یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت

اختصاصی از یارا فایل مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت


مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:58

فهرست مطالب:

صورت‌ مسأله‌
مقدمه‌
ایمان‌ در نگاه‌ قرآن‌
ابهام‌ مفهومی‌ و ایضاح‌ درونی‌
1. ایمان‌ و تعقل‌
2. ایمان‌ و عمل‌
3. قلب‌ جایگاه‌ ایمان‌
4. ایمان‌، امری‌ فطری‌
5. متعلَّق‌ ایمان‌
6. ایمان‌ یک‌ عمل‌ ارادی‌
7. افزایش‌ و کاهش‌ ایمان‌
9. موانع‌ ایمان‌
تکبر:
نتیجه‌ گیری‌
ایمان‌ از دیدگاه‌ روایات‌
1. اهمیت‌ ایمان‌ و عظمت‌ مؤمن‌
2. آثار و علایم‌ ایمان‌
3. ایمان‌ و اسلام‌
4. ایمان‌ و عمل‌
ایمان‌ از نظر دانشمندان‌ مسلمان‌
ماهیت‌ ایمان‌ دیدگاه‌ اشاعره‌
دیدگاه‌ معتزله‌
دیدگاه‌ متفکران‌ شیعه‌
ازدیاد و نقصان‌ ایمان‌دیدگاه‌ اشاعره‌
دیدگاه‌ معتزله‌
دیدگاه‌ اندیشمندان‌ شیعه‌
اصول‌ ایمان‌
ایمان‌ در فرهنگ‌ مسیحی
دو قرائت‌
مسأله‌ اول‌: ماهیت‌ ایمان‌
عناصر عمده‌ نظریه‌ او عبارتند از:
نقد و بررسی‌
ایمان‌ در فرهنگ‌ مسیحی
مسأله‌ دوم‌: ارتباط‌ فهم‌ و ایمان‌
مسأله‌ سوم‌: ایمان‌ و تعقل‌، تحقیق‌ پذیری‌ ایمان‌
منابع‌ و مآخذ

 

 

 

درآمد

ایمان‌ از جمله‌ مفاهیمی‌ است‌ که‌ هماره‌ مورد توجه‌ متکلمان‌،فیلسوفان‌ و عارفان‌ بوده‌ است‌. این‌ اهمیت‌ حیاتی‌ از آن‌جا ناشی‌ شد که‌قرآن‌ کریم‌ به‌ ایمان‌ جایگاهی‌ بالا وشأنی‌ والا بخشید، و آن‌ را اساس‌ ومدار ارزش‌ها و خوبی‌ها قرار داد. ایمان‌ در فرهنگ‌ وحی‌، نهالی‌ است‌که‌ اگر در قلب‌ آدمی‌ بروید و از چشمه‌سار معرفت‌ و عمل‌ صالح‌ آب‌خورد، درختی‌ تنومند و پر برگ‌ و بار می‌گردد. گوهر ایمان‌ نوری‌است‌ از عالم‌ جبروت‌ که‌ از مشرق  جذبه‌ الهی‌ بر جان‌ سالک‌ می‌تابد.فیضی‌ است‌ از آسمان‌ قدس‌ حق‌، که‌ همچون‌ نسیمی‌ جان‌ عاشقان‌ رامی‌نوازد، و سرّی‌ است‌ از اسرار عالم‌ برین‌، که‌ به‌ زمین‌ تفتیده‌ و تشنه‌بشر حیاتی‌ طیب‌ و زایشی‌ نو می‌بخشد. خدای‌ سبحان‌ در آیات‌ بسیاری‌از انسان‌ خواسته‌ است‌ تا با «ایمان‌ آوردن‌ » به‌ نجات‌ و رستگاری‌ وسعادت‌ نایل‌ شود. مؤمنان‌ تحت‌ ولایت‌ ویژه‌ پروردگار قرار دارند، وبه‌ همین‌ نسبت‌ به‌ وادی‌ نور و سرای‌ بهجت‌ و سرور وارد می‌شوند.انسان‌ در تاریک‌ترین‌ و دورترین‌ عوالم‌ زاده‌ شد، محرومیت‌ ها،کاستی‌ها و کمبودها از یک‌طرف‌، لذت‌های‌ دنیوی‌، گرفتاری‌ درزندان‌ اوهام‌ و شهوات‌ و هواهای‌ گذرا از سوی‌ دیگر، او را فراگرفتندو در این‌ میان‌ تنها «ایمان‌» است‌ که‌ چونان‌ حبل‌ متینی‌ بشر را تا عالم‌غیب‌ هدایت‌ می‌کند:

والعصران‌ الانسان‌ لفی‌ خسر الاّ الذین‌ امنوا و عملوا الصالحات‌.          

(عصر 3ـ1)

با وجود اهمیت‌ سقایت‌ حجاج‌ در حج‌ ابراهیمی‌، ایمان‌ از این‌ عمل‌هم‌ عبادتی‌ بالاتر تلقی‌ شده‌ است‌:

اجعلتم‌ سقایه‌ الحاج‌ و عماره‌ المسجدالحرام‌ کمن‌ امن‌ بالله‌؛            

(توبه‌ / 19)

آیا رتبه‌ آب‌ دادن‌ به‌ حاجیان‌ و تعمیر کردن‌ مسجدالحرام‌ را با مقام‌آن‌ کس‌ که‌ به‌ خدا و روز قیامت‌ ایمان‌ آورد، یکسان‌ شمردید؟

ایمان‌ از آن‌ دسته‌ اموری‌ است‌ که‌ بیشترِ آن‌ مطلوب‌تر است‌ وتحصیل‌ آن‌حد و حصری‌ نمی‌شناسد. خدای‌ سبحان‌ انسان‌ را به‌ ازدیادایمان‌ فراخوانده‌ است‌:

یا ایها الذین‌ امَنوا امِنوا بالله‌ و رسوله‌؛(نساء / 126)

ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آوردید به‌ خدا و رسول‌ او ایمان‌ آورید.

و خلاصه‌ ایمان‌ است‌ که‌ به‌ بشر لیاقت‌ خطاب‌ و مواجهه‌ باپروردگار عالمیان‌ را عطا کرده‌ است‌؛ چنان‌که‌ در قرآن‌ کریم‌ مکررمی‌خوانیم‌: یاایهاالذین‌ امنوا.

اهتمام‌ و اهمیتی‌ که‌ قرآن‌ کریم‌ برای‌ مسأله‌ ایمان‌ لحاظ‌ کرده‌ است‌،به‌طور طبیعی‌ ایجاب‌ می‌کرد در صدر اسلام‌ بعد از پیدایش‌ فضای‌مناسب‌ جهت‌ طرح‌ مباحث‌ دینی‌، ایمان‌ در زمره‌ چند مسأله‌ نخست‌ واساسی‌ قرار گیرد. رویدادها و تحولات‌ اجتماعی‌ نیز زمینه‌ را تدریجاًفراهم‌ کردند. به‌‌حتم‌ اگر قرآن‌ با سرانگشت‌ تأکید، ایمان‌ را تنها راه‌ ووسیله‌ نجات‌ بشر و مایه‌ حیات‌ معنوی‌ او قرار نمی‌داد، جریان‌ها وحوادث‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ هرگز قادر نبودند مسأله‌ ایمان‌ را تا آن‌اندازه‌ که‌ در تاریخ‌ صدر اسلام‌ مشاهده‌ می‌گردد، مهم‌ سازند. بنابراین‌قرآن‌ اولین‌ و مهم‌ترین‌ خاستگاه‌ مسائل‌ اعتقادی‌ و کلامی‌ و از آن‌جمله‌ مبحث‌ ایمان‌ است‌. از این‌رو بررسی‌ و تحقیق‌ در باب‌ ماهیت‌ایمان‌ برای‌ نخستین‌ بار میان‌ متکلمان‌ صدر مطرح‌ شد و مسائلی‌ چند رابرانگیخت‌. سپس‌ در ادامه‌ به‌تدریج‌ فلاسفه‌ و عرفا به‌ این‌ جریان‌ ملحق‌شده‌، آرا و نظریاتی‌ را پدید آوردند.

مسأله‌ ایمان‌ منحصر به‌ عالم‌ اسلام‌ نیست‌؛ ادیان‌ توحیدی‌ (اسلام‌،مسیحیت‌ و یهود) همگی‌ بر این‌ امر حیاتی‌ اصرار و پافشاری‌ دارند که‌تنها مؤمنان‌ اهل‌ فلاح‌ و نجات‌ و رستگاری‌اند. کتب‌ مقدس‌ به‌‌جدّ ازدینداران‌ می‌خواهد تا ایمان‌ خود را افزایش‌ داده‌ و در صدد تقویت‌ وتکمیل‌ آن‌ بکوشند، تا بیشتر و بهتر از منافع‌ و ثمرات‌ آن‌ بهره‌ برگیرند.به‌ هر حال‌ مسأله‌ ایمان‌ امری‌ «بین‌ الادیانی‌» است‌ و ضرورتی‌ نخستین‌ وعام‌ دارد.

افزون‌ بر همه‌، در قرن‌ حاضر مسأله‌ ایمان‌ مجدداً احیا شده‌ و به‌صحنه‌ آمده‌ است‌. در سال‌ 1980 تایم‌ خبر داد که‌ «خدا در حال‌بازگشتن‌ است‌.» و اظهار داشت‌ که‌ علاقه‌ به‌ دین‌پژوهی‌ و مطالعات‌فلسفی‌ در باب‌ دین‌ اوجی‌ دیگر گرفته‌ است‌. نقش‌ وتأثیر ایمان‌ درپاره‌ای‌ از مسائل‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ نیز در خور توجه‌ شده‌است‌. ما تنها بر اساس‌ موضعی‌ خاص‌ می‌توانیم‌ به‌ سراغ‌ ارتباط‌ ایمان‌ وآزادی‌ رفته‌، تصویری‌ از مسأله‌ آزادی‌ و دموکراسی‌ را عرضه‌ داریم‌.از سوی‌ دیگر ایمان‌ پیوند و علقه‌ای‌ ناگسستنی‌ با مسأله‌ نبوت‌ و وحی‌دارد و می‌تواند تفسیری‌ ویژه‌ از پیامبری‌ و انسان‌ِ نبی‌ ارائه‌دهد.

امروزه‌ در زمینه‌ برخی‌ مسائل‌ حکومتی‌، مسائلی‌ از این‌ دست‌مطرح‌ می‌شود: آیا رفاه‌ با ایمان‌ سازگار است‌؟ این‌ سازگاری‌ تا کجاخواهد بود؟ مبانی‌ِ ایمانی‌ِ تصمیم‌گیری‌ سیاسی‌چیست‌؟ آیاایمان‌ دینی‌ما رابه‌ سوی‌ نظریه‌ای‌ مشخص‌ در باب‌ سیاست‌ و حکومت‌ هدایت‌می‌کند؟ یا این‌ که‌ ایمان‌ تنها یک‌ سلسله‌ ارزش‌های‌ سیاسی‌ در اختیارمی‌نهد؟

همچنین‌ ایمان‌ را از بعد عملی‌ هم‌ می‌توان‌ به‌ بحث‌ وگفت‌وگوگذارد؛ مثلاً می‌توان‌ پرسید: آزمون‌ تاریخی‌ ایمان‌ چگونه‌ است‌؟ آیاایمان‌ در عمل‌ مؤثر و مفید بوده‌ است‌؟ اکنون‌ که‌ ما در مرحله‌ تجدد ومدرنیته‌ هستیم‌ باز هم‌ با پدیده‌ ایمان‌ مواجهیم‌؟ آیا انسان‌ معاصر، ایمان‌را یک‌سره‌ به‌ کناری‌ خواهد زد؟ یا آن‌ را احیا خواهد کرد؟ احیای‌دوباره‌ ایمان‌ چگونه‌ ممکن‌ خواهد بود؟

اینها تنها برخی‌ از عمده‌ مسائلی‌ است‌ که‌ درباره‌ «ایمان‌ دینی‌»مطرح‌ شده‌ یا قابل‌ طرح‌ است‌ و پرداختن‌ به‌ آنها نیازی‌ مبرم‌ وضرورتی‌ سرنوشت‌ساز می‌نماید و هرگز نمی‌توان‌ از زیر بار آنها شانه‌خالی‌ کرد.

 

صورت‌ مسأله‌

قبل‌ از هر چیز مفید و مناسب‌ بلکه‌ ضروری‌ است‌ تا «صورت‌ مسأله‌ایمان‌ دینی‌» را در غرب‌ِ امروز مورد بررسی‌ قرار دهیم‌. این‌ نگاه‌ تاریخی‌به‌ ما نشان‌ خواهد داد که‌ در دوران‌ معاصر اصلی‌ترین‌ مسأله‌ ایمان‌ چیست‌و چرا ایمان‌ تا بدین‌ حدّ برای‌ دین‌پژوهان‌ اهمیت‌ یافته‌ است‌؟

اصلی‌ترین‌ پرسش‌ درباره‌ ایمان‌، مسأله‌ ایمان‌ و عقل‌ است‌؛ یعنی‌:چرا باید به‌ ایمان‌ دینی‌ ملتزم‌ شد؟ عقل‌ در قلمرو دین‌ و ایمان‌ چه‌جایگاهی‌ دارد؟ جوامع‌ دینی‌ هر یک‌ به‌ نحوی‌ برای‌ آموزش‌ نظام‌های‌دینی‌ خود به‌ نودینان‌، از روش‌هایی‌ بهره‌ می‌برند؛ می‌توان‌ پرسید سهم‌عقل‌ در این‌ میان‌ چه‌ اندازه‌ است‌؟ و عقل‌ در تعیین‌ اعتبار ایمان‌ دینی‌چه‌ نقشی‌ ایفا می‌کند؟
فصل‌ اول‌

ایمان‌ در فرهنگ‌ اسلامی

 

مقدمه‌

مسأله‌ رابطه‌ ایمان‌ و عقل‌ در غرب‌، هرگز فروکش‌ نکرده‌ و همیشه‌پر از تعارض‌ و کشمکش‌ بوده‌ است‌. برخی‌ از دانشمندان‌ مدّعی‌ شده‌اند که‌ ایمان‌ و عقل‌ به‌ هیچ‌ روی‌ با یکدیگر سر سازش‌ ندارند و میان‌آنها چیزی‌ جز خصومت‌ و تقابل‌ حکمفرما نیست‌. مثلاً ترتولیان‌(290تا 160) از مسیحیان‌ نخستین‌ می‌پرسید: «آتن‌ را با اورشلیم‌ چه‌کار؟». (مقصود وی‌ از «آتن‌» فلسفه‌ یونان‌ بود و از «اورشلیم‌» ایمان‌دینی‌ و کلیسای‌ مسیحی‌) پاسکال‌ نوشت‌: «دل‌ دلایل‌ خاص‌ خود رادارد که‌ عقل‌ آن‌ دلایل‌ را نمی‌شناسد.»

آنان‌ که‌ بر ایمان‌ تکیه‌ می‌کنند و به‌ عقل‌ در برابر ایمان‌ بی‌توجهی‌نشان‌ می‌دهند، معمولا جایگاه‌ خاص‌ و ویژه‌ای‌ برای‌«تجریه‌ دینی‌»قائلند. در برابر، فلاسفه‌ای‌ با تکیه‌ بر نقش‌ عقل‌ در ایمان‌، اظهارمی‌دارند که‌ تنها معیار اثبات‌ ایمان‌ تعقل‌ است‌. اینک‌ خلاصه‌ ای‌ ازشرح‌  این‌ ماجرا:

کلیفورد بر طرح‌ ایده‌ عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ قائل‌ شد که‌ ایمان‌ دینی‌آنگاه‌ معقول‌ و مقبول‌ است‌ که‌ بتوان‌ صدق‌ آن‌ را اثبات‌ کرد. او نوشت‌:

همیشه‌، همه‌ جا و برای‌ همه‌ کس‌ اعتقاد به‌ هر چیزی‌ بر مبنای‌ قرائن‌ناکافی‌، کاری‌ خطا و نادرست‌ است‌. فرض‌ کنید شخصی‌ در دوران‌کودکی‌ یا پس‌ از آن‌ عقیده‌ای‌ را پذیرفته‌ است‌، و آن‌ عقیده‌ را ازخارخار هرگونه‌ شکی‌ که‌ در ذهنش‌ می‌خلد، به‌ دور و ایمن‌ نگه‌می‌دارد؛ و طرح‌ پرسش‌هایی‌ را که‌ موجب‌ تشویش‌ آن‌ عقیده‌می‌شوند کافرکیشانه‌ تلقی‌ می‌کند؛ زندگی‌ چنین‌ شخصی‌ گناهی‌ عظیم‌در قبال‌ نوع‌ بشر است‌. تحقیق‌ درباره‌ قرائن‌ یک‌ عقیده‌، کاری‌ نیست‌که‌ یک‌بار و برای‌ همیشه‌ انجام‌ پذیرد و واجد اعتباری‌ قطعی‌ باشد.هرگز نباید مانع‌ شک‌ شد؛ زیرا یا می‌توان‌ آن‌ شک‌  را بر مبنای‌پژوهش‌های‌ پیشین‌، واقعاً مرتفع‌ کرد، یا این‌ شک‌ ثابت‌ می‌کند که‌آن‌ پژوهش‌ها کامل‌ نبوده‌اند.

آنچه‌ که‌ کلیفورد را بر آن‌ می‌دارد که‌ چنین‌ ملاک‌ دشوار و سختی‌را برای‌ پذیرش‌ ایمان‌ مطرح‌ کند، پیامدهای‌ ناگواری‌ است‌ که‌ برپذیرش‌ اعتقدق‌ بدون‌ِ دلیل‌ مترتب‌ است‌؛ مثل‌ این‌ که‌ ملوانی‌ بدون‌اطمینان‌ از استحکام‌ و سلامت‌ کشتی‌ با جمعی‌ از مسافران‌ به‌ اقیانوس‌برود و در بین‌ راه‌ غرق  شود. ریشه‌ این‌ حادثه‌ ناگوار در این‌ نکته‌ نهفته‌است‌ که‌ او حق‌ نداشت‌ بدون‌ دلایلی‌ استوار دست‌ به‌ چنین‌ اقدامی‌ بزند.کلیفورد معتقد است‌ که‌ هر انسان‌ و اعتقادی‌ که‌ بر اساس‌ دلیل‌ یا دلایل‌ناکافی‌ استوار گردد، قابل‌ سرزنش‌ و نکوهش‌ است‌. کسی‌ که‌ به‌ عقلانیت‌ِحداکثری‌ روی‌ آورده‌ است‌، هرگز از سر احساسات‌ و عواطف‌ به‌ این‌سوی‌ و آن‌ سو نمی‌گراید تا به‌ تشتّت‌ رأی‌ و سستی‌ اعتقاد مبتلا گردد.راه‌، تنها این‌ است‌ که‌ بتوان‌ بر اساس‌ دلیل‌ کافی‌ و وافی‌ صحت‌ مدعایی‌را اثبات‌ و از آن‌ تبعیت‌ کرد. کلیفورد هر چند در این‌ رأی‌ تنها نبود وپیش‌ از او جان‌ لاک‌ و توماس‌ آکویناس‌ و بعد از او سوئین‌ برن‌ آرایی‌شبیه‌ او داشتند، در عین‌ حال‌ ایرادهای‌ متعدد تدریجاً موضع‌عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ را از نظرها انداخت‌. به‌ اعتقاد برخی‌، بسیاری‌ ازمردم‌ به‌ ویژه‌ آنان‌ که‌ برای‌ امرار معاش‌ سخت‌ کار می‌کنند و طبعاًفرصت‌ کمی‌ برای‌ مطالعه‌ دارند، و از عهده‌ تفکرات‌ سخت‌ و پیچیده‌برنمی‌آیند، عملاً قادر به‌ تهیه‌ مقدماتی‌ که‌ کلیفورد برای‌ ایمان‌ ضروری‌می‌داند، نیستند. کلیفورد پاسخ‌ داد: «شخصی‌ که‌ فرصت‌ مطالعه‌ وتحقیق‌ ندارد، طبعاً فرصتی‌ هم‌ برای‌ ایمان‌ آوردن‌ نخواهد داشت‌.»

پرسش‌ دیگری‌ که‌ نسبت‌ به‌ موضع‌ عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ مطرح‌ شداین‌ است‌ که‌ آیا این‌ دیدگاه‌ در مقام‌ عمل‌ می‌تواند مورد استفاده‌ قرارگیرد؛ به‌ عبارت‌ دیگر تاکنون‌ هیچ‌ نظام‌ اعتقادی‌ نبوده‌ است‌ که‌ بتواندبراساس‌ عقلانیت‌ محض‌ همه‌ را قانع‌ سازد؛ لااقل‌ افرادی‌ هستند که‌ ازپذیرش‌ ادله‌ سرباز می‌زنند. بنابراین‌ چون‌ براهین‌ همگانی‌ نیستند نظریه‌عقل‌گرایی‌ِحداکثری‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌.

به‌ هر حال‌ رویکردق‌ مبتنی‌ بر عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ امروزه‌ در غرب‌از جایگاهی‌ قوی‌ و اعتبار شایسته‌ بر خوردار نیست‌. در برابر، دونظریه‌ دیگر آهسته‌ آهسته‌ پدیدآمده‌ است‌:

دیدگاه‌ نخست‌ «ایمان‌ گروی‌» است‌. ایمان‌ گروی‌ جنبشی‌ است‌در فلسفه‌ دین‌ و معرفت‌ شناسی‌ِ دینی‌ که‌ به‌ خصوص‌ در نیمه‌ دوم‌ قرن‌بیستم‌ تحت‌ تأثیر مستقیم‌ تعالیم‌ ویتگنشتاین‌ توسعه‌ یافت‌ و برخی‌دیگر از فلاسفه‌ متأخر هر یک‌ به‌ نحوی‌ بر گستره‌ آن‌ افزودند. براساس‌ رأی‌ محوری‌ ویتگنشتاین‌، دین‌ همانند علم‌ و هر فعالیت‌ دیگرانسانی‌، شکلی‌ از حیات‌ است‌. وظیفه‌ فیلسوف‌ هرگز تلاش‌ برای‌یافتن‌«دلیل‌ و شاهد» یا «توجیه‌ عقلانی‌» به‌ نفع‌ باور به‌ خدا نیست‌؛ بلکه‌وی‌ باید فعالیت‌های‌ متنوعی‌ را که‌ به‌ حیات‌ انسانی‌ شکل‌ دینی‌ داده‌است‌، توضیح‌ دهد. در این‌ طریقه‌، شناخت‌ دینی‌ مبتنی‌ بر آگاهی‌ عقلی‌یا طبیعی‌ نیست‌؛ بلکه‌ فقط‌ بر ایمان‌ استوار است‌. این‌ دیدگاه‌ ترکیب‌ وتألیفی‌ است‌ از شکاکیت‌ کامل‌ ـ لااقل‌ در قلمرو دینی‌ ـ همراه‌ با توسل‌به‌ معرفتی‌ که‌ از راه‌ ایمان‌ ونه‌ دلیل‌ عقلی‌ حاصل‌ می‌شود. در واقع‌ اهل‌ایمان‌ کوشش‌هایی‌ را که‌ آدمیان‌ برای‌ فهم‌ خدا از طریق‌ عقل‌ خودکرده‌اند، نمونه‌ ای‌ از غرور و خودبینی‌ انسانی‌ توصیف‌ نموده‌ اند.

به‌ نظر آنان‌ چنین‌ تلاشی‌ برای‌ سنجیدن‌ عالم‌ الهی‌ است‌ با موازین‌ضعیف‌ فهم‌ انسانی‌. برای‌ پرهیز از این‌ گستاخی‌ و بی‌ پروایی‌ نارواآدمی‌ باید دریابد که‌ یک‌ شکاک‌ فلسفی‌ بودن‌، نخستین‌ و اساسی‌ ترین‌گام‌ به‌ سوی‌ این‌ است‌ که‌ یک‌ دیندار درست‌ اعتقاد باشد. ایمان‌ گرایی‌دیدگاهی‌ است‌ که‌ نظام‌های‌ باورهای‌ دینی‌ را موضوع‌ ارزیابی‌ وسنجش‌ عقلانی‌ نمی‌داند؛ مثلاً اگر گفتیم‌ «ما به‌ وجود خدا ایمان‌ داریم‌»در واقع‌ گفته‌ ایم‌ که‌ ما این‌ باور را مستقل‌ از هر گونه‌ دلیل‌ و استدلالی‌پذیرفته‌ایم‌.

سورن‌ کیرکگارد، کسانی‌ را که‌ دین‌ را به‌ مدد قراین‌ و براهین‌می‌کاوند، تمسخر می‌کند. شخصی‌ که‌ حقیقتاً نگران‌ وضع‌ خویش‌است‌، هرگز هستی‌ خود را در معرض‌ مخاطره‌ قرار نمی‌دهد؛ تا بامطالعه‌ بیشتر و با یافتن‌ قراین‌ افزون‌تر تصمیم‌ بگیرد که‌ آیا خدا را قبول‌کند یا خیر! بلکه‌ او می‌داند که‌ «هر لحظه‌ای‌ را که‌ بدون‌ خدا سر کندضایع‌ شده‌ است‌.» از نظر کیرکگارد تناقض‌ ایمان‌ و عقل‌ به‌ این‌معناست‌ که‌ اعتقاد با استدلال‌ نسبت‌ معکوس‌ دارد: هر چه‌ دلایل‌ کمترباشد بهتر است‌. ایمان‌ و استدلال‌ نقیض‌ یکدیگرند. موضوع‌ مهم‌،دانش‌ واقعی‌ نیست‌؛ بلکه‌ فهمی‌ عمیق‌ از خود و از وجود انسان‌ است‌.مهم‌ نیست‌ که‌ چه‌ می‌دانیم‌؛ مهم‌ آن‌ است‌ که‌ چگونه‌ از خودعکس‌العمل‌ نشان‌ دهیم‌. او می‌گوید:

بدون‌ خطر کردن‌، ایمانی‌ در کار نیست‌. ایمان‌ دقیقاً تناقض‌ میان‌ شوربیکران‌ روح‌ فرد و عدم‌ یقین‌ عینی‌ است‌. اگر من‌ قادر باشم‌ خداوندرا به‌نحو عینی‌ دریابم‌، دیگر ایمان‌ ندارم‌. امّا دقیقاً از آن‌رو که‌ قادرنیستم‌ باید ایمان‌آورم‌.

به‌ عقیده‌ او ایمان‌ نوعی‌ تعهد است‌؛ نوعی‌ جهش‌ است‌؛ مستلزم‌سرسپردگی‌ به‌ امر مطلق‌ است‌. وی‌ هم‌ چنین‌ ایمان‌ را از مقوله‌ ورزش‌می‌دانست‌؛ زیرا هر چه‌ تناقض‌ ایمان‌ و عقل‌ بیشتر باشد، شخص‌ درایمان‌ آوردن‌ نیازمند زورآزمایی‌ بیشتری‌ است‌. موضع‌کیرکگارد به‌جنبش‌ فلسفی‌ اگزیستانسیالیسم‌ یاری‌فراوان‌ داد. هم‌چنین‌ این‌ موضع‌الهام‌بخش‌ کارل‌بارت‌ ورودولف‌بولتمان‌ شد.

دیدگاه‌ دیگری‌ که‌ به‌ عنوان‌ موضعی‌ در مقابل‌ عقلگرایی‌ِ حداکثری‌مطرح‌ شد و تاحدی‌ از موضع‌ ایمان‌گروی‌ سخت‌ کیرکگارد هم‌ تنزل‌کرد، عقلگرایی‌ِ انتقادی‌ است‌. این‌ طرز تلقی‌ فرض‌ را بر این‌ می‌گذاردکه‌ ایمان‌ گروی‌ و عقلگرایی‌ِ حداکثری‌ هر دو بر خطا رفته‌اند. از این‌رومی‌خواهد راه‌ میانه‌ای‌ را نشان‌ دهد. در این‌ نگرش‌ اعتقاد بر این‌ است‌که‌ ما برخلاف‌ ایمان‌گراها می‌توانیم‌ به‌ امکان‌ نقد و ارزیابی‌ مبانی‌ایمان‌ قائل‌ شویم‌. همچنین‌ به‌ رغم‌ عقلگرایی‌ِ حداکثری‌، مدعی‌ است‌که‌ با بررسی‌های‌ عقلانی‌ محض‌، نمی‌توان‌ به‌ اثبات‌ قاطعانه‌ی‌ نظام‌ایمانی‌ رسید. بنابراین‌ با تأکید بر باز بودن‌ پرونده‌ ارزیابی‌ پایه‌های‌نظام‌ ایمانی‌، می‌توان‌ به‌ اعتقادی‌ ایمان‌ آورد و در عین‌ حال‌ نبایداثبات‌ و صحت‌ آن‌را تمام‌ شده‌ تلقی‌ کرد. خلاصه‌ آن‌که‌ عقلگرای‌ِانتقادی‌ به‌ جای‌ این‌که‌ به‌ اثبات‌ پذیری‌ قطعی‌ مبانی‌ ایمانی‌ معتقد باشد،بر نقش‌ انتقادی‌ عقل‌ در سنجش‌ و ارزیابی‌ ایمان‌ پای‌ می‌فشارد.

مایکل‌ پترسون‌، ویلیام‌ هاسکر و بروس‌ رایشن‌باخ‌ از معروف‌ترین‌متفکران‌ این‌ نحله‌، برای‌ همیشه‌ باب‌ انتقاد را در باب‌ ایمان‌ دینی‌مفتوح‌ دانسته‌اند. این‌ دیدگاه‌ از دو جهت‌ خود را سخت‌ محتاج‌ توجه‌به‌ آرای‌ رقیب‌ می‌داند. از یک‌ سو با بررسی‌ دیدگاه‌های‌ رقیب‌ بر خودفرض‌ می‌داند تا محاسن‌ و نکات‌ مثبت‌ آن‌ را برگیرد و جذب‌ کند، و ازسوی‌ دیگر با توجه‌ به‌ انتقادهای‌ رقبا در کاهش‌ کاستی‌ها و رفع‌کمبودها می‌کوشد. و این‌ همان‌ معنای‌ پایان‌ ناپدیر بودن‌ تأملات‌انتقادی‌ است‌.

نتیجه‌ای‌ که‌ چنین‌ برداشتی‌ به‌ بار می‌آورد، چیزی‌ غیر از این‌ نیست‌که‌ اگر کسانی‌ بکوشند به‌ مدد تأملات‌ انتقادی‌ در باب‌ ایمان‌ داوری‌کنند، قدم‌ در راهی‌ بی‌ پایان‌ نهاده‌اند؛ چون‌ این‌ مسیر هرگز به‌ مقصدنمی‌رسد. توگویی‌ این‌ سخن‌ ما را آهسته‌ آهسته‌ به‌ دیدگاه‌ کیرکگارد که‌می‌گفت‌ باید بی‌ تأمل‌ به‌ دریای‌ ایمان‌ جست‌ زد و... می‌رساند. امّا تعقل‌با بررسی‌ شقوق  بدیل‌ به‌ سرانجامی‌ نخواهد رسید.

 

 


دانلود با لینک مستقیم

مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت

اختصاصی از یارا فایل مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت


مقاله ایمان دینی در اسلام و مسیحیت

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:58

فهرست مطالب:

صورت‌ مسأله‌
مقدمه‌
ایمان‌ در نگاه‌ قرآن‌
ابهام‌ مفهومی‌ و ایضاح‌ درونی‌
1. ایمان‌ و تعقل‌
2. ایمان‌ و عمل‌
3. قلب‌ جایگاه‌ ایمان‌
4. ایمان‌، امری‌ فطری‌
5. متعلَّق‌ ایمان‌
6. ایمان‌ یک‌ عمل‌ ارادی‌
7. افزایش‌ و کاهش‌ ایمان‌
9. موانع‌ ایمان‌
تکبر:
نتیجه‌ گیری‌
ایمان‌ از دیدگاه‌ روایات‌
1. اهمیت‌ ایمان‌ و عظمت‌ مؤمن‌
2. آثار و علایم‌ ایمان‌
3. ایمان‌ و اسلام‌
4. ایمان‌ و عمل‌
ایمان‌ از نظر دانشمندان‌ مسلمان‌
ماهیت‌ ایمان‌ دیدگاه‌ اشاعره‌
دیدگاه‌ معتزله‌
دیدگاه‌ متفکران‌ شیعه‌
ازدیاد و نقصان‌ ایمان‌دیدگاه‌ اشاعره‌
دیدگاه‌ معتزله‌
دیدگاه‌ اندیشمندان‌ شیعه‌
اصول‌ ایمان‌
ایمان‌ در فرهنگ‌ مسیحی
دو قرائت‌
مسأله‌ اول‌: ماهیت‌ ایمان‌
عناصر عمده‌ نظریه‌ او عبارتند از:
نقد و بررسی‌
ایمان‌ در فرهنگ‌ مسیحی
مسأله‌ دوم‌: ارتباط‌ فهم‌ و ایمان‌
مسأله‌ سوم‌: ایمان‌ و تعقل‌، تحقیق‌ پذیری‌ ایمان‌
منابع‌ و مآخذ

 

 

 

درآمد

ایمان‌ از جمله‌ مفاهیمی‌ است‌ که‌ هماره‌ مورد توجه‌ متکلمان‌،فیلسوفان‌ و عارفان‌ بوده‌ است‌. این‌ اهمیت‌ حیاتی‌ از آن‌جا ناشی‌ شد که‌قرآن‌ کریم‌ به‌ ایمان‌ جایگاهی‌ بالا وشأنی‌ والا بخشید، و آن‌ را اساس‌ ومدار ارزش‌ها و خوبی‌ها قرار داد. ایمان‌ در فرهنگ‌ وحی‌، نهالی‌ است‌که‌ اگر در قلب‌ آدمی‌ بروید و از چشمه‌سار معرفت‌ و عمل‌ صالح‌ آب‌خورد، درختی‌ تنومند و پر برگ‌ و بار می‌گردد. گوهر ایمان‌ نوری‌است‌ از عالم‌ جبروت‌ که‌ از مشرق  جذبه‌ الهی‌ بر جان‌ سالک‌ می‌تابد.فیضی‌ است‌ از آسمان‌ قدس‌ حق‌، که‌ همچون‌ نسیمی‌ جان‌ عاشقان‌ رامی‌نوازد، و سرّی‌ است‌ از اسرار عالم‌ برین‌، که‌ به‌ زمین‌ تفتیده‌ و تشنه‌بشر حیاتی‌ طیب‌ و زایشی‌ نو می‌بخشد. خدای‌ سبحان‌ در آیات‌ بسیاری‌از انسان‌ خواسته‌ است‌ تا با «ایمان‌ آوردن‌ » به‌ نجات‌ و رستگاری‌ وسعادت‌ نایل‌ شود. مؤمنان‌ تحت‌ ولایت‌ ویژه‌ پروردگار قرار دارند، وبه‌ همین‌ نسبت‌ به‌ وادی‌ نور و سرای‌ بهجت‌ و سرور وارد می‌شوند.انسان‌ در تاریک‌ترین‌ و دورترین‌ عوالم‌ زاده‌ شد، محرومیت‌ ها،کاستی‌ها و کمبودها از یک‌طرف‌، لذت‌های‌ دنیوی‌، گرفتاری‌ درزندان‌ اوهام‌ و شهوات‌ و هواهای‌ گذرا از سوی‌ دیگر، او را فراگرفتندو در این‌ میان‌ تنها «ایمان‌» است‌ که‌ چونان‌ حبل‌ متینی‌ بشر را تا عالم‌غیب‌ هدایت‌ می‌کند:

والعصران‌ الانسان‌ لفی‌ خسر الاّ الذین‌ امنوا و عملوا الصالحات‌.          

(عصر 3ـ1)

با وجود اهمیت‌ سقایت‌ حجاج‌ در حج‌ ابراهیمی‌، ایمان‌ از این‌ عمل‌هم‌ عبادتی‌ بالاتر تلقی‌ شده‌ است‌:

اجعلتم‌ سقایه‌ الحاج‌ و عماره‌ المسجدالحرام‌ کمن‌ امن‌ بالله‌؛            

(توبه‌ / 19)

آیا رتبه‌ آب‌ دادن‌ به‌ حاجیان‌ و تعمیر کردن‌ مسجدالحرام‌ را با مقام‌آن‌ کس‌ که‌ به‌ خدا و روز قیامت‌ ایمان‌ آورد، یکسان‌ شمردید؟

ایمان‌ از آن‌ دسته‌ اموری‌ است‌ که‌ بیشترِ آن‌ مطلوب‌تر است‌ وتحصیل‌ آن‌حد و حصری‌ نمی‌شناسد. خدای‌ سبحان‌ انسان‌ را به‌ ازدیادایمان‌ فراخوانده‌ است‌:

یا ایها الذین‌ امَنوا امِنوا بالله‌ و رسوله‌؛(نساء / 126)

ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آوردید به‌ خدا و رسول‌ او ایمان‌ آورید.

و خلاصه‌ ایمان‌ است‌ که‌ به‌ بشر لیاقت‌ خطاب‌ و مواجهه‌ باپروردگار عالمیان‌ را عطا کرده‌ است‌؛ چنان‌که‌ در قرآن‌ کریم‌ مکررمی‌خوانیم‌: یاایهاالذین‌ امنوا.

اهتمام‌ و اهمیتی‌ که‌ قرآن‌ کریم‌ برای‌ مسأله‌ ایمان‌ لحاظ‌ کرده‌ است‌،به‌طور طبیعی‌ ایجاب‌ می‌کرد در صدر اسلام‌ بعد از پیدایش‌ فضای‌مناسب‌ جهت‌ طرح‌ مباحث‌ دینی‌، ایمان‌ در زمره‌ چند مسأله‌ نخست‌ واساسی‌ قرار گیرد. رویدادها و تحولات‌ اجتماعی‌ نیز زمینه‌ را تدریجاًفراهم‌ کردند. به‌‌حتم‌ اگر قرآن‌ با سرانگشت‌ تأکید، ایمان‌ را تنها راه‌ ووسیله‌ نجات‌ بشر و مایه‌ حیات‌ معنوی‌ او قرار نمی‌داد، جریان‌ها وحوادث‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ هرگز قادر نبودند مسأله‌ ایمان‌ را تا آن‌اندازه‌ که‌ در تاریخ‌ صدر اسلام‌ مشاهده‌ می‌گردد، مهم‌ سازند. بنابراین‌قرآن‌ اولین‌ و مهم‌ترین‌ خاستگاه‌ مسائل‌ اعتقادی‌ و کلامی‌ و از آن‌جمله‌ مبحث‌ ایمان‌ است‌. از این‌رو بررسی‌ و تحقیق‌ در باب‌ ماهیت‌ایمان‌ برای‌ نخستین‌ بار میان‌ متکلمان‌ صدر مطرح‌ شد و مسائلی‌ چند رابرانگیخت‌. سپس‌ در ادامه‌ به‌تدریج‌ فلاسفه‌ و عرفا به‌ این‌ جریان‌ ملحق‌شده‌، آرا و نظریاتی‌ را پدید آوردند.

مسأله‌ ایمان‌ منحصر به‌ عالم‌ اسلام‌ نیست‌؛ ادیان‌ توحیدی‌ (اسلام‌،مسیحیت‌ و یهود) همگی‌ بر این‌ امر حیاتی‌ اصرار و پافشاری‌ دارند که‌تنها مؤمنان‌ اهل‌ فلاح‌ و نجات‌ و رستگاری‌اند. کتب‌ مقدس‌ به‌‌جدّ ازدینداران‌ می‌خواهد تا ایمان‌ خود را افزایش‌ داده‌ و در صدد تقویت‌ وتکمیل‌ آن‌ بکوشند، تا بیشتر و بهتر از منافع‌ و ثمرات‌ آن‌ بهره‌ برگیرند.به‌ هر حال‌ مسأله‌ ایمان‌ امری‌ «بین‌ الادیانی‌» است‌ و ضرورتی‌ نخستین‌ وعام‌ دارد.

افزون‌ بر همه‌، در قرن‌ حاضر مسأله‌ ایمان‌ مجدداً احیا شده‌ و به‌صحنه‌ آمده‌ است‌. در سال‌ 1980 تایم‌ خبر داد که‌ «خدا در حال‌بازگشتن‌ است‌.» و اظهار داشت‌ که‌ علاقه‌ به‌ دین‌پژوهی‌ و مطالعات‌فلسفی‌ در باب‌ دین‌ اوجی‌ دیگر گرفته‌ است‌. نقش‌ وتأثیر ایمان‌ درپاره‌ای‌ از مسائل‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ نیز در خور توجه‌ شده‌است‌. ما تنها بر اساس‌ موضعی‌ خاص‌ می‌توانیم‌ به‌ سراغ‌ ارتباط‌ ایمان‌ وآزادی‌ رفته‌، تصویری‌ از مسأله‌ آزادی‌ و دموکراسی‌ را عرضه‌ داریم‌.از سوی‌ دیگر ایمان‌ پیوند و علقه‌ای‌ ناگسستنی‌ با مسأله‌ نبوت‌ و وحی‌دارد و می‌تواند تفسیری‌ ویژه‌ از پیامبری‌ و انسان‌ِ نبی‌ ارائه‌دهد.

امروزه‌ در زمینه‌ برخی‌ مسائل‌ حکومتی‌، مسائلی‌ از این‌ دست‌مطرح‌ می‌شود: آیا رفاه‌ با ایمان‌ سازگار است‌؟ این‌ سازگاری‌ تا کجاخواهد بود؟ مبانی‌ِ ایمانی‌ِ تصمیم‌گیری‌ سیاسی‌چیست‌؟ آیاایمان‌ دینی‌ما رابه‌ سوی‌ نظریه‌ای‌ مشخص‌ در باب‌ سیاست‌ و حکومت‌ هدایت‌می‌کند؟ یا این‌ که‌ ایمان‌ تنها یک‌ سلسله‌ ارزش‌های‌ سیاسی‌ در اختیارمی‌نهد؟

همچنین‌ ایمان‌ را از بعد عملی‌ هم‌ می‌توان‌ به‌ بحث‌ وگفت‌وگوگذارد؛ مثلاً می‌توان‌ پرسید: آزمون‌ تاریخی‌ ایمان‌ چگونه‌ است‌؟ آیاایمان‌ در عمل‌ مؤثر و مفید بوده‌ است‌؟ اکنون‌ که‌ ما در مرحله‌ تجدد ومدرنیته‌ هستیم‌ باز هم‌ با پدیده‌ ایمان‌ مواجهیم‌؟ آیا انسان‌ معاصر، ایمان‌را یک‌سره‌ به‌ کناری‌ خواهد زد؟ یا آن‌ را احیا خواهد کرد؟ احیای‌دوباره‌ ایمان‌ چگونه‌ ممکن‌ خواهد بود؟

اینها تنها برخی‌ از عمده‌ مسائلی‌ است‌ که‌ درباره‌ «ایمان‌ دینی‌»مطرح‌ شده‌ یا قابل‌ طرح‌ است‌ و پرداختن‌ به‌ آنها نیازی‌ مبرم‌ وضرورتی‌ سرنوشت‌ساز می‌نماید و هرگز نمی‌توان‌ از زیر بار آنها شانه‌خالی‌ کرد.

 

صورت‌ مسأله‌

قبل‌ از هر چیز مفید و مناسب‌ بلکه‌ ضروری‌ است‌ تا «صورت‌ مسأله‌ایمان‌ دینی‌» را در غرب‌ِ امروز مورد بررسی‌ قرار دهیم‌. این‌ نگاه‌ تاریخی‌به‌ ما نشان‌ خواهد داد که‌ در دوران‌ معاصر اصلی‌ترین‌ مسأله‌ ایمان‌ چیست‌و چرا ایمان‌ تا بدین‌ حدّ برای‌ دین‌پژوهان‌ اهمیت‌ یافته‌ است‌؟

اصلی‌ترین‌ پرسش‌ درباره‌ ایمان‌، مسأله‌ ایمان‌ و عقل‌ است‌؛ یعنی‌:چرا باید به‌ ایمان‌ دینی‌ ملتزم‌ شد؟ عقل‌ در قلمرو دین‌ و ایمان‌ چه‌جایگاهی‌ دارد؟ جوامع‌ دینی‌ هر یک‌ به‌ نحوی‌ برای‌ آموزش‌ نظام‌های‌دینی‌ خود به‌ نودینان‌، از روش‌هایی‌ بهره‌ می‌برند؛ می‌توان‌ پرسید سهم‌عقل‌ در این‌ میان‌ چه‌ اندازه‌ است‌؟ و عقل‌ در تعیین‌ اعتبار ایمان‌ دینی‌چه‌ نقشی‌ ایفا می‌کند؟
فصل‌ اول‌

ایمان‌ در فرهنگ‌ اسلامی

 

مقدمه‌

مسأله‌ رابطه‌ ایمان‌ و عقل‌ در غرب‌، هرگز فروکش‌ نکرده‌ و همیشه‌پر از تعارض‌ و کشمکش‌ بوده‌ است‌. برخی‌ از دانشمندان‌ مدّعی‌ شده‌اند که‌ ایمان‌ و عقل‌ به‌ هیچ‌ روی‌ با یکدیگر سر سازش‌ ندارند و میان‌آنها چیزی‌ جز خصومت‌ و تقابل‌ حکمفرما نیست‌. مثلاً ترتولیان‌(290تا 160) از مسیحیان‌ نخستین‌ می‌پرسید: «آتن‌ را با اورشلیم‌ چه‌کار؟». (مقصود وی‌ از «آتن‌» فلسفه‌ یونان‌ بود و از «اورشلیم‌» ایمان‌دینی‌ و کلیسای‌ مسیحی‌) پاسکال‌ نوشت‌: «دل‌ دلایل‌ خاص‌ خود رادارد که‌ عقل‌ آن‌ دلایل‌ را نمی‌شناسد.»

آنان‌ که‌ بر ایمان‌ تکیه‌ می‌کنند و به‌ عقل‌ در برابر ایمان‌ بی‌توجهی‌نشان‌ می‌دهند، معمولا جایگاه‌ خاص‌ و ویژه‌ای‌ برای‌«تجریه‌ دینی‌»قائلند. در برابر، فلاسفه‌ای‌ با تکیه‌ بر نقش‌ عقل‌ در ایمان‌، اظهارمی‌دارند که‌ تنها معیار اثبات‌ ایمان‌ تعقل‌ است‌. اینک‌ خلاصه‌ ای‌ ازشرح‌  این‌ ماجرا:

کلیفورد بر طرح‌ ایده‌ عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ قائل‌ شد که‌ ایمان‌ دینی‌آنگاه‌ معقول‌ و مقبول‌ است‌ که‌ بتوان‌ صدق‌ آن‌ را اثبات‌ کرد. او نوشت‌:

همیشه‌، همه‌ جا و برای‌ همه‌ کس‌ اعتقاد به‌ هر چیزی‌ بر مبنای‌ قرائن‌ناکافی‌، کاری‌ خطا و نادرست‌ است‌. فرض‌ کنید شخصی‌ در دوران‌کودکی‌ یا پس‌ از آن‌ عقیده‌ای‌ را پذیرفته‌ است‌، و آن‌ عقیده‌ را ازخارخار هرگونه‌ شکی‌ که‌ در ذهنش‌ می‌خلد، به‌ دور و ایمن‌ نگه‌می‌دارد؛ و طرح‌ پرسش‌هایی‌ را که‌ موجب‌ تشویش‌ آن‌ عقیده‌می‌شوند کافرکیشانه‌ تلقی‌ می‌کند؛ زندگی‌ چنین‌ شخصی‌ گناهی‌ عظیم‌در قبال‌ نوع‌ بشر است‌. تحقیق‌ درباره‌ قرائن‌ یک‌ عقیده‌، کاری‌ نیست‌که‌ یک‌بار و برای‌ همیشه‌ انجام‌ پذیرد و واجد اعتباری‌ قطعی‌ باشد.هرگز نباید مانع‌ شک‌ شد؛ زیرا یا می‌توان‌ آن‌ شک‌  را بر مبنای‌پژوهش‌های‌ پیشین‌، واقعاً مرتفع‌ کرد، یا این‌ شک‌ ثابت‌ می‌کند که‌آن‌ پژوهش‌ها کامل‌ نبوده‌اند.

آنچه‌ که‌ کلیفورد را بر آن‌ می‌دارد که‌ چنین‌ ملاک‌ دشوار و سختی‌را برای‌ پذیرش‌ ایمان‌ مطرح‌ کند، پیامدهای‌ ناگواری‌ است‌ که‌ برپذیرش‌ اعتقدق‌ بدون‌ِ دلیل‌ مترتب‌ است‌؛ مثل‌ این‌ که‌ ملوانی‌ بدون‌اطمینان‌ از استحکام‌ و سلامت‌ کشتی‌ با جمعی‌ از مسافران‌ به‌ اقیانوس‌برود و در بین‌ راه‌ غرق  شود. ریشه‌ این‌ حادثه‌ ناگوار در این‌ نکته‌ نهفته‌است‌ که‌ او حق‌ نداشت‌ بدون‌ دلایلی‌ استوار دست‌ به‌ چنین‌ اقدامی‌ بزند.کلیفورد معتقد است‌ که‌ هر انسان‌ و اعتقادی‌ که‌ بر اساس‌ دلیل‌ یا دلایل‌ناکافی‌ استوار گردد، قابل‌ سرزنش‌ و نکوهش‌ است‌. کسی‌ که‌ به‌ عقلانیت‌ِحداکثری‌ روی‌ آورده‌ است‌، هرگز از سر احساسات‌ و عواطف‌ به‌ این‌سوی‌ و آن‌ سو نمی‌گراید تا به‌ تشتّت‌ رأی‌ و سستی‌ اعتقاد مبتلا گردد.راه‌، تنها این‌ است‌ که‌ بتوان‌ بر اساس‌ دلیل‌ کافی‌ و وافی‌ صحت‌ مدعایی‌را اثبات‌ و از آن‌ تبعیت‌ کرد. کلیفورد هر چند در این‌ رأی‌ تنها نبود وپیش‌ از او جان‌ لاک‌ و توماس‌ آکویناس‌ و بعد از او سوئین‌ برن‌ آرایی‌شبیه‌ او داشتند، در عین‌ حال‌ ایرادهای‌ متعدد تدریجاً موضع‌عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ را از نظرها انداخت‌. به‌ اعتقاد برخی‌، بسیاری‌ ازمردم‌ به‌ ویژه‌ آنان‌ که‌ برای‌ امرار معاش‌ سخت‌ کار می‌کنند و طبعاًفرصت‌ کمی‌ برای‌ مطالعه‌ دارند، و از عهده‌ تفکرات‌ سخت‌ و پیچیده‌برنمی‌آیند، عملاً قادر به‌ تهیه‌ مقدماتی‌ که‌ کلیفورد برای‌ ایمان‌ ضروری‌می‌داند، نیستند. کلیفورد پاسخ‌ داد: «شخصی‌ که‌ فرصت‌ مطالعه‌ وتحقیق‌ ندارد، طبعاً فرصتی‌ هم‌ برای‌ ایمان‌ آوردن‌ نخواهد داشت‌.»

پرسش‌ دیگری‌ که‌ نسبت‌ به‌ موضع‌ عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ مطرح‌ شداین‌ است‌ که‌ آیا این‌ دیدگاه‌ در مقام‌ عمل‌ می‌تواند مورد استفاده‌ قرارگیرد؛ به‌ عبارت‌ دیگر تاکنون‌ هیچ‌ نظام‌ اعتقادی‌ نبوده‌ است‌ که‌ بتواندبراساس‌ عقلانیت‌ محض‌ همه‌ را قانع‌ سازد؛ لااقل‌ افرادی‌ هستند که‌ ازپذیرش‌ ادله‌ سرباز می‌زنند. بنابراین‌ چون‌ براهین‌ همگانی‌ نیستند نظریه‌عقل‌گرایی‌ِحداکثری‌ قابل‌ قبول‌ نیست‌.

به‌ هر حال‌ رویکردق‌ مبتنی‌ بر عقل‌گرایی‌ِ حداکثری‌ امروزه‌ در غرب‌از جایگاهی‌ قوی‌ و اعتبار شایسته‌ بر خوردار نیست‌. در برابر، دونظریه‌ دیگر آهسته‌ آهسته‌ پدیدآمده‌ است‌:

دیدگاه‌ نخست‌ «ایمان‌ گروی‌» است‌. ایمان‌ گروی‌ جنبشی‌ است‌در فلسفه‌ دین‌ و معرفت‌ شناسی‌ِ دینی‌ که‌ به‌ خصوص‌ در نیمه‌ دوم‌ قرن‌بیستم‌ تحت‌ تأثیر مستقیم‌ تعالیم‌ ویتگنشتاین‌ توسعه‌ یافت‌ و برخی‌دیگر از فلاسفه‌ متأخر هر یک‌ به‌ نحوی‌ بر گستره‌ آن‌ افزودند. براساس‌ رأی‌ محوری‌ ویتگنشتاین‌، دین‌ همانند علم‌ و هر فعالیت‌ دیگرانسانی‌، شکلی‌ از حیات‌ است‌. وظیفه‌ فیلسوف‌ هرگز تلاش‌ برای‌یافتن‌«دلیل‌ و شاهد» یا «توجیه‌ عقلانی‌» به‌ نفع‌ باور به‌ خدا نیست‌؛ بلکه‌وی‌ باید فعالیت‌های‌ متنوعی‌ را که‌ به‌ حیات‌ انسانی‌ شکل‌ دینی‌ داده‌است‌، توضیح‌ دهد. در این‌ طریقه‌، شناخت‌ دینی‌ مبتنی‌ بر آگاهی‌ عقلی‌یا طبیعی‌ نیست‌؛ بلکه‌ فقط‌ بر ایمان‌ استوار است‌. این‌ دیدگاه‌ ترکیب‌ وتألیفی‌ است‌ از شکاکیت‌ کامل‌ ـ لااقل‌ در قلمرو دینی‌ ـ همراه‌ با توسل‌به‌ معرفتی‌ که‌ از راه‌ ایمان‌ ونه‌ دلیل‌ عقلی‌ حاصل‌ می‌شود. در واقع‌ اهل‌ایمان‌ کوشش‌هایی‌ را که‌ آدمیان‌ برای‌ فهم‌ خدا از طریق‌ عقل‌ خودکرده‌اند، نمونه‌ ای‌ از غرور و خودبینی‌ انسانی‌ توصیف‌ نموده‌ اند.

به‌ نظر آنان‌ چنین‌ تلاشی‌ برای‌ سنجیدن‌ عالم‌ الهی‌ است‌ با موازین‌ضعیف‌ فهم‌ انسانی‌. برای‌ پرهیز از این‌ گستاخی‌ و بی‌ پروایی‌ نارواآدمی‌ باید دریابد که‌ یک‌ شکاک‌ فلسفی‌ بودن‌، نخستین‌ و اساسی‌ ترین‌گام‌ به‌ سوی‌ این‌ است‌ که‌ یک‌ دیندار درست‌ اعتقاد باشد. ایمان‌ گرایی‌دیدگاهی‌ است‌ که‌ نظام‌های‌ باورهای‌ دینی‌ را موضوع‌ ارزیابی‌ وسنجش‌ عقلانی‌ نمی‌داند؛ مثلاً اگر گفتیم‌ «ما به‌ وجود خدا ایمان‌ داریم‌»در واقع‌ گفته‌ ایم‌ که‌ ما این‌ باور را مستقل‌ از هر گونه‌ دلیل‌ و استدلالی‌پذیرفته‌ایم‌.

سورن‌ کیرکگارد، کسانی‌ را که‌ دین‌ را به‌ مدد قراین‌ و براهین‌می‌کاوند، تمسخر می‌کند. شخصی‌ که‌ حقیقتاً نگران‌ وضع‌ خویش‌است‌، هرگز هستی‌ خود را در معرض‌ مخاطره‌ قرار نمی‌دهد؛ تا بامطالعه‌ بیشتر و با یافتن‌ قراین‌ افزون‌تر تصمیم‌ بگیرد که‌ آیا خدا را قبول‌کند یا خیر! بلکه‌ او می‌داند که‌ «هر لحظه‌ای‌ را که‌ بدون‌ خدا سر کندضایع‌ شده‌ است‌.» از نظر کیرکگارد تناقض‌ ایمان‌ و عقل‌ به‌ این‌معناست‌ که‌ اعتقاد با استدلال‌ نسبت‌ معکوس‌ دارد: هر چه‌ دلایل‌ کمترباشد بهتر است‌. ایمان‌ و استدلال‌ نقیض‌ یکدیگرند. موضوع‌ مهم‌،دانش‌ واقعی‌ نیست‌؛ بلکه‌ فهمی‌ عمیق‌ از خود و از وجود انسان‌ است‌.مهم‌ نیست‌ که‌ چه‌ می‌دانیم‌؛ مهم‌ آن‌ است‌ که‌ چگونه‌ از خودعکس‌العمل‌ نشان‌ دهیم‌. او می‌گوید:

بدون‌ خطر کردن‌، ایمانی‌ در کار نیست‌. ایمان‌ دقیقاً تناقض‌ میان‌ شوربیکران‌ روح‌ فرد و عدم‌ یقین‌ عینی‌ است‌. اگر من‌ قادر باشم‌ خداوندرا به‌نحو عینی‌ دریابم‌، دیگر ایمان‌ ندارم‌. امّا دقیقاً از آن‌رو که‌ قادرنیستم‌ باید ایمان‌آورم‌.

به‌ عقیده‌ او ایمان‌ نوعی‌ تعهد است‌؛ نوعی‌ جهش‌ است‌؛ مستلزم‌سرسپردگی‌ به‌ امر مطلق‌ است‌. وی‌ هم‌ چنین‌ ایمان‌ را از مقوله‌ ورزش‌می‌دانست‌؛ زیرا هر چه‌ تناقض‌ ایمان‌ و عقل‌ بیشتر باشد، شخص‌ درایمان‌ آوردن‌ نیازمند زورآزمایی‌ بیشتری‌ است‌. موضع‌کیرکگارد به‌جنبش‌ فلسفی‌ اگزیستانسیالیسم‌ یاری‌فراوان‌ داد. هم‌چنین‌ این‌ موضع‌الهام‌بخش‌ کارل‌بارت‌ ورودولف‌بولتمان‌ شد.

دیدگاه‌ دیگری‌ که‌ به‌ عنوان‌ موضعی‌ در مقابل‌ عقلگرایی‌ِ حداکثری‌مطرح‌ شد و تاحدی‌ از موضع‌ ایمان‌گروی‌ سخت‌ کیرکگارد هم‌ تنزل‌کرد، عقلگرایی‌ِ انتقادی‌ است‌. این‌ طرز تلقی‌ فرض‌ را بر این‌ می‌گذاردکه‌ ایمان‌ گروی‌ و عقلگرایی‌ِ حداکثری‌ هر دو بر خطا رفته‌اند. از این‌رومی‌خواهد راه‌ میانه‌ای‌ را نشان‌ دهد. در این‌ نگرش‌ اعتقاد بر این‌ است‌که‌ ما برخلاف‌ ایمان‌گراها می‌توانیم‌ به‌ امکان‌ نقد و ارزیابی‌ مبانی‌ایمان‌ قائل‌ شویم‌. همچنین‌ به‌ رغم‌ عقلگرایی‌ِ حداکثری‌، مدعی‌ است‌که‌ با بررسی‌های‌ عقلانی‌ محض‌، نمی‌توان‌ به‌ اثبات‌ قاطعانه‌ی‌ نظام‌ایمانی‌ رسید. بنابراین‌ با تأکید بر باز بودن‌ پرونده‌ ارزیابی‌ پایه‌های‌نظام‌ ایمانی‌، می‌توان‌ به‌ اعتقادی‌ ایمان‌ آورد و در عین‌ حال‌ نبایداثبات‌ و صحت‌ آن‌را تمام‌ شده‌ تلقی‌ کرد. خلاصه‌ آن‌که‌ عقلگرای‌ِانتقادی‌ به‌ جای‌ این‌که‌ به‌ اثبات‌ پذیری‌ قطعی‌ مبانی‌ ایمانی‌ معتقد باشد،بر نقش‌ انتقادی‌ عقل‌ در سنجش‌ و ارزیابی‌ ایمان‌ پای‌ می‌فشارد.

مایکل‌ پترسون‌، ویلیام‌ هاسکر و بروس‌ رایشن‌باخ‌ از معروف‌ترین‌متفکران‌ این‌ نحله‌، برای‌ همیشه‌ باب‌ انتقاد را در باب‌ ایمان‌ دینی‌مفتوح‌ دانسته‌اند. این‌ دیدگاه‌ از دو جهت‌ خود را سخت‌ محتاج‌ توجه‌به‌ آرای‌ رقیب‌ می‌داند. از یک‌ سو با بررسی‌ دیدگاه‌های‌ رقیب‌ بر خودفرض‌ می‌داند تا محاسن‌ و نکات‌ مثبت‌ آن‌ را برگیرد و جذب‌ کند، و ازسوی‌ دیگر با توجه‌ به‌ انتقادهای‌ رقبا در کاهش‌ کاستی‌ها و رفع‌کمبودها می‌کوشد. و این‌ همان‌ معنای‌ پایان‌ ناپدیر بودن‌ تأملات‌انتقادی‌ است‌.

نتیجه‌ای‌ که‌ چنین‌ برداشتی‌ به‌ بار می‌آورد، چیزی‌ غیر از این‌ نیست‌که‌ اگر کسانی‌ بکوشند به‌ مدد تأملات‌ انتقادی‌ در باب‌ ایمان‌ داوری‌کنند، قدم‌ در راهی‌ بی‌ پایان‌ نهاده‌اند؛ چون‌ این‌ مسیر هرگز به‌ مقصدنمی‌رسد. توگویی‌ این‌ سخن‌ ما را آهسته‌ آهسته‌ به‌ دیدگاه‌ کیرکگارد که‌می‌گفت‌ باید بی‌ تأمل‌ به‌ دریای‌ ایمان‌ جست‌ زد و... می‌رساند. امّا تعقل‌با بررسی‌ شقوق  بدیل‌ به‌ سرانجامی‌ نخواهد رسید.

 

 


دانلود با لینک مستقیم

دانلود مقاله ایمان به خدا

اختصاصی از یارا فایل دانلود مقاله ایمان به خدا دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دانلود مقاله ایمان به خدا


دانلود مقاله ایمان به خدا

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:33

مقدمه :
نرمان کازینز در کتاب جالبش » تشریح یک بیماری« داستان آموزنده‌ای درباره پابلو کاسالز موسیقیدان برزگ فرن بیستم تعریف می‌کند. داستانی است از ایمان و تجدید حیات که می‌توان از آن درسها گرفت.
کازنیز، جریان ملاقتش با کاسالزرا که کمی قبل از جشن تولد 90 سالگی وی انجام شده بود شرح می دهد. می‌گوید آن روز دیدن پیرمرد که روزی تازه را آغاز می کرد تا حدی دردناک بود. ضعف پیری و بیماری آرتریست طوری او را از پا درآورده بود که برای پوشیدن لباس نیاز به کمک داشت. با پاهائی لرزان، قامتی خمیده و سری فروافتاده راه میرفت. دستهایش ورم کرده و انگشتانش خشکیده بود. بسیار پیر و یی اندازه خسته بنظر می‌رسید.
پیش از آنکه لب به غذا بزند به سمت پیانو براه افتاد. پیانو از جمله سازهائی بود که در نواختن آن مهارت داشت. با دشواری بسیار خود را پشت صندلی پیانو جا داد. با تلاش و تقلای فراوان انگشتان متورم و خشکیده‌اش را به سوی کلاویه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیانو کشاند.
آنگاه گوئی معجزه‌‌‌ای رخ داد. کاسالز ناگهان و به تمامی در برابر چشمان حیرت زده کازینر دگرگون شد. حالت روحی نیرومندی پیدا کرد که گوئی در جسم او نیز اثر بخشید و شروع به حرکت و نواختن کرد. سرعت و نرمش حرکات بدن و انگشتانش چنان بود که فقط از یک پیانیست جوان، سالم و قوی، با بدنی نرم ساخته‌‌‌‌ بود. کازینز می‌گوید » انگشتانش همجون شاخه درختی که در برابر گرمای روحبخش خورشید قرار گیرد به نرمی از هم باز شد و بطرف کلیدها رفت. قامت خود را راست کرد. گوئی به راحتی نفس می‌کشید«  فکر نواختن پیانو،  روحی تازه به او داده بود که جسمش را نیز زنده کرده‌‌ بود. ابتدا آهنگی از باخ را با ظرافت و مهارتی کم نظیر نواخت. سپس به یکی از کنسرتوهای برامس پرداخت. انگشتانش گوئی در روی کلیدهای پیانو با یکدیگر به مسابقه برخاسته بودند. کازینز می‌نویسد : »بدن او بکلی در موسیقی ذوب شده بود. دیگر از آن بدن خشک و چروکیده اثری نبود. بلکه نرم و شکوهمند و فارغ از بیماری آرتریت می نمود.«  هنگامی که از پشت پیانو برخاست بکلی با زمانیکه پشت پیانو نشست فرق داشت. قامتش کشیده‌تر و بلندتر بنظر می‌آمد. از قدمهای لرزانش اثری برحا نبود. بیدرنگ به سوی میز صبحانه شتافت. با اشتها غذا خورد و آنگاه برای قدم به ساحل دریا رفت.
ما معمولاَ ایمان را بعنوان اعتقاد مذهبی یا گرایش به کیش معین، در نظر می‌گیریم، که در بسیاری از موارد هم درست است. اما اساساَ ایمان عبارت از هر نوع اصل راهنما، باور یقین و یا گرایش است که به زندگی معنی بخشد و آنرا جهت دهد. محرکهای خارجی در اطراف ما فراوانند. اعتقادات و باورهای ما، صافی‌هائی پیش ساخته و سازمان یافته اند که ادراکات ما را از جهان بیرونی تصحیح می‌کنند. باورها، فرماندهی مغز را بعهده دارند. وقتی به درستی چیزی یقین داریم، گوئی به مغز خود فرمانی صادر می کنیم که وقایع بیرونی را به نحوی معین متصور سازد. کاسالز به موسیقی و هنر ایمان داشت. و این چیزی بود که به زندگی او زیبائی و نظم و اصالت داده بود. و چیزی بود که می توانست هرروز، معجزه‌ای تازه در زندگی او بیافریند. ایمانی که به قدرت فوق تصور هنر داشت، چنان نیروئی به او می‌داد که درک آن تا حدی دشوار است. ایمانش هرروز او را از پیرمردی خسته، به نابغه‌ای پرشور بدل می‌ساخت. و اگر عمیق‌تر بنگریم، به ایمانش زنده بود.
جان استوارت میل روزگاری نوشت »یک انسان با ایمان، معادل نودونه فرد علاقمند است « و درست به این علت است که ایمان دری به سوی بهروزی می‌گشاید. ایمان مستقیماَ به سیستم عصبی فرمان می‌دهد. وقتی به درستی امری ایمان داشته باشید، کاملاَ در حالت روحی خاصی فرو میروید که مقتضی آن ایمان است. اگر ایمان بدرستی بکار گرفته شود بزرگترین نیرویی است که منشاء خیروخوبی در زندگانی می‌شود. از سوی دیگر، همان طور که ایمان و اعتقادات صحیح می‌توانند نیروبخش باشند، عقایدی که فکر و عمل را محدود می سازند اثرات ویرانگر دارند. در طول تاریخ، مذاهب، نیروبخش میلیونها انسان بوده اند و انسان ها را قادر به کارهایی ساخته اند که فوق تصور آنها بوده است. ایمان سبب می شود که غنی ترین منابع نیروهای درونی خود را بیدار ساخته ، این منابع را در جهت رسیدن به اهداف خود بکار گیریم.
ایمان همچون نقشه و قطب نمائی است که ما را به سوی هدف راهنمائی می کند، و به کمک آن یقین پیدا می‌کنیم که به مقصد موردنظر خواهیم رسید. مردمی که ایمان نداشته و یا نتوانند آنرا در خود ایجاد کنند، در مجموع ناتوانند. به قایقی بی موتور و بی سکان می‌مانند. اگر ایمان قوی داشته باشید، با قدرت دست به عمل می‌زند و دنیای دلخواه خود را می سازید. ایمان به شما کمک می‌کند که بدانید چه میخواهد، و به شما نیرو می‌دهد که به خواسته خود برسید.
در واقع در زمینه رفتار انسانی هیچ نیروئی برای هدایت انسان قوی‌تر از ایمان نیست. عصاره تاریخ انسان، تاریخ ایمان انسانی است. مردانی که تاریخ را دگرگون کرده‌اند، حضرت محمد (ص)، حضرت مسیح، کوپوئیک، کریستف کلمب، ادیسون یا اینشتین ، مردمی بوده‌اند که اعتقادات ما را دگرگون ساخته‌اند. تغییرات رفتاری را باید از تغییر باورها آغاز کرد. اگر می‌خواهیم بهروزی را مدل‌سازی کنیم. باید ابتدا ببینیم کسانی که به بهروزی رسیده اند چه اعتقادی داشته اند. هرچه در رفتار انسانی دقیق تر می‌شویم، بیشتر به قدرت خارق العادة ایمان در زندگانی خود پی می‌بریم. ایمان به طرق گوناگون مدلهای منطقی اغلب ما را دگرگون می‌کند. ثابت شده است که ایمان (یعنی نصورات درونی مناسب) حتی در فیزیولوژی بدن اثر گذاشته ، واقعیات را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اخیراَ تحقیق مهمی در زمینه بیماری شیزوفرنی انجام شده است. یکی از موضوعات مورد بررسی، زنی بود که شخصیت دوگانه داشت. قند خون وی در حال عادی، طبیعی بود، ولی پس از اینکه معتقد شد دارای بیماری قند است، کلیه مشخصات بیماران دیابتی را پیدا کرد و عقیده او بصورت واقعیت درآمد.
مورد مشابه دیگری که بکرات مورد مطالعه قرار گرفته است این است که یخ را با بدن شخصی در حال خواب مغناطیسی آشنا کرده و با قدرت تلقین آنرا فلز گداخته وانمود ساخته‌اند و همیشه در محل تماس یخ، تاول و آثار سوختگی مشاهده شده است، علت این امر، واقعیت نبوده بلکه ایمان و باور، یا در واقع ارتباط مستقیم و مسلم با سیستم عصبی است. مغز براحتی آنچه را که به او فرمان دهند به انجام می‌رساند.
اغلب ما با اثرات درمانی تلقین آشنائی داریم. داروهای بی اثر را بجای داروی مؤثر به بیماران خورانده و سپس اثرات درمانی مشاهده کرده‌اند. نرمان کازینز که اثرات ایمان را در معالجه بیماریها، شخصاَ تجربه کرده است می‌نویسد » دارو همیشه لازم نیست. آنچه همیشه ضرورت دارد. ایمان به تاثیر دارو است«. در یک تجربه پزشکی مهم، گروهی از بیماران مبتلا به زخم معده، توام با خونریزی شرکت داشتند. ابتدا بیماران را به دو دسته تقسیم کردند. به دسته اول داروئی را تجویز کردند و به آنها گفتند که این دارو، کشف تازه‌ای است که علاج قطعی بیماری رخم معده می‌باشد. به دسته دوم گفته شد که این داروی تازه‌ایست که اثرات آن کاملاَ مورد مطالعه قرار نگرفته است. در 70 درصد از بیماران دسته اول و 25 درصد از بیماران دسته دوم اثرات درمانی قابل ملاحظه‌ای مشاهده گردید. جالب اینکه به هر دو دسته از بیماران داروئی داده شده بود که بکلی فاقد هرنوع اثر درمانی بود. اثر درمانی فقط به اعتقاد و باور بیماران مربوط می‌شد. مهم تر از آن، مواردی است که داروی سمی و مضر به عنوان داروی شفابخش به بیماران داده شده و هیچگونه عوارضی مشاهده نگردیده است.
بررسی‌های دکتر آندرو ویل نشان داده است که تاثیر دارو در بیماران رابطه نسبتاَ دقیقی با انتظارات بیمار دارد. وی دریافت که می‌توان داروی محرک آمفتامین را بعنوان آرام بخش و یا داروی آرامبخش باربیتورات را بعنوان محرک به بیماران داد و نتایج مورد انتظار بیماران را بدست آورد. ویل نتیجه گیری می‌کند » اثرات معجزه آسای دارو،  مربوط به ذهنیات مصرف کننده است نه خواص خود دارو«.
در همه این مثالها، عامل ثابتی که نتایج را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد ایمان است، یعنی پیامهای مداوم و مناسبی که به مغز و سیستم عصبی داده می‌شود. گرچه ایمان دارای اثرات نیرومند است، اما نحوه تاثیر و عمل آن به هیچ وجه عجیب و پیچده نیست. ایمان چیزی جز یک حالت روحی نیست. نوعی تصور درونی است که رفتارهای انسان را اداره می‌کند. ایمان ممکن است نیروبخش باشد، مثلاَ ایمان به اینکه حتماَ موفق می‌شویم و به خواسته‌های خود میرسیم. همچنین ممکن است سست کننده باشد، مثل اعتقاد به اینکه کاری که می‌کنیم فاقد نتیجه است، یا عدم توانائی ما محرز است، یا کار فوق العاده مشکلی است و امثال آن. اگر به موفقیت عقیده داشته باشید نیروی لازم برای رسیدن به آن در شما ایجاد می شود، و اگر به شکست معتقد باشید، آن پیامهای ذهنی شما را به شکست می‌کشاند.
به خاطر داشته باشید اگر فکر کنید که موفق می شوید، با شکست می خورید، در هر دو صورت درست فکر کرده اید. هر دو نوع اعتقاد دارای اثرات نیرومند است. مساله این است که کدام عقیده به نفع ماست و چگونه آنرا در خود ایجاد کنیم.


دانلود با لینک مستقیم

مقاله ایمان و تولی در احادیث نبوی

اختصاصی از یارا فایل مقاله ایمان و تولی در احادیث نبوی دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله ایمان و تولی در احادیث نبوی


مقاله ایمان و تولی در احادیث نبوی

 

 

 

 

 

 

 

 


فرمت فایل : word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات:36

فهرست مطالب:
 
تلفظ واژگان: 3
دوستی نوعی خویشاوندی است 5
عوامل دوستی زا 5
کسانی که شایسته دوستی نیستند قران: 6
دوست داشتن ناتوانان 7
محبت کردن و گرفتاری ها 8
نشانه محبت 8
محبت (متفرقه) 8
محبت شدید مومنان به خدا 9
ایمان: دوستی و دشمنی است. 11
آنچه دوستی خدا را به دنبال دارد 11
کسانی که خداوند دوستشان دارد 13
قران: 13
کسانی که خداوند دوستشان ندارد 14
محبوبترین مردم نزد خدا 15
کارهایی که خدا دوست دارد 17
محبوبترین کارها نزد خدا 17
پرستش عاشقان 18
خدا دوست کسی است که دوستش بدارد 19
آثار محبت خدا 19
ملاک منزلت داشنتن نزد خدا 21
نشانه خدا دوستی انسان 22
قران: 22
درجات خدا دوستان 23
بزرگترین منزلت 23
تشویق به ایجاد محبت خدا در دلهای مردم 25
خدا دوستی (متفرقه) 25
دوست داششتن برای خدا 26
شیوه اظهار دوستی برای خدا 28
دوست داشتن پیامبر 29
شرط محبت اهل بیت 31
برخورد امام علی با کسی که اظهار محبت به او می کند 31
بلا و سختی لازمه دوستی اهل بیت 32
انسان با کسی است که دوست دارد 34
منابع: 35
 
چکیده:

تلفظ واژگان:

تولی و تبرا دو مضدر عربی از باب تفصل و بروز تعدی می باشند اما در تعابیر زبان فارسی به صورت تولا و تبرا نیز کجا می روند. دهخدا ذیل واژه تولا ضمن اشاره به بوده/ آن چنین آورده است. «تولا» یعنی محبت وامید و دوست داشتن، گرچه برای این معنی تولی است، لیکن فارسیان به تصرف خود به الف خوانند چنان که تمنی را تمنا گویند، با توجه ره واژه تولی معانی زیر را ذکر می کند «ولی ساختن، ولایت، راندن، برگشتن و روی برگرداندن، دوست داشتن با کسی»

ریشه لغوی تولی و معنی آن واژه تولی مصدر باب تفصیل و از ریشۀ «ولی» مشتق شده است. این ریشه کاربردی دیرینه دارد به گونه ای که در زبانهای ساعی نیز، در معاینی نزدیک به همان زبان عربی، بکار رفته است. در زبان عبری بصورت «لاواه» در معنی پیوستن وپیوسته بدون بکار می رفته است. در عبری جدید به شکل «لواه» در آرامی «لوی» و در سریانی «لواه» آمده است که معنی همراهی را در برداشته است. برخی براین عقیده اند که که «تولی» اگر به صورت ظاهری یا تقدیری با «من» متحدی شود به معنی اعرافی و روی برگرداندن و اگر به خودی خود متعدی شود به معنی «ولایت» و پذیرش آن می باشد و حقیقت معنی تولی امرو برعهده گرفتن و سرپرستی آن می باشد البته هم در معنای فاعلی و هم معنای مفعولی بکار می رود [ر.ک، راغب/ 885 و 886 ، 1412 ق]. معنی اصلاحی تولی: بدیعی ترین مفهومی که از این اصطلاح به ذهن متبادر می شود آن است که تولی در اصطلاح تشیح یکی از فروع دین به شمار می رود و «تولی» به معنی دوستی با اهل حق، اعم از انبیاء و معصومان (ع) اولیا و سایر مومنان می باشد. ا ما باید به این نکته اذعان داشت که عناوینی که هم اکنون درحوزه«فروع دین» عنوان می شود از سویی شارع- بدین گونه که بر افواه جاری است- تعیین نشده است، اگر معنای تولی از صدر اسلام تاکنون تا حد مفهوم «حب دوستان خدا» تنزل یا فقه، ناشی از شرایط خاص تاریخی بوده که همواره اسلام اصیل و تشیح خالص در اقلیت و مظلومیت، و خفقان و فشار حکومت های وقت قرار داشته و زمینه ای برای بروز و ظهور ولایتی که قران معرفی می کند فراهم نبوده است.

بر این اساس «تولی» پذیرش ولایتی است که در پرتو آن همه مسلمانان در بهبه ای را در، منسجم و یکپارچه قرار می گیرند و همه عناصر درون آن به سوی یک جست و یک راه گام برمی دارند دژی محکم و نفوذ ناپذیر در مقابل بیگانگان فراهم می آورند. این مبحث را به مناسبت موضوع با روایتی که ابن عباس از رسول اکرم (ص) نقل می کند، به پایان می برم. ایشان به حضرت علی (ع) فرمودند:« ای علی! قسم به آن کسی که مرا به حق به نبوت برانگیخت که تمام زمینیان، تو را دوست بدارند چنان که آسمانیان دوستت می دارند هر آینه، خداوند از آنان را به آتش، عذاب نخواهد کرد»

دوستی نوعی خویشاوندی است

امام علی (ع): دوستی خویشاوندیی است اکتسابی.

امام حسن (ع): خویش کسی است که پیوند دوستی او را نزدیک کرده باشد هر چند نسبتش به دور است هر چند نسبتش نزدیک باشد. هیچ چیزی به بدن نزدیکتر از دست نیست اما همین دست وقتی بشکند (و معیوب شود) آن را ببرند و از بدن جدا کنند.

امام علی (ع): دوستی یکی از دو خویشاوندی است.

دوستی نزدیکترین خویشی است.

نزدیکترین خویشی دوستی دلهاست.

دوستی، خویشی است.

خویشاوندی به دوستی نیازمندتر است تا دوستی به خویشاوندی.

دوستی پدران با هم خویشاوندی

 عوامل دوستی زا

امام صادق (ع): سه چیز دوستی می آورد: دینداری، افتادگی و بخشندگی.

امام علی (ع): سه خصلت موجب جلب دوستی می شود: خوشخویی، مهربانی و فروتنی.

پیامبر خدا (ص): در پاسخ به این پرسش که چه چیز موجب محبت خدا و محبت مردم می شود؟ فرمود: به آنچه نزد خدای عز وجل است دل ببند تا خدایت دئوست بدارد و از آنچه مردم دارند دل برکن مردم دوستت خواهند داشت.

امام علی (ع): آن که چوب درختش نرم باشد شاخه هایش بسیار شود.

امام باقر (ع): چهره شاد و روی باز وسیلۀ جلب دوستی و مایه تقر ب به خداست و ترشرویی و گرفتگی چهره سبب جلب دشمنی و مایه دوری ازخداست.

امام جواد: سه خصلت است که به وسیله آنها جلب محبت می شود: رعایت انصاف در معاشرت با دیگران، کمک مالی به دیگران در سختی و خوشی و برخورداری از قلبی سلیم و مهربان.

 کسانی که شایسته دوستی نیستند قران:

«نمی یابد مردمی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند. ولی با کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند دوستی کنند ه رچند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیله آنها باشند. خدا بر دلهای چنین کسانی ایمان رقم زده است.»

«خدا شما را از … با کسانی که با شما نجنگیده اند بازنمی دارد…. بلکه خداود شما را دوستی ورزیدن با کسانی که با شما در این جنگیده اند واز سرزمینتان بیرونتان رانده اند یا در بیرون راندتان همدستی کرده اند باز می دارد».

امام علی (ع): دوستی عوام مانندابر از هم گسیخته می شود و همچون سراب تار و مار می گردد.

رشته دوستیهای بدکاران زودتر از هر دوستی دیگری از هم می گسلد.

دوستی نابخردان همچون سراب از بین می رود و همچون مه برطرف می شود.

دوستی نادانان تغییر می پذیرد و زود رخت برمی بندد.

دوستی احمق چون درخت آتش است که اجزای آن یکدیگر را می سوزاند.

با کافر دوستی مورزید و با نادان همنشینی مکنید.

مبادا دشمنان خدا را دوست بداری، یا دوستیت را نثار کسی که جز دوستان خدا منی، که هر کس مردمی را دوست بدارند با آنان محشور شود.

دوستی و محبت خود را بیجا مکن.

دوستی و محبت خود را ارزانی کسی مدار که وفا ندارد.

 دوست داشتن ناتوانان

پیامبر خدا (ص): خدایم مرا به دوست داشتن مسلمانان مستمند فرمان داده است.

حدیث معراج آمده است: ای احمد! دسوت داشتن من دوست داشتن تهیدستان است؛ پس به تهیدستان نزدیک شو و آنان را کنار خود بنشان و از توانگران دوری گزین و نزدیکانشان منشین، زیرا که فقیران دوستان منند.

پیامبر خدا (ص): ای علی! خدای عزو جل دوستی مستمندان مستضعفان زمین را ارزانی تو کرده است. پس، تو به برداری آنان خشنودی و آنان به امامت و پیشوایی تو.

محبت مانع شناخت است

قران:

زنان شهر گفتند: زن عزیز از غلام خود کام خواسته و شیفتۀ او گشته است. ماوی را درگمراهی آشکار می بینیم.

پیامبرخدا: عشق توبه چیزی، کور و کرت می کند.

امام علی(ع): چشم عاشق از دیدن عبیهای معشوق کور است و گوش او از شنیدن زشتیهایش کر.

امام باقر(ع): درباره آیه «وعشق به پرده دل او آویخت». فرمود: عشق یوسف او (زلیخا) را ازمردم در حجاب و بی خبر کرد چندان که جز به یوسف نمی اندیشید. حجاب به معنای شفاف است و شفاف حجاب و پرده دل است.


دانلود با لینک مستقیم

کتاب | اخلاق بر مبنای ایمان ، نه اخلاق برای زنان

اختصاصی از یارا فایل کتاب | اخلاق بر مبنای ایمان ، نه اخلاق برای زنان دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

کتاب | اخلاق بر مبنای ایمان ، نه اخلاق برای زنان


کتاب | اخلاق بر مبنای ایمان ، نه اخلاق برای زنان

 

 

 

 

 

کتابی که پیش رودارید بخشی از سلسله بحثهای موضوعی است که تحت عنوان کلی«گفت‌وگوهای قرن جدید» ازسوی انتشارات دارالفکر لبنان منتشرمی‌شود. این مؤسسه ازچندی پیش با دعوت از اندیشمندان عرصه های مختلف علوم انسانی، موضوعات گوناگون این حوزه را مورد بحث وبررسی قرارداده وماحصل آنها را به چاپ رسانده است، بدین ترتیب که پس از تعیین موضوع ، پرسش‌هایی پیرامون آن مطرح شده ودراختیار دونفراز صاحبنظران که از دومنظر متفاوت به موضوع می‌نگرند، قرار می گیرد. دو اندیشمند بدون آن که از نوشته های یکدیگر باخبر باشند، نظرات خود را در ابتدای کتاب مطرح می‌کنند. سپس می توانند دیدگاههای طرف مقابل را مطالعه کرده، آن رامورد نقد وبررسی قرار دهند. نقدهای هریک ازدو نویسنده نیزدرادامه کتاب درج شده است.

کتاب حاضر به موضوع زن، دین واخلاق می پردازد. بخش دوم و سوم کتاب نوشته خانم دکترنوال سعداوی است که ازحامیان سرسخت اندیشه «زن محوری» (فمینیسم) درجهان عرب می‌باشد. وی درسال 1955م.(1334 ش.) دررشتهپزشکی عمومی ازدانشگاه قاهره فارغ التحصیل شده ودوره تخصصی پزشکی را درسال 1965م.(1344ش.)در دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک به پایان رسانده اند.  به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط داشته وکتاب‌های متعددی (اغلب با موضوع زن محوری) تالیف کرده اند که برخی ازآنها عبارتند از : زن و مسائل جنسی،مؤنث اصل است ، چهره عریان زن عرب(که به فارسی ترجمه و منتشر شده است) ، زن و کشمکشهای روحی،خاطرات یک پزشک زن، نبرد جدید پیرامون مساله زن  و …

در بخش اول و چهارم کتاب، نوشته های خانم دکتر هبه رؤوف عزت را می خوانیم. وی در سال 1965م. (1344ش.) در مصر متولد شده ودر سال 1992م.(1371ش.) در مقطع کارشناسی ارشد با رتبه ممتاز از دانشگاه قاهره فارغ التحصیل شده ودر ادامه، رساله دکترای خود را با موضوع «بررسی تحول مفهوم شهروندی از دیدگاه لیبرالیسم» به نگارش در آورده است. ایشان در دانشگاههای آکسفورد و وست منستر لندن سابقه تدریس داشته و در بسیاری از پژوهشهای انجام شده پیرامون موضوعات سیاسی ـ اجتماعی روز مشارکت نموده اند. هم‌چنین کتب و مقالات متعددی به زبانهای عربی و انگلیسی از ایشان به چاپ رسیده است.

لازم به ذکر است که بخش اول و سوم متن اصلی کتاب فاقد پاورقی بوده وتوضیحات درج شده در پاورقی از مترجم است و نباید به نویسنده منسوب گردد.

امید است ترجمه این کتاب گامی در جهت آشنایی پژوهش‌گران میهن ما با اندیشه های صاحبنطران کشورهای عربی باشد


دانلود با لینک مستقیم