یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

مقاله درباره بررسی اندیشه ها و نظریات سیاسی توماس هابز

اختصاصی از یارا فایل مقاله درباره بررسی اندیشه ها و نظریات سیاسی توماس هابز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره بررسی اندیشه ها و نظریات سیاسی توماس هابز


مقاله درباره بررسی اندیشه ها و نظریات سیاسی توماس هابز

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:22

زندگی نامه ی هابز

تامس هابز در سال 1588 میلادی در یکی از شهرهای کوچک انگلستان زاد و در سال 1679 در گذشت. تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد به پایان رسانید ولی نسبت به فلسفه ی اهل مدرسه و علوم دینی که در آنجا تدریس می شد شوق فراوانی نشان نداد. بعدها زیر تأثیر افکار علمی زمان خود واقع شد. وقتی در سن چهل سالگی با هندسه آشنا شد سخت فریفته ی روشنی منطق و استحکام استدلال آن گردید.

پس از اتمام دوره دانشگاه در خانواده ی کوندیش یکی از خانواده های اشرافی انگلستان معلم خصوصی شد و سفرهایی به قاره ی اروپا کرد. در پاریس به تحصیل علوم طبیعی و ریاضی پرداخت و با دانشمندان آن شهر دوستی گزید و در آنجا بود که معلم چارلز شاهزاده ی انگلستان گردید که بعداً با عنوان چارلز دوم، پادشاه انگلستان شد. هابز در 1640 وقتی هنوز در انگلستان بود رساله ای در دفاع از حقوق مطلق پادشاه نوشت ولی آن را به چاپ نرسانید. در پاریس در سال 1642 کتاب اصول فلسفه ی سیاسی را به زبان لاتین نوشت و در سال 1651 کتاب لوایتان یا ماده ی صورت و قدرت حکومت را که شاهکار اوست منتشر کرد. هابز در 1652 به انگلستان برگشت و بقیه ی عمر را در آنجا زیست و آثار دیگر خود را به زبان لاتین و انگلیسی در لندن به چاپ رسانید.

شاهکار هابز کتاب لوایتان است. لوایتان کلمه ای است از اصل عبری که در تورات مکرر آمده و منظور از آن حیوان آبی قوی و وحشت انگیزی است که برحسب وصفی که از آن شده است گاه به اژدها و اغلب به نهنگ مانند است. منظور هابز از انتخاب این نام برای کتاب خود آن است که برساند دولت یا حکمران جسمی است فوق جسمها، و شخصی است نیرومندتر از اشخاص طبیعی به صورتی که اشخاص طبیعی مقهور و منکوب اویند.

کتاب لوایتان خصومت دسته اهی مختلف و مخالف را برانگیخت. هرچند موضوع آن دفاع از قدت نامحدود دولت و اختیارات مطلق سلطان است، سلطنت طلبان انگلستان از او خوشدل نشدند چه آنها مسلم بودن اختیارات مطلق را برای سلطان موهبتی الهی می دانستند و حال آنکه او با هر نوع بیان خارج از طبیعت از قبیل « موهبت الهی » مخالف بود و اساس قدت سلطان را بر توافق و رضایت مردمان مبتنی می دانست و رعایت آن را لازمه ی حفظ صلح و آرامش و عدل در اجتماع می پنداشت. بی اعتنایی هابز به خدا و دین و بخصوص استدلال او که دین باید تابع دولت و خدمتگزار اجتماع باشد، کسانی را که حکومت دین در نظر آنها فوق حکومتها بود، سخت برآشفت. از این گذشته هابز برای روشن کردن اصول کردار و اخلاق را از اصولی فوق عقل ناشی می دانستند می کاست. اما مخالفان سلطنت و کسانی که حکمرانی را حق ملت می دانستند و با شاه مستبد مخالف بودند او را دشمن راه و روش خود پنداشتند چه او از قدرت سلطان و نامحدود بودن اختیارات او دفاع کرده بود. با این همه حکیم از خصومت فراوانی که برانگیخته بود آسیبی ندید و بقیه عمر را در خاک وطن به آسودگی گذرانید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره بررسی اندیشه ها و نظریات سیاسی توماس هابز

دانلود تحقیق اندیشه سیاسی جدید در تفکر هابز

اختصاصی از یارا فایل دانلود تحقیق اندیشه سیاسی جدید در تفکر هابز دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود تحقیق اندیشه سیاسی جدید در تفکر هابز


دانلود تحقیق اندیشه سیاسی جدید در تفکر هابز

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:49

فهرست مطالب:


۴-۱- مقدمه ۳
۴-۲- اندیشه سیاسی قدیم. ۴
۴-۳- بازتاب اندیشه علمی در تفکر هابز ۸
۴-۳-۱- غایت و طبع فلسفه و امتناع آن از هرگونه الهیات.. ۱۰
۴-۳-۲- اقسام علم و روش آنها ۱۴
۴-۳-۳- روش فلسفی هابز ۱۶
۴-۳-۴- جدال دو اندیشمند مدرن. ۱۹
۴-۳-۵- تبیین علی رفتار ۲۲
۴-۳-۱- تحول در نگاه سیاست در اندیشه هابز ۲۳
۴-۳-۲- اگزیستانس پیدا  کردن سیاست: ۲۶
۴-۳-۳- اخلاق به مثابه ورود به علم سیاست.. ۲۸
۴-۳-۴- انسان‎شناسی هابز در علم سیاست.. ۲۹
۴-۳-۵- وضع طبیعی و اندیشه سیاسی هابز ۳۱
۴-۳-۶- کارکرد عقل در وضع طبیعی. ۳۳
۴-۳-۷- حق طبیعی و قانون طبیعی. ۳۴
۴-۳-۸- تأسیس دولت در اندیشة هابز ۳۶
۴-۳-۹- مفهوم قدرت در اندیشه سیاسی هابز ۴۰
۴-۳-۱۰- دین و سیاست در اندیشة‌ هابز ۴۲
نتیجه ۴۶
۱- درک انسان به مثابه سوژه خردمند: ۴۸
۲- نگاه ریاضی گونه به جهان، منطق تجزیه ‎- ترکیبی: ۴۸
۳- قابلیت تصرف در امور: ۴۹
۴- سیاست همچون امری صناعی. ۴۹

 

 

4-1- مقدمه
«علوم انسانی از تشبیه به علوم طبیعی آغاز کردند و جز این افقی نمی‎دیدند و چاره‎ای نداشتند. پیروزی و کامیابی علوم طبیعی و در صدر آنها علم فیزیک، در فتح عرصه‎های طبیعت چندان کوبنده و دلربا بود که هیچ کس را دو دل نمی‎نهاد که علم اگر هست همان علم روشمند طبیعت است و معیار علمیت را اگر از جایی باید وام کرد، آنجا عرصة علوم طبیعی است. جایی که زانوان کانت در برابر علم نیوتونی لرزید، و متافیزیک را به خاطر «زایندگی ملعونش» طعن زد و طرد کرد»  و دیگر نمی‎شد با عینک متافیزیک به طبیعت نگاه کرد. زیرا که طبیعت ریاضی گونه دیده می‎شد.
گسترش غیرمذهبی در عصر ما که معروف به انفجار شناخت یا پیروزی عقلانیت علمی یا تکنولوژی است،  مولود این انقلاب علمی بود. ذهن انسان قادر است که عمق و ژرفای عالم طبیعی را با علم و تکنولوژی یعنی با شناخت عملکرد داخلی ملکول و وضعیت فضای بیرونی فیزیک و شیمی بدست بیاورد.
بینش علمی مدرن با فروپاشی جهان میانه همراه شد. به عبارت دیگر،‌ فروپاشی جهان عصر میانه نه تنها طرز برخورد جدیدی از طبیعت بنیادی نهاد، بلکه تلاشها و کوششهای جدیدی را برای فهم از خود نیز مهیا و آماده کرد. از هنگامی که خداوند دیگر بی‎واسطه در آفرینش درک نمی‎شد، برای متکلمین و معتقدان ضروری می‎باشد، که به طور کلی تأکید بیش از اندازه‎ای بر وحی خداوندی کنند که کلامش حاوی کتاب مقدس است، وحی‎ای که تنها برای انسان در میان همه مخلوقات بدلیل توانایی در زبان قابل فهم است. این گرایش منجر به این شد تا برای درک آن نگاه هرمنوتیکی یا تفسیری از کتاب مقدس به عمل آورند، این مسئله در طول رفورم و پست رفورم بوده است.
پس، بینش علمی، در قلمروی تحقیق تجربی است و آن ناشی از تلاشی است تا جهان را چنانچه ما آن را دریافت می‎کنیم، بفهمیم، پیش‎بینی کنیم و رویدادهای قابل مشاهده را تبیین کنیم و قوانین طبیعت را صورتبندی کنیم.
در اینجا به اندیشه سیاسی قدیم می‎پردازیم. زیرا که اندیشه سیاسی مدرن در برابر آن معنا پیدا می‎کند.
4-2- اندیشه سیاسی قدیم
به نظر افلاطون و ارسطو، قدرت سیاسی جدا از جامعه نیست. قدرت سیاسی یعنی جامعه، قدرت سیاسی عبارت از کل قدرت جامعه است و تنها به دلیل فنونی که در آن به کار می‎رود از دیگر مناسبات ممتاز می‎شود. بر طبق این نظر، بین دولت و جامعه یا اقتصاد و سیاست یا اخلاق و سیاست یا دین و سیاست یا فرهنگ و سیاست، فرقی نیست. انسان یعنی شهروند، هر فعالیت جامعه یا شهروندان جامعه دارای ماهیت سیاسی است. شهروند فقط از راه فعالیت سیاسی به اشعه ادعای خویش تحقق می‎بخشد و تنها به برکت سیاسی به مرتبه انسانی دست می‎یابد.
در واقع، علم سیاست از نظر ارسطو و افلاطون معطوف به تأمین و توسعه فضیلت و سعادت بود. دین، سیاست و زندگی از یکدیگر جدایی‎ناپذیر بودند. منصب دینی و روحانی اصلا‌ً منصب سیاسی تلقی می‎شد. خیر فردی از خیر جامعه جدایی‎ناپذیر بود و اخلاق جزء جدایی‏ناپذیر سیاست به شمار می‎رفت.
آنچه حائز اهمیت است و این پایان در مقابل آن درصدد تبیین علم سیاست جدید می‎باشد، این است که جامعه و فرایت به هیچ روی به عنوان پدیده‎های مجزا مورد شناسایی قرار نمی‎گرفتند. هیچ چیزی سوای دولت ‎- شهر وجود نداشت. حوزه زندگی خصوصی و حقوق و آزادیهای فردی متصور نبود. افراد تنها به عنوان شهروندان تمام عیار مدعی حقوق بودند و تمیز میان حقوق عمومی و خصوصی قابل تصور نبود. قانون جزئی از مذهب،‌اخلاق و اصول اداره دولت ‎- شهر به شمار می‎رفت. در اندیشه قدیم، شهر نسبت به فرد اولویت داشت.
پس،‌ اندیشه قدیم یک اندیشه خیه‎ای بوده است که در آن نظمی مقدس و قابل احترام ارائه می‎شود و هر کس که هماهنگ با نظم فوق باشد، مصداق راستی است، وگرنه، دروغ تلقی می‎شود. در جهان خیه‎ای به تعبیر ونیست، سیاست هم جزئی از این نظم جهانی تلقی می‎شود. هم چنانکه خداوند واحد و یگانه‎ای بر جهان حاکم است، دولت‎های این جهان نیز ملک حاکم واحدی به شمار می‎روند، که همچون پدر بر خانواده حکومت می‎کنند، پادشاه همچون سر در بدن وراعی، رعایا است، به همان‎گونه که خداوند نظر مشورتی و با توافق و رضایت مدارج «‌پایین» خلقت را جویا نیست، پادشاهان اصیل و واقعی نیز نباید به دنبال کسب رضایت و موافقت اتباع خود باشند.
«بلوم» نیز در رابطه با اندیشه سیاسی قدیم اظهار می‎دارد: «از افلاطون تا ماکیاول چنین انگاشته می‎شد که نیک‎مردان، قوانین خوب تدوین می‎کنند و این قوانین خوب به نوبه خود مردانی نیک می‎پروراند و از همین جا سعادت عمومی تأمین می‎گردد. در این زمینه آزادی افسری بر تارک نظم افلاطونی بود و خدایان و انسانها در آن سهیم بودند.»
اما علم سیاست جدید با فلسفه سیاسی کلاسیک در این مسئله متمایز بود که علم سیاست جدید دیگر نسبت به سوالی که راهبرد فلسفه سیاسی کلاسیک بود، توجهی ندارد. منظور سوال درباره بهترین نوع حکومت یا بهترین نظم سیاسی است. اما علم سیاست عمدتاً به سوالهایی توجه دارد که برای فلسفه سیاسی کلاسیک از اهمیت بسیار کمتری برخوردار است و آن مسئله روش و متدلوژی است.
با وجود آنکه علم سیاست زاده سده بیستم است، اما پایه‎های آن در تجربه‎گرایی سده هفدهم گذاشته شد. سده‎ایی که «علم را ابزار کسب دانش و شناخت از راه مشاهده، تجربه و آزمایش و اندازه‎گیری می‎دانند.»
هابز تحت تأثیر علم جدید به نوشتن لویاتان پرداخت که یکی از عالی‎ترین آثار فلسفه سیاسی انگلیسی می‎باشد. و مانند هر شاهکاری، مطالعه دیدگاه‎های آن اقناع‎کننده است. برای مثال،‌ هابز تبیین ادراک یعنی دغدغه معرفت‎شناختی، ‌عمل ذهن و نقش قدرت سیاسی در جامعه را مورد توجه قرار می‎دهد. برای نظریه‎پردازان سیاسی، اهمیت لویاتان عمدتاً از این آخرین دغدغه بوجود می‎آید، یک گزارش از ماهیت حاکمیت و ضرورت قدرت اجبارگر برای ثبات جامعه می‎باشد.
لویاتان با بحث روان‎شناسی آغاز می‎شود و از روان‎شناسی ادامه می‎یابد و به سیاست ختم می‎شود. فرض بنیادین هابز آن بود که ماده در حرکت است. این قسمت ظاهراً یک نقش بزرگی در ویژگی هابز به عنوان «التزام ماتریالیستی» نقش داشته است.  
در زیر روان‎شناسی، جنبه «هستی‎شناسانه» وجود دارد. هستی‎شناسی علم وجود به نحو کلی است و واژه هستی‎شناسانه در اینجا دلالت بر تصور هابز از ذات هستی دارد. هابز را معمولاً و به درستی ماده‎گرا می‎دانند و معنای هابزی ماده‎گرایی این است که هر واقعیتی به تمامی بر حسب مکان، زمان و وانین علیت قابل تعریف است. هستی ترکیبی از اشیاء متحرک است. هر واقعیتی، موقعیتی مشخص در مکان و زمان دارد و قوانین فیزیکی تغییرناپذیر بر آن حاکم است هر فرد انسانی یکی از اجزاء سازنده عالم است. وی از چیزهایی مانند سنگ و درخت پیچیده‎تر است اما با آنها تفاوت ماهوی ندارد.
هابز در فصل اول لویاتان سعی می‎کند تا تبیین کند که چطور حواس ما به حرکت در اشیاء بیرون از ما پاسخ می‎دهد، ‌احساس بوجود می‎آورد که ما تجربه می‎کنیم. اندیشه حرکت بعداً در بحث هابز از میل و تنفر به کار برده می‎شود؛ ما به سوی بعضی از اشیاء جذب می‎شویم و از بعضی دیگر متنفر. ما به اشیایی که جذب می‎شویم نام «خوب» و از اشیایی که متنفر هستیم نام «بد» می‎دهیم.


دانلود با لینک مستقیم