اخلاق یونانی بیشتر اخلاقی مدنی است که قوانین و قواعد شهروندی بدان مشروعیت اعطا میکنند. با سقراط و افلاطون اما ما شاهد متفکرانی هستیم که بر پایه معرفت و عقل درصدد ساختن نظامی اخلاقی هستند. از سوی دیگر اخلاق پساسقراطی اخلاقی فضیلتمحور نیز هست و آنها عدالت را نیز بر پایه فضیلت فهم میکنند.
هنگامی که از «عدالت به مثابه فضیلت» سخن میگوییم عموماً به شخصیت و افراد نظر داریم. بهمعنای دیگر حتی اگر رابطهای میان عدالت قوا و شخصیت افراد با عدالت اجتماعی قائل باشیم در بادی امر عدالت به عنوان ویژگی شخصیت انسانی مدنظرمان است. گفتیم که رالز و پارهای دیگر از اندیشمندان عدالت را بهعنوان اولین فضیلت نهادهای اجتماعی مدنظر میگیرند. بدینجهت است که معمولاً باید توضیح داد که هنگامی که از عدالت به عنوان فضیلت سخن میرود معنای فردی و شخصیتی آن مدنظر است و نه صفت و فضیلتی که ما به اجتماع اطلاق میکنیم.
افلاطون در جمهور عدالت را به عنوان فضیلت برتر افراد (همچنین جوامع) قلمداد میکند. در این منظومه تقریباً هر موضوعی که ما بهعنوان موضوعی اخلاقی قلمداد کنیم ذیل مفهوم عدالت قابل بررسی است. در جهان جدید عدالت تنها بخشی از اخلاق فردی را در برمیگیرد و ما اگر کسی دروغ بگوید یا به بچهها بیاعتنایی کند به او لقب ناعادل نمیدهیم و القاب دیگری را بدین فرد اطلاق میکنیم اما در نظام افلاطونی و کلاً نظام فکری یونان باستان عدالت تنها یک فضیلت محسوب نمیشود بلکه جمیع فضایل را در بر میگیرد و فردی چه دروغ بگوید و چه ترسو باشد و چه تعهدی را بشکند در همه این موارد بیعدالتی انجام داده و ناعادل است.
تکرار کنیم که هرچند ایده عدالت اجتماعی که بر اساس قرارداد اجتماعی استوار است در جمهور افلاطون مورد توجه قرار میگیرد؛ تصور جمهور از عدالت فردی کاملاً متمایز از عدالت اجتماعی است و افلاطون با فضیلت اخلاقی این عدالت را از عدالت اجتماعی جدا میکند. یقیناً افلاطون شباهتی میان عدالت فردی و عدالت موجود در جامعه میدید اما او میان این دو تمایز قایل میشد. به نظر وی دولت نوعی نهاد است و عدالت افراد با عدالت نهادی موجود در جامعه ماهیتاً متمایز هستند. علاوه بر این فرد عادل نفسش با معرفت هدایت میشود و چنین فردی واجد عقلی است که احساسات و تاثرات وی را منطبق بر این معرفت هدایت میکند. این نفس هماهنگ است، فربه، زیبا و سالم است و عدالت فردی بهجد بر چنین موقعیتی از نفس متکی است. از این جهت اعمال در صورتی عادلانه هستند که با این هماهنگی بیگانه نباشند و از آن نسب ببرند.